آشنايى اجمالى با فرقه كلامى «مرجئه»
نويسنده:الهام شعبانى
در زمان رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) مردم براى گرفتن پاسخ سؤالات شرعى خويش به ايشان مراجعه مى كردند و آن حضرت نيز در حد لزوم به سؤالات آنان پاسخ مى گفت. پس از ايشان مردم براى گرفتن پاسخ اين سوالات به بزرگان صحابه و تابعين مراجعه مى كردند.از آنجا كه همه تابعين و صحابه، معرفت عميق از دين نداشتند و گاهى در پاسخ به يک سؤال، جوابهاى مختلفى مطرح مى شد، اين اختلاف نظرها به تدريج زمينه را براى ظهور فرق مختلف ايجاد كرد. از سوى ديگر فتوحات مسلمين سبب ورود مسائل اعتقادى تازهاى در قلمرو حكومت اسلامى شد كه بر شبهات دامن مى زد. ولى متأسفانه اين عقايد به طور گسترده و عميق توسط علماى اسلامى مورد بررسى قرار نگرفت و اگر هم بررسى شد، امكان رساندن آن به همه مردم وجود نداشت. از اين رو هركدام از اين عقايد طرفدارانى براى خود كسب كرد و كم كم به صورت فرقه هاى مختلف در جامعه اسلامى نمود يافت.از جمله اين فرق مى توان خوارج،معتزله،اشاعره ... و مرجئه را نام برد.
معتزله و خوارج، هريک جوابى به آن شبهه دادند، بطور مثال خوارج مرتکب کبيره را كافر و خارج از دين مى پنداشتند: معتزله معتقد بود چنين شخصى نه مؤمن است و نه كافر و منزله بين المنزلتين را مطرح كردند. در اين ميان عده اى بحث ارجاء را پيش كشيدند كه هم با نظر خوارج و هم با نظر معتزله متفاوت بود. اين عده بعدها به عنوان«مرجئه» ناميده شدند.
1 - «ارجاء» از ريشه «رجأ» به معناى تأخير مشتق شده است و منظور اين است كه اعمال ،متأخر از ايمان است. براساس اين عقيده حسابرسى از اعمال تنها به روز قيامت موكول است. طرفداران اين عقيده معتقد بودند كه نمى توان در اين دنيا درباره مرتكب كبيره قضاوت كرد؛ چون تنها خداست كه از ضمير بندگان آگاه است و تنها او مى تواند در مورد افراد حكم كند. از اين رو قضاوت را بايد تا روز حساب به تأخير اندخت.
2 - «ارجاء» از ريشه «رجو» به معناى اميد است به اين معنا كه خداوند بسيار بخشنده و مهربان است و بخشايندگى و مهربانى او برهمه چيز گسترده است. چه بسا خداوند در روز حساب، مرتكب كبيره را ببخشايد. بنابراين نمى توان در مورد افراد در اين دنيا قضاوت كرد و بايد آن را به خدا واگذار كرد. برخى عنوان مرجئه را مأخوذ از اين آيه مى دانند:«و آخرون مرجون لامراللهاما يعذبهم و اما يتوب عليهم والله عليم حكيم».
1 - مرجئه خوارج
2-مرجئه قدريه
3 - مرجئه خالصه
4 - مرجئه جبريه.
هريک از اين شاخه ها نيز خود به گروه هاى فرعى ترى منشعب مى شود. مثلاً مرجئه خالصه به شش گروه منشعب شد:
1 - يونسيه
2 - عبيديه
3 - غسانيه
4 - شعبانيه
5 - تومينيه
6 - صالحيه.
ناگفته نماند كه مرجئه تنها يک وجه مشترک دارند كه موجب پيداش آنان شده است و آن بحث «ايمان و كفر» است. در مورد مسايل ديگر هر گروه، عقايد متفاوتى دارند. انشعاباتى كه در اين فرقه ايجاد شد، به واسطه بعضى اختلافات جزئى بود كه در عقايد هر گروه وجود داشت و نام هرگروه معمولاً از نام رئيس آن نشأت مى گيرد، مثلاً غسانيه اصحاب غسان كوفى بودند.
الف) برخى قايل بودند كه مقصود از ايمان، معرفت قلبى به خداست. اگرچه در ظاهر يهودى يا بت پرست باشى و كفر بگويى، ولى همين كه بدانى صانعى در عالم وجود دارد كافى است. رئيس اين دسته جهم بن صفوان بود.
ب) عده اى معتقد بودند كه ايمان تنها اقرار به وجود خدا و كتاب اوست، اگرچه در قلب، كافر و منكر وجود خدا باشى. رهبر اين گروه محمدبن كرام سجستانى بود.
ج) عده اى بر اين باوربودند كه ايمان، شناخت خدا در قلب و اقرار به زبان، همراه با قبول كتب آسمانى است ولى اعمال را جزو ايمان نمى دانستند و اين قول اكثر علماى آنهاست.
خوب است بدانيم كه شعار معروف مرجيان اين بود: «هيچ گناهى به ايمان انسان ضرر نمى رساند همانطور كه با كفر هيچ طاعتى سود نمىدهد».
ب) موضع قرآن
با مراجعه به آيات قرآن و روايات معصومين (ع) در اين خصوص مى توان به خوبى دريافت كه مراد از ايمان در اسلام چيست. اكنون آياتى از قران را در اين باره مى آوريم:
«انماالمؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل الله اولئک هم الصادقون» (حجرات 15). خداوند در اين آيه لازمه ايمان را اعتقاد قلبى بيان مى كند و كسى را مومن مى داند كه حتى در دل به خدا و رسولش شک نداشته و آنها را قلبا باور داشته باشد و در عمل نيز با جان و مال خود در راه خدا مجاهده كند.
«و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين»(بقره/ 8) با تأمل در اين آيه مى توان دريافت كه كسانى كه ايمان مى آورند مى بايست آن را به زبان نيز بيان دارند تا موضع آنها مشخص شود و از كافرين جدا شوند. در عين حال نمى توان گفت تمام كسانى كه به زبان ايمان آورده اند، قلباً هم مؤمن هستند. بنابراين اقرار به زبان، به تنهايى كفايت نمى كند.
«اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله والله يعلم انک لرسوله والله يشهد ان المنافقين لكاذبون»(منافقون1)؛ در اين آيه منافقان با زبان اظهار ايمان مى كنند ولى اگر مؤمن شدن تنها با گفتن شهادتين كافى بود پس منافقان كه بنابر مصلحت خويش در ظاهر به وجود خدا و رسولش گواهى مى دادند نيز از مومنان بودند؛ در حاليكه چنين نيست. لذا گفتن شهادتين به تنهايى براى ايمان آوردن كافى نيست.
«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و يطيعون الله و رسوله اولئک سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم»(توبه 71): در اين آيه خداوند وصف حال مؤمنين را بيان مى كند. از اين آيه معلوم مى شود كه اطاعت خدا و رسول او نيز شرط ايمان است و از مصاديق آن امر به معروف و نهى از منكر، بجا آوردن نماز، دادن زكات و موارد ديگر است كه در آيات ديگر قرآن به آنها اشاره شده است. در جاى ديگر قرآن به صراحت مى فرمايد:«و من يعمل من الصالحات و هو مؤمن«(طه112). همچنين در آيات زيادى همواره ايمان در كنارانجام عمل صالح ذكر شده است.اين امر نشان دهنده شدت اهميت بروز ايمان در عمل و انجام فرامين الهى در اسلام است. در آيه اى ديگر از قرآن اعتقاد قلبى و اقرار زبانى و عمل بوسيله جوارح و اعضا از شرايط ايمان بيان شده است:«قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم و ان تطيعواالله و رسوله لا يلتكم من اعمالكم شيئا ان الله غفوررحيم» (حجرات 14).
ج ) موضع معصومين (ع)
امامان معصوم (ع) هيچگاه بر عقايد مرجئه مهر تأييد ننهادند و همواره نسبت به آنان موضع مخالف داشتند و مردم را از گرويدن به آنها بر حذر مى داشتند؛ زيرا اين عقايد عملاً سبب مسخ اسلام مى شود. همچنين از ايشان در مورد ايمان فرمايشاتى وارد شده است كه بيانگر شرايط و لوازم ايمان است؛ از جمله از حضرت على در خصوص ايمان سوال شد. آن حضرت فرمودند: ايمان، معرفت قلبى و بيان زبانى و عمل جوارحى است. مرجئه نه تنها از جانب امامان معصوم رد شده اند بلكه از سوى بسيارى از بزرگان صحابه و تابعين نيز مورد طعن قرار گرفته اند. در ادامه به يک حديث و يک نقل قول ازيكى از بزرگان صحابه در اين خصوص اشاره مى شود:
1 - محمد بن حفص بن خارجه روايت كرده است كه شنيدم امام صادق در پاسخ مردى كه در مورد گفته مرجئه پيرامون كفر و ايمان سوال كرد فرمود: آنها براى ما دليل مى آورند، كه همانطور كه كافر نزد ما كافر است و ما او را به عنوان يک كافر در نظر مى گيريم نزد خدا هم كافر است. بنابراين اگر كسى نزد ما اظهار ايمان كرد، وى نزد خدا هم مومن است. اما خداوند سبحان فرموده است: «اين دو چگونه با يكديگر مساوى هستند». كفر آن است كه بندهاى به آن اقرار كند؛ ولى ايمان بنده آشكار نمى شود مگر با عمل و نيتش و اقرار به تنهايى كافى نيست؛ پس هرگاه كسى در نيت و زبان و عمل اظهار ايمان كند و ايمان او در اين سه مورد نمود يابد، آنگاه وى مؤمن خواهد بود و احكام مؤمنين بر وى نزد خداوند جارى مى شود. از مفهوم اين حديث شريف استنباط مى شود كه اقرار زبانى يا نيت و عمل به تنهايى براى مؤمن بودن كافى نيست؛ بلكه اين سه بايد با هم تؤام باشند.
2 - محمدبن فضل، از پدرش، از مغيره بن سعيد،از پدرش،از مقسم،از سعيد بن جبير روايت كرده كه گفته است: مرجئه يهود اين امتند و دلايل آنها را رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) نسخ و باطل كرده است هنگامى كه فرمودند: بناى اسلام بر پنج چيز است: گواهى دادن به اين كه خدا يكى است و جز او خدايى نيست (لا اله الاالله)ومحمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست (محمد رسول الله) و بپا داشتن نماز و دادن زكات و به جاآوردن حج بيت الله الحرام و گرفتن روزه در ماه رمضان. اين نيز دليل ديگرى است بر اين كه عمل جايگاه ويژهاى در اسلام دارد. البته بايد توجه داشت كه مرجئه پس از زمان رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به وجود آمد و اين كلام پيامبر (صلی الله علیه و آله) بطور خاص در رد مرجئه گفته نشده است، بلكه ايشان با اين سخن مى خواستند اركان اسلام را بيان كنند تا در آينده راه براى امت روشن باشد و به بيراهه نروند و دچار شبهه در دين نشوند.
ب - علل و انگيزه هاى سياسى و حكومتى: حكومت اموى كه حكومتى غاصب و فاسد بود، به هيچ وجه خود را متعهد به اجراى قوانين اسلامى نمى دانست و حتى در ظاهر هم چنين ادعايى نداشت. از اين رو براى مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش از هر عقيده زشت و باطلى كه موافق باطبع پليدشان بود - همانند عقايدمرجئه - حمايت مىكرد و با دستگاههاى تبليغاتى گسترده خود آن را به تمام نقاط جامعه اسلامى گسترش مى داد.
بر اساس اعتقادات اين فرقه،اسلام از هر دين ديگرى ساده و سهل گيرتر است. لذا هر كسى از جمله يزيد شراب خوار را مى توان مسلمان ناميد و هر عمل كثيفى كه انجام داد موجه دانست. كسى هم كه اين عقايد را داشت خود را در مقام مخالفت با حكومت نمى ديد و در اين صورت مردم از قضاوت كردن در مورد يزيد شراب خوار و عبدالملک سفاک و حجاج بن يوسف خونخوار خوددارى مى كردند.
از اين رو،اين فرقه و عقايد آن هيچگاه از بين نرفت،اگرچه به ظاهر ديگر اسم ورسمى از آن درميان نيست.
فهرست منابع
1 - جعفريان، رسول. تاريخ سياسى اسلام: تاريخ خلفا از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) تا زوال امويان. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد،1377.
2 - نهج البلاغه. ترجمه كاظم عابدينى مطلق.تهران:آفرينه،1379.
3 - شهرستانى، محمدبن عبدالكريم. الملل والنحل. ترجمه ى مصطفى خالقدار هاشمى.چهارم.تهران:اقبال،2ج.
4 - ابراهيم حسن،حسن.تاريخ سياسى اسلام.ترجمه ى ابوالقاسم پاينده.نهم.قم:جاويدان،1376.
5 - عبدالباقى،محمدفؤاد.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم.دوّم.تهران:اسلامى،1374.
6 - اسفنديارى،اسكندر.پژوهشى درباره طوايف غلات تا پايان غيبت صغرى و موضع ائمه در اين باب.تهران:سازمان تبليغات اسلامى،1374.
7 - سبحانى تبريزى،جعفر.بحوث فى الملل والنحل.قم:مركز مديريت حوزه علميه 6 1370ج.
8 - ابوزهره،محمد.تاريخ المذاهب الاسلامى.قاهره:دارالفكرالعربى،2ج.
9 - مطهرى،مرتضى.حق و باطل.شانزدهم.تهران:صدرا،1376
پيدايش مرجئه
معتزله و خوارج، هريک جوابى به آن شبهه دادند، بطور مثال خوارج مرتکب کبيره را كافر و خارج از دين مى پنداشتند: معتزله معتقد بود چنين شخصى نه مؤمن است و نه كافر و منزله بين المنزلتين را مطرح كردند. در اين ميان عده اى بحث ارجاء را پيش كشيدند كه هم با نظر خوارج و هم با نظر معتزله متفاوت بود. اين عده بعدها به عنوان«مرجئه» ناميده شدند.
معناى لغوى و اصطلاحى «ارجاء»
1 - «ارجاء» از ريشه «رجأ» به معناى تأخير مشتق شده است و منظور اين است كه اعمال ،متأخر از ايمان است. براساس اين عقيده حسابرسى از اعمال تنها به روز قيامت موكول است. طرفداران اين عقيده معتقد بودند كه نمى توان در اين دنيا درباره مرتكب كبيره قضاوت كرد؛ چون تنها خداست كه از ضمير بندگان آگاه است و تنها او مى تواند در مورد افراد حكم كند. از اين رو قضاوت را بايد تا روز حساب به تأخير اندخت.
2 - «ارجاء» از ريشه «رجو» به معناى اميد است به اين معنا كه خداوند بسيار بخشنده و مهربان است و بخشايندگى و مهربانى او برهمه چيز گسترده است. چه بسا خداوند در روز حساب، مرتكب كبيره را ببخشايد. بنابراين نمى توان در مورد افراد در اين دنيا قضاوت كرد و بايد آن را به خدا واگذار كرد. برخى عنوان مرجئه را مأخوذ از اين آيه مى دانند:«و آخرون مرجون لامراللهاما يعذبهم و اما يتوب عليهم والله عليم حكيم».
بينانگذار مرجئه
شعب مرجئه
1 - مرجئه خوارج
2-مرجئه قدريه
3 - مرجئه خالصه
4 - مرجئه جبريه.
هريک از اين شاخه ها نيز خود به گروه هاى فرعى ترى منشعب مى شود. مثلاً مرجئه خالصه به شش گروه منشعب شد:
1 - يونسيه
2 - عبيديه
3 - غسانيه
4 - شعبانيه
5 - تومينيه
6 - صالحيه.
ناگفته نماند كه مرجئه تنها يک وجه مشترک دارند كه موجب پيداش آنان شده است و آن بحث «ايمان و كفر» است. در مورد مسايل ديگر هر گروه، عقايد متفاوتى دارند. انشعاباتى كه در اين فرقه ايجاد شد، به واسطه بعضى اختلافات جزئى بود كه در عقايد هر گروه وجود داشت و نام هرگروه معمولاً از نام رئيس آن نشأت مى گيرد، مثلاً غسانيه اصحاب غسان كوفى بودند.
عقايدمرجئه
الف) برخى قايل بودند كه مقصود از ايمان، معرفت قلبى به خداست. اگرچه در ظاهر يهودى يا بت پرست باشى و كفر بگويى، ولى همين كه بدانى صانعى در عالم وجود دارد كافى است. رئيس اين دسته جهم بن صفوان بود.
ب) عده اى معتقد بودند كه ايمان تنها اقرار به وجود خدا و كتاب اوست، اگرچه در قلب، كافر و منكر وجود خدا باشى. رهبر اين گروه محمدبن كرام سجستانى بود.
ج) عده اى بر اين باوربودند كه ايمان، شناخت خدا در قلب و اقرار به زبان، همراه با قبول كتب آسمانى است ولى اعمال را جزو ايمان نمى دانستند و اين قول اكثر علماى آنهاست.
خوب است بدانيم كه شعار معروف مرجيان اين بود: «هيچ گناهى به ايمان انسان ضرر نمى رساند همانطور كه با كفر هيچ طاعتى سود نمىدهد».
نقد عقايدمرجئه از طريق استدلال عقلى و دلايل قرآنى و روايى
ب) موضع قرآن
با مراجعه به آيات قرآن و روايات معصومين (ع) در اين خصوص مى توان به خوبى دريافت كه مراد از ايمان در اسلام چيست. اكنون آياتى از قران را در اين باره مى آوريم:
«انماالمؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبيل الله اولئک هم الصادقون» (حجرات 15). خداوند در اين آيه لازمه ايمان را اعتقاد قلبى بيان مى كند و كسى را مومن مى داند كه حتى در دل به خدا و رسولش شک نداشته و آنها را قلبا باور داشته باشد و در عمل نيز با جان و مال خود در راه خدا مجاهده كند.
«و من الناس من يقول امنا بالله و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين»(بقره/ 8) با تأمل در اين آيه مى توان دريافت كه كسانى كه ايمان مى آورند مى بايست آن را به زبان نيز بيان دارند تا موضع آنها مشخص شود و از كافرين جدا شوند. در عين حال نمى توان گفت تمام كسانى كه به زبان ايمان آورده اند، قلباً هم مؤمن هستند. بنابراين اقرار به زبان، به تنهايى كفايت نمى كند.
«اذا جاءک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله والله يعلم انک لرسوله والله يشهد ان المنافقين لكاذبون»(منافقون1)؛ در اين آيه منافقان با زبان اظهار ايمان مى كنند ولى اگر مؤمن شدن تنها با گفتن شهادتين كافى بود پس منافقان كه بنابر مصلحت خويش در ظاهر به وجود خدا و رسولش گواهى مى دادند نيز از مومنان بودند؛ در حاليكه چنين نيست. لذا گفتن شهادتين به تنهايى براى ايمان آوردن كافى نيست.
«والمؤمنون والمؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و يطيعون الله و رسوله اولئک سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم»(توبه 71): در اين آيه خداوند وصف حال مؤمنين را بيان مى كند. از اين آيه معلوم مى شود كه اطاعت خدا و رسول او نيز شرط ايمان است و از مصاديق آن امر به معروف و نهى از منكر، بجا آوردن نماز، دادن زكات و موارد ديگر است كه در آيات ديگر قرآن به آنها اشاره شده است. در جاى ديگر قرآن به صراحت مى فرمايد:«و من يعمل من الصالحات و هو مؤمن«(طه112). همچنين در آيات زيادى همواره ايمان در كنارانجام عمل صالح ذكر شده است.اين امر نشان دهنده شدت اهميت بروز ايمان در عمل و انجام فرامين الهى در اسلام است. در آيه اى ديگر از قرآن اعتقاد قلبى و اقرار زبانى و عمل بوسيله جوارح و اعضا از شرايط ايمان بيان شده است:«قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم و ان تطيعواالله و رسوله لا يلتكم من اعمالكم شيئا ان الله غفوررحيم» (حجرات 14).
ج ) موضع معصومين (ع)
امامان معصوم (ع) هيچگاه بر عقايد مرجئه مهر تأييد ننهادند و همواره نسبت به آنان موضع مخالف داشتند و مردم را از گرويدن به آنها بر حذر مى داشتند؛ زيرا اين عقايد عملاً سبب مسخ اسلام مى شود. همچنين از ايشان در مورد ايمان فرمايشاتى وارد شده است كه بيانگر شرايط و لوازم ايمان است؛ از جمله از حضرت على در خصوص ايمان سوال شد. آن حضرت فرمودند: ايمان، معرفت قلبى و بيان زبانى و عمل جوارحى است. مرجئه نه تنها از جانب امامان معصوم رد شده اند بلكه از سوى بسيارى از بزرگان صحابه و تابعين نيز مورد طعن قرار گرفته اند. در ادامه به يک حديث و يک نقل قول ازيكى از بزرگان صحابه در اين خصوص اشاره مى شود:
1 - محمد بن حفص بن خارجه روايت كرده است كه شنيدم امام صادق در پاسخ مردى كه در مورد گفته مرجئه پيرامون كفر و ايمان سوال كرد فرمود: آنها براى ما دليل مى آورند، كه همانطور كه كافر نزد ما كافر است و ما او را به عنوان يک كافر در نظر مى گيريم نزد خدا هم كافر است. بنابراين اگر كسى نزد ما اظهار ايمان كرد، وى نزد خدا هم مومن است. اما خداوند سبحان فرموده است: «اين دو چگونه با يكديگر مساوى هستند». كفر آن است كه بندهاى به آن اقرار كند؛ ولى ايمان بنده آشكار نمى شود مگر با عمل و نيتش و اقرار به تنهايى كافى نيست؛ پس هرگاه كسى در نيت و زبان و عمل اظهار ايمان كند و ايمان او در اين سه مورد نمود يابد، آنگاه وى مؤمن خواهد بود و احكام مؤمنين بر وى نزد خداوند جارى مى شود. از مفهوم اين حديث شريف استنباط مى شود كه اقرار زبانى يا نيت و عمل به تنهايى براى مؤمن بودن كافى نيست؛ بلكه اين سه بايد با هم تؤام باشند.
2 - محمدبن فضل، از پدرش، از مغيره بن سعيد،از پدرش،از مقسم،از سعيد بن جبير روايت كرده كه گفته است: مرجئه يهود اين امتند و دلايل آنها را رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) نسخ و باطل كرده است هنگامى كه فرمودند: بناى اسلام بر پنج چيز است: گواهى دادن به اين كه خدا يكى است و جز او خدايى نيست (لا اله الاالله)ومحمد (صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست (محمد رسول الله) و بپا داشتن نماز و دادن زكات و به جاآوردن حج بيت الله الحرام و گرفتن روزه در ماه رمضان. اين نيز دليل ديگرى است بر اين كه عمل جايگاه ويژهاى در اسلام دارد. البته بايد توجه داشت كه مرجئه پس از زمان رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) به وجود آمد و اين كلام پيامبر (صلی الله علیه و آله) بطور خاص در رد مرجئه گفته نشده است، بلكه ايشان با اين سخن مى خواستند اركان اسلام را بيان كنند تا در آينده راه براى امت روشن باشد و به بيراهه نروند و دچار شبهه در دين نشوند.
علل و زمينه هاى ظهور مرجئه
ب - علل و انگيزه هاى سياسى و حكومتى: حكومت اموى كه حكومتى غاصب و فاسد بود، به هيچ وجه خود را متعهد به اجراى قوانين اسلامى نمى دانست و حتى در ظاهر هم چنين ادعايى نداشت. از اين رو براى مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش از هر عقيده زشت و باطلى كه موافق باطبع پليدشان بود - همانند عقايدمرجئه - حمايت مىكرد و با دستگاههاى تبليغاتى گسترده خود آن را به تمام نقاط جامعه اسلامى گسترش مى داد.
بر اساس اعتقادات اين فرقه،اسلام از هر دين ديگرى ساده و سهل گيرتر است. لذا هر كسى از جمله يزيد شراب خوار را مى توان مسلمان ناميد و هر عمل كثيفى كه انجام داد موجه دانست. كسى هم كه اين عقايد را داشت خود را در مقام مخالفت با حكومت نمى ديد و در اين صورت مردم از قضاوت كردن در مورد يزيد شراب خوار و عبدالملک سفاک و حجاج بن يوسف خونخوار خوددارى مى كردند.
پاسخ به يک اشكال
نمونه هايى از عقايد مرجئه در زمان ما
از اين رو،اين فرقه و عقايد آن هيچگاه از بين نرفت،اگرچه به ظاهر ديگر اسم ورسمى از آن درميان نيست.
فهرست منابع
1 - جعفريان، رسول. تاريخ سياسى اسلام: تاريخ خلفا از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) تا زوال امويان. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد،1377.
2 - نهج البلاغه. ترجمه كاظم عابدينى مطلق.تهران:آفرينه،1379.
3 - شهرستانى، محمدبن عبدالكريم. الملل والنحل. ترجمه ى مصطفى خالقدار هاشمى.چهارم.تهران:اقبال،2ج.
4 - ابراهيم حسن،حسن.تاريخ سياسى اسلام.ترجمه ى ابوالقاسم پاينده.نهم.قم:جاويدان،1376.
5 - عبدالباقى،محمدفؤاد.المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم.دوّم.تهران:اسلامى،1374.
6 - اسفنديارى،اسكندر.پژوهشى درباره طوايف غلات تا پايان غيبت صغرى و موضع ائمه در اين باب.تهران:سازمان تبليغات اسلامى،1374.
7 - سبحانى تبريزى،جعفر.بحوث فى الملل والنحل.قم:مركز مديريت حوزه علميه 6 1370ج.
8 - ابوزهره،محمد.تاريخ المذاهب الاسلامى.قاهره:دارالفكرالعربى،2ج.
9 - مطهرى،مرتضى.حق و باطل.شانزدهم.تهران:صدرا،1376