استكبار جهاني چيست؟
منبع:ماهنامه پرسمان-شماره50
مفهوم استكبار جهاني چيست و چرا با آن مبارزه مي كنيم؟
پاسخ به اين سؤوال ، نيازمند شناخت اموري نظير مفهوم استكبار، اهداف و ويژگي هاي آن و دلايل عقلي و شرعي است؛ از اين رو، به اختصار نكاتي را بيان مي كنيم.
مفهوم استكبار
« استكبار آن است كه انسان اظهار بزرگي كند و آن چه را كه از آن او نيست و براي او روا نيست، ابراز دارد ...».
قرآن، مستكبران را در مقابل ضعيفان قرار داده است ؛ به جهت آگاهي دادن به اين نكته كه استكبار آنان ، به علّت قوه و نيروي بدني و مالي آنها بوده است و در جاي ديگر، مستكبران را در مقابل مستضعفان قرار داده است».1
بنابر تعريف فوق، استكبار، وصفي دروني است كه لوازم و مظاهر مختلفي را ميتواند در جامعه داشته باشد . خود بزرگبيني و نشناختن حد خود در مقابل خداوند و مردم – و به استضعاف كشيدن آنها – از اوصاف دروني هستند كه شخص مستكبر به واسطه ي آنها موضع گيريهاي خويش را تنظيم ميكند؛ همان گونه كه در قرآن، درباره ي نافرماني ابليس چنين آمده است:« ابي و استكبر و كان من الكافرين».2
در اصطلاح علوم اسلامي، استكبار همواره با واژه هايي نظير «ظلم» و «طاغوت» همراه است.
استكبار از ديدگاه فرهنگ سياسي اسلام، وجود نوعي سلطه گري، سلطه جويي، استعمار و بهره كشي فرهنگي، سياسي و اقتصادي توسط اقليت محدودي زورگو و نفع طلب بر خيل عظيم توده هاي محروم مي باشد. اين عمل، ميتواند داخلي باشد؛ به همان طريق كه يك عده ديكتاتور و زورگو بر ملت هاي محروم تحت سلطه ي خود حاكميت داشته، آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند و هم چنين ميتواند بينالمللي باشد؛ بدين معني كه دولت و يا كشوري، ساير ملت ها را استثمار و به استضعاف بكشاند كه نمونه ي بارز آن اعمال سياست هاي استعمارگونه و امپرياليستي قدرت هاي بزرگ شرق و غرب در جهان ميباشد. 3 امروزه در فرهنگ سياسي دنيا ، واژگاني نظير «استعمار» و «امپرياليسم» نيز در رساندن مفهوم فوق به كار مي روند.
ويژگي هاي استكبار
1. منفعت طلبي
اصولاً مبناي تمام ظلم ها و ستم هاي انسان، چيزي جز منفعت طلبي نيست و اين موضوع، در قدرتهاي استكباري در حد بالايي وجود دارد. آنان به تنها چيزي كه اهميت مي دهند، منافع مادي و حيواني آنان است. از اين رو، در صورت به خطر افتادن اين منافع، حاضرند كه از مردم كشور خويش بگذرند و دوستان و متحدان و نوكران خود را فدا كنند تا منافع آنها تأمين شود.
2. جهان خواري و به دست آوردن سلطه ي جهاني
دست يابي به امكانات موجود در سراسر جهان، يكي از ويژگيهاي كشورهاي استكباري است. از اين رو، كسب سلطه ي جهاني و تصاحب ذخاير ملت هاي ديگر و به چنگ درآوردن شريان حيات اقتصادي جهان، از ويژگي هايي است كه در تمامي مستكبران ديده ميشود.
3. عقب نگه داشتن مستضعفان از رشد واقعي
يكي از روش هاي اساسي و مهم استكبار جهاني، براي حفظ سلطه و برتري خود بر جهان وادامه ي بقا و حيات خويش، جلوگيري از پيشرفت ملت هاي مستضعف است. استكبار، در اين جهت، از انجام هر گونه اقدامي – اعم از جذب نخبگان كشورهاي جهان سوم و يا كشورهاي در حال پيشرفت ، كارشكني در برنامه هاي آنان، اعمال تحريم ها و محدوديت هاي بين المللي، به بهانه هاي مختلف – دريغ نمي ورزند.
4. اضطراب و ترس دروني
استكبار همواره درصدد تجاوز به حقوق ديگران است و اصولاً با تجاوز به حقوق ديگران رشد ميكند. مستكبر، همواره در خوف و اضطراب به سر ميبرد و از انتقام كشورهاي تحت سلطه، هراسان است. از سوي ديگر، تلاش روزافزون در به دست آوردن هرچه بيشتر منافع و منابع ديگران، خواب راحت را از چشمان استكبار ربوده است و از اين جهت، همواره دلهره و نگراني با مستكبران همراه است . 4
استكبار جهاني ، جهت دستيابي به اهداف شوم خود، از زمينه ها و راهكارهايي نظير، ايجاد اختلاف بين مردم كشورهاي مستضعف ، ترويج فساد و فحشا، منزوي كردن نيروهاي كارآمد و متعهد و به كارگيري عناصر داخلي وابسته و روشن فكران غرب گرا استفاده مي كند.
دلايل مبارزه با استكبار
هر فرد مسلمان و هر دولت اسلامي، بر اساس منطق و آموزه هاي ديني، موظف به مقابله با ظلم و استكبار جهاني است.
1. از نظر عقلي نمي توان « براي حيات زير سلطه ي غير» ، ارزشي قايل شد؛ زيرا « ارزش حيات، به آزادي و استقلال است».5 حضرت امام (رحمت الله عليه) تأكيد مي كند كه « اين ، مطابق هيچ منطقي نيست كه سي ميليون جمعيت، هميشه تحت فشار [باشد] و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند»؛ زيرا «زندگاني اي كه در آن استقلال نباشد [ويك ملتي] به زحمت كار بكنند، براي استفاده ي دشمن ها، اين كه زندگاني نيست».6
از نظر شرعي نيز در ايات و روايات متعددي، مستضعفين، يعني كساني كه مورد ظلم و تهاجم استكبار قرار گرفتهاند، موظف به دفاع و مقابله با مستكبرين شده اند. قرآن كساني را كه در راه حمايت از مستضعفين كوتاهي و سستي مي كنند، مورد مؤاخذه قرار مي دهد. 7
بر اين اساس ، قانون اساسي «جمهوري اسلامي ايران» سعادت انسان درتمام جامعه ي بشري را آرمان خود مي داند و استقلال، آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه ي مردم جهان مي شناسد و در عين خودداري كامل و نفي هرگونه دخالت در امور داخلي ملت هاي ديگر، از مبارزه ي حق طلبانه ي مستضعفين در برابر مستكبرين، در هر نقطه از جهان حمايت مي كند.8
در هر صورت، اصل وقوع انقلاب اسلامي، براي رهايي از يوغ استكبار بود و حفظ آن و هم چنين تأمين اهداف و منافع كشور، ادامه اين مبارزه را مي طلبيد.عمل به آموزه هاي دين مبين اسلام، حكم عقل، منطق و قانون اساسي است و ما را بر آن مي دارد تا در جهت حفظ عزت، استقلال و رعايت منافع كشور خود و هم چنين دست يابي به پيشرفت و توسعه ي همه جانبه و دفاع از حقوق همه ي ستمديدگان و مستضعفان جهان، مبارزه با استكبار جهاني را تا پيروزي نهايي ادامه دهيم. واضح است كه منظور از مبارزه با استكبار، فقط مبارزه ي نظامي نيست؛ بلكه بيشترين تأكيد بر مبارزه فرهنگي و تلاش براي بيداري و رشد سياسي ملل مظلوم جهان است. حضرت امام(رحمت الله عليه) مي فرمايد:«اگر ملتي بخواهد سر پاي خود بايستد، لازم است كه اول بيدار شود». 9
در پايان براي مملوس تر شدن موضوع، نكاتي را در مورد علل مبارزه ايران با آمريكا، به عنوان سر كرده ي استكبارجهاني بيان مي- كنيم:
1. بررسي مباني تشكيل دهنده سياست خارجي آمريكا در قبال ساير كشور ها؛ بر اساس ديدگاه ماترياليستي و ماديگرانه ي كشور هاي غربي، به ويژه آمريكا، تأمين منافع ملي و دست يابي به سود بيشتر، مهم ترين اصل حاكم بر سياست خارجي آنان است كه در جهت تحقق آن، اقدام به هر عملي، هر چند غير اخلاقي، جايز و پسنديده است. بر اين اساس، منافع ملي آنان جز از راه وابستگي ساير كشورها، خصوصاً كشورهاي جهان سوم و جلوگيري از استقلال و خودكفايي آنان، حاصل نميشود و با انجام اين عمل، دو عنصر اساسي چرخه ي اقتصادي و بازار سرمايه داري آنان، يعني دست يابي به مواد خام ارزان از يك سو و در دست داشتن بازار مصرف جهت كالاهاي توليدي خود از سوي ديگر، فراهم ميآيد.
از اين رو، مشاهده ميشود كه كشورهاي جهان سوم كه اكثراً داراي روابط سياسي، اقتصادي و... با آمريكا هستند. با وجود سابقه ي تمدن خود و برخورداري از منابع غني طبيعي و انساني، هم چنان در زمره ي كشورهاي توسعه نيافته و وابسته به غرب محسوب ميشوند و اگر معدود كشورهايي توانستهاند خود را از اين معركه نجات داده، به توسعه يافتگي نايل آيند، نتيجه ي سعي و تلاش و اتكاي خود آنان بوده است و نه اتكاي به غرب و آمريكا و نتيجه آن كه آمريكا براي تامين منافع و حفظ و گسترش هژموني و سلطه ي خويش در ساير جهان و تحقق دهكده اي جهاني با كدخدايي خود از انجام هر اقدامي جهت عقب ماندگي كشورهاي توسعه نيافته و عدم پيشرفت آنان دريغ نخواهد ورزيد.
2. بررسي عمل كرد و اقدامات آمريكا در قبال ملت ايران در گذشته و حال؛ بررسي اقدامات خصمانه ي دولت آمريكا در قبال ملت ايران از گذشته هاي دور تاكنون، به روشني، جلوگيري و ممانعت آمريكا از پيشرفت ملت ما را در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي، علمي و... به اثبات ميرساند. پارهاي از اين خصومتها عبارتند از:
الف ) به راه انداختن كودتاي 28 مرداد 1332 و ساقط كردن حكومت مردمي و قانوني دكتر مصدق، ارايه طرح انقلاب سفيد و كاپيتولاسيون به رژيم وابسته ي پهلوي كارشكني و تلاش در جهت سرنگوني نظام اسلامي ايران از راه هايي نظير تقويت و سازماندهي گروهكهاي ضد انقلاب در جهت اختلال در امنيت و تماميت ارضي كشور، راهاندازي كودتاي نوژه، تحريك كشورهاي همسايه به عمليات نظامي بر عليه ايران و تحميل جنگ هشت ساله، ايجاد تحريم هاي سياسي بينالمللي و اخلال در روابط ايران با ساير كشورهاي منطقه و جهان.
ب) كارشكني هاي دولت آمريكا و مخالفت با ملي شدن صنعت نفت ايران و اخلال در امور اقتصادي ايران در دوره ي طاغوت، دولت آمريكا براي وابسته كردن اقتصاد ايران به محصولات خارجي، اقتصاد ايران را شديداً وابسته به درآمدهاي نفتي كرد و رژيم پهلوي را جهت انجام اقداماتي نظير اصلاحات ارضي، تحت فشار گذاشت و خودكفايي اقتصادي ايران، به ويژه در زمينه ي موادغذايي را از بين برد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با ايجاد جنگ تحميلي و از بين بردن صنايع زير بنايي، به ويژه در بعد نفت و پتروشيمي و كارشكني در بازار نفت، ايجاد تحريم هاي اقتصادي عليه ايران در عرصه بين الملل و ارايه ي طرح هايي نظير داماتو و...، در روند پيشرفت و رشد اقتصادي ايران اخلال به وجود آورد و فشارهاي بسيار زيادي را بر مردم ايران تحميل كرد.
ج) دولت آمريكا در بعد علمي نيز با جذب نخبگان فكري ايران وجلوگيري از دست يابي ايران به تكنولوژيهاي پيشرفته، نظير آن چه كه هم اكنون در مورد دانش هسته اي با آن روبهرو هستيم، در راه رشد و پيشرفت ملت ايران اخلال به وجود آورده است.
د) آمريكا در بعد فرهنگي نيز براي بسط و سيطره ي فرهنگ ليبرال دموكراسي خود و مبارزه با فرهنگ حيات بخش اسلام و ساير فرهنگ ها، از گذشتههاي دور تاكنون، با اقدامات متعددي، نظير استفاده از عناصر فكري وابسته به خويش در داخل و استفاده از تكنولوژي ارتباطاتي، تهاجم گستردهاي را عليه فرهنگ اصيل اسلامي و ملي ملت ايران به كار گرفتهاست.
با توجه به اين اقدامات، آيا باز هم مي توان آمريكا را خيرخواه و مدافع پيشرفت ملت ايران دانست و دست از مبارزه با آن برداشت؟
پاسخ به اين سؤوال ، نيازمند شناخت اموري نظير مفهوم استكبار، اهداف و ويژگي هاي آن و دلايل عقلي و شرعي است؛ از اين رو، به اختصار نكاتي را بيان مي كنيم.
مفهوم استكبار
« استكبار آن است كه انسان اظهار بزرگي كند و آن چه را كه از آن او نيست و براي او روا نيست، ابراز دارد ...».
قرآن، مستكبران را در مقابل ضعيفان قرار داده است ؛ به جهت آگاهي دادن به اين نكته كه استكبار آنان ، به علّت قوه و نيروي بدني و مالي آنها بوده است و در جاي ديگر، مستكبران را در مقابل مستضعفان قرار داده است».1
بنابر تعريف فوق، استكبار، وصفي دروني است كه لوازم و مظاهر مختلفي را ميتواند در جامعه داشته باشد . خود بزرگبيني و نشناختن حد خود در مقابل خداوند و مردم – و به استضعاف كشيدن آنها – از اوصاف دروني هستند كه شخص مستكبر به واسطه ي آنها موضع گيريهاي خويش را تنظيم ميكند؛ همان گونه كه در قرآن، درباره ي نافرماني ابليس چنين آمده است:« ابي و استكبر و كان من الكافرين».2
در اصطلاح علوم اسلامي، استكبار همواره با واژه هايي نظير «ظلم» و «طاغوت» همراه است.
استكبار از ديدگاه فرهنگ سياسي اسلام، وجود نوعي سلطه گري، سلطه جويي، استعمار و بهره كشي فرهنگي، سياسي و اقتصادي توسط اقليت محدودي زورگو و نفع طلب بر خيل عظيم توده هاي محروم مي باشد. اين عمل، ميتواند داخلي باشد؛ به همان طريق كه يك عده ديكتاتور و زورگو بر ملت هاي محروم تحت سلطه ي خود حاكميت داشته، آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند و هم چنين ميتواند بينالمللي باشد؛ بدين معني كه دولت و يا كشوري، ساير ملت ها را استثمار و به استضعاف بكشاند كه نمونه ي بارز آن اعمال سياست هاي استعمارگونه و امپرياليستي قدرت هاي بزرگ شرق و غرب در جهان ميباشد. 3 امروزه در فرهنگ سياسي دنيا ، واژگاني نظير «استعمار» و «امپرياليسم» نيز در رساندن مفهوم فوق به كار مي روند.
ويژگي هاي استكبار
1. منفعت طلبي
اصولاً مبناي تمام ظلم ها و ستم هاي انسان، چيزي جز منفعت طلبي نيست و اين موضوع، در قدرتهاي استكباري در حد بالايي وجود دارد. آنان به تنها چيزي كه اهميت مي دهند، منافع مادي و حيواني آنان است. از اين رو، در صورت به خطر افتادن اين منافع، حاضرند كه از مردم كشور خويش بگذرند و دوستان و متحدان و نوكران خود را فدا كنند تا منافع آنها تأمين شود.
2. جهان خواري و به دست آوردن سلطه ي جهاني
دست يابي به امكانات موجود در سراسر جهان، يكي از ويژگيهاي كشورهاي استكباري است. از اين رو، كسب سلطه ي جهاني و تصاحب ذخاير ملت هاي ديگر و به چنگ درآوردن شريان حيات اقتصادي جهان، از ويژگي هايي است كه در تمامي مستكبران ديده ميشود.
3. عقب نگه داشتن مستضعفان از رشد واقعي
يكي از روش هاي اساسي و مهم استكبار جهاني، براي حفظ سلطه و برتري خود بر جهان وادامه ي بقا و حيات خويش، جلوگيري از پيشرفت ملت هاي مستضعف است. استكبار، در اين جهت، از انجام هر گونه اقدامي – اعم از جذب نخبگان كشورهاي جهان سوم و يا كشورهاي در حال پيشرفت ، كارشكني در برنامه هاي آنان، اعمال تحريم ها و محدوديت هاي بين المللي، به بهانه هاي مختلف – دريغ نمي ورزند.
4. اضطراب و ترس دروني
استكبار همواره درصدد تجاوز به حقوق ديگران است و اصولاً با تجاوز به حقوق ديگران رشد ميكند. مستكبر، همواره در خوف و اضطراب به سر ميبرد و از انتقام كشورهاي تحت سلطه، هراسان است. از سوي ديگر، تلاش روزافزون در به دست آوردن هرچه بيشتر منافع و منابع ديگران، خواب راحت را از چشمان استكبار ربوده است و از اين جهت، همواره دلهره و نگراني با مستكبران همراه است . 4
استكبار جهاني ، جهت دستيابي به اهداف شوم خود، از زمينه ها و راهكارهايي نظير، ايجاد اختلاف بين مردم كشورهاي مستضعف ، ترويج فساد و فحشا، منزوي كردن نيروهاي كارآمد و متعهد و به كارگيري عناصر داخلي وابسته و روشن فكران غرب گرا استفاده مي كند.
دلايل مبارزه با استكبار
هر فرد مسلمان و هر دولت اسلامي، بر اساس منطق و آموزه هاي ديني، موظف به مقابله با ظلم و استكبار جهاني است.
