فدك، ارثیه الهی (1)
نويسنده:ابراهیم چراغی
منبع:مجله ديدار آشنا
منبع:مجله ديدار آشنا
در اطراف مدینه قریهای استبه نام فدك . در روزگار قدیم ده آباد و پر درختی بوده است . دارای درختان خرمای فروان و چشمههای جوشان و املاك آباد و قابل توجهی بود . این قریه در تصرف یهود بود . در سال هفتم هجری، كه خیبر برای مسلمانان فتح شد، یهودیان فدك، مرعوب فتوحات آن شده شخصی را نزد رسول خداصلی الله علیه وآله فرستاده تقاضای صلح نمودند . رسول خداصلی الله علیه وآله تقاضایشان را قبول كرد و در میان آنان قرارداد صلح به امضا رسید . بدین وسیله، یهودیان فدك تحت الحمایه مسلمانان قرار گرفتند . یهودیان فدك در مقابل قرارداد صلح، نصف زمینهای فدك را به رسول خدا واگذار نمودند .
به شهادت تاریخ، براساس قرارداد، نصف مجموع اراضی، درختان و اموال یهودیان در اختیار رسول خدا قرار گرفت . لذا فدك بدون توسل به جنگ برای مسلمانان فتح شد، و بر طبق قوانین اسلام در جایی كه بدون جنگ مفتوح گردد، از اموال خالصه رسول خدا محسوب میشود . (1)
پس در اینكه فدك از اموال خالصه پیامبراكرمصلی الله علیه وآله بوده است تردیدی نیست . اینگونه املاك از اموال دولت اسلامی محسوب میشد و در اختیار حاكم شرع اسلامی قرار میگرفته و در مورد مصرف آنها اختیار تام داشت . حق داشت در هرموردی كه صلاح بداند به مصرف برساند . اگر مصالح عالیه اسلام و حكومت اسلامی اقتضا میكرد حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را به كسی واگذار كند كه از عواید آن بهرهمند گردد و حق داشتحق آباد كردن و بهرهبرداری از زمینهای بایر آن را مجانا یا در مقابل پرداخت مالیات به كسی واگذار كند . میتوانست از درآمد آنها به بودجه حكومت اسلامی و تامین حوایج عمومی كمك كند . حتی حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را برای تامین مخارج شخصی خودش و خانوادهاش كنار بگذارد و حق استفاده از آن را به خودش اختصاص دهد .
پیامبراكرمصلی الله علیه وآله از جانب خدا مامور بود كه علیعلیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین كند و میدانست كه مردم به آسانی زیربار زمامداری او نمیروند و برای خلافتش كارشكنی خواهند كرد . نیك میدانست كه بسیاری از خانوادههای عرب نسبتبه حضرت علیعلیه السلام عقدههایی دارند; زیرا علیعلیه السلام مرد شمشیر و عدالت است . نیز میدانست كه برای خلافت و اداره ملتبودجه لازم است و با آن اوضاع و شرایط تهیه فوری بودجه كار دشواری بود . میدانست كه حضرت علیعلیه السلام اگر بتواند به فقرا و درماندگان كمك كند و نیازمندیهای جامعه را برطرف سازد، كدورتها را تا حدی برطرف و دلها بسویش متمایل خواهد شد . از این رهگذر بود كه فدك را به فاطمهعلیها السلام بخشید . در واقع در اختیار خلیفه آیندهاش قرار داد تا درآمد سرشارش را در بین فقرا و درماندگان تقسیم كند و در اوضاع بحرانی آغاز خلافت از آن اموال استفاده كند و در راه پیشبرد اهداف رسول خدا از آنها بهرهبرداری نماید .
در واقع، میتوان گفت: فدك را به حضرت فاطمه تنها نبخشید بلكه به خانه ولایت تقدیم فرمود . فدك در زمان حیات رسول خدا در اختیار فاطمهعلیها السلام قرار گرفت . آن حضرت به قدر قوت لایموتی از آن برمیداشت و بقیه را در راه خدا صرف میكرد و در بین بیچارگان تقسیم مینمود .
هنگامی كه خلیفه اول حكومت مسلمین را قبضه كرد، تصمیم گرفت فدك را مصادره كند . دستور داد عمال و كاركنان فاطمهعلیها السلام را از فدك بیرون كردند و عمالی را در جایشان نصب نمود . (2)
هنگامی كه حضرت فاطمه اطلاع یافت كه عمالش را از فدك بیرون كردهاند، اندوهناك شده خودش را در قبال مشكل تازهای دید . زیرا نقشه دستگاه خلافتبر علیعلیه السلام و زهراعلیها السلام پوشیده نبوده و از انگیزه اصلی آن اقدام بیاطلاع نبودند . در اینجا فاطمه یكی از دو راه را میتوانست انتخاب كند: یا اینكه در مقابل دستگاه خلافتسكوت كند و از حق مشروع خود چشمپوشی كند و یا اینكه از حق خودش دفاع كند . البته، انتخاب راه اول برای آن حضرت امكان نداشت; زیرا از نقشههای پشت پرده دستگاه خلافتبیاطلاع نبود و میدانست میخواهند به وسیله فشار اقتصادی و قطع بودجه، نفوذ خلیفه حقیقی اسلام را قطع كنند تا برای همیشه دستش از حكومت قطع شود و از هرگونه اقدامی علیه دستگاه خلافت مایوس گردد . اگر از حق خودش دفاع نكند، مردم خیال میكند چشمپوشی از حق و زیر بار ظلم و ستم رفتن، كار پسندیدهای است و مسلمانان خیال میكنند زن از تمام حقوق اجتماعی محروم است و حق ندارد برای احقاق حق خودش مبارزه كند .
من تربیتیافته دامن وحی و خانه ولایتم، نمونه زنان اسلام هستم . مرا به عنوان یك بانوی تربیتشده اسلامی میشناسند ، اعمال و رفتار را به عنوان اعمال و رفتار زیبنده یك بانوی اسلامی میدانند، اگر در این مقام سستی كنم، و از احقاق حق خودم اظهار عجز نمایم . موقعیت و مقام واقعی زن در اسلام مجهول میماند و زن را یك عضو بیكار و بیلیاقت میپندارند .
البته، این كار، چندان سهل و آسان نبود; زیرا مقابله یك زن در مقابل دستگاه خلافتبسی خطرناك بود . اما او كه خوی فداكاری و شجاعت و بردباری و پایداری را از مادرش خدیجه و پدرش ارث برده بود و در خانه نیرومندترین و فداكارترین افراد زندگی كرده و صدها مرتبه، لباسهای خون آلود شوهرش را شسته و جراحتهای بدنش را پانسمان كرده، از این حوادث جزئی نمیهراسد و مرعوب دستگاه خلافت واقع نمیشد .
حضرت فاطمهعلیها السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا كاركنان مرا از ملكم بیرون نمودی؟ پدرم در زمان حیاتش فدك را به من بخشید . ابوبكر پاسخ داد: با اینكه میدانم دروغ نمیگویی، اما باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری . زهراعلیها السلام، ام ایمن و علیعلیه السلام را به عنوان شاهد معرفی نمود .
ام ایمن به ابوبكر گفت: ترا به خدا سوگند آیا میدانی كه رسول خدا درباره من فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است؟ پاسخ داد: آری خبر دارم، در آن هنگام ام ایمن گفت: اكنون شهادت میدهم هنگامی كه آیه «و آت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا فدك را به فاطمهعلیها السلام واگذار نمود . علیعلیه السلام نیز بدین موضوع شهادت داد، ابوبكر چارهای ندید جز اینكه فدك را به فاطمه برگرداند . پس نوشتهای در اینباره صادر كرد و به دست او داد .
ناگاه عمربن خطاب وارد شده از جریان پرسید . ابوبكر پاسخ داد: چون فاطمهعلیها السلام مدعی فدك بود واقامه شهود نمود، فدك را به او واگذاركردم . عمر نوشته را از دست زهراعلیها السلام گرفت آب دهان بر آن افكند و پاره كرد . ابوبكر هم برای تایید عمر به فاطمه گفت: یا باید غیر از علیعلیه السلام یك شاهد مرد دیگری بیاوری یا علاوه بر ام ایمن یك زن دیگر شهادت بدهد . فاطمهعلیها السلام با چشم گریان از خانه ابوبكر خارج شد . (3)
روز دیگر علیعلیه السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا فدكی را كه رسول خدا به فاطمه بخشیده از او گرفتی؟ پاسخ داد: باید برای ادعای خودش شاهد بیاورد و چون شهودش ناقص بود پذیرفته نشد . حضرت فرمود: ای ابوبكر، آیا میخواهی درباره ما برخلاف احكام سایر مسلمین قضاوت كنی؟ گفت: نه، سپس فرمود: اكنون از تو سؤال میكنم; اگر مالی در دستشخصی بود و من ادعا كردم كه این مال از آن من است و برای قضاوت پیش تو آمدیم، آیا از كدامیك از ما مطالبه شاهد میكنی؟ گفت: از تو گواه میخواهم; زیرا مال دراختیار شخص دیگری قرار دارد . فرمود; پس چرا از فاطمهعلیها السلام مطالبه گواه كردی با اینكه فدك در تملك و تصرف او بود؟ ابوبكر جز سكوت چارهای نداشت . ولی عمر گفت: علی اینگونه حرفها را رها كن . (4)
انصافا در این محاكمه حق با حضرت زهراعلیها السلام بود; زیرا فدك در تصرف آن جناب بود، بدین ترتیب حضرت علیعلیه السلام در یكی از نامههایش مینویسد: «آری از اموال دنیا فدك در اختیار ما بود، لیكن گروهی بدان بخل ورزیدند و گروهی دیگر راضی بودند .» (5)
روزی دیگر حضرت فاطمه نزد ابوبكر رفته راجع به میراث پدر وارد بحث و احتجاج شد و فرمود: ای ابوبكر چرا ارث پدرم را نمیدهی؟ پاسخ داد: پیغمبران ارث نمیگذارند .
حضرت فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «وورث سلیمان داود» (6) مگر سلیمان از داود ارث نبرد؟ ابوبكر در غضب گفت: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمیگذارد . فرمود: مگر زكریای پیغمبر به خدا نگفت: «فهب لی من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» (7)
ابوبكر باز هم پاسخ داد: گفتم پیغمبران ارث نمیگذارند . فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «یوصیكم الله فی اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین .» (8) ای ابوبكر! مگر نه از اولاد رسول خدا نیستم؟ باز ابوبكر كه در مقابل منطق استوار حضرت قرار گرفته بود، چارهای جز سخن سابقش را تكرار كند و بگوید: به تو گفتم پیغمبر ارث نمیگذارد . (9)
ابوبكر برای تصحیح عمل غیرمشروعش حدیثی جعل كرد كه رسول خدا فرمود: "ما پیغمبران ارث نمیگذاریم . " عاشیه و حفصه هم گفتار ابوبكر را تایید كردند . (10)
چنانكه ملاحظه میفرمایید: در این مباحثه هم زهراعلیها السلام پیروز شده و به وسیله برهان و استدلال برای ابوبكر اثبات كرد كه حدیثی كه تو مدعی آن هستی، برخلاف نص صریح قرآن است . و هر حدیثی كه بر خلاف نص صریح قرآن باشد، معتبر نیست .
نكته جالب این است كه همین عایشهای كه در اینجا به صحتحدیث مجعول پدرش گواهی داد، در زمان خلافت عثمان نزد او رفته ارث پیغمبر را مطالبه نمود . عثمان پاسخ داد: مگر تو شهادت ندادی كه پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: ما پیغمبران ارث نمیگذاریم؟ و بدین وسیله فاطمهعلیها السلام را از ارث محروم نمودی؟ پس چطور شد اكنون خودت ارث رسول خدا را مطالبه میكنی؟ ! (11)
حضرت فاطمه در این مبارزه پیروز شد و توانستبا منطق و برهان، حریفش را محكوم سازد، با آیات قرآن حقانیتخویش را به اثبات رسانید و رقیب را در مقابل استدلال خود ناتوان نماید . حتی پس از نطق آتشین حضرت زهراعلیها السلام در مسجد مدینه; با حضورمردم ابوبكر استیضاح شد و حقانیتحضرت به اثبات رسید ولی خلیفه با عوامفریبی و تهدید و تطمیع مردم با كمك و مكر عمر توانست افكار عمومی را نسبتبه خود تخدیر نموده و به وسیله ظاهرسازی و طرفداری از دین توانست دلهای مردم عوام را تسخیر كند .
اما حضرت زهراعلیها السلام به وسیله مبارزاتش ستمكاری دستگاه خلافت و حاكمیت و حقانیتخودش را برای جهان و مردم به اثبات رسانید . همان فدك برای دستگاه خلافت نقطه انفجاری شد و همانند استخوانی در گلویشان گیر كرد . تا مدتها این موضوع یكی از وسایل تبلیغاتی مهم علیه دستگاه خلافت و یكی از نقاط ضعف آن دستگاه به شمار میرفت كه از حل آن عاجز بودند .
به شهادت تاریخ، براساس قرارداد، نصف مجموع اراضی، درختان و اموال یهودیان در اختیار رسول خدا قرار گرفت . لذا فدك بدون توسل به جنگ برای مسلمانان فتح شد، و بر طبق قوانین اسلام در جایی كه بدون جنگ مفتوح گردد، از اموال خالصه رسول خدا محسوب میشود . (1)
پس در اینكه فدك از اموال خالصه پیامبراكرمصلی الله علیه وآله بوده است تردیدی نیست . اینگونه املاك از اموال دولت اسلامی محسوب میشد و در اختیار حاكم شرع اسلامی قرار میگرفته و در مورد مصرف آنها اختیار تام داشت . حق داشت در هرموردی كه صلاح بداند به مصرف برساند . اگر مصالح عالیه اسلام و حكومت اسلامی اقتضا میكرد حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را به كسی واگذار كند كه از عواید آن بهرهمند گردد و حق داشتحق آباد كردن و بهرهبرداری از زمینهای بایر آن را مجانا یا در مقابل پرداخت مالیات به كسی واگذار كند . میتوانست از درآمد آنها به بودجه حكومت اسلامی و تامین حوایج عمومی كمك كند . حتی حق داشت قطعه یا قطعاتی از آن را برای تامین مخارج شخصی خودش و خانوادهاش كنار بگذارد و حق استفاده از آن را به خودش اختصاص دهد .
پیامبراكرمصلی الله علیه وآله از جانب خدا مامور بود كه علیعلیه السلام را به خلافت و جانشینی خودش تعیین كند و میدانست كه مردم به آسانی زیربار زمامداری او نمیروند و برای خلافتش كارشكنی خواهند كرد . نیك میدانست كه بسیاری از خانوادههای عرب نسبتبه حضرت علیعلیه السلام عقدههایی دارند; زیرا علیعلیه السلام مرد شمشیر و عدالت است . نیز میدانست كه برای خلافت و اداره ملتبودجه لازم است و با آن اوضاع و شرایط تهیه فوری بودجه كار دشواری بود . میدانست كه حضرت علیعلیه السلام اگر بتواند به فقرا و درماندگان كمك كند و نیازمندیهای جامعه را برطرف سازد، كدورتها را تا حدی برطرف و دلها بسویش متمایل خواهد شد . از این رهگذر بود كه فدك را به فاطمهعلیها السلام بخشید . در واقع در اختیار خلیفه آیندهاش قرار داد تا درآمد سرشارش را در بین فقرا و درماندگان تقسیم كند و در اوضاع بحرانی آغاز خلافت از آن اموال استفاده كند و در راه پیشبرد اهداف رسول خدا از آنها بهرهبرداری نماید .
در واقع، میتوان گفت: فدك را به حضرت فاطمه تنها نبخشید بلكه به خانه ولایت تقدیم فرمود . فدك در زمان حیات رسول خدا در اختیار فاطمهعلیها السلام قرار گرفت . آن حضرت به قدر قوت لایموتی از آن برمیداشت و بقیه را در راه خدا صرف میكرد و در بین بیچارگان تقسیم مینمود .
هنگامی كه خلیفه اول حكومت مسلمین را قبضه كرد، تصمیم گرفت فدك را مصادره كند . دستور داد عمال و كاركنان فاطمهعلیها السلام را از فدك بیرون كردند و عمالی را در جایشان نصب نمود . (2)
هنگامی كه حضرت فاطمه اطلاع یافت كه عمالش را از فدك بیرون كردهاند، اندوهناك شده خودش را در قبال مشكل تازهای دید . زیرا نقشه دستگاه خلافتبر علیعلیه السلام و زهراعلیها السلام پوشیده نبوده و از انگیزه اصلی آن اقدام بیاطلاع نبودند . در اینجا فاطمه یكی از دو راه را میتوانست انتخاب كند: یا اینكه در مقابل دستگاه خلافتسكوت كند و از حق مشروع خود چشمپوشی كند و یا اینكه از حق خودش دفاع كند . البته، انتخاب راه اول برای آن حضرت امكان نداشت; زیرا از نقشههای پشت پرده دستگاه خلافتبیاطلاع نبود و میدانست میخواهند به وسیله فشار اقتصادی و قطع بودجه، نفوذ خلیفه حقیقی اسلام را قطع كنند تا برای همیشه دستش از حكومت قطع شود و از هرگونه اقدامی علیه دستگاه خلافت مایوس گردد . اگر از حق خودش دفاع نكند، مردم خیال میكند چشمپوشی از حق و زیر بار ظلم و ستم رفتن، كار پسندیدهای است و مسلمانان خیال میكنند زن از تمام حقوق اجتماعی محروم است و حق ندارد برای احقاق حق خودش مبارزه كند .
من تربیتیافته دامن وحی و خانه ولایتم، نمونه زنان اسلام هستم . مرا به عنوان یك بانوی تربیتشده اسلامی میشناسند ، اعمال و رفتار را به عنوان اعمال و رفتار زیبنده یك بانوی اسلامی میدانند، اگر در این مقام سستی كنم، و از احقاق حق خودم اظهار عجز نمایم . موقعیت و مقام واقعی زن در اسلام مجهول میماند و زن را یك عضو بیكار و بیلیاقت میپندارند .
البته، این كار، چندان سهل و آسان نبود; زیرا مقابله یك زن در مقابل دستگاه خلافتبسی خطرناك بود . اما او كه خوی فداكاری و شجاعت و بردباری و پایداری را از مادرش خدیجه و پدرش ارث برده بود و در خانه نیرومندترین و فداكارترین افراد زندگی كرده و صدها مرتبه، لباسهای خون آلود شوهرش را شسته و جراحتهای بدنش را پانسمان كرده، از این حوادث جزئی نمیهراسد و مرعوب دستگاه خلافت واقع نمیشد .
حضرت فاطمهعلیها السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا كاركنان مرا از ملكم بیرون نمودی؟ پدرم در زمان حیاتش فدك را به من بخشید . ابوبكر پاسخ داد: با اینكه میدانم دروغ نمیگویی، اما باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری . زهراعلیها السلام، ام ایمن و علیعلیه السلام را به عنوان شاهد معرفی نمود .
ام ایمن به ابوبكر گفت: ترا به خدا سوگند آیا میدانی كه رسول خدا درباره من فرمود: ام ایمن از اهل بهشت است؟ پاسخ داد: آری خبر دارم، در آن هنگام ام ایمن گفت: اكنون شهادت میدهم هنگامی كه آیه «و آت ذا القربی حقه» نازل شد، رسول خدا فدك را به فاطمهعلیها السلام واگذار نمود . علیعلیه السلام نیز بدین موضوع شهادت داد، ابوبكر چارهای ندید جز اینكه فدك را به فاطمه برگرداند . پس نوشتهای در اینباره صادر كرد و به دست او داد .
ناگاه عمربن خطاب وارد شده از جریان پرسید . ابوبكر پاسخ داد: چون فاطمهعلیها السلام مدعی فدك بود واقامه شهود نمود، فدك را به او واگذاركردم . عمر نوشته را از دست زهراعلیها السلام گرفت آب دهان بر آن افكند و پاره كرد . ابوبكر هم برای تایید عمر به فاطمه گفت: یا باید غیر از علیعلیه السلام یك شاهد مرد دیگری بیاوری یا علاوه بر ام ایمن یك زن دیگر شهادت بدهد . فاطمهعلیها السلام با چشم گریان از خانه ابوبكر خارج شد . (3)
روز دیگر علیعلیه السلام نزد ابوبكر رفته فرمود: چرا فدكی را كه رسول خدا به فاطمه بخشیده از او گرفتی؟ پاسخ داد: باید برای ادعای خودش شاهد بیاورد و چون شهودش ناقص بود پذیرفته نشد . حضرت فرمود: ای ابوبكر، آیا میخواهی درباره ما برخلاف احكام سایر مسلمین قضاوت كنی؟ گفت: نه، سپس فرمود: اكنون از تو سؤال میكنم; اگر مالی در دستشخصی بود و من ادعا كردم كه این مال از آن من است و برای قضاوت پیش تو آمدیم، آیا از كدامیك از ما مطالبه شاهد میكنی؟ گفت: از تو گواه میخواهم; زیرا مال دراختیار شخص دیگری قرار دارد . فرمود; پس چرا از فاطمهعلیها السلام مطالبه گواه كردی با اینكه فدك در تملك و تصرف او بود؟ ابوبكر جز سكوت چارهای نداشت . ولی عمر گفت: علی اینگونه حرفها را رها كن . (4)
انصافا در این محاكمه حق با حضرت زهراعلیها السلام بود; زیرا فدك در تصرف آن جناب بود، بدین ترتیب حضرت علیعلیه السلام در یكی از نامههایش مینویسد: «آری از اموال دنیا فدك در اختیار ما بود، لیكن گروهی بدان بخل ورزیدند و گروهی دیگر راضی بودند .» (5)
روزی دیگر حضرت فاطمه نزد ابوبكر رفته راجع به میراث پدر وارد بحث و احتجاج شد و فرمود: ای ابوبكر چرا ارث پدرم را نمیدهی؟ پاسخ داد: پیغمبران ارث نمیگذارند .
حضرت فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «وورث سلیمان داود» (6) مگر سلیمان از داود ارث نبرد؟ ابوبكر در غضب گفت: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمیگذارد . فرمود: مگر زكریای پیغمبر به خدا نگفت: «فهب لی من لدنك ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب» (7)
ابوبكر باز هم پاسخ داد: گفتم پیغمبران ارث نمیگذارند . فرمود: مگر خدا در قرآن نمیفرماید: «یوصیكم الله فی اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین .» (8) ای ابوبكر! مگر نه از اولاد رسول خدا نیستم؟ باز ابوبكر كه در مقابل منطق استوار حضرت قرار گرفته بود، چارهای جز سخن سابقش را تكرار كند و بگوید: به تو گفتم پیغمبر ارث نمیگذارد . (9)
ابوبكر برای تصحیح عمل غیرمشروعش حدیثی جعل كرد كه رسول خدا فرمود: "ما پیغمبران ارث نمیگذاریم . " عاشیه و حفصه هم گفتار ابوبكر را تایید كردند . (10)
چنانكه ملاحظه میفرمایید: در این مباحثه هم زهراعلیها السلام پیروز شده و به وسیله برهان و استدلال برای ابوبكر اثبات كرد كه حدیثی كه تو مدعی آن هستی، برخلاف نص صریح قرآن است . و هر حدیثی كه بر خلاف نص صریح قرآن باشد، معتبر نیست .
نكته جالب این است كه همین عایشهای كه در اینجا به صحتحدیث مجعول پدرش گواهی داد، در زمان خلافت عثمان نزد او رفته ارث پیغمبر را مطالبه نمود . عثمان پاسخ داد: مگر تو شهادت ندادی كه پیغمبرصلی الله علیه وآله فرمود: ما پیغمبران ارث نمیگذاریم؟ و بدین وسیله فاطمهعلیها السلام را از ارث محروم نمودی؟ پس چطور شد اكنون خودت ارث رسول خدا را مطالبه میكنی؟ ! (11)
حضرت فاطمه در این مبارزه پیروز شد و توانستبا منطق و برهان، حریفش را محكوم سازد، با آیات قرآن حقانیتخویش را به اثبات رسانید و رقیب را در مقابل استدلال خود ناتوان نماید . حتی پس از نطق آتشین حضرت زهراعلیها السلام در مسجد مدینه; با حضورمردم ابوبكر استیضاح شد و حقانیتحضرت به اثبات رسید ولی خلیفه با عوامفریبی و تهدید و تطمیع مردم با كمك و مكر عمر توانست افكار عمومی را نسبتبه خود تخدیر نموده و به وسیله ظاهرسازی و طرفداری از دین توانست دلهای مردم عوام را تسخیر كند .
اما حضرت زهراعلیها السلام به وسیله مبارزاتش ستمكاری دستگاه خلافت و حاكمیت و حقانیتخودش را برای جهان و مردم به اثبات رسانید . همان فدك برای دستگاه خلافت نقطه انفجاری شد و همانند استخوانی در گلویشان گیر كرد . تا مدتها این موضوع یكی از وسایل تبلیغاتی مهم علیه دستگاه خلافت و یكی از نقاط ضعف آن دستگاه به شمار میرفت كه از حل آن عاجز بودند .
پینوشتها
× برگرفته از كتاب بانوی نمونه اسلام، تالیف ابراهیم امینی، چاپ سوم .
1 . سوره حشر، آیه 6
2 . تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 272
3 . احتجاج طبرسی، ج 1، ص 121/كشف الغمه، ج 2، ص 102 در المنثور، تالیف جلالالدین سیوطی، ج 4، ص 177
4 . همان، 104
5 . نهجالبلاغه، ج 3، كتاب 45
6 . سوره نمل، آیه 16
7 . سوره مریم، آیه 6
8 . سوره نساء آیه 11
9الی 11 . كشف الغمه، ج 2/ص 104 و ص 105