چه کسی به کودکان خواهد اندیشید ؟

مسأله‌ی سعادت کودکان امری است که در حال حاضر در همه جا مطرح است. شاهد روشن این مدّعا اختصاص و انتشار یک شماره کامل از مجلّه « مسائل اجتماعی » به موضوع حقوق کودکان در سال 1978، و نیز انتشار یک
چهارشنبه، 11 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه کسی به کودکان خواهد اندیشید ؟
چه کسی به کودکان خواهد اندیشید ؟

 

نویسنده: ریتاویکس نلسون، الن سی. ایزرائل
مترجم: محمد تقی منشی طوسی





 

مسأله‌ی سعادت کودکان امری است که در حال حاضر در همه جا مطرح است. شاهد روشن این مدّعا اختصاص و انتشار یک شماره کامل از مجلّه « مسائل اجتماعی » (1) به موضوع حقوق کودکان در سال 1978، و نیز انتشار یک شماره‌ی مخصوص از جمله « روان شناسان امریکا » (2) در سال 1979، درباره‌ی نقش و مسؤولیّت روان شناسی در برابر کودکان است. حتی چشمگیرتر از این‌ها، بیانیّه سال 1979 سازمان ملل است که این سال را سال جهانی کودک اعلام می‌دارد، حرکتی که حاکی از نیازهای جوانان در گوشه و کنار جهان است. تمام این‌ها بازتاب مناقشه‌های بسیاری است که امروزه درباره‌ی دنیای در حال تغییر، و چگونگی تأثیر آن بر کودکان وجود دارد. به نظر می‌آید که همه‌ی ما از مسائلی چون کمبود موادّ غذایی، نیاز به مراقبتهای بهداشتی تغییر ساختار خانواده، دگرگونی نقش زن و مرد و اثرات احتمالی پیشرفت در حمل و نقل و ارتباطات به میزان فراوان آگاهی داریم ( ب.م. آنتونی، و چیلاند Chiland، 1980 ).
در عین حال، به رغم وجود این نشانه‌های مثبت، واقعیت آن است که در ایالات متحده‌ی امریکا و بسیاری کشورهای دیگر، از کودکان مراقبت کافی به عمل نمی‌آید. این موضوع را می‌توان از طریق فهرستی دریافت که اخیراً اِدِل من (1981) از مسائلی که صندوق دفاع از کودکان با آن‌ها دست به گریبان است، منتشر ساخته است.

1. بیش از 17 درصد کودکان ایالات متحدّه- 10 میلیون کودک- دچار فقر هستند. این عدّه حتی از بی بضاعت ترین گروه‌ها در ایالات متحدّه از جمله افراد مسنّ، محروم ترند. در سال 1979 از هر شش کودک آمریکایی، یک کودک در خانواده‌ای زندگی می‌کرد که روی خط فقر یا پایین تر از آن قرار داشت.
2. بر آورد می‌شود که در هر سال نوجوانان زیر 19 سال صاحب 570000 کودک می‌شوند. 7 نفر از هر 1 مادر زیر 15 سال، در سه ماه اول بارداری تحت مراقبت مخصوص این دوران قرار ندارند. بیش از یک پنجم این عده اصولاً تحت مراقبت قرار نمی‌گیرند یا خیلی دیر از آن‌ها مراقبت به عمل می‌آید.
3. از هر 6 کودک یک تن یا به عبارتی 10 میلیون کودک بواقع تحت مراقبتهای بهداشتی قرار ندارند.
4. تنها یک ششم کودکانی که بسیار بی بضاعت هستند، مورد معاینه‌های متناوبی که استحقاق آن را دارند قرار می‌گیرند، و پس از انجام معاینه‌ها، 40 درصد مشکلات تشخیص داده شده بدون درمان باقی می‌ماند.
5. با توجّه به این که برنامه‌ی آغاز مطلوب و سایر برنامه‌های مشابه بطور مداوم درگیر مسائل بودجه هستند، پایبندی عمومی نسبت به حلّ مسائل کودکان پیش دبستانی همچنان مشروط باقی است.
6. سیاست امریکا هنوز این واقعیّت را منعکس نمی‌کند که تنها یک خانواده از 17 خانواده‌ی امریکای به سبک سنتی و قالبی گذشته زندگی می‌کند. اکثر مادران خارج از منزل کار می‌کنند؛ و مراکز روزانه‌ی مراقبت از کودک که پروانه دارند تنها جوابگوی 10 درصد از نیازها هستند. گفتگو پیرامون استانداردهای مراکز مراقبت کودک همچنان بی وقفه و خسته کننده ادامه دارد. تا سال 1990 دست کم یک میلیون مرکز مراقبت کودک دیگر، و نیز یک میلیون و ششصد هزار مراقب و مربّی دیگر برای نگهداری از کودکان مورد نیاز خواهد بود.
7. دست کم نیم میلیون کودک در مراکز خارج از منزل جای دارند، و بسیاری از آن‌ها در همان مراکز بزرگ می‌شوند. دهها هزار نفر از این‌ها در مراکز نامناسبی جای دارند و به همان حال به دست فراموشی سپرده می‌شوند.
8. مراکز بهداشت روانی کودکان نیز به طرز تکان دهنده‌ای ناکافی است. منابع و کادری که با کودکان کار می‌کنند بسیار اندک است. کودکانی که در پرورشگاهها و دارالتأدیبها به سر می‌برند میزان اندکی از آن چه را به آن نیاز دارند دریافت می دارند. امکانات بودجه و مسائل مالی، اجازه نمی‌دهد که کودکان در شرایطی با کمترین محدودیّت درمان شوند. در نتیجه، کودکان به واسطه‌ی نبود راه حلّهای دیگر، به غلط در بیمارستان بستری می‌شوند، و مؤسسه‌های مراقبت کودک از کیفیت خوبی برخودار نیستند.

اِدِل من افزوده بر شرحی که از نیازهای کودکان ارائه می‌دهد، از سال‌های دهه‌ی 1980 تصویری تأسف بار عرضه می‌دارد. وی اظهار می‌کند که فشارهای اقتصادی سیاسی موجود اجازه‌ی فعّالیّت به برنامه‌های مخصوص خانواده را نمی‌دهد. وی معتقد است از جایی که جمعیّت کلی روز به روز رو به سالمندتر شدن است، امکان دارد برنامه‌های حمایتی به سمت افراد بزرگسال میل کند. افزون بر آن کودکان گروهی را تشکیل می‌دهند که به آسانی نادیده گرفته شده- و می‌شوند: آنان نمی‌توانند رأی بدهند، در مبارزه‌ها و فعّالیّتهای انتخاباتی شرکت کنند. به تعبیر اِدِل من « در میان ادّعاهای موجود که گفته می‌شود « چه کسی می‌تواند با کودکان مخالف باشد ؟» تنها تعداد بسیار اندکی را می‌توان یافت که بواقع هنگام بروز مسأله‌ای به نفع کودکان گام بردارند » (1981، ص 111).
با وجود این ادل من توصیه‌هایی نیز دارد. اوّل از همه وی پیشنهاد می‌کند باید راهی یافت تا به افسانه‌ها و تصوّرتی که سدّ راه پایبندی و تعهّد نسبت به جوانان و خانواده‌هایشان می‌شود، مبارزه کرد. این افسانه‌ها که در جدول 3-13 نشان داده شده است از مسائل و موضوعهای فلسفی و عملی ناشی می‌شود. بسیاری از این افسانه‌ها در نحوه‌ی زندگی مردم آمریکا ریشه دارد، و از جمله‌ی اینها، این باور است که کودک بطور انحصاری به خانواده تعلّق دارد، و خانواده است که در واقع باید تمام مسوولیّتها و کنترل کودک را به عهده بگیرد ( ب.م. شور، 1979 ). افرادی که با کودکان کار می‌کنند، می‌توانند پرده از این افسانه‌ها بردارند و آن‌ها را از بین ببرند. امّا این افراد باید هوشیار باشند و بدانند که کارآیی برنامه‌ها و میزان هزینه‌ای که بر می‌دارد به چه نسبتی است. ارزیابی خوب برنامه‌ها، که مفیدند یا مفید نیستند، نیز شدیداً مورد نیاز است. در تحلیل نهایی، ادل من از اهمیت پایداری و استقامت سخن می‌گوید و درباره‌ی فردی با نام سوژورنر تروث (Sojourner Truth) داستانی نقل می‌کند که سرسخت و استوار با بردگی و بدرفتاری نسبت به زنان جنگید. زمانی که یکی از مخاطبان وی اظهار داشت سخنان ثروت حتی به اندازه گزش یک کک در وی اثر نکرده است، تروثّ یک دنده گفت « شاید چنین باشد.... امّا من تلاش می‌کنم در تو اثر بگذارم ». شاید چنین سرسختی، همراه با آگاهی از چگونگی عمل و کار سخت، بتواند آگاهی و تعهّد ما را نسبت به جوانان آینده بهبود بخشد.
جدول 1-1 افسانه های رایجی که رویاروی حامیان کودک قرار دارد با واقعیت های آن افسانه

فقط کودکان افراد دیگر دچار مشکل هستند             

خشونت، اعتیاد به مواد مخدر، و سایر مشکلات کودکان
نوجوانان در طبقات متوسط و پایین جامعه هر دو وجود دارد. بیماری های ناتوان کننده تمام طبقات اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد، هر چند این تأثیر بر طبقات بی بضاعت بیش تر از بقیّه است. خودکشی در میان پسران سفیدپوست زیر 19 سال بیش تر از بقیه گروه ها دیده می شود.

خانواده ها خودکفا هستند و می توانند از خود مواظبت کنند.       

هیچ خانواده ای نمی تواند از نظر پرورش کودکان به خود متّکی باشد. این موضوع دیگر قابل انکار نیست که از هر پنج کودک یک تن در خانواده های تک سرپرست زندگی می کند. از این رو مراکز مراقبت کودک روزانه و نیز سایر خدمات حمایتی مورد نیاز است.

هیچ کس به جز والدین نباید مسئوولیت کودکان را بر عهده بگیرد.

امکان دارد که مسوولیت اولیه کودک بر عهده والدین باشد، امّا چه دلیلی وجود دارد که سایر دست اندرکاران جامعه به فکر کودک نباشند؟ اکثر اوقات دیگر افراد از زیربار مسوولیت  شانه خالی می کنند.

کمک به کودکانی که خانواده هایشان قادر  نیستند به طور کامل  برای آنان امکانات فراهم  آورند، به معنی چشم پوشی و پاداش دادن به عدم موفقیّت است و ارزش های
خانوادگی را به زوال می کشاند.

روی گردان از کودکان به این دلیل که فکر می کنیم والدین آن ها آن چه را باید در حقّ آن ها به جای آوردند به جای نیاورده اند، منطقی نیست. این عمل به معنی آن است که ما مردم را به تنبلی متهم سازیم، امّا برای ایجاد شغل اقدامی نکنیم؛ یا آنان را برای بدرفتاری با کودکان محکوم کنیم، امّا برای تخفیف فشار وارد بر آنان از کمک دریغ کنیم.

حامیان کودک مایلند که دولت کنترل خانواده ها و زندگی کودکان را برعهده  بگیرد.                        

این موضوع برای دور کردن توجّه از قضیه اصلی است، دولت پیش از این، این کار را انجام داده است. هیچ کس دوست ندارد کسی در کارش مداخله کند، امّّا ما باید اطمینان
حاصل کنیم آن چه که دولت انجام می دهد به مسأله کمک می کند نه آن که مانعی بر سر راه آن ایجاد می کند.

پاسخگویی به نیازهای کودک و حمایت از  حقوق آنان خانواده ها را از هم می پاشد و والدین و کودکان را از یکدیگر  جدا می سازد و در برابرهم قرار می دهد.

منظور از جدا ساختن نسل ها از همدیگر نیست، بلکه ارائه
خدمات است. این خدمات نیازها و حقوق کودکان را علاوه بر
محیط خانواده، در موسسه های دیگر چون مدرسه ها، مراکز
بهداشتی نوجوانان و سازمان های رفاهی نیز در بر می گیرد.

مسائل کودکان باید  فراتر از روند حساسیت قرار گیرد.  

روند سیاست جریانی است که برای تغییر به وجود آمده است و باید مورد استفاده قرار گیرد.

تهیّه خدمات مورد نیاز   فوق العاده گران تمام    می شود  

فراهم آوردن خدمات ارزان تر از تلاش برای درمان مشکلات
این است که ما برای چه ارزش قائل هستیم و در نتیجه هزینه های همان را می پذیریم. آیا ملتی که در سال 1980،  3/21 میلیون دلار صرف دخانیات کرده است، نمی تواند از عهده خدمات پیش گیرانه برای کودکان برآید؟ بی تردید خواهد توانست.

پی‌نوشت‌ها:

1. Journal of Social Issues.
2. American Psychologist.

منبع مقاله :
ریتا ویکس - نلسون، الن سی. ایزرائل؛ (1387)، اختلالهای رفتاری کودکان، محمد تقی منشی طوسی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ هشتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط