تاریخ فقهای شیعه
علامه فقید سید حسن صدر در کتاب تأسیس الشیعه مینویسد:«اولین کتاب فقهی شیعه،در عصر امیر المؤمنین علی (علیه السلام)، به وسیله عبید الله بن ابی رافع که کاتب و خزانهدار آن حضرت بود؛ تألیف شد».
ابن الندیم در الفهرست عدهای از کتابهای فقهی شیعه و مؤلفان آنها را در عصر ائمه علیهم السلام تحت عنوان«فقهاء الشیعه»نام میبرد.عدهای از فقهای عصر ائمه ایرانی بودهاند،ولی البته نسبتبه فقهای غیر ایرانی آن عصر در اقلیتاند.به طور کلی در فقهای شیعه چه در عصر ائمه علیهم السلام و چه در اعصار بعد تا حدود قرن هفتم اکثریت را فقهای غیر ایرانی تشکیل میدادهاند.قدمای فقهای شیعه که در حال حاضر کتبشان در دست است و در کتب فقهی آراء و نظریاتشان نقل میشود غالبا غیر ایرانی میباشند.
در طبقه قدما،صدوق اول علی بن حسین بن بابویه قمی و صدوق دوم محمد بن علی بن الحسین،بلکه همه آل بابویه از قبیل شیخ منتجب الدین رازی که از احفاد حسین بن علی بن بابویه قمی است و همچنین شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی و شیخ سلار بن عبد العزیز دیلمی صاحب کتاب مراسم و شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی و ابن حمزه طوسی صاحب کتاب وسیلة و عیاشی سمرقندی-که قبلا در عداد مفسرین نامش برده شد و گفتیم ابن الندیم کتب فقهی زیادی از او نام میبرد و مدعی است که کتبش در خراسان رواج فراوانی دارد-همه ایرانی هستند.ولی در مقابل،عده بیشتری از فقهای شیعه را تا قرن هفتم میبینیم که غیر ایرانی هستند از قبیل ابن جنید،ابن ابی عقیل،شیخ مفید،سید مرتضی علم الهدی،قاضی عبد العزیز بن براج،ابو الصلاح حلبی،سید ابو المکارم ابن زهرة،ابن ادریس حلی،محقق حلی،علامه حلی و غیر اینها که ذکر خواهیم کرد.
علت این مطلب واضح است.شیعه در آن دورهها در ایران در اقلیتبوده است.شیعیان لبنان،حلب،عراق ظاهرا از شیعیان ایران،هم بیشتر بودهاند و هم شرایط مساعدتری داشتهاند. از قرن هفتم به بعد،مخصوصا در سه چهار قرن اخیر اکثریت فقهای شیعه را ایرانیان تشکیل داده و میدهند.در عین حال در همین دورههای اخیر برخی فقهای شیعه از میان عرب برخاستهاند که فوق العاده مقام شامخی دارند،از قبیل شیخ جعفر کاشف الغطاء و شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام(1) رضوان الله علیهم اجمعین
بی مناسبت نیست تاریخچه مختصری از فقه و فقهای شیعه از زمان غیبت صغری تا عصر حاضر ذکر کنیم تا ضمن اینکه سهم ایرانیان در فقه شیعه روشن میشود،تسلسل و تداوم این رشته فرهنگی اسلامی در طول تقریبا هزار و صد سال که بدون وقفه ادامه یافته است نیز روشن شود.
علم فقه(یعنی فقه مدون که در آن،کتاب تدوین و تألیف شده است و آن کتب هم اکنون نیز موجود است)سابقه هزار و صد ساله دارد،یعنی از 11 قرن پیش تا کنون بدون وقفه حوزههای تدریسی فقهی برقرار بوده است،استادان شاگردانی تربیت کردهاند و آن شاگردان به نوبه خود شاگردان دیگری تربیت کردهاند تا عصر حاضر،و این رابطه استاد و شاگردی قطع نشده است.البته علوم دیگر مانند فلسفه،منطق،ریاضیات،طب سابقه بیشتری دارند و کتابهایی از زمانهای دورتر در این علوم در دست است،ولی در هیچ یک از آن علوم شاید نتوان این چنین حیات متسلسل و متداومی که بدون وقفه و لا ینقطع رابطه استاد و شاگردی در آن محفوظ باشد نشان داد، فرضاً هم در علم دیگری وجود داشته باشد منحصر به جهان اسلام است، یعنی تنها در جهان اسلام است که علوم سابقه حیاتی متسلسل و منظم هزار ساله و بیشتر دارند که وقفهای در بین حاصل نشده است.ما بعدا راجع به تسلسل و تداوم فلسفه و عرفان هم بحثخواهیم کرد.خوشبختانه یکی از مسایلی که مورد توجه علمای مسلمین بوده است، این است که طبقات متسلسل ارباب علوم را مشخص سازند.این کار در درجه اول نسبتبه علمای حدیث انجام یافته است و در درجات بعدی برای علمای علوم دیگر. ما کتابهای زیادی به این عنوان داریم مانند طبقات الفقهاء ابو اسحاق شیرازی،طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعه،طبقات النحویین و طبقات الصوفیه ابو عبد الرحمن سلمی.
ولی با کمال تأسف تا آنجا که این بنده اطلاع دارد،آنچه درباره طبقات فقها نوشته شده از اهل تسنن و مربوط به آنهاست. درباره طبقات فقهای شیعه تاکنون کتابی نوشته نشده است،لهذا برای کشف طبقات فقهای شیعه،از لابلای کتب تراجم و یا کتب اجازات که مربوط استبه طبقات راویان حدیثباید استفاده کرد.ما در اینجا نمیخواهیم طبقات فقهای شیعه را به تفصیل بیان کنیم،بلکه میخواهیم شخصیتهای برجسته و بنام فقها را که آرای شان مورد توجه استبا ذکر کتابهای فقه ذکر کنیم،ضمنا طبقات فقها نیز شناخته میشوند.تاریخ فقهای شیعه را از زمان غیبت صغری(260-329)آغاز میکنیم،به دو دلیل:یکی این که عصر قبل از غیبت صغری عصر حضور ائمه اطهار(علیهم السلام) است و در عصر حضور،هر چند فقها و به معنی صحیح کلمه مجتهدین و ارباب فتوا-که ائمه اطهار(علیهم السلام) آنها را به فتوا دادن تشویق میکردهاند-بودهاند،ولی خواه ناخواه فقها به علتحضور ائمه اطهار علیهم السلام تحت الشعاع بودهاند،یعنی مرجعیت آنها در زمینه عدم دسترسی به ائمه بوده است و مردم حتی الامکان سعی میکردند به منبع اصلی دستیابند و خود آن فقها نیز مشکلات خود را تا حد مقدور و ممکن با توجه به بعد مسافتها و سایر مشکلات با ائمه اطهار(علیهم السلام) در میان میگذاشتند.دیگر اینکه علی الظاهر فقه مدون ما منتهی میشود به زمان غیبت صغری،یعنی تالیف و اثری فقهی قبل از آن دوره از فقهای شیعه فعلا در دست نداریم.
ولی به هر حال در شیعه نیز فقهای بزرگی در عصر ائمه اطهار(علیهم السلام) وجود داشته است که با مقایسه با فقهای معاصر آنها از سایر مذاهب،ارزش آنها معلوم و مشخص میشود.ابن الندیم فن پنجم از مقاله ششم کتاب بسیار نفیس خود را که به نام«فهرست ابن الندیم»شهرت و اعتبار جهانی دارد،اختصاص داده به«فقهاء الشیعه»و در ذیل نامهای آنها از کتابهای آنها در حدیثیا فقه یاد میکند.درباره حسین بن سعید اهوازی و برادرش میگوید:«اوسع اهل زمانهما علما بالفقه و الآثار و المناقب»،یا درباره علی بن ابراهیم قمی میگوید:«من العلماء الفقهاء»و درباره محمد بن حسن بن احمد بن الولید قمی میگوید:«و له من الکتب کتاب الجامع فی الفقه».ولی ظاهرا کتب فقهیه آنها به این شکل بوده است که در هر بابی احادیثی که آنها را معتبر میدانستهاند و بر طبق آنها عمل میکردهاند ذکر میکردهاند،آن کتابها،هم حدیثبود و هم نظر مؤلف کتاب.
محقق حلی در مقدمه معتبر میگوید:
«نظر به این که فقهای ما(رضوان الله علیهم)زیادند و تألیفات فراوان دارند و نقل اقوال همه آنها غیر مقدور است،من به سخن مشهورین به فضل و تحقیق و حسن انتخاب اکتفا کردهام و از کتب این فضلا به آنچه اجتهاد آنها در کتابها هویداست و مورد اعتماد خودشان بوده است اکتفا کردهام.از جمله کسانی که نقل میکنم(از قدمای زمان ائمه)حسن بن محبوب، احمد بن ابی نصر بزنطی،حسین بن سعید(اهوازی)،فضل بن شاذان(نیشابوری)،یونس بن عبد الرحمن،و از متأخران محمد بن بابویه قمی(شیخ صدوق)و محمد بن یعقوب کلینی،و از اصحاب فتوا علی بن بابویه قمی،اسکافی،ابن ابی عقیل، شیخ مفید،سید مرتضی علم الهدی،شیخ طوسی است...»
محقق با آنکه گروه اول را اهل نظر و اجتهاد و انتخاب میداند،آنها را به نام اصحاب فتوا یاد نمیکند،زیرا کتب آنها در عین این که خلاصه اجتهادشان بوده استبه صورت کتاب حدیث و نقل بوده است نه به صورت فتوا.اینک ما بحثخود را از مفتیان اولی که در زمان غیبت صغری بودهاند آغاز میکنیم:
.1 علی بن بابویه قمی متوفی در سال329،مدفون در قم.پدر شیخ محمد بن علی بن بابویه معروف به شیخ صدوق است که در نزدیکی شهر ری مدفون است.پسر،محدث است و پدر فقیه و صاحب فتوا.معمولا این پدر و پسر به عنوان«صدوقین»یاد میشوند.
.2یکی دیگر از فقهای بنام و معروف آن زمان که معاصر با علی بن بابویه قمی استبلکه اندکی بر او تقدم زمانی دارد، عیاشی سمرقندی صاحب تفسیر معروف است.او مردی جامع بوده است.گر چه شهرتش به تفسیر است،او را از فقها شمردهاند.کتب زیادی در علوم مختلف و از آن جمله در فقه دارد.ابن الندیم در الفهرست میگوید:کتب او در خراسان رواج فراوان دارد.در عین حال ما تاکنون ندیدهایم که در فقه آراء او نقل شده باشد،شاید کتب فقهی او از بین رفته است.عیاشی ابتدا سنی بود و بعد شیعه شد.ثروت فراوانی از پدر به او ارث رسید و او همه آنها را خرج جمع آوری و نسخه برداری کتب و تعلیم و تعلم و تربیتشاگرد کرد.بعضی جعفر بن قولویه را که استاد شیخ مفید بوده است(در فقه)همدوره علی بن بابویه و قهرا از فقهای دوره غیبت صغری شمردهاند و گفتهاند که جعفر بن قولویه شاگرد سعد بن عبد الله اشعری معروف بوده است(2) ولی با توجه به اینکه او استاد شیخ مفید بوده است و در سال367 و یا 368 در گذشته است نمیتوان او را معاصر علی بن بابویه و از علمای غیبت صغری شمرد.آن که از علمای غیبت صغری است پدرش محمد بن قولویه است.
.3 ابن ابی عقیل عمانی.گفتهاند یمنی است.عمان از سواحل دریای یمن است.تاریخ وفاتش معلوم نیست.در آغاز غیبت کبری میزیسته است.بحر العلوم گفته است که او استاد جعفر بن قولویه بوده است و جعفر بن قولویه استاد شیخ مفید بوده است.این قول از قول بالا که جعفر بن قولویه را همدوره علی بن بابویه معرفی کرده است اقرب به تحقیق است.آراء ابن ابی عقیل در فقه زیاد نقل میشود.او از چهرههایی است که مکرر به نام او در فقه بر میخوریم.
.4ابن جنید اسکافی از اساتید شیخ مفید است.گویند که در سال 381 در گذشته است.گفتهاند که تألیفات و آثارش به پنجاه میرسد.فقها از ابن الجنید و ابن ابی عقیل سابق الذکر به عنوان«القدیمین»یاد میکنند.آراء ابن الجنید همواره در فقه مطرح بوده و هست.
5.شیخ مفید.نامش محمد بن محمد بن نعمان است.هم متکلم است و هم فقیه.ابن الندیم در فن دوم از مقاله پنجم الفهرست که درباره متکلمین شیعه بحث میکند،از او به عنوان«ابن المعلم»یاد میکند و ستایش مینماید.در سال336 متولد شده و در413 در گذشته است.کتاب معروف او در فقه به نام مقنعه است و چاپ شده و موجود است.شیخ مفید از چهرههای بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است.ابویعلی جعفری که داماد مفید بوده است گفته است که مفید شبها مختصری میخوابید،باقی را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید میگذرانید.شیخ مفید شاگرد شاگرد ابن ابی عقیل است.
6.سید مرتضی معروف به علم الهدی متولد 355 و متوفای436.علامه حلی او را معلم شیعه امامیه خوانده است.مردی جامع بوده است،هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه.آراء فقهی او مورد توجه فقهاست.کتاب معروف او در فقه یکی کتاب انتصار است و دیگر کتاب جمل العلم و العمل.او و برادرش سید رضی جامع نهج البلاغه نزد شیخ مفید سابق الذکر تحصیل کردهاند.
7.شیخ ابو جعفر طوسی،معروف به شیخ الطائفه.از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است.در فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و رجال تألیفات فراوان دارد.اهل خراسان است.در سال 385 متولد شده و در سال 408 یعنی در23 سالگی به بغداد که آن وقت مرکز بزرگ علوم و فرهنگ اسلامی بود مهاجرت کرد و تا پایان عمر در عراق ماند و پس از استادش سید مرتضی ریاست علمی و فتوایی شیعه به او منتقل شد.مدت پنجسال پیش شیخ مفید درس خوانده است.سالیان دراز از خدمتشاگرد مبرز شیخ مفید یعنی سید مرتضی بهرهمند شده است.استادش سید مرتضی در سال436 در گذشت و او 24 سال دیگر بعد از استادش در قید حیات بود.دوازده سال بعد از سید در بغداد ماند ولی بعد به علتیک سلسله آشوبها که خانه و کتابخانهاش به تاراج رفت،به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه را در آنجا تأسیس کرد و در سال 460 در همان جا در گذشت.قبرش در نجف معروف است.
شیخ طوسی کتابی در فقه دارد به نام النهایه که در قدیم الایام کتاب درسی طلاب بوده است.کتاب دیگری دارد به نام مبسوط که فقه را وارد مرحله جدیدی کرده است و در عصر خودش مشروحترین کتاب فقهی شیعه بوده است.کتاب دیگری دارد به نام خلاف که در آنجا،هم آراء فقهای اهل سنت را ذکر کرده و هم رأی شیعه را.شیخ طوسی کتابهای دیگر نیز در فقه دارد.قدما تا حدود یک قرن پیش اگر در فقه«شیخ»به طور مطلق میگفتند مقصود شیخ طوسی بود و اگر«شیخان»میگفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسی بود.شیخ طوسی یکی از چند چهره معروفی است که در سراسر فقه نامشان برده میشود.خاندان شیخ طوسی تا چند نسل همه از علما و فقها بودهاند.پسرش شیخ ابو علی ملقب به مفید ثانی فقیه جلیل القدری است و بنابر نقل مستدرک الوسائل(3) او کتابی دارد به نام امالی،و کتاب النهایه پدرش را نیز شرح کرده است.
مطابق نقل کتاب لؤلؤ البحرین دختران شیخ طوسی نیز فقیهه و فاضله بودهاند.
شیخ ابو علی فرزندی دارد به نام شیخ ابو الحسن محمد.بعد از پدرش ابو علی مرجعیت و ریاستحوزه علمیه به او منتقل شد و بنابر نقل ابن عماد حنبلی در کتاب شذرات الذهب فی اخبار من ذهب(4) در زمان این مرد بزرگ طلاب علوم دینی شیعه از اطراف و اکناف به سوی او میشتافتند،و او خود مردی پارسا و زاهد و عالم بوده است.عماد طبری گفته است اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود،من بر این مرد صلوات میفرستادم.او در سال 540 در گذشته است.(5)
8.قاضی عبدالعزیز حلبی معروف به ابن البراج.شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی است.از طرف شیخ طوسی به بلاد شام که وطنش بود فرستاده شد.بیستسال در طرابلس شام قاضی بود.در سال 481 در گذشته است.کتابهای فقهی او که بیشتر نام برده میشود یکی به نام مهذب است و دیگری به نام جواهر.
9.شیخ ابو الصلاح حلبی.او نیز اهل شامات است.شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی بوده و صد سال عمر کرده است.در ریحانة الادب مینویسد که او شاگرد سلار بن عبد العزیز آتی الذکر نیز بوده است.اگر این نسبت درستباشد،میبایست ابو الصلاح سه طبقه را شاگردی کرده باشد!کتاب معروف او در فقه به نام کافی است.در سال447 در گذشته است.اگر عمر او صد سال بوده است و در447 هم وفات کرده باشد او از هر دو استادش بزرگسالتر بوده است.شهید ثانی او را«خلیفة المرتضی فی البلاد الحلبیة»خوانده است.
10.حمزة بن عبد العزیز دیلمی معروف به«سلار دیلمی».در حدود سال 448 تا463 در گذشته است.شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی است.اهل ایران است و در خسرو شاه تبریز در گذشته است.کتاب معروف او در فقه به نام«مراسم»است.سلار هر چند هم طبقه شیخ طوسی است نه از شاگردان او،در عین حال محقق حلی در مقدمه کتاب المعتبر از او و ابن البراج و ابو الصلاح حلبی به عنوان«اتباع الثلاثة»نام میبرد،یعنی او را از پیروان میشمارد که علی الظاهر مقصودش این است این سه نفر تابع و پیروان سه نفر دیگر(شیخ مفید،سید مرتضی،شیخ طوسی)بودهاند.
11.سید ابو المکارم ابن زهره.در حدیثبه یک واسطه از ابو علی پسر شیخ الطائفه روایت میکند و در فقه با چند واسطه شاگرد شیخ طوسی است.اهل حلب است و در سال 585 در گذشته است.کتاب معروف او در فقه به نام غنیه معروف است. هر گاه در اصطلاح فقها«حلبیان»(به صیغه تثنیه)گفته شود مقصود ابو الصلاح حلبی و ابن زهره حلبی است،و هر گاه«حلبیون»(به صیغه جمع)گفته شود مقصود آن دو نفر بعلاوه ابن البراج است که او هم اهل حلب بوده است.بنابر آنچه در مستدرک(6) ضمن احوال شیخ طوسی آمده است،ابن زهره کتاب النهایه شیخ طوسی را نزد ابو علی حسن بن الحسین معروف به ابن الحاجب حلبی خوانده است،و او آن کتاب را نزد ابو عبد الله زینوبادی در نجف و او نزد شیخ رشید الدین علی بن زیرک قمی و سید ابی هاشم حسینی و آندو نزد شیخ عبد الجبار رازی تحصیل کرده بودهاند و شیخ عبد الجبار شاگرد شیخ طوسی بوده است.بنابر این نقل،ابن زهره با چهار واسطه شاگرد شیخ طوسی بوده است.
12.ابن حمزه طوسی،معروف به عماد الدین طوسی.هم طبقه شاگردان شیخ طوسی است.بعضی او را هم طبقه شاگردان شیخ دانسته و بعضی دوره او را از این هم متاخرتر دانستهاند.نیاز به تحقیق بیشتری است.
سال وفاتش دقیقا معلوم نیست،شاید در حدود نیمه دوم قرن ششم در گذشته است.اهل خراسان است.کتاب معروفش در فقه به نام وسیله است.
13.ابن ادریس حلی.از فحول علمای شیعه است.خودش عرب است و شیخ طوسی جد مادری او(البته مع الواسطه)به شمار میرود.به حریت فکر معروف است.صولت و هیبت جدش شیخ طوسی را شکست.نسبتبه علما و فقها تا سرحد اهانت انتقاد میکرد.در سال 598 در سن 55 سالگی در گذشته است.کتاب نفیس و معروف او در فقه به نام سرائر است. گفتهاند که ابن ادریس از تلامذه سید ابو المکارم ابن زهره بوده است،ولی بنابر تعبیراتی که ابن ادریس در کتاب الودیعه از کتاب السرائر میکند چنین بر میآید که صرفا معاصر وی بوده است و او را ملاقات کرده است و در برخی مسائل فقهی میان آنها مکاتباتی رد و بدل شده است.
14.شیخ ابو القاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی،معروف به محقق.
صاحب کتابهای زیاد در فقه[و اصول]از آن جمله شرایع،معارج،معتبر،المختصر،النافع و غیره است.محقق حلی با یک واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادریس حلی است.در الکنی و الالقاب ذیل احوال ابن نما مینویسد:«محقق کرکی در وصف محقق حلی گفته است:اعلم اساتید محقق در فقه اهل بیت،محمد بن نمای حلی و اجل اساتید او ابن ادریس حلی است».
ظاهرا مقصود محقق کرکی این است که اجل اساتید ابن نما ابن ادریس است،زیرا ابن ادریس در 598 در گذشته است و محقق در676 در گذشته است.قطعا محقق حوزه درس ابن ادریس را درک نکرده است.در ریحانة الادب مینویسد:محقق حلی شاگرد جد و پدر خودش و سید فخار بن معد موسوی و ابن زهره بوده است.این نیز اشتباه است،زیرا محقق ابن زهره را که در 585 در گذشته است درک نکرده است.بعید نیست که پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است.
او استاد علامه حلی است که بعدا خواهد آمد.در فقه کسی را بر او مقدم نمیشمارند.در اصطلاح فقها هر گاه محقق به طور مطلق گفته شود مقصود همین شخص بزرگوار است.فیلسوف و ریاضیدان بزرگ،خواجه نصیر الدین طوسی با او در حله ملاقات کرده و در جلسه درس فقهش حضور یافته است.کتابهای محقق مخصوصاً کتاب شرایع در میان طلاب یک کتاب درسی بوده و هست و فقهای زیادی کتب محقق را شرح کرده یا حاشیه بر آنها نوشتهاند.
15.حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی،معروف به علامه حلی.یکی از اعجوبههای روزگار است.در فقه و اصول و کلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره کتاب نوشته است.در حدود صد کتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده که بعضی از آنها به تنهایی(مانند تذکرة الفقهاء)کافی است که نبوغ او را نشان دهد.علامه کتب زیادی در فقه دارد که غالب آنها مانند کتابهای محقق حلی در زمانهای بعد از او از طرف فقها شرح و حاشیه شده است.کتب معروف فقهی علامه عبارت است از: ارشاد،تبصرة المتعلمین،قواعد،تحریر،تذکرة الفقهاء،مختلف الشیعه،منتهی.علامه اساتید زیادی داشته است.در فقه شاگرد دایی خود محقق حلی و در فلسفه و منطق شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی بوده است.فقه تسنن را نزد علمای اهل تسنن تحصیل کرده است.علامه در سال 648 متولد شده و در سال726 در گذشته است.
16.فخر المحققین،پسر علامه حلی.در 682 متولد شده و در سال 771 در گذشته است.علامه حلی در مقدمه تذکرة الفقهاء و در مقدمه کتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد کرده است و در آخر قواعد آرزو کرده که پسر بعد از پدر کارهای ناتمام او را تمام کند.فخر المحققین کتابی دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد.آراء فخر المحققین در کتاب ایضاح، در کتب فقهیه مورد توجه است.
17.محمد بن مکی،معروف به شهید اول.شاگرد فخر المحققین و از اعاظم فقهای شیعه است.در ردیف محقق حلی و علامه حلی است.اهل جبل عامل است که منطقهای است در جنوب لبنان و از قدیمترین مراکز تشیع است و هم اکنون نیز یک مرکز شیعی است.شهید اول در سال 734 متولد شده و در786 به فتوای یک فقیه مالکی مذهب و تأیید یک فقیه شافعی مذهب شهید شده است.او شاگرد شاگردان علامه حلی و از آن جمله فخر المحققین بوده است.کتابهای معروف شهید اول در فقه عبارت است از:اللمعه که در مدت کوتاهی در همان زندانی که منجر به شهادتش شد تألیف کرده است(7) و عجیب این است که این کتاب شریف را در دو قرن بعد فقیهی بزرگ شرح کرد که او سرنوشتی مانند مؤلف پیدا کرد، یعنی شهید شد و«شهید ثانی»لقب گرفت.شرح لمعه تألیف شهید ثانی است که همواره از کتب درسی طلاب بوده و هست. کتابهای دیگر شهید اول عبارت است از:دروس،ذکری،بیان،الفیه،قواعد.همه کتب او از نفایس آثار فقهی است.کتب شهید اول نیز مانند کتب محقق و علامه حلی در عصرهای بعد،از طرف فقها شرحها و حاشیههای زیاد خورده است.
در میان فقهای شیعه،کتابهای سه شخصیت فوق الذکر یعنی محقق حلی،علامه حلی،شهید اول-که در قرن هفتم و هشتم میزیستهاند-به صورت متون فقهی در آمده و دیگران بر آنها شرح و حاشیه نوشتهاند و کسی دیگر نمیبینیم که چنین عنایتی به آثار او شده باشد.فقط در یک قرن گذشته دو کتاب از کتابهای شیخ مرتضی انصاری-که در حدود صد و سیزده سال از وفاتش میگذرد-چنین وضعی به خود گرفته است.
خاندان شهید اول خاندان علم و فضل و فقه بودهاند و نسلهای متوالی این شرافت را برای خود نگهداری کردهاند.شهید سه پسر دارد که هر سه از علما و فقها بودهاند، هم چنان که همسرش ام علی و دخترش ام الحسن نیز فقیهه بودهاند و شهید زنان را در پارهای از مسائل فقهی به این دو بانوی فاضله ارجاع میکرده است.در کتاب ریحانة الادب مینویسد:«بعضی از بزرگان،فاطمه دختر شهید را«شیخه»و«ست المشایخ»یعنی سیدة المشایخ لقب دادهاند».
18.فاضل مقداد.اهل سیور است که از قراء حله است.از شاگردان مبرز شهید اول است.کتاب معروف او در فقه که چاپ شده و در دست است و از او نقل میشود کتاب کنز العرفان است.این کتاب آیات الاحکام است،یعنی در این کتاب آن سلسله از آیات کریمه قرآن که از آنها مسائل فقهیه استنباط میشود و در فقه مطرح میگردد، تفسیر شده و به سبک فقهی به آنها استدلال شده است.در شیعه و سنی کتابهای زیادی در آیات الاحکام نوشته شده است و کنز العرفان فاضل مقداد بهترین و یا از بهترین آنهاست.فاضل مقداد در سال826 وفات کرده است.علی هذا او از علمای قرن نهم هجری محسوب میشود.
19.جمال السالکین ابو العباس احمد بن فهد حلی اسدی.در سال757 متولد شده و در سال 841 وفات یافته است.در طبقه شاگردان شهید اول و فخر المحققین است.مشایخ حدیث او فاضل مقداد سابق الذکر و شیخ علی بن الخازن فقیه و شیخ بهاء الدین علی بن عبد الکریم است.(8) علی الظاهر اساتید فقهی او نیز همین ها هستند.ابن فهد تألیفات فقهی معتبری دارد از قبیل المهذب البارع که شرح مختصر النافع محقق حلی است،و شرح ارشاد علامه به نام المقتصر و شرح الفیه شهید اول.شهرت بیشتر ابن فهد در اخلاق و سیر و سلوک است.کتاب مشهور او در این زمینه عدة الداعی است.
20.شیخ علی بن هلال جزائری.زاهد و متقی و جامع المعقول و المنقول بوده است.استاد روایتش ابن فهد حلی است و بعید نیست که استاد فقه وی نیز همو باشد.میگویند در عصر خودش شیخ الاسلام و رئیس شیعه بوده است.محقق کرکی شاگرد او بوده و او را به صفت فقاهت و شیخ الاسلامی ستوده است.ابن ابی جمهور احسایی نیز فقه را نزد او تحصیل کرده است.
!431 .21شیخ علی بن عبد العالی کرکی،معروف به محقق کرکی یا محقق ثانی.از فقهای جبل عامل است و از اکابر فقهای شیعه است.در شام و عراق تحصیلات خود را تکمیل کرده و سپس به ایران(در زمان شاه تهماسب اول)آمده و منصب شیخ الاسلامی برای اولین بار در ایران به او تفویض شد.منصب شیخ الاسلامی بعد از محقق کرکی به شاگردش شیخ علی منشار،پدر زن شیخ بهایی رسید و بعد از او این منصب به شیخ بهایی واگذار شد.فرمانی که شاه تهماسب به نام او نوشته و به او اختیارات تام داده و در حقیقت او را صاحب اختیار واقعی و خود را نماینده او دانسته است معروف است.کتاب معروف او که در فقه زیاد نام برده میشود جامع المقاصد است که شرح قواعد علامه حلی است.او علاوه بر این،مختصر النافع محقق و شرایع محقق و چند کتاب دیگر از علامه و چند کتاب از شهید اول را حاشیه زده و یا شرح کرده است.
آمدن محقق ثانی به ایران و تشکیل حوزه در قزوین و سپس در اصفهان و پرورش شاگردانی مبرز در فقه سبب شد که برای اولین بار پس از دوره صدوقین،ایران مرکز فقه شیعه بشود.محقق کرکی میان سالهای937 و 941 در گذشته است. محقق کرکی شاگرد علی بن هلال جزایری و او شاگرد ابن فهد حلی بوده است،ابن فهد حلی شاگرد شاگردان شهید اول از قبیل فاضل مقداد بوده،علیهذا او به دو واسطه شاگرد شهید اول است.پسر محقق کرکی به نام شیخ عبد العالی بن علی بن عبدالعالی نیز از فقهای شیعه است،ارشاد علامه و الفیه شهید را شرح کرده است.
22.شیخ زین الدین معروف به شهید ثانی.از اعاظم فقهای شیعه است.مردی جامع بوده و در علوم مختلف دست داشته است.اهل جبل عامل است. جلد ششم او«صالح»نامی است که شاگرد علامه حلی بوده است.ظاهرا اصلا اهل طوس بوده است،از این رو شهید ثانی گاهی«الطوسی الشامی»امضا میکرده است.شهید ثانی در سال 911 متولد شده و در966 شهید شده است.مسافرت زیاد کرده و اساتید زیاد دیده است.به مصر و دمشق و حجاز و بیت المقدس و عراق و استانبول مسافرت کرده و از هر خرمنی خوشههایی چیده است.تنها اساتید سنی او را دوازده تن نوشتهاند و به همین جهت مردی جامع بوده است.علاوه بر فقه و اصول،از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهی داشته است.فوق العاده زاهد و متقی بوده است.شاگردانش در احوالش نوشتهاند که در ایام تدریس،شبها به هیزم کشی برای!432 اعاشه خاندانش میرفت و صبح به تدریس مینشست.مدتی در بعلبک به پنج مذهب(جعفری،حنفی،شافعی،مالکی،حنبلی)تدریس میکرده است.شهید تألیفات زیادی دارد.معروفترین تألیف او در فقه شرح لمعه شهید اول و دیگر مسالک الافهام است که شرح شرایع محقق حلی است.شهید ثانی نزد محقق کرکی(قبل از آن که محقق به ایران بیاید)تحصیل کرده است.شهید ثانی به ایران نیامد. صاحب معالم که از معاریف علمای شیعه است فرزند شهید ثانی است.
23.احمد بن محمد اردبیلی،معروف به مقدس اردبیلی.ضرب المثل زهد و تقواست و در عین حال از محققان فقهای شیعه است.محقق اردبیلی در نجف سکنی گزید.معاصر صفویه است.گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید، حاضر نشد.شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع کند تا این که اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند.مقدس نامهای به شاه عباس نوشتبه این مضمون:
«بانی ملک عاریت عباس بداند:اگر چه این مرد اول ظالم بود،اکنون مظلوم مینماید.چنانچه از تقصیر او بگذری«شاید»که حق سبحانه از«پارهای»تقصیرات تو بگذرد.بنده شاه ولایت،احمد اردبیلی.»
شاه عباس نوشت:
«به عرض میرساند:عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته،به تقدیم رسانید.امید که این محب را از دعای خیر فراموش نفرمایید.کلب آستان علی،عباس.»(9)امتناع مقدس اردبیلی از آمدن به اصفهان سبب شد که حوزه نجف به عنوان مرکزی دیگر در مقابل حوزه اصفهان احیا شود، هم چنان که امتناع شهید ثانی و پسرش شیخ حسن صاحب معالم و دختر زادهاش سید محمد صاحب مدارک از مهاجرت از جبل عامل به ایران سبب شد که حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نگردد.صاحب معالم و صاحب مدارک برای این که دچار محظور و رودربایستی برای توقف در ایران نشوند،از زیارت حضرت رضا علیه السلام که فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر کردند.
این بنده فعلا نمیداند که مقدس اردبیلی فقه را کجا و نزد چه کسی تحصیل کرده است.همین قدر میدانیم که فقه را نزد شاگردان شهید ثانی تحصیل کرده است.پسر شهید ثانی(صاحب معالم)و نواده دختریاش(صاحب مدارک)در نجف شاگرد او بودند.در کتاب زندگی جلال الدین دوانی مینویسد که:
«ملا احمد اردبیلی،مولانا عبد الله شوشتری،مولانا عبد الله یزدی،خواجه افضل الدین ترکه،میر فخر الدین هماکی،شاه ابو محمد شیرازی،مولانا میرزا جان و میر فتح شیرازی شاگردان خواجه جمال الدین محمود بودهاند و او شاگرد محقق جلال الدین دوانی بوده است.»(10)
و ظاهرا تحصیل مقدس اردبیلی نزد خواجه جمال الدین محمود در رشتههای معقول بوده نه منقول.
مقدس اردبیلی در سال993 در نجف در گذشته است.کتب فقهی معروف او یکی شرح ارشاد است و دیگر آیات الاحکام. نظریات دقیق او مورد توجه فقهاست.
24.شیخ بهاء الدین محمد عاملی،معروف به شیخ بهایی.او نیز اهل جبل عامل است.در کودکی همراه پدرش شیخ حسین بن عبد الصمد-که از شاگردان شهید ثانی بود-به ایران آمد.شیخ بهایی از این رو که به کشورهای مختلف مسافرت کرده و محضر اساتید مختلف در رشتههای مختلف را درک کرده و به علاوه دارای استعداد و ذوقی سرشار بوده است،مردی جامع بوده و تألیفات متنوعی دارد.هم ادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضیدان و مهندس و هم فقیه و هم مفسر.از طب نیز بی بهره نبوده است.اولین کسی است که یک دوره احکام فقه غیر استدلالی به صورت رساله عملیه به زبان فارسی نوشت.آن کتاب همان است که به نام جامع عباسی معروف است.
شیخ بهایی چون فقه رشته اختصاصی و تخصصیاش نبوده،از فقهای طراز اول به شمار نمیرود ولی شاگردان زیادی تربیت کرده است.ملا صدرای شیرازی و ملا محمد تقی مجلسی اول(پدر مجلسی دوم صاحب کتاب بحار الانوار)،محقق سبزواری،فاضل جواد صاحب آیات الاحکام از شاگردان اویند. هم چنان که قبلا اشاره کردیم، منصب شیخ الاسلامی ایران پس از محقق کرکی به شیخ علی منشار پدر زن شیخ بهایی رسید و پس از او به شیخ بهایی رسید.همسر شیخ بهایی که دختر شیخ علی منشار بوده است زنی فاضله و فقیهه بوده است.شیخ بهایی در سال953 به دنیا آمده و در سال 1030 یا 1031 در گذشته است.شیخ بهایی ضمناً مردی جهانگرد بوده است،به مصر و شام و حجاز و عراق و فلسطین و آذربایجان و هرات مسافرت کرده است.
25.ملا محمد باقر سبزواری،معروف به محقق سبزواری.اهل سبزوار بوده و در مکتب اصفهان که هم مکتبی فقهی بود و هم فلسفی پرورش یافته و از این رو جامع المعقول و المنقول بوده است.نام او در کتب فقهیه زیاد برده میشود.کتاب معروف او در فقه یکی به نام ذخیره و دیگری به نام کفایه است،و چون فیلسوف هم بوده استبر الهیات شفای ابو علی سینا حاشیه نوشته.در سال 1090 در گذشته است.محقق سبزواری نزد شیخ بهایی و مجلسی اول تحصیل کرده است.
26.آقا حسین خوانساری،معروف به محقق خوانساری.او نیز در مکتب اصفهان پرورش یافته و جامع المعقول و المنقول است.شوهر خواهر محقق سبزواری است.کتاب معروف او در فقه به نام مشارق الشموس است که شرح کتاب دروس شهید اول است.
محقق خوانساری در سال 1098 در گذشته است.او با محقق سبزواری معاصر است و همچنین با ملا محسن فیض کاشانی و ملا محمد باقر مجلسی که هر دو از اکابر محدثین به شمار میروند.
27.جمال المحققین معروف به آقا جمال خوانساری فرزند آقا حسین خوانساری است.مانند پدر جامع المعقول و المنقول است.حاشیه معروفی دارد بر شرح لمعه و حاشیه مختصری دارد بر طبیعیات شفای بوعلی که در حاشیه شفای چاپ سنگی تهران چاپ شده است.آقا جمال با دو واسطه استاد سید مهدی بحر العلوم است،زیرا او استاد سید ابراهیم قزوینی است و او استاد پسرش سید حسین قزوینی است و سید حسین قزوینی یکی از اساتید بحر العلوم است.
28.شیخ بهاءالدین اصفهانی معروف به«فاضل هندی».این مرد قواعد علامه را شرح کرده است و نام کتابش کشف اللثام است و به همین مناسبتخود او را«کاشف اللثام»میخوانند.آراء و عقاید و نظریات او کاملاً مورد توجه فقهاست.فاضل هندی در سال1137 در گیرودار فتنه افغان درگذشت.فاضل هندی نیز جامع المعقول و المنقول بوده است.
. 29 محمد باقر بن محمد اکمل بهبهانی،معروف به«وحید بهبهانی»این مرد شاگرد سید صدرالدین رضوی قمی شارح وافیه و او شاگرد آقا جمال خوانساری است.
وحید بهبهانی در دوره بعد از صفویه قرار دارد.حوزه اصفهان بعد از انقراض صفویه از مرکزیت افتاد.برخی از علما و فقها،از آن جمله سید صدر الدین رضوی قمی استاد وحید بهبهانی در اثر فتنه افغان به عتبات مهاجرت کردند.
وحید بهبهانی کربلا را مرکز قرار داد و شاگردان بسیار مبرز تربیت کرد.از آن جمله استسید مهدی بحر العلوم،شیخ جعفر کاشف الغطاء،میرزا ابو القاسم قمی صاحب کتاب قوانین،حاج ملا مهدی نراقی،سید علی صاحب ریاض،میرزا مهدی شهرستانی،سید محمد باقر شفتی اصفهانی معروف به حجت الاسلام،میرزا مهدی شهید مشهدی،سید جواد صاحب مفتاح الکرامة،سید محسن اعرجی.
علاوه بر این،او مبارزه پیگیری کرد در دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباریگری که در آن وقتسخت رواج یافته بود.شکست دادن اخباریان و تربیت گروهی مجتهد مبرز سبب شد که او را«استاد الکل»خواندند.او تقوا را در حد کمال داشت. شاگردانش برای او احترام بسیار عمیقی قائل بودند.وحید بهبهانی نسب به مجلسی اول میبرد،یعنی از نوادههای دختری مجلسی اول(البته به چند واسطه)است.دختر مجلسی اول که جده وحید بهبهانی استبه نام«آمنه بیگم»است. آمنه بیگم همسر ملا صالح مازندرانی بوده و زنی فاضله و فقیهه بوده است.با آن که همسرش ملا صالح مردی بسیار عالم و فاضل بوده است،گاهی آمنه بیگم مشکلات علمی شوهر فاضل خود را حل میکرده است.
30.سید مهدی بحر العلوم.شاگرد بزرگ و بزرگوار وحید بهبهانی است و از فقهای بزرگ است.منظومهای در فقه دارد که معروف است.آراء و نظریات او مورد اعتنا و توجه فقهاست.بحر العلوم به علت مقامات معنوی و سیر و سلوکی که طی کرده فوق العاده مورد احترام علمای شیعه است و تالی معصوم به شمار میرود.کرامات زیاد از او نقل شده است.کاشف الغطاء آتی الذکر با تحت الحنک عمامه خود غبار نعلین او را پاک میکرد.بحر العلوم در سال 1154 یا 1155 متولد شده و در سال 1212 درگذشته است.
31.شیخ جعفر کاشف الغطاء.شاگرد وحید بهبهانی و شاگرد او سید مهدی بحر العلوم بوده است.او عرب است و فقیه فوق العاده ماهری است.کتاب معروف او در فقه به نام کشف الغطاء است.در نجف میزیسته و شاگردان زیادی تربیت کرده است.سید جواد صاحب مفتاح الکرامه و شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام از جمله شاگردان اویند.چهار پسر داشته که هر چهار از فقها بودهاند.کاشف الغطاء معاصر فتحعلی شاه است.در مقدمه کشف الغطاء او را مدح کرده و در سال 1228 در گذشته است.کاشف الغطاء در فقه نظریات دقیق و عمیق داشته و از او به عظمتیاد میشود.
32.شیخ محمد حسن صاحب کتاب جواهر الکلام که شرح شرایع محقق است و میتوان آن را دائرة المعارف فقه شیعه خواند.اکنون هیچ فقیهی خود را از جواهر بی نیاز نمیداند.این کتاب مکرر چاپ سنگی شده است و اخیرا با چاپ حروفی در قطع وزیری مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400 صفحهای یعنی در حدود بیست هزار صفحه خواهد شد. کتاب جواهر عظیم ترین کتاب فقهی مسلمین است و با توجه به این که هر سطر این کتاب مطلب علمی است و مطالعه یک صفحه آن وقت و دقت زیاد میخواهد،میتوان حدس زد که تألیف این کتاب بیست هزار صفحهای چقدر نیرو برده است.سی سال تمام یکسره کار کرد تا چنین اثر عظیمی به وجود آورد.این کتاب مظهر نبوغ و همت و استقامت و عشق و ایمان یک انسان به کار خویشتن است.صاحب جواهر شاگرد کاشف الغطاء و شاگرد شاگرد او سید جواد صاحب مفتاح الکرامه است و خود در نجف حوزه عظیمی داشته و شاگردان زیادی تربیت کرده است.صاحب جواهر عرب است.در زمان خود مرجعیت عامه یافت و در سال1266 که اوایل جلوس ناصر الدین شاه در ایران بود درگذشت.
33.شیخ مرتضی انصاری.نسبش به جابر بن عبد الله انصاری از صحابه بزرگوار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) میرسد.در دزفول متولد شده و تا بیستسالگی نزد پدر خود تحصیل کرده و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است.علمای وقت که نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند،از پدر خواستند که او را نبرد.او در عراق چهار سال توقف کرد و از محضر اساتید بزرگ استفاده کرد.آنگاه در اثر یک سلسله حوادث ناگوار به وطن خویش بازگشت.بعد از دو سال بار دیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل کرد و به ایران مراجعت نمود.تصمیم گرفت از محضر علمای بلاد ایران استفاده کند.عازم زیارت مشهد شد و در کاشان با حاج ملا احمد نراقی صاحب کتاب مستند الشیعه و صاحب کتاب معروف جامع السعادات،فرزند حاج ملا مهدی نراقی ملاقات کرد.دیدار نراقی عزم رحیل او را مبدل به اقامت کرد و سه سال در کاشان از محضر او استفاده کرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود.شیخ انصاری سفری به اصفهان و سفری به بروجرد رفته و در همه سفرها هدفش ملاقات اساتید و استفاده از محضر آنها بوده است.در حدود سالهای 1252 و1253 برای آخرین بار به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت.بعد از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت.
شیخ انصاری را«خاتم الفقهاء و المجتهدین»لقب دادهاند.او از کسانی است که در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد.او در فقه و اصول ابتکاراتی دارد که بی سابقه است.دو کتاب معروف او رسائل و مکاسب کتاب درسی طلاب شده است.علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند.حواشی متعدد از طرف علمای بعد از او بر کتابهای او زده شده.بعد از محقق حلی و علامه حلی و شهید اول،شیخ انصاری تنها کسی است که کتابهایش از طرف علمای بعد از خودش مرتب حاشیه خورده است و شرح شده است.
زهد و تقوای او نیز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته میشود.شیخ انصاری در سال 1281 در نجف در گذشته و همان جا دفن شده است.
34.حاج میرزا محمد حسن شیرازی،معروف به میرزای شیرازی بزرگ.ابتدا در اصفهان تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب جواهر شرکت کرد و بعد از او به درس شیخ انصاری رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شیخ شد.بعد از شیخ انصاری مرجعیت عامه یافت.در حدود23 سال مرجع علی الاطلاق شیعه بود،و هم او بود که با تحریم تنباکو قرار داد معروف استعماری رژی را لغو کرد.شاگردان زیادی در حوزه درس او تربیتشدند از قبیل آخوند ملا محمد کاظم خراسانی،سید محمد کاظم طباطبائی یزدی،حاج آقا رضا همدانی،حاج میرزا حسین سبزواری،سید محمد فشارکی اصفهانی،میرزا محمد تقی شیرازی و غیر اینها.از او اثری کتبی باقی نمانده است ولی احیانا برخی آرائش مورد توجه است. در سال 1312 درگذشت.
35.آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.در سال 1255 در مشهد در یک خانواده غیر معروف متولد شد و در 22 سالگی به تهران مهاجرت کرد و مدت کوتاهی تحصیل فلسفه کرد و سپس به نجف رفت.دو سال درس شیخ انصاری را درک کرده است اما بیشتر تحصیلاتش نزد میرزای شیرازی بوده است.میرزای شیرازی در سال 1291 سامرا را محل اقامتخود قرار داد ولی آخوند خراسانی از نجف دور نشد و خودش مستقلا حوزه درس تشکیل داد.او از مدرسین بسیار موفق است.در حدود هزار و دویستشاگرد از محضرش استفاده میکردهاند و در حدود دویست نفر آنها خود مجتهد بودهاند.
فقهای عصر اخیر نظیر مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی،مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانی،مرحوم حاج آقا حسین بروجردی،مرحوم حاج آقا حسین قمی و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی همه از شاگردان او بودهاند.شهرت بیشتر آخوند خراسانی در علم اصول است.کتاب کفایة الاصول او یک کتاب درسی مهم است و حواشی زیادی بر آن نوشته شده است.آراء اصولی آخوند خراسانی همواره در حوزههای علمیه نقل میشود و مورد توجه است.آخوند خراسانی همان کسی است که فتوا به ضرورت مشروطیت داد و مشروطیت ایران رهین اوست.او در سال1329 هجری قمری در گذشت.
36.حاج میرزا حسین نائینی.از اکابر فقها و اصولیون قرن چهاردهم هجری است.نزد میرزای شیرازی و سید محمد فشارکی اصفهانی سابق الذکر تحصیل کرده است و خود مدرسی عالی مقام شد.شهرت بیشتر او در علم اصول است. به معارضه علمی با مرحوم آخوند خراسانی برخاست و از خود نظریات جدیدی در علم اصول آورد.بسیاری از فقهای زمان ما از شاگردان اویند.او کتابی نفیس به فارسی دارد به نام تنزیه الامة یا حکومت در اسلام که در دفاع از مشروطیت و مبانی اسلامی آن نوشته است.او در سال 1355 هجری قمری در نجف وفات یافت.
خلاصه و بررسی
ما مجموعا سی و شش چهره از چهرههای مشخص فقها را از زمان غیبت صغری یعنی از قرن سوم هجری تاکنون-که به پایان قرن چهاردهم هجری قمری نزدیک میشویم-معرفی کردیم.ما چهرههایی را نام بردیم که در دنیای فقه و اصول شهرت زیادی دارند،یعنی همواره از زمان خودشان تا عصر حاضر نامشان در درسها و در کتابها برده میشود.البته ضمنا نام شخصیتهای دیگر غیر این سی و شش چهره نیز برده شد.از مجموع آنچه گفتیم چند نکته معلوم میگردد:الف.از قرن سوم تاکنون فقه یک حیات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است.حوزههای فقهی بدون وقفه در این یازده قرن و نیم دایر بوده است.رابطه استاد و شاگردی در همه این مدت هرگز قطع نشده است.اگر فی المثل از استاد بزرگوار خود مرحوم آیة الله بروجردی شروع کنیم میتوانیم سلسله اساتید فقهی ایشان را تا عصر ائمه اطهار(علیهم السلام) به طور مسلسل بیان نماییم.چنین حیات متسلسل و متداوم یازده قرن و نیمی ظاهرا در هیچ تمدن و فرهنگ غیر از تمدن و فرهنگ اسلامی وجود ندارد.استمرار فرهنگی به معنی واقعی که یک روح و یک حیات بدون هیچ وقفه و انقطاع،طبقات منظم و مرتب و متوالی را در قرونی این چنین دراز مدت به یکدیگر پیوند دهد و یک روح بر همه حاکم باشد،جز در تمدن و فرهنگ اسلامی نتوان یافت.در تمدن و فرهنگهای دیگر ما به سوابق طولانیتری احیانا برمیخوریم ولی با وقفهها و بریدگیها و انقطاعها.
همچنان که قبلا نیز یادآوری کردیم،این که قرن سوم را که مقارن با غیبت صغری است مبدأ قرار دادیم نه بدان جهت است که حیات فقه شیعه از قرن سوم آغاز میشود،بلکه بدان جهت است که قبل از آن عصر،عصر حضور ائمه اطهار(علیهم السلام) است و فقهای شیعه تحت الشعاع ائمهاند و استقلالی ندارند،و الا آغاز اجتهاد و فقاهت در میان شیعه و آغاز تألیف کتاب فقهی به عهد صحابه میرسد.چنان که گفتیم اولین کتاب را علی بن ابی رافع(برادر عبید الله بن ابی رافع کاتب و خزانهدار امیر المؤمنین علی علیه السلام در زمان خلافت آن حضرت)نوشته است.
ب.بر خلاف تصور بعضی ها، معارف شیعه و از آن جمله فقه شیعه تنها به وسیله فقهای ایرانی تدوین و تنظیم نشده است، ایرانی و غیر ایرانی در آن سهیم بودهاند.تا قبل از قرن دهم هجری و ظهور صفویه،غلبه با عناصر غیر ایرانی است و تنها از اواسط دوره صفویه است که غلبه با ایرانیان میگردد.
ج.مرکز فقه و فقاهت نیز قبل از صفویه ایران نبوده است.در ابتدا بغداد مرکز فقه بود.سپس نجف به وسیلۀ شیخ طوسی مرکز شد.طولی نکشید که جبل عامل(از نواحی جنوبی لبنان فعلی)و پس از آن و قسمتی مقارن با آن حله(که شهر کوچکی است در عراق)مرکز فقه و فقاهتبود.حلب(از نواحی سوریه)نیز مدتی مرکز فقهای بزرگ بوده است.در دوران صفویه بود که مرکزیتبه اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه نجف به وسیله مقدس اردبیلی و دیگر اکابر احیا شد که تا امروز ادامه دارد.از شهرهای ایران،تنها شهر قم است که در قرون اول اسلامی،در همان زمان که بغداد مرکز فقاهت اسلامی بود، به وسیله فقهایی نظیر علی بن بابویه و محمد بن قولویه به صورت یکی از مراکز فقهی در آمد،هم چنان که در دوره قاجار به وسیله میرزا ابو القاسم قمی صاحب قوانین نیز احیا شد و بار دیگر در سال 1340 هجری قمری یعنی در حدود56 سال پیش به وسیله مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی بار دیگر احیا شد و اکنون یکی از دو مرکز بزرگ فقهی شیعه است.
علی هذا گاهی بغداد،زمانی نجف،دورهای جبل عامل(لبنان)،برههای حلب(سوریه)،مدتی حله(عراق)،عهدی اصفهان و دورانهایی قم مرکز نشاط فقهی و فقهای بزرگ بوده است.در طول تاریخ مخصوصا بعد از صفویه در شهرهای دیگر ایران از قبیل مشهد، همدان، شیراز، یزد،کاشان، تبریز، زنجان، قزوین و تون(فردوس فعلی) حوزههای علمیه عظیم و معتبری بوده است ولی هیچ یک از شهرهای ایران به استثنای قم و اصفهان و در مدت کوتاهی کاشان،مرکز فقهای طراز اول نبوده و عالی ترین و یا در ردیف عالی ترین حوزههای فقهی به شمار نمیرفته است.بهترین دلیل بر نشاط علمی و فقهی این شهرها وجود مدارس بسیار عالی و تاریخی است که در همه شهرستانهای نامبرده موجود است و یادگار جوش و خروشهای علمی دورانهای گذشته است.
د.فقهای جبل عامل نقش مهمی در خط مشی ایران صفویه داشتهاند.چنان که میدانیم صفویه درویش بودند.راهی که ابتدا آنها بر اساس سنتخاص درویشی خود طی میکردند اگر با روش فقهی عمیق فقهای جبل عامل تعدیل نمیشد،و اگر به وسیله آن فقها حوزه فقهی عمیقی در ایران پایه گذاری نمیشد،به چیزی منتهی میشد نظیر آنچه در علویهای ترکیه و یا شام هست.این جهت تاثیر زیادی داشت در این که اولا روش عمومی دولت و ملت ایرانی از آن گونه انحرافات مصون بماند،و ثانیا عرفان و تصوف شیعی نیز راه معتدلتری طی کند.از این رو فقهای جبل عامل از قبیل محقق کرکی و شیخ بهایی و دیگران با تاسیس حوزه فقهی اصفهان حق بزرگی به گردن مردم این مرز و بوم دارند.
ه.همان طور که شکیب ارسلان گفته است(11) تشیع در جبل عامل زمانا مقدم استبر تشیع در ایران،و این یکی از دلایل قطعی بر رد نظریه کسانی است که تشیع را ساخته ایرانیان میدانند.بعضی معتقدند نفوذ تشیع در لبنان به وسیله ابوذر غفاری، صحابی مجاهد بزرگ صورت گرفت.ابوذر در مدت اقامت در منطقه شام قدیم-که شامل همه یا قسمتی از لبنان فعلی نیز بود-همدوش مبارزه با ثروت اندوزیهای معاویه و سایر امویان،مرام پاک تشیع را نیز تبلیغ میکرد. (12)
پینوشتها
1- هر چند بعضی مدعی هستند(مکارم الاثار،ج 5)که ایشان اصفهانی الاصل میباشند.
2- الکنی و الالقاب.
3- ج3/ص497.
4- ج 4/ص126 و127.
5- قسمتهای مربوط به شیخ ابو الحسن فرزند شیخ ابو علی،از یادداشتی است که دوست عالیقدر،دانشمند محترم آقای شیخ نصر الله شبستری تبریزی مرقوم فرمودهاند،و ایشان آن را از علامه سید محمد صادق آل بحر العلوم در مقدمهای که بر رجال شیخ طوسی نوشتهاند نقل کردهاند.
6- ج3/ص506.
7- گویند برای امیر علی بن مؤید،امیر سربداریان خراسان.
8- الکنی و الالقاب.
9- این داستان هر چند در مآخذ معتبر نقل شده ولی با توجه به سال فوت محقق اردبیلی و جلوس شاه عباس قابل خدشه و نیازمند به تحقیق است.
10- زندگی جلال الدین دوانی،تالیف فاضل محترم آقای علی دوانی.
11- نشریه دانشکده الهیات مشهد،آقای واعظ زاده،تحت عنوان«بازدید از چند کشور اسلامی عربی»،نقل از کتاب جبل عامل فی التاریخ.
12- همان.