یکی از براهین رایج برای اثبات وجود خدا، برهانی است که نزد اندیشمندان مسلمان به « برهان نظم » شهرت یافته، و گاه - با اقتباس از برخی روایات (1)- « برهان اتقان صنع » خوانده میشود. معادل این برهان در فرهنگ غربی چیزی است که معمولاً آن را برهان « غایت شناختی »(2) مینامند.
هنگامی که از نظم یک واحد یا مجموعه سخن میگوییم، مقصود هماهنگی میان اجزاء و اعضای آن برای رسیدن به غایتی یگانه است. برای مثال، اجزاء دستگاه منظمی چون ساعت به گونهای کنار هم قرار گرفتهاند، که هر جزء کار جزئی دیگر را کامل میکند و این واحدِ یکپارچه را برای رسیدن به غایت مورد نظر ( نشان دادن وقت ) یاری میدهد. بر این اساس، میتوان در مفهوم نظم، دو عنصر « هماهنگی » و « هدفمندی » را ریشهیابی کرد. برخی دو عنصر یادشده ( هماهنگی و هدفمندی ) را از یکدیگر تفکیک کرده، هر کدام را بیانگر نوع خاصی از نظم ( یا طرح و تدبیر )(3) دانستهاند. برخی از نویسندگان غربی در اینجا قسم سومی ( با عنوان نظم زیبایی شناختی ) نیز افزوده (4) و در مجموع، میان سه نوع نظم ( زیباییشناختی، هدفمند و علّی ) تمایز نهادهاند.(5) برخی دیگر با اشاره به این نکته که هر یک از این انواع سه گانه را میتوان در « یکایک » اجزاء جهان، یا « کلّ » آن، و یا « هر دو »ی آنها ردیابی کرد، برهان نظم را بر نُه قسم دانستهاند.(6)
به هر حال، اقامهی چنین برهانی - همانند برهان پیشین - سابقهای طولانی دارد؛ به گونهای که برخی ردپای آن را در سخنان سقراط (339-469 ق.م) و افلاطون نیز ریشهیابی کردهاند.(7) فیلسوف و خطیب بزرگ رومی، سیسرون (43-106ق.م) نیز برهان نظم را مهمترین دلیل بر اثبات وجود خدایان میشمارد.(8) آکویناس نیز راه پنجم از راههای پنجگانهی خود را به این برهان اختصاص میدهد و همو کلام پولس رسول (حدود 3-62م)(9) را هم خالی از اشاره به این برهان نمیداند.(10) در آیات و روایات اسلامی نیز اشاره به تدبیر به کار رفته در جهان را - به عنوان نشانهی وجود خدا یا صفات متعالی او - فراوان میتوان یافت؛ چنان که از دیدگاه امام علی (علیه السلام) نظم و هماهنگی میان پدیدهها و تدبیر به کار رفته در آنها چنان است که گویا همهی آفریدههای به ظاهر خاموش زبان گشادهاند و از خدای حکیم و توانا سخن میگویند:
در آنچه آفریده، آ ثار صنعت و نشانههای حکمت او پدیدار است؛ چنانکه هر چه آفریده، او را برهانی است و بر قدرت و حکمت او نشانی. و گرچه آفریدهای باشد خاموش بر تدبیر او گویاست، و بر وجود پدید آورنده دلیلی رساست.(11)
اندیشمندان جهان اسلام نیز با بهرهگیری از این میراث فکری، برهان نظم را یکی از براهین اثبات وجود خدا دانستهاند. گروهی از متکلمان این برهان را - به دلیل آنکه برای همهی اقشار مردم قابل فهم است و نیز افزون بر وجود خدا، برخی از صفات او ( مانند علم و قدرت ) را هم اثبات میکند - دارای امتیازی ویژه میدانند و با تفصیل فراوان از آن سخن میگویند.(12) نه تنها در کتابهای کلامی، که در سخنان فیلسوفان مسلمان نیز، به ویژه پیش از شکلگیری براهین خاص فلسفی، استفاده از این برهان به چشم میخورد؛ چنان که کندی میگوید:« فانَّ فی نظم العالم و ترتیبه... و اتقان هیأته... لاَعظم دلالة علی اتقن تدبیر ( و مع کل تدبیرٍ مدبّرٌ ) و علی احکم حکمة ( و مع کل حکمة حکیمٌ )؛ لانّ هذه جمیعاً من المضاف ».(13)
در قرون اخیر، در میان اندیشمندان غربی بحثهای گستردهای دربارهی برهان نظم صورت گرفته است. کسانی چون ویلیام پِیلی (1743-1805 م) و فردریک تِنِنت (1866-1957م) به شدت از اعتبار این برهان دفاع کردهاند.(14) پیلی با تشبیه جهان به یک ساعت، بر این نکته تأکید میورزد که نظم و ترتیبی همسان آنچه در ساعت به کار رفته است - در مرتبهای بسیار بالاتر - در جهان طبیعت نیز به چشم میخورد. به گفتهی وی حتّی اگر برای نخستینبار با یک ساعت برخورد میکردیم، یا گاه در روند کار آن اختلالاتی میدیدیم، و یا کارکرد بعضی از قطعات آن را در نمییافتیم، همچنان نمیتوانستیم وجود ساعتساز را نادیده بگیریم.(15) تننت نیز بر این باور است که طراحی غایتمند جهان به گونهای است که آن را برای پیدایش و بقای موجودات، ژرف کاویهای عقل بشری، ارضای خواستههای زیبایی شناختی، و استکمال اخلاقی انسان، مستعد ساخته است.(16) برخی از نویسندگان نیز با نگارش آثاری دربارهی شگفتیهای جهان آفرینش، به یاری برهان نظم آمدهاند.(17) از سوی دیگر، کسانی چون دیوید هیوم به شدت بر این برهان تاخته و به گمان برخی، آن را از کارایی انداختهاند.(18)
بیندیشیم
برهان نظم و ناظمهای متعدد
یکی از اشکالات هیوم بر برهان نظم چنین است:« تعداد زیادی از افراد در ساختن یک خانه یا کشتی و یا برپا داشتن یک شهر... دست به دست هم میدهند. چرا نباید چنین الهه یا خدایان مختلف در تدارک و شکلدادن یک جهان سهیم باشند؟ »(19)
شهید مطهری با اشاره به اشکالهایی از این قبیل میگوید:« هیوم... پنداشته [ خداباوران ] همهی مسائل الهیات را از یک برهان استنتاج میکنند و آن برهان نظم است ».(20)
اشکال: نظم و هماهنگی لزوماً محصول طرح و تدبیر قبلی نیست؛ بلکه گاه تدریجاً و با آزمایش و خطا پدید میآید. به گفتهی هیوم، هنگامی که یک کشتی را میبینیم، نخست ممکن است سازندهی آن را بسیار خلاق و هنرمند بپنداریم؛ اما سرانجام با شگفتی تمام به این حقیقت پی ببریم که وی فردی کودن است که صرفاً به تقلید از پیشینیان پرداخته، و هنری را به ارث برده است که در طول سالیانی دراز و پس از انجام آزمایشها، اشتباهات، تصحیحات، و مذاکرات فراوان به شکل کنونی درآمده است. بنابراین، شاید جهانهای بسیاری تباه شدهاند تا سرانجام نظام کنونی پدیدار گشته است.(23)
برخی از نویسندگان همچون جان هامپرس (1918- م) در تأیید اشکال هیوم نظریه داروین را به یاری طلبیدهاند. به گفتهی هاسپرس، از هزاران سال پیش کسانی تلاش کردهاند که با ارائهی تئوریهایی، پیدایش و تکامل موجودات زنده را بدون تمسک به ناظم جهانی تبیین کنند. این نظریه پردازیها توسط داروین به اوج خود رسید و پس از وی نیز نقایص آن برطرف گردید.« داروین فرضیهای را مطرح کرد که بر طبق آن، موجودات زنده از طریق تنازع بقا و بقای اصلح به تدریج از سادهترین تک سلولیها به پیچیدهترین پستانداران تکامل(24) پیدا کردهاند ».(25) بر این اساس، نظام کنونی حاکم بر موجودات و سازگاریهای موجود میان آنها امری کاملاً تصادفی است، نه محصول طرح و تدبیر پیشین. برای مثال، اگر گوش حیوانات شکارگر به جلو و گوش حیوانات شکارشونده به عقب خم میشود، به دلیل طرح و نقشهی ناظمی هوشمند نیست؛ بلکه حیواناتی که در اثر « جهشهای اتفاقی » از چنین گوشهایی برخوردار شدهاند، بیش از دیگران توانستهاند خود را با محیط سازگار سازند و باقی بمانند.(26)
