کاغذ سفید- بیاض
معمولاً رنگ کاغذ، سفید یا به رنگهای متمایل به سفید است مانند نخودی، کاهی، نباتی و جز آنها. کاغذ هر چه سفیدتر بود، مرغوبتر بود. این بیت سیدای نسفی گویای مطلب است:صفای کاغذش از بسکه سازد کار صیقل را***ز عکس پشت او شد صفحهی آئینم زانویم
(دیوان، ص 338)
به مناسبت سفیدی کاغذ است که آن را «بیاض» خوانده و گفتهاند.
البته از بیاض، «کاغذ» نانوشته منظور بوده و به کنایه، سفیدی گردن و بازوی خوبرویان به «بیاض گردن» و «بیاض بازو» تشبیه و تعبیر شده است. حتی در مورد پاکیزگی جامهی مطبخی مؤلف تاریخ الوزراء (ص 15) مینویسد:
«جامهی مطبخی او سفیدتر از کاغذ بود».
عبدالواسع جبلّی بیاض را در بیتی آورده:
چو در مدیح تو زین پس قصیده میگویم***مگر سواد کنم بر بیاض دیدهی خود
(دیوان، 612/2)
ذوالفقار شروانی (قرن هفتم) سروده است:
بیاض روم و قند مصر دارد وین عجب نبود***که دایم هست سر بر خط سواد خطهی شامش
(دیوان، ص 418)
این بیت هم از پوربهای جامی (قرن نهم) است:
بر بیاض آفتاب از شب رقم خواهد کشید***ما را بر صفحهی خوبی قلم خواهد کشید
(تذکرهی روز روشن، ص 140)
در منشئات طغرای مشهدی (گ 37 ر) سفیدی کاغذ منسوب به «کارخانهی نقره کوبی» شده است.
«بیاض» در اصطلاح و تداول عمومی کتابشناسان پیشین معنی و مفهوم دیگری هم دارد.
یکی موردی است که به جای کاغذ استعمال شده است مانند: «بیاض بغدادی» که در شعر سعدی آمده. بیت سعدی گویای آن است که «بیاض بغدادی» (کاغذ بغدادی) زبانزد و مشهور آفاق بوده است:
ملوک روی زمین بر سواد منشورت***نهاده سر چو قلم بر بیاض بغدادی
(کلیات سعدی، چاپ کانون معرفت، ص 739)
«بیاض خطائی» هم مشهور بود که در نامهی بایزید سلطان عثمانی به سلطان یعقوب ذکر شده و گفته: «دولت آفتاب به صحیفهی بیاض خطائی زینت فرموده ...».
بیاض= دفتر، کتابچه
این ابیات نمونهای است از مضامینی که شاعران عصر صفوی با کلمهی بیاض ساختهاند:بیاض گردن او دست من ز کار برد***بیاض خوش قلم از دست اختیار برد
(دیوان صائب، ج4، ص 1811)
در بیت دیگر گفته است:
رخ تو از خط مشکینرقم خطر دارد***سیاه زود شود صفحهای که خوش قلم است
(دیوان صائب، ج2، ص 844)
مراد از بیاض و صفحهی «خوش قلم» کاغذ نرمی است که قلم بر آن به آرامی و راحتی کشیده میشود. (برای شاهدی دربارهی آن نکـ: ذیلِ کاغذ خوش قلم).
همچنین در وصف کاغذ نیکو این شواهد قدیمی را دیدهام:
در نصیحت الملوک (ص 192) آمده:
«انقاس پارسی و سبک سنگ، و کاغذ مالیده و هموار باید».
در دستور دبیری (ص 3) آمده:
«کاغذ سپید و هموار گزیند».
این جا مناسب است آورده شود که مجنون رفیقی در سوادالخط کاغذ نیکو را چنین وصف کرده است:
اگر خواهی تو ای گنج معانی***که وصف کاغذ نیکو بدانی
کمالش آنچه بد کاید پدیدار***سفید و نرم و بریان صاف و هموار
این دو بیت دربارهی بیاض باز از صائب است:
از بیاض گردن او فردِ بیرون کردهای است***صبح عالمتاب کز نورش جهانی انورست
(دیوان صائب، ج2، ص 494)
عاشقان را از تماشای بهشت و جوی شیر***کرد مستغنی بیاض گردن آن گلعذار
(دیوان صائب، ج5، ص 2194)
دیگر به معنی دفتر سفیدی است که در آن اشعار، یادداشتها و پارهها و بندهای گزیده از کتابها نوشته میشد. همچنین عنوان دفتر معمولی محاسبات روزانهی پیشهوران و بازرگانان میبود. این گونه دفترها را معمولاً از طرف عرض شیرازهبندی میکردهاند. هنوز هم به همان اسلوب ساخته میشود. البته آنها، پس از پرشدن- که دیگر بیاض نیست- باز هم به نام «بیاض» خوانده میشوند.
دیگر، اصطلاحی است برای صفحه یا صفحاتی از کتاب که به سهو تسامح یا غفلت از زیر دست کاتب سفید و نانوشته میماند. برای آنکه معلوم باشد چیزی از مطلب نیفتاده است به خط روشن و درشتی در آن صفحهی سفیدمانده کلمهی «بیاض» را مینوشتهاند. در رسالهی چند سخن که دبیران در قلم آرند (ص 4) آمده است:
«بدان که به جای بستاخی انبساط نویسند ... و بجای کاغذ نانوشته بیاضی».
دیگر، بیاض در مقابل سواد است. عبارت «از سواد به بیاض بردن» در میان ادیبان و دبیران کنایه بوده است از آن چه به اصطلاح امروز پیشنویس گفته میشود و از آن پس به صورت «پاکنویس» درمیآید. در قدیم از «مسوّده» به «مبیضّه» نام برده میشد.
رنگ کاغذ (اوراق ملوّن)
قدیمترین جایی که طریقهی رنگ کردن کاغذ را دیدهام در بیانالصناعات تألیف حبیش بن ابراهیم تفلیسی (دانشمند و ادیب، د: ح 600 هـ) است. حبیش تفلیسی نوشته است:«بدان که رنگها که بر کاغذ خود خواهند به کار برند او را به آب صمغ عربی باید آمیختن» (1).
«سپیدابی ... وزان پس اگر بر کاغذ به کار برد آب صمغ عربی با وی بیامیزد» (2).
پس کاغذ سفید را به رنگی که میخواستند «گونه» میدادند، یعنی رنگ میکردند. دستورها و رسالههای چندی در این باره از روزگاران پیشین بازمانده است (3). این گونه رسالهها معمولاً تألیف استادان خوشنویس و تذهیبکاران و نقشپردازان است، مانند رسالههای مجنون رفیقی مشهور به چپنویس (4) و صادقی افشار (5).
جز آن اشارات در متون مانند مجموعةالصنایع و یا در خلاصةالطب (مجموعهی 4186 کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران، گ 28 پ) و رسالهی مستقل رنگ کاغذ و بلور (به شمارهی 263/5 مجموعهی دانشکدهی پزشکی در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران) است. از همین زمره است نسخهی 24103 کتابخانهی مجلس یا نسخههای شمارهی 7481/5 و شمارهی 7624/9 کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران.
نمونههای کاغذ رنگ شده در نسخههای خطی، بیشتر در جنگها و مجموعههای ادبی، و کنارهی قطعههای خطوط دیده میشود.
رنگ کردن کاغذ آسان نبود. برای این که کاغذ به یک سانی رنگ بگیرد و چروک برندارد رنگ کننده می بایست مهارت داشته باشد.
کسی که در این کار استادی داشت زبانزد میشد. چنانکه دولتشاه سمرقندی در تذکرهی خود (ص 412) سیمی نیشابوری را در این کار ستوده و نوشته است:
«رنگآمیزی کاغذ و سیاهی ساختن و افشان و تذهیب حق او بوده و در این علوم رسایل دارد».
قاضی احمد در گلستان هنر (ص 148) یاد کرده است که مولانا محمّد امین جدولکش «هفتاد رنگ کاغذ رنگ می نمود».
کاغذ رنگ شده هماره مرغوبتر و مخصوصاً برای قطعهنویسی پسندیدهتر و به چشم نیکوتر بود. از همین روست که نویسندهی رسالهی خط (ص 51) نوشته است:
«و ... تا غایت همه خطوط استادان بر کاغذهای ملون مطالعه افتاد».
و البته نکتهای است درست. زیرا معمولاً کاغذهایی که در مرقّعات و قطعات و نسخههای نفیس هنری از خطوط خوشنویسان دیده میشود بر روی کاغذهای رنگین است.
سلطان علی مشهدی استاد نامدار نستعلیقنویسی در منظومهی خود (ص 31) بیتی را به این مطلب اختصاص داده و سروده است:
رنگهایی که تیرهرو باشد***خط رنگین بر و نکو باشد
نام و گونهی رنگها
در دورهی تیموری و صفوی گاهی دواوین و جنگها را از کاغذ الوان میساختند، حتماً از آنرو که صورتی مرغوبتر مییافت.واصفی هروی در بدایع الوقایع (ج1، ص 465) دربارهی بنّایی شاعر که بیسواد بود نوشته است:
«ایشان را خطی و سوادی نیست. کتابی از اوراق ملوّن در غایت تکلّف ترتیب دادهاند و آن دیوان اوست. هرگاه که او را خیالی یا مغنیئی به خاطر میآید هر کس به وی پیش میآید که خط و سوادی دارد آن را در آن اوراق ثبت مینماید».
همو (ج2، ص 399) آورده:
«باب جمال ... کاغذهای ملوّن مقدار تنگهها بریده بود و هر پولی از آنها در زیر قطعهای کاشی پنهان می کرد».
رنگها را در رسالههای مورد ذکر به دو گونه شمردهاند: مفرد و مرکب. در این جا نام رنگها به ترتیب الفبایی آورده میشود و برای این که مشخص باشد کدام مفرد و کدام مرکب است در کنار هر یکی گونهی آن و نام مأخذ را میآورم، مگر آن که در مآخذ ذکری از مفرد و مرکب بودن رنگ نشده باشد.
شمار رنگهایی که در اینجا به ضبط درآمده چهل است ولی قاضی احمد قمی در گلستانهنر (ص 148) گفته است که مولانا محمّدامین جدولکش کاغذ را هفتاد رنگ میتوانست کرد. من به همین ملاحظه فهرستی جداگانه از نامهای رنگها (که دیده یا شنیدهام) گرد آوردهام که در مقالهی جداگانهای بیاورم.
آبی (مفرد)
رنگی بوده است که از نیل میساختهاند (نسخهی نوربخش، گلزار کشمیر). در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (6) ذکر کاغذ آبی نیمرنگ شده است.کلکم چو رو به کاغذ آبی چو باد کرد***این رنگ وصف ابری سلطان مراد کرد (7)
آسمانی
مجموعة الصنایع نسخهی ساعدی گ 154 الف.آل (مفرد)
رنگی است که از گل معصفر (گل رنگ) میساختهاند (گلزار صفا، ص 243)، نسخهی همدان، نسخهی مجلس، مجموعة الصنایع (ص 46، تألیف 1096 هـ). این رنگ تقریباً همان رنگی است که امروز «گلی» و «چهرهای» گفته میشود و مضمون شعرهای زیادست از جمله:ورق آل مپندار که از شرح غمم***که رقم یافته غرق آمده در خون کاغذ
(دیوان امیرعلیشیر نوائی، ص 99)
در حجره چو غنچه داشتم کاغذ آل***یاد رخ او کردم و گلها بستم
(شهرآشوب لسانی شیرازی، ص 135)
شد بار دگر روی گل از غنچه نمایان***چون کاغذ آل از بغل سبزقبایان
(ناشناخته) (8)
ارغوانی (مرکب)
در گلزار کشمیر و مجموعةالصنایع (ص 47) ذکر آن هست.اکلیری (؟)
چندینبار در گلزار کشمیر دیده میشود. شاید اکلیلی مراد باشد و ممکن است که کاغذ اکلیسری منظور باشد. به ذیل انواع کاغذ مراجعه شود.بادنجانی (مرکب)
فقط در مجموعةالصنایع (ص 47) از آن یاد شده است.بنفش (مرکب)
فقط در مجموعةالصنایع (ص 46) از آن یاد شده است. در نسخهی همدان از «بنفش خشکی» یاد شده است.پیازی
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی (گ 152 ب).جوزی (مفرد)
رنگی که از پوست گردو میساختهاند (نسخهی نوربخش).چهرهای
ذکر این رنگ فقط در گلزار کشمیر آمده است. قاعدتاً مراد از آن «آل» است.چینی
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی، (گ 152 ب).حنائی (مفرد)
رنگی که طبعاً از حنا میساختهاند. ظاهراً کاغذی که بدان رنگ میشد مرغوبترین همهی رنگها برای نوشتن بود. سلطان علی مشهدی این معنی را در بیتی از منظومهی خود (ص 31) چنین آورده است:هیچ رنگی به از حنایی نیست***حاجت آن که آزمایی نیست
زعفران و حنا و قطرهی چند***از مدادست، بیش ازین مپسند
در گلستان هنر (چاپ کشاورز، ص 31) ساختن رنگ حنایی به همین ترتیب و ترکیب یاد شده است.
باید گفت که این بیت با دو تغییر لفظی، در بعضی از رسالهها و کتابها به صورت دیگری مضبوط است. البته این التباس و تصحیف درست نیست زیرا سراینده در دنبال بیت اول طرز رنگ کردن را یاد کرده است.
هیچ کاغذ به از خطایی نیست***حاجت آن که آزمایی نیست
(گلستان هنر، ص 69)
به کار بردن این بیت به طور منفرد در وصف کاغذ خطایی عیبی ندارد و حکایت از ذوق تغییردهنده میکند، ولی وقتی ابیات بعدی شعر در دنبالش آورده شود نامتناسب میافتد.
خط بر او خوب و هم طلا خوب است***زینت خط خوب مرغوب است
چشم را رنگ سرخ سیر و سفید***خیره سازد چو دیدن خورشید
بهر خط نیم رنگ میباید***تا ازو دیدهای بیاساید
(ص 31)
مراد شاعر از بیت آخر این است که رنگ باید ملایم باشد تا چشم از آن آزار نبیند. وصف کاغذ حنایی در اغلب رسالههای خط هست (گلزار صفا، ص 245، نسخهی نوربخش، نسخهی مجلس).
ذکر کاغذ حنایی در اشعار شاعران دورهی صفوی متعدد دیده میشود. به طور مثال این ابیات از سلیم تهرانی نقل میشود:
به خون خود کنم آلوده، ای صبا کاغذ***چو آن کسی که کند رنگ با حنا کاغذ
(دیوان سلیم، ص 277)
__
توان شناخت از آن دست هرچه میآید***نشان نامه به جز کاغذ حنائی نیست
(دیوان سلیم، ص 49)
___
ورق ز گفتهی رنگین من حنائی شد***مگر نهاده به حرف من آن نگار انگشت
(دیوان سلیم، ص 416)
__
گو آنکه در اشارت، با من ترا هر انگشت***پیچیده نامهای بود از کاغذ حنایی
(دیوان سلیم، ص 401)
___
نامه را رنگین به خوناب جگر کردم سلیم***میرود بر دست او، کاغذ حنایی بهترست
(دیوان سلیم، ص 63)
___
درآید چون کلکم به رفتار، گردد***ز رنگینئی، کاغذ حنایی
(دیوان سلیم، ص 513)
کلیم کاشانی هم ابیاتی دارد که در آنها «کاغذ حنایی» ذکر شده است:
کاغذ غم نامه را کردم حنائی از سرشک***تا به یاد او دهم چشم به خون پرورده را
(دیوان، ص 94)
___
نویسم نامه و از بس که خون میگریم از هجرت*** تو گویی کاغذ مکتوب من رنگ حنا دارد
(دیوان)
این بیت هم از واعظ قزوینی است:
ای رنگت از طراوت چون اطلس ختایی***وی دستت از نزاکت چون کاغذ حنایی
(دیوان، ص 408)
این دو بیت هم که نمیدانم از کیست و از کجا به یادداشتهای خود آوردهام نقل میکنم:
پس از دیدار قاصد چون فتادم دیده بر کاغذ***شد افشان بس که اشک حسرتم پاشیده بر کاغذ
جواب نامهی آن شوخ را قصاب خونین دل***حنایی کرده از بس روی خود مالیده بر کاغذ
خودرنگ (مفرد)
در نسخههای مجلس و همدان ذکر شده است.دارچینی
ظاهراً از رنگهای مفرد بوده و آن را از دارچینی میگرفتهاند. فقط در مجموعةالصنایع (ص 46) ذکر شده است.دو روی
در مجموعةالصنایع (ص 46) آمده و گفته شده است که سفید و لعلی است.رعنایی
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی (گ 152 ب).زرد
ذکر آن هم به عنوان مفرد هست و هم مرکب، و گفته شده که رنگی است ساخته شده از زردچوبه و آبلیمو. در گلزار صفا (ص 242) و نسخههای مجلس و نوربخش و همدان ذکر رنگ زرد آمده است.زردچوبهای
در گلزار کشمیر یاد شده است.زرد لعلی (مفرد)
در نسخهی همدان یاد شده است.زرد لیمویی
در مجموعةالصنایع (ص 47) یاد شده است.زعفرانی (مفرد)
در نسخهی نوربخش یاد شده است.زعفران رنگ است و کاغذ پوشش این بستان و باغ***برگ زر (ظ: رز) چون کاغذی کاندر زنی در زعفران
(دیوان ازرقی، ص 79)
در مقامات حمیدی (ص 137 چاپ انزابینژاد) آمده:
«پیر صاحب اندیشهی مشعبد پیشه قطعهای کاغذ مزعفر از پارهی حریر اخضر بیرون آورد و ببوسید».
زنگاری (مفرد)
در نسخهی نوربخش، همدان، مجلس و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 244) یاد شده است.سبز (مرکب)
در مجموعةالصنایع (ص 46)، همدان و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 246) یاد شده است.سبز طوطکی (مرکب)
در نسخهی نوربخش یاد شده است.سرخ (مفرد)
از گل معصفر (گل رنگ) میساختهاند . در نسخهی نوربخش، همدان، مجلس و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 243) یاد شده است.سوسنی (مرکب)
در نسخهی نوربخش یاد شده است.سیاه
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی (گ 153 ب).شیلانه
در مجموعةالصنایع (ص 46) یاد شده است.طاووسی
در مجموعةالصنایع (ص 46) یاد شده است.طوطکی (سبز)
در مجموعةالصنایع (ص 47) یاد شده است.عنابی
در مجموعةالصنایع (ص46) یاد شده است.عودی
در مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی گ 153 ب و همدان و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 246) یاد شده است.فریسه (مرکب)
در نسخههای همدان و مجلس و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 247) یاد شده است.فستقی/ پسته ای (مرکب)
در جغرافیای اصفهان (ص 105) که از قرن 13 هـ است آمده:«جماعت کاغذگر ... چند جور کاغذ، سابق میساختند. یکی فستقی که خیلی صاف و خوش قلم بود».
در نسخهی نوربخش و مجموعةالصنایع (ص 47) یاد شده است. در اشعار شاعران قدیم هست (نکـ: لغت نامهی دهخدا).
فیروزهای
در مجموعةالصنایع (ص 47) یاد شده است.فیروزی قلعی
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی گ 153 ب.لاکی
نسخهی ساعدی گ 154 ب.رنگ قلعی
در مجموعةالصنایع نسخهی کتابخانهی مرکزی 1489 آمده است.کاهی (مفرد)
در نسخههای همدان و مجلس و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 245) یاد شده است.کبود (مفرد)
از نیل گرفته میشود. در بیاضی از مکاتیب عصر صفوی (9) از کاغذ کبود ساده یاد شده است.گر نسخههای شعرم از کاغذ کبودست***خالی ز حکمتی نیست چون کاغذ دوائی است
(دیوان مخلص کاشانی، ص 246)
کاری ز چرخ ناید جز بی دماغ کردن***این کاغذ کبودست از بهر داغ کردن
(دیوان ایما اصفهانی)
گل اناری
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی گ 154 الف.گل شفتالوئی
در نسخهی نوربخش یاد شده است.گلگون (مرکب)
در نسخههای همدان، مجموعةالصنایع (ص 47) و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 247) و رسمالخط یاد شده است.لاجوردی
در مجموعةالصنایع (ص 47) یاد شده است.لعلی
در مجموعةالصنایع (ص 45) یاد شده است.مرمری (مرکب)
در نسخهی نوربخش یاد شده است.نارنجی (مرکب)
در نسخههای نوربخش، همدان، مجموعةالصنایع (ص 47) و گلزار صفا (چ مایل هروی، ص 247) و رسم الخط یاد شده است.نارنجی و لعلی (؟)
شاید کاغذی بوده است که هر روی آن به یک رنگ میبوده و در مجموعةالصنایع یاد شده است.نباتی (مفرد)
شاید مقصود کاغذهای به رنگ «کاهی» و «نخودی» کمرنگ باشد. در مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی (گ 154 ب) و گلزار کشمیر یاد شده است. این شعر در فرهنگ آنندراج از آرزو شاعر فارسی زبان هندوستان گواه است:کاغذ دیوان من هم شد نباتی «آرزو»***نیست از شیرین کلامی حاجت حلوا مرا
آن طور که شنیدهام چاپخانهچیهای قدیمی مصر کاغذهای زرد و کمرنگ را «نباتی» مینامیدهاند.
نخودی
در مجموعةالصنایع (ص 46) یاد شده است.در نسخهی زیبای جهانگیر (ص 247) از کاغذ نخودرنگ یاد شده است.
نفتی
مجموعةالصنایع نسخهی ساعدی گ 154 ب.پینوشتها:
1.بیان الصناعات، ص 345.
2. همان، ص 346.
3. چاپ شدهها عبارت است از: «رنگسازی در کاغذ و رنگزدایی از آن»، به کوشش محمّدتقی دانش پژوه، در: هنر و مردم، ش 181 (آبان 1346 هـ ش): ص 16-31 و رساله در بیان کاغذ، مرکب و حل الوان (همان رسالهی خط طبع اذکائی است) ص 55-67 کتابآرایی در تمدن اسلامی (از قرن نهم).
صراط السطور سلطانعلی مشهدی (بخش کوتاهی) ص 31 چاپ عکسی.
آداب المشق باباشاه اصفهانی (بخش کوتاهی) ص 156 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
سواد الخط مجنون رفیقی هروی (بخش کوتاهی) ص 194-196 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
آداب المشق مجنون رفیقی هروی (بخش کوتاهی) ص 217-218 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
گلزار صفا از صیرفی (950 ق) ص 237-256 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
رسالهی خط و مرکب از حسین عقیلی رستمداری (بخش کوتاهی) ص 336-340 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
فوائدالمخطوط محمّد نجاری (بخش کوتاهی) ص 374- 375 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
رسالهی صحافی سیدیوسف حسین (بخش کوتاهی) ص 489-493 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
رساله در بیان رنگ کردن کاغذ ص 513-519 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
رساله در معرفت کاغذ الوان ص 521-525 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
رساله در بیان خط و مرکب و کاغذ (بخش کوتاهی) ص 536-539 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
مرکبسازی و جلدسازی از علی حسینی (بخش کوتاهی) ص 562 - 564 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
4. رسالهی خط مجنون رفیقی، به کوشش رضا مایل هروی، 1355هـ. ش.
5. قانون الصّور، صادقی بیک افشار، ص 343-354 کتابآرایی در تمدن اسلامی.
6. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 207.
7. «رقعه به سلطان مراد- سلطان قراباغ- در تشکر از قطعهی ابری که از طرف سلطان به او هدیه شده»، در: کلیات طغرا، دستنویس 3296/5 کتابخانهی مجلس شورای ملّی، به نقل از فهرست نسخههای خطی کتابخانهی مجلس شورای ملی، 932/10.
8. در قطعه ی خط خوشی متعلق به دوست عزیزم دکتر حسین داودی دیدهام.
9. «بیاضی از مکاتیب عصر صفوی»، ص 239.
افشار، ایرج؛ (1393)، کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ دوم