اجتهاد در برابر نص

اجتهاد مقابل نص، عنوان و اصطلاحی است اصولی و فقهی که همه‌ی مجتهدان و فقیهان در استنباطات خود مأمور به اجتناب از آن می‌باشند و از مهم ترین خطاهای یک مجتهد، اجتهاد در مقابل نص است.
جمعه، 3 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اجتهاد در برابر نص
اجتهاد در برابر نص

 

نویسنده: محمدصادق یوسفی مقدم




 

اجتهاد مقابل نص، عنوان و اصطلاحی است اصولی و فقهی که همه‌ی مجتهدان و فقیهان در استنباطات خود مأمور به اجتناب از آن می‌باشند و از مهم ترین خطاهای یک مجتهد، اجتهاد در مقابل نص است.

معنای لغوی و اصطلاحی نص و ظاهر

نص در لغت به معنای بلندکردن است: «نص الحدیث ینصه نصاً رفعه» و نیز گفته شده که نهایت و غایت هر چیزی را نص آن می‌گویند: «أصل النص أقصی الشیء و غایته» و هنگامی که از چیزی سؤال شود و به نهایت آن چه هست، برسد گفته می‌شود: «نص الرجل نصاً». (1)
و در اصطلاح عرف «نص» به کلام معتبر و صریح و آشکاری گفته می‌شود که بیش از یک معنا از آن استفاده نشود. (2)
«ظاهر» آن است که لفظ معنایی را برساند و مخاطب آن را بفهمد و در افاده استفاده از آن به غیر محتاج نباشد و احتمال خلاف در آن مرجوح بوده، قابل اعتنا نباشد. (3)
در بعضی تعبیرها گفته شده است که هر چیزی که ظاهر باشد، منصوص است؛ (4) بنابراین، فرقی میان نص و ظاهر در افاده و استفاده نیست و حال آن که ظاهر در دلالت بر مراد، از نص ضعیف تر است و نص در دلالت بر حکم از ظاهر قوی تر می‌باشد و از این روست که فقیهان در مقام تعارض نص و ظاهر، نص را بر ظاهر مقدم می‌دارند. (5) در عین حال باید توجه داشت که وجوب عمل به ظاهر نیز از ضروریات دین است، (6) زیرا از نظر عقلا احتمال خلاف در آن الغا شده و مانند نص با آن معامله می‌شود، از این رو اجتهاد مقابل نص شامل اجتهاد مقابل ظاهر نیز می‌شود.

قلمرو معنای اصطلاحی نص

نص شامل قرآن، کلام رسول خدا (صلی اله علیه و آله) و امامان معصوم (علیه السلام) می‌شود. گفته شده که وحی تلاوت شده بر پیامبر (صلی اله علیه و آله) همان معجزه‌ی الهی یعنی قرآن مجید است که بی شک حجیت شرعی می‌باشد و نیز آن چه از رسول خدا (صلی اله علیه و آله) روایت شده و مبیّن مراد خدای- عزّوجلّ- باشد وحی بوده و حجت شرعی است؛ قرآن وظیفه‌ی پیامبر را تبیین آن چه خدا نازل فرموده می‌داند:
«لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»؛ (7)
تا برای مردم آن چه را به سوی آنان فرو فرستاده شده است، روشن بیان کنی.
از این رو، خدا می‌فرماید: «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى» (8) و از هوای نفس سخن نمی‌گوید نیست این [قرآن] مگر وحی ای که به او فرستاده می‌شود. و خداوند طاعت هر دو وحی را واجب فرموده است:
«أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ»؛ (9)
خدای را فرمان برید و پیامبر را.
پس اخبار و احادیث مانند وحی الهی حجت است و هر دو اصل اند که در وقت طلب حکم خدا باید سراغ آنها رفت:
«فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ»؛ (10)
پس اگر درباره‌ی چیزی ستیزه و کشمکش کردید، آن را به خدا [کتاب خدا] و پیامبر بازگردانید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید.
و برای رجوع به خدا و رسول راهی جز رجوع به کلام خدا و کلام رسول او نیست.
مقصود از وجوب طاعت و رجوع به خدا و رسول، تنها اقرار به طاعت نیست، بلکه مقصود اصلی اقدام عملی است؛ از این رو، پس از آن که می‌فرماید:«أَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ»؛
خدا و پیامبر او را فرمان برید.
هشدار می‌دهد که پس از شنیدن سخنان پیامبر (صلی اله علیه و آله) از دستورهای آن حضرت سرپیچی ننمایید: (11)
وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ؛ (12)
و از او روی مگردانید در حالی که [فرمان او را] می‌شنوید.
بنابراین، مقصود از نص کلام خدا و رسول است که مورد اتفاق همه‌ی فرقه‌های اسلامی است. از نظر شیعه‌ی امامیه، نصوص واردشده از امامان معصوم (علیهم السلام) حکم نصوص قرآن و رسول خدا (صلی اله علیه و آله) را دارد، زیرا سنت اهل بیت (علیهم السلام) مانند سنت رسول الله (صلی اله علیه و آله) از عصمت و وجوب اتباع برخوردار بوده و علوم پیامبر (صلی اله علیه و آله) نزد اهل بیت (علیهم السلام) به ودیعت نهاده شده است:
و إنّا وَرَثنا محمّداً و إنّ عندَنا علمَ التورةِ و الإنجیل و الزبور و تبیانَ ما فی الألواح. (13)

تعریف اصطلاحی اجتهاد مقابل نص

گرچه اصولیان و فقیهان به صورت مشخص و مدوّن درباره‌ی اجتهاد مقابل نص با عنوان یک موضوع مهم اصولی و فقهی بحثی مفصل نکرده و تعریفی خاص از آن ارائه نکرده اند که دارای حدّ و رسم باشد، ولی از مواردی که به صورت پراکنده بحث کرده اند، به خوبی پیداست که مقصود آنان از اجتهاد مقابل نص، مقدم داشتن نظر شخصی مجتهد در برابر فرمان خداوند و پیامبر (صلی اله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) است و این چیزی غیر از اجتهاد رایج میان فقیهان می‌باشد.
فقیهان شیعه (14) و بیشتر فقیهان اهل سنت معتقدند که اجتهاد در برابر دلیل قطعی، مانند نصّ قطعیّ الدلاله و قطعیِ الورود، صحیح نیست. (15)
برخی صحابه و تابعان که شایستگی فتوا داشته اند نیز در اجتهادهای خود تقدیم نص بر اجتهاد را مراعات کرده و هیچ گاه در برابر نص، اجتهاد نمی‌کرده اند. آنان هرچه مخالف نص بود، کنار می‌گذاشته اند (16) و هرگونه تقصیر در طلب نص را پیش از اجتهاد گناه می‌شمرده اند:
فإن قَصَّر فی طلبِه (النص) فهو مُخطِیء آثِمٌ لتقصیره فیما کلّف به من الطلب. (17)
گاهی پیش آمده که یک صحابی ابتدا فتوا داده، ولی پس از آگاهی از وجود نص از نظر خود بازگشته است. (18)
برخی مانند ابن حزم آن را تا حد کفر رسانده و گفته اند:
من بَلَغه عن رسولِ الله خبرٌ یُقِّر بصحّتِه ثمّ ردّه بغیر تقیّةٍ فهو کافر؛
اگر به کسی خبری از رسول خدا (صلی اله علیه و آله) برسد و به صحت آن اقرار داشته باشد و بدون تقیّه آن را رد کند، کافر است.
ابن حزم در توجیه کلامش به قرآن استناد کرده و می‌گوید (19):
خداوند می‌فرماید: «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا»؛ (20)
نه به پروردگارت سوگند که ایمان ندارند تا تو را در آن چه میانشان گفت و گو و اختلاف است، داور کنند و آن گاه در جاهای خویش از آن چه داوری کرده ای هیچ دل تنگی نیابند و به راستی بر آن گردن نهند.
پس اگر خبر صحیحی از رسول خدا (صلی اله علیه و آله) رسیده باشد باید تسلیم آن خبر صحیح شد، نه آن که با اقوال دیگران، قیاس و استحسان در برابر آن ایستاد.

صحابه و اجتهاد برابر نص

به رغم آن که برخی صحابه، از اجتهاد در برابر نص خودداری می‌کردند، تاریخ برای برخی دیگر از صحابه موارد فراوانی از اجتهاد مقابل نص را ثبت کرده است که گاه به صورت صریح در مقابل نص فتوا داده اند؛ مانند فتوای عمر و ابوبکر در سهم مؤلّفة قلوبهم از زکات. (21) فقیهان اهل سنت برای توجیه این اجتهادات تلاش کرده اند، (22) ولی این حقیقت روشن است که فتوای آنان در برابر نص صورت گرفته است. بعضی گفته اند: شاید عمر اول کسی باشد که اجتهاد در برابر نص را در جریان معروف متعه‌ی زن و متعه حج انجام داده است. (23)
مرحوم سیدشرف الدین، موارد فراوانی از اجتهادهای صحابه را که در مقابل نص صورت گرفته، در کتاب شریف اجتهاد مقابل نص گردآوری کرده و طالبان تفصیل می‌توانند به آن مراجعه کنند.

فقیهان و اجتهاد برابر نص

عده ای از فقیهان اهل سنت از اصل عدم جواز اجتهاد در برابر نص تخطی کرده، بیش از حد به رأی اعتماد کرده اند تا آن جا که رأی اجتهادی خود را بر نص مقدم داشتند، هرچند پیروان اجتهاد به رأی اکراه داشتند که مردم بر قول به غیر علم جرئت پیدا کنند، (24) ولی این حقیقت تلخ انکارناپذیر است که اجتهاد به رأی، بستر مناسبی است که آرام آرام اجتهاد مقابل نص به وجود آید، و چنین است که برخی مانند طوفی می‌گویند در سیاسات و معاملات اگر مصالح با نصوص معارض بود و جمع آن دو امکان نداشت، می‌توان مصالح را بر نصوص مقدم داشت. (25)

قرآن و اجتهاد مقابل نص

آیاتی که بر عدم جواز اجتهاد مقابل نص دلالت دارند، فراوان اند و ما در این نوشته به اختصار برخی از آنها را بیان می‌کنیم:
1. یکی از آیاتی که بر عدم جواز اجتهاد مقابل نص دلالت دارد، آیه‌ی 50 سوره‌ی قصص است. خداوند
در این آیه می‌فرماید:
«فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ»؛
پس اگر پاسخ تو را ندادند، بدان که از هوس‌ها و کام‌های خویش پیروی می‌کنند.
سپس کسی را که پیروی هوای نفس کرده و هدایت الهی را نپذیرفته، گمراه ترین افراد دانسته است: «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ»؛ و کسانی را که در مقابل هدایت الهی از هوای نفس خود پیروی می‌کنند، ظالم و ستمگر معرفی کرده است: «إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ».
در این آیه، خداوند پذیرش هدایت الهی و اجابت دعوت رسول خدا (صلی اله علیه و آله) را در برابر پیروی از هوای نفس قرار داده است؛ (26) بر این اساس، اجتهاد مقابل نص، همان پیروی از هوای نفس خواهد بود، پس اگر کسی با ترک حکم منصوص از هوای نفس پیروی کند، گمراه ترین انسان‌هاست، (27) زیرا دو راه بیش نیست: یا باید از راه انبیا و وحی پیروی کرد و یا باید از هوس‌های جاهلانه پیروی نمود و بدیهی است که اگر کسی به راه انبیا پشت کند، در مسیر هوس‌های جاهلانه خواهد افتاد و قرآن بر هر برنامه ای که از کتاب و سنت به دست نیاید، (یا بر آن منطبق نباشد) قلم بطلان کشیده است. (28)
2. یکی دیگر از آیاتی که به عدم جواز اجتهاد برابر نص دلالت دارد، آیه‌ی 26 سوره‌ی ص است. خداوند در این آیه خطاب به حضرت داوود (علیه السلام) می‌فرماید:
«یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّكَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ»؛
ای داوود، همانا تو را در زمین خلیفه قرار دادیم، پس میان مردم به راستی و درستی حکم کن و خواهش نفس را پیروی مکن که تو را از راه خدا گمراه می‌گرداند.
و سپس می‌فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ»؛
همانا کسانی که از راه خدا گمراه شوند به سزای آن که روز حساب را فراموش کردند، عذابی سخت دارند.
خداوند متعال حکم را تقسیم کرده به حکم نازل شده از جانب خداوند بر رسول خدا (صلی اله علیه و آله) و به حکم باطل برخاسته از هوای نفس (29) که با حکم نازل شده از سوی خدا مخالف است. بر این اساس، اجتهاد مقابل نص، حکم برخاسته از هوای نفس است، زیرا در مقابل حکمی قرار دارد که خدا نازل کرده است.
3. آیات 18-19 جاثیه نز بر بطلان اجتهاد مقابل نص دلالت دارند. خداوند می‌فرماید:
«ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِیعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»؛
سپس تو را بر راه و روشی از کارِ [دین و شریعت] نهادیم، پس آن را پیروی کن و از هوس‌ها و خواهش‌های دل کسانی که نمی‌دانند، پیروی مکن.
سپس می‌فرماید:
«إِنَّهُمْ لَن یُغْنُوا عَنكَ مِنَ اللَّهِ شَیئًا»؛
آنان هرگز در برابر خدا از تو حمایت نمی‌کنند (و به کار تو نمی‌آیند).
خداوند در این آیه، امر را دائر کرده میان پیروی و عمل بر طبق شریعت الهی و پیروی از هواهای ناآگاهان، و بدیهی است که اجتهاد مقابل نص، پیروی از هوای نفس و هوای ناآگاهان خواهد بود که مورد نهی خداوند متعال است. (30)
4. خداوند متعال در آیه‌ی 3 سوره‌ی اعراف خطاب به انسان‌ها می‌فرماید:
«اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء قَلِیلاً مَّا تَذَكَّرُونَ»؛
آنچه را از پروردگارتان بر شما نازل شده، پیروی کنید و از دوستان و سرپرستانی جز او پیروی مکنید؛ اندک یاد می‌کنید و پند می‌پذیرید.
خداوند در این آیه دستور داده است که فقط باید از آن چه او نازل کرده پیروی کرد و پیروی از غیر آن را پیروی از اولیا و معبودهای دیگر قرار داده (31) که شرک به خداوند است و اجتهاد مقابل نص مخالفت با چیزی است که خداوند نازل فرموده و در حکم پیروی از اولیا و معبودهای دیگر است.
5. از آیات 64-65 سوره‌ی نساء بر بطلان و حرمت اجتهاد در برابر نص استفاده شده است. خداوند در این آیات می‌فرماید:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ ... * فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّىَ یُحَكِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا»؛
و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا فرمانش برند ... نه، به پروردگارت سوگند که ایمان ندارند تا تو را در آن چه میانشان گفت و گو و اختلاف است، داور کنند و آن گاه در جان‌های خویش از آن چه داوری کرده ای هیچ دل تنگی نیابند و به راستی بر آن گردن نهند.
آیه‌ی یادشده هرگونه اجتهاد در مقابل نص پیامبر (صلی اله علیه و آله) و اظهار عقیده در مواردی که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر (صلی اله علیه و آله) درباره‌ی آن رسیده باشد، نهی می‌کند.
بنابراین، اگر در تاریخ اسلام مشاهده می‌شود که گاهی بعضی افراد در برابر حکم خدا و پیامبر (صلی اله علیه و آله) اجتهاد و یا اظهارنظر می‌کردند و مثلاً می‌گفتند پیامبر چنین گفته و ما چنین می‌گوییم، باید قبول کنیم که عمل آنها برخلاف صریح آیه‌ی مذکور است؛ (32) این آیه عام است و حکم خدا و رسول را در همه چیز حجت و واجب الاتباع دانسته است. (33)
6. آیه‌ی 105 آل عمران بر بطلان اجتهاد مقابل نص و ظاهر دلالت دارد. خداوند می‌فرماید:
«وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ»؛
و همانند کسانی مباشید که پس از آن که دلایل روشن بدیشان رسید، پراکندگی و اختلاف نمودند.
«بینه» در آیه به معنای حجت، دلیل و چیزی است که طریق به حکم خدا باشد؛ بنابراین، بینه و دلیل، شامل نص و ظاهر می‌شود؛ از این رو، چنان که اجتهاد مقابل بینه و دلیل باطل است، اجتهاد مقابل نص و ظاهر نیز باطل می‌باشد، (34) زیرا اجتهاد مقابل نص و ظاهر اجتهاد مقابل بینات است.
7. از آیه‌ی 59 سوره‌ی نساء نیز استفاده می‌شود که اجتهاد مقابل نص صحیح نیست، خداوند در این آیه فرموده است:
«فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ»؛
پس اگر درباره‌ی چیزی ستیزه و کشمکش کردید، آن را به خدا [کتاب خدا] و پیامبر بازگردانید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید.
این آیه دلالت می‌کند که در احکام دینی باید به خدا و رسول او مراجعه کرد و صریح است در این که هیچ کس حقّ تغییر و تصرف در حکمی که خدا، رسول و اولی الامر آن را بیان کرده اند، ندارد. (35)
8. خداوند در آیه‌ی 66 آل عمران می‌فرماید:
«فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»؛
پس چرا درباره‌ی آن چه هیچ دانشی بدان ندارید احتجاج و ستیزه می‌کنید و خدای می‌داند و شما نمی‌دانید.
خداوند در این آیه، احتجاج در دین را بدون علم و آگاهی منع کرده است. (36) نظیر این مطلب را خداوند در آیه‌ی 33 اعراف نیز فرموده است و اجتهاد مقابل نص، احتجاج بدون علم و آگاهی است و چنان چه احتجاج بدون علم و آگاهی جایز نیست، اجتهاد مقابل نص نیز جایز نمی‌باشد.
9. در آیه‌ی 116 نحل اجتهاد برابر نص را افترا به خداوند دانسته و می‌فرماید:
«وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ»؛
و با دروغی که بر زبانتان می‌رود مگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بندید.
«إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ»؛
همانا کسانی که بر خدا دروغ بندند، رستگار نخواهند شد.
در این آیات، خداوند از حلال و یا حرام کردن چیزی که خدا و رسول به صورت منصوص آن را حلال و یا حرام کرده، نهی فرموده و به این نکته تصریح کرده است که اگر کسی چنین کاری را مرتکب شود، بر خداوند افترا زده است، (37) پس اجتهاد مقابل نص، در حقیقت افترا بر خداوند است.
10. از آیه‌ی 36 احزاب استفاده می‌شود که همه‌ی مؤمنان به پیروی از حکم خدا و رسول او ملزم اند و در برابر آن هیچ گونه اختیاری ندارند: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» در این آیه، معصیت و تخلف از امر خدا و رسول، نشانه‌ی گمراهی انسان دانسته شده است: «وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا». از این آیه به خوبی استفاده می‌شود که اعتماد به نظر خود و دیگران در برابر حکم خدا و رسول او نشان گمراهی قطعی بوده و به طور مسلم حرام است و مؤمنان حق ندارند در برابر خواسته‌ی خدا و رسول او خواسته‌ی دیگری را برگزینند و روش است که اجتهاد در برابر نص، چیزی جز اختیار خواسته‌ی خود یا دیگران در برابر حکم خدا، رسول و اولی الامر نیست.

سنت و اجتهاد مقابل نص

روایات از طریق شیعه و سنّی، برای اثبات بطلان اجتهاد در برابر نص فراوان است و به جهت رعایت اختصار، به بیان دو روایت یکی از طریق شیعه و یکی از طریق اهل سنت، اکتفا می‌کنیم تا اجتهاد مقابل نص از نگاه روایت نیز ملاحظه شده ابشد:
1. عن أبی عبدالله (صلی اله علیه و آله) قال: من حَکَم فی درهَمَین بغیرِ ما أنزلَ اللهُ فقد کَفَر. فقلت:
کَفَر بما أَنزَلَ اللهُ أو کَفَر بما أُنزلَ علی محمّد (صلی اله علیه و آله)؟ قال (صلی اله علیه و آله): ویلک! إذا کَفَر بما أُنزِل علی محمّد (صلی اله علیه و آله) فقد کَفَر بما أَنزَل الله!؛ (38)
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: هر کس در دو درهم به غیر آن چه خدا نازل کرده حکم کند، کافر شده است. راوی از امام می‌پرسد: کافر به آن چه خدا نازل کرده یا به آن چه بر محمد (صلی اله علیه و آله) نازل شده کافر شود، به تحقیق به آن چه خدا نازل فرموده نیز کافر شده است!
اجتهاد مقابل نص در حقیقت کفر به چیزی است که خدا و رسول او به آن دستور داده اند و باید از آن پرهیز کرد، هرچند کفر در این روایت به معنای ارتداد نیست.
2. مردی از قبیله‌ی ثقیف از عمر درباره‌ی حج مسئله ای پرسید. عمر پاسخ او را داد. آن مرد گفت: از پیامبر این مسئله را پرسیدم، پاسخی دیگر به من داد. عمر بلند شد و شروع کرد به زدن او و گفت:
لم تستفتونی فی شیء افتی فیه رسول الله (صلی اله علیه و آله)؛
چرا از من چیزی سؤال می‌کنی و حال آن که پیامبر (صلی اله علیه و آله) در آن مسئله نظر داده است. (39)
گرچه حق این بود که عمر پیش از فتوا، از حکم کتاب و سنت تفحص می‌کرد و سپس فتوا می‌داد و عدم تفحص از کتاب و سنت، نشانِ نقص اجتهاد است، ولی مطلب یادشده بر اصل این که در مقابل کلام رسول الله نمی‌شود فتوا داد، دلالت دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. لسان العرب، ج7، ص 97-98، «نصص».
2. فرهنگ فارسی، ج3، ص 2399.
3. المحصول، ج1، ص 231 و المستصفی، ص 196.
4. لسان العرب، ج7، ص 97-98.
5. فرائدالاصول، ج1، ص 618؛ ج4، ص 86 و در الفوائد، ج2، ص 680.
6. الاصول الاصلیه، شبّر، ص 95؛ اضواء البیان، ج7، ص 269 و اصول السرخسی، ج1، ص 163.
7. نحل، آیه‌ی 44.
8. نجم، آیات 3-4.
9. نساء، آیه‌ی 59.
10. همان.
11. الاحکام، ابن حزم، ج1، ص 88؛ ص 275.
12. انفال، آیه‌ی 20.
13. کافی، ج1، ص 223-226.
14. جواهرالکلام، ج30، ص 141؛ ینابیع الاحکام، ص 501؛ بحارالانوار، ج30، ص 515 و النص و الاجتهاد، ص 19.
15. حاشیه البنائی، ج2، ص 387.
16. اعلام الموقعین، ج1، ص 29-30.
17. الاحکام، آمدی، ج4، ص 184.
18. اعلام الموقعین، ج2، ص 282.
19. الاحکام، ابن حزم، ج1، ص 89.
20. نساء، آیه‌ی 65.
21. النص و الاجتهاد، ص 43.
22. موسوعة العقاد الاسلامیه، ج5، ص 45-46، 927- 928.
23. همان، ص 927-928.
24. تاریخ التشریع الاسلامی، ص 89-90.
25. الاصول العامه، ص 384-385 و انوارالاصول، ج3، ص 602.
26. اعلام الموقعین، ج1، ص 49.
27. تفسیر نمونه، ج21، ص 254.
28. مجمع البیان، ج7، ص 444.
29. اعلام الموقعین، ج1، ص49.
30. همان، ص 50.
31. همان.
32. تفسیر نمونه، ج1، ص 456.
33. المیزان، ج4، ص 389، 405 و 407.
34. التبیان، ج2، ص 550.
35. المیزان، ج4، ص 389.
36. مجمع البیان، ج2، ص 317.
37. همان، ص 280-281 و ج6، ص 207.
38. وسائل الشیعه، ج27، ص 35.
39. خلاصة عبقات الانوار، ج3، ص 223؛ الاحکام، ابن حزم، ج6، ص 807.

منبع مقاله:
یوسفی مقدم، محمدصادق؛ (1387)، درآمدی بر اجتهاد از منظر قرآن، تهران: مؤسسه‌ی بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط