امروزه فشار عصبى و روانى که به اصطلاح استرس نامیده مى شود به طور فراوان و در سطحى گسترده و پیچیده در سازمان ها دیده مى شود و این واژه مساله همگانى و همه گیر انسان امروز و مشخصه زندگى او است.
نگرانى انسان ها نسبت به شغل، خانواده، نابسامانى هاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، پیشرفت تکنولوژیکى، نیازهاى گوناگون، انتظارات و توقعات شرکت ها از کارکنان، نگرانى از کهنه شدن اطلاعات، احساس نگرانى از یک مهلت به سر آمده، فرصت کوتاه براى تصمیم گیرى، سیاست هاى ناعادلانه، عدم امنیت شغلى و صدها موارد دیگر هر کدام مى توانند ضربان قلب را افزایش داده و نفس را در سینه حبس نمایند.
نگرانى انسان ها نسبت به شغل، خانواده، نابسامانى هاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، پیشرفت تکنولوژیکى، نیازهاى گوناگون، انتظارات و توقعات شرکت ها از کارکنان، نگرانى از کهنه شدن اطلاعات، احساس نگرانى از یک مهلت به سر آمده، فرصت کوتاه براى تصمیم گیرى، سیاست هاى ناعادلانه، عدم امنیت شغلى و صدها موارد دیگر هر کدام مى توانند ضربان قلب را افزایش داده و نفس را در سینه حبس نمایند.
در حال حاضر این اعتقاد وجود دارد که بخش عمده استرس کارکنان سازمان ها غیرلازم مى باشد و بر عهده مدیران است که با شناخت عوامل به وجود آورنده استرس، راه هایى براى کنترل موثر آن (نه جلوگیرى) تدوین و اجرا نمایند.
به طورى که مى توان گفت استرس امرى است اجتناب ناپذیر و نمى توان از آن رهایى جست و به نوعى گریبانگیر تمامى افراد در هر سطحى و در هر مجموعه اى مى شود.
اگر چه در علم پزشکى مساله فشار عصبى و علل و عوارض آن مدت ها است مورد بررسى و تحقیق قرار دارد، اما باب این بحث در رفتار سازمانى تازه گشوده شده است و علماى این رشته مدت کوتاهى است که به تحلیل فشار عصبى و آثار و عواقب آن در سازمان و اعضاى آن پرداخته اند.
در تعریف دیگرى استرس به مجموعه واکنش هاى عمومى انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش بینى نشده داخلى و خارجى اطلاق مى گردد. بدین گونه که هرگاه تعادل داخلى یا خارجى از میان برود، استرس پدید مى آید.
دکتر هانس سلى Hons Selve یکى از پیشتازان پژوهش در زمینه استرس، استرس را به عنوان پاسخ نامشخص بدن به هرگونه تقاضا نامیده است. وى مفهوم حالت سازگارى عمومى را ابداع کرد. حالت سازگارى عمومى پاسخ خود به خودى به هرگونه تهدید بدنى یا احساسى نسبت به سلامت یک ارگانیسم است.
استرس تجربه اى است همگانى و عمومى که هر کس به کرات آن را در زندگى خود احساس کرده است، برخلاف تصور استرس همیشه شامل حوادث ناخوشایند نیست، بلکه مى تواند محصول موفقیت هاى خوشایند و مطلوبى نیز باشد که سازگارى مجددى را در فرد مطالبه مى کند.
به عبارت دیگر شاید نکته اصلى در موقعیت هاى تنش زا نیاز به انطباق و سازگارى مجددى است که براى فرد ضرورت پیدا مى کند.
- سر درد میگرن
- سوءهاضمه
- بد خوابى
- خارش و التهاب پوستى
- گرفتگى عضلات
- درد پشت شانه ها و گردن
- فشار خون بالا
- کلسترول بالا
- تنش
- بى طاقتى
- افسردگى
- کسالت و بى حوصلگى
- احساس بیهودگى
- عدم اعتماد به نفس
- کاسته شدن قدرت تمرکز
- کاهش کارایى فرد
- زدگى از مردم
- فقدان ارتباط و تنها گزینى
- عدم ایفاى نقش خانوادگى
- افزایش مصرف دارو
- رفتار جرقه اى
- بى توجهى به ظاهر شخص خود
- عوض شدن ریتم اشتها
- فشار خون بالا
- زخم معده
- سر دردهاى ممتد
- انواع آرتروز
- انواع آسم
- افسردگى
براى حل این مشکل مى توان با تربیت و گزینش نیروهاى کارآمد و ارزشى و تدوین مقررات و قوانین جامع و اجراى سیاست هاى عادلانه سازمان را به نحو مطلوبى اداره نمود.
اگر به این نتیجه برسند که داده هاى آن ها به سازمان در مقایسه با دیگران بیشتر است گرفتار تنش مى شوند. براى مثال اگر فردى احساس کند به اندازه کافى به او حقوق و دستمزد پرداخت نمى شود، از کار خود ناراضى مى شود. بنابراین ضرورت دارد مسوولان نظام در جهت سلامت و بهداشت افراد جامعه در این زمینه اقدامات اساسى به عمل آورند.
و هنگامى این فشار مضاعف مى گردد که ببیند به کسانى ارج و بها داده مى شود که شایستگى لازم را در محیط کار ندارند، بنابراین با ارزش یابى هاى عادلانه و توجه به فعالیت هاى اعضاى سازمان مى توان از بروز این فشارها جلوگیرى نمود.
زیرا در محیط سرشار از اعتماد، اعضاى سازمان با آرامش بیشتر در جهت نیل به اهداف سازمانى تلاش خواهند نمود. بنابراین باید با انتخاب شیوه هاى خود کنترلى و یا کنترل هاى غیرمستقیم و نامحسوس به جاى کنترل هاى مستقیم، شدید، مستمر و آزار دهنده از بروز فشارهاى عصبى شدید جلوگیرى نمود.
ممکن است برخى از ضوابط و مقررات بسیار ناقص باشند و متناسب با شرایط و مقتضیات فعلى سازمان ها نباشند.
بنابراین مدیرانى که داراى مسوولیت و اختیار مى باشند باید این قوانین و ضوابط را با توجه به فرهنگ، امکانات، نیاز، توان جامعه و انسان ها مورد بازنگرى قرار دهند و با انعطاف پذیر نمودن و تعدیلات معقول تنش هاى موجود را کاهش دهند.
بنابراین در صورت لزوم تغییرات باید با فرهنگ سازى و پس از رفع نگرانى هاى کارکنان در زمینه هاى مختلف و جلب مشارکت آنان به این تغییر و تحولات اقدام نمود.
مانند تضادهاى بین واحدهاى صف و ستاد و یا تضاد بین منافع فردى و اقدامات سازمان. مدیران باید ضمن هوشیارى و درک این تضادها با مدیریت نمودن تضادها راهکارهایى را اتخاذ نمایند که فعالیت ها و انرژى افراد، گروه هاى رسمى و غیررسمى در جهت اهداف سازمانى هدایت گردد.
به عبارت دیگر کارکنان و گروه ها دریابند که تحق اهداف آنان در صورتى امکان پذیر است که اهداف سازمان تحقق یابد.
زیرا اگر شرح شغل کارکنان متناسب با کارى که انجام مى دهند نباشد بدیهى است که فشار قابل ملاحظه اى را متحمل خواهند شد.
به طورى که مى توان گفت استرس امرى است اجتناب ناپذیر و نمى توان از آن رهایى جست و به نوعى گریبانگیر تمامى افراد در هر سطحى و در هر مجموعه اى مى شود.
اگر چه در علم پزشکى مساله فشار عصبى و علل و عوارض آن مدت ها است مورد بررسى و تحقیق قرار دارد، اما باب این بحث در رفتار سازمانى تازه گشوده شده است و علماى این رشته مدت کوتاهى است که به تحلیل فشار عصبى و آثار و عواقب آن در سازمان و اعضاى آن پرداخته اند.
تعریف استرس
استرس از نظر لغوى از کلمه استرینجر (stringere) به مفهوم به هم رفتن و قبض شدن گرفته شده است. استرس فرسودگى بدنى یا عاطفى است که بر اثر مسایل و مشکلات واقعى یا ذهنى پدید مى آید.در تعریف دیگرى استرس به مجموعه واکنش هاى عمومى انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش بینى نشده داخلى و خارجى اطلاق مى گردد. بدین گونه که هرگاه تعادل داخلى یا خارجى از میان برود، استرس پدید مى آید.
دکتر هانس سلى Hons Selve یکى از پیشتازان پژوهش در زمینه استرس، استرس را به عنوان پاسخ نامشخص بدن به هرگونه تقاضا نامیده است. وى مفهوم حالت سازگارى عمومى را ابداع کرد. حالت سازگارى عمومى پاسخ خود به خودى به هرگونه تهدید بدنى یا احساسى نسبت به سلامت یک ارگانیسم است.
استرس تجربه اى است همگانى و عمومى که هر کس به کرات آن را در زندگى خود احساس کرده است، برخلاف تصور استرس همیشه شامل حوادث ناخوشایند نیست، بلکه مى تواند محصول موفقیت هاى خوشایند و مطلوبى نیز باشد که سازگارى مجددى را در فرد مطالبه مى کند.
به عبارت دیگر شاید نکته اصلى در موقعیت هاى تنش زا نیاز به انطباق و سازگارى مجددى است که براى فرد ضرورت پیدا مى کند.
علایم استرس
۱- علایم جسمانى:- سر درد میگرن
- سوءهاضمه
- بد خوابى
- خارش و التهاب پوستى
- گرفتگى عضلات
- درد پشت شانه ها و گردن
- فشار خون بالا
- کلسترول بالا
علایم روانى
- اضطراب- تنش
- بى طاقتى
- افسردگى
- کسالت و بى حوصلگى
- احساس بیهودگى
- عدم اعتماد به نفس
علایم شناختى
- فراموشى- کاسته شدن قدرت تمرکز
- کاهش کارایى فرد
علایم اجتماعى
- پرخاشگرى و غیرقابل تحمل شدن- زدگى از مردم
- فقدان ارتباط و تنها گزینى
- عدم ایفاى نقش خانوادگى
علایم رفتارى
- بالا رفتن مصرف سیگار- افزایش مصرف دارو
- رفتار جرقه اى
- بى توجهى به ظاهر شخص خود
- عوض شدن ریتم اشتها
بیمارى هاى جسمانى که استرس در آنان نقش مهمى دارد:
- نارسایى هاى قلبى- فشار خون بالا
- زخم معده
- سر دردهاى ممتد
- انواع آرتروز
- انواع آسم
- افسردگى
عوامل ایجاد کننده استرس در سازمان ها و ارایه پیشنهادها
۱- سیاست هاى نسنجیده و خط مشى هاى ناعادلانه و تبعیضات ناروا در محیط کار از عواملى هستند که موجب استرس، فقدان انگیزه، پایین آمدن روحیه و دلسردى در کارکنان مى گردد.
سیاست هاى ناعادلانه مى تواند در پرداختى ها، حقوق و مزایا، وام ها، توزیع ناعادلانه کار و... منظور گردد. در تحقیقى که توسط نگارنده در یکى از دانشگاه ها انجام گردید از بین ۲۸ عامل استرس زا عامل تبعیض در محل کار با میانگین ۶۴۳/۳ از پنج و با رتبه دو و درجه عامل استرس زاى زیاد شناسایى گردید.براى حل این مشکل مى توان با تربیت و گزینش نیروهاى کارآمد و ارزشى و تدوین مقررات و قوانین جامع و اجراى سیاست هاى عادلانه سازمان را به نحو مطلوبى اداره نمود.
۲- میزان حقوق و عدم تطبیق آن با مخارج خصوصاً در شرایط فعلى که به نظر مى رسد یکى از موارد مهم دغدغه ذهنى کارکنان مى باشد.
طبق تئورى برابرى (eguity theory) از جى استسى ادمس (j.stacy adams) نیز کارکنان آنچه با انجام دادن کار خود به دست مى آورند و نیز آنچه براى انجام وظایف شغلى ارایه مى کنند مقایسه مى نمایند.اگر به این نتیجه برسند که داده هاى آن ها به سازمان در مقایسه با دیگران بیشتر است گرفتار تنش مى شوند. براى مثال اگر فردى احساس کند به اندازه کافى به او حقوق و دستمزد پرداخت نمى شود، از کار خود ناراضى مى شود. بنابراین ضرورت دارد مسوولان نظام در جهت سلامت و بهداشت افراد جامعه در این زمینه اقدامات اساسى به عمل آورند.
۳- عدم مشارکت کارکنان در سازمان ها نیز یکى از عوامل ایجاد فشار براى کارکنان مى باشد.
اصولاً مشارکت افراد سازمان ها در تصمیم گیرى ها مزایاى زیادى دارد و ضمن این که کارکنان را به کار ترغیب مى کند باعث مى شود افراد سازمان به جهت احساس مهم بودن آرامش خاطر به دست آورند.۴- ارزشیابى هاى ناعادلانه و یا بدون شناخت کافى از افراد و تبعیض قایل شدن در بین کارکنان هنگام ارزیابى اعضاى سازمان را گرفتار فشارهاى عصبى مى نماید.
اگر کارمند و یا کارگرى احساس نماید در محیط کار خود در زمینه هاى مختلف تبعیض پنهان و آشکار وجود دارد و به تلاش ها و زحمات او بهاى لازم داده نمى شود و یا نادیده گرفته مى شود، موجب ایجاد فشار براى او خواهد شدو هنگامى این فشار مضاعف مى گردد که ببیند به کسانى ارج و بها داده مى شود که شایستگى لازم را در محیط کار ندارند، بنابراین با ارزش یابى هاى عادلانه و توجه به فعالیت هاى اعضاى سازمان مى توان از بروز این فشارها جلوگیرى نمود.
۵- کنترل هاى بى مورد و آزار دهنده در محیط کار و سازمان که ناشى از بى اعتمادى به کارکنان مى باشد.
تحقیقات نشان مى دهد که این شیوه بدبینى و ریاکارى را در سازمان افزایش مى دهد. از طرفى موجب نگرانى و اضطراب و نتیجه آن کاهش کارآیى فرد را به همراه خواهد داشت. باید در سازمان ها فضایى به وجود آید که در آن اطمینان و اعتقاد مبناى روابط متقابل بین کارکنان باشد.زیرا در محیط سرشار از اعتماد، اعضاى سازمان با آرامش بیشتر در جهت نیل به اهداف سازمانى تلاش خواهند نمود. بنابراین باید با انتخاب شیوه هاى خود کنترلى و یا کنترل هاى غیرمستقیم و نامحسوس به جاى کنترل هاى مستقیم، شدید، مستمر و آزار دهنده از بروز فشارهاى عصبى شدید جلوگیرى نمود.
۶- قوانین خشک و غیرقابل انعطاف نیز در سازمان مى تواند یکى از عوامل ایجاد فشار براى کارکنان و ارباب رجوع باشد.
ممکن است برخى از ضوابط و مقررات بسیار ناقص باشند و متناسب با شرایط و مقتضیات فعلى سازمان ها نباشند.بنابراین مدیرانى که داراى مسوولیت و اختیار مى باشند باید این قوانین و ضوابط را با توجه به فرهنگ، امکانات، نیاز، توان جامعه و انسان ها مورد بازنگرى قرار دهند و با انعطاف پذیر نمودن و تعدیلات معقول تنش هاى موجود را کاهش دهند.
۷- تغییرات غیرمنطقى و جابه جایى هاى مکرر و بدون دلیل کارکنان مى تواند یکى از عوامل ایجاد فشار باشد.
بنابراین در صورت لزوم تغییرات باید با فرهنگ سازى و پس از رفع نگرانى هاى کارکنان در زمینه هاى مختلف و جلب مشارکت آنان به این تغییر و تحولات اقدام نمود.
۸- تضادهاى مختلف در سازمان- این تضاد ممکن است فردى، فرد با گروه و گروه با گروه در سازمان باشد.
مانند تضادهاى بین واحدهاى صف و ستاد و یا تضاد بین منافع فردى و اقدامات سازمان. مدیران باید ضمن هوشیارى و درک این تضادها با مدیریت نمودن تضادها راهکارهایى را اتخاذ نمایند که فعالیت ها و انرژى افراد، گروه هاى رسمى و غیررسمى در جهت اهداف سازمانى هدایت گردد.به عبارت دیگر کارکنان و گروه ها دریابند که تحق اهداف آنان در صورتى امکان پذیر است که اهداف سازمان تحقق یابد.
۹- شرح شغل هاى غیرواقعى نیز مى تواند یکى از عوامل فشار به کارکنان باشد.
زیرا اگر شرح شغل کارکنان متناسب با کارى که انجام مى دهند نباشد بدیهى است که فشار قابل ملاحظه اى را متحمل خواهند شد.
۱۰- شرایط فیزیکى محل کار مانند سر و صداى بیش از حد در محیط کار، گرما و سرما، وجود گازهاى سمى، نور کم و ناکافى نیز مى تواند عامل ایجاد فشار براى کارکنان باشد.
۱۱- عوامل زیاد دیگرى نیز در سازمان ها وجود دارند که در ایجاد استرس تاثیرگذار هستند که فهرست برخى از آنان به شرح ذیل مى باشد.
-
- ساختار سازمانى متکى بر تمرکز بیش از حد
- - عدم امکان پیشرفت و ارتقا
- - تخصص گرایى افراطى و جزیى شدن وظایف شغلى
- - ارتباطات ناقص و عدم انتقال موثر اطلاعات
- - عدم وجود بازخور
- - ارایه اطلاعات نادرست
- - حساسیت زیاد براى انجام وظایف
- - زیاد بودن حجم کار
- - کمبود وقت و انجام چند کار به صورت هم زمان
- - تغییرات سریع در مقررات و ضوابط
- - عدم رضایت از شغل توسط شاغل
- - کمبود اختیارات براى انجام وظایف محوله
- - کمبود امکانات در محیط کار
- - روشن نبودن انتظارات مدیران
- - پیچیده بودن وظایف
- - توفیق افراد فرصت طلب در سازمان
- - عدم رعایت مقررات و قوانین توسط برخى از اشخاص
- - ضعف ایمان و اعتقادات مذهبى در بعضى از اشخاص
- - افزایش فساد اخلاقى مانند رشوه خوارى و...
- - تورم و افزایش هزینه هاى زندگى
- براى مقابله با استرس بایستى عوامل و زمینه هاى استرس زا شناسایى شود تا راهکارهاى متناسب با آن ها به کار گرفته شود و عوامل استرس زا تعدیل شوند.
-
نتیجه گیرى
با توجه به مطالب گفته شده در مورد استرس و مراحل آن، علایم و عوامل استرس در سازمان ها و ارایه راهکارها، مدیران و کارکنان در سازمان هاى صنعتى و تولیدى و خدماتى مى توانند با آگاهى میزان تحمل خود از سطح استرس پذیرى خودآگاه و با به کارگیرى راهکارهاى عملى جهت افزایش قدرت تحمل و فشارپذیرى فردى و سازمانى خود گام برداشته - و از این بابت در راستاى سالم سازى محیط و ارتقاى بهداشت روانى سازمان حرکت کنند تا انرژى هایى که ناخواسته صرف تنش هاى سازمانى مى گردد در جهت ارتقاى کمیت و کیفیت و تحقق مسوولیت هاى اجتماعى سازمان به کار گرفته شود.
نویسنده: زین العابدین طبرزدى