نقد و بررسی
پاسخ اشکال یادشده را با سخنانی از خود هیوم و هاسپرس آغاز میکنیم. هیوم سپس از وارد آوردن ضربات انتقادی خود، سرانجام به این نتیجه میرسد که « برهان نظم اگرچه برهان معتبری نیست، تا اندازهای قانع کننده است ».(27) هاسپرس نیز با وجود آنکه تمام توان خود را برای نقد براهین اثبات وجود خدا به کار میگیرد، پس از یاریگرفتن از نظریه داروین، به ناتمام بودن اشکال یادشده چنین اعتراف میکند:با این همه، از این راه نمیتوان بطلان فرضیهی وجود ناظم را نشان داد. کسی که پیشتر به نظم معتقد بوده است، حتّی با پذیرش همهی نتایج نظریه داروین نیز میتواند همچنان به اعتقاد خود پایبند باشد.(28) چنین کسی [ در دفاع از اعتقادات خود ] میتواند بگوید که قبلاً تصور بر این بود که خدا همهی انواع را در یک لحظه آفریده است؛ اما اکنون اعتقاد ما بر این است که خداوند برای محقق ساختن نظم مورد نظر خویش، فرایند تدریجی و آهستهی تکامل را برگزیده است. [ بر این اساس ] آنچه تغییر یافته است، روش [ تحقق بخشیدن به ] نظم است، نه اصل آن.(29)
اندیشمندان مسلمان نیز - با تعابیری مشابه سخنان هاسپرس - بر این نکته تأکید میورزند که نه دفعی بودن یک پدیده، احتمال نیازمندی به مدبر را افزایش میدهد و نه تدریجی بودن آن از احتمال یاد شده میکاهد. افزون بر این، اصل توانایی نظریه داروین برای تبیین چگونگی شکلگیری اندامهای پیچیدهی موجودات زنده، جای تردید بسیار دارد. شهید مطهری با اشاره به دستگاه پیچیدهی بینایی میگوید:
اگر همهی تغییراتی که در بدن موجودات زنده پیدا میشود از نوع پردهی لای انگشتان بعضی مرغها بود، ممکن بود بگوییم تصادفاً در لای انگشت یک مرغ پرده پیدا شد، و این پرده برای شناوری او در آب مفید واقع شد. ... ولی بعضی اندامهای مفید و لازم جانداران -[ که ] به صورت یک دستگاه بسیار عظیم تودرتو و پیچ در پیچ است - تنها هنگامی قابل استفاده و بهرهبرداری است که تمام دستگاه به وجود آمده باشد؛ نظیر دستگاه عظیم باصره. در این گونه موارد چگونه میتوانیم بگوییم که تصادفاً تغییری در بدن موجود زنده پدید آمد و او را اصلح برای بقا ساخت!(30)
بیندیشیم
برهان نظم و حساب احتمالات (31)
فرض کنید کودکانی بیسواد پشت دستگاه رایانه بنشینند و به صورت اتفاقی کلیدهایی را بفشارند. آیا این احتمال وجود دارد که حاصل کار یکی از آنان کتاب گلستان سعدی یا دست کم، این بیت باشد:« برگ درختان سبز در نظر هوشیار - هر ورقش دفتری است معرفت کردگار »؟ ارزش این احتمال چقدر است؟ آیا پیدایش تصادفی اندامهای پیچیدهی موجودات را میتوان به شکلگیری اتفاقی کتاب گلستان همانند ساخت؟ برخی از دانشمندان با محاسباتی نشان دادهاند که حتی احتمال پیدایش تصادفی برخی از مولکولها چیزی در حد صفر است.(32)
به هر حال، ارزش این احتمالات هر قدر ناچیز باشد،(33) به صفر نمیرسد. بر این اساس، گروهی از فیلسوفان مسلمان - قرنها پیش از آنکه هیوم قدم به عالم هستی نهد و نظریه داروین مطرح شود - اعتبار برهان نظم را در حد براهینی چون امکان و وجوب نمیدانستهاند؛ زیرا از نظر آنان، این برهان با وجود اطمینانبخشی فراوان، احتمالات بدیل را به صفر نمیرساند.(34) دربارهی این دیدگاه و درستی یا نادرستی آن با یکدیگر گفتوگو کنید.
پینوشتها:
1- « کفی باتقان الصنع لها آیة »( محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج4، ص 222) « و اتقن صنع الفلک الدوار... »( همان، ج 84، ص 339 ).
2- teleological argument نام دیگر برهان در غرب the argument from design است.
3- ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آ ثار، ج 6 ( اصول فلسفه و روش رئالیسم )، ص 949-952؛ ج 4، ص 105؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج 1 ، ص 43-49؛ جعفر الهادی، الله خالق الکون، ص 196-214.
4- « هنگامی که عناصر مختلف الگویی میسازند که ما از درک آن لذت نهانی میبریم، میتوانیم از نظم زیباییشناختی یا استحسانی سخن بگوییم ».
5- ویلیام آلستون، « برهان هدف شناختی »، در: خدا در فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 80.
6- مصطفی ملکیان، نقد و بررسی برهان نظم ( جزوه درسی )، ص 35. همین نویسنده گاه مقسم این انوع را « طرح و تدبیر » مینامد، و آن را دارای سه قسم میشمارد: نظم، هدفمندی، و زیبایی ( ر.ک: همان، ص 43-44 ).
7- ر. ک: جان هیک ( ویراستار )، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 86-261.
8- Cicero. The Nature of the Gods, trans by Horace C. P. McGregor, p. 129(Book II).
9- رساله پولس به رومیان،20:1.
10- ر. ک: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 103 و 255. به گفته برخی دیگر از مسیحیان، ارمیای نبی نیز با تمسک به نظم موجود در جهان، بسیاری از صفات خداوند را نتیجه گرفته است ( ر. ک: ریچارد سوین برن، آیا خدایی هست، ترجمه محمد جاودان، ص98 ).
11- نهجالبلاغه، خطبه 91، ص 75-76. همچنین، ر. ک: خطبه 165، ص 171؛ خطبه 185، ص197-199.
12- برای نمونه، ر. ک: جعفر سبحانی، الالهیات،ج 1 ، ص 33-59 ؛ جعفر الهادی، الله خالقالکون، ص 154-281. گفتنی است که کانت نیز با وجود ناتمام دانستن این برهان، آن را شایسته احترام و مناسبترین برهان برای خرد جمعی آدمیان میشمارد (ر. ک: Immanuel Kant, Critique of Pure Reason, trans. By J. M. D. Meiklejohn,p. 349).
13- یعقوب بن اسحاق کندی، « الابانة عن العلّة الفاعلة القریبة للکون و الفساد »، در: محمد عبدالرحمان مرحبا، الکندی، فلسفته، منتخبات، ص 165 ( ترجمه: همانا نظم و ترتیب [ پدیدههای ] جهان و استواری ترکیب آن، بزرگترین دلیل بر وجود متقنترین تدبیر و محکمترین حکمت است؛ چراکه هر تدبیری را مدبری است و هر حکمتی را حکیمی؛ زیرا همه این امور از قبیل متضائفاناند ).
14- ترجمه بخشهایی از آثار پیلی (Paley) و تننت (Tennant) در منبع زیر آمده است: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 121-125؛ 146-166.
15- ترجمه بخشهایی از آثار پیلی (Paley) و تننت (Tennant) در منبع زیر آمده است: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 122-123.
16- ر. ک: مصطفی ملکیان، نقد وبررسی برهان نظم، ص 78 -81 ؛ همو، مسائل جدید کلامی، ص 153-154 ؛ ویلیام آلستون، « برهان هدف شناختی » در: خدا در فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 88-89.
17- برای نمونه، ر. ک: جان کلوور مونسما (ویراستار)، اثبات وجود خدا ( مجموعه مقالات )، ترجمه احمد آرام و دیگران؛ کرسی موریسن، راز آفرینش انسان، ترجمه محمد سعیدی. موریسن در اواخر کتاب خود (ص 186 ) مینویسد:« در مقابل این همه شواهد و دلایل انکارناپذیر ... آیا عقل اجازه میدهد که ... بگوییم: حیات و موجودیت ما جملگی ناشی از تصادف و اتفاق است! »
18- ر. ک: جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی، ص 64.
19- جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 129.
20- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1 ، ص 550.
21- گزارش کاملی از اشکالات هیوم ( و گاه ترجمه عبارات وی ) به همراه نقد آنها در منابع زیر آمده است: ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلالالدین مجتبوی، ص 211-232 ؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1 ( علل گرایش به مادیگری )، ص 537-551؛ ج 8 ( درسهای الهیات شفا )، ص 453-480 ؛ جعفر الهادی، الله خالقالکون، ص 241-281.
22- در فصل پنجم به تفصیل درباره شرور سخن خواهیم گفت.
23- David Hume, Dialogues Concerning Natural Religion, part 5, p. 130.
24- ترجمه واژه evolution به تکامل - با وجود رواج فراوان - ترجمهای نارسا و غلطانداز است. آنچه نظریه داروین از آن سخن میگوید، تطور و تحول است، نه تکامل. همچنین به جای تعبیر « بقای اصلح » باید تعابیری چون « بقای انسب » را به کار برد.
25- جان هاسپرز، فلسفه دینی، ص 99 .
26- ر. ک: ویلیام آلستون، « برهان هدف شناختی »، در: خدا درفلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 84-85؛ مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 154.
27- پاپکین، پیشین، ص 231.
28- خود داروین نیز میگوید:« من نمیتوانم تصور کنم که ممکن باشد که این جهان بزرگ باشکوه، و شعوری که در اشخاص انسانی است، به حکم تصادف پدید آید. و همین امر در نظر من دلیل اصلی اثبات وجود خداست. من هرگز خدا را انکار نداشتهام و نظریه تطور را با اعتقاد به خدا سازگار میبینم » ( لئون مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علیمراد داوودی، ص 396 ).
29- John Hospers, An Introduction to Philosophical Analysis, p. 219.
30- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 6 ( اصول فلسفه و روش رئالیسم )، ص 947-948 . همچنین، ر. ک: ج 1 ( علل گرایش به مادیگری )، ص 517؛ کرسی موریسن، راز آفرینش انسان، ترجمه محمد سعیدی، ص93.
31- ر. ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج 1، ص 51-55؛ محمدباقر صدر، الفتاوی الواضحة، ج1 ، ص 31-50؛ کرسی موریسن، راز آفرینش انسان، ترجمه محمد سعیدی، ص 183-187؛ مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص 157-158.
32- ر. ک: پی یر لکنت دونوئی، سرنوشت بشر، ترجمه عبدالله انتظام، ص45؛ خدا در فلسفه (مجموعه مقالات)، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ص 181.
33- چنان که میدانیم، اگر صفحه کلید رایانه دارای صد کلید باشد، احتمال آنکه سه حرف «ب» «ر» و«گ» به همین ترتیب به صورت اتفاقی تایپ شوند، یک در یک میلیون است ( چون سه بار باید یکصدم را در خودش ضرب کرد ). بنابراین، احتمال آنکه حاصل کار یکی از کودکان بیت مذکور باشد، بسیار بسیار ناچیز است: کسری که در صورت آن عدد یک قرار دارد و در مخرج آن عددی 97 رقمی!
34- ر. ک: عبدالله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ص231-235.
یوسفیان، حسن؛ (1390)، کلام جدید، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، چاپ سوم.