پیگیری‌های رمانتیک

از سویی، علاقه‌ای به علوم‌انسانی و گرایشی به دفاع از یکپارچگی این علوم در برابر علوم طبیعی وجود دارد؛ و از سوی دیگر، دغدغه‌ی عمیقی درباره‌ی مسئله‌ی درک متونی که از گذشته به ما رسیده است. این دو ستون‌هایی هستند که
دوشنبه، 20 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پیگیری‌های رمانتیک
 پیگیری‌های رمانتیک

 

نویسندگان: بیورن رَمبرگ و کریستین گسدال
ترجمه‌ی: مهدی محمّدی



 

از سویی، علاقه‌ای به علوم‌انسانی و گرایشی به دفاع از یکپارچگی این علوم در برابر علوم طبیعی وجود دارد؛ و از سوی دیگر، دغدغه‌ی عمیقی درباره‌ی مسئله‌ی درک متونی که از گذشته به ما رسیده است. این دو ستون‌هایی هستند که هرمنوتیک مدرن بر آنها بنا شده است. زیرا، به عبارت دقیق، تنها در نقطه‌ای که این دو جهت‌گیری به هم می‌رسند و تحت تأثیر یکدیگر قرار می‌گیرند شاهد نخستین کوشش‌ها برای بیان هرمنوتیکی به‌راستی فلسفی هستیم. این امر در دوره‌ی ایده‌باوری ورمانتیسم آلمانی رخ می‌دهد. هردر، (1) برادران شلگل، (2) و نووالیس (3) همه شخصیت‌های مهمی در این زمینه‌اند؛ همچنین است پس‌زمینه‌ی فلسفی‌ای که کانت و هگل فراهم آوردند. اما فریدریش شلایرماخر است که نخستین بار توانست جریان‌های فکری زمانه را در کنار هم بنشاند و دریافتی همساز از هرمنوتیکی کلی یا عام به دست دهد، هرمنوتیکی که سروکارش نه با نوع خاصی از ماده‌ی متنی (مانند کتاب مقدس یا متون کهن)، بلکه با معنای زبانی به طور کلی است.
شلایرماخر هرمنوتیک را از سال 1805 به بعد در دانشگاه‌های هاله و برلین تدریس می‌کرد. هرچند او آموزش دیده‌ی فلسفه‌ی کانتی بود، هیچ‌گاه کانتی تمام‌عیاری نبود. شلایرماخر از منابعی چون مونادشناسی (4) لایب‌نیتس، فلسفه‌ی این‌همانی (5) شلینگ و آموزه‌های تجربه‌باوری انگلیسی بهره می‌گرفت. با این همه، مسئله‌ی (کانتی) حقانیت [یا اعتبار] در کانون هرمنوتیک او جای دارد.
به اعتقاد شلایرماخر، فهم فرهنگ‌های دیگر چیزی نیست که بتوان آن را بدیهی گرفت. فهم دیگران مستلزم نوعی گشودگی نسبت به این نکته است که آنچه عقلانی، درست یا همساز به نظر می‌رسد چه بسا پرده‌ای باشد بر چیزی بسیار ناآشنا. چنین گشودگی‌ای تنها زمانی ممکن است که به نحوی نظام‌مند درباره‌ی پیشداوری‌های هرمنوتیکیمان مداقه کنیم. شلایرماخر این را کاربرد سخت‌تر هرمنوتیک می‌نامد، که در برابر کاربرد نرم‌تر آن قرار می‌گیرد. با این حال، او بارها تأکید می‌کند که کاربرد سخت هرمنوتیک، به خودی خود، تضمین کننده‌ی فهم درست یا کافی نیست؛ اما به باور شلایرماخر، ابزار کمکی ضروری‌ای است، و چه بسا مفسر را یاری کند تا قربانی این تمایل نشود که گفته یا نوشته‌ی دیگران را از منظر چارچوب فرهنگی، الهیاتی یا فلسفیِ ذهن خود ببیند.

این نکته صرفاً به فهم ما از فرهنگ‌های دیگر مربوط نمی‌شود. زیرا، به گفته‌ی شلایرماخر، کل کاربرد زبان در جایی میان فردیت ریشه‌ای و کلیت ریشه‌ای قرار دارد. هیچ یک از این دو به شکلی کاملاً ناب وجود ندارند. کل کاربرد زبان بازمی‌گردد به دستور زبان و دایره‌ای از واژگان نمادین مشترک؛ با این وصف، ما این منابع مشترک را به شیوه‌هایی بیش و کم فردی به کار می‌گیریم- مثلاً در شعر فردیت آن بیش‌تر، و در گفتمان علمی یا گفتگو درباره‌ی آب و هوا کم‌تر است. اما، فردیتِ کاربرد زبان به لایه‌ای درونی و دسترس‌ناپذیر از ذهن بازنمی‌گردد، بلکه مربوط می‌شود به چیزی شبیه سبک، لحن، یا ویژگی زبان به هنگام استفاده.

برای درک معنای گفته یا نوشته‌های کسی، باید هم به جنبه‌های کاربرد زبان نزد او، منابع مشترک یا دستور زبان و نحو، و هم به کاربستِ فردی توجه کنیم. شلایرماخر به این کار تحت عنوان درآمیختن تفسیر دستوری و تفسیر فنی می‌پردازد. اما قاعده‌ای برای این آمیزش در کار نیست، بلکه باید متن را با متن‌های دیگری از همان دوره، حتی از همان نویسنده، مقایسه کرد، و در عین حال هرگز یکتایی آن اثر خاص را از نظر دور نداشت. شلایرماخر نیز، همچون شلگل و دیگر فیلسوفان آن زمان، این کار را قابلیت حدس زدن می‌داند: توانایی حرکت از جزئی به سوی کلی بدون کمک گرفتن از قواعد یا آموزه‌های عام تنها با درآمیختن رهیافتی مقایسه‌ای و گمانه‌زنی خلاقانه است که می‌توان به فهم بهتر رسید.
با این حال، فهم بهتر به معنای فهم کافی و وافی نیست، زیرا گرچه خطر بدفهمی متضمن وضعیت بیگانگی مطلق نیست- هرچه باشد، اما بیش‌تر اوقات با موفقیت ارتباط برقرار می‌کنیم و سخن خود را انتقال می‌دهیم- اما به این معنی هست که [فرایندِ] فهم هیچ گاه پایان نمی‌پذیرد. همواره پاره‌ی بخش‌ناپذیری باقی خواهد ماند که مفسر را به کاوش در چشم‌اندازهای هرمنوتیکی‌ای می‌کشاند که تا آن زمان بیرون از محدوده‌ی فهم قرار داشته‌اند.
دقیقاً ایده‌ی چرخشی نقادانه و اساسی در هرمنوتیک به همراه تمرکز بر فردیتِ کاربرد زبان بود که شلایرماخر را چنین شخصیت مهمی برای نسل بعدی هرمنوتیک دانان کرد، نسلی که دغدغه‌اش روش‌شناسی علوم انسانی یا، به تعبیر خودش، نقد عقل تاریخی (نقد به معنای کانتی اصطلاح) بود.

پی‌نوشت‌ها:

1- Herder.
2- Schlegel.
3- Novalis.
4- monadology.
5- identity.

منبع مقاله :
رَمبرگ بیورن، گسدال کریستین؛ (1393)، هرمنوتیک، ترجمه‌ی مهدی محمدی، تهران: نشر ققنوس، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.