پدر حضرت مهدي عليه السلام از نگاه اهل سنّت
منبع: درسنامه مهدویت1-ص160 تا ص163
دانشمندان شيعه، اگر چه با حفظ امانت كامل، برخي از اين احاديث را ـ هر چند كه صحيح نمي دانسته اند ـ بدون كم و كاست از كتاب هاي اهل سنّت نقل كرده اند؛ اما هرگز ترديد در اين موضوع به خود راه نداده اند.
بعضی از احاديثي که اهل سنّت با استناد به آنها، چنين ديدگاهي را انتخاب کرده اند؛ بدين قرار است:
الف. ابن ابي شيبه، طبراني و حاكم، از عاصم بن ابي النجود، از زِرّ بن حُبَيش از عبدالله بن مسعود روايت كرده اند كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «لا تذهب الدنيا حتي يبعث الله رجلا يواطئ اسمه اسمي، و اسم ابيه اسم ابي»؛1 «دنيا از ميان نمي رود، مگر اينكه خداوند مردي را بر ميانگيزاند كه نام او هم نام من و نام پدرش نام پدر من است».
ب. ابو عمرو داني و خطيب بغدادي، از عاصم بن ابي النجود از زرّ بن حبيش، از عبدالله بن مسعود نقل كرده اند كه پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «لاتقوم الساعة حتي يملك الناس رجل من اهل بيتي، يواطئ اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي»2؛ «قيامت بر پا نمي شود؛ مگر آنكه مردي از خاندان من بر همة مردم پادشاهي كند، نام او هم نام من و نام پدرش نام پدر من است».
ج. نعيم بن حماد، خطيب و ابن حجر، همگي از عاصم، از زرّ بن حبيش از ابن مسعود روايت كرده اند كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «المهدي يواطئ اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي»؛3 «مهدي نامش هم نام من و نام پدرش نام پدر من است».
د. نعيم بن حماد به سند خودش از ابو الطفيل آورده است كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: «المهدي اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي»؛4 «مهدي نامش نام من و نام پدرش، نام پدر من است».
هيچ يك از اين احاديث، نمي تواند حجّت و دليلي محكم، بر ادعاي کساني باشد که نام پدر مهدي(عليه السلام) را «عبدالله» دانسته اند. سند حديث چهارم به اتفاق همه محدثان ضعيف است؛ زيرا يكي از راويان آن رشدين بن سعد است؛ يعني همان «رِشدين بن ابي رِشدين» است كه همة بزرگان اهل سنّت در علم رجال بر ضعف او اتفاق دارند.5 بدين ترتيب و بدون شك در چنين امر مهمّي، نمي توان سخن اين گونه افراد را پذيرفت.
سه حديث نخستين، نيز نمي توانند حجّت و دليل باشند؛ چون عبارت «نام پدرش نام پدر من است» را بزرگان و حافظان حديث نقل نكرده اند و تنها جمله «نام او، نام من است» را همگان، بدون اضافه اي ديگر آورده اند.
برخی از پژوهشگران اهل سنّت ـ كه روايت کنندگان از عاصم بن ابي النجود را مورد بررسي قرار داده اند ـ به اين مطلب تصريح كرده و گفته اند: اين اضافه در اصل حديث نيست.
از طرف ديگر، هر سه حديث، فقط به ابن مسعود، ختم ميشود و حال آنكه در مسند احمد در چند مورد، همين حديث از ابن مسعود نقل شده كه با جمله «نام او، نام من است»، پايان يافته است.6
تِرمذي می گويد: حديث از علي(عليه السلام) ، ابو سعيد خدري، ام سلمه و ابوهريره، فقط با لفظ «نام او، نام من است» روايت شده است. آن گاه ـ بعد از نقل حديث ابن مسعود با اين لفظ ـ می افزايد: «در اين باب، از علي، ابوسعيد، ام سلمه و ابوهريره روايت شده و اين حديث نيكو و صحيح است».7
طبراني در المعجم الكبير آن را از ابن مسعود، از چند طريق فقط با لفظ «نام او نام من است» در حديثهاي 10214 به بعد، نقل کرده است.
حاكم نيز در مستدرك، حديث را از ابن مسعود فقط با جملة «نام او نام من است»، نقل کرده و گفته است: «اين حديث با شرط شيخين صحيح است و آنان آن را نقل نكرده اند».8
بغوي در مصابيح السنة حديث را ـ بدون اضافه ـ نقل كرده و گويد: حديث نيكو است.9 مقدسي شافعي تصريح ميكند: اين افزوده را بزرگان حديث روايت نكرده اند. پس از نقل حديث ـ بدون آن اضافه ـ مینويسد: «گروهي از بزرگان حديث، در كتابهاي خود به همين گونه آورده اند؛ مانند: ابو عيسي ترمذي در جامع، ابي داود در سنن و حافظ ابو بكر بيهقي و شيخ ابوعمر داني».10
سپس حديثهاي ديگري در تأييد درستي نقل خود از بزرگاني چند ـ مانند طبري، احمد بن حنبل، ترمذي، ابو داود، حافظ ابو داود و بيهقي ـ به نقل از عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر و حذيفه مي آورد.11
همان گونه که اشاره شد، تِرمذي اين حديث را از حضرت علي(عليه السلام) ، ابوسعيد خدري، ام سلمه و ابوهريره فقط با جمله «نام او، نام من است»، روايت كرده است. بنابراين اگر جملة «و نام پدرش، نام پدر من است» در متن اصلي روايت ابن مسعود ميبود، قابل تصور نيست كه همة اين شخصيتهاي ياد شده، به اتفاق آن را حذف كرده باشند؛ هر چند آنان از عاصم بن ابي النجود هم روايت كرده باشند!
اما اينکه چگونه اين افزوده به روايتها راه يافته، احتمالاتي قابل طرح است:
1. از سوي پيروان و ياران حسنيها به منظور اثبات مهدويّت محمد بن عبد الله بن حسن مثني، اضافه شده است.
2. از سوي طرفداران بني عباس، جهت تأييد مهدويّت محمد بن عبدالله (ابو جعفر) منصور عباسي، به حديث ابن مسعود افزوده شده است. اين احتمال ، زماني به واقعيت نزديك ميشود كه بدانيم محمد بن عبد الله بن حسن مثني، لکنت زبان داشته و لذا پيروانش دروغ ديگري به وايت ابوهريره افزوده و روايت را چنين نقل كرده اند: «به درستي كه مهدي نامش محمد بن عبدالله است و در زبانش كُندي وجود دارد».12
بر اين اساس هر سه حديث نخستين، با نقل حافظان حديث از عاصم مخالفت دارد. از اين رو حافظ ابو نعيم اصفهاني (م430 هـ) در مناقب المهدي اين حديث را با 33 سلسله راويان مختلف تا عاصم، نقل كرده است. در اين نقلها حتي يكي از آنها عبارت «ونام پدرش نام پدر من است» را ندارد و با عبارت «نام او نام من است» پايان يافته است.
گنجي شافعي (م 638 هـ ) متن اصفهاني را نقل و اضافه ميكند: «اين حديث را غير از عاصم، ديگراني هم مانند عمرو بن حره، از زرّ نقل كرده اند و همگي با «نام او نام من است»، آن را به پايان برده اند؛ جز روايتي كه عبارت «و نام پدرش نام پدر من است» را دارد.
کوتاه سخن اينکه چنين اضافهاي پذيرفتني نيست؛ به خصوص که: احمدبن حنبل «با دقتي كه در ضبط حديث دارد»، اين حديث را چند بار در مسندش با جملة «و نامش نام من است»، نقل كرده است».13
از بحث هاي گذشته روشن می شود كه تبار امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، به امام حسين(عليه السلام) مي-رسد و ديگر احاديثي كه خلاف اين را ميرسانند، ضعيف و بي اعتبار بوده هيچ قرينهاي بر صحّت آنها در دست نيست. با توجه به نتيجه بحثهاي گذشته نيز به دست میآيد: نقل متواتر نزد مسلمانان نيز، همين نتيجه را تأييد ميكند.14
پي نوشت ها:
1. ابن ابي شيبه، المصنف، ج15، ص198، ح 19493؛ طبراني، المعجم الكبير، ج10، ص163، ح10213 و ص166، ح10222؛ مستدرك حاكم، ج4، ص442؛ علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة، ج3، ص261.
2. سنن ابو عمرو داني ، ص94و95؛ تاريخ بغداد، ج1، ص370.
3. تاريخ بغداد، ص391؛ نعيم بن حماد، الفتن، ج1، ص367، ح1076 و 1077؛ كنز العمال، ج14، ص268، ح38678 به نقل از ابن عساكر.
4. نعيم بن حماد، الفتن، ج1، ص368، ح1080.
5. ر. ك: تهذيب الكمال، ج9، ص191 ؛ تهذيب التهذيب، ج3، ص240.
6. احمد بن حنبل، مسند، ج1، ص376 و 377 و430 و 448 .
7. سنن ترمذي، ج4، ص505، ح2230.
8. مستدرك حاكم، ج4، ص442.
9. مصابيح السنة، ص492، ح4210.
10. عقد الدرر، ص51، باب 2.
11. همان، ص51 ـ 56، باب 2.
12. ر. ک: مقاتل الطالبين، ص163 و 164.
13. گنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص482.
14. سيد ثامر هاشم العميدي ، مهدي منتظر در انديشه اسلامي، صص92 ـ 107 (با تصرف).