كتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلافنظرها و سلیقهها و برداشتها در زمینههای مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا كه در مسائلی كه ادّعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی هم ممكن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباریها و اصولیها بگذریم. از آنجا كه در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در كتابهای علمی آن هم عربی ضبط میگردید، قهراً تودههای مردم از آن بی خبر بودند و اگر باخبر هم میشدند، تعقیب این مسائل برایشان جاذبهای نداشت. حال آیا میتوان تصور نمود كه چون فقها با یكدیگر اختلافنظر داشتهاند - نعوذبالله - خلاف حقّ و خلاف دین خدا عمل كرده اند؟ هرگز. اما امروز با كمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامهها كشیده شده است، چرا كه نیاز عملی به این بحثها و مسائل است؛ مثلاً در مسأله مالكیت و محدوده آن، در مسأله زمین و تقسیمبندی آن، در انفال و ثروتهای عمومی، در مسائل پیچیده پول و ارز و بانكداری، در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون عكاسی، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره. در حفظ محیط زیست و سالمسازی طبیعت و جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل و املاك اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالید، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسانهای دیگر، در مسأله معادن زیرزمینی و روزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احكام در ازمنه و امكنه مختلف، در مسائل حقوقی و حقوق بینالمللی و تطبیق آن با احكام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامی و نقش تخریبی آن در جوامع فاسد و غیراسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با كفر و شرك و التقاط و بلوك تابع كفر و شرك، چگونگی انجام فرایض در سِیر هوایی و فضایی و حركت برخلاف جهت حركت زمین یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت آن و یا در صعود مستقیم و خنثی كردن جاذبه زمین و مهمتر از همه اینها، ترسیم و تعیین حاكمیت ولایت فقیه در حكومت و جامعه كه همه اینها گوشهای از هزاران مسأله مورد ابتلای مردم و حكومت است كه فقهای بزرگ در مورد آنها بحث كرده اند و نظراتشان با یكدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است،، فقها امروز باید برای آن فكری بنمایند. (1)
اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانی كه اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل مذكور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام میشود و این مسأله روشن است كه بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینكه شكل عقیدتی به آن داده شود، چرا كه همه در اصول با هم مشتركند و به همین خاطر است كه من آنان را تأیید مینمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای كشور و مردم میسوزد و هركدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند كه به عقیده خود موجب رستگاری است. اكثریت قاطع هر دو جریان میخواهند كشورشان مستقل باشد، هر دو میخواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم كم كنند. هر دو میخواهند كارمندان شریف و كارگران و كشاورزان متدیّن و كسبه صادق بازار و خیابان، زندگی پاك و سالمی داشته باشند. هر دو میخواهند دزدی و ارتشا در دستگاههای دولتی و خصوصی نباشد، هر دو میخواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید كه بازارهای جهان را از آنِ خود كند، هر دو میخواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونهای باشد كه دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراكز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است كه هر دو عقیدهشان است كه راه خود باعث رسیدن به این همه است. ولی هر دو باید كاملاً متوجه باشند كه موضعگیریها باید به گونهای باشد كه در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و كینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایهداری غرب و در رأس آن امریكای جهانخوار و كمونیسم و سوسیالیزم بینالملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند. (2)
امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد كه اختلاف سلیقهها و برداشتها و حتی ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد. ممكن است هركس در فضای ذهن و ایدههای خود نسبت به عملكردها و مدیریتها و سلیقههای دیگران و مسؤولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افكار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف كند و خدای ناكرده همه ضعفها و مشكلات به حساب مدیریت و مسؤولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبی گردد كه این عمل كاملاً غیرمنصفانه است و اعتبار مسؤولین نظام را از بین میبرد و زمینه را برای ورود بیتفاوتها و بیدردها به صحنه انقلاب آماده می كند. (3)
اگر آقایان از این دیدگاه كه همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی كنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد ولی این بدان معنا نیست كه همه افراد تابع محض یك جریان باشند. با این دید گفتهام كه انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشكّل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه میشود. انتقاد اگر بحقّ باشد، موجب هدایت دو جریان میشود. هیچكس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام كسی یا گروهی خدای ناكرده بیجهت در فكر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خطّ خود را بر مصلحت انقلاب مقدّم بدارد، حتماً پیش از آنكه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. در هر حال یكی از كارهایی كه یقیناً رضایت خداوند متعال درآن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن كدورتها و نزدیك ساختن مواضع خدمت به یكدیگر است. باید از واسطههایی كه فقط كارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترك دارید كه باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لكن اگر دیدید كسی از اصول تخطّی میكند، در برابرش قاطعانه بایستید. (4)
راهبردهای تصریحی:
1- اختلافهای سلیقهای و نظری همواره وجود داشته است و تا اصولی نشده جای نگرانی ندارد.
2- بین اختلافهای طبیعی و سطحی با اختلافهای عمیق فرق است و دشمن از اختلافهای عمیق خوشحال میشود.
3- انتقاد بجا، انتقادی است كه موجب اصلاح امور و دوستی بین دو گروه میشود.
4- باید از كسانی كه القای بدبینی نسبت به جناح و طرف مقابل میكنند، پرهیز كرد.
5- در برابر كسانی كه از اصول تخطّی میكنند باید قاطعانه ایستاد.
6- اقدام در جهت تخریب و حذف رقیب [در صورتی كه از اصول تخطّی نكرده باشد] لطمه و ضربه به اسلام و انقلاب است.
نكات استنباطی:
1- می بایست توجه داشت كه اختلافهای سلیقهای و نظری منجر به اختلافهای عمیق و ریشهای نگردد.
2- دشمن تمام تلاش خود را برای عمیق كردن اختلافهای جزیی و سطحی به كار میگیرد.
پینوشتها:
1. صحیفه امام(ره)، ج21، صص 176 و 177.
2. صحیفه امام(ره)، ج21، ص 178.
3. صحیفه امام(ره)، ج21، صص 282 و 283.
4. صحیفه امام(ره)، ج21، صص 179 و 180.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (9)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
/م