8 سالي که بايد جاودانه شود

اصولا جنگها به دلايل متعدد رويکردها و دغدغه هاي متفاوتي را باعث مي شود. ماهيت و شکل جنگ و طرفهاي درگير، هر يک با توجه به انگيزه ها، رفتارها، خواست ها، نيازها، ترکيب هاي انساني ، باورهاي اجتماعي و... فرهنگ يا مجموعه اي از عوامل متعدد فرهنگي را مي تواند بروز دهد يا براي شکل بخشي به خواستهاي موردنظر، نوعي جمع بندي فرهنگي را ارائه کند. به هر حال در يک منازعه و درگيري ، هر يک از طرفين به مسائلي مي پردازند که براي خود يا مخاطب يا جامعه مورد نظرشان باورهاي قبول شدني يا آرمان هاي تاريخي و اجتماعي را مطرح کنند.
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
8 سالي که بايد جاودانه شود
8 سالي که بايد جاودانه شود
8 سالي که بايد جاودانه شود
نويسنده:محمد قاسم فروغي جهرمي
منبع:روزنامه جام جم
اصولا جنگها به دلايل متعدد رويکردها و دغدغه هاي متفاوتي را باعث مي شود. ماهيت و شکل جنگ و طرفهاي درگير، هر يک با توجه به انگيزه ها، رفتارها، خواست ها، نيازها، ترکيب هاي انساني ، باورهاي اجتماعي و... فرهنگ يا مجموعه اي از عوامل متعدد فرهنگي را مي تواند بروز دهد يا براي شکل بخشي به خواستهاي موردنظر، نوعي جمع بندي فرهنگي را ارائه کند. به هر حال در يک منازعه و درگيري ، هر يک از طرفين به مسائلي مي پردازند که براي خود يا مخاطب يا جامعه مورد نظرشان باورهاي قبول شدني يا آرمان هاي تاريخي و اجتماعي را مطرح کنند. جنگهاي پيشين تاريخي در هر سرزميني داراي مولفه ها و مشخصه هاي متنوع يا شايد بديع و تازه به نسبت شرايط و زمان خود باشد که البته در صحت و سقم ادعاهاي تاريخي و مکتوبات بر جاي مانده حرف و حديث فراوان است ؛ اما به دور از جنبه هاي ارزشگذاري و با توجه به جامعه شناسي هر دوره يا موقعيت ، شرايط و ويژگي هايي در هر زمان براي هر جامعه مي توان برشمرد تا از رهاورد آن بتوان به نتيجه اي کلي يا نظر و فکري غالب دست يافت. با توجه به تفسيرهاي رايج از حوادث هر روزگار، هميشه کساني مدعي تعريف يا دور بودن وقايع نگاشته شده در آنچه به عنوان اسناد هر حادثه آمده است ، شده اند؛ اما چگونه مي توان به درصد اطمينان بخشي از واقعيت هاي اين حوادث رسيد؟ اگر رجوع به منابع مکتوب يا تفسيرها و برداشت هاي مورخان يا مردم شناسان يا جامعه شناسان نوعي حقيقت يابي است اين پرسش پيش مي آيد که اگر اين افراد که اغلب ادعاي ناظر حوادث بودن را به دور از قضاوت و ارزشگذاري حوادث يا افراد و موقعيت ها دارند تنها بازگوکننده يا روشن کننده آن وقايع هستند، خود تحت تاثير بيشتر گرايش ها و برداشت هاي موجود اجتماعي ، فکري ، سياسي ، فرهنگي ، تاريخي و... قرار نگرفته اند يا نسبت به هر يک از اين باورها، سليقه ها يا ايسم ها تمايلي نداشته اند؟ آيا مي توان فردي را از فکر و ايده شخصي و اجتماعي مجرد دانست و نظرات و نتايج کاوش و تحقيق و پژوهش او را کاملا منطبق با دريافت ها و نتايج ، بدون اعمال سلايق و گرايش هاي او قرار داد؟
گزينه هاي متفاوت با تلقي ها و نگاه هاي متغير هريک مي تواند ترکيبي را به وجود آورد تا براساس آن به اجرايي شدن يافته ها بينجامد و ما ناگزيريم که از بين انبوه يافته ها، با توجه به متدي که در پيش مي گيريم به تاييد يا رد مواردي از وقايع مکتوب قابل دسترس بسنده کرده و براساس آن قضاوت کنيم که اگر چنين باشد آيندگان نيز بر همين اساس مختارند از حوادثي که ما در آن نقش داريم ، با اعمال همين اصول و روش ، به قضاوت ما بنشينند و برداشت هاي خود را ارائه کنند و به آن سنديت دهند. حال چه بايد کرد؟ آيا اين مسير را بايد ادامه داد يا اين که با پيشرفت علم و ابزاري که وجود دارد حوادث کنوني را به سرنوشت حوادث پيشين پيوند ندهيم و براي ماندگاري و عدم تحريف و برداشت هاي نادرست ، اسناد مناسب و صحيح را مکتوب يا تصوير نماييم تا درصد اطمينان آيندگان از حقيقت ماجرا و حوادث مربوط به اين دوران بالاتر و بهتر باشد.امروز مي گويند عصر ارتباطات ، فناوري ، مدرنيسم ، پسامدرن ، دهکده جهاني ، حرکت لحظه اي ، خبر، اطلاعات و... با وجود اين همه ابزار و رسانه آيا امروز حوادثي که ما آن را مشاهده مي کنيم و بر چگونگي آن ناظريم همان گونه مکتوب يا منتشر مي شود که ما ديده ايم؟ نمي گوييم شنيده ايم ، بلکه مي گوييم ديده ايم! جالب اينجاست که آنچه ما خود ديده ايم نيز به شکل ديگري در جهان امروز توسط رسانه ها يا ارباب رسانه منتقل مي شود تا هم ذهن مخاطب امروز را آن گونه که خود مي خواهند جهت دهند و هم مسير تاريخ و فرهنگ را آن گونه که مي خواهند رقم زنند! حال چه بايد کرد؟ جنبه هاي سنتي و قديمي آن از يک طرف و جنبه ها و راهکارهاي جديد و مدرن نيز از يک طرف ، همگي راه رسيدن به اصل و اساس ماجرا را غبارآلود و ابهام آميز مي کنند يا در برخي از موارد نيز کاملا برعکس نشان مي دهند! امروز با اين ترفندها در شرايطي که ما به عنوان ناظران و شاهدان وقايع حضور داريم چه کنيم تا حقيقت و هويت ما در اين دگرگوني دچار تحريف و تغيير نشود؟

چه بايد کرد؟

براي رسيدن به اصل حقيقت وقايع چه بايد کرد؟ آيا وقايعي که مربوط به جنگهاي هزاره يا سده هاي پيشين است و اينک اسناد آن به صورت مکتوب در اختيار ماست کاملا مي تواند تکيه گاه مطمئن و اساس تحليل و تفسير فرهنگي يا تاريخي قرار گيرد؟ اگر چنين باشد پس نبايد در نوع تلقي ها و نگرش هاي موجود نسبت به يک حادثه واحد، تفاوت يا تعارض وجود داشته باشد؛ اما بديهي است که در ارجاع به هر حادثه تاريخي يا جنگ و جدالهاي تاريخي يا قيامها و انقلاب ها مي توان انواع نگرشها ،تفسيرها، سلايق و نگاهها را ملاحظه کرد و مکتوبات موجود هيچ کدام شايد نتواند قطعيت يا اعتماد کامل را براي جوينده نشان دهد. آيا حادثه ها متنوع اند يا نگاهها و برداشت ها؟ آيا نگاههاي متفاوت و تلقي هاي متنوع از يک حادثه وجود دارد؟ آيا اين موضوعي منطقي است يا اين که بايد همه اين تناقض ها و تفاوت ها را ناديده گرفت و بي توجه از کنار آن گذشت؟
