نویسنده : محمد فؤاد کوپریلی ( د. اسلام )
1) بابرنامه : بابر در این حسب حال که خود به ترکی جغتایی نوشته است ، بی آنکه ضعفها و لغزشها و شکستهایش را کتمان کند، سرگذشت خود را از جوانی تا آخرین سالهای عمر به رشتة تحریر درآورده است . این کتاب صرفاً ستایشنامه ای از زندگی شخصی او نیست ، بلکه لحن آن به قدری عادی و بی طرفانه است که خوانندة متفنّن شاید آن را خاطرات سربازی باتجربه و شجاع یا بنیانگذار سلسله ای به شمار نیاورد، حال آنکه با مطالعة دقیقتر می توان دریافت که ماجرا چیزی جز این نیست . نمی توان ادعا کرد که بابر در ترسیم چهرة واقعی خود یا دوستان و دشمنانش کاملاً بی طرف بوده است ، مثلاً بخوبی می توان دریافت که در وصف احوال شیبانی خان تحت تأثیر احساسات قرار گرفته و عمداً از حیثیّت و اعتبار او کاسته است ، اما بابرنامه ، علی رغم بی انصافیهایی از این قبیل که گاه گاه در کتاب ظاهر می شود، بیش از اغلب آثار دیگر از این نوع شایان اعتماد است . در این کتاب استعداد شگرف مصنف در مطالعة حوادث و روح تحلیل گر او در شرح یا توضیح آثار هنری و وصف انواع گیاهان و حیوانات هر ناحیه و بیان روان شناسی جمعی و خلقیات شخصی از هر حیث نمایان است . بابرنامه به دلیل زبان ساده و منقّح و لحن طبیعی و وصفهای رنگارنگ و زنده ، باید یکی از بهترین نمونه های نثر جغتایی ، و به طور کلی یکی از شیواترین آثار منثور زبان ترکی شمرده شود.
2) عروض رساله سی (رسالة عروض ): مدتها از طریق بابرنامه و برخی از نسخه های دیوان بابر و منتخب التواریخ بَداؤنی (ج 1، ص 343) معلوم شده بود که بابر رساله ای در عروض به زبان جغتایی نوشته است . اما این رساله تا 1923 که محمد فؤاد کوپریلی نسخة دستنویس آن را در پاریس (فهرست نسخه های خطی ترکی بلوشه ، کتابخانة ملی فرانسه ، ذیل شمارة 1308) پیدا کرد، شناخته نشده بود. این رساله با آثاری از این نوع که به زبان فارسی نوشته شده اختلاف چندانی ندارد، ولی در باب برخی از قوالب عروضی که شاعران ترک به کار برده اند، اطلاعات موجود در این کتاب از آنچه در میزان الاوزان نوایی آمده کاملتر است و اهمیتش نیز در همین است . بابر مثالهایی از اوزان و بحور رایج ترکی و فارسی آورده و گاهی هم مثالهایی از شعر خود در آنها گنجانده است ، اما شواهدی که از بحور ابداعی خود آورده صرفاً ترکی است . بابر در پایان دیوان خود اشاره می کند که رسالة عروض را دو یا سه سال پیش از فراغت از فتحِ هندوستان (ح 932ـ934) به پایان رسانده است .
3) مُبَیَّن . رساله ای در قالب مثنوی در بحر خفیف مخبون (فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَعِلُن ) که بنابر آنچه در عروض رساله سی آمده ، در 928/1521 خاتمه یافته است . او در این رساله، هم به مباحثی در فقه حنفی و هم به موضوعاتی در باب لشکرکشی پرداخته است . این کتاب صرفاً جنبة تعلیمی و آموزشی دارد و از هرگونه اهمیت هنری خالی است ، اما از مطاوی آن استنباط می شود که بابر به علم فقه عنایت داشته و در مذهب حنفی راسخ بوده است . مستشرقان تا این اواخر رسالة مبین را ذیل عنوان «مُبین » می شناختند و آ. س . بِورِیج هم نام آن را چنین ضبط کرده ، هرچند او اشاره می کند که مورخان هندی از جمله ابوالفضل علاّ می و بداؤنی عنوان کتاب را «مُبَیَّن » خوانده اند (اشپرنگر آن را فقه بابری نامیده است ). در حقیقت «مُبین » نام تفسیری بر همین مثنوی است که شیخ زین ، منشی بابر، آن را تألیف و تنظیم کرده است .
4) ترجمة رسالة والدیّه : رساله ای است در اخلاق صوفیه ، تألیف خواجه عُبیداللّه اَحرار، صوفیِ بزرگِ آسیای مرکزی و مرشدِ روحانی تیموریان . چنانکه از عنوان آن پیداست ، خواجه عبیداللّه آن را با اصرارِ پدرِ خود نگاشته است . بابر آن را در 935/1529 به ترکی جغتایی برگردانده و هم اکنون ضمیمة دیوان اوست . این رساله منظوم و در قالب مثنوی است و در 243 بیت ، در بحر رَمَل (فَعِلاتُن فَعِلاتُن فَعِلُن )، سروده شده است . با اینکه اشعار آن ساده و مطبوع است ، ارزش هنری چندانی ندارد و اهمیت آن از لحاظ دلالت بر گرایش بابر به تصوف است .
5) دیوان : قسمت اعظم اشعار دیوان بابر به ترکی است ، اما چند شعر فارسی هم در آن آمده است . انواع شعر او عبارت است از: غزل ، مثنوی ، رباعی ، قطعه ، تیوغ (از قوالب شعری خاصِ زبان ترکی )، معما، و مفردات . اشعار فراوانی در دیوان مشاهده می کنیم که در بابرنامه به سرودن آنها اشاره شده است . نسخه های موجود دیوان بابر براساس نظم قدیمی معمول در دیگر دیوانها تدوین نشده است و ا شعار بی هیچ ترتیب آشکاری در آن ضبط گردیده است . بابر در فن شعر از هیچیک از شاعران جغتایی قرن نهم / پانزدهم ، حتی از نوایی ، فرودست تر نیست . او عقاید و عواطف خود را به زبانی ساده و سبکی خالی از تکلف بیان می کند. در دیوانش ترانه های عاشقانه و صوفیانه و خَمریّه ، و شعرهایی با مضامین عادی روزمره در کنار یکدیگر قرار گرفته است . شعر بابر تاحدی از شعر شاعران متقدم بویژه نوایی متأثر است ، اما از هرگونه تقلید صرف عاری است . با اینکه بابر تا حدی به شعر متصنّع و هنرنماییهای شاعرانه گرایش داشته (نزکی به سی قطعه از این نوع در دیوانش هست ) و با اینکه به تبعیت از سنتِ رایج ادبیات ترکی و فارسی در آن روزگار، معمیّات بسیار نیز سروده است (52 معمّا در دیوانش آمده است )، قسمت اعظم اشعارش ساده و بی پیرایه و طبیعی است . در دیوانش تعدادی تیوغ به چشم می خورد. رباعیات معدودش در نهایت شیوایی است ، و در میان «تورکو » (= ترکی )ها یا ترانه های عامیانه اش ، یک قطعه شعر هجایی نیز هست (رجوع کنید به مجلة تتبعات ملی < ، ش 1، ص 27). بابر شعر فارسی نیز می سرود و در دیوانش بیش از بیست قطعه شعر فارسی وجود دارد، اما علاقه اش به زبان مادری موجب شده که شعر جغتایی را به شعر فارسی رجحان دهد. علاوه بر این ، غالباً در اشعارش به ارزش قوم ترک اشاره دارد و افتخار می کند که خود فردی از آنان است . بابر در این باره از آن جریان فکری و ادبی خاص تبعیت می کند که در طول قرن پیش با نوایی آغاز شده بود و علاوه بر خراسان ، در همة دربارهای تیموریان سخت مورد عنایت بود. نفوذ ادبی بابر موجب شد که گروهی شاعرِ جغتایی سرای ، هم در میان فرزندان او و هم در میان درباریانِ ایشان ظهور کند. به هر حال ، مسلّم است که در تاریخ ادبیات باید در میان سرایندگان شعر جغتایی پس از نوایی مقامی والا به بابر اختصاص یابد.
منابع تحقیق:
1) بابرنامه : نخستین چاپ آن را Ilminsky در 1875 در غازان ، با عنوان
(Baber-Nameh ) Diagataice ad fide i n codicis petropolitani) منتشر کرده است . اساس بابرنامة آ.س .بوریج که در 1905 جزو سلسله انتشارات اوقاف گیب طبع گردیده است ، چاپ عکسی نسخة حیدرآباد است . در اواخر قرن شانزدهم عبدالرحیم میرزاخان خانان ، داماد بیرم خان ، بابرنامه را به فارسی ترجمه کرده است . ج .لیدن و و.ارسکین این ترجمه را باعنوان MemoirsofZehir-ed-DinMuhammed Baber به انگلیسی ترجمه کرده اند که در 1826 در لندن منتشر شده است .
ترجمة فرانسوی آن را نیز Pavel de Courteille با عنوان ber ¦ Mإmoires de Ba در 1871 در پاریس چاپ کرده است .
A.S. Beveridge, The Memoirs of Ba ¦ bur: a new translation... in incorporating Leyden and Erskine"s of A.D. 1826, London 1912; idem, The Ba ¦ bur-na ¦ ma in English, London, 1922.
ترجمة بسیار خوب از تحریر اصلی ، در 2 ج ، همراه با مقدمه و حواشی ، حسن پابنده مجدداً بابرنامه را به فارسی ترجمه کرده است . به گفتة بداؤنی شیخ زین نیز بابرنامه را به فارسی ترجمه کرده است ، اما آنچه این شخص با عنوان واقعات بابری نوشته است ، درحقیقت ترجمة بابرنامه نیست .
2) عروض رساله سی : متن آن چاپ نشده است . برای تألیف آن توسط بابر رجوع کنید به عبدالقادربن ملکشاه بداؤنی ، منتخب التواریخ ،کلکته ، ج 1، 1868. دربارة اطلاعاتی که این کتاب از بحرو و اوزان شعر ترکی به دست می دهد ? رجوع کنید به M.F. Kخprدlد, Tدrk dili ve edebiyat i hakk i nda ara ? t i rmalar, Isltanbul 1934, 40-44.
3) مُبَیَّن : خلاصة نسبتاً مفصل از این کتاب مبتنی بر نسخه ای ناقص در Kazan 1867 Turetskaya chrestomatia, I.N. Berezin, آمده است . برای توضیحاتی در بارة یک نسخة خطیِ کامل و صحیح از همین کتاب مورخ 937/1530 متعلق به مجموعة خصوصی کوپریلی رجوع کنید به کوپریلی ، همان ، کتاب ، ص 244ـ246.
4) ترجمة رسالة والدیّه : متن اصلی مستخرج از دیوان ، نسخة استانبول ، را کوپریلی در i as ـ ¦ lar Medjmu ـ Milli Tetebbu ، ش 1، ص 113ـ124 منتشر کرده است .
5) JASB.1910 h,in ¦ disha ¦ Pa bur ¦ n-i Ba ¦ va ¦ i D E.Denison Ross, شامل عکس نسخة ناقصی از کتابخانة رامپور، که تنها نسخة شناخته شده تا آن زمان بوده است . نسخة کاملتری که چند سال بعد کشف شد (پاریس ، کتابخانة ملی ، ذیل ترکی ، ش 1230)، اساس کار Samoylovich قرار گرفت : مجموعة اشعار بابر پادشاه ، پتروگراد 1917، کوپریلی برخی از اشعار دیگر بابر را از روی نسخه ای خطی که هم اکنون در کتابخانة دانشگاه استانبول به شمارة 3743 نگاهداری می شود در 1331/ 1913 در شماره های 2 و 3 و 4 i as ـ ¦ lar Medjmu ـ Milli Tetebbu انتشار داده است . این نسخه بااینکه ناقص است ، دوبرابر نسخة چاپ ساموی لوویچ مطلب دارد، ازجمله دارای 118 غزل و 104 رباعی ترکی ، و 3 غزل و 18 رباعی فارسی است .
منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386