1. از نظر عقلي نمي توان « براي حيات زير سلطه ي غير» ، ارزشي قايل شد؛ زيرا « ارزش حيات، به آزادي و استقلال است».5 حضرت امام (رحمت الله عليه) تأكيد مي كند كه « اين ، مطابق هيچ منطقي نيست كه سي ميليون جمعيت، هميشه تحت فشار [باشد] و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند»؛ زيرا «زندگاني اي كه در آن استقلال نباشد [ويك ملتي] به زحمت كار بكنند، براي استفاده ي دشمن ها، اين كه زندگاني نيست».6
از نظر شرعي نيز در ايات و روايات متعددي، مستضعفين، يعني كساني كه مورد ظلم و تهاجم استكبار قرار گرفتهاند، موظف به دفاع و مقابله با مستكبرين شده اند. قرآن كساني را كه در راه حمايت از مستضعفين كوتاهي و سستي مي كنند، مورد مؤاخذه قرار مي دهد. 7
بر اين اساس ، قانون اساسي «جمهوري اسلامي ايران» سعادت انسان درتمام جامعه ي بشري را آرمان خود مي داند و استقلال، آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه ي مردم جهان مي شناسد و در عين خودداري كامل و نفي هرگونه دخالت در امور داخلي ملت هاي ديگر، از مبارزه ي حق طلبانه ي مستضعفين در برابر مستكبرين، در هر نقطه از جهان حمايت مي كند.8
در هر صورت، اصل وقوع انقلاب اسلامي، براي رهايي از يوغ استكبار بود و حفظ آن و هم چنين تأمين اهداف و منافع كشور، ادامه اين مبارزه را مي طلبيد.عمل به آموزه هاي دين مبين اسلام، حكم عقل، منطق و قانون اساسي است و ما را بر آن مي دارد تا در جهت حفظ عزت، استقلال و رعايت منافع كشور خود و هم چنين دست يابي به پيشرفت و توسعه ي همه جانبه و دفاع از حقوق همه ي ستمديدگان و مستضعفان جهان، مبارزه با استكبار جهاني را تا پيروزي نهايي ادامه دهيم. واضح است كه منظور از مبارزه با استكبار، فقط مبارزه ي نظامي نيست؛ بلكه بيشترين تأكيد بر مبارزه فرهنگي و تلاش براي بيداري و رشد سياسي ملل مظلوم جهان است. حضرت امام(رحمت الله عليه) مي فرمايد:«اگر ملتي بخواهد سر پاي خود بايستد، لازم است كه اول بيدار شود». 9
در پايان براي مملوس تر شدن موضوع، نكاتي را در مورد علل مبارزه ايران با آمريكا، به عنوان سر كرده ي استكبارجهاني بيان مي- كنيم:
1. بررسي مباني تشكيل دهنده سياست خارجي آمريكا در قبال ساير كشور ها؛ بر اساس ديدگاه ماترياليستي و ماديگرانه ي كشور هاي غربي، به ويژه آمريكا، تأمين منافع ملي و دست يابي به سود بيشتر، مهم ترين اصل حاكم بر سياست خارجي آنان است كه در جهت تحقق آن، اقدام به هر عملي، هر چند غير اخلاقي، جايز و پسنديده است. بر اين اساس، منافع ملي آنان جز از راه وابستگي ساير كشورها، خصوصاً كشورهاي جهان سوم و جلوگيري از استقلال و خودكفايي آنان، حاصل نميشود و با انجام اين عمل، دو عنصر اساسي چرخه ي اقتصادي و بازار سرمايه داري آنان، يعني دست يابي به مواد خام ارزان از يك سو و در دست داشتن بازار مصرف جهت كالاهاي توليدي خود از سوي ديگر، فراهم ميآيد.
از اين رو، مشاهده ميشود كه كشورهاي جهان سوم كه اكثراً داراي روابط سياسي، اقتصادي و... با آمريكا هستند. با وجود سابقه ي تمدن خود و برخورداري از منابع غني طبيعي و انساني، هم چنان در زمره ي كشورهاي توسعه نيافته و وابسته به غرب محسوب ميشوند و اگر معدود كشورهايي توانستهاند خود را از اين معركه نجات داده، به توسعه يافتگي نايل آيند، نتيجه ي سعي و تلاش و اتكاي خود آنان بوده است و نه اتكاي به غرب و آمريكا و نتيجه آن كه آمريكا براي تامين منافع و حفظ و گسترش هژموني و سلطه ي خويش در ساير جهان و تحقق دهكده اي جهاني با كدخدايي خود از انجام هر اقدامي جهت عقب ماندگي كشورهاي توسعه نيافته و عدم پيشرفت آنان دريغ نخواهد ورزيد.
2. بررسي عمل كرد و اقدامات آمريكا در قبال ملت ايران در گذشته و حال؛ بررسي اقدامات خصمانه ي دولت آمريكا در قبال ملت ايران از گذشته هاي دور تاكنون، به روشني، جلوگيري و ممانعت آمريكا از پيشرفت ملت ما را در عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي، علمي و... به اثبات ميرساند. پارهاي از اين خصومتها عبارتند از:
الف ) به راه انداختن كودتاي 28 مرداد 1332 و ساقط كردن حكومت مردمي و قانوني دكتر مصدق، ارايه طرح انقلاب سفيد و كاپيتولاسيون به رژيم وابسته ي پهلوي كارشكني و تلاش در جهت سرنگوني نظام اسلامي ايران از راه هايي نظير تقويت و سازماندهي گروهكهاي ضد انقلاب در جهت اختلال در امنيت و تماميت ارضي كشور، راهاندازي كودتاي نوژه، تحريك كشورهاي همسايه به عمليات نظامي بر عليه ايران و تحميل جنگ هشت ساله، ايجاد تحريم هاي سياسي بينالمللي و اخلال در روابط ايران با ساير كشورهاي منطقه و جهان.
ب) كارشكني هاي دولت آمريكا و مخالفت با ملي شدن صنعت نفت ايران و اخلال در امور اقتصادي ايران در دوره ي طاغوت، دولت آمريكا براي وابسته كردن اقتصاد ايران به محصولات خارجي، اقتصاد ايران را شديداً وابسته به درآمدهاي نفتي كرد و رژيم پهلوي را جهت انجام اقداماتي نظير اصلاحات ارضي، تحت فشار گذاشت و خودكفايي اقتصادي ايران، به ويژه در زمينه ي موادغذايي را از بين برد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با ايجاد جنگ تحميلي و از بين بردن صنايع زير بنايي، به ويژه در بعد نفت و پتروشيمي و كارشكني در بازار نفت، ايجاد تحريم هاي اقتصادي عليه ايران در عرصه بين الملل و ارايه ي طرح هايي نظير داماتو و...، در روند پيشرفت و رشد اقتصادي ايران اخلال به وجود آورد و فشارهاي بسيار زيادي را بر مردم ايران تحميل كرد.
ج) دولت آمريكا در بعد علمي نيز با جذب نخبگان فكري ايران وجلوگيري از دست يابي ايران به تكنولوژيهاي پيشرفته، نظير آن چه كه هم اكنون در مورد دانش هسته اي با آن روبهرو هستيم، در راه رشد و پيشرفت ملت ايران اخلال به وجود آورده است.
د) آمريكا در بعد فرهنگي نيز براي بسط و سيطره ي فرهنگ ليبرال دموكراسي خود و مبارزه با فرهنگ حيات بخش اسلام و ساير فرهنگ ها، از گذشتههاي دور تاكنون، با اقدامات متعددي، نظير استفاده از عناصر فكري وابسته به خويش در داخل و استفاده از تكنولوژي ارتباطاتي، تهاجم گستردهاي را عليه فرهنگ اصيل اسلامي و ملي ملت ايران به كار گرفتهاست.
با توجه به اين اقدامات، آيا باز هم مي توان آمريكا را خيرخواه و مدافع پيشرفت ملت ايران دانست و دست از مبارزه با آن برداشت؟
پي نوشت ها:
1. راغب اصفهاني، معجم الفاظ قرآن، ص 438.
2. بقره، آيه 34
3. منوچهر محمدي، سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، نشر دادگستر، ص 33.
4. كاظم قاضي زاده، انديشه هاي فقهي- سياسي امام خميني ، ص609.
5. صحيفه ي نور، ج 5، ص 114.
6. همان، ج 2، ص 138.
7. بقره، آيه ي 190.
8. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل 154.
9. صحيفه ي نور ، ج 14، ص 1.