روانشناسی برخورد با جوان و نوجوان-قسمت اول
نويسنده:محمد فولادی
منبع:ديدار آشنا
منبع:ديدار آشنا
اشاره
پایان دوران كودكی، آغاز دوره جدیدی است كه هر انسانی باید آن را سپری كند. به اعتقاد كارشناسان و روانشناسان، این دوره كه موسوم به دوران نوجوانی است، حادترین، حساسترین و بحرانیترین دوران زندگی هر انسانی است كه لاجرم باید از این گردباد شدید عبور كند. این گردباد چنان همه وجود نوجوان را دستخوش تغییر میكند كه او را دچار بحران هویت، تحیر و سرگشتگی میكند. چنین فردی با ورود به این مرحله هرگز آرام ندارد، همواره در حال جنبوجوش و التهاب است. بر موجی سوار است كه هر لحظه انتظار رسیدن به ساحل نجات را دارد. بیقرار است و به هر سو میزند تا خود را به ساحل برساند.
در واقع، نوجوان همان كودك 10 یا 11 ساله دیروزی و آرامی است كه بیچون و چرا، دستورات و اوامر بزرگتر از خود را در خانه میپذیرفت. اما با ورود به این دوره و تنها به فاصله مدت زمان كوتاهی، به یك باره تغییر مشی داد، و برخلاف انتظار به همه كس و همه چیز نه میگوید، نه تنها همان كودك سر به راه دیروز نیست، بلكه كاملا فردی ماجراجو و پرخاشگر است. چهره او به ناگاه عوض میشود، لحن گفتارش تغییر میكند، رنگ پوست و لهجه، رفتار و مشی او به گونهای دیگر میشود و این همان چیزی است كه والدین را شدیدا نگران كرده و موجبات تشویق خاطر آنان را فراهم میآورد.
بنابراین، آشنایی با مسائل و مشكلات نوجوانان و جوانان و بیش از هرچیز آشنایی با شیوه برخورد با آنان، ابتداییترین و ضروریترین نیاز و ابزار برای كسانی است كه به نحوی با نوجوانان برخورد میكنند. زیرا هرگونه ناآشنایی و غفلت از این گونه مسائل بیش از بیش موجبات تشدید مشكلات آنان را فراهم میآورد. اما بیش از هر چیز توجه به چند نكته ضروری است:1. اصولا فصل نوجوانی و جوانی، فصل معماوار، پیچیده و كوران دگرگون شونده و دگرگونساز و تغییر و تحول است. در این مرحله، گویا آدمی (كودك) میمیرد و انسان دیگر (نوجوان و جوان) زنده میشود. اساسا، نوجوان، كودك دیروز و یا كودك بزرگشده امروز و جوان نیز همان نوجوان دیروزی نیست، بلكه انسانی از نوع دیگر است. لذاست، كه در برخورد با چنین انسانی، باید شیوه برخورد نیز نسبتبه، مقطع كودكی و... تغییر یابد.
2. سر معماوارگی و ابهام و پیچیدگی دوره نوجوانی و جوانی تنوع و گونهگونی مؤلفههای شناسا و ناشناسا، شناخته شده و ناشناختهای است كه هویت نوجوان و جوان را شكل میدهد. هویت نوجوان و جوان امروزی، تحت تاثیر بسیاری از عوامل شناخته و ناشناخته درونی و بیرونی از جمله محیط، جامعه، خانواده، وراثت، ملیت، نژاد، طبقه اجتماعی ،زیستبوم، فرهنگ ملی و محلی و جهانی، میزان و تحصیلات، نوع تخصص، شغل، نوع گرایش سیاسی و... است. از اینرو، در شناخت هویت و مقتضیات و مسائل و مشكلات یك نوجوان و جوان و پاسخ بدان و اساسا در برخورد با آنان باید شیوهای متفاوت برگزید. یعنی نوع برخورد با یك كودك، نوجوان و جوان باید ماهیتا متفاوت باشد و نمیتوان در هر سه مقطع به یك شیوه با آنان برخورد كرد، در واقع برخورد با هر مقطع روانشناسی خاص خود را میطلبد.
3. برای شناخت نسل نو و تنظیم روابط و مناسبات سازنده با نوجوان و جوان، باید از چهار بعد و در چهار گرایش مقتضیات و مختصات یك نوجوان و جوان مطالعه شود: از بعد زیستشناختی، روانشناختی، جامعهشناختی و مردم شناختی. درواقع، برای برخورد شایسته با یك نوجوان و جوان، باید جوان از لحاظ زیستی، روانی، اجتماعی و مردمشناختی مورد مطالعه دقیق و موشكافانه قرار گیرد. برای مثال، از لحاظ روانشناختی، برای برخورد مناسب و سازنده با یك نوجوان و جوان، باید مربی و كسی كه با وی برخورد میكند، سه اصل مهم جلب اعتماد، فاصلهزدایی و ذهنیتشناسی را وجه همتخویش قرار دهد و آن را به عنوان اصلیترین و كارآمدترین ابزار مناسبات میان خود و جوان و نوجوان در نظر بگیرد.
الف. اعتمادسازی و جلب اعتماد از ابتداییترین ابزار یك مربی و یك مبلغ و یك پدر و مادر فهیم و فرهیختهای است كه برای درك فرزند نوجوان و جوان خویش به كار میگیرند. در واقع، جلب اعتماد، پذیرش و مقبولیت فرد توسط مخاطب است. جوان و نوجوان باید ما را بپذیرند و تا زمانی كه ما را به دیده قبول ننگرند و احساس نكنند كه ما آنها را درك میكنیم، چیزی از ما نمیپذیرند.
ب. فاصلهزدایی و تفاوتزدایی، از دیگر مكانیسمهای روانشناختی برخورد با نوجوانان و جوانان است. فاصلهزدایی به معنی زدودن و كاستن فاصلهها و احساس همدلی و هم احساس شدن با مخاطب و القای قرابت و شباهتخود با مخاطب است. در حقیقتبا این كار، جوان و نوجوان احساس میكند نه تنها بین او، طرف مقابل هیچ فاصله و شكاف طبقاتی وجود ندارد كه رابطهای كاملا صمیمی و همدلانه وجود دارد.
ج. ذهنیتشناسی مخاطب نیز از دیگر مكانیسمهای روانشناختی برخورد با كودكان و نوجوانان است. ذهنیتشناسی به این معناست كه بدانیم مخاطب چگونه میاندیشد، به چه میاندیشد و مشكل اصلی او چیست و درباره ما چگونه میاندیشد. ذهنیتشناسی، در واقع داشتن هنر مخاطبشناسی است و اینكه در ذهن مخاطب نوجوان و جوان چه میگذرد.
پایان دوران كودكی، آغاز دوره جدیدی است كه هر انسانی باید آن را سپری كند. به اعتقاد كارشناسان و روانشناسان، این دوره كه موسوم به دوران نوجوانی است، حادترین، حساسترین و بحرانیترین دوران زندگی هر انسانی است كه لاجرم باید از این گردباد شدید عبور كند. این گردباد چنان همه وجود نوجوان را دستخوش تغییر میكند كه او را دچار بحران هویت، تحیر و سرگشتگی میكند. چنین فردی با ورود به این مرحله هرگز آرام ندارد، همواره در حال جنبوجوش و التهاب است. بر موجی سوار است كه هر لحظه انتظار رسیدن به ساحل نجات را دارد. بیقرار است و به هر سو میزند تا خود را به ساحل برساند.
در واقع، نوجوان همان كودك 10 یا 11 ساله دیروزی و آرامی است كه بیچون و چرا، دستورات و اوامر بزرگتر از خود را در خانه میپذیرفت. اما با ورود به این دوره و تنها به فاصله مدت زمان كوتاهی، به یك باره تغییر مشی داد، و برخلاف انتظار به همه كس و همه چیز نه میگوید، نه تنها همان كودك سر به راه دیروز نیست، بلكه كاملا فردی ماجراجو و پرخاشگر است. چهره او به ناگاه عوض میشود، لحن گفتارش تغییر میكند، رنگ پوست و لهجه، رفتار و مشی او به گونهای دیگر میشود و این همان چیزی است كه والدین را شدیدا نگران كرده و موجبات تشویق خاطر آنان را فراهم میآورد.
بنابراین، آشنایی با مسائل و مشكلات نوجوانان و جوانان و بیش از هرچیز آشنایی با شیوه برخورد با آنان، ابتداییترین و ضروریترین نیاز و ابزار برای كسانی است كه به نحوی با نوجوانان برخورد میكنند. زیرا هرگونه ناآشنایی و غفلت از این گونه مسائل بیش از بیش موجبات تشدید مشكلات آنان را فراهم میآورد. اما بیش از هر چیز توجه به چند نكته ضروری است:
1. ساختار این متن از سخنرانی جناب حجةالاسلام علیاكبر رشاد، در نشریه مسجد 52، ص 20، مهر و ابان 79 اخذ شده، سپس بازنویسی و بازآفرینی شده است.