فرقه ی بَیانیّه

بیانیة نام فرقه ای از غالیان شیعی است که پیرون بیان (بنان) بن سَمعان تمیمی نَهدی بودند. به عقیده ی این فرقه، ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه به امامت بیان بن سمعان تصریح کرده و او را پس از خود امام خوانده است. بدین قرار،
جمعه، 6 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرقه ی بَیانیّه
 فرقه ی بَیانیّه

 

نویسنده: عباس زریاب خویی




 

بیانیة نام فرقه ای از غالیان شیعی است که پیرون بیان (بنان) بن سَمعان تمیمی نَهدی بودند. به عقیده ی این فرقه، ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه به امامت بیان بن سمعان تصریح کرده و او را پس از خود امام خوانده است. بدین قرار، بیانیه از جمله کسانی هستند که امامت را از خاندان بنی هاشم و آل علی علیهم السلام خارج ساخته و کس دیگری را به امامت برگزیده اند. اینان در دسته بندی فرق شیعه، از جمله ی کَیسانیه محسوب می‌شوند که پس از حضرت علی علیه السلام، به امامت محمدبن حنفیه و پس از او به امامت ابوهاشم معتقد بوده اند. (1)
به نوشته ی طبری، (2) بیان و مُغیرة بن سعید خروج کردند و خالدبن عبدالله قسری، حاکم کوفه در زمان هشام بن عبدالملک، آنان را کشت. بنا به یکی از روایات طبری خالد، مغیره و بیان را گرفت و کشت. در روایت دیگرِ طبری (3) که مفصل تر است خالد آنان را با شش یا هفت تن دیگر که خروج کرده بودند، گرفت و به طور وحشتناکی آتش زد. روایت اول که ذکری از خروج بیان و مغیره نمی کند، نسبت به روایت بعدی ترجیح دارد، زیرا بسیار بعید است که تنها شش یا هفت نفر بتوانند در زمان حاکم مقتدری چون خالدبن عبدالله و خلیفه ی جباری مانند هشام بن عبدالملک خروج کنند. ابن قتیبه نیز در عیون الاخبار، (4) هنگام سخن گفتن از کشته شدن آن دو، به خروج آن اشاره ای نکرده است. سعدبن عبدالله اشعری (5) نیز می‌نویسد که خالد، مغیره را خواند و خواست تا توبه کند ولی مغیره نپذیرفت و خالد او را کشت. در اغانی (6) روایتی هست که به موجب آن «جعفریه» با شعار «لبّیکَ جعفر» (ظاهراً مرادشان امام صادق علیه السلام بوده است) بر خالدبن عبدالله خروج کردند. خالد که در حال خطابه بر منبر بود به وحشت افتاد، مردم نیز نزد آنان گرد آمدند و سرانجام این خروج کنندگان دستگیر شدند. ادامه ی روایت همان است که در روایت طبری هست. مشابهت این دو روایت- و خصوصاً تعبیر «خَرَجوا فی التّبابین» یا اَلبیانیین- این نکته را متبادر می‌کند که بیان و مغیره سردمدار این شورش بودند، در حالی که بیان و مغیره از اتباع امام صادق نبوده اند. از طرفی، واقدی (7) خروج بیان بر خالد قسری را به نام محمدبن عبدالله دانسته و حال آنکه قیام محمدبن عبدالله در سال 145 بر منصور عباسی بوده است. (8)
بیان را از غلات شمرده اند، زیرا او به الوهیت حضرت علی علیه السلام معتقد بود و می‌گفت که در وجود علی علیه السلام جزئی الهی حلول کرده و با جسد او یکی شده است؛ نیز بر آن بود که علی علیه السلام از غیب خبر می‌داده و با همین علمِ غیب در جنگ‌ها شرکت می‌کرده و پیروز می‌شده است. او این سخن حضرت علی علیه السلام را که «در خیبر را نه با نیروی جسمانی، بلکه به قدرت ملکوتی از جا کندم» شاهد بر ادعای خود گرفته است. (9) به نظر بیان، آن نیروی ملکوتی در نفس علی علیه السلام مانند چراغ در چراغدان بوده و نور الهی نیز مانند روشنایی چراغ است. بیان می‌گفت که جزئی از خداوند به گونه ای از تناسخ به او منتقل شده، از این رو شایستگی امامت و خلافت را یافته است و این جزء الهی همان است که در آدم بوده و به جهت آن شایستگی پیدا کرد تا فرشتگان بر او سجده برند. او همچنین مراد از آیه ی «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن یَأْتِیَهُمُ اللّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ» (بقره: 210) را حضرت علی علیه لاسلام می‌دانست که در توده‌هایی از ابر خواهد آمد در حالیکه رَعد بانگ او و برق تبسّم اوست. (10)
بیان بن سمعنان از مُشبّهه بود و خداوند را دارای صورت و وجه می‌دانست و قائل بود که جسم خداوند از میان می‌رود و تنها صورتش بر جای می‌ماند، و به دو آیه ی «... كُلُّ شَیْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ...» (قصص: 88) و «وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» (الرحمان: 27) استناد می‌کرد. (11) به نوشته ی بغدادی، (12) بیان معتقد بود که خداوند مردی ازلی و از نور است. او بر آن بود که اسم اعظم را می‌داند و می‌تواند با آن، سپاهیان را شکست دهد و نیز با آن ستاره ی زهره را خطاب می‌کند و زهره به او جواب می‌دهد. (13) به گفته ی نشوان حمیری (14) نیز بیان معتقد بود که معبودش به صورت انسان است و ستارگان را می‌خواند و آنان به او پاسخ می‌دهند. به نوشته ی ابن اثیر، (15) بیان، علی و حسن و حسین علیهم السلام و محمدبن حنفیه و پس از او پسرش ابوهاشم را خدا می‌دانست.
بیانیه معتقد بودند که پس از غیبت محمدبن حنفیه، وصیت به پسر او، ابوهاشم عبدالله بن محمد، می‌رسد و این وصیت، وصیت پس از مرگ نیست بلکه وصیت در حال حیات است، چنان که رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم، علی علیه السلام و دیگران را در غزوات خود در مدینه جانشین می‌ساخت. بدین ترتیب، او حجت خدا بر خلق است و مردم باید از او اطاعت کنند. (16) به گفته ی سعدبن عبدالله اشعری (17) گروهی از بیانیه می‌گویند که ابوهاشم همان امام قائم است که مرده است ولی باز خواهد گشت و امامت را به عهده خواهد گرفت و مالک روی زمین خواهد شد و پس از او وصی دیگری نخواهد بود. به نوشته ی نوبختی، (18) بیان پس از فوت ابوهاشم دعوی نبوت کرد. بیانیه نیز معتقد بودند که ابوهاشم، بیان را «نبی» ساخت و آیه ی «هَذَا بَیَانٌ لِّلنّاسِ ...» (آل عمران: 138) دلالت بر نبوت بیان دارد. (19) بر اساس روایات، بیان، نامه‌هایی به امام باقر علیه السلام نوشت و او را دعوت کرد تا به نبوتش اقرار کند. امام باقر علیه السلام آورنده ی نامه، عمربن عفیف اَزدی، را توبیخ کرد. (20)
اخبار مذکور در رجال کشی دلالت بر مطرود بودن بیان از نظر ائمه ی شیعه دارد. در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است: «بیان بر علی بن حسین دروغ می‌بست و خداوند طعم گرمی آهن را به او چشانید». (21)

پی‌نوشت‌ها:

1. علی اشعری، ص 23.
2. ذیل حوادث سال 119، ج7، ص 128.
3. ج7، ص 129.
4. مجلد 1، ج2، ص 148.
5. ص 77.
6. ج17، ص 20.
7. ر. ک. العیون و الحدائق، ص 230.
8. طبری، ج7، ص 552 به بعد.
9. درباره ی سخن مذکور ر. ک. ابن بابویه، ص 415؛ مجلسی، ج21، ص 26.
10. شهرستانی، ج1، ص 246.
11. سعد اشعری، ص 37-38.
12. ص 237.
13. همان جا.
14. ص 161، 260.
15. ذیل حوادث سال 119، ج4، ص 231.
16. سعد اشعری، ص 34.
17. ص 37.
18. ص 34.
19. سعد اشعری، همان جا.
20. نوبختی؛ سعد اشعری، همان جاها؛ شهرستانی، ج1، ص 246-247.
21. کشی، ص 302.

منابع تحقیق:
قرآن کریم.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت 1398/ 1978.
ابن بابویه، امالی الصدوق، بیروت 1400/ 1980.
ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار، بیروت [بی تا].
علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج17، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت [تاریخ مقدمه 1389/ 1970].
سعدبن عبدالله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران 1361 ش.
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیِّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/ 1980.
عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت [بی تا. ].
محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، قاهره 1367- 1368/ 1948- 1949، چاپ افست بیروت [بی تا. ].
محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت [1382- 1387/ 1962- 1967].
العیون و الحدائق فی اخبار الحقائق: من خلافة الولیدبن عبدالملک الی خلافة المعتصم، چاپ دخویه، لیدن 1871، چاپ افست بغداد [بی تا. ].
محمدبن عمر کشی، اختیار معرفة الرجال، [تلخیص] محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطوفی، مشهد 1348ش.
محمدبن باقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت 1403/ 1983.
نشوان بن سعید میری، الحور العین، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران 1972.
حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحر العلوم، نجف 1355/ 1936.

منبع مقاله :
زریاب خویی، عباس؛ (1389)، مقالات زریاب (سی و دو جستار در موضوعات گوناگون به ضمیمه‌ی زندگینامه‌ی خودنوشت)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط