پدر حضرت مهدي عليه السلام
منبع: درسنامه مهدویت1-ص153 تا ص160
از آنجا كه پيشواي يازدهم به دستور خليفه عباسي در «سامّرا»، در محله «عسكر» سكونت اجباري داشت، «عسكري» ناميده ميشود2. از مشهورترين القاب آن حضرت، «نقي»، «زكي»، «فاضل»، «امين» وكنيهاش «ابو محمد» است. او 22 ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد. مدّت امامتش شش سال و عمر شريفش 28 سال بود. امام عسكري(عليه السلام) در سال 260 هـ در حالي كه تنها پسر او به عنوان آخرين حجّت الهي در سن پنج سالگي قرار داشت، به شهادت رسيد و در خانه خود در سامرا در كنار مرقد پدرش به خاك سپرده شد.3
دربارة ويژگی¬های آن حضرت آوردهاند: رنگش گندم گون، چشمانش درشت و سياه، رويش زيبا، قامتش معتدل و اندامش متناسب بود و با آنكه جوان بود، بزرگان قريش و دانشمندان زمان خود را تحت تأثير و نفوذ قرار ميداد. دوست و دشمن به برتري او در علم، حلم، جود، زهد، تقوا و ساير مكارم اخلاقي اذعان داشتند.4
مدت كوتاه عمر امام به سه دوره تقسيم ميشود: تا چهار سال و چند ماهگي (و بنا به يک قول تا سيزده سالگي)، در مدينه به سر برد. تا 23 سالگي به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا ميزيست و تا 28 سالگي (شش سال و اندي پس از شهادت امام دهم)، در سامرا ولايت بر امور و پيشوايي شيعيان را بر عهده داشت.
امام عسكري(عليه السلام) در مدت كوتاه امامت خويش با سه تن از خلفاي عباسي (المعتزّ بالله، المهتدي بالله، المعتمد بالله) كه هر يك از ديگري ستمگرتر بودند؛ معاصر بود.
مشهور بين شيعه آن است که امام عسکري(عليه السلام) فرزندي جز امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از خود به يادگار نگذاشت.5 شيخ مفيد در اين باره تصريح کرده است: «... ولم يخلف ابوه ولداً ظاهراً ولا باطناً غيره ...».6
جلوه¬هايي از زندگي امام حسن عسكري(عليه السلام)
روايات بسياري از ناحيه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل بيت او(عليهم السلام) مبني بر امامت پيشوايان دوازده¬گانه وارد شده و در آنها، به طور روشن، به نام مقدس ايشان ـ از جمله امام حسن بن علي عسكري(عليهما السلام) ـ اشاره شده است. اضافه بر آنكه در رواياتِ نقل شده از پدر بزرگوارش، به امامت آن حضرت تصريح شده است.
جابربن عبداللّه انصاري، با اشاره به لوحي که در دستان مبارک حضرت زهرا (عليها السلام) مشاهده کرده بود؛ به امامت و نام امام عسکري(عليه السلام) تصريح کرده است.7
آن حضرت، با همه فشارها و مراقبت¬هاي بي¬وقفه حكومت عباسي، يك سلسله فعاليت¬هاي سياسي، اجتماعي و علمي، در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افكار ضد اسلامي انجام ميداد. گوشه¬ای از اين فعاليت¬ها ـ كه ارتباط بيشتري با موضوع مهدويّت دارد ـ به شرح زير است:
1. كوشش علمي در دفاع از اسلام و ردّ شبهات
امام عسكري(عليه السلام) گرچه به جهت شرايط نامساعد و محدوديتهاي شديد حكومت عباسي ، موفق به گسترش دانش بي کران خود در تمام جامعه نشد؛ اما شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام در نشر معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثر و ارزنده¬اي داشتند.
شيخ طوسي(ره) تعداد شاگردان آن حضرت را افزون بر يک صد نفر ثبت كرده است.8 در ميان آنان چهرهها و شخصيتهاي برجسته و وارستهاي به چشم میخورند؛ مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابو هاشم داود بن قاسم جعفري، ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمْري، علي بن جعفر و محمد بن حسن صفّار.
2. ايجاد حلقة ارتباطي با شيعيان از طريق نمايندگان
در پي تلاش¬هاي فراوان امامان پيشين(عليهم السلام) ، در زمان امام عسكري(عليه السلام) تشيّع در مناطق و شهرهای مختلف، گسترده شده و شيعيان در نقاط فراواني زندگي ميكردند.
گستردگي و پراكندگي مراكز تجمع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظمي را ايجاب ميكرد تا پيوند شيعيان را با حوزه امامت و نيز ارتباط آنان را با هم ديگر برقرار سازد و از اين رهگذر، آنان را از نظر ديني و سياسي، رهبري و سازماندهي كند.
اين نياز، از زمان امام نهم(عليه السلام) احساس ميشد و چنان كه در سيرة آن حضرت و امام دهم(عليه السلام) آمده، شبكه ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق گوناگون، از آن زمان وجود داشته است.
اين برنامه در زمان امام عسكري(عليه السلام) نيز تعقيب گرديد. بنا بر اسناد و شواهد تاريخي، آن حضرت نمايندگاني از ميان شخصيتهاي برجسته شيعيان، در مناطق متعدد منصوب كرده و با آنان در ارتباط بود و از اين طريق، پيروان تشيّع را در همه مناطق زير نظر داشت.
يكي از نمايندگان امام «احمد بن اسحاق بن عبدالله قمي اشعري»، از ياران خاص امام و از شخصيت¬هاي بزرگ شيعي در قم بود. بعضي از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بين قمي¬ها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت ياد كردهاند9. اما دانشمندان ديگر، او را وكيل و نماينده امام دانستهاند10. از روايتي در بحارالانوار استفاده ميشود كه او نماينده امام در موقوفات قم بوده است.
در رأس وکيلان امام، «محمد بن عثمان عَمْري » قرار داشت و وكلاي ديگر، به وسيلة او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعاً اموال و وجوهات جمع¬آوري شده را به وي تحويل مي¬دادند و او آنها را به محضر امام(عليه السلام) ميرساند.11
علاوه بر شبكه ارتباطي وكالت، امام از طريق اعزام پيك¬ها، با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار ميساخت و مشكلات آنان را برطرف ميكرد.
گذشته از پيك¬ها، امام از طريق مكاتبه با شيعيان، ارتباط داشت و آنان را در موقعيت¬هاي حساس راهنمايي مي¬کرد. نامهاي كه امام به «ابن بابويه» نوشته، نمونهاي از اين نامهها است. امام دو نامه نيز به شيعيان قم و آبه (آوه) نوشته كه متن آنها در كتابها مضبوط است.12 بر اساس روايتي، امام عسكري(عليه السلام) بامداد روز هشتم ربيع الأول سال 260هـ اندكي پيش از رحلت، نامههاي فراواني به مردم مدينه نوشت.
3. فعاليت¬هاي سياسي سرّی
امام عسكري(عليه السلام) با وجود تمامي محدوديت¬ها و كنترل¬هاي دستگاه خلافت، يك سلسله فعاليت¬هاي سياسي سرّي را رهبري ميكرد كه با گزينش شيوههاي پنهان كاري، از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار، به دور ميماند.
در اين زمينه نمونههاي فراواني وجود دارد كه به يک مورد آن اشاره مي¬شود: عثمان بن سعيد عَمْري ـ از نزديكترين و صميميترين ياران امام(عليه السلام) ـ در پوشش روغن فروشي فعاليت ميكرد. شيعيان و پيروان آن حضرت ، اموال و وجوه خود را به او ميرساندند و او آنها را در ظرفهاي روغن قرار داده، به حضور امام(عليه السلام) مي¬رساند13.
4. حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان
يكي ديگر از موضع گيري¬هاي امام عسكري(عليه السلام) ، حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان ـ به ويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت ـ بود. اين اقدام امام، مانع از آن ميشد كه آنان زير فشار مالي، جذب دستگاه حكومت عباسي شوند.14
5. آگاهی بخشی سياسي به چهرهای برجسته شيعه
از ديگر فعاليت¬هاي سياسي امام عسكري(عليه السلام) ، تقويت و توجيه سياسي رجال مهم شيعه، در برابر فشارها و سختي¬هاي مبارزات سياسي، برای حمايت از آرمان¬هاي بلند تشيّع بود. از آنجا كه شخصيت¬هاي بزرگ شيعه در فشار بيشتري بودند، امام به تناسب مورد، آنان را راهنمايي ميكرد و روحيه آنان را بالا ميبرد. همچنين می¬کوشيد صبر و آگاهي آنان در برابر فشارها، تنگناها و تنگدستيها فزوني يابد تا آنان بتوانند مسؤوليت بزرگ اجتماعي و سياسي و وظايف ديني خود را به خوبي انجام دهند.
6 . بهره گيری از دانش غيبی برای ارشاد ديگران
امامان(عليهم السلام) ، در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از دانش غيبي برخوردار بودند و در مواردي كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالي امت اسلامي، در معرض خطر قرار ميگرفت، از اين آگاهي به صورت «ابزار هدايت» استفاده ميكردند. پيشگوييها و گزارشهاي غيبي آنانان، بخش مهمّي از زندگي ايشان را در بر میگيرد؛ با مطالعه در زندگي امام عسكري(عليه السلام)، چنين به نظر ميرسد كه: آن حضرت بيش از امامان ديگر، دانش غيبي خود را آشكار ميساخته است.15
شايد علت اين امر، شرايط نامساعد و جوّ پر اختناقي بود كه امام يازدهم و پدرش امام هادي(عليهما السلام)، در آن زندگي ميكردند؛ زيرا پس از انتقال امام هادي(عليه السلام) به سامّرا، آن حضرت به شدّت تحت مراقبت و كنترل بود. از اين رو امكان معرفي فرزندش «امام حسن(عليه السلام)» به عموم شيعيان، به عنوان امام بعدي وجود نداشت و اصولاً اين كار، حيات او را از ناحيه حكومت وقت، در معرض خطر جدّي قرار ميداد. به همين جهت كار معرفي امام عسكري(عليه السلام) به شيعيان و گواه گرفتن آنان در اين باب، در ماههاي پاياني عمر امام هادي(عليه السلام) صورت گرفت؛16 به طوري كه هنگام رحلت آن حضرت، عده ای از شيعيان ازامامت حضرت «حسن عسكري(عليه السلام)» آگاهي نداشتند17.
امام عسكري(عليه السلام) براي زدودن زنگار شكها و ترديدها و نيز براي حفظ ياران خود از خطر و يا هدايت گمراهان، ناگزير ميشد پردههاي حجاب را كنار زده، از آن سوي جهان ظاهر خبر دهد.
7. معرفي حضرت مهدي(عليه السلام) به عنوان جانشين
يكي از مسؤوليتهاي خطير امام عسكري(عليه السلام)، معرّفي حضرت مهدي(عليه السلام) به عنوان جانشين خود بود. اين مهمّ زماني سخت تر مي¬شد كه آن حضرت مي¬بايست بنا به دلايلي، فرزند خود را در پردة «پنهان زيستي» نگه دارد تا از گزند بدخواهان در امان بماند.
با اين حال در موارد فراواني آن حضرت، به معرفي جانشين خود به افراد موثق پرداخته است. عمده تعابيري كه امام يازدهم براي معرفي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به كار برده، بدين قرار است:
ـ «هذا صاحبكم بعدي ...»؛18 «اين بعد از من صاحب شما است...».
ـ «ان ابني هو القائم من بعدي ...»؛19 «همانا فرزندم قائم بعد از من است...».
ـ «هذا امامكم من بعدي و خليفتي عليكم...»؛20 «اين پيشوای شما پس از من و جانشين من بر شما است ...».
ـ «ابني محمد هو الامام الحجة بعدي ...»؛21 «فرزندم محمد همان امام و حجت پس از من است...».
و مواردي از اين قبيل كه در کتابها بدان اشاره شده است.
8 . آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت امام دوازدهم(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
از آنجا كه غايب شدن امام و رهبر هر جمعيتي، يك حادثه غير طبيعي و نامأنوس است و باور كردن آن و نيز تحمل مشكلات ناشي از آن، براي نوع مردم دشوار است؛ پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و امامان پيشين(عليهم السلام)، به تدريج مردم را با اين موضوع آشنا ساخته، افكار را براي پذيرش آن آماده ميكردند.
اين تلاش در عصر امام هادی و عسکري(عليهما السلام) ، به صورت محسوس تري به چشم ميخورد؛ چنان كه امام هادي(عليه السلام) بعضی از اقدامات را به وسيله نمايندگان انجام ميداد و خود كمتر با افراد تماس مي¬گرفت. اين امر در زمان امام عسكري(عليه السلام)، جلوه بيشتري يافت؛ زيرا با وجود تأكيد بر تولد حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، او را تنها به شيعيان خاص و بسيار نزديك نشان مي¬داد. از طرف ديگر تماس مستقيم شيعيان با خود آن حضرت نيز روز به روز محدودتر و كمتر ميشد؛ به طوري كه حتي در شهر سامرا از طريق نامه يا به وسيله نمايندگان خويش، به مردم پاسخ ميداد. بدين ترتيب آنان را براي تحمل اوضاع و شرايط عصر غيبت و ارتباط غير مستقيم با امام آماده ميساخت. اين همان روشي است كه امام دوازدهم(عليه السلام) در زمان غيبت صغرا در پيش گرفت و شيعيان را به تدريج براي دوران غيبت كبرا آماده ساخت.22
حوادث ناگوار پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام)
متأسفانه پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام)، اتفاقات ناگواري رخ داد که برخي از آنها بدين قرار است:
1. بازجويي از خانة آن حضرت؛
لحظاتي از شهادت امام عسکري(عليه السلام) سپري نشده بود که دژخيمان، با سعايت افرادي، به خانه امام هجوم بردند تا شايد در اين رهگذر به امام غايب دست يازند.
2. برخورد جعفر کذّاب با مادر امام عسکري(عليه السلام) بر سر ميراث؛
3. بازجويي از خانه¬ها و منازل براي دستيابي به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)؛23
4. ترور، حبس، تهديد و اذيت و آزار شيعيان؛
شيخ مفيد از تهديدات عليه شيعه پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام)، به عنوان يکي از تلخترين فرازهاي تاريخ تشيع ياد کرده است.24
5. اختلاف و چند دستگي بين شيعيان؛
يکي از حوادث کمر شکن پس از شهادت امام عسکري(عليه السلام) ، تفرقهاي بود که در ميان برخي از شيعيان رسوخ کرد و آنها را از يکپارچگي خارج نمود. البته اين تفرق پيش از آن، از سوي امام عسکري(عليه السلام) پيش بيني شده بود. ابوغانم میگويد: از امام عسکري(عليه السلام) شنيدم که ميفرمود: در سال 260 پيروانم فرقه فرقه ميشوند.
آن گاه در ادامه ابوغانم مي¬گويد: در آن سال امام عسکري(عليه السلام) رحلت فرمود و پيروان و يارانش متفرق شدند. دستهاي خود را منتسب به جعفر (پسر امام دهم) کردند، گروهی سرگردان شدند، عده¬ای به شک افتادند، دسته¬اي در حالت تحير ايستادند و جمعي ديگر به توفيق خداي تعالي، بر دين خود ثابت ماندند.25
پي نوشت ها:
1. ر.ک: محمد بن يعقوب محمد بن يعقوب کليني، کافي، ج1، ص 503.
2. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، باب 176، ص 230 .
3. ر. ك: مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان(عليهم السلام)، ص 615.
4. ر. ک: شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج1، مقدمه.
5. برخي مدعي شده اند امام عسکري(عليه السلام) بجز امام مهدي(عليه السلام) داراي فرزند يا فرزندان ديگري نيز بوده است. ر. ک: محمد جواد طبسي، حياة الامام العسکري(عليه السلام)، ص59 و60.
6. شيخ مفيد، الارشاد، ص346.
7. كمال الدين و تمام النعمة، ج1، باب28، ح1.
8. محمد بن حسن طوسي، رجال ، ص 427 به بعد.
9. نجاشي، فهرست اسماء مصنفی الشيعة، ص 66 - محمد بن حسن طوسي، الفهرست، ص 23.
10. طبسي، حياة الامام العسكري(عليه السلام)، ص 333.
11. محمد بن حسن طوسي، اختيار معرفة الرجال، ص 532، ح 1015.
12. حسن بن علي بن شعبه، تحف العقول، ص 486.
13. محمد بن حسن طوسي، كتاب الغيبة، ص 214.
14. شيخ مفيد، ارشاد، ص 343 ؛ ابن شهر اشوب، مناقب آل أبي طالب، ج4، ص 439؛ مسعودي، اثبات الوصية، ص 242 ؛ سيد محسن امين، اعيان الشيعة، ص 40 ؛ طبرسي،اعلام الوري، ط3، ص 372 ؛ كليني، كافي، ج1، ص 508 .
15. محمد جواد طبسي، حياة الامام العسكري(عليه السلام)، ص 121.
16. همان، ص 217.
17. مسعودي، اثبات الوصية، ص 234.
18. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص348.
19. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص524، ح4.
20. همان، ص435، ح2.
21. همان، ص409، ح9.
22. با استفاده از: مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان(عليهم السلام) ، ص 615 - 662 .
23. ر. ک: کافي، ج1، ص505؛ کمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص43.
24. شيخ مفيد، الارشاد، ص325؛ بحار الانوار، ج50، ص334.
25. کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص408، ح6.