اصول آموزش نماز به كودكان و نوجوانان (1)
نويسنده:محمدرضا مطهري
منبع: سايت انديشه قم
منبع: سايت انديشه قم
روشها و شيوههاي آموزش نماز در كودكان و نوجوانان بر اصولي استوار است، كه به ذكر مهمترين آنها در اين نوشتار پرداخته شده است:
1ـ اصل فطري بودن مسائل ديني.
2ـ اصل اختياري بودن مسائل ديني.
3ـ اصل تدريجي بودن آموزش مسائل ديني.
4ـ اصل اعتدال و ميانه روي در آموزش مسائل ديني
5ـ اصل تكرار و مداومت در آموزش مسائل ديني
6ـ اصل آسانگيري در آموزش مسائل ديني.
7ـ اصل هماهنگي خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و...) در آموزش مسائل ديني
اكنون به شرح و بررسي اين روشها و شيوهها مي پردازيم:
خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در قرآن مجيد ميفرمايد: «فأقم و جهك للدين حنيفاً فطرةَ الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون» (روم / 30) (پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرينش خدا تغييري نيست. اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نميدانند).
اگر ملاحظه ميشود كه گروهي از كودكان و نوجوانان نسبت به مسائل ديني رغبت و تمايلي از خود نشان نميدهند، مربوط به عوامل محيطي است كه فطرت كودك را از مسير خودش تحريف كرده است. متأسفانه، بعضي از والدين به دليل حساسيت نداشتن و اهميت ندادن به مسائل ديني، و بعضي به دليل سخت گيري ها، آموزشهاي غلط و نا آشنايي با سيره و روش معصومان (عليهم السلام) و روشهاي تربيتي، به گونهاي با كودك رفتار ميكنند كه آنان نسبت به مسائل ديني بي تفاوت، كم رغبت و حتي متنفر ميشوند. با كمال تأسف، بايد گفت كه بعضي از والدين حساسيت و دقتي را كه دربارهي امور دنيوي ـ همچون: تغذيه، لباس، مسائل درسي، كلاس كنكور، معلم خصوصي و... ـ فرزندانشان از خود نشان ميدهند، نسبت به مسائل معنوي و ديني اظهار نميكنند. براستي، اين گروه از والدين مصداق كلام نوراني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ميباشند كه فرمودند: واي بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: يا رسول الله! منظور شما پدران مشركند؟
فرمودند: خير، بلكه پدران مؤمني كه واجبات ديني را به فرزندان خود آموزش نميدهند. و اگر آنان خود بخواهند احكام دين را فرا گيرند، ايشان جلوگيري ميكنند، (و حال آنكه) اگر كالايي به دست بياورند، از آنان راضي و خوشحال خواهند شد. من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من بيزارند» [1]
با توجه به اين اصل كه خدا جويي امري فطري و دروني است، بايد علماي اسلامي و دانشمندان تعليم و تربيت، به فكر تهيه و تدوين كتاب هايي باشند كه شيوههاي صحيح رشد و پرورش اين حس را بر مبناي اصل فطري بودن به والدين آموزش دهند تا آنان متوسل به شيوهها و روشهاي نادرست نشوند.
در دعوت كودكان و نوجوانان به دين، بايد به گونهاي عمل نماييم كه احساس آزادي كنند. با توجه به اين موضوع كه انسان فطرتاً خداجو است، لازم است كه با تذكر روشهاي صحيح، اين فطرت را در وجود آنان بيدار كنيم و به طرف پذيرش دين سوق دهيم. پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نيز با نرمخويي و با زبان نرم، افراد را به دين اسلام دعوت ميكردند. به تجربه هم ثابت شده است كه با زور و اكراه، نميتوان كسي را به راه راست هدايت كرد. خداوند ـ تبارك و تعالي ـ ميفرمايد: «افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين»[2] (پس آيا تو مردم را به اجبار وا ميداري كه ايمان بياورند).
اگر به مفاد آيهي: «لا اكراه في الدين، قد تبيين الرشد من الغي...»[3] توجه نماييم، معلوم ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ وظيفه تبيين دارند. لذا پس از تببين، ديگر جاي اكراه و جاي انتخاب كردن به جاي مردم وجود ندارد. همچنين خداوند ميفرمايد: «فانما عليك البلاغ» [4](پس بر تو تبليغ است و بس). كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بيان، توضيح، تشبيه، ابلاغ، انذار و بشارت است. كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اجبار نيست، كه به جاي مردم بخواهد انتخاب كند و آنها را مجبور نمايد.
بهتر است كه هيچگاه، كودكان يا نوجوانان را به دينداري مجبور نكنيم. همچنين، به خاطر اينكه آنان ديندار شوند، بهتر است به آنان پاداش خيلي زياد ندهيم. اگر بدون استفاده از اين دو حربه تهديد و تطميع بتوانيم آنان را به عقيدهاي معتقد كنيم، آن اعتقاد دروني خواهد بود; يعني اعتقادي كه نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر داني به وجود ميآيد[5].
وقتي نوجوان مجبور به دينداري نشود ـ و در دوره كودكي سالم و عاري از انحراف پرورش يافته باشد ـ و دين به نحو منطقي و در شرايط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به اينكه به تفكر انتزاعي رسيده است، دين يا مذهب محكم و قابل دفاع را خواهد پذيرفت. اين دينداري او وراثتي، ريا كارانه و همراه با ناخالصي نخواهد بود، بلكه «دين خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاي ديني عمل خواهد كرد. در دين اسلام تأكيد فراوان ميشود كه اصول دين تقليدي نيست، بلكه فرد بايد با آگاهي و آزادي آن را بپذيرد. بنابراين، بايد تلاش كرد كه كودك و نوجوان را به طريقي مثبت و ترغيب كننده، به دين دعوت كرد و از افرادي كه مبناهاي اعتقادي و فكري قوي دارند، كمك گرفت. بايد توجه داشت كه كودك و بويژه نوجوان، در مقابل برخوردهاي آمرانه مقاومت ميكند[6].
خانم زهرا مصطفوي، فرزند امام خميني (ره) نقل ميكند: «همسرم به جهت عادت خانوادگي، دخترم را از خواب صبحگاهي بيدار ميكرد و به نماز وا ميداشت. امام (ره) وقتي از اين ماجرا خبردار شدند، برايش پيغام فرستادند: چهره شيرين اسلام را به مذاق بچه تلخ نكن. اين كلام آنچنان مؤثر افتاد و اثر عميقي بر روح و جان دخترم به جاي گذاشت كه بعد از آن خودش سفارش كرد كه براي نماز صبح بموقع بيدارش كنم»[7].
والدين اگر ميخواهند فرزندانشان نماز خوان و معتقد بار آيند، موارد ذيل را در نظر بگيرند:
اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعاليم ديني باشند، و به دور از ريا و با خلوص نماز را به پا دارند.
ثانياً: در دوران كودكي، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبي مأنوس كنند. از اين رو، لازم است خاطرات خوشي را در ذهن آنان ايجاد نمايند و بشدت از سختگيري، اجبار و اكراه خودداري كنند. پدري كه براي بيدار كردن دختر تازه بالغ خود براي اداي نماز صبح، دستي به گيسوان او ميكشد و با نوازش و محبت او را از خواب شيرين صبحگاهي بيدار ميكند، انجام دادن اين تكليف ديني را با شيريني محبت پدرانه خويش ميآميزد و عبادت را در كام فرزندش شيرين ميسازد.
ثالثاً: والدين نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادي همچون ديگر مسائل، حساسيت نشان دهند. اگر والدين و مربيان به سفارشها و سيرهي معصومان ـ عليهم السلام ـ و بزرگان دين عمل كنند، قطعاً فرزنداني معتقد و نماز خوان خواهند داشت.
والدين و بزرگسالان نبايد توقع و انتظار داشته باشند، كه كودكشان خيلي سريع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، بايد بر اصل تدريج مبتني باشد. كودك نبايد يكباره بار سنگيني از وظايف بار ديني را بر دوش خود احساس كند، و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.
1ـ اصل فطري بودن مسائل ديني.
2ـ اصل اختياري بودن مسائل ديني.
3ـ اصل تدريجي بودن آموزش مسائل ديني.
4ـ اصل اعتدال و ميانه روي در آموزش مسائل ديني
5ـ اصل تكرار و مداومت در آموزش مسائل ديني
6ـ اصل آسانگيري در آموزش مسائل ديني.
7ـ اصل هماهنگي خانه، مدرسه و جامعه (مسجد، رسانهها و...) در آموزش مسائل ديني
اكنون به شرح و بررسي اين روشها و شيوهها مي پردازيم:
1ـ اصل فطري بودن مسائل ديني
نياز به پرستش و نيايش، يكي از نيازهاي اساسي و عميق در عمق روان بشر است. در بررسي تاريخي، اين موضوع ثابت شده كه پرستش، جزئي از وجود و كشش فطري انسان است. گاهي كه ميل و روح پرستش از سوي انبيا در مسير صحيحي قرار گرفته، به خدا پرستي ختم شده است. و گاهي بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشياي گوناگون پرستش شده اند. طبق نص صريح دين اسلام، براي ما مسلّم و متقن است كه ميل به پرستش، نيايش، كمال طلبي، حقيقت جويي و... در كودك امري فطري و دروني است. اين موضوع را شواهد تاريخي ـ همچون: پرستش بت، خورشيد و گاو و ساختن بهترين مكانها براي معابد ـ و آيات و روايات تأييد ميكند.خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در قرآن مجيد ميفرمايد: «فأقم و جهك للدين حنيفاً فطرةَ الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون» (روم / 30) (پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرينش خدا تغييري نيست. اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نميدانند).
اگر ملاحظه ميشود كه گروهي از كودكان و نوجوانان نسبت به مسائل ديني رغبت و تمايلي از خود نشان نميدهند، مربوط به عوامل محيطي است كه فطرت كودك را از مسير خودش تحريف كرده است. متأسفانه، بعضي از والدين به دليل حساسيت نداشتن و اهميت ندادن به مسائل ديني، و بعضي به دليل سخت گيري ها، آموزشهاي غلط و نا آشنايي با سيره و روش معصومان (عليهم السلام) و روشهاي تربيتي، به گونهاي با كودك رفتار ميكنند كه آنان نسبت به مسائل ديني بي تفاوت، كم رغبت و حتي متنفر ميشوند. با كمال تأسف، بايد گفت كه بعضي از والدين حساسيت و دقتي را كه دربارهي امور دنيوي ـ همچون: تغذيه، لباس، مسائل درسي، كلاس كنكور، معلم خصوصي و... ـ فرزندانشان از خود نشان ميدهند، نسبت به مسائل معنوي و ديني اظهار نميكنند. براستي، اين گروه از والدين مصداق كلام نوراني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ ميباشند كه فرمودند: واي بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: يا رسول الله! منظور شما پدران مشركند؟
فرمودند: خير، بلكه پدران مؤمني كه واجبات ديني را به فرزندان خود آموزش نميدهند. و اگر آنان خود بخواهند احكام دين را فرا گيرند، ايشان جلوگيري ميكنند، (و حال آنكه) اگر كالايي به دست بياورند، از آنان راضي و خوشحال خواهند شد. من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من بيزارند» [1]
با توجه به اين اصل كه خدا جويي امري فطري و دروني است، بايد علماي اسلامي و دانشمندان تعليم و تربيت، به فكر تهيه و تدوين كتاب هايي باشند كه شيوههاي صحيح رشد و پرورش اين حس را بر مبناي اصل فطري بودن به والدين آموزش دهند تا آنان متوسل به شيوهها و روشهاي نادرست نشوند.
2ـ اصل اختياري بودن مسائل ديني
انسان به اقتضاي داشتن فطرت الهي، وجود چند بعدي و كرامت وجودي، موجودي مختار است كه كرامتش را با اختيار خود ميتواند كسب كند. در واقع از ديدگاه اسلام، انسان ميلها و جاذبههاي معنوي دارد، كه ديگر موجودات آن را ندارند. انسان قادر است كه در برابر ميلهاي دروني خود ايستادگي كند و فرمان آنها را اجرا نكند، يا به بعضي از آنها پاسخ گويد و بعضي ديگر را كنترل نمايد، يا از آنها در جهتي خاص استفاده كند. اين توانايي انسان، به حكم نيروي اراده است كه به فرمان عقل عمل ميكند. اين توانايي بزرگ، از مختصات انسان است. اساس اين توانايي، آن است كه انسان موجودي آزاد، انتخابگر و صاحب اختيار ميباشد (مطهري، راهنمايي و مشاوره از ديدگاه اسلام، 42).در دعوت كودكان و نوجوانان به دين، بايد به گونهاي عمل نماييم كه احساس آزادي كنند. با توجه به اين موضوع كه انسان فطرتاً خداجو است، لازم است كه با تذكر روشهاي صحيح، اين فطرت را در وجود آنان بيدار كنيم و به طرف پذيرش دين سوق دهيم. پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نيز با نرمخويي و با زبان نرم، افراد را به دين اسلام دعوت ميكردند. به تجربه هم ثابت شده است كه با زور و اكراه، نميتوان كسي را به راه راست هدايت كرد. خداوند ـ تبارك و تعالي ـ ميفرمايد: «افانت تكره الناس حتي يكونوا مؤمنين»[2] (پس آيا تو مردم را به اجبار وا ميداري كه ايمان بياورند).
اگر به مفاد آيهي: «لا اكراه في الدين، قد تبيين الرشد من الغي...»[3] توجه نماييم، معلوم ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ وظيفه تبيين دارند. لذا پس از تببين، ديگر جاي اكراه و جاي انتخاب كردن به جاي مردم وجود ندارد. همچنين خداوند ميفرمايد: «فانما عليك البلاغ» [4](پس بر تو تبليغ است و بس). كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ بيان، توضيح، تشبيه، ابلاغ، انذار و بشارت است. كار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اجبار نيست، كه به جاي مردم بخواهد انتخاب كند و آنها را مجبور نمايد.
بهتر است كه هيچگاه، كودكان يا نوجوانان را به دينداري مجبور نكنيم. همچنين، به خاطر اينكه آنان ديندار شوند، بهتر است به آنان پاداش خيلي زياد ندهيم. اگر بدون استفاده از اين دو حربه تهديد و تطميع بتوانيم آنان را به عقيدهاي معتقد كنيم، آن اعتقاد دروني خواهد بود; يعني اعتقادي كه نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر داني به وجود ميآيد[5].
وقتي نوجوان مجبور به دينداري نشود ـ و در دوره كودكي سالم و عاري از انحراف پرورش يافته باشد ـ و دين به نحو منطقي و در شرايط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به اينكه به تفكر انتزاعي رسيده است، دين يا مذهب محكم و قابل دفاع را خواهد پذيرفت. اين دينداري او وراثتي، ريا كارانه و همراه با ناخالصي نخواهد بود، بلكه «دين خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاي ديني عمل خواهد كرد. در دين اسلام تأكيد فراوان ميشود كه اصول دين تقليدي نيست، بلكه فرد بايد با آگاهي و آزادي آن را بپذيرد. بنابراين، بايد تلاش كرد كه كودك و نوجوان را به طريقي مثبت و ترغيب كننده، به دين دعوت كرد و از افرادي كه مبناهاي اعتقادي و فكري قوي دارند، كمك گرفت. بايد توجه داشت كه كودك و بويژه نوجوان، در مقابل برخوردهاي آمرانه مقاومت ميكند[6].
خانم زهرا مصطفوي، فرزند امام خميني (ره) نقل ميكند: «همسرم به جهت عادت خانوادگي، دخترم را از خواب صبحگاهي بيدار ميكرد و به نماز وا ميداشت. امام (ره) وقتي از اين ماجرا خبردار شدند، برايش پيغام فرستادند: چهره شيرين اسلام را به مذاق بچه تلخ نكن. اين كلام آنچنان مؤثر افتاد و اثر عميقي بر روح و جان دخترم به جاي گذاشت كه بعد از آن خودش سفارش كرد كه براي نماز صبح بموقع بيدارش كنم»[7].
والدين اگر ميخواهند فرزندانشان نماز خوان و معتقد بار آيند، موارد ذيل را در نظر بگيرند:
اولاً، خودشان معتقد به دستورها و تعاليم ديني باشند، و به دور از ريا و با خلوص نماز را به پا دارند.
ثانياً: در دوران كودكي، فرزندانشان را با نماز و مجالس و محافل مذهبي مأنوس كنند. از اين رو، لازم است خاطرات خوشي را در ذهن آنان ايجاد نمايند و بشدت از سختگيري، اجبار و اكراه خودداري كنند. پدري كه براي بيدار كردن دختر تازه بالغ خود براي اداي نماز صبح، دستي به گيسوان او ميكشد و با نوازش و محبت او را از خواب شيرين صبحگاهي بيدار ميكند، انجام دادن اين تكليف ديني را با شيريني محبت پدرانه خويش ميآميزد و عبادت را در كام فرزندش شيرين ميسازد.
ثالثاً: والدين نسبت به مسئله نماز و مسائل اعتقادي همچون ديگر مسائل، حساسيت نشان دهند. اگر والدين و مربيان به سفارشها و سيرهي معصومان ـ عليهم السلام ـ و بزرگان دين عمل كنند، قطعاً فرزنداني معتقد و نماز خوان خواهند داشت.
3ـ اصل تدريجي بودن آموزش مسائل ديني
آموزش معارف و مسائل ديني، مراتب و درجاتي دارد، كه اصول و مقتضيات آن بايد مراعات شود. اين مراتب و درجات، به دليل تفاوتهاي فردي در رشد استعدادهاي ذهني و روحي، تفاوت در معلومات و تجربيات، و شرايط گوناگون اجتماعي و فرهنگي در متعلمان است[8]. لذا، بايد مطالب و مفاهيم آموزشي و ديني، متناسب با سطح درك و قواي ذهني و رواني متعلمان باشد.والدين و بزرگسالان نبايد توقع و انتظار داشته باشند، كه كودكشان خيلي سريع اهل عبادت و نماز شود. برنامه عادت دادن او به نماز و آموزش او، بايد بر اصل تدريج مبتني باشد. كودك نبايد يكباره بار سنگيني از وظايف بار ديني را بر دوش خود احساس كند، و خود را به انجام دادن آن موظف بداند.
پی نوشت ها:
[1] . نوري، مستدرك الوسائل، ج 2، 625
[2] . يونس / 99
[3] . بقره / 256.
[4] . آل عمران / 20.
[5] . ارونسون، روان شناسي اجتماعي، 34.
[6] . كاظمي، آموزش و پرورش از خردسالي تا نوجواني، 87.
[7] . ستوده، پا به پاي آفتاب، ج 1، 123.
[8] . سادات، راهنماي آموزش تعليمات ديني در مدارس، 27.