مثلثِ تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی

در سال 1968 دانشمندی چنین می‌نویسد: "امروزه در واقع رابطه‌ی نزدیکی میان تاریخ، فلسفه و مطالعات اجتماعی وجود ندارد، (Leff, 1969,p.1). اگر این ادعا در مورد بریتانیا صادق باشد، در مورد قاره‌ی اروپا، یا حتی ایالات
دوشنبه، 2 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مثلثِ تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی
مثلثِ تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی

 

نویسنده: مایکل استنفورد
مترجم: احمد گل محمدی



 

در سال 1968 دانشمندی چنین می‌نویسد: "امروزه در واقع رابطه‌ی نزدیکی میان تاریخ، فلسفه و مطالعات اجتماعی وجود ندارد، (Leff, 1969,p.1). اگر این ادعا در مورد بریتانیا صادق باشد، در مورد قاره‌ی اروپا، یا حتی ایالات متحد- که فعلاً به آن نمی‌پردازیم- شاید چندان صادق نباشد. بر عکس، امروزه رابطه و داد‌و‌ستدی مناسب میان تاریخ و "مطالعات اجتماعی"، و همچنین میان آن دو و فلسفه وجود دارد. البته میان تاریخ و فلسفه رابطه‌ی بسیار کمتری وجود دارد و این نقیصه‌ای است که کتاب حاضر قصد اصلاح و بر طرف کردن آن را دارد. شاید سودمند باشد این روابط متقابل را به کمک یک مثلث نشان دهیم:
نخست به گوشه‌های مثلث و سپس به اضلاع آن خواهیم پرداخت.

1. گوشه‌ها

1.1. تعاریف

نخست باید ببینیم که منظور از این سه رشته چیست؟ در مورد تاریخ که در یکی از گوشه‌ها قرار دارد، می‌توانیم تعریف پیرنه (1) را بپذیریم: "تاریخ داستان کردارها و دستاوردهای انسان‌های ساکن جوامع است" (Renier, 1965, p.35). یا می‌توانیم تعریف مفصل‌تر التون را محور بحث قرار دهیم: "مطالعه‌ی تاریخ معطوف است به درک هر آنچه انسان‌ها گفته‌اند، اندیشیده‌اند، انجام داده‌اند یا تحمل کرده‌اند،(Elton, 1969, p.20). با توجه به تمایزی که پیشتر برقرار کردیم، یادآور می‌شویم هر دو اندیشمند نامبرده درباره‌ی مطالعه‌ی تاریخ، یعنی تاریخ 2 سخن می‌گویند نه درباره‌ی خود گذشته یا تاریخ1.
فلسفه، واقع در گوشه‌ی دیگر مثلث، چیست؟ یکی از بهترین پاسخ‌ها این است که "فلسفه یعنی اندیشیدن درباره‌ی اندیشیدن،.(3) هیلاری پانتام هم این گونه پاسخ می‌دهد: فلسفه عبارت است از "آموزش برای بزرگسالان"(4)
در گوشه‌ی سوم مثلث علوم اجتماعی قرار دارد. (عبارت "مطالعات اجتماعی" که لِف به کار می‌برد، اکنون چندان کاربرد ندارد). منظور از علوم اجتماعی چیست؟ شاید ساده‌ترین تعریف این است: "مطالعه‌ی جامعه و روابط انسانی. (5) این تعریف تا حدود زیادی مانند تعریف پیرنه از تاریخ است، ولی تاریخ با جامعه‌شناسی یکی نیست. پس تفاوت‌ها نمی‌تواند از موضوع این دو رشته سرچشمه بگیرد (زیرا هر دو با انسان‌های متعلق به جامعه سرو کار دارند). علوم اجتماعی در درجه‌ی نخست اقتصاد، علم سیاست، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی را در بر می‌گیرد. زبان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، روابط بین‌الملل، جغرافی وحتی مطالعات دینی و همچنین تاریخ را نیز می‌توان جزء علوم اجتماعی به شمار آورد.

2.1. علوم اجتماعی به چه اعتبار علمی است؟

در تعریف‌های خود به "مطالعه" و "مطالعات" اشاره کرده‌ایم، ولی چگونه باید مطالعه کرد؟ پاسخ پذیرفته شده این است: "به روش علمی". عنوان معمول "علوم اجتماعی" نیز به همین دلیل به کار می‌رود. اکنون دو نوع نگاه به این موضوع وجود دارد. نگاه نخست بر این فرض استوار است که علوم طبیعی الگوی درست مطالعه‌ی علمی را معین و مدون کرده‌اند. بنابراین، علوم اجتماعی فقط تا جایی علم هستند که با استانداردها و شیوه‌ی کار علوم طبیعی سازگار باشند. نگاه دوم این است که بپذیریم علوم اجتماعی استانداردها و شیوه‌های خاص خود را دارند و این استانداردها و شیوه‌ها از برخی جهات ضرورتاً از استانداردها و شیوه‌های علوم طبیعی متفاوت هستند. افراد پایبند به چنین دیدگاهی سپس می‌کوشند نشان دهند که علوم اجتماعی همچنان علم هستند، گر‌چه از نوعی متفاوت. بنیاد فلسفی ادعای آنها کاملاً درست و قابل دفاع است: علوم اجتماعی از آنجا که با موضوعی متفاوت از موضوع علوم طبیعی سرو کار دارند، باید تا حدودی استانداردها و شیوه‌های متفاوت داشته باشند. البته آنان به یک اندازه خردگرا هستند.
هر کدام از این دیدگاه‌ها را بپذیریم، نمی‌توان انکار کرد که علوم اجتماعی همواره مدعی بوده‌اند که علوم راستین هستند. از همان سال‌های شکل‌گیری این علوم در عصر روشنگری سده‌ی هجدهم که آنچه امروز اقتصاد و جامعه‌شناسی می‌نامیم پا به عرصه‌ی وجود گذاشتند- اقتصاد به همت کنه (6) و فیزیوکرات‌ها در فرانسه، و جامعه‌شناسی توسط آدام فرگوسن، جان میلار و سرجان سینکلر (7) در اسکاتلند چنین ادعایی آشکارا وجود داشته است. چندان دور از حقیقت نخواهد بود بگوییم که این اندیشمندان و اندیشمندان دیگر عصر روشنگری تصور می‌کردند که آنچه تلاش می‌کنند در راه [‌روش] مطالعه‌ی انسان انجام دهند، همتراز تلاشی است که نیوتن، بویل، هایژنس (8) و دیگران برای مطالعه‌ی طبیعت انجام داده‌اند. در نتیجه علوم اجتماعی همواره ادعا می‌کنند که علم آنها عینی، تجربی و قانون مدار است؛ یعنی بر قوانین فرضی منتج از سرشت انسان و قوانین جامعه استوار است. البته همه‌ی متخصصین نتوانسته‌اند چنین ادعایی داشته باشند و بسیاری از آنها هم امروزه تلاشی در این زمینه نمی‌کنند. میان "ایستایی‌های اجتماعی" و "پویایی‌های اجتماعی "پوزیتیویستی مانند اگوست‌کنت که "قوانین طبیعی ثابت" را جست‌و‌جو می‌کرد و انسان‌شناسی مانند کلیفورد گیرتز که می‌خواست رشته‌ی مورد علاقه‌اش "نه یک علم تجربی جویای قانون، بلکه یک علم تفسیری جویای معنا" باشد (4)، تفاوت از زمین تا آسمان است.

2. وبر و نقش ذهنیت

چگونه چنین وضعی شکل گرفته است؟ چه اشتباهی در بلند پروازی‌ها و اهداف بنیادگذاران علم‌الاجتماعی وجود داشته است؟ این واقعیت که علم‌الاجتماع نمی‌تواند مانند علم طبیعی باشد، در آثار جامعه‌شناس بزرگ آلمان، ماکس وبر (1864- 1920) آشکارتر شد. اندیشه‌ی او دارای سه محور است: نخست، در مطالعه‌ی موجوداتی مانند خودمان، ما یک فهم درونی از آنچه انسانی است داریم، بر خلاف آشنایی صرفاً بیرونی با موجودات طبیعی؛ دوم، کنش‌های انسانی، فردی یا جمعی، واحدهای [مورد مطالعه] جامعه‌شناسی هستند و آن کنش‌ها چونان رفتار قاصدانه و هدفمند تعریف می‌شوند که در آنها معنا جایگاهی محوری دارد؛ سوم، همه‌ی انسان‌ها در چارچوب محیط اجتماعی و تاریخی خاصی زندگی می‌کنند و باید با توجه به این بسترهای ناپایدار، زندگی آنها را درک کرد. آشکار است که تک‌تک این سه انگاره با پوزیتیویسم کنتِ معتقد به قوانین عام رفتار انسانی مغایرت دارد؛ قوانینی که به اندازه‌ی قوانین علوم طبیعی قطعی، عینی و تغییر ناپذیر هستند. البته وبر نخستین فردی نبود که این سه نکته‌ی مهم را مطرح کرد و پس از او هم این نکات قطعی و بی چون و چرا تلقی نشدند، بلکه او شاید بزرگ‌ترین عالم اجتماعی است که این معضل همه‌ی علوم اجتماعی را شناخت و با آن دست و پنجه نرم کرد: چگونه می‌توان ذهنیت گریز‌ناپذیر موجود همه‌ی کنش‌های انسانی را با نیازها و الزامات علم عینی سازگار کرد؟ این واقعیت هم که گام‌گذاشتن در راه علم اجتماعی خود نوعی کنش اجتماعی است، معضل را پیچیده‌تر می کند. خود این واقعیت موضوعی مناسب برای یک علم اجتماعی است. بنابراین، امکان دارد یک جامعه‌شناسی جامعه‌شناس، یک تحلیل اقتصادی اقتصاد، و یک مطالعه‌ی انسان‌شناختی آداب و باورهای "قبیله ی" انسان‌شناسان وجود داشته باشد. همچنین می توانیم یک فلسفه‌ی فلسفه و یک تاریخ تاریخ داشته باشیم، ولی داشتن یک تحلیل شیمیایی شیمی دشوار است. با وجود این، تحلیل انتقادی یک علم به کمک روش‌های خود آن علم هرگز کاملاً پذیرفته نشده است. بیان اینکه مثلاً تفکر جامعه‌شناس‌ها، مورخان یا فلاسفه از ملاحظات و اهدافی غیر از جست‌و‌جوی خالصانه و بی غرضانه‌ی حقیقت پیروی می‌کند، ممکن است باعث انکار و برآشفتگی آنان شود. به نظر می‌رسد این واقعیت اصالت حرفه‌ای و اعتبار نتایج آنها را زیر سؤال می برد. ولی این واقعیت باید بیشتر از همه برای عالمان اجتماعی بدیهی باشد که اقتصاددانان باید تحت تأثیر عوامل اقتصادی، انسان‌شناسان تحت تأثیر عوامل جامعه‌شناختی، یا جامعه‌شناسان تحت تأثیر سیاست قرار گیرند و از این قبیل موارد. برخی فراتر رفته، مدعی می‌شوند که به این دلایل، علوم اجتماعی ماهیتاً رفلکسیو هستند؛ یعنی وجود این علوم داده‌های آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، و یافته‌های آنها هم، در عوض، همین علوم را شکل می‌دهد. این واقعیت مسائلی برای عینیت پدید می‌آورند. (نظریه‌ی کوانتوم هم مسائلی مشابه برای فیزیک پدید می‌آورد). همه‌ی اینها به مسائل عالمان اجتماعی افزوده می‌شود. به طور کلی، می‌توانیم بگوییم که امروزه تقریباً هر عالم اجتماعی بین دو قطب عینیت پوزیتیویستی و ذهنیت خردمندانه زندگی و کار می‌کند. هر چند قرار گرفتن در یکی از این قطب‌ها موجه و قابل قبول نیست، زیرا نه دقت علمی را کاملاً می‌توان کنار گذاشت و نه فهم و ادراک همدلانه را، هنوز مواضع بینابین ممکن پر‌شماری وجود دارد که گرایش به هر دو قطب را کم و بیش امکان‌پذیر می کند.

پی‌نوشت‌ها:

1.Pirenne
2. این واژه ممکن است به جریان رویدادها که در واقع رخ می دهد معطوف باشد (تاریخ‌1) یا به آنچه درباره آن رویدادها باور داریم و می نویسیم (تاریخ 2). گاهی این دو معنای متمایز را "تاریخ - چونان - رویداد" و "تاریخ - چونان- گزارش" می‌نامند.
3. ر. ک: Oxford Companion to Philosophy (1995,p.666)
4. Cogito, (1989), vol. 3, no, 2, p. 40.
5. Concise Oxford Dictionary of Sociology (1994),p.493.
6.Quesnay
7.Adam Ferguson, John Miller and Sir John Sinclair
8.Boyle and Huygens
9.ر. ک: (5.Comte in Gardiner (1959,pp. 77-9); Geertz (1975,p

منبع مقاله :
استنفورد، مایکل، (1392)، درآمدی بر فلسفه‌ی تاریخ، ترجمه: احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط