نسب پدري حضرت مهدي عليه السلام در روايات (قسمت سوم و پاياني)

6. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام حسين(عليه السلام)» پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به ‏حضرت علي(عليه السلام) فرمود: «آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله، ای رسول خدا! آن حضرت فرمود: هم اينك جبرئيل نزد من بود و مرا خبر داد قائمي كه در آخِرالزّمان ظهور مي‏كند و زمين را پر از عدل و داد مي‏سازد ـ همان گونه كه از ظلم و جور آكنده شده ـ از نسل تو و از فرزندان حسين است».1
يکشنبه، 11 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نسب پدري حضرت مهدي عليه السلام در روايات (قسمت سوم و پاياني)
نسب پدري حضرت مهدي عليه السلام در روايات (قسمت سوم و پاياني)
نسب پدري حضرت مهدي عليه السلام در روايات (قسمت سوم و پاياني)

نويسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص143 تا ص148

6. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام حسين(عليه السلام)»
پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) به ‏حضرت علي(عليه السلام) فرمود: «آيا تو را بشارت ندهم؟ آيا تو را خبر ندهم؟ عرض كرد: بله، ای رسول خدا! آن حضرت فرمود: هم اينك جبرئيل نزد من بود و مرا خبر داد قائمي كه در آخِرالزّمان ظهور مي‏كند و زمين را پر از عدل و داد مي‏سازد ـ همان گونه كه از ظلم و جور آكنده شده ـ از نسل تو و از فرزندان حسين است».1
امام حسين(عليه السلام) نيز فرمود: «دوازده مهدي از ما هستند؛ نخستين آنان، اميرمؤمنان علي(عليه السلام) و آخرين ايشان، نهمين فرزند من است. همو كه به حق قيام مي‌كند و خداوند به بركت وجود او، زمين مرده را زنده و آباد مي‌سازد و دين حق را بر تمام اديان پيروز مي‌گرداند؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند...».2
امام سجّاد(عليه السلام) از پدر بزرگوار خود نقل كرده است: «فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِي سُنَّةٌ مِنْ يوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيتِ يصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي أَمْرَهُ فِي لَيلَةٍ وَاحِدَةٍ»؛3 «در نهمين فرزند من سنّتي از يوسف(عليه السلام) و سنّتي از موسي بن عمران(عليه السلام) است. او قائم ما اهل بيت است كه خداي ـ تبارك و تعالي ـ امر او را در يك شب اصلاح مي‌فرمايد».
سلمان فارسي(ره) مي¬گويد: [روزی] بر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) وارد شدم؛ در حالي كه حسين(عليه السلام) بر زانوي ايشان نشسته بود و پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) چشمان و لب‌هاي او را مي‌بوسيد و مي‌فرمود: «أَنْتَ سَيدُ بْنُ سَيدٍ أَنْتَ إِمَامُ بْنُ إِمَامٍ أَبُوالائِمَّةِ أَنْتَ حُجَّةُ بْنُ حُجَّةٍ أَبُو حُجَجٍ تِسْعَةٍ مِنْ صُلْبِكَ تَاسِعُهُمْ قَائِمهم»؛4 «تو، آقا و فرزند آقايي. تو، امام و فرزند اماماني. تو، حجّت و فرزند حجّت و پدر نُه حجّت از صلب خود هستي. نهمين آنان قائم ايشان است».
وابِل مي‌گويد: اَمير مؤمنان(عليه السلام) در حالي كه به فرزند عزيز خود حسين(عليه السلام) نگاه مي‌كرد، فرمود: «إِنَّ ابْنِي هَذَا سَيدٌ كَمَا سَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله وسلم) سَيداً وَ سَيخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِيكُمْ يشْبِهُهُ فِي الْخَلْقِ وَ الْخُلُقِ يخْرُجُ عَلَي حِينِ غَفْلَةٍ مِنَ النَّاسِ ...»؛5 «همانا اين فرزندم آقا است؛ همان گونه که پيامبر او را آقا ناميد. به زودی خداوند از نسل او مردی با نام پيامبرتان به وجود می‌آورد که هم در خَلق و هم در خُلق شبيه او است. ظهور خواهد کرد در حالی که مردم در غفلت به سر می‌برند...».
ابِي سَعِيد عقيصاء مي‌گويد: وقتي حسن بن علي(عليهما السلام) با معاويه مصالحه کرد، مردم به نزد او آمدند و برخي از آنها امام را به واسطة بيعتش، مورد سرزنش قرار دادند!
پس آن حضرت فرمود: «واي بر شما! مي‌دانيد چه كردم؟ به خدا سوگند! اين عمل براي شيعيانم از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد و غروب كند، بهتر است. آيا نمي دانيد كه من امام مفترض الطاعة بر شما هستم و به نص رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) يكي از دو سروران بهشتم؟ گفتند: آري،... فرمود: آيا مي‌دانيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست جز آنكه بيعت سركش زمانش بر گردن او است؛ مگر قائمي كه روح الله عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌خواند؟ خداوند ولادت او را مخفي مي‌سازد و شخص او نهان مي‌شود تا آن گاه كه خروج كند. پس بيعت احدي بر گردن او نباشد. او نهمين از فرزندان برادرم حسين است و فرزند سرور كنيزان، خداوند عمر او را در دوران غيبتش طولاني مي‌گرداند ...».6
ابو سَعيد خُدْري گويد:«...رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله وسلم) در بيماري‌اي كه به واسطه آن رحلت فرمود، وقتي بي تابي دختر خود فاطمه(عليها السلام) را مشاهده كرد، چنين فرمود: «...‌اي فاطمه! شش خصلت به ما اهل بيت داده شده كه نه به احدي از اولين داده شده و نه احدي از آخرين آن را درك خواهد كرد: پيامبر ما بهترين پيامبران است و او پدر تو است. وصي ما بهترين اوصيا است و او همسر تو است. شهيد ما بهترين شهيدان است و او حمزه عموي پدر تو است. دو سبط اين امت از ما هستند و آ ن دو، پسران تو، هستند. مهدي اين امت ـ كه پشت سر او عيسي نماز مي‌خواند ـ از ما است. آن گاه بر شانه حسين(عليه السلام) زد و فرمود: مهدي اين امت از اين است».7
اين حديث را محمد بن حسن طوسي(ره) نيز در كتاب الغيبة بيان كرده است.8
7. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام محمد باقر(عليه السلام)»
امام باقر(عليه السلام) در اين باره فرمود: «مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً السَّابِعُ مِنْ وُلْدِي الْقَائِمُ»؛9 «دوازده محدَّث از ما است؛ قائم هفتمين از فرزندان من است».
8. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام صادق(عليه السلام)»
امام صادق(عليه السلام) در اين باره می¬فرمايد: «مَنْ أَقَرَّ بِالائِمَّةِ مِنْ آبَائِي وَ وُلْدِي وَجَحَدَ الْمَهْدِي مِنْ وُلْدِي كَانَ كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ الانْبِياءِ(عليهم السلام) وَجَحَدَ مُحَمَّداً (صلي الله عليه و آله وسلم) نُبُوَّتَهُ»؛ «هر كس به امامان، از پدرانم و فرزندانم اقرار کند و امامت فرزندم «مهدي» را منكر شود؛ مانند كسي است كه به همه پيامبران(صلي الله عليه و آله وسلم) عقيده داشته باشد و نبوت حضرت محمد(صلي الله عليه و آله وسلم) را انكار کند».
عرض كردم:‌اي آقاي من! مهدي كدام يك از فرزندان شما است؟ فرمود: «الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ يغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ وَ لا يحِلُّ لَكُمْ تَسْمِيتُهُ »؛10 «پنجمين از فرزندان امام هفتم (موسي بن جعفر) است كه شخص او، از شما پنهان مي‌شود و نام بردنش برايتان جايز نيست».
9. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام موسي كاظم(عليه السلام)»
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إِنَّ سُنَنَ الْأَنْبِياءِ(عليهم السلام) مَا وَقَعَ عَلَيهِمْ مِنَ الْغَيبَاتِ جَارِيةٌ فِي الْقَائِمِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيتِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ»؛ «سنّت‌هاي پيامبران با غيبت هايي كه بر آنان واقع شده است، در قائم ما اهل بيت، مو به مو و مورد به مورد پديدار مي‌شود».
ابوبصير مي‌گويد: عرض كردم: قائم شما اهل بيت كيست؟ فرمود: «اي ابو بصير! او پنجمين از فرزندان پسرم موسي است. او فرزند بهترين كنيزان است و غيبتي كند كه باطل جويان در آن شك كنند. پس خداي تعالي او را آشكار كند و به دست او، شرق و غرب عالم را بگشايد. روح الله عيسي بن مريم(عليه السلام) فرود آيد و پشت سر او نماز گزارد. زمين به نور پروردگارش روشن گردد و در آن بقعه¬اي نباشد كه غير خداي تعالي در آن پرستش شود. همة دين از آن خداي تعالي گردد؛ گرچه مشركان را ناخوش آيد».11
يونس بن عبدالرحمان از امام صادق(عليه السلام) پرسيد:‌اي فرزند رسول خدا ! آيا شما قائم به حق هستيد؟ آن حضرت فرمود: «من قائم به حق هستم؛ ليكن قائمي كه زمين را از وجود دشمنان خدا پاك كند و آن را از عدل و داد آكنده سازد ـ چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد ـ او پنجمين از فرزندان من است و او را غيبتي طولاني است؛ زيرا بر جان خود مي¬هراسد...»12
10. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام رضا(عليه السلام)»
در روايتي آمده است: وقتي از امام رضا(عليه السلام) پرسيده شد: قائمِ از شما كيست؟ آن حضرت فرمود: «الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي ابْنُ سَيدَةِ الامَاءِ يطَهِّرُ اللَّهُ بِهِ الارْضَ مِنْ كُلِّ جَوْرٍ وَ يقَدِّسُهَا مِنْ كُلِّ ظُلْمٍ...»؛13 «چهارمين از فرزندان من، پسر سرور كنيزان است؛ خداوند به واسطة او زمين را از هر ستمي پاك گرداند...».
رَّيانِ بْنِ صلْت مي¬گويد: به امام رضا(عليه السلام) عرض كردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود: «من صاحب الامر هستم؛ اما آن كسي كه زمين را از عدل آكنده مي‌سازد ـ همچنان كه پر از جور شده باشد ـ نيستم. چگونه او باشم؛ در حالي كه ضعف بدن مرا مي‌بيني! قائم كسي است كه در سن پيران و منظر جوانان قيام مي‌كند. او نيرومند است. به گونه¬اي كه اگر دستش را به بزرگ¬ترين درخت روي زمين دراز كند، آن را از جاي بر می‌كند و اگر بين كوه¬ها فرياد بر آورد، صخره¬هاي آن فرو می¬پاشد. عصاي موسي و انگشتر سليمان با او است. او چهارمين از فرزندان من است. خداوند او را در ستر خود نهان سازد؛ سپس او را ظاهر كند و به واسطة او، زمين را از عدل و داد آكنده سازد؛ همچنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد».14
11. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام محمد تقي(عليه السلام)»
عَبْد الْعَظيم حَسني می¬گويد: بر آقاي خود امام جواد(عليه السلام) وارد شدم؛ مي¬خواستم از قائم پرسش كنم كه آيا مهدي او است يا غير او؟ امام آغاز سخن كرد و فرمود: «يا أَبَا الْقَاسِمِ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا هُوَ الْمَهْدِي الَّذِي يجِبُ أَنْ ينْتَظَرَ فِي غَيبَتِهِ وَ يطَاعَ فِي ظُهُورِهِ وَ هُوَ الثَّالِثُ مِنْ وُلْدِي...»؛15 «اي ابو القاسم ! قائم ما اهل بيت، همان مهدي [موعودي] است كه بايد در غيبتش، او را انتظار كشند و در ظهورش، او را فرمان برند. او سومين از فرزندان من است ...».
12. حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، از «فرزندان امام هادي(عليه السلام)»
صقر بن أبي دلف گويد: از امام جواد(عليه السلام) شنيدم كه مي¬فرمود: «امام پس از من، فرزندم علي است. دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش است». سپس سكوت كرد. گفتم:‌اي فرزند رسول خدا! امام پس از حسن كيست؟ او به شدت گريست و سپس فرمود: «پس از حسن فرزندش قائم به حق امام منتظر است». گفتم:‌اي فرزند رسول خدا ! چرا او را قائم مي-گويند؟ فرمود: «زيرا پس از آنكه يادش از بين برود و اكثر معتقدان به امامتش مرتد شوند، قيام مي¬كند...».16
امام هادي(عليه السلام) نيز فرمود: «الْخَلَفُ بَعْدِي ابْنِي الْحَسَنُ فَكَيفَ بِالْخَلَفِ بَعْدَ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِي اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ لانَّكُمْ لا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لا يحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ قُلْتُ وَ كَيفَ نَذْكُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّد(صلي الله عليه و آله وسلم)»؛17 «جانشين پس از من پسرم حسن است و شما با جانشين پس از او چگونه خواهيد بود؟ گفتم: فداي شما شوم! براي چه ؟ فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد و بردن نام او بر شما روا نباشد. عرض كردم: پس چگونه او را ياد كنيم؟ فرمود: بگوييد: حجت از آل محمد(عليهم السلام)».
پس از اين دسته روايات، روايت‌هاي فراواني وجود دارد كه پدر آن حضرت را به روشني تمام معرفي کرده است و از آنجايي كه بحث مفصلي را مي‌طلبد، در مجالي ديگر بيان خواهد شد.

پي نوشت ها:

1. نعماني، الغيبة، ص 357.
2. كمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب 30، ص317، ح3.
3. همان، ص316، ح1.
4. شيخ صدوق(ره)، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج1، ص52، ح17.
5. نعماني، الغيبة، ص214، ح2.
6. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب 29، ص315، ح2.
7. علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة، ج1، ص153؛ و نيز: ر.ك: مهدي منتظر(عليه السلام) در انديشه اسلامي، ص137، پاورقي.
8. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص191.
9. نعماني، الغيبة، ص96، ح28.
10. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص338، ح12.
11. همان،ح31.
12. همان، ج2، باب 34، ح 5.
13. همان، باب 35، ص371، ح5.
14. همان ، ح8.
15. همان، باب 36، ح1.
16. همان، باب 37،ح3.
17. كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب37، ص381، ح5 و باب 56.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط