شرايط تفسير قرآن
نويسنده:حجت الاسلام سيد رضا تقوي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
نياز قرآن به تفسير
در اينكه قرآن كريم، كلام خداوند متعال نياز به تفسير دارد جاي هيچگونه شبهه اي وجود ندارد. اين كتاب عظيم كه به تعبير امام صادق (ع):لقد تجلي الله لخلقه في كلامه...» (1)
خداوند خود را براي بندگانش در كلامش كه همان قرآن باشد متجلي ساخته است.
كتابي كه «ظاهري انيق» و «باطني عميق» (2) دارد و براي كلمات و آياتش بطن و بلكه بطوني معرفي شده است. «عبارتش» را تنها «عوام» مردم مي خوانند و «اشاراتش» را «خواص» مي فهمند. «لطائفش» را «اولياءالله» درك مي كنند و به «حقايقش» تنها انبياء مي رسند (3) با همه اين اوصاف قرآن كتاب صامت است و هر صامتي را ناطقي بايد و اين ناطق است كه بايد صامت را تفسير كند.
قرآن محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبين، مطلق و مقيد، امر و نهي دارد و لذا بايد ناطق، اين صامت را به سخن وادارد تا فضاي جانها را روشن گرداند و حقايق و معارف خود را به عاشقان بنماياند. علي(ع) مي فرمايد:
ذلك القرآن، فاستنطقوه ولن ينطق لكم اخبركم عنه»(4)
آن قرآن است، از قرآن بخواهيد براي شما سخن بگويد، او براي شما نطق نمي كند من كه قرآن ناطق هستم از مفاهيم بلند و حقايق ارجمند آن شما را خبردار مي كنم.
اميرمومنان علي(ع) در فراز ديگري از سخنان خود مي فرمايد:
«و هذا القرآن انما هو خط مسطور بين الدفتين، لاينطق بلسان و لابدمن ترجمان و انما ينطق عنه الرجال...»
اين قرآن نوشته ها و سطرهايي است كه بين دو جلد قرار دارد. با زبان سخن نمي گويد بلكه بايد افرادي نوشته ها و آياتش را معنا كنند.
سپس براي تفسير و ترجمان قرآن مي فرمايد:
«فنحن احق الناس به.» (5)
ما براي تفسير و ترجمه قرآن سزاوارترين مردم هستيم.
«قال علي (ع): انا القرآن الناطق.» (6)
حضرت علي(ع) فرمود: من قرآن ناطق هستم.
بنابراين مفسر قرآن بايد همت بگمارد و با تبيين و تفسير خود پرده از روي كلمات بكنار كشد و عجايب و غرايب آن كه از شماره بيرون است و هرگز كهنه و فرسوده نمي شود را ارائه نمايد و با اين عمل چراغهاي هدايت را روشن، و مشعلهاي حكمت را برافروزد.
لاتحصي عجائبه، و لاتبلي غرائبه، فيه مصابيح الهدي و منارالحكمه .« (7)
نخستين كسي كه به تفسير آيات قرآن كريم پرداخت پيامبر اسلام «ص» بود او اين مسئوليت را از جانب خداوند متعال پذيرا شد و براساس آيه شريفه:«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون» (8) يعني ما قرآن را بر تو نازل كرديم تا براي مردم مفاهيم و معاني آنچه كه نازل شده است تبيين و تفسير كني شايد بر آن معاني بيانديشند. به تفسير قرآن كريم پرداخت. حضرت امام صادق (ع) فرمود:
ان الله علم نبيه«ص» التنزيل و التاويل، فعلمه رسول الله علياً صلوات الله عليهما.» (9)
خداوند سبحان دانش تنزيل و تاويل را به پيامبرش آموخت و پيامبر اكرم «ص» هم آن را به علي (ع) آموزش داد.
در روايتي ديگر از امام صادق (ع) نقل شده است كه:
«كان علي صاحب حلال و حرام، و علم بالقرآن
و نحن علي منهاجه.»(01)
علي (ع) صاحب دانش حلال و حرام و داناي به علوم قرآن است و ما امامان بعد از آن حضرت، بر طريقه و روش او هستيم.
در مورد تفسير آيات قرآن كريم علي(ع) مي فرمايد:
«لوشئت لاوقرت سبعين بعيراً في تفسير فاتحه الكتاب.» (11)
اگر بخواهم در تفسير سوره فاتحه الكتاب سخن بگويم و همه اين سخنها به رشته تحرير كشيده شود مي توانم بار هفتاد شتر را فراهم سازم.
چگونه قرآن را تفسير كنيم؟
آن كس كه بربيان دقايق و كشف حقايق قرآن كريم، دامن همت بكمر زده و قدم به وادي تفسير آيات نوراني الهي مي گذارد تا نقاب از چهره عروس حضرت قرآن بردارد و جمال دل آراي حقايق سبحاني را به تماشا بنشيند بايد خويش را از جهت علم و دل، عقل و قلب آماده و آراسته نمايد و بعبارتي بايد نخست اسباب بزرگي را فراهم آورد تا بتواند برجاي مفسران قرآن بنشيند، كه ما در اينجا بطور خلاصه به برخي از آن آگاهيها و توانائيها اشاره مي كنيم:1- بهره گيري از علوم و معارف مختلف
مفسر قرآن بايد براي تفسير آيات كلام الله مجيد به يك سلسله از دانشها آشنايي داشته باشد كه مهمترين آنها عبارتند از:الف- چون زبان قرآن عربي است مفسر قرآن بايد به مقدار نياز با علوم ادبي و زبان عربي مانند علم لغت، صرف، نحو، بلاغت آشنا باشد.
ب- علوم قرآني مانند: ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تاويل و ننزيل، اسباب نزول، علم قرائات و... را به مقدار لازم بداند.
ج- با حد و حدود تفسير و قواعد علمي مربوط به آن آشنا باشد تا از افتادن به دام تفسير به رأي درامان بماند.
د- به مقدار نياز با دانشهايي چون فقه، اصول فقه، حديث، تاريخ عرب جاهليت و صدراسلام، تاريخ انبياء، بينشهاي كلامي و فلسفي و... همچنين روشهاي مهم تفسيري آشنايي داشته باشد.
اين موضوع عقلايي است كه هر كس از لحاظ علمي، نسبت به موضوعي معلومات لازم را ندارد بايد از اظهارنظر پيرامون آن خودداري كند و به تعبير حضرت علي(ع):
«لا تخبر بما لم تحط به علما»(21)
از موضوعي كه بدان احاطه علمي نداري صحبت مكن.
2- آشنايي با زبان قرآن
زبان قرآن زبان ويژه اي است اين زبان را بايد شناخت و سپس به معاني و مفاهيم ژرف آن رسيد. قرآن در افاده مقاصد خود روشهاي بخصوصي دارد كه با روشهاي معمولي قابل دسترسي به آن مقاصد و مفاهيم نيست و مفسر قرآن بايد اين روشها، تعبيرات و باصطلاح خود قرآن اين «لحن القول» را بشناسد تا به بخشي از حقايق قرآن، دست پيدا كند. براي روشنتر شدن بحث، از كلام روشنگر حضرت امام باقر(ع) مدد مي گيريم كه فرمود:«انا لانعد الرجل فقيها عالما، حتي يعرف لحن القول و هو قول الله عزوجل: «ولنعرفنهم في لحن القول.»(31)
ما كسي را فقيه و عالم به حساب نمي آوريم مگر اينكه روش و سبك گفتار را بشناسد و اين بنابر گفته خداوند متعال است كه در سوره محمد آيه03 فرمود: آنها را در لحن و سبك گفتارخواهي شناخت.
«اساساً قرآن، مطالبي آورده كه فراتر از قالبهاي لفظي ساخته شده دست بشر مي باشد. قرآن از وجودات پس پرده سخن گفته كه هرگز با موجودات اين جهان سنخيت ندارند. از ملك و جن و روح القدس سخن گفته. از بهشت و دوزخ، قيامت و صراط، از عرش و كرسي و سماوات، از اموري سخن رانده كه در فهم آدمي (كه داراي معياري مسانخ با اين جهان است) نگنجد. معيارهاي سنجش، كه در اختيار آدمي است، براي موجودات مادي اين جهان ساخته شده، نمي تواند با اين معيارها، ماوراء جهان را بسنجد.»
آن جا كه مي گويد:
جاعل الملائكه رسلا اولي اجنحه مثني و ثلاث و رباع يزيد في الخلق مايشاء.»(41)
نبايد در اذهان، بالهاي پرندگان تداعي كند. شايد مقصود مراتب قدرت نيروهاي فعال ملائك باشد.
آن جا كه مي گويد:
«اليه يصعد الكلم الطيب والعمل الصالح يرفعه.»(51)
«يخافون ربهم من فوقهم.»(61)
«اناانزلنا اليك الكتاب بالحق»(71)
نبايد از اين گونه تعابير، صعود و نزول مكاني و جهت براي خداوند فهميد و همچنين از تعابيري مثل:
«وجاء ربك والملك صفاً صفاً»(81)
«ان ياتيهم الله في ظلل من الغمام»(91)
«اويأتي ربك»(02)
آمد و رفت معمولي را نبايد تداعي كند. تداعي اين گونه معاني، به جهت آن است كه ذهن آدمي با آن خو گرفته است، بايد ذهن خود را از آن تخليه كند، سپس به معاني حقيقي اين گونه تعابير والا بنگرد.»
3- توجه به ذو وجوه بودن قرآن
مفسر قرآن كريم بايد به اين نكته توجه داشته باشد كه آيات كلام الله مجيد داراي معاني و مفاهيم مختلف و متعدد است و هر كس به مقدار تلاش و ظرفيتش مي تواند از يك يا چند معنا بهره مند شود و لذا او نبايد با بيان يك معنا اعلام كند كه مفهوم و معناي آيه مورد نظر همين است و لاغير.پيامبر اكرم(ص) كه آورنده و ابلاغ كننده قرآن است در اين مورد مي فرمايد «القرآن ذو وجوه فاحملوه علي احسن وجوهه.»(12)
قرآن داراي وجوه و احتمالات متعدد است، پس شما آن را به زيباترين وجه حمل و معنا كنيد.
روزي كه «ابن عباس» شاگرد شايسته علي(ع) از جانب آن حضرت ماموريت پيدا كرد تا در جمع خوارج براي مناظره و مباحثه شركت كند، اميرمؤمنان(ع) نكته اي را در مورد اصول و روش مناظره به او تعليم داد كه از هر جهت قابل توجه است، فرمود:
«لاتخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه تقول و يقولون و لكن حاججهم بالسنه، فانهم لن يجدوا عنها محيصا.»(22)
بوسيله قرآن با خوارج بحث و مناظره مكن زيرا آيات قرآن داراي معاني مختلفي است كه راه توجيه را باز مي گذارد. در نتيجه تو مطالبي را از قرآن شاهد مي آوري آنها هم در پاسخ، توجيهاتي مي كنند ليكن تو با سنت استدلال كن كه چاره اي جز پذيرفتن نخواهند داشت.
علي(ع) با تعبير «فان القرآن حمال ذو وجوه» به مفسر قرآن اين نكته را مي آموزد كه بهنگام تفسير كلام خدا به تعدد و گستردگي معاني آيات قرآن توجه لازم داشته باشد.
گاهي از «وجوه قرآن» به «بطون قرآن» نيز تعبير مي شود و هر وجهي را بطني به حساب مي آورند كه برخي براي قرآن هفت و طبق بعضي از روايات هفتاد بطن قائلند. «ابن عباس» كه خود مفسري بنام و قرآن شناسي عالي مقام است اعتراف مي كند كه هرچه از تفسير قرآن مي داند از علي بن ابيطالب(ع) آموخته است و آن حضرت به ظهر و بطن قرآن آگاهي كامل دارد:
«ان القرآن انزل علي سبعه احرف ما منها الا وله ظهر و بطن، ان علي بن ابيطالب(ع) علم الظاهر و الباطن.»(32)
قرآن بر هفت حرف نازل شده است كه هر حرفي ظاهري دارد و باطني. و آن شخصيتي كه داناي به ظاهر و باطن قرآن مي باشد علي(ع) است.
4- بهره گيري از روش تفسير قرآن به قرآن
يكي از راههاي دستيابي به مفاهيم قرآني كمك گرفتن از خود قرآن است از اين روش تفسيري به روش تفسير قرآن به قرآن تعبير مي كنند. روشي كه از صدر اسلام توسط پيامبر اكرم(ص) و سپس ائمه طاهرين(ع) معمول و متداول بوده است و در اين مورد گفته اند: «القرآن يفسر بعضه بعضا» قرآن كتابي است كه بعضي از آياتش، بعض ديگر را تفسير مي كند.در خطبه اي حضرت علي(ع) نسبت به قرآن كريم مي گويد:
«ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض»(42)
قسمتي از كتاب خدا از قسمت ديگر سخن مي گويد و بخشي بر بخش ديگر گواهي مي دهد.
به تعبير علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، صاحب تفسير گرانسنگ الميزان و از مفسران معاصر بنام كه اساس تفسير خود را بر پايه تفسير قرآن به قرآن بنا كرده اند مي گويد: قرآن كريم همان طور كه «تبيانا لكل شي» مي باشد به طريق اولي «تبيانا لنفسه» نيز مي باشد:
«و حاشا القرآن ان يكون تبيانا لكل شي ولايكون تبيانا لنفسه.»
اين چنين نيست كه قرآن مبين و مفسر هر چيزي باشد ولي مفسر خودش نباشد.
در اينجا به چند نمونه از تفسير قرآن به قرآن كه توسط پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) انجام گرفته است اشاره مي كنيم:
1- آنگاه كه آيه 28 از سوره انعام بر پيامبر اكرم(ص) نازل گرديد:
«الذين امنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الأمن و هم مهتدون.»
آنان كه ايمان آوردند و لباس ستم بر ايمانشان نپوشيدند براي آنها امنيت وجود دارد و آنان هدايت شدگان هستند.
جمعي از مسلمانان كه اين آيه را شنيدند خدمت رسول گرامي اسلام آمدند و پرسيدند: كدام يك از ما به خود ستم نكرده است؟! منظور از ظلم چيست؟
آن حضرت در پاسخ آيه 31 سوره لقمان را براي آنان قرائت كرد و فرمود:
«لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم»
براي خداوند شريك قائل مشو زيرا شرك ستمي بزرگ است.
پيامبر با خواندن اين آيه واژه «ظلم» را در آيه نخست تفسير و معنا كرد و فرمود: مقصود از ظلم در آيه نخست «شرك» است.
2- حضرت علي(ع) با استناد به آيه 41 سوره لقمان كه خداوند فرمود: «و فصاله في عامين»
و دوران شيرخوارگي كودك دو سال است.
و آيه 51 سوره احقاف كه خداوند مدت حمل و شيرخواري طفل را بر روي هم سي ماه بيان داشته است «و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» از كنار يكديگر قرار دادن اين دو آيه نتيجه مي گيرد كه كوتاه ترين مدت بارداري شش ماه است.
3- از امام باقر(ع) درباره تفسير آيه 3 سوره دخان كه خداوند مي فرمايد؛ ما قرآن را در شبي مبارك نازل كرديم «انا انزلنا في ليله مباركه » سؤال كردند: حضرت فرمود مراد از «ليله مباركه »، «ليله القدر» است كه اشاره است به آيه شريفه «انا انزلناه في ليله القدر» و سپس فرمود: «و هي في كل سنه في شهر رمضان في العشر الأواخر»(52)
و ليله القدر در هر سال، از ماه مبارك رمضان در دهه آخر آن وجود دارد.
اين قسمت از بيان امام باقر(ع) اشاره است به آيه 581 سوره بقره كه خداوند مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن» ماه رمضان آن چنان ماهي است كه در آن قرآن نازل شده است.
4- در زماني بين علماء در مورد معناي آيه 83 سوره مائده اختلاف پيش آمد و اينكه خداوند فرمود: «السارق والسارقه فاقطعوا ايديهما» دست مرد و زن دزد را بايد قطع كنيد هركس نظر خود را اعلام كرد- چون از حضرت جوادالائمه(ع) معناي اين آيه را پرسيدند كه دست دزد را از كجا بايد قطع كرد؟ آن حضرت از اين آيه مدد گرفت و فرمود: «و ان المساجد لله» چهار انگشت دست دزد را بايد قطع كرد.
اين گونه مطالب نمونه اي از تفسير قرآن به سبب قرآن است.
5- استفاده از سخنان اهل بيت(ع)
از ديگر راه هاي ورود به حوزه معاني و مفاهيم قرآن كريم رجوع به سخنان و روايات خاندان عصمت و طهارت است، سنت پيامبر و اهل بيت آن حضرت از منابع بسيار مهم و اساسي در تفسير قرآن كريم به شمار مي آيد.براساس حديث شريف «ثقلين» قرآن و عترت در كنار يكديگر قرار گرفته اند و همان طور كه قرآن حجيت دارد «عترت»(ع) نيز معتبر و حجت است و تمسك به قرآن و عترت موجب فلاح و رستگاري است «ماان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا...»
قرآن كريم خود تشنگان معرفت قرآن را به اهل بيت(ع) كه «اهل قرآن» هستند و آيات نوراني قرآن در خانواده آنها نازل گرديده راهنمايي و دعوت مي كند «فاسئلوا اهل الذكر، ان كنتم لاتعلمون»(62)
از اهل قرآن بپرسيد اگر شما نمي دانيد
حضرت باقر(ع) در تفسير اين آيه فرمود: «نحن اهل الذكر» مقصود از ذكر در آيه ما خاندان پيامبر هستيم.(72)
در روايتي ديگر امام باقر(ع) فرمود: «ان من علم مااوتينا، تفسير القرآن و احكامه»(82)
از جمله دانشهايي كه به ما عطا شده است، تفسير و احكام قرآن مي باشد.
«يعقوب بن جعفر» گويد: با ابوالحسن(ع) (امام رضا) در مكه بودم، مردي به ايشان گفت: تو در تفسير قرآن چيزهايي مي گويي كه از كسي شنيده نشده است. امام(ع) در پاسخ فرمود:
قرآن پيش از اين كه براي ديگران تفسير شود، براي ما تفسير شده است. پس ما حلال، حرام، ناسخ، منسوخ، سفري و حضري آن را مي دانيم و مي دانيم چه آيه اي، در چه شبي و درباره چه كسي نازل شده است.»(92)
شيخ الطائفه طوسي در تفسير گرانسنگ تبيان، پس از بيان حديثي از رسول خدا در حجه الوداع كه آن حضرت روز عرفه بر شتر خود سوار بود خطبه خواند و فرمود:
«اني تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا كتاب الله و عترتي اهل بيتي.»(03)
از ميان شما مي روم ولي دو چيز را در ميان شما برجاي مي گذارم كه اگر به آنها تمسك جوييد هرگز گمراه نشويد آن دو، كتاب خدا و عترتم، اهل بيتم.
شيخ طوسي از حديث فوق اينطور نتيجه مي گيرد:
«اين حديث مي فهماند كه اهل بيت و قرآن لازم و ملزوم يكديگرند و هر كدام متمم ديگري است و اگر پيامبر آن دو را جانشين و مرجع پس از خود قرار داد، بدان معناست كه عترت به حقيقت و ژرفاي مفاهيم و معارف قرآن آشناست و تا زماني كه امت به عترت تمسك جويد گمراه نشود.»(13)
عترت «راسخان در علوم قرآن» هستند و مفاهيم و حقايق كلام الله را كسي جز عترت نمي داند و هر مفسري بايد از طريق عترت به حوزه معارف قرآني وارد شود.
«وما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم»(23)
مفاهيم و حقايق ناپيداي قرآن را جز خداوند متعال و راسخان در علم كس ديگري نمي داند.
«وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات.»(33)
و ما انبياء را پيشوايان جامعه بشري قرار داديم كه به فرمان ما انسانها را هدايت مي كردند. و ما آنها را به انجام كارهاي نيك وحي و راهنمايي كرديم.
6- بهره گيري از عقل
از ديگر ابزار مؤثر در تفسير آيات قرآن كريم، بهره گيري از عقل سليم و خرد ناب است. منظور از بهره گيري عقل در تفسير قرآن اين است كه:«ما از قراين روشن عقلي كه مورد قبول همه خردمندان براي فهم معاني الفاظ و جمله ها، از جمله قرآن و حديث است، استمداد جوئيم. مثلاً هنگامي كه گفته مي شود «يدالله فوق ايديهم» دست خدا بالاي دستهاي آنهاست». عقل در اينجا مي گويد، مسلماً منظور از دست خدا عضو خاصي كه داراي پنج انگشت است نيست، زيرا خدا اصولاً جسم نيست، هر جسمي محدود است و فناپذير، خداوند نامحدود است و فناناپذير و ازلي و ابدي، بلكه منظور از آن قدرت خدا است كه مافوق همه قدرت ها است. اطلاق دست بر قدرت، جنبه كنايه دارد، زيرا قدرت انسان از طريق دست او عملي مي شود و در آن متمركز است.»(43)
در فرهنگ اسلامي همانگونه كه پيامبران وائمه(ع) حجت ظاهري هستند عقل هم حجت باطني مي باشد چنانكه امام موسي بن جعفر(ع) به هشام بن حكم فرمود:
«ان لله علي الناس حجتين: حجه ظاهره و حجه باطنه فاما الظاهره فالرسل و الانبياء و الائمه (ع)، و اما الباطنه فالعقول.»(53)
به راستي براي خداوند متعال، بر مردم دو حجت وجود دارد. يكي حجت ظاهر و ديگري حجت باطن. حجت ظاهر عبارتند از رسولان و پيامبران و امامان، و حجت باطن عقل هاست.
از گرو ههاي اسلامي كه در تفسير و فهم آيات قرآن، عقل و انديشه را كنار مي زنند و اجازه ورود به حوزه تفسير قرآن نمي دهند و تنها از سخنان صحابه و تابعين بهره مي گيرند «اهل حديث» هستند، علامه طباطبايي رضوان الله تعالي عليه در مورد روش تفسيري محدثان مي فرمايد:
«و قد اخطأوا في ذلك فان الله سبحانه لم يبطل حجه العقل في كتابه، و كيف يعقل ذلك، و حجتيه انما يثبت به.»(63)
اهل حديث در راه و رسم تفسيري خود به خطا رفته اندكه عقل را از كار انداخته اند زيرا خداوند سبحان در قرآن كريم نه تنها عقل را از اعتبار ساقط نكرده است بلكه معقول هم نيست كه در فهم معاني قرآن عقل را از اعتبار انداخت زيرا اعتبار قرآن و حجيت آن به وسيله عقل ثابت شده است.
7- طهارت باطن
هرچه پاكي، صفا و نورانيت جان بيشتر باشد بصيرت انسان بيشتر خواهد شد. آن دسته كه مي خواهند به لايه ها، بطون، معارف و حقايق قرآن دست پيدا كنند بايد جان را تطهير نمايند به تعبير امام صادق(ع) كه فرمود:من زهد في الدينا اثبت الله الحكمه في قلبه، و انطق بها لسانه، و بصره عيوب الدنيا، داءها و داواءها و اخرجه الله من الدنيا سالما الي دارالسلام.» (73)
كسي كه در دنيا زهد بورزد خداوند حكمت را در قلب او مستقر مي سازد، و زبانش را به سخنان حكيمانه گويا مي كند، و او را به عيبهاي دنيا و درد و درمان آن آگاه مي سازد و در نهايت خداوند او را سالم از دنيا به دارالسلام مي برد.
قرآن كريم مي فرمايد كسي كه در مسير خداوند به جهاد قدم بردارد خداوند راه هاي ناگشودني را به روي او مي گشايد:
والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (83)
و آنان كه در راه ما جهاد و تلاش مي كنند بطور قطع آنها را به راههاي خودمان هدايت خواهيم كرد.
و من يؤمن بالله يهد قلبه (93)
و هركس به خداوند ايمان بياورد خداوند هم دلش را هدايت مي فرمايد
والذين اهتدوا زادهم هدي (04)
و كساني كه هدايت شده اند خداوند هم هدايت آنها را افزايش مي دهد.
امام محمدغزالي مي نويسد:
بيشتر مردمان از فهم معاني قرآن بازمانده اند به سبب حجابهايي كه شيطان بردل آنان نهاده است، و به همين جهت شگفتي هاي قرآن بر آنها پوشيده مانده است، پيامبر فرمود: اگر نبود كه ديوان برگرد دل آدميان مي گردند بي شك مردم ملكوت را مي ديدند، و معاني قرآن از جمله ملكوت است، و هرچه از حواس آدمي غايب است و دريافت آن به نور بصيرت بسته است از ملكوت آسمانهاست.
سيوطي ضمن برشمردن شرايط مفسر به علمي به نام «علم موهوب» اشاره مي كند و مي گويد: «آن علمي كه خداوند متعال به كسي كه به علم خود عمل كند عطا فرمايد و حديث «من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم» يعني هركس به دانش خويش عمل كند خداوند علم آنچه را كه نمي داند به وي عطا خواهد فرمود ناظر برهمين مطلب است.»
راه بدست آوردن «علم موهوب» زهد، اخلاص و عمل است. برخي از آيه 641 سوره اعراف كه خداوند فرموده است:
«ساصرف عن آياتي الذين يتكبرون في الارض بغيرالحق»
مراد اين است كه خداوند فهم قرآن را از كساني كه به باطل در زمين تكبر ورزند سلب مي كند.
قرآن كريم در سوره واقعه با صراحت بيان فرموده است كسي به حقيقت اين كتاب، جز انسانهايي كه دروني پاك و پاكيزه دارند دسترسي پيدا نمي كند.
انه لقرآن كريم، في كتاب مكنون، لايمسه الا المطهرون (14)
همانا آن قرآن كريمي است، در كتاب محفوظي قراردارد كه جز انسان هاي پاك و مطهر نمي توانند به آن دست يابند.
«مس قرآن» همان تماس تنگاتنگ، و بي واسطه با حقيقت ملكوتي قرآن مي باشد كه شرط آن، كمال تطهير است كه اهل بيت و معصومين(ع) (مطهرون) آن را دارا هستند، و ديگران به نسبت طهارت روحي، و تمسك به رهنمودهاي آنان از صلاحيت تدبر در قرآن، درحد «اشارات و يا لطائف قرآن» برخوردار مي باشند.
اين طهارت دو جنبه نفي و اثبات را دربردارد:
الف: پاك بودن از آلودگي اعتقادي و فساد اخلاقي
ب: آراستگي به كمالات فكري و روحي
اين دو جنبه به نحو كلي در «آيه الكرسي» مطرح شده است:
فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقداستمسك بالعروه الوثقي لاانفصام لها والله سميع عليم.» (24)
«شيطان» و «طاغوت» مظهر تمام زشتيها و آلودگيهاست و «الله» مظهر جميع خوبيها و كمالات و ارزشهاي متعالي است، تركيب كفر به مظاهر طغيان و شيطنت، با ايمان به مظهر قداست و تعالي، طهارت مطلوب را پديد مي آورد.» (34)
سخن باقرالعلوم(ع) نيز مؤيد ديگري است كه خداوند متعال در شرايط ويژه اي بندگان خاص خود را مورد عنايت ويژه قرار مي دهد دريچه اي از نور و روشنايي بسوي جانشان مي گشايد و آنان را به بصيرت و نورانيت آراسته مي سازد:
«من عمل بما يعلم علمه الله ما لم يعلم.» (44)
كسي كه به علمش عمل كند در مقابل خداوند نيز آنچه را كه نمي داند به او مي آموزد.