آيا علم تاريخ يا روش منطقي پژوهش و تحقيق با ارائه متدلوژي خاص خود مي تواند ما را به اصل حادثه و آنچه کاملا صداقت ماجرا را نشان دهد نزديک کند؟ حال اگر قبول کنيم که آنچه با اين روش به دست آمده است تا حدودي روشنگر ماجراست ، پس چرا با همين روش و متد، حادثه ها متنوع و متفاوت ديده مي شوند؟ زيرا اين روش نيز به وسيله افرادي که در اين حوزه خبره بوده اند دنبال شده و نتايج هم کاملا مبتني بر يافته ها و استدلال هاي خاص خود استوار شده است .جامعه مخاطب از کوچکترين واحد تا سطح جهاني آن ، چگونه و با چه تمهيدات و اسباب و لوازمي بايد به حقيقت يابي و درست ديدن برسد؟ مورخ ، اديب ، شاعر، هنرمند، جامعه شناس ، مردم شناس و... کداميک مي توانند مسير را روشن و شفاف و به دور از بغضها و ايسم ها، حفظ کنند و اشاعه دهند؟ آيا همه اين صنعتهاي دست به قلم يا دست به تصوير، صلاحيت اين نوع فعاليت را دارند، تا هم هويت صاحبان حق را حفظ کنند و هم آثار ممتاز پرارزش و پرجاذبه را توليد و عرضه کنند؟ آيا ما مي توانيم يا بايد که راه و معبري را تعبيه کنيم تا آنچه خود مي نگريم توسط ديگران نيز انجام و عملي شود؟ آيا تفاوت نگاهها و سليقه ها امري پسنديده يا مذموم است؟ تفاوت چيست و در چه امري مجاز و در چه امري غيرقابل قبول است؟ آيا مي توان در اصل و اساس تفاوت داشت؟ يا اين که تفاوت در نگاه و جايگاه نگرش و منظر، امري بديهي و غيرقابل انکار است؟
آيا منظرگاه همه ناظران به حادثه اي واحد، يکسان و منطبق است يا اين که اگر اين انطباق باشد، امري غيرمنطقي و دور از ذهن مي نمايد؟ تبصره ها و استثناها و بايدها و نبايدها بسيار متنوع و متعدد است و در نوع استدلال و نتيجه گيري نمي توانيم به صرف يک يا چند ديدگاه و سليقه ، حکم کلي و قطعي ارائه کنيم. لذا هرچه حوزه اين فعاليت هاي انساني گسترده تر مي شود، مسلما پيچيدگي و درهم رفتگي و تنيده شدن تارهاي ارتباطي براي قضاوت نيز مشکل تر و ناممکن تر مي شود. بدين لحاظ گرچه اصل وقايع و رخدادها واحد است ، اما نظرگاه ها يکسان و واحد نيستند و شايد بهتر باشد که حوزه اي را تعريف کنيم تا حول طيف آن ، نگاهها و نگرش هاي نزديک به هم قرار گيرد و خطکشي قطعي يا خط قرمزهاي ناپسند به گونه اي که نتوان به نتيجه يا تفاهم رسيد، به وجود نيايد. ما دوراني با نام «8 سال دفاع مقدس» را پشت سر گذاشتيم ؛ اما اينک نيازمند بازنگري و ترسيم راههاي صحيح و علمي براي جاودانه شدن آن هستيم.
حوزه هاي مختلف فرهنگي ، ادبي ، هنري ، تاريخ ، اجتماعي و... آن دوران بايد پژوهش و کنکاش شود. زيرا امروز منابع متقن در دسترس است و فردا از بازمانده هاي آن دوران جز ياد و نام نمي ماند که ياد و نام ، اصل حقيقت و انديشه و فکر نيست. بزرگداشت ها مي آيند و مي روند، اما معرفت و انديشه که مي تواند مسير تاريخ و جوامع را دگرگون کند، امري ظاهري و روبنايي نيست که با مراسم و آيين هاي معمول انجام شود و نمي توان در حوادث اجتماعي پيچيده امروز اين گونه به آرمان ها، واقعيت داد و نسلهاي آينده را سرشار از تامل و اعتقاد و ايمان کرد. صاحبان انديشه و خبرگان اين حوزه به انديشه هايي نيازمندند که عمليات فکري و باروري و باورپذيري را به وجود آورد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما