ظهیرالدین محمد بابر، اولین پادشاه مغول هند

ظهیرالدین محمد بابِر ، نخستین پادشاه مغولِ هندوستان و نویسنده و شاعر. از جانب پدر به پنج واسطه از اخلاف تیمور است و از سوی مادر، قُتْلُغ نگار خانم ، نسبش به پانزده واسطه به چنگیزخان می رسد. بابر در 6 محرم 888 متولد
پنجشنبه، 26 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهیرالدین محمد بابر، اولین پادشاه مغول هند
ظهیرالدین محمد بابر، اولین پادشاه مغول هند

 

نویسنده : (د.اسلام ) /هریسن ، هاردی




 

ظهیرالدین محمد بابِر ، نخستین پادشاه مغولِ هندوستان و نویسنده و شاعر. از جانب پدر به پنج واسطه از اخلاف تیمور است و از سوی مادر، قُتْلُغ نگار خانم ، نسبش به پانزده واسطه به چنگیزخان می رسد. بابر در 6 محرم 888 متولد و در رمضان 899، پس از پدرش عمر شیخ ، «میرزا» ی فَرْغانه شد. بابر ابتدا مانند پدر برای تصرف شهرها و نواحی حاصلخیز آسیای مرکزی با خویشاوندان به جنگ برخاست . در ربیع الاول 903 اقداماتی را که از طرف عموی بزرگش سلطان احمد میرزا حاکم سمرقند و دایی بزرگش سلطان محمود حاکم تاشکند به جهت محروم کردن او از تصدی مقام پدر در فرغانه به عمل می آمد کاملاً بی اثر ساخت و با استفاده از منازعاتی که عموزادگانش با هم داشتند سمرقند را تصرف کرد. ولی چهارماه بعد به سبب فقدان غنایم جنگی و بروز توطئه در پایگاه نیروهای او در اَنْدیجان ، ناگزیر سمرقند را رها کرد. بابر چندی بعد اندیجان را دوباره به تصرف در آورد، اما پس از زمانی کوتاه ، مغولانی که تحت فرماندهی تَنْبَل اسماً از برادرش جهانگیر پشتیبانی می کردند، شهر را بازپس گرفتند. در 905، بابر فرغانه را میان خود و برادرش تقسیم کرد، و همسر اختیار کرد و نیز در همین سال بود که شیبانی خان اُزبک در گرفتن سمرقند بر او پیشدستی کرد. بابر سال بعد با حمله ای ناگهانی این شهر را به تصرف درآورد، اما پس از شکست در جنگ سرِپُل در رمضان 906، شیبانی خان راه رسیدن آزوقه را بر او بست و بار دیگر شهر را متصرف شد. بابر که پس از فتح سمرقند، اندیجان را به برادرش واگذاشته بود، اینک به صورت مردی سرگردان و فراری در آمده بود که برای حفظ امنیت خود به پیوندهای خویشاوندی توسل می جست .
در این زمان عموها و داییهای او که خانهای تاشکند و مغولستانِ شمالی بودند برخلاف میل باطنی خود پذیرة او شدند و ابتدا سپاه در اختیار او گذاشتند تا با تنبل مقابله کند، و عاقبت خود مستقیماً به کمکش شتافتند، ولی با این حال تنبل از شیبانی خان کمک طلبید، و او در ذی الحجة 908 خانها را در آرچیان شکست داد و به قتل رسانید.
بابر نزدیک یک سال با گروهی کوچک از هواخواهانش در ناحیه ای بسیار دور در میان قبایل صحرانشین سُخ و هُشْیار سرگردان و از مهمان نوازی این قبایل برخوردار بود. اما سرانجام پیشرفت مداوم شیبانی خان او را واداشت تا خارج از مناطق عمده ای که مورد توجه ازبکها بود پایگاهی برای خود بیابد. پس در محرم 910 به سوی کابل رفت که تا 907 تحت سلطة یکی از عموهایش بود و در این تاریخ اَرْغونها بر آن حکومت می کردند. بابر، که فراریان دیگری از نواحی تحت حکومت ازبکها نیز بدو پیوسته بودند، به کمک برادرش ، کابل را فتح کرد و موفق شد که قبایل افغانی مجاور را خراجگزار خود سازد. در 911 به درخواست سلطان حسین میرزا بایْقَرا که از او برای مقابله با ازبکها کمک خواسته بود، عازم هرات شد.
مرگ سلطان بایقرا و بی لیاقتی پسرانش موجب شد که شیبانی خان بخش بزرگی از خراسان را فتح کند، و در نتیجه بابر دست خالی از طریق هندوکُش به کابل بازگشت و در 913 قندهار را از دست ارغونها به در آورد. اما همین که شیبانی خان این شهر تازه فتح شده را محاصره کرد، بابر به جای آنکه شخصاً به دفاع برخیزد، راه هندوستان را در پیش گرفت . در همین احوال میان شیبانی خان و شاه اسماعیل صفوی جنگی روی داد. شیبانی خان در این جنگ شکست خورد و سرانجام در اول رمضان 916 در مرو کشته شد.
بابر در رجب 917 برای بار سوم سمرقند را به تصرف درآورد، اما به عنوان دست نشاندة شاه اسماعیل فرمان می راند و حتی تظاهر به تشیع می کرد، و احتمالاً به نام ولینعمتِ خود پادشاه صفوی سکه هم می زد (شواهد سکه شناسی در این باره قطعیت ندارد رجوع کنید به منابع ). تظاهر او به مذهب شیعه موجب شد که عامة مردم سمرقند از او روی بگردانند، و وقتی که در صفر 918 در کُل مَلک از ازبکها شکست خورد نتوانست سمرقند را نگاه دارد، و سرانجام پس از آنکه نجم ثانی سردار صفوی در سوم رمضان 918 در غُجُدوان مغلوب ازبکان شد، بابر او را رها کرد و از تصرف سمرقند منصرف شد، و این آخرین تلاش او برای تسلط بر این شهر بود که سخت بدان دلبستگی داشت .
بابر پس از دو سال زندگی پرمخاطره و سرگردانی در ناحیة قُنْدُز ، به کابل بازگشت ، که از آن پس پایگاهی برای لشکرکشیهای پرامید او به شرق و جنوب بود. کوششهای مکرر او برای بازپس گرفتن قندهار از ارغونها به مذاکراتی در جمادی الا´ خرة 928 انجامید که در نتیجة آن شهر به تصرف درآمد. بابر پس از تصرف قندهار با پشتکار بیشتر متوجه هندوستان شد که پیش از آن ، از 922، با تاخت و تازهای کوچک به شناسایی آن پرداخته بود.
فاتح قندهار از سوی دولت خانِ لودی حاکمِ لاهور و عالَم خان ، عموی ابراهیم لودی سلطانِ دهلی ، به هندوستان دعوت شد تا ایشان را در برابر ابراهیم کمک کند. بابر در دومین حملة خود به هندوستان دولت خان را برانداخت و پس از آنکه با استفاده از نفوذ عالم خان ، پشتیبانی افغانها را جلب کرد، در رجب 932 در پانی پَتْ قوای ابراهیم لودی را درهم شکست و دهلی و آگره راتصرف کرد و در جهت شرق تا جَونْپور و غازی پور در امتداد گَنْگ پیش رفت . پیروزی در خانوا و غلبه بر راناسَنگا، ملکة چیتور، در جمادی الاولی 933 خاطرش را از جهت راجستان آسوده کرد. از طرف دیگر، باشکست دادن افغانهای شرق در شعبان 935 در محلی که رود گوگْره به گنگ می پیوندد، حوزة حکومت خود را در هندوستان ، تا بنگال وسعت بخشید. بابر در ششم جمادی الاولی 937 در آگره درگذشت . چند سال بعد جسدش را از آگره به باغی در کابل منتقل کردند و در مقبرة کنونیش به خاک سپردند.
بابر به طبقة سیاستمداران مدیر و سازمان دهنده ای تعلق داشت که برخی از افرادِ آن هنوز نیمه بادیه نشین بودند و در آسیای مرکزی برای کسب قدرت و استفاده از گله داران و کشاورزان و صنعتگران و بازرگانان و بهره مندی از ناحیه ای که بر اثر رفت و آمد کاروانهای چین و هند و عراق دارای ثروت سرشاری بود با یکدیگر به جنگ و ستیز می پرداختند. زندگانی و کارهای او مانند رقیبان و دشمنانش بیش از تعلّقات زبانی و ملّی ، مبتنی بر وابستگیها و دشمنیهای خانوادگی و قبیله ای بود. اصل و نسبش راه را برای ورود او به دایرة بزرگان و امیران باز کرد. پیروزیهای او در کشاکش حوادث نتیجة خصال پسندیده و دلپذیرش بوده است ، مانند کوشایی ، فطانت ، شجاعت ، آداب دانی و رفتار محبت آمیز. علاوه بر اینها لیاقت و کاردانی دوستان و نزدیکان نیز در پیشرفت کارهای او تأثیر بسزا داشته است . بابر سرداری محتاط بود که از سرداران بزرگ اُزبک بسیار چیزها آموخت و انضباط دقیق و فنون دفاع در زمین هموار و سنگربندی و توپخانه و آیین محاصره را به صورتی مؤثر در لشکرکشیهای خود به هندوستان به کاربست . تجربة بسیار به او امکان داد که میان گروههای کوچکی از تیموریان شکست خورده که هنوز عاری از جاه طلبی شخصی نبودند و مغولانی که حتی از تیموریان هم کمتر قابل اعتماد بودند و در کابل در اطراف او جمع آمده بودند، اتحاد برقرار کند و سرانجام ، پس از کسب پیروزی و قدرت ، فرماندهی بلامنازع شود (برای تصاویر رجوع کنید به ص 137ـ 138).
منابع تحقیق:
(1) اسکندرمنشی ، تاریخ عالم آرای عباسی ، چاپ سنگی تهران 1313/1896ـ1314/1897، ج 1، ص 30؛
(2) بابر تیموری ، امپراطور هند، بابرنامه ، چاپ عکسی متن ترکی حیدرآباد، چاپ بوریج ، لیدن 1905؛
(3) محمد معصوم بکری ، تاریخ سند المعروف به تاریخ معصومی ، چاپ عمر بن محمد داود پوته ، پونا 1938، فهرست ص 324ـ 325؛
(4) غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، حبیب السیر ، چاپ سنگی بمبئی 1857، ج 3، ص 3، 304ـ 310، 320؛
(5) ج 3، ص 4، 65 به بعد؛
(6) حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ سیدن ، بارودا 1931، ص 49ـ 51، 86، 91ـ92، 127ـ130، 169ـ 170، 194ـ 195؛
(7) محمد صالح ، شیبانی نامه ، چاپ Melioransky ، سن پطرزپورگ 1908، فهرست ، ص 10؛
(8) ابوالفضل بن مبارک علامی ، اکبرنامه ، کلکته 1877، فهرست ، ص 4؛
(9) قاسم بن غلامعلی فرشته ، تاریخ فرشته ، ج 1، ص 372؛
(10) گل بدن بیگم ، همایون نامه ، متن همراه با ترجمه بوریج ، لندن 1902، فهرست ، ص 306؛
میرزا برخوردارترکمان ، احسن السیر رجوع کنید به I, 535-536
(11) Storey, نظام الدین احمد، طبقات اکبری ، چاپ B.De ، کلکته 1931، ج 2، ص 1ـ27؛
(12) Ba ¦ bur, Emperor of India, Ba ¦ bur ¦ na ¦ ma, English trans., London 1921;
(13) S. K. Banerji, "Babur and the Hindus", in Journal of the united provinces Historical Society, Ix,2 (July 1936);
(14) A.S. Beveridge, "Anfrage nach dem Verbleib eines verlorenen M S des Ba ¦ bar na ¦ ma", in Z D M G, 58 (1904);
(15) idem, "Paternal Counsels attributed to Ba ¦ bur in a Bhopal M S", J R A S (1923);
(16) H.Beveridge, "The Babar- nama fragments",J A S B, N.S., Iv(1908);
(17) idem,"A dubious passage in the Ilminsky edition of the Ba ¦ bur na ¦ ma", J A S B, N.S., VII (1911);
(18) idem, "An obscure passage in Ba ¦ bar"s Memoris", J R A S (1910, 1917);
(19) Sir Richard Burn, Numismatic chronicle, xviii, London 1938, 176-178,195;
(20) Cambridge history of India , ed., Sir Richard Burn, Iv, Cambridge 1937, The Mughul period, ch. I;
M ¦ â rza ¦ H ¤ aydar Du ¦ ghla ¦ t, Ta"rikh-i Rash i ¦ d i ¦ , an English version trans. E.Denison Ross, ed. N.Elias, London 1895,246, 259, 261
(21) هیچ متن فارسی که به صورت کامل ویرایش شده باشد در دسترس نیست ? (Storey,I,247-275);
(22) S. M. Edwards, Babur: diarist and despot, London 1926;
(23) W. Erskine, History of India under the first two sovereigns of the House of Taimur-Babar and Humayun, I, London 1854;
(24) Fad ¤ l Alla ¦ h Ru ¦ zbiha ¦ n, "Sulu ¦ kal- Muluk", in Charles Rieu, Catalogue of the Persian manuscripts in The British Museum, Oxford 1966, II, 448, Or. 253, fols. 36-86;
(25) F. Grenard, Baber, Paris 1930;
(26) S. H. Hodiwala, Historical studies in Mughal numismatics, Calcutta 1923;
(27) S. Lane-Poole, Baben , Oxford 1899;
(28) idem, British Museum catalogue of the coins of the Mughal emperors , London 1892, 5-6;
(29) N. C. Mehta, "Babur"s last testament", Twentieth Century, (Jan.1936);
(30) R.S. Poole, British Museum catalogue of the coins of Persia, London 1887, xxiv-xxix, 210-211;
(31) L.F. Rushbrook Williams, An empire builder of the sixteenth century, London 1918;
(32) Ghula ¦ m sarwar, History of sha ¦ h Isma ¦ ، i ¦ l safaw i ¦ , Aligarh 1939, index, 118;
(33) S.R. Sharma, Studies in Medieval Indian history, Poona 1956, 158-166;
(34) Charls Ambrose Storey, Persian literature:a biobibliographical survey, London 1927,I,274-275, 530-535;
Abdul Wali, "The spelling of Ba ¦ bur"s name", J A S B, N. S. xIv (1918).

منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط