مهدویت از دیدگاه دین پژوهان و اسلام شناسان غربی (3)
نويسنده:ترجمه: بهروز جندقی
منبع:سايت انتظار
منبع:سايت انتظار
شخصیت اسلامی مهدی، به معنی "درست هدایت شده" یا "هدایت شده از سوی خداوند" (این واژه ریشه عربی دارد و وجه مجهول فعل هَدی به معنی "هدایت كردن" است)، اشتراكات زیادی با تجربهی مسیحایی یهودی ـ مسیحی سابق دارد. انتظار پیامبری معاد شناختی از سوی خداوند در آخر زمان، در تاریخ اسلام به اندازهی تاریخ ادیان نظیر آن، نقش مهمی داشته است. اما به عنوان یك پدیدهی كلی اسلامی، عقاید مربوط به مهدی را نمیتوان صرفا به لحاظ معادشناختی به طور كامل درك كرد و مقایسه با مسیحاباوری یهود یا مفهوم مربوط به بازگشت مجدد عیسی مسیح در مسیحیت، پیچیدگی آن را در بافت اسلامی حل نمیكند. ضمنا نباید آن را غیرمتعارف و متعلق به یك فرقه و صرفا بازتاب دیدگاههای افراطی دانست. امیدهای مسیحایی بخشی از روند نخستین جامعه اسلامی در شكل دهی خود بود و در تقسیم مسلمانان به دو شاخه بزرگ رقیب، نقش داشت. از آن خود كردن مجموعه اسطورههای مسیحایی توسط اسلام نقش مهمی را در محیطهای مختلف فرهنگی، ایدئولوژیكی ایفا نموده، به عنوان عاملی بنیادی در جنبشهای اصلاحطلبانه و احیاگر، حوزههای علمیه، و تعالیم فلسفی عمل كرده است.
نخستین نمود اسطوره مهدی. گرایش مسیحایی آشكار در اسلام نو ظهور را میتوان با روحیه پرشور امید به معاد دریافت، روحیهای كه طی قرون پنجم و ششم میلادی بر خاور نزدیك سایه افكنده، تحت هیجان معاد شناختی مذكور در قرآن، به سوی آخرتی آرمانیگرا تقویت شده بود. تأكید فراوان قرآن بر موضوع روز قیامت، علائم زمان (اشارات الساعة(1)) و پاداش صالحان و عذاب بدكاران، باعث برانگیختن وجه ادبی و روانی مكاشفهگرایی میگردد. در دورهای كه بلافاصله به روز قیامت منتهی میشود، نشانههای تهدیدآمیزی از بینظمی در عالم رخ میدهد كه عبارت است از: دود در هم یا تاریك بیشكل، بیرون آمدن چهارپایان (الدابة) از زمین، طلوع آفتاب از غرب و اختلالات مختلف مربوط به ستارگان. تمام اینها باعث میشود كه انسانها در نقطهی نهایی گرد هم آیند، الدجّال (مسیح دروغین) و اقوام یأجوج و مأجوج نیز در آنجا جمع میشوند كه بیانگر دورهای استثنایی خاصی از وحشت و ترس است. واژهی مهدی در هیچ كجای قرآن به كار نرفته است، اگر چه مفهوم هدایت الهی یكی از بنیادیترین اصول بدیهی این كتاب را تشكیل میدهد و به این تعلیم قرآن مربوط میشود كه هدایت الهی برای مؤمنین با رهنمون شدن غیرمؤمنان به سوی گمراهی توسط خداوند مساوی است. از این رو در سورهی 18 آیهی 17 آمده است: "كسی كه خداوند او را هدایت كند، تنها هدایت شدهی واقعی است [المهتدی، وجه وصفی صیغهی هشتم هدی است]، اما كسی كه [خداوند] او را به گمراهی رهنمون كند، هیچ پشتیبانی برای هدایت به راه راست نخواهد داشت. "هر چند قرآن با بیانی قوی به مسأله نجات بشر اشاره نمیكند، اما توجه عمیقی به گرفتاری انسان و اینكه چگونه میتوانیم از آن رهایی یابیم، یا در اصطلاح خاص اسلامی، چگونه میتوانیم بر آن فائق شویم، در ردیف افراد موفق قرار گیریم و مشمول هدایت نجات بخش (هُدیً، هدایه) واقع شده، در نتیجه دچار خسران نگردیم، دارد.
از جمله تصوراتی، كه با این مفاهیم در ارتباط است، آن است كه جامعهی مقدس ذاتا با خدا و پیامبر او ارتباط دارد. با توجه به اینكه برخی مسیحیان و یهودیان در عربستان پیشبینی كرده بودند كه به زودی پیامبری ظهور خواهد كرد كه خبر از معاد و آخرت خواهد داد (سورهی 2 آیه 89) و جامعهی خاص آنها را تأیید خواهد نمود و با توجه به اینكه گونهشناسی مسیحاباوری در خاور نزدیك به عنوان پشتیبانی برای مشروعیت امپراطوری یا پادشاهی (به ویژه امپراطور بیزانس، نجاشی حبشه، و پادشاه یهودی ذو نُواس در یمن) به كار رفته بود، این ادعای مسلمانان كه محمد آخرین حلقه در زنجیرهی نبوت و "خاتم" پیامبران است، ممكن است در اصل به معنای مسیحایی درك شده باشد. افزون بر این نكته، موضع و نقشی است كه محمد به عنوان راهنمای الهی جامعهی تازه تشكیل یافتهی خود به عهده گرفته، آن را با نوعی رسالت تاریخی جهان شمول و با اصرار پرتكاپو بر اهمیت جهانی آن القا نموده است. پس از رحلت او، مملكت در حال گسترش اسلامی باید معضل ماهیت هدایت آمرانه را تحت تأثیر وقایع تعیینكننده متوالی حل میكرد. طی دو قرن نخست (قرن هفتم و هشتم میلادی) دو گرایش بنیادی به وجود آمد: شیعه كه معتقد به ضرورت ادامهی جاذبهی رهبری نبوی در مسیر سلالهی محمد از طریق منصب امامت بود و اكثریت سنی كه طرفدار منصب خلافت به عنوان جانشین مشروع رهبری پیامبر بودند و در عین حال عموما جاذبهی رهبری معنوی و دینی را از خلیفه سلب كردند وترجیح دادند كه خود قرآن را مرجع و راهنمای خود به عنوان مبنای احكام قضایی و دینی قرار دهند.
شخصیت مهدی در پی تحولات دینی ـ سیاسی ظهور كرد، تحولاتی كه در فاصلهی بین قتل عثمان، خلیفهی سوم، در سال 35 پس از هجرت؛ 655 میلادی، و شهادت حسین (علیهالسّلام)، نوهی محمد (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) و پسر علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد محمد، پس از یك ربع قرن اتفاق افتاد. اعتقاد به مهدی به عنوان منجی منتظَر باید از میان گروههای جاه طلب و ناآرام عرب كه حامی ادعاهای علویان در خصوص رهبری مشروع جامعه بودند برخاسته باشد، همچنین از مجموعهی خاصی از شرایط اجتماعی ـ سیاسی همراه با تفسیری متفاوت از وحی اسلامی ناشی شده باشد. این نوع معنویت فوق العاده كه با قدیمیترین اعتقادات در بارهی ظهور مهدی مربوط است، نمیتواند به طور ناگهانی وارد تفكر اسلامی شده باشد، بلكه خود این واژه، در مفهوم "هدایت شده از سوی خداوند"، نخستین بار در 686 میلادی با شورش شیعی مختار در كوفه ظاهر شد، او تبلیغاتی را برای محمد بن حنفیه، سومین پسر باز مانده از علی به راه انداخت. جنبشی كه مختار پایهگذار آن بود و كیسانیه نام داشت، باعث رواج تعدادی از ابعاد دینی نظریهی شیعه در بارهی امام از قبیل تعیین صریح امام (نصّ) و غیبت و بازگشت امام منتظَر یا مهدی (اصول غیبت و رجعت) بود. [به مدخل امامت و غیبت مراجعه كنید.]
ظهور اسطوره مهدی در میان شیعه. ویژگی تفكر خاص مكاشفهای كیسانیه و گروهبندیهای مرتبط با آن، گرایش انقلابی و تمایل آن به سوی نوعی آرمان گرایی افراطی بود كه در اصل مهدی پنهان شده و متضمن انتقام جویی و خواستههای مشخص سیاسی بود. مهدی، شخصیتی معاد شناختی و پیشگویانه تلقی میشد كه از معرض دید بشری ناپدید شده و تا زمان ظهور مجدد و مورد انتظار خود به گونهای معجزهآسا در وضعیتی شبیه به بهشت زندگی میكند؛ طبق روایتی پیشگویانه، در آن زمان او ارتش صالحان را رهبری خواهد كرد و ماجرای مخوف آخرالزمان را به راه خواهد انداخت، "زمین پر از عدل و برابری میشود همانگونه كه در حال حاضر پر از بیعدالتی و ظلم است. "او، هم به عنوان منتقم ظلمهای وارده بر شیعه عمل میكند و هم پیامآور حكومت دینی نهایی بر روی زمین خواهد بود. در آن زمان افراد شرور و ظالم به مجازات خواهند رسید و به دنبال آن دوران حكومت سعادتمند توأم با تكامل اجتماعی و دینی قبل از روز قیامت آغاز میشود. مهدی را با حوادثی مرتبط میدانستند كه به اعتقاد آنها خداوند قبل از روز قیامت مقرر و پیشگوئی كرده بود و در قرآن از آنها به عنوان نشانههای آخرالزمان تعبیر شده بود.
جالب است كه كیسانیه قائل به شباهت آشكاری بین شخص امام خود یا مهدی و نقش عیسی به گونهای كه در قرآن ترسیم شده، بودند. علیرغم این واقعیت كه نمیتوان گفت قرآن عیسی را مسیح موعود میداند، در سنت اسلامی بازگشت مجدد او به عنوان یكی از نشانههای زمان قیامت پذیرفته شده است (به سوره 4 آیه 159 و سوره 43 آیه 61 مراجعه كنید) و در تفاسیر اولیهی اسلامی صعود روحانی(2) جسم او به آسمانها و نهایتا رحلت او پس از بازگشت كاملاً پذیرفته شده است. بین شخصیت مهدی و ماجرای مربوط به آخرالزمان كه او به راه میاندازد و ماجرای احیا كه از قبل در ارتباط با بازگشت مجدد عیسی مطرح شده بود، نوعی ادغام یا تلفیق آشكار وجود دارد. سوابق مختلف در یهود یا مسیحیت در بارهی شخصیت مهدی كه برخی علما مطرح كردهاند همگی فاقد قطعیت هستند (مانند بازگشت الیاس نبی، افرایم مسیح، اصطلاح مسیحشناسی نسطوری تحت عنوان مَهدُیا كه شاید به محمد اطلاق شده باشد)، با وجود این تأثیر غیرقابل انكار ایدههای دینی در رابطه با شخصیتهای معاد شناختی و پیشگویانه اولیه بر جای مانده است. این میراث با حوادث واقعی تلفیق گردید و باعث شكلگیری خودآگاهی شیعهی اولیه و ایجاد این مفاهیم توسط آنها گردید.
در جنبشهای گستردهتر شیعی طی سه قرن اول اسلام، عنوان مهدی مكررا به وسیلهی مدعیان مختلف از علویان به كار میرفت از قبیل محمد نفس زكیه از خاندان حسن كه رهبری شورشی ناكام علیه منصور، خلیفهی عباسی، در سال 758 را بر عهده داشت، یا مانند عبیداللّه بنیانگذار سلسلهی اسماعیلیه فاطمی در افریقای شمالی در سال 909؛ این عنوان به وسیله خلیفه عباسی المهدی (دوران حكومت 775 ـ 785) عنوانی حكومتی پذیرفته شد.
اگر چه نخست گروههای انقلابی كه مثل قارچ از كیسانیه بیرون میآمدند این اصطلاح را به كار میبردند، جناح دیگری از شیعه كه كمتر از آن گروهها رسمیت نداشتند و علویان حسینی (خاندان دوازده امام) مظهر آنها بودند، انتظار منجی آینده را محور تعالیم خود قراردادند. اما خاندان امامان حسینی در هیچ جنبش سیاسی علنا طرفدار عصر طلایی یا معتقد به ظهور مسیحا شركت نداشتند و به نظر میرسد از كاربرد واژهی مهدی به عنوان لقبی برای خود، خودداری مینمودند و در عوض به واژهی امام یا قائم ("ایستاده"، كسی كه قیام خواهد كرد)، یا هادی المهتدین ("راهنمای كسانی كه به درستی هدایت شدهاند") اشاره میكردند. با توجه به این واقعیت كه هر مدعی امامت كه پیروان او اعتقاد به غیبت و بازگشت او داشتند، میتوانست مهدی بالقوه یا بالفعل تلقی گردد. احتمالاً در این دورهی اولیه، مفهوم امام و مهدی تا حدودی با هم، همپوشی داشتند، گروههای افراطی شیعه در عراق تا اوایل قرن هشتم میلادی شاهد موجی از فعالیت دینی نظری بودند؛ ارتباط آنها با سنتهای قدیمیتر عرفانی، رهبانی، و تصوف، مبهم است اما پیامدهای مهمی برای شناخت آنها از امام و در نتیجه برای شخصیت مهدی در پی داشت. عقایدی در رابطه با معصوم بودن امام مهدی، دانش فوق طبیعی او، نحوهی وجود معراجی او، قدرت شفاعت. بخشش گناه او، و عظمت و حقانیت آیندهی او به وجود آمد و سرانجام در بین بزرگترین جمعیت شیعه یعنی شیعه دوازده امامی، به عنوان جزء لازم شخصیت مهدی پذیرفته شد. این سلسلهی متوالی امامان در برابر تمایل گروههای رقیب برای "توقف" بر سر امامی خاص و انتظار ظهور مجدد او به عنوان مهدی و در برابر شاخههای فرعی شیعه كه شماری از مدعیان مسیحایی را در بر میگرفت كه ویژگی پیشگوییگرایی شیعه افراطی بود تا زمان رحلت امام یازدهم، حسن عسكری، در سال 874، مقاومت نمودند. سپس اعلام كردند كه پسر این امام، زنده اما غایب است و تا زمان بازگشت قریب الوقوع او، ارتباط با او از طریق مجموعهای از نمایندگان (چهار نائب در زمان غیبت صغری) امكانپذیر بود. پس از سال 941، فقهای دانشمند و برجستهی شیعهی دوازده امامی غیبت كامل امام دوازدهم یا امام غایب تحت عنوان مهدی را تا زمان بازگشت او در آخرالزمان پذیرفتند، به این ترتیب دورهی غیبت كبری آغاز شد كه هنوز هم ادامه دارد. این تصمیم بیانگر انتخاب موضع شیعه افراطی در بارهی مهدی بود كه خاندان حسین قبلاً آن را رد كرده بودند، اما هم اكنون بر بسط تصویری معنویتر از مهدی بر اساس اعتقاد به یك شخص رهاییبخش تأكید داشتند. این اعتقاد با آداب خاص عبادی و دینی كه خاص شیعهی دوازده امامی بود تقویت شد و با الهیات خاص آنها در مورد عدم توارث، شهادت و رنج صالحین رواج یافت. [به مدخل آیین شیعه مراجعه كنید.]
شخصیت مهدی در تاریخ. ویژگیهای اصلی اسطوره مهدی از زمان نخستین ظهور آن تغییر محسوسی نكرده است. مهدی در زمان هرج و مرج و آشوب قبل از آخر الزمان ظهور خواهد كرد، زمانی كه مشخصهی آن اغتشاش و تفرقه (در عربی گفته میشود فتنه، كه تحت اللفظی به معنی "امتحان"، "اختلاف" است) است كه نشانهی امتحان نهایی انسانها به وسیلهی خداوند است، و شورشها یا فتنهانگیزیها (ملاحم) باعث شقاق و اختلاف میگردد. این دورهی طولانی تباهی اجتماعی و سیاسی منجر به تسلط شرارت، دروغ و بیعدالتی در حوزههای اجتماعی و طبیعی میشود. این آشفتگی به عنوان آزمایش خلوص مؤمنینی كه باقی میمانند محسوب میشود. در مرحلهی نهایی این فرایند، مهدی بار دیگر ظهور خواهد كرد تا دورهی جدیدی از احیا را به وجود آورد و صحت وحی الهی را بار دیگر اثبات نماید. این امر با احیای عدالت سابق از طریق تأسیس مجدد دین و جامعهی اسلامی انعطافپذیر (یعنی شكلی از حكومت) در یك عصر طلایی كوتاه مدت میانی، تحقق خواهد یافت. برخی شرحها بازگشت او را در روز عاشورا، دهم محرم، به مكه میدانند كه از آنجا به كوفه میرود تا به همراهی ارتشی از مؤمنین خشم و عقاب الهی را تحقق بخشد؛ پیش از رحلت یا كمك سپاهی فرشتهخو و به یاری عیسی كه بازگشته است، به مدت هفت یا هفتاد سال حكومت خواهد كرد.
در رهبری جاذبهمند آیین شیعه، هویت مهدی (اگر چه غایب است) شناخته شده است، و فقط زمان بازگشت او معلوم نیست، زیرا اعتقاد به مهدی عبارت است از بازگشت امام غایب یا صاحب الزمان، اما برخی مسلمانان سنی میگویند هیچ كس نمیتواند هویت مهدی را بشناسد تا اینكه او عملاً ظهور نماید و مطالبات خود را اعلام نماید، حال آنكه دیگران نقش مهدی را فقط تا حد عیسی محدود میكنند. او مانند انسانی عادی ظهور میكند كه كار او مانند یك اصلاحگر یا فاتح است. اگر چه برخی از سنّیها قبول دارند كه مهدی در خفاست، اما این غیبت را فوق طبیعی نمیدانند. گاه متكلمین سنی كل اعتقاد به مهدی را با چنان احتیاط و تردیدی مورد توجه قرار میدهند كه عنوان یا نقش او را نادیده میگیرند و این روند، امروز جریان تجدید شدهای به خود گرفته است. دو مجموعه از چهار مجموعه اصلی روایی سنی، یعنی مجموعهی بخاری و مسلم، هیچ اشارهای به مهدی نكردهاند و غزالی (متوفی: 1111) متكلم بر جسته، در اثر ممتاز خود تحت عنوان احیاء علوم الدین هیچ بحثی از او به میان نیاورده، فقط به علائم الساعة در قرآن اشاره كرده است. اما سنیها اعتقاد كلی مسلمانان به تجدید كننده یا اصلاحگر (مجدّد) را كه در هر قرن در گوشهای از جهان اسلام ظهور میكند و نقش او به عنوان احیاگر دین و تقویت جامعه تا حدودی مانند نقشی است كه به مهدی واگذار شده است قبول دارند. اعتقاد به مهدی در قلوب تودههای مسلمان زنده نگاه داشته شده است، به طوری كه هنگام بروز مشكلی خاص بخاطر سلطهی بیگانه یا بیثباتی اجتماعی، این اعتقاد بلافاصله فعال میشود و مردم بازگشت قریب الوقوع او را برای اصلاح تاریخ انتظار میكشند. گرایش دیرینه و ریشه دار به تصور نبوت به عنوان تاریخ پیشگوئی شده و تصور تاریخ به عنوان نبوت تحقق یافته، و مجموعه اسطورههای انباشته شده پیرامون مهدی، توأم با آرمانی ساختن تاریخ آغازین جامعه اسلامی به عنوان الگوی نخستین برای ماجرای مقدس آخرالزمان كه در وجدان مسلمانان جای داده شده است، باعث شد مفهوم مهدی كه در بین سنیها به طور ناقص تعریف شده بود، با موقعیت موجود هماهنگ گردد، یا طوری تنظیم گردد كه یك داوطلب مناسب بتواند خود را مهدی منتظَر اعلام كند.
موارد بسیاری در تاریخ اسلام در خصوص مدعیان مهدی وجود دارد كه بر آن بودهاند تا نظم سیاسی موجود را به چالش كشیده، به زور سلاح آن را سرنگون كنند. جنبشهای مهدی به ندرت توانستهاند به موفقیت سیاسی واقعی دست یابند، جز آنكه توانستهاند پایهای را براساس وفاداریهای قبیلهای موجود، بر اساس مفهوم روستایی یا اندكی شهری از خلع ید یا واگذاری، یا بر اساس الگوهایی از مخالفت اجتماعی ـ سیاسی بنیان نهند. چند عامل در ظهور شخصیتهای الهام گرفته از مسیحا دخالت داشته است. سنت اعتقاد به عصر طلائی به عنوان ابزاری مناسب برای مخالفت اجتماعی و مخالفت دینی از همان ابتدا در تاریخ اسلام وجود داشته است. عامل دیگر كه هنوز نیز بسیار مؤثر است، وضعیت پویا و به لحاظ معنوی ستیزهجوی آگاهی و ایدئولوژی اسلامی توأم با تعریف خود به عنوان نظام نجاتبخش جهان شمول و نهایی است. به طور كلی، جنبشهای موفق، سه مرحلهی متوالی را پشتسر میگذارند: (1) ابتدا، تبلیغ وسیع نوعی احیاگری اسلامی با هدف كسب حمایت در میان افراد ناراضی و محروم؛ (2) ایجاد سازمانی نظامی برای انجام تبلیغات مربوط به مطالبات آن و ریسكهای نظامی به وسیلهی افزایش طرفداران؛ و (3) ظهور یك دولت سرزمینی كه آرمانهای دینی آن به تدریج كهنه میشود.
ابن تومارت(3) (متوفی 1130) كه كار خود را به عنوان یك اصلاحگر اخلاقی آغاز كرد، امپراطوری المُهاد(4) را بنیان نهاد كه در اوج خود در سراسر افریقای شمالی گسترش یافت، یعنی از منطقهای كه هم اكنون مراكش و فز(5) در مغرب تا تونس وتری پولیتانیا را در بر میگیرد. ادعای مهدی بودن او علاوه بر ادعای برخورداری از اصل و نسب علوی و دارا بودن نشانههای مشروعیت علویان از قبیل شمشیر پیامبر،با اعتقادات كلامی سرسختانه سنی و ریاضت شدید همراه بود. برداشت او از مهدی و خلیفه حاكی از تأكید بر معصوم بودن حاكم بود، خصوصیتی كه معمولاً در دیدگاههای سنی پیرامون خلافت وجود ندارد اما در امامت شیعی ضرورت دارد.
با آغاز قرن قبل از هزارهی اول در اسلام، پیشگوییها در بارهی مهدی اهمیت خاصی یافت. از جمله شخصیتهای مختلفی كه در این زمینه اهمیت یافتهاند میتوان به معلم صوفی، سید محمد نوربخش، اشاره كرد كه رهبری جنبش مهدیگرا دربدخشان (ایران) و سپس عراق را به عهده داشت، همچنین چند مبلغ اصلاحگر برجسته در هند مسلمان، از جمله میرسید محمد جانپوری (متوفی: 1505 در بلوچستان)، و [جنبش] مهدویت هندوستان كه در اصل گروهی رعیت سنی بسیار مقدس مآب متشكل از زاهدان ستیزهجو بودند كه با رهبران دینی رسمی دربارها مخالف بودند. رهبر آنها شیخ علائی به خاطر خودداری از رها كردن ادعای مهدیگرائی تا حد مرگ مورد شكنجه قرار گرفت. در حوزهی تركیه ـ ایران، این منطقه شاهد آشوبهای عمدهای بود كه منجر به اختصاص موفقیتآمیز ایدئولوژی مهدی به رهبران قبیله به ویژه ظهور سلسلهی صفوی در ایران در آغاز قرن شانزدهم، تحت حكومت شاه اسماعیل گردید كه خود را مهدی اعلام نموده بود.
سرزندگی و قدرت میراث مهدی در اسلام با مهدی سودان، محمد احمد ابن عبداللّه، نمود بسیار چشمگیری یافت. جنبش او به نام مهدیه، در دو دههی آخر قرن نوزدهم به سرعت سودان وابسته به ساكنان درهی نیل را فرا گرفت و به میزان زیادی باعث شد كه سودان به عنوان یك دولت ـ ملت در قرن بیستم ظاهر شود. در ماه ژوئن 1881 این مرد مقدس و برجستهی سودانی مهدی بودن خود را علنا در جزیرهی آبا(6) اعلام كرد و طی مدت نسبتا كوتاهی جنبش او سودان را به حكومتی اسلامی و سپس پادشاهی اسلامی تبدیل كرد كه از زمان فوت مهدی در سال 1885 تا زمان فروپاشی آن در سال 1898 ـ 1899، تحت حكومت قائم مقام ارشد و جانشین موقت او، خلیفه عبداللّه، بوده است. مهدیه آخرین طغیان در میان مجموعه جنبشهای بزرگ معنوی با ماهیت احیاگرایانه سنی بود كه به حكومتهای پادشاهی دینی تبدیل شد: و هابیه در عربستان، جنبش فالبه(7) توسط شهّو عثمان دان فودیو(8) در سوكوتو(9)، و سنوسیه(10) در سیرنایكا(11). انجمن صوفی سنوسی از پیوندهای میراث مهدی بهرهبرداری كرد و عنوان مهدی به رهبر آن اطلاق گردید؛ با این حال، مهدی سودانی كه به طور كامل دارای شخصیت مهدیگرا بود، آگاهانه كوشید شرایط فرضی جامعهی اصیل "محمدی" و همچنین رسالت پیامبر اسلام را باز آفرینی كند. ویژگی تا حدودی زاهدانه و تا حدودی كمونیستی جنبش او با اشاراتی به مجموعه اسطورههای عصر طلایی تقویت گردید، از قبیل ادعای او مبنی برداشتن شمشیر پیامبر، موضوعی كه شیعه اولیه آن را نماد مسیحایی مشروعیت و اقتدار دانسته است. [به مدخل وهابیه؛ جهاد؛ و زندگینامههای دان فودیو و محمد احمد مراجعه كنید.]
در ایران، جنبش مهم باب، "زمینهساز" مهدی، به رهبری سید علیمحمد شیرازی (كه در سال 1850 اعلام شد) با نشان دادن اینكه میراث مهدی، علیرغم سكوت سیاسی حاكم بر مقامات بلند پایه دینی شیعه، هنوز برای برخی شیعیان راه حل معتبری است، آسودگی خاطر شیعهی دوازده امامی را به هم ریخت. جنبش بابی تا اوائل قرن بیستم منجر به ایجاد دین بهایی به عنوان یك دین جداگانه گردید. [به مدخل بابها و بهائیها مراجعه كنید.] اگر بیشتر به طرف شرق برویم، در پنجاب، میرزا غلام احمد قادیانی (متوفی 1908) را میبینم كه جنبش احمدیه را بنیان نهاد و مدعی شد كه نقش مهدی را بر عهده دارد و پیروان او در پاكستان و غرب اروپا، حتی در اواخر قرن بیستم به تبلیغ او ادامه میدادند. آموزههای احمد در اصل یا اصول اسلام سنی مطابقت دارد اما ابزار خشونت یا هر گونه ادعای سیاسی را نفی میكند. خود مهدی تجسم عیسی و محمد تلقی میشود، و در عین حال تجسم كریشنا، دومین مسیح یا مسیح موعود است. [به مدخل احمدیه نیز مراجعه كنید.]
میراث مهدی. بیشتر آنچه كه در بارهی مهدی گفته میشود در مقولاتی بجز ایدههای انتزاعی واقع میشود. افسانههای مربوط به نقش، شخصیت، اعمال و قدرت او گفتمانی عینی و اغلب روایی است كه باید آن را در بافت حیات دینی و معنوی مسلمانان درك كرد. در عین حال، حوزههای اجتماعی و سیاسی جامعه را نمیتوان از مجموعه اسطورههای مربوط به مهدی تفكیك نمود. جریانهای احیاگر و آرمانگرای افراطی در مسیحاگرایی اسلامی یكدیگر را تقویت میكنند و كشمكشی كه اسطوره مهدی بین این دو جهت ایجاد میكند، تبیین میكند كه چگونه میتواند یا طغیانی فجیع و پیامبرگونه در تاریخ ایجاد كند یا باعث "خنثی سازی" نظری و حتی عرفانی آرمانهای مربوط به عصر طلایی گردد.
شخصیت مهدی در احیای رهبری متعصب یا نا بهنگام، در بسیج تودههایی كه به خاطر مصادره اموالشان یا بیتوجهی اجتماعی سركوب شده یا تحت فشار سلطهی بیگانه بودهاند و در ارائه پشتوانهی ایدئولوژیكی و دینی برای كمك به مؤمنین در مقابلهی خلاق با واقعیتهای تاریخی خود، نقشی اسطورهای داشته است. شكلهای دیگر این اسطوره كه بیشتر پیامبر گونه و ستیزهجو بوده است به سمت تحول انقلابی تاریخی گرایش داشته، به لحاظ تاریخی اهمیت بیشتری دارد. سازگاری بدعت و مهدویت در اسلام تصادفی نیست و ایدههای ظاهرا "بدعتگذارانه" به عنوان عوامل ذاتی، در واقع نقشی معقول و موجه در تاریخ اسلام داشتهاند. نیروهای حیاتی كه در شخصیت مهدی نهفته است، حتی زمانی كه حافظ كشمكش سازندهی موجود در تفاسیر متناقض از وحی هستند، به طور بالقوه آشفته و ویرانگرند. امروزه استفاده از این میراث همچنان ادامه دارد و هنوز به بیمها و امیدهای مسلمانان دامن میزند، چه در احیای عظیم شیعه كه هم اكنون در ایران و لبنان جریان دارد چه در بین رهبران بنیادگرای عرب كه بر اصلاح و اسلامی كردن حكومت و جامعه پافشاری میكنند.
[به معادشناسی، مقالهای پیرامون معادشناسی اسلامی؛ نبوت؛ و مدرنیسم، مقالهای پیرامون مدرنیسم اسلامی مراجعه كنید.]
مطالعات مهم پیرامون ظهور اولیه، سابقه، و توسعهی ایدهی مهدی در نهضتهای شیعه عبارتند از اثر ژان اولاف بلیچ فلدت(14) تحت عنوان آغاز مهدویت (لیدن(15)، 1985)، و اثر اِی.اِی. ساشادینا(16) تحت عنوان مهدویت در اسلام: ایده مهدی در شیعهی دوازده امامی (آبانی، 1981). جهت اطلاع از آغاز انقلاب عباسی میتوان به اثر موسی شارون تحت عنوان عناوین سیاه شرق: دورهی تكوین یك شورش (بیت المقدس؛ 1983) مراجعه كرد. تحقیق ادگارد بلوكه(17) تحت عنوان Le messiarusme dans lheterodoxie musulmane (پاریس، 1903) نیز در رابطه با نهضتهای افراطی شیعه مفید است، اگر چه باید با دقت آن را مطالعه كرد.
روند كلی سنت دوازده امامی در خصوص مهدی و آثار عرفانی آن را میتوان در اثر شیخ مفید تحت عنوان كتاب الارشاد: كتاب راهنمای زندگی دوازده امام، ترجمهی آی. كی. اِی. هاوارد (لندن، 1981)، صص. 554 ـ 524؛ در اثر هانری كوربن(18) تحت عنوان پیرامون اسلام ایرانی: ابعاد معنویات در فلسفه، جلد 1،Le Shiisme duodecimain (پاریس، 1971)، فصل 2، 6 و 7؛ و در مقلات كوربن در شماره 28 (1959) و شماره 32 (1968) یافت. تجربهی مهدویت در شیعهی اسماعیلیه به وسیلهی پی. جی. واتیكیوتیس(19) نظریه فاطمیون در باب دولت (لاهور، 1975)، دیوید برایر(20) در ریشههای دین دروز"، در اسلام 52 (1975): 85 ـ 47، 262 ـ 239، و 53 (1976): 27 ـ 5؛ و مارشال جی. اس هاجسون(21) در نظام حشاشین [فدائیان حسن صباح] نزاع اسماعیلیان نزاری الویه در برابر جهان اسلام (1955؛ چاپ مجدد، نیویورك، 1980) بررسی شده است. در خصوص مدعیان مهدویت در هند در قرون شانزدهم و هفدهم ارزیابی مختصری به وسیلهی اس. ای. اِ رزوی(22) در نهضتهای احیاگر مسلمان در شمال هند ارائه شده است (آگرا، 1965)؛ در خصوص احمدیه، به اثر اسپنسر لاوان(23) تحت عنوان نهضت احمدیه: تاریخ و دورنما (دهلی نو، 1974) مراجعه كنید.
تحقیق خوبی در خصوص ابعاد مختلف مهدویت و ائتلافهای صوفی ـ شیعه پس از دورهی مغول به وسیلهی میشل ام. مازوئی(24)، تحت عنوان ریشههای صفویه: شیعه، صوفیگری و غُلات(25) (ویزبادان(26)، 1972) انجام شده است. در خصوص باب و ایران در قرن نوزدهم، به اثر ادوارد جی. براون(27) تحت عنوان مطالبی در خصوص مطالعهی دین بابیه (كمبریج، 1918) و اثر ای. اِل. اِم. نیكولاس(28) تحت عنوان سید علیمحمد، ملقب به باب (پاریس، 1905) مراجعه كنید.
نخستین نمود اسطوره مهدی. گرایش مسیحایی آشكار در اسلام نو ظهور را میتوان با روحیه پرشور امید به معاد دریافت، روحیهای كه طی قرون پنجم و ششم میلادی بر خاور نزدیك سایه افكنده، تحت هیجان معاد شناختی مذكور در قرآن، به سوی آخرتی آرمانیگرا تقویت شده بود. تأكید فراوان قرآن بر موضوع روز قیامت، علائم زمان (اشارات الساعة(1)) و پاداش صالحان و عذاب بدكاران، باعث برانگیختن وجه ادبی و روانی مكاشفهگرایی میگردد. در دورهای كه بلافاصله به روز قیامت منتهی میشود، نشانههای تهدیدآمیزی از بینظمی در عالم رخ میدهد كه عبارت است از: دود در هم یا تاریك بیشكل، بیرون آمدن چهارپایان (الدابة) از زمین، طلوع آفتاب از غرب و اختلالات مختلف مربوط به ستارگان. تمام اینها باعث میشود كه انسانها در نقطهی نهایی گرد هم آیند، الدجّال (مسیح دروغین) و اقوام یأجوج و مأجوج نیز در آنجا جمع میشوند كه بیانگر دورهای استثنایی خاصی از وحشت و ترس است. واژهی مهدی در هیچ كجای قرآن به كار نرفته است، اگر چه مفهوم هدایت الهی یكی از بنیادیترین اصول بدیهی این كتاب را تشكیل میدهد و به این تعلیم قرآن مربوط میشود كه هدایت الهی برای مؤمنین با رهنمون شدن غیرمؤمنان به سوی گمراهی توسط خداوند مساوی است. از این رو در سورهی 18 آیهی 17 آمده است: "كسی كه خداوند او را هدایت كند، تنها هدایت شدهی واقعی است [المهتدی، وجه وصفی صیغهی هشتم هدی است]، اما كسی كه [خداوند] او را به گمراهی رهنمون كند، هیچ پشتیبانی برای هدایت به راه راست نخواهد داشت. "هر چند قرآن با بیانی قوی به مسأله نجات بشر اشاره نمیكند، اما توجه عمیقی به گرفتاری انسان و اینكه چگونه میتوانیم از آن رهایی یابیم، یا در اصطلاح خاص اسلامی، چگونه میتوانیم بر آن فائق شویم، در ردیف افراد موفق قرار گیریم و مشمول هدایت نجات بخش (هُدیً، هدایه) واقع شده، در نتیجه دچار خسران نگردیم، دارد.
از جمله تصوراتی، كه با این مفاهیم در ارتباط است، آن است كه جامعهی مقدس ذاتا با خدا و پیامبر او ارتباط دارد. با توجه به اینكه برخی مسیحیان و یهودیان در عربستان پیشبینی كرده بودند كه به زودی پیامبری ظهور خواهد كرد كه خبر از معاد و آخرت خواهد داد (سورهی 2 آیه 89) و جامعهی خاص آنها را تأیید خواهد نمود و با توجه به اینكه گونهشناسی مسیحاباوری در خاور نزدیك به عنوان پشتیبانی برای مشروعیت امپراطوری یا پادشاهی (به ویژه امپراطور بیزانس، نجاشی حبشه، و پادشاه یهودی ذو نُواس در یمن) به كار رفته بود، این ادعای مسلمانان كه محمد آخرین حلقه در زنجیرهی نبوت و "خاتم" پیامبران است، ممكن است در اصل به معنای مسیحایی درك شده باشد. افزون بر این نكته، موضع و نقشی است كه محمد به عنوان راهنمای الهی جامعهی تازه تشكیل یافتهی خود به عهده گرفته، آن را با نوعی رسالت تاریخی جهان شمول و با اصرار پرتكاپو بر اهمیت جهانی آن القا نموده است. پس از رحلت او، مملكت در حال گسترش اسلامی باید معضل ماهیت هدایت آمرانه را تحت تأثیر وقایع تعیینكننده متوالی حل میكرد. طی دو قرن نخست (قرن هفتم و هشتم میلادی) دو گرایش بنیادی به وجود آمد: شیعه كه معتقد به ضرورت ادامهی جاذبهی رهبری نبوی در مسیر سلالهی محمد از طریق منصب امامت بود و اكثریت سنی كه طرفدار منصب خلافت به عنوان جانشین مشروع رهبری پیامبر بودند و در عین حال عموما جاذبهی رهبری معنوی و دینی را از خلیفه سلب كردند وترجیح دادند كه خود قرآن را مرجع و راهنمای خود به عنوان مبنای احكام قضایی و دینی قرار دهند.
شخصیت مهدی در پی تحولات دینی ـ سیاسی ظهور كرد، تحولاتی كه در فاصلهی بین قتل عثمان، خلیفهی سوم، در سال 35 پس از هجرت؛ 655 میلادی، و شهادت حسین (علیهالسّلام)، نوهی محمد (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) و پسر علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد محمد، پس از یك ربع قرن اتفاق افتاد. اعتقاد به مهدی به عنوان منجی منتظَر باید از میان گروههای جاه طلب و ناآرام عرب كه حامی ادعاهای علویان در خصوص رهبری مشروع جامعه بودند برخاسته باشد، همچنین از مجموعهی خاصی از شرایط اجتماعی ـ سیاسی همراه با تفسیری متفاوت از وحی اسلامی ناشی شده باشد. این نوع معنویت فوق العاده كه با قدیمیترین اعتقادات در بارهی ظهور مهدی مربوط است، نمیتواند به طور ناگهانی وارد تفكر اسلامی شده باشد، بلكه خود این واژه، در مفهوم "هدایت شده از سوی خداوند"، نخستین بار در 686 میلادی با شورش شیعی مختار در كوفه ظاهر شد، او تبلیغاتی را برای محمد بن حنفیه، سومین پسر باز مانده از علی به راه انداخت. جنبشی كه مختار پایهگذار آن بود و كیسانیه نام داشت، باعث رواج تعدادی از ابعاد دینی نظریهی شیعه در بارهی امام از قبیل تعیین صریح امام (نصّ) و غیبت و بازگشت امام منتظَر یا مهدی (اصول غیبت و رجعت) بود. [به مدخل امامت و غیبت مراجعه كنید.]
ظهور اسطوره مهدی در میان شیعه. ویژگی تفكر خاص مكاشفهای كیسانیه و گروهبندیهای مرتبط با آن، گرایش انقلابی و تمایل آن به سوی نوعی آرمان گرایی افراطی بود كه در اصل مهدی پنهان شده و متضمن انتقام جویی و خواستههای مشخص سیاسی بود. مهدی، شخصیتی معاد شناختی و پیشگویانه تلقی میشد كه از معرض دید بشری ناپدید شده و تا زمان ظهور مجدد و مورد انتظار خود به گونهای معجزهآسا در وضعیتی شبیه به بهشت زندگی میكند؛ طبق روایتی پیشگویانه، در آن زمان او ارتش صالحان را رهبری خواهد كرد و ماجرای مخوف آخرالزمان را به راه خواهد انداخت، "زمین پر از عدل و برابری میشود همانگونه كه در حال حاضر پر از بیعدالتی و ظلم است. "او، هم به عنوان منتقم ظلمهای وارده بر شیعه عمل میكند و هم پیامآور حكومت دینی نهایی بر روی زمین خواهد بود. در آن زمان افراد شرور و ظالم به مجازات خواهند رسید و به دنبال آن دوران حكومت سعادتمند توأم با تكامل اجتماعی و دینی قبل از روز قیامت آغاز میشود. مهدی را با حوادثی مرتبط میدانستند كه به اعتقاد آنها خداوند قبل از روز قیامت مقرر و پیشگوئی كرده بود و در قرآن از آنها به عنوان نشانههای آخرالزمان تعبیر شده بود.
جالب است كه كیسانیه قائل به شباهت آشكاری بین شخص امام خود یا مهدی و نقش عیسی به گونهای كه در قرآن ترسیم شده، بودند. علیرغم این واقعیت كه نمیتوان گفت قرآن عیسی را مسیح موعود میداند، در سنت اسلامی بازگشت مجدد او به عنوان یكی از نشانههای زمان قیامت پذیرفته شده است (به سوره 4 آیه 159 و سوره 43 آیه 61 مراجعه كنید) و در تفاسیر اولیهی اسلامی صعود روحانی(2) جسم او به آسمانها و نهایتا رحلت او پس از بازگشت كاملاً پذیرفته شده است. بین شخصیت مهدی و ماجرای مربوط به آخرالزمان كه او به راه میاندازد و ماجرای احیا كه از قبل در ارتباط با بازگشت مجدد عیسی مطرح شده بود، نوعی ادغام یا تلفیق آشكار وجود دارد. سوابق مختلف در یهود یا مسیحیت در بارهی شخصیت مهدی كه برخی علما مطرح كردهاند همگی فاقد قطعیت هستند (مانند بازگشت الیاس نبی، افرایم مسیح، اصطلاح مسیحشناسی نسطوری تحت عنوان مَهدُیا كه شاید به محمد اطلاق شده باشد)، با وجود این تأثیر غیرقابل انكار ایدههای دینی در رابطه با شخصیتهای معاد شناختی و پیشگویانه اولیه بر جای مانده است. این میراث با حوادث واقعی تلفیق گردید و باعث شكلگیری خودآگاهی شیعهی اولیه و ایجاد این مفاهیم توسط آنها گردید.
در جنبشهای گستردهتر شیعی طی سه قرن اول اسلام، عنوان مهدی مكررا به وسیلهی مدعیان مختلف از علویان به كار میرفت از قبیل محمد نفس زكیه از خاندان حسن كه رهبری شورشی ناكام علیه منصور، خلیفهی عباسی، در سال 758 را بر عهده داشت، یا مانند عبیداللّه بنیانگذار سلسلهی اسماعیلیه فاطمی در افریقای شمالی در سال 909؛ این عنوان به وسیله خلیفه عباسی المهدی (دوران حكومت 775 ـ 785) عنوانی حكومتی پذیرفته شد.
اگر چه نخست گروههای انقلابی كه مثل قارچ از كیسانیه بیرون میآمدند این اصطلاح را به كار میبردند، جناح دیگری از شیعه كه كمتر از آن گروهها رسمیت نداشتند و علویان حسینی (خاندان دوازده امام) مظهر آنها بودند، انتظار منجی آینده را محور تعالیم خود قراردادند. اما خاندان امامان حسینی در هیچ جنبش سیاسی علنا طرفدار عصر طلایی یا معتقد به ظهور مسیحا شركت نداشتند و به نظر میرسد از كاربرد واژهی مهدی به عنوان لقبی برای خود، خودداری مینمودند و در عوض به واژهی امام یا قائم ("ایستاده"، كسی كه قیام خواهد كرد)، یا هادی المهتدین ("راهنمای كسانی كه به درستی هدایت شدهاند") اشاره میكردند. با توجه به این واقعیت كه هر مدعی امامت كه پیروان او اعتقاد به غیبت و بازگشت او داشتند، میتوانست مهدی بالقوه یا بالفعل تلقی گردد. احتمالاً در این دورهی اولیه، مفهوم امام و مهدی تا حدودی با هم، همپوشی داشتند، گروههای افراطی شیعه در عراق تا اوایل قرن هشتم میلادی شاهد موجی از فعالیت دینی نظری بودند؛ ارتباط آنها با سنتهای قدیمیتر عرفانی، رهبانی، و تصوف، مبهم است اما پیامدهای مهمی برای شناخت آنها از امام و در نتیجه برای شخصیت مهدی در پی داشت. عقایدی در رابطه با معصوم بودن امام مهدی، دانش فوق طبیعی او، نحوهی وجود معراجی او، قدرت شفاعت. بخشش گناه او، و عظمت و حقانیت آیندهی او به وجود آمد و سرانجام در بین بزرگترین جمعیت شیعه یعنی شیعه دوازده امامی، به عنوان جزء لازم شخصیت مهدی پذیرفته شد. این سلسلهی متوالی امامان در برابر تمایل گروههای رقیب برای "توقف" بر سر امامی خاص و انتظار ظهور مجدد او به عنوان مهدی و در برابر شاخههای فرعی شیعه كه شماری از مدعیان مسیحایی را در بر میگرفت كه ویژگی پیشگوییگرایی شیعه افراطی بود تا زمان رحلت امام یازدهم، حسن عسكری، در سال 874، مقاومت نمودند. سپس اعلام كردند كه پسر این امام، زنده اما غایب است و تا زمان بازگشت قریب الوقوع او، ارتباط با او از طریق مجموعهای از نمایندگان (چهار نائب در زمان غیبت صغری) امكانپذیر بود. پس از سال 941، فقهای دانشمند و برجستهی شیعهی دوازده امامی غیبت كامل امام دوازدهم یا امام غایب تحت عنوان مهدی را تا زمان بازگشت او در آخرالزمان پذیرفتند، به این ترتیب دورهی غیبت كبری آغاز شد كه هنوز هم ادامه دارد. این تصمیم بیانگر انتخاب موضع شیعه افراطی در بارهی مهدی بود كه خاندان حسین قبلاً آن را رد كرده بودند، اما هم اكنون بر بسط تصویری معنویتر از مهدی بر اساس اعتقاد به یك شخص رهاییبخش تأكید داشتند. این اعتقاد با آداب خاص عبادی و دینی كه خاص شیعهی دوازده امامی بود تقویت شد و با الهیات خاص آنها در مورد عدم توارث، شهادت و رنج صالحین رواج یافت. [به مدخل آیین شیعه مراجعه كنید.]
شخصیت مهدی در تاریخ. ویژگیهای اصلی اسطوره مهدی از زمان نخستین ظهور آن تغییر محسوسی نكرده است. مهدی در زمان هرج و مرج و آشوب قبل از آخر الزمان ظهور خواهد كرد، زمانی كه مشخصهی آن اغتشاش و تفرقه (در عربی گفته میشود فتنه، كه تحت اللفظی به معنی "امتحان"، "اختلاف" است) است كه نشانهی امتحان نهایی انسانها به وسیلهی خداوند است، و شورشها یا فتنهانگیزیها (ملاحم) باعث شقاق و اختلاف میگردد. این دورهی طولانی تباهی اجتماعی و سیاسی منجر به تسلط شرارت، دروغ و بیعدالتی در حوزههای اجتماعی و طبیعی میشود. این آشفتگی به عنوان آزمایش خلوص مؤمنینی كه باقی میمانند محسوب میشود. در مرحلهی نهایی این فرایند، مهدی بار دیگر ظهور خواهد كرد تا دورهی جدیدی از احیا را به وجود آورد و صحت وحی الهی را بار دیگر اثبات نماید. این امر با احیای عدالت سابق از طریق تأسیس مجدد دین و جامعهی اسلامی انعطافپذیر (یعنی شكلی از حكومت) در یك عصر طلایی كوتاه مدت میانی، تحقق خواهد یافت. برخی شرحها بازگشت او را در روز عاشورا، دهم محرم، به مكه میدانند كه از آنجا به كوفه میرود تا به همراهی ارتشی از مؤمنین خشم و عقاب الهی را تحقق بخشد؛ پیش از رحلت یا كمك سپاهی فرشتهخو و به یاری عیسی كه بازگشته است، به مدت هفت یا هفتاد سال حكومت خواهد كرد.
در رهبری جاذبهمند آیین شیعه، هویت مهدی (اگر چه غایب است) شناخته شده است، و فقط زمان بازگشت او معلوم نیست، زیرا اعتقاد به مهدی عبارت است از بازگشت امام غایب یا صاحب الزمان، اما برخی مسلمانان سنی میگویند هیچ كس نمیتواند هویت مهدی را بشناسد تا اینكه او عملاً ظهور نماید و مطالبات خود را اعلام نماید، حال آنكه دیگران نقش مهدی را فقط تا حد عیسی محدود میكنند. او مانند انسانی عادی ظهور میكند كه كار او مانند یك اصلاحگر یا فاتح است. اگر چه برخی از سنّیها قبول دارند كه مهدی در خفاست، اما این غیبت را فوق طبیعی نمیدانند. گاه متكلمین سنی كل اعتقاد به مهدی را با چنان احتیاط و تردیدی مورد توجه قرار میدهند كه عنوان یا نقش او را نادیده میگیرند و این روند، امروز جریان تجدید شدهای به خود گرفته است. دو مجموعه از چهار مجموعه اصلی روایی سنی، یعنی مجموعهی بخاری و مسلم، هیچ اشارهای به مهدی نكردهاند و غزالی (متوفی: 1111) متكلم بر جسته، در اثر ممتاز خود تحت عنوان احیاء علوم الدین هیچ بحثی از او به میان نیاورده، فقط به علائم الساعة در قرآن اشاره كرده است. اما سنیها اعتقاد كلی مسلمانان به تجدید كننده یا اصلاحگر (مجدّد) را كه در هر قرن در گوشهای از جهان اسلام ظهور میكند و نقش او به عنوان احیاگر دین و تقویت جامعه تا حدودی مانند نقشی است كه به مهدی واگذار شده است قبول دارند. اعتقاد به مهدی در قلوب تودههای مسلمان زنده نگاه داشته شده است، به طوری كه هنگام بروز مشكلی خاص بخاطر سلطهی بیگانه یا بیثباتی اجتماعی، این اعتقاد بلافاصله فعال میشود و مردم بازگشت قریب الوقوع او را برای اصلاح تاریخ انتظار میكشند. گرایش دیرینه و ریشه دار به تصور نبوت به عنوان تاریخ پیشگوئی شده و تصور تاریخ به عنوان نبوت تحقق یافته، و مجموعه اسطورههای انباشته شده پیرامون مهدی، توأم با آرمانی ساختن تاریخ آغازین جامعه اسلامی به عنوان الگوی نخستین برای ماجرای مقدس آخرالزمان كه در وجدان مسلمانان جای داده شده است، باعث شد مفهوم مهدی كه در بین سنیها به طور ناقص تعریف شده بود، با موقعیت موجود هماهنگ گردد، یا طوری تنظیم گردد كه یك داوطلب مناسب بتواند خود را مهدی منتظَر اعلام كند.
موارد بسیاری در تاریخ اسلام در خصوص مدعیان مهدی وجود دارد كه بر آن بودهاند تا نظم سیاسی موجود را به چالش كشیده، به زور سلاح آن را سرنگون كنند. جنبشهای مهدی به ندرت توانستهاند به موفقیت سیاسی واقعی دست یابند، جز آنكه توانستهاند پایهای را براساس وفاداریهای قبیلهای موجود، بر اساس مفهوم روستایی یا اندكی شهری از خلع ید یا واگذاری، یا بر اساس الگوهایی از مخالفت اجتماعی ـ سیاسی بنیان نهند. چند عامل در ظهور شخصیتهای الهام گرفته از مسیحا دخالت داشته است. سنت اعتقاد به عصر طلائی به عنوان ابزاری مناسب برای مخالفت اجتماعی و مخالفت دینی از همان ابتدا در تاریخ اسلام وجود داشته است. عامل دیگر كه هنوز نیز بسیار مؤثر است، وضعیت پویا و به لحاظ معنوی ستیزهجوی آگاهی و ایدئولوژی اسلامی توأم با تعریف خود به عنوان نظام نجاتبخش جهان شمول و نهایی است. به طور كلی، جنبشهای موفق، سه مرحلهی متوالی را پشتسر میگذارند: (1) ابتدا، تبلیغ وسیع نوعی احیاگری اسلامی با هدف كسب حمایت در میان افراد ناراضی و محروم؛ (2) ایجاد سازمانی نظامی برای انجام تبلیغات مربوط به مطالبات آن و ریسكهای نظامی به وسیلهی افزایش طرفداران؛ و (3) ظهور یك دولت سرزمینی كه آرمانهای دینی آن به تدریج كهنه میشود.
ابن تومارت(3) (متوفی 1130) كه كار خود را به عنوان یك اصلاحگر اخلاقی آغاز كرد، امپراطوری المُهاد(4) را بنیان نهاد كه در اوج خود در سراسر افریقای شمالی گسترش یافت، یعنی از منطقهای كه هم اكنون مراكش و فز(5) در مغرب تا تونس وتری پولیتانیا را در بر میگیرد. ادعای مهدی بودن او علاوه بر ادعای برخورداری از اصل و نسب علوی و دارا بودن نشانههای مشروعیت علویان از قبیل شمشیر پیامبر،با اعتقادات كلامی سرسختانه سنی و ریاضت شدید همراه بود. برداشت او از مهدی و خلیفه حاكی از تأكید بر معصوم بودن حاكم بود، خصوصیتی كه معمولاً در دیدگاههای سنی پیرامون خلافت وجود ندارد اما در امامت شیعی ضرورت دارد.
با آغاز قرن قبل از هزارهی اول در اسلام، پیشگوییها در بارهی مهدی اهمیت خاصی یافت. از جمله شخصیتهای مختلفی كه در این زمینه اهمیت یافتهاند میتوان به معلم صوفی، سید محمد نوربخش، اشاره كرد كه رهبری جنبش مهدیگرا دربدخشان (ایران) و سپس عراق را به عهده داشت، همچنین چند مبلغ اصلاحگر برجسته در هند مسلمان، از جمله میرسید محمد جانپوری (متوفی: 1505 در بلوچستان)، و [جنبش] مهدویت هندوستان كه در اصل گروهی رعیت سنی بسیار مقدس مآب متشكل از زاهدان ستیزهجو بودند كه با رهبران دینی رسمی دربارها مخالف بودند. رهبر آنها شیخ علائی به خاطر خودداری از رها كردن ادعای مهدیگرائی تا حد مرگ مورد شكنجه قرار گرفت. در حوزهی تركیه ـ ایران، این منطقه شاهد آشوبهای عمدهای بود كه منجر به اختصاص موفقیتآمیز ایدئولوژی مهدی به رهبران قبیله به ویژه ظهور سلسلهی صفوی در ایران در آغاز قرن شانزدهم، تحت حكومت شاه اسماعیل گردید كه خود را مهدی اعلام نموده بود.
سرزندگی و قدرت میراث مهدی در اسلام با مهدی سودان، محمد احمد ابن عبداللّه، نمود بسیار چشمگیری یافت. جنبش او به نام مهدیه، در دو دههی آخر قرن نوزدهم به سرعت سودان وابسته به ساكنان درهی نیل را فرا گرفت و به میزان زیادی باعث شد كه سودان به عنوان یك دولت ـ ملت در قرن بیستم ظاهر شود. در ماه ژوئن 1881 این مرد مقدس و برجستهی سودانی مهدی بودن خود را علنا در جزیرهی آبا(6) اعلام كرد و طی مدت نسبتا كوتاهی جنبش او سودان را به حكومتی اسلامی و سپس پادشاهی اسلامی تبدیل كرد كه از زمان فوت مهدی در سال 1885 تا زمان فروپاشی آن در سال 1898 ـ 1899، تحت حكومت قائم مقام ارشد و جانشین موقت او، خلیفه عبداللّه، بوده است. مهدیه آخرین طغیان در میان مجموعه جنبشهای بزرگ معنوی با ماهیت احیاگرایانه سنی بود كه به حكومتهای پادشاهی دینی تبدیل شد: و هابیه در عربستان، جنبش فالبه(7) توسط شهّو عثمان دان فودیو(8) در سوكوتو(9)، و سنوسیه(10) در سیرنایكا(11). انجمن صوفی سنوسی از پیوندهای میراث مهدی بهرهبرداری كرد و عنوان مهدی به رهبر آن اطلاق گردید؛ با این حال، مهدی سودانی كه به طور كامل دارای شخصیت مهدیگرا بود، آگاهانه كوشید شرایط فرضی جامعهی اصیل "محمدی" و همچنین رسالت پیامبر اسلام را باز آفرینی كند. ویژگی تا حدودی زاهدانه و تا حدودی كمونیستی جنبش او با اشاراتی به مجموعه اسطورههای عصر طلایی تقویت گردید، از قبیل ادعای او مبنی برداشتن شمشیر پیامبر، موضوعی كه شیعه اولیه آن را نماد مسیحایی مشروعیت و اقتدار دانسته است. [به مدخل وهابیه؛ جهاد؛ و زندگینامههای دان فودیو و محمد احمد مراجعه كنید.]
در ایران، جنبش مهم باب، "زمینهساز" مهدی، به رهبری سید علیمحمد شیرازی (كه در سال 1850 اعلام شد) با نشان دادن اینكه میراث مهدی، علیرغم سكوت سیاسی حاكم بر مقامات بلند پایه دینی شیعه، هنوز برای برخی شیعیان راه حل معتبری است، آسودگی خاطر شیعهی دوازده امامی را به هم ریخت. جنبش بابی تا اوائل قرن بیستم منجر به ایجاد دین بهایی به عنوان یك دین جداگانه گردید. [به مدخل بابها و بهائیها مراجعه كنید.] اگر بیشتر به طرف شرق برویم، در پنجاب، میرزا غلام احمد قادیانی (متوفی 1908) را میبینم كه جنبش احمدیه را بنیان نهاد و مدعی شد كه نقش مهدی را بر عهده دارد و پیروان او در پاكستان و غرب اروپا، حتی در اواخر قرن بیستم به تبلیغ او ادامه میدادند. آموزههای احمد در اصل یا اصول اسلام سنی مطابقت دارد اما ابزار خشونت یا هر گونه ادعای سیاسی را نفی میكند. خود مهدی تجسم عیسی و محمد تلقی میشود، و در عین حال تجسم كریشنا، دومین مسیح یا مسیح موعود است. [به مدخل احمدیه نیز مراجعه كنید.]
میراث مهدی. بیشتر آنچه كه در بارهی مهدی گفته میشود در مقولاتی بجز ایدههای انتزاعی واقع میشود. افسانههای مربوط به نقش، شخصیت، اعمال و قدرت او گفتمانی عینی و اغلب روایی است كه باید آن را در بافت حیات دینی و معنوی مسلمانان درك كرد. در عین حال، حوزههای اجتماعی و سیاسی جامعه را نمیتوان از مجموعه اسطورههای مربوط به مهدی تفكیك نمود. جریانهای احیاگر و آرمانگرای افراطی در مسیحاگرایی اسلامی یكدیگر را تقویت میكنند و كشمكشی كه اسطوره مهدی بین این دو جهت ایجاد میكند، تبیین میكند كه چگونه میتواند یا طغیانی فجیع و پیامبرگونه در تاریخ ایجاد كند یا باعث "خنثی سازی" نظری و حتی عرفانی آرمانهای مربوط به عصر طلایی گردد.
شخصیت مهدی در احیای رهبری متعصب یا نا بهنگام، در بسیج تودههایی كه به خاطر مصادره اموالشان یا بیتوجهی اجتماعی سركوب شده یا تحت فشار سلطهی بیگانه بودهاند و در ارائه پشتوانهی ایدئولوژیكی و دینی برای كمك به مؤمنین در مقابلهی خلاق با واقعیتهای تاریخی خود، نقشی اسطورهای داشته است. شكلهای دیگر این اسطوره كه بیشتر پیامبر گونه و ستیزهجو بوده است به سمت تحول انقلابی تاریخی گرایش داشته، به لحاظ تاریخی اهمیت بیشتری دارد. سازگاری بدعت و مهدویت در اسلام تصادفی نیست و ایدههای ظاهرا "بدعتگذارانه" به عنوان عوامل ذاتی، در واقع نقشی معقول و موجه در تاریخ اسلام داشتهاند. نیروهای حیاتی كه در شخصیت مهدی نهفته است، حتی زمانی كه حافظ كشمكش سازندهی موجود در تفاسیر متناقض از وحی هستند، به طور بالقوه آشفته و ویرانگرند. امروزه استفاده از این میراث همچنان ادامه دارد و هنوز به بیمها و امیدهای مسلمانان دامن میزند، چه در احیای عظیم شیعه كه هم اكنون در ایران و لبنان جریان دارد چه در بین رهبران بنیادگرای عرب كه بر اصلاح و اسلامی كردن حكومت و جامعه پافشاری میكنند.
[به معادشناسی، مقالهای پیرامون معادشناسی اسلامی؛ نبوت؛ و مدرنیسم، مقالهای پیرامون مدرنیسم اسلامی مراجعه كنید.]
كتاب شناسی
هیچ مطالعهی جامعی در خصوص كل موضعات مربوط به مهدی و نهضتهای تاریخی وجود ندارد. یك آشنایی كلی "در مهدی" اثر كریستین اسنوك هارگرونژه در Versprede Geschriften (بُن(12)، 1923). جلد 1، صص 81 ـ 147 ارایه شده است؛ نظر یك مسلمان آگاه در سدههای میانی نیز در مقدمهی ابن خلدون به نام درآمدی بر تاریخ، ترجمهی فرانز روزنتال(13) (لندن، 1985)، جلد 2، صص 232 ـ 156 آمده است.مطالعات مهم پیرامون ظهور اولیه، سابقه، و توسعهی ایدهی مهدی در نهضتهای شیعه عبارتند از اثر ژان اولاف بلیچ فلدت(14) تحت عنوان آغاز مهدویت (لیدن(15)، 1985)، و اثر اِی.اِی. ساشادینا(16) تحت عنوان مهدویت در اسلام: ایده مهدی در شیعهی دوازده امامی (آبانی، 1981). جهت اطلاع از آغاز انقلاب عباسی میتوان به اثر موسی شارون تحت عنوان عناوین سیاه شرق: دورهی تكوین یك شورش (بیت المقدس؛ 1983) مراجعه كرد. تحقیق ادگارد بلوكه(17) تحت عنوان Le messiarusme dans lheterodoxie musulmane (پاریس، 1903) نیز در رابطه با نهضتهای افراطی شیعه مفید است، اگر چه باید با دقت آن را مطالعه كرد.
روند كلی سنت دوازده امامی در خصوص مهدی و آثار عرفانی آن را میتوان در اثر شیخ مفید تحت عنوان كتاب الارشاد: كتاب راهنمای زندگی دوازده امام، ترجمهی آی. كی. اِی. هاوارد (لندن، 1981)، صص. 554 ـ 524؛ در اثر هانری كوربن(18) تحت عنوان پیرامون اسلام ایرانی: ابعاد معنویات در فلسفه، جلد 1،Le Shiisme duodecimain (پاریس، 1971)، فصل 2، 6 و 7؛ و در مقلات كوربن در شماره 28 (1959) و شماره 32 (1968) یافت. تجربهی مهدویت در شیعهی اسماعیلیه به وسیلهی پی. جی. واتیكیوتیس(19) نظریه فاطمیون در باب دولت (لاهور، 1975)، دیوید برایر(20) در ریشههای دین دروز"، در اسلام 52 (1975): 85 ـ 47، 262 ـ 239، و 53 (1976): 27 ـ 5؛ و مارشال جی. اس هاجسون(21) در نظام حشاشین [فدائیان حسن صباح] نزاع اسماعیلیان نزاری الویه در برابر جهان اسلام (1955؛ چاپ مجدد، نیویورك، 1980) بررسی شده است. در خصوص مدعیان مهدویت در هند در قرون شانزدهم و هفدهم ارزیابی مختصری به وسیلهی اس. ای. اِ رزوی(22) در نهضتهای احیاگر مسلمان در شمال هند ارائه شده است (آگرا، 1965)؛ در خصوص احمدیه، به اثر اسپنسر لاوان(23) تحت عنوان نهضت احمدیه: تاریخ و دورنما (دهلی نو، 1974) مراجعه كنید.
تحقیق خوبی در خصوص ابعاد مختلف مهدویت و ائتلافهای صوفی ـ شیعه پس از دورهی مغول به وسیلهی میشل ام. مازوئی(24)، تحت عنوان ریشههای صفویه: شیعه، صوفیگری و غُلات(25) (ویزبادان(26)، 1972) انجام شده است. در خصوص باب و ایران در قرن نوزدهم، به اثر ادوارد جی. براون(27) تحت عنوان مطالبی در خصوص مطالعهی دین بابیه (كمبریج، 1918) و اثر ای. اِل. اِم. نیكولاس(28) تحت عنوان سید علیمحمد، ملقب به باب (پاریس، 1905) مراجعه كنید.
پي نوشت
1. در متن انگلیسی اَشرات الساعة (ashrat alsaah) آمده است. [مترجم]
.citecoD .2
.tramuT nbI .3
.dahomlA .4
.zeF .5
.abA .6
.ebluF .7
.oidoF naD namusu uhehS .8
otokoS .9= )مجرتم( هبرجین یبرغ لامش رد یروشك
.hayisunaS .10
acianeryC .11 = )مجرتم( یبیل روشك یقرش لامش رد یروشك
.nnoB .12
.lahtnesoR znarF .13
.ejnorgruH kcuonS naaitsirhC .14
.nedieL .15
.anidehcaS .A .A .16
.ehcolB dragdE .17
.nibroC yrneH .18
.sitoikitaV .J .P .19
.reyrB divaD .20
.nosgdoH .S.G llahsraM .21
.ivziR .A .A .S .22
.navaL recnepS .23
.iuozzaM .M lehciM .24
.taluG .25
.nedabseiW .26
.enworB.G drawdE .27
.salociN M .L .A .28
.WORC .S SALGUOD .29