بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه

این مقاله در راستای تبیین ارتباط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی جهت دستیابی به توسعه، نخست به اهمیت و جایگاه فرهنگ در نظریات نوین توسعه اشاره نموده، سپس ضمن ارائه تعاریفی از فرهنگ به سه جزء اصلی و
دوشنبه، 13 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه
 بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه

 

نویسندگان:
سیدرضا صالحی امیری
اسماعیل کاووسی





 

چکیده

این مقاله در راستای تبیین ارتباط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی جهت دستیابی به توسعه، نخست به اهمیت و جایگاه فرهنگ در نظریات نوین توسعه اشاره نموده، سپس ضمن ارائه تعاریفی از فرهنگ به سه جزء اصلی و اساسی آن یعنی ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای فرهنگی پرداخته و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر تشریح کرده است.
در ادامه ضمن ارائه تعاریفی از مقوله «توسعه» به پاره‌ای از نگرش‌ها و نظریات در این خصوص اشاره نموده و توسعه اقتصادی و نقش عامل انسانی را در شکل گیری آن توصیف می‌کند. همچنین در این نوشتار چگونگی ارتباط عناصر فرهنگی و توسعه، مقاومت در برابر تغییر و نهایتاً ویژگی‌ها و خصوصیات مهم فرهنگی مطرح در فرآیند توسعه مورد بحث قرار می‌گیرد. آنچه که در این مقاله مورد تأکید قرار می‌گیرد، فرهنگ و عناصر فرهنگی است که نقش محوری در چرخه تولیدات مادی و توسعه اقتصادی در جامعه دارد و ارتباط تنگاتنگ آن با عناصر اقتصادی جهت وصول به توسعه، امری حیاتی و ضروری می‌باشد.

مقدمه

رابطه فرهنگ و توسعه همواره یکی از مباحث جدی ایران و جهان در دهه‌های اخیر می‌باشد و از زوایای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفته است.
در جهان امروز نگرش‌های گوناگونی در خصوص توسعه وجود دارد که عمدتاً بر دیدگاه اقتصاد کلاسیک و رویکرد نوسازی مبتنی هستند. در مکتب اقتصاد کلاسیک تأکید عمده بر هدف‌ها و نتایج اقتصادی است و تشکیل سرمایه و رشد تولید ناخالص ملی با تعصبی افراطی دنبال می‌شود.
مکتب نوسازی با نقد تحلیل‌های یک سونگرانه مکتب اقتصاد کلاسیک، توسعه را فرآیند تغییر و دگرگونی در تمام عرصه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، همچنین گسترده کردن حق انتخاب بشر می‌داند. در این راستا برخی از ناظران، توسعه اقتصادی- اجتماعی را منوط و مشروط به تغییر ارزشی می‌دانند (اینگلس، اینگلهارت و ...) برخی دیگر معتقدند: ارزش‌های مدرن عقلانی موجب تسریع توسعه اجتماعی- اقتصادی می‌شود (جلیلی، 1382: 6).
در تحلیل‌های اقتصادی معاصر فراگرد رشد صرفاً بر حسب متغیرهای اقتصادی تفسیر شده است. بخشی از موضوع ممکن است به دلیل این فرض باشد که متغیرهای مورد بحث می‌توانند هرگونه عامل مؤثر فرهنگی مهم برای رشد اقتصادی را شامل شوند، بدون آنکه در شرح و تفسیر اختصاصی‌تر تعیین این عوامل مؤثر باشند. بنابراین شاید فکر کنیم گنجانیدن سرمایه انسانی به عنوان یک متغیر توضیح دهنده در مدل‌های رشد اقتصادی برای بازنمودن عوامل مؤثر فرهنگی مهم کافی باشد؛ زیرا این عوامل مؤثر در قالب ویژگی‌های افراد تشکیل دهنده نیروی کار جلوه گر می‌شوند.
شولتز برای بیان اهمیت سرمایه انسانی مبحثی از نظریه لوکاس را نقل می‌کند که سرمایه انسانی عامل افزایش دهنده بهره وری، نیروی کار و سرمایه فیزیکی است و ظرفیت آن از طریق بازدهی‌ای که بر آثار خارجی سرمایه انسانی مترتب است، تعیین می‌گردد (شولتز، 1989: 356-339).
ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی، در تاریخ توسعه اقتصادی، فرهنگ را ریشه همه تفاوت‌ها می‌دانست و معتقد بود تعیین و پی گیری اصول اخلاقی روزمره به موفقیت اقتصادی کمک شایانی می‌کند. از نظر او افراد باید طوری تربیت شوند که هدف آنها زندگی و کار به روش خاص و معینی باشد (هاریسون،‌ هانتینگتون، 1383: 16).
به عقیده اینگلهارت، هر فرهنگ رهیافت مردم در تطابق با محیط اطراف‌شان می‌باشد و در بلندمدت این رهیافت‌ها به دگرگونی‌های اقتصادی، تکنولوژیکی و سیاسی پاسخ می‌دهند. آنهایی که پاسخ ندهند، بعید است گسترش یابند و جوامع دیگر از آن‌ها تقلید کنند. وی معتقد است هرچند فرهنگ‌ها در پاسخ به دگرگونی‌های محیط اقتصادی- اجتماعی و تکنولوژیکی تغییر می‌کنند، به نوبه خود به محیط نیز شکل می‌دهند. اکنون این دگرگونی‌های فرهنگی هستند که مسیر پیشرفت جامعه صنعتی را تعیین می‌کنند (اینگلهارت، 1382: 1).
فرانسیس فوکویاما نیز معتقد است که: «سرمایه اجتماعی مجموعه‌ای از ارزش‌ها یا هنجارهای غیررسمی مشترک میان گروهی از افراد می‌باشد که با یکدیگر همکاری می‌کنند. اگر اعضای این گروه انتظار داشته باشند که همگی رفتار معقول و صادقانه‌ای داشته باشند، آنگاه به یکدیگر اعتقاد خواهند داشت. اعتماد همانند نیرویی است که باعث می‌شود هر سازمان یا گروهی با شکلی کارآمدتر فعالیت کند (فوکویاما، 1379: 49).
از سویی امروزه توسعه اقتصادی از مهم‌ترین ضروریات محسوب می‌شود؛ زیرا هر نسلی مایل می‌باشد به لحاظ مادی وضعیتی بهتر از نسل‌های پیشین داشته و خواهان رشد بسیار سریع برای خروج از مرحله فقر و ارتقاء ضوابطی که وجه ممیزه کشورهای در حال توسعه از توسعه یافته محسوب می‌شوند، است. در این راستا هر نظام اجتماعی که بخواهد باقی بماند و پیام خود را به دیگران برساند، باید خود پیشرفته باشد و این خود در گرو تحقق توسعه همه جانبه است. در شرایط جهان کنونی گذار به اقتصاد بازار امری ضروری و اجتناب ناپذیر به شمار می‌آید، اما اگر این گذار به هر قیمت و در هر شرایطی صورت پذیرد، به نتایجی کاملاً خلاف انتظار خواهد رسید. شتابزدگی در این راه سبب از دست رفتن زمان زیادی می‌شود و در نهایت چاره‌ای جز بازگشت به نقطه آغازین و حرکت، اما برنامه ریزی شده و منطقی وجود ندارد (فکوهی، 1370: 54).
چهار دهه تلاش وسیع برای توسعه، اهمیت خطیر فرهنگ را آشکار ساخته است. در این مدت تأکیدها به ترتیب از آزادی سیاسی به رشد اقتصادی و بعد به مساوات اجتماعی و در نهایت استقلال فرهنگی تغییر یافته‌اند. رشد اقتصادی، هنوز موضوعی عمده محسوب می‌شود، اما پیامدهای آن توزیع عادلانه را تضمین نکرده و تمایل به حفظ استقلال و هویت فرهنگی را پاسخ نمی‌گوید (دیوپ، 1370: 2).
بنابراین آنچه که در این مقاله مورد بررسی و کنکاش قرار می‌گیرد، نقش محوری فرهنگ در چرخه تولیدات مادی و توسعه اقتصادی جامعه و نحوه رابطه متقابل آن با متغیرهای اقتصادی در راستای دستیابی به توسعه همه جانبه است.

1- فرهنگ و عناصر فرهنگی

فرهنگ شیوه زندگی و شیوه زیستن در کنار یکدیگر می‌باشد. همچنین ارزش‌های مورد قبول مردم، تساهل و تحمل غیرخود (از نظر نژاد یا جنسیت)، جهت گیری‌ها و تمایلات بیرونی در مقابل جهت گیری‌ها و تمایلات درونی است (گزارش جهانی فرهنگ، 1380: 31).
فرهنگ از نظر مالینوسکی عبارت است از: «کلیات یکپارچه‌ای شامل وسایل و کالاهای مصرفی، ویژگی‌های اساسی گروه‌های اجتماعی گوناگون و پیشه‌ها و باورها و رسم‌های بشری» (آشوری، 1380: 49).
فرهنگ نظامی است از نگرش‌ها، ارزش‌ها و دانشی که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود، در حالی که طبیعت انسانی از لحاظ زیست شناختی فطری و عمومی است، فرهنگ فراگرفته می‌شود و ممکن است از یک جامعه به جامعه دیگر تغییر کند (اینگلهارت، 1382: 19).
فرهنگ عمومی نیز آن بخش از رفتارهای فرهنگی است که نسبت به افراد جامعه عمومیت دارد و در همه حوزه‌های زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش جلوه می‌کند (گرانپایه، 1377: 6).
همان گونه که در تعاریف ارائه شده از فرهنگ ملاحظه می‌گردد، دانشمندان اجزاء و عناصر زیادی را برای فرهنگ درنظر گرفته‌اند، ولیکن در این مقاله به سه عنصر ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای فردی، که تأثیر عمده‌ای بر فرهنگ عهده دارند، اشاره می‌گردد.

