طلاب عزیز لحظهای از فكر این مارهای خوش خطّ و خال كوتاهی نكنند، اینها مروّج اسلام امریكاییاند و دشمن رسولالله. آیا در مقابل این افعیها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ استكبار وقتی كه از نابودی مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یكی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان كارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حركت، القای شعار جدایی دین از سیاست است كه متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهای كارگر شده است تا جایی كه دخالت در سیاست دونشأن فقیه و ورود در معركه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه میآورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نكنید كه تهمت وابستگی و افترای بیدینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب كاریتر از اغیار بوده و هست. (1)
ملت عزیز ما كه مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، بخوبی دریافتهاند كه مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست؛ و آنها كه تصور میكنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانهاند و آنهایی هم كه تصور میكنند سرمایهداران و مرفهانطلبی، بحث دنیاخواهی و آخرتجویی دو مقولهای است كه هرگز با هم جمع نمیشوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی كه ممكن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ كنیم. مسؤولین نظام ایران انقلابی باید بدانند كه عدهای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هركس را كه بخواهد برای فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را « كمونیست» و «التقاطی» میخوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریكا و استكبار در تمامی زمینهها افرادی را برای شكست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدسنماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كردهام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود میكنند. اینها با قیافهای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میكنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم. و همچنین كسانی دیگر كه بدون استثنا به هرچه روحانی و عالِم است حمله میكنند و اسلام آنها را اسلام امریكایی معرفی مینمایند راهی بس خطرناك را میپویند كه خدای ناكرده به شكست اسلام ناب محمدی منتهی میشود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم كرد. (2)
انقلاب ما متكی به معنویات و خداست و آنهایی كه با ما موافقند كسانی هستند كه با خط توحیدی موافقند. ما باید خط معنویتی را كه برای آن انقلاب كردیم فراموش نكنیم؛ همان خط معنویتی كه با تمام بیعرضگیهایی كه در تبلیغ نمودیم، باز مردم دنیا متوجه انقلابمان شدند. و این خط معنویت است كه زورگویان با آن مخالفند. متوجه باشید كه در هرجا زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند، ملتها با ما موافقند. باید اساس را مردم و فكر مردم قرار داد و باید به فكر مردم بود، نه دولتها؛ زیرا مردم و تودهها با حقّ موافقند؛ چون زیر بار ستم بودهاند و نمیخواهند تحت سلطه امریكا و شوروی باشند. (3)
این اشخاصی كه هی فدایی خلق خودشان را معرفی میكنند، من كه در این چیزهایی كه برای پشتیبانی از این جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اینها پشتیبانی كرده باشند. اگر اینها امریكایی نیستند، چطور پشتیبانی نكردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند و خودشان، یا خیر، ملی هستند، آدمی كه ملی است، با امریكا خوب دشمن است؛ همانطوری كه همه ملت ما دشمناند. همانطور كه ملت همه ما دشمن شماره اول خودش را امروز امریكا میداند. برای اینكه دشمن شماره اول برده است امریكا نگه داشته است. آن وقت همه كه آن بود، دشمن شماره یك ما آنها بودند. اینها اذناب آنها بودند. اینها كسانی بودند كه مأموریت داشتند برای وطنشان؛ یعنی مأموریت داشتند كه این وطن را نگذارند یك قدم جلو برود. مایی كه و شمایی كه و ملت ما كه دشمن شماره یكش را امریكا میداند، و حالا هم كه جوانها رفتند آنجا را گرفتند [لانهی جاسوسی امریكا] دیدند كه مركز توطئه بوده آنجا به گوش من نخورد كه از این فدائیان خلق یك پشتیبانی از اینها شده باشد. از سایر گروهها به گوشم خورد. (4)
استالین، كه یكی از چهرههای به اصطلاح درخشان حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم. اكنون كه شما فریبخوردگان در عشق آن رژیم جان میدهید، مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمار او چون افغانستان از ستمگریهای آنان جان میسپارند، و آنگاه شما كه مدعی طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هر جا كه دستتان رسیده چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل كه آنان را به غلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفی میكردید و عده بسیاری را به فریب به جنگ مردم و دولت فرستادید و به كشتن دادید، چه جنایتها كه نكردید. و شما طرفدار خلق محروم میخواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیكتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی را با سرپوش فدایی خلق و طرفدار محرومین در حال اجرا هستید، منتها حزب توده و رفقای آن با توطئه و زیر ماسك طرفداری از جمهوری اسلامی، و دیگر گروهها با اسلحه و ترور و انفجار. (5)
نباید ما فراموش كنیم كه در جنگ با امریكا هستیم. ما در جنگ با امریكا و تفالههای آمریكا [هستیم]، این تفالههایی كه قالب زدند خودشان را و ما غفلت كردیم، الان هم هستند. باید هریك از اینها را شناسایی كنید و به دادگاهها معرفی كنید، ننشینید كه باز یك جایی را آتش بزنند. اینها میخواهند خرابی كنند كار ندارند به این كه كی كشته بشود و كی از بین برود، دشمنی خصوصی هم با هیچ كدام ندارند.
خوب، هفتاد و چند نفر از بهترین جوانان ما را كه از بین بردند، اینها با افرادشان یك آشنایی نداشتند، نمیشناختند، اما میخواستند یك شلوغی بشود، یك انفجاری حاصل بشود و مردم از صحنه بیرون بروند و دیدند كه خیر، عكس شد مطلب مردم. این شهادت اسباب این شد كه همه با هم منسجم بشوند. این اسباب این شد كه مشت این ادعاكنها كه ما برای آزادی و برای كذا میخواهیم زحمت بكشیم و باید این ملت آزاد باشد و كذا، مشت اینها باز شد كه اینها از چه سنخ آزادی میخواهند؛ آزادی انفجار! آزادی انفجار اینها میخواهند. اینها میخواستند كه این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یك سال دیگر بسیاری از جوانهای ما را منحرف كنند آزادانه و بسیاری از كارهایی كه میخواهند مخفیانه انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند، برای اینكه، آزادی است! بیجهت نیست كه در آن نطقهای با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت میزنند و كف میزنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یك نفر آدمی كه با آنها دوست است كف میزنند و سوت میكشند و امریكا را از یاد میبرند. خط این بود كه اصلاً امریكا منسی بشود. یك دسته شوروی را طرح میكردند تا امریكا منسی بشود، یك دسته الله اكبر را كنار میگذاشتند، سوت میزدند و كف میزدند آن هم روز عاشورا. خط این بود كه این قضیه مرگ بر امریكا منسی بشود. (6)
راهبردهای تصریحی:
1- بهترین راه شناخت افراد، بررسی مواضع آنان با دشمن است.
2- حمایت اجانب از گروه و دستهای مبین وابستگی یا منطبق بودن مواضع آن دسته و گروه با اجانب است.
3- نفوذ در حوزههای علمیه و در بین طلاب و القاء جدایی دین از سیاست، از توطئههای دشمن و عامل مرزبندی روحانیان مبارز با روحانیون ناآگاه و وابسته است.
4- هرگونه اقدامی كه سبب انحراف در شعارهای مردم و برگرداندن توجه مردم از دشمن اصلی شود، در جهت منافع امریكاست.
5- اسلام و انقلاب برای رفع محرومیت و فقر و كمك به محرومین و فقرا تلاش میكند و این مسأله مرز اسلام ناب با اسلام امریكایی است.
6- اگر حركت افراد و گروهها در جهت ملت و كمك به آنها باشد، حركت انقلابی و در غیر این صورت در جهت منافع زورگویان است.
نكات استنباطی:
1- بررسی مواضع و تطبیق اقدامات و رویدادها با دشمنان سبب میشود كه بهتر درك شود كه چه كسی در خط انقلاب و ملت و چه كسی در جهت دشمن و منافع آنان است.
2- خطی كه در انقلاب، مبین شناخت دوست از دشمن است، رعایت مصالح نظام و در خط اسلام ناب بودن است.
3- اصول و ویژگیهای انقلاب اسلامی و خط امام را باید شناخت و پس از آن مواضع شخصیتها و گروهها و احزاب را با این اصول و ویژگیها سنجید تا دوست و دشمن شناخته شوند.
4- دشمن به دنبال طرح و القاء اصول و شعارهایی است كه با اصول و شعارهای انقلاب اسلامی مغایر و متفاوت است.
پینوشتها:
1. صحیفه امام(ره)، ج21، ص 278.
2. صحیفه امام(ره)، ج21، صص 86 و 87.
3. صحیفه امام(ره)، ج15، ص 307.
4. صحیفه امام(ره)، ج10،ص 519.
5. صحیفه امام(ره)، ج21، ص 439.
6. صحیفه امام(ره)، ج15، ص 29.
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (9)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
/م