2- ارزش‌های فرهنگی

ارزش عبارت است از بار معنایی خاص که انسان به برخی اعمال، پاره‌ای حالت‌ها و بعضی پدیده‌ها نسبت می‌دهد و برای آن در زندگی خود جایگاه و اهمیت ویژه‌ای قائل است (جمشیدی، 1368: 391).
از نظر آگ نیمکوف ارزش‌های اجتماعی که جامعه به آن اعتنا می‌ورزد، گرایش‌های اجتماعی را ایجاد می‌کند و تمایلات کلی هستند که در فرد به وجود می‌آیند و ادراکات، عواطف و افعال او را در جهت‌های معینی به جریان می‌اندازند (وثوقی، 1370: 188). برای ارزش‌ها می‌توان کارکردها و ویژگی‌های زیر را متصور بود:
1- ارزش‌های فرهنگی- اجتماعی مقصود و معنای زندگی را برای اعضای جامعه تدارک می‌بینند.
2- هرگونه تغییر در نظام‌های سیاسی، مذهبی یا اقتصادی با تغییر در ارزش‌های اجتماعی- فرهنگی همراه است.
3- ارزش‌ها نسبی هستند. در جامعه شناسی، ارزش‌های واقعی، ارزش‌های یک جامعه خاص هستند.
4- ارزش‌های اجتماعی- فرهنگی، شیوه‌های مطلوب اندیشیدن و عملی کردن را در فرهنگ تعیین می‌کنند (نظرپور، 1378: 64).
5- ارزش‌های اجتماعی، راهنمای فرد در انتخاب و ایفای نقش‌های اجتماعی هستند (قرائی، 1382: 206).

3- نگرش‌های فرهنگی

نگرش، ساخت ذهنبی مخفی در شخصیت است و آن را می‌توان آمادگی روانی فرد در رویارویی با پدیده‌ها، مسائل، وقایع و بروز عکس العمل توأم با هیجان نسبت به آنها دانست. کولر، پژوهشگر علوم ارتباطی، عقیده دارد که نگرش‌ها را می‌توان گونه‌ای از نظام پیچیده و منظم عقیدتی دانست که انسان‌ها را آماده بروز واکنش‌های رفتاری خاص می‌کند. به علاوه این نظام‌های پیچیده تمامی ابعاد و رفتار بشر را تحت تأثیر قرار می‌دهند (محسنی، 1379: 19).
ویژگی‌های نگرش به قرار ذیل می‌باشند:
1- نگرش‌ها حاوی مفاهیم ارزشی نسبت به پدیده‌های اجتماعی- فرهنگی هستند و سبب تحرک رفتاری می‌شوند.
2- نگرش‌ها از نظر کیفیت و شدت (یا قدرت) بر روی یک محور از حالت مثبت تا منفی تداوم دارند.
3- نگرش‌ها حالت آموخته دارند؛ به عبارت دیگر نتیجه تکوین و رشد شخصیت هستند.
4- نگرش‌ها دارای مراجع اجتماعی مشخصی در جامعه هستند.
5- نگرش‌های مختلف اجتماعی- فرهنگی به درجات متفاوتی با یکدیگر وابستگی متقابل دارند.
6- نگرش‌های اجتماعی- فرهنگی نسبتاً ثابت هستند و تداوم دارند (همان: 26).

4- رفتارهای فرهنگی

رفتار شامل عملکرد قابل مشاهده و بررسی است و ترکیبی از آگاهی‌ها و نگرش‌ها با سایر عوامل و به نسبت‌های متفاوت. رفتار از عوامل اتفاقی، امکانات عملی، مسائل جاری و بسیاری عوامل دیگر مؤثر است و از آنجا که ماهیت آن پیچیده است، ممکن است در جهت مخالف با آگاهی‌ها و نگرش‌ها نیز صورت گیرد (همان: 27).
رفتار شکل گرفته اجتماعی نتیجه فرایندهای آموزشی خاصی است که فرد در طول حیات خود در تبادل و برخورد با واقعیات اجتماعی به دست می‌آورد.
امروزه در علوم اجتماعی فرآیند شکل گیری اجتماعی و نوع ساخت یافتگی را معمولاً با اجتماعی شدن تعریف می‌کنند. این نوع فرآیندهای آموزشی و فراگیر فقط جنبه انطباقی ندارند، بلکه باید آن‌ها را در اصل، مرحله‌ای از برخوردهای حیاتی فرد با واقعیات اجتماعی و نیز ادعاها و انتظارات او در نظر گرفت (صمدی، 1381: 20).
رابطه میان ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارها در نمودار شماره 1 به تصویر کشیده شده است:
 بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه
نمودار شماره (1) رابطه میان ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارها

5- توسعه (نگرش‌ها، نظریات)

مایکل تودارو در زمینه توسعه می‌گوید: «توسعه را باید مربی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است. توسعه باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته‌های افراد و گروه‌های اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می‌یابد» (تودارو، 1383: 134).
در جهان امروز دو نگرش در مورد توسعه وجود دارد: نگرش اول، نظریه رشد اقتصادی و ارزش‌هایی است که رشد اقتصادی بر آنها استوار است. از نظر این دیدگاه، توسعه در اساس عبارت است از افزایش سریع و پایدار تولید و افزایش سرانه ناخالصی ملی که احتمالاً با تلاش برای توزیع عادلانه دستاوردهای این افزایش همراه می‌شود. این نگرش را نگرش اقتصادگرا از توسعه می‌خوانند و در آن ارزش‌های فرهنگی نقش مهمی ندارند.
اما نگرش دوم برخلاف نگرش نخست، توسعه را فرآیندی برای رشد آزادی فرد در پیگیری اهداف ارزشمندش می‌داند و نگرشی را برداشت مؤثر و رهائی بخش از توسعه می‌خواند که در آن ثروت مادی و اقتصادی صرفاً یکی از کارکردهای نظام ارزشی باشد و فرهنگ، تعیین کننده پیشرفت اجتماعی و اقتصادی به حساب آید (آمار تیاسن، 1376: 10).
در ادامه برخی از نظریات معروف در خصوص به توسعه به اختصار آورده می‌شود:
1- نظریه‌های اقتصادگرایانه: اندیشمندان اقتصادی برای تبیین علل و موانع توسعه، توجه و بررسی‌های خود را بر روی مفهوم رشد متمرکز کرده‌اند.
2- نظریه‌های فردگرایانه: همراه با شفاف شدن نارسایی‌های نظریه‌های اقتصادگرایانه، نظریه پردازان برای روشن ساختن علل و عوامل توسعه، به شناسایی خصوصیات فردی، روانی و رفتاری روی آوردند و دیدگاه‌های روانشناختی پایه مباحث تازه در تحصیل و تبیین مسائل توسعه قرار گرفت.
3- نظریه‌های نمادی: این نظریه‌ها که از سوی جامعه شناسان ساخته و پرداخته شده و واحد تحلیل و تحقیقات آنها، نمادهای اجتماعی می‌باشد، به دو دسته قابل تقسیم بندی هستند: گروهی که عامل اساسی رشد و توسعه را در نمادهای فرهنگی و نظام ارزشی جامعه دانسته‌اند و گروهی دیگر که این نقش اساسی را در سایر نهادهای اجتماعی می‌بینند.
4- نظریه‌های ساختارگرایانه- کارکردگرایانه: اغلب جامعه شناسان توسعه معتقدند کلیت ساختار جامعه را نمی‌توان به عوامل فردی و نهادی تقلیل داد. تفکیک ساختاری مفهوم محوری- کارکردگرایان در تبیین روانه نوسازی جامعه است که به صورت زیر تعریف می‌شود. پویشی که طی آن نهادهای اجتماعی در عین حالی که استقلال نسبی یافته و از هم گسسته می‌شوند، پیوستگی کارکردی آنها نسبت به یکدیگر افزایش می‌یابد و در نتیجه این روانه تکاملی، سازماندهی جدید تشکیلاتی و اداری در جامعه همراه با نقش‌ها و کارکردهای تخصصی شده افراد و گروه‌های اجتماعی تحت نظام‌های نمادی ویژه و مستقل به وجود می‌آیند (حریری، 1378: 43).

6- توسعه اقتصادی و نقش عامل انسانی در آن

توسعه اقتصادی در یک تعریف کلی عبارت است از رشد اقتصادی همراه با تغییر و تحولات کیفی؛ به عبارت دیگر، توسعه اقتصادی ابعاد کمی و کیفی تغییر در متغیرهای اقتصادی را نه به صورت مکانیکی، بلکه به صورت ارگانیک و زیستی دربر می‌گیرد (متوسلی، 1382: 12). بر طبق نظرات کیندبرگر، رشد اقتصادی به معنی تولید بیشتر است، در حالی که توسعه اقتصادی شامل تولید بیشتر همراه با تغییرات در نحوه و سازمان تولید است. در واقع توسعه اقتصادی فرآیندی است که طی آن درآمد سرانه افزایش یافته و به طور مناسب توزیع می‌شود. در جریان آن مسائلی چون فقر و بیکاری کاهش یافته و وضع معیشتی افراد بهبود می‌یابد. توسعه اقتصادی تغییر در ساختار، نظام اقتصادی و روش‌های تولید را نیز دربر می‌گیرد. تجربه نشان داده است توسعه اقتصادی در صورتی تحقق می‌یابد که علاوه بر افزایش تولید، مناسب بودن ساختارها، روابط و ابعاد مختلف جامعه و تغییر بافت تولیدی جامعه از کشاورزی به صنعتی نشدن نیز محقق گردد (نونژاد، 1380: 2).
در دوره نئوکلاسیک، اقتصاددانان به ترکیب عوامل تولیدی اهمیت می‌دادند و تکنولوژی را به عنوان عامل تغییر شکل عوامل و عملیات تولیدی معرفی می‌کردند؛ به طوری که معتقد بودند تکنولوژی می‌تواند به تغییر وضعیت اقتصادی منجر شود. از دید دانشمندان اقتصاد کلان، تکنولوژی، در فرآیند تولید پیوند میان روندهای توزیع، بهره وری و رشد اقتصادی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از سوی دیگر دانشمندان اقتصاد خرد به اطلاعات و نیروی خلاقه بشری و بهره وری و کاربست محصول نوآوری انسان اهمیت دادند (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382: 12).
امروزه اثبات شده است که در فرآیند تولید کالا و خدمات و دستاوردهای علمی، انسان مهم‌ترین نقش را در میان دیگر عوامل داشته و به عنوان مهم‌ترین سرمایه مطرح شده است؛ سرمایه‌ای که نیروی محرکه چرخ‌های اقتصادی و مولد کارایی ابزار و سرمایه‌های مادی است. از این روست که کشورهای توسعه یافته، آموزش نیروی انسانی را از اهداف اولیه و اساسی خود قرار داده‌اند و میزان نیروی انسانی متخصص، یا به عبارتی دیگر سرمایه انسانی آنان- در مسیر نوآوری، تحقیق، آموزش و سازندگی اقتصادی و علمی فعالیت- خود ضابطه‌ای برای پیشرفت‌شان به حساب می‌آید (همان: 14- 3).
توسعه انسانی دو وجه دارد؛ از یک سو بر شکل گیری قابلیت‌های انسانی (از راه سرمایه گذاری در نیروی انسانی) تأکید می‌ورزد و از سوی دیگر به همان اندازه شیوه به کارگیری این قابلیت‌های رشد یافته را (از راه ایجاد چارچوبی برای مشارکت در رشد، درآمد و اشتغال) مورد توجه قرار می‌دهد (گریفین، 1375، 12).
توسعه انسانی هدف نهایی توسعه اقتصادی است و بهترین وسیله ممکن برای پیشبرد توسعه انسانی؛ به کلامی واضح‌تر، در عین حال که خود یک هدف است، وسیله نیز هست (همان: 14).

7- چگونگی ارتباط عناصر فرهنگی و توسعه

مباحث توسعه زمانی اوج گرفت که اصلی‌ترین عامل توسعه یعنی انسان مورد توجه قرار گرفت و سرمایه گذاری در نیروی انسانی شامل آموزش، بهداشت و درمان به عنوان اصول اولیه تحول فکری و ایجاد اعتقاد به قدرت انسانی در تسلط بر طبیعت مطرح شد. همان گونه که در تعریف فرهنگ ذکر شد: فرهنگ انباشت مهارت‌ها، افکار و عقاید، انگیزش‌ها و به خدمت گرفتن آنها در روش‌های تولید، خدمات عمومی و البته نهادهای اجتماعی است.
مؤلفه‌های فرهنگی می‌توانند انگیزه‌های کار، فعالیت و نوآوری را ارتقا دهند یا برعکس موجب تخریب بنیان‌های انگیزشی در صحنه رقابت شوند.
شایان ذکر است که برای انتخاب یک الگوی توسعه مطلوب باید سنت‌ها و آداب فرهنگی دائماً تصحیح و تعدیل گردند تا مسیر توسعه هموار گردد. هر فرهنگی تعیین کننده یک سطح توسعه است و هر سطح توسعه‌ای نیز کیفیت فرهنگ جامعه را تعیین می‌کند. از این رو نباید این تصور وجود داشته باشد که فرهنگ یک کشور لایتغیر است، بلکه فرهنگ در بستر زمان، هم عامل تغییر است و هم خود تغییر می‌کند (متوسلی، 1382، 91- 87).
صاحب نظرانی که در خصوص توسعه تحقیقاتی انجام داده‌اند، بیش از هر چیز بر نقش سرمایه انسانی تأکید دارند. اینان معتقدند که یکی از مهم‌ترین عوامل توسعه، رفتار یا واکنش انسان است، زیرا عوامل لازم برای دگرگونی اقتصادی- اجتماعی از طریق همین رفتار یا واکنش انسانی پدید می‌آید و از آنجا که توسعه با قبول شیوه‌ها، روش و اندیشه‌های نو شکل می‌گیرد، ارزش‌ها، هدف‌ها و گرایش‌های انسان در این میان اهمیت می‌یابند (قاضیان، 1382: 19). از سویی توسعه مطلوب باید درون زا باشد. تنها با استفاده از افکار، اندیشه‌ها، ارزش‌ها، امکانات و مهارت‌ها و در نظر گرفتن همه شرایط زمانی و مکانی و توانمندی‌های درونی می‌توان نظام را به توسعه‌ای پایدار و ماندنی رهنمون کرد. البته این به معنای محروم کردن خود از علوم، فنون و تجارب کشورهای گوناگون نیست، بلکه باید همت نمود تا با استفاده دقیق از آنها به درونی کردنشان اقدام ورزید (نظرپور، 1378: 105)
 بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه
نمودار شماره (2) چگونگی ارتباط متقابل عناصر فرهنگی با مؤلفه‌های اقتصادی
همان گونه که در نمودار شماره (2) ملاحظه می‌گردد، اجزاء و عناصر فرهنگی در صورت قرار گرفتن در مسیر صحیح، باعث توسعه انسانی می‌گردند؛ توسعه انسانی ویژگی‌هایی را ایجاد می‌نمایند که تضمین کننده توسعه اقتصادی در جامعه خواهند بود؛ توسعه اقتصادی نیز شرایطی بهینه را در جامعه خلق نموده و امکاناتی را مهیا می‌نماید که زمینه و بستر دستیابی به توسعه پایدار را فراهم می‌نماید؛ توسعه اقتصادی و توسعه پایدار مجدداً بر ارزش‌ها، نگرش‌ها و رفتارهای انسان که عامل اصلی توسعه در هر جامعه‌ای می‌باشند، تأثیرگذار خواهند بود. به کلامی واضح‌تر، ایجاد هرگونه خلل در این چرخه، موجبات عدم دسترسی به توسعه را ایجاد خواهد نمود.

8- مقاومت در برابر تغییر

رفتارهای انسانی ارتباط مستقیمی با ارضای نیازها و آرزوهای‌شان دارد؛ به تعبیری دیگر، افراد حاضر نخواهند شد، رفتار خود را تغییر دهند، مگر اینکه متقاعد شوند دگرگونی‌های پیشنهاد شده به سود آنها خواهد بود.
مهم‌ترین منابع مقاومت فردی در مقابل تغییر در رفتارها و نگرش‌ها عبارتند از:
1- توجه و ادراک انتخابی: مردم به دریافت انتخابی چیزهایی تمایل دارند که به سهولت بیشتری با ادراک کنونی آنان از دنیا همخوانی دارد.
2- عادت: معمولاً گرایش افراد در جهتی است که به محرک‌ها، به شیوه‌های آشنای خود پاسخ دهند؛ البته به غیر از مواردی که شرایط به گونه‌ای قهرآمیز تغییر کند.
3- وابستگی: همه انسان‌ها حیات را با وابستگی به بزرگسالان آغاز می‌کنند. هرگاه این وابستگی به سوی ابعاد غیرمتعارف و افراطی آن کشیده شود، می‌تواند به مقاومت در برابر تغییر منجر شود.
4- ترس‌های ناشناخته: اگر مردم در مواجهه با شرایط یا چیزهای ناشناخته مضطرب می‌شوند، هر تغییر عمده‌ای عاملی از عدم اطمینان است.
5- دلایل اقتصادی: معمولاً مردم در مقابل تغییراتی که امکان دارد درآمد آنان را به طور غیرمستقیم کاهش دهد، مقاومت می‌کنند.
6- تأمین و بازگشت: هنگامی که در زندگی محرومیت‌های فراوانی به وجود می‌آید، پاره‌ای از مردم به گذشته‌ای شادتر فکر می‌کنند و ممکن است به عصر طلایی خویش تمایل پیدا کنند (محسنی، 1379: 33).
 بررسی و تحلیل روابط متقابل عناصر فرهنگی و متغیرهای اقتصادی در فرآیند توسعه
نمودار شماره (3) منابع مقاومت فردی در مقابل تغییر در نگرش‌ها و رفتارها
همان گونه که در نمودار شماره (3) ملاحظه می‌گردد، دانشمندان و محققین به موانع فرهنگی بسیاری که در مسیر توسعه قرار دارند، اشاره نموده‌اند. با توجه به آنکه جنس این موانع، فرهنگی می‌باشد، قطعاً آن ویژگی‌ها و خصوصیاتی می‌توانند موجبات رفع این موانع گردند که از جنس فرهنگ باشند. در ادامه مقاله به ویژگی‌های فرهنگی که در فرآیند توسعه مطرح می‌باشند، اشاره می‌شود.

9- ویژگی‌های فرهنگی مطرح در فرآیند توسعه:

با توجه به دیدگاه صاحب نظران و دانشمندانی که در امر توسعه دست به انجام مطالعات و پژوهش‌های زیادی زده‌اند، می‌توان پاره‌ای از خصوصیات و باورهای فرهنگی را که نقش عمده‌ای در فرآیند توسعه دارند، به شرح ذیل معرفی نمود:

1- 9- تفکر و نگرش علمی

از آنجا که تحقق توسعه اقتصادی، مستلزم تحول مستمر در روش‌های تولید است و تسریع تغییرات در رفتارهای تولید مستلزم انباشت و به کارگیری علم، دانش و تجربه مفید است، گسترش روحیه علمی در فرهنگ یک جامعه می‌تواند سهم مهمی در تحولات توسعه‌ای آن کشور داشته باشد (ایمانی راد، 1372: 34). جامعه و به ویژه تصمیم گیرندگان سیاسی و اقتصادی کشور از بالاترین تا پایین‌ترین سطوح باید بپذیرند که در برخورد با مسائل مختلف، نیازمند دیدگاه‌های کارشناسی و تخصصی هستند، لذا باید نهادهای لازم را برای انجام امور کارشناسی و تخصصی به وجود آورند (متوسلی، 1382: 44). همچنین برای حل مشکلات می‌باید از روش‌های علمی استفاده کرده و از روش‌های سنتی متغیر با آن دست بشوید (سریع القلم، 1369: 92).

2- 9- نظم پذیری جمعی

گسترش حوزه‌های تولیدی و استمرار تحولات تکنولوژیکی، منجر به پیچیده‌تر شدن بافت و سازماندهی تولیدات شده و روابط اجتماعی پیرامون خود را پیچیده کرده است؛ بنابراین نظم به عنصر اجتناب ناپذیر و ضروری تغییرات اقتصادی تبدیل گردیده است. پس هرچه نظم در فرهنگ یک جامه عمومیت یابد، توسعه اقتصادی نیز به تبع آن تسریع می‌گردد (ایمانی راد، 1372: 62). نظم اجتماعی قبل از آنکه توسط قوانین نوشته شده در جامعه‌ای به اجرا درآید، می‌بایست در فرهنگ مردمی، پذیرش عام یابد و هرنوع بی نظمی، ضد ارزش برای همه تلقی شود (توسلی، 1382: 93).

3- 9- باور به تغییر

این اصل با حاکمیت روحیه علمی، ارتباطی وثیق دارد. حاکمیت این اعتقاد به این دلیل ضروری است که خلاف آن به محافظه کاری و حفظ بی چون و چرای سنت‌ها می‌انجامد و توسعه را که گذار از سنت است، متوقف می‌کند. این اعتقاد همچنین نظر داشتن به آمیزه است (قاضیان، 1382: 22- 4).

4- 9- امنیت

در صورت حاکمیت امنیت در زمینه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی، فعالیت‌ها به شکل دلخواه و منطقی به ثمر می‌نشیند و آثار و نتایج مطلوب به دست می‌دهد.
امنیت در جامعه شرایطی را به وجود می‌آورد که از طریق شکوفایی استعدادها و نیروی خلاقه افراد، رابطه‌ای میان عادات کهنه (وضعیت ثبات) و عادات نو (تغییر در جامعه) برقرار می‌شود؛ به نحوی که افراد با برخورداری از امنیت دست به تغییر عادت‌های معطوف به منطق محدود خود می‌زنند و آنها را به عادت‌های معطوف به منطق جامعه بدل می‌نمایند (قانع، 1373: 47).
امنیت مجموعه شرایطی را در اجتماع به وجود می‌آورد که موجب شور و شوق و ذوق و آسایش خیال برای کار، کوشش، فعالیت و سازندگی برای آینده کشور گشته و زمینه مناسب برای ایجاد و تغییر ثبات و پیشرفته جامعه، فراهم می‌گردد. از این روست که امنیت فرد در جامعه از نظر اشتغال و مشارکت اجتماعی از جمله موارد محوری برای توسعه محسوب می‌گردد و بدون توجه به این مقوله نمی‌توان به تغییرات مطلوب در جامعه و در جهت توسعه دست یافت (آرتور، 1368: 81-79).

5- 9- کار سخت

کار و تولید مرکز ثقل توسعه می‌باشند. جامعه‌ای توسعه یافته است که کارکردن در آن نهادینه می‌شود. سخت کوشی، دقت در کار، قانون پذیری، عمل در حدود اختیارات، توجه به نظم و سازماندهی و مقدم شمردن اهداف مملکتی بر اهداف گروهی و شخصی از جمله خصلت‌هایی هستند که در توسعه اقتصادی نقش کلیدی ایفا می‌کنند و معمولاً تحت عنوان فرهنگ اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند. در جوامع توسعه یافته، کارکردن، تولید کردن و نهایت بهره برداری از زمان و امکانات از جمله ویژگی‌هایی فرهنگی هستند که به صورت نهادی در خدمت اقتصاد قرار گرفته‌اند (سریع القلم، 1369: 88).

10- نتیجه گیری

توسعه همه جانبه و پایدار، آرمانی ملی برای تمام کشورها می‌باشد. همه مردم دنیا تمایل دارند تا توان مادی، انسانی و معنوی کشور خود را افزایش دهند؛ به همین منظور می‌بایست مسیر صحیح توسعه را شناسایی نمایند و بر اساس سازوکارهای عملی در این مسیر گام بردارند.
ورود به مسیر توسعه نیازمند اصول اولیه و پیش نیازهای ارزشی و نهادی می‌باشد که در قالب مدل‌ها و استراتژی‌های معمول و مرسوم اقتصادی به آنها پرداخته نمی‌شود. در حقیقت توسعه فرآیندی پیچیده، مرکب و چندوجهی می‌باشد و کلیه کشورهای توسعه یافته کنونی نیز خود مسیری ناهموار از موانع فرهنگی و ساختاری را پشت سر نهاده و شرایط لازم برای استمرار توسعه را در جوامع خود نهادینه کرده‌اند.
اصولاً پویایی اجتماعی و اقتصادی در گرو شکوفایی نیروهای بالقوه افراد جامعه می‌باشد و تمامی اقداماتی که زمینه آزادی تفکر انسانی را از جهل و جمود فراهم می‌آورد، سبب تحولاتی فکری و فرهنگی برای وی می‌گردد و نهایتاً مسیر رسیدن به توسعه را هموار می‌سازد.
فهرست منابع
1. ایمانی راد، مرتضی، مجموعه مقالات، سمینار فرهنگ و توسعه، «امکان پذیری برنامه ریزی فرهنگی»، 1372.
2. اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی، ترجمه‌ی مریم وتر، تهران: انتشارات کویر، 1382.
3. آمارتیاسن، انتخاب مسیر، آیا فرهنگ صرفاً مکمل توسعه است؟ پیام یونسکو، شماره 316، 1376.
4. آرتور، لیونیگتون، سیاست اجتماعی در کشورهای در حال توسعه، ترجمه حسین عظیمی، مرکز مدارک اقتصادی و انتشارات سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور.
5. بررسی و تعیین عوامل مهم راهبرد توسعه انسانی در فرآیند توسعه ایران، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382.
6. سریع القلم، محمود، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، تهران: نشر سفیر، 1369.
7. دیوپ، س. ک، «ابعاد فرهنگی توسعه»، ترجمه بهروز گرانمایه، ماهنامه فرهنگ، شماره 1، 1370.
8. تودارو، مایکل، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، سازمان برنامه و بودجه، تهران: 1383.
9. صمدی، ‌هادی، جامعه شناسی برای اقتصاد، تهران: انتشارات سمت، 1381.
10. جمشیدی، سیدمحمدرضا، «ارزش و ارزش شناسی»، مجله فرهنگ، کتاب چهارم و پنجم، تهران: 1368.
11. حریری، محمد، مدیریت توسعه، تهران: نشر قطره، 1378.
12. کریس ولز، رونالد اینگلهارت، ‌هانس و ...، توسعه انسانی نظریه‌ای درباره تغییر اجتماعی، ترجمه جلیلی، ‌هادی، تهران: انتشارات طرح‌های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1382.
13. فکوهی، ناصر، «از فرهنگ تا توسعه»، مقالاتی در خصوص توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران، تهران: انتشارات فردوس، 1379.
14. فوکویاما، فرانسیس، پایان نظم، سرمایه اجتماعی و حفظ آن، ترجمه غلام عباس توسلی، تهران: انتشارات جامعه ایرانیان، 1379.
15. قانع بصیری، محسن، امنیت، توسعه و مدیریت کلان جامعه، تهران: نشریه مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، 1373.
16. قرائی، محمد، مبانی جامعه شناسی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات ابجد، 1382.
17. قاضیان، حسین، «نظریه‌های توسعه و عوامل فرهنگی»، فرهنگ و توسعه، شماره 4، 1382.
18.‌هارلسیون، لارنس و هانتینگتون، ساموئل، اهمیت فرهنگ، ترجمه انجمن توسعه مدیریت ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1382.
19. گزارش جهانی فرهنگ، گروه نویسندگان تهران، تهران: مرکز انتشارات یونسکو، 1379.
20. گرانپایه، بهروز، فرهنگ و جامعه، معاونت پژوهشی و آموزشی وزارت فرهنگ و ارشاد، تهران: 1377.
21. گریفین، کیث، تری مک لنگی، تحقق استراتژی توسعه انسانی، ترجمه غلامرضا خواجه پور، مؤسسه عالی پژوهش، تأمین اجتماعی: 1375.
22. گریفین، کیث، تری مک لنگی، تحقق استراتژی توسعه انسانی، ترجمه غلامرضا خواجه پور، مؤسسه عالی پژوهش، تأمین اجتماعی: 1375.
22. وثوقی، منصور، نیک خلق، علی اکبر، مبانی جامعه شناسی، تهران: نشر کسری، 1370.
23. محسنی، منوچهر، بررسی نگرش‌ها و رفتارهای اجتماعی فرهنگی در ایران، شورای فرهنگ عمومی کشور، تهران: 1379.
24. متوسلی، محمود، توسعه اقتصادی، مفاهیم، مبانی نظری، نهادگرایی و روش شناسی، تهران: انتشارات سمت، 1382.
25. نظرپور، محمدتقی، ارزش‌ها و توسعه، تهران: نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1378.
26. نونژاد، مسعود، اقتصاد توسعه، شیراز: انتشارات کوشامهر، 1380.
27. Sholtz, (1989), The state of Development Economics Basil Black well, Great Bratain.

منبع مقاله :
منبع مقاله: صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل؛ (1391)، فرهنگ و مدیریت سازمان‌های فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط