نویسنده: Leonid Tatarinov
مترجم: رضوان اعتصامی
مترجم: رضوان اعتصامی
[yuri āliksandrevič ārlof]
Yuri Aleksandrovich Orlov
(ت. تومیشوو، روسیه، 23 خرداد 1271 / 13 ژوئن 1893؛ و. مسکو، روسیه، 10 مهر 1345 / 2 اکتبر 1966)، بافتشناسی، دیرینشناسی مهرهداران.
آرلوف فرزند آلیکساندر فیوْدِرِویچ آرلوف، کارمند ادارهی جنگلبانی، بود. در 1290 به دانشکدهی ریاضی – فیزیک دانشگاه پترزبورگ وارد شد. زیر نظر آ. س. دوْگِل در رشتهی دیرینشناسی تخصص یافت. در 1295 از طرف آ.آ. زاوارزین برای تصدی مقام معاونت در دانشکدهی دیرینشناسی و رویانشناسیِ دانشگاه نوبنیاد پرم دعوت شد. از 1304 تا 1314، در بخش بافتشناسی و رویانشناسی «فرهنگستان پزشکی نظامی» لنینگراد، به ریاست زاوارزین، مشغول به کار بود؛ در این بخش، علاقهی مجدد وی به رشتهی دیرینشناسی وی را بر آن داشت که در پژوهشهای دیرینشناختی صحرایی شرکت کند. نخستین فعالیت صحرایی وی، در 1304، در حفاریهای مربوط به آثار پستانداران دوران نئوسن و دوران چهارم در منطقهی سیبری غربی و بخش شمال غربی قزاقستان بود.
در 1309 آرلوف در «مؤسسهی دیرینشناختی» جدید «فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی» به کار علمی پرداخت. در 1315 مؤسسهی مزبور به مسکو منتقل شد، و از آن زمان به بعد زندگی علمی آرلوف کلاً وقف دیرینشناسی شد. آرلوف نخستین مدیر موزهی این مؤسسهی گردید. در 1318 به مدیریت بخش دیرینشناسی دانشگاه مسکو منصوب شد، و در 1324، پس از درگذشت آ.آ. بوریسیاک، به ریاست «مؤسسهی دیرینشناسی» گمارده شد. فعالیت سازماندهی علمی آرلوف کاملاً موفقیتآمیز و چند جانبه بود. وی یکی از سازماندهان هیأت دیرینشناختی «فرهنگستان ا.ج.ش.س.» برای اعزام به مغولستان (1325-1338) و همچنین سفر علمی دیرینشناختی مشترک شوروی و چین (1338-1339) بود.
در 1332 آرلوف به عضویت مکاتبهای «فرهنگستان علوم ا.ج.ش.س.» انتخاب شد. وی سر ویراستار کتاب پانزده جلدی Fundamentals of paleontology («مبادی دیرینشناسی») بود. از کشورهای خارجی بسیاری دیدن کرد و در کنگرهها و همایشهای بینالمللی شرکت جست. آرلوف عضو افتخاری «انجمن طبیعیدانهای مسکو»، «انجمن اتحادیهی سراسری دیرین شناسی»، «مجمع دیرینشناسی آرژانتین»، «انجمن امریکای دیرینشناسی مهرهداران»، «انجمن زمینشناسی لندن»، و بسیاری انجمنهای دیگر بود. وی به تحکیم روابط بین بسیاری از دانشمندان کشورهای گوناگون همت گماشت، و این نکته در دیپلم افتخاری که از طرف «کمیتهی صلح شوروی» به وی اهدا شد اعلام گردید. نشان طلای «انجمن دیرینشناسی هند» هم به وی اعطا شد.
فعالیت علمی آرلوف را میتوان به دو دورهی عمده تقسیم کرد. در دورهی اول، تا اواخر دههی 1300، وی پژوهش خود را عمدتاً برپایهی ردهبندی تطبیقی مهرهداران به انجام رساند؛ در دورهی دوم، فعالیت وی کلاً بر رشتهی دیرینشناسی متمرکز شد. آرلوف خدمت ارزشمندی به مسألهی مربوط به سازمان نورون دستگاه عصبی بندپایان کرد. وی توازن مهمی بین ساختارهای دستگاههای عصبی در بندپاییان و مهرهداران برقرار ساخت، و این نکته بویژه در وجود یک نورون سوم جدا شدنی بین نورونهای حسی و حرکتی کمان بازتاب یافت. پژوهشهای دیرینشناختی آرلوف عمدتاً بر پستانداران دورهی نئوسن متمرکز بود. وی، در مقالههای نخستین خود در این زمینه که بین 1306 و 1309 منتشر شد، شترهای سنگوارهی بخش شمال غربی قزاقستان را توصیف کرده است.
آرلوف همچنین یک رشته مقاله دربارهی سنگوارهی جانوران گوشتخوار – گربهی دندان شمشیری، سوسمارماهی، کفتار، گورکن، دله، و سمور آبی – نگاشت. این مقالات پژوهش دربارهی پستانداران سنگواره در اتحاد شوروی را به سطح جدیدی ارتقا داد و اهمیت اساسی آنها را حفظ کرد. در میان آثار آرلوف در مورد گوشتخواران مطالبی هست دربارهی دله یا سمور عظیم الجثه، که وی آن را «پرونیوم» نامگذاری کرد و از ناحیه مئوتیان در مولداوی (دهکدهی گربنیکی) بدست آورد، و همچنین دربارهی مانتور» گوشتخوار شبیه گربهی آبی از زیای جنس هیپاریونِ پاولودار. آرلوف «سمانتور» را، که تنها از بخشهای خلفی استخوانبندی و استخوان شانه شناخته میشود، به مثابهی یک حلقهی ارتباطی بین گربهی آبی و خوک آبی ردهبندی کرد. وی آن را در طبقهی «پینیپدیا» قرار داد، طبقهای که در آن تیرهی جدیدی به نام «سمانتوریدها» که ابتداییتر از «اوتاریدها» بود تشخیص داد. «سمانتور» اکنون نه به منزلهی پینیپدیا بلکه مستقیماً به عنوان دله یا سمور (از تیرهی موستلیدها) ردهبندی میشود؛ از بررسی رسوبهای قدیمیتر از رسوبهای «سمانتور» (دورهی میوسن میانه) خوکهای آبی جدید (فوسیدها) مشخص شدند.
شیوههای سازگاری «سمانتور» سیر بوجود آمدن گوشتخواران آبزی بالهدار خاص را نشان میدهد. به عقیدهی آرلوف، «پرونیوم»، که با جمجمهای به درازای 20 سانتیمتر توصیف شده است، ترکیب نحوههای سازگاری بزرگترین موستلیدها – دلهها (Gulo) و خرسها – را نمایش میدهد. این استنباط در نام «پرونیوم» - برای گونه P.ursogulo – که از طرف آرلوف پیشنهاد شده بود، بازتاب یافت؛ وی آن را به مثابهی یک تیرهی فرعی خاص موستلیدها ردهبندی کرد، و عسلخواران سنگوارهی جنس «ائوملیوورا» را با آن در ارتباط دانست. این نحوهی تعیین جا ناموفق بود، و «پرونیوم» اکنون همچون یک موستلید عادی ردهبندی میشود، که مربوط است به جنس «پلزیوگولو»، که وجودش به دورهی پلیوسن چین و امریکای شمالی نسبت داده میشود. تحلیل زیستشناختی دقیق آرلوف از ساختار مغزی «پرونیوم» از اهمیت شایان توجهی برخوردار بود؛ جزئیات ریختشناسی بیرونی از روی طرح و قالب حفرهی جمجمه توصیف شده بود.
آخرین اثر بزرگ دیرینشناسی آرلوف، که در 1337 منتشر شد، دربارهی زیای دیوسر گوشتخوار منطقهی پرم علیا در ناحیه ایشییف (وولگای میانی) بود. این اثر یکی از معتبرترین آثاری است که تاکنون دربارهی ریختشناسی توصیفی دیوسران نگاشته شده است. آرلوف مقالات متعددی نیز در زمینههای کلی، از جمله مقالهی راجع به امر خطیر پژوهش در زمینهی دیرینشناسی مهرهداران، منتشر کرد (1328). وی به تاریخ علم علاقهی وافری داشت و مقالاتی دربارهی زندگی و فعالیت دانشمندان روسی، از قبیل آ.آ. اینوسترانتسف، و.پ. آمالیتسکی، آ.آ. بوریسیاک، و.آ. آبروچیف و آ.پ. بیستروف، انتشار داد.
آرلوف در اواخر عمر به عامهفهم ساختن علم همت گماشت. کتاب وی به نام In the World of Ancient Animals («در دنیای حیوانات قدیم»)، که توسط ک.ک. فلروف مصوّر شده بود، دوبار در اتحاد شوروی منتشر شد (1961 و 1968). آرلوف نزدیک به دویست اثر به رشتهی تحریر درآورد.
منبع مقاله :
کولستون گیلیپسی، چارلز؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی احمد آرام... [و دیگران]؛ زیرنظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Yuri Aleksandrovich Orlov
(ت. تومیشوو، روسیه، 23 خرداد 1271 / 13 ژوئن 1893؛ و. مسکو، روسیه، 10 مهر 1345 / 2 اکتبر 1966)، بافتشناسی، دیرینشناسی مهرهداران.
آرلوف فرزند آلیکساندر فیوْدِرِویچ آرلوف، کارمند ادارهی جنگلبانی، بود. در 1290 به دانشکدهی ریاضی – فیزیک دانشگاه پترزبورگ وارد شد. زیر نظر آ. س. دوْگِل در رشتهی دیرینشناسی تخصص یافت. در 1295 از طرف آ.آ. زاوارزین برای تصدی مقام معاونت در دانشکدهی دیرینشناسی و رویانشناسیِ دانشگاه نوبنیاد پرم دعوت شد. از 1304 تا 1314، در بخش بافتشناسی و رویانشناسی «فرهنگستان پزشکی نظامی» لنینگراد، به ریاست زاوارزین، مشغول به کار بود؛ در این بخش، علاقهی مجدد وی به رشتهی دیرینشناسی وی را بر آن داشت که در پژوهشهای دیرینشناختی صحرایی شرکت کند. نخستین فعالیت صحرایی وی، در 1304، در حفاریهای مربوط به آثار پستانداران دوران نئوسن و دوران چهارم در منطقهی سیبری غربی و بخش شمال غربی قزاقستان بود.
در 1309 آرلوف در «مؤسسهی دیرینشناختی» جدید «فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی» به کار علمی پرداخت. در 1315 مؤسسهی مزبور به مسکو منتقل شد، و از آن زمان به بعد زندگی علمی آرلوف کلاً وقف دیرینشناسی شد. آرلوف نخستین مدیر موزهی این مؤسسهی گردید. در 1318 به مدیریت بخش دیرینشناسی دانشگاه مسکو منصوب شد، و در 1324، پس از درگذشت آ.آ. بوریسیاک، به ریاست «مؤسسهی دیرینشناسی» گمارده شد. فعالیت سازماندهی علمی آرلوف کاملاً موفقیتآمیز و چند جانبه بود. وی یکی از سازماندهان هیأت دیرینشناختی «فرهنگستان ا.ج.ش.س.» برای اعزام به مغولستان (1325-1338) و همچنین سفر علمی دیرینشناختی مشترک شوروی و چین (1338-1339) بود.
در 1332 آرلوف به عضویت مکاتبهای «فرهنگستان علوم ا.ج.ش.س.» انتخاب شد. وی سر ویراستار کتاب پانزده جلدی Fundamentals of paleontology («مبادی دیرینشناسی») بود. از کشورهای خارجی بسیاری دیدن کرد و در کنگرهها و همایشهای بینالمللی شرکت جست. آرلوف عضو افتخاری «انجمن طبیعیدانهای مسکو»، «انجمن اتحادیهی سراسری دیرین شناسی»، «مجمع دیرینشناسی آرژانتین»، «انجمن امریکای دیرینشناسی مهرهداران»، «انجمن زمینشناسی لندن»، و بسیاری انجمنهای دیگر بود. وی به تحکیم روابط بین بسیاری از دانشمندان کشورهای گوناگون همت گماشت، و این نکته در دیپلم افتخاری که از طرف «کمیتهی صلح شوروی» به وی اهدا شد اعلام گردید. نشان طلای «انجمن دیرینشناسی هند» هم به وی اعطا شد.
فعالیت علمی آرلوف را میتوان به دو دورهی عمده تقسیم کرد. در دورهی اول، تا اواخر دههی 1300، وی پژوهش خود را عمدتاً برپایهی ردهبندی تطبیقی مهرهداران به انجام رساند؛ در دورهی دوم، فعالیت وی کلاً بر رشتهی دیرینشناسی متمرکز شد. آرلوف خدمت ارزشمندی به مسألهی مربوط به سازمان نورون دستگاه عصبی بندپایان کرد. وی توازن مهمی بین ساختارهای دستگاههای عصبی در بندپاییان و مهرهداران برقرار ساخت، و این نکته بویژه در وجود یک نورون سوم جدا شدنی بین نورونهای حسی و حرکتی کمان بازتاب یافت. پژوهشهای دیرینشناختی آرلوف عمدتاً بر پستانداران دورهی نئوسن متمرکز بود. وی، در مقالههای نخستین خود در این زمینه که بین 1306 و 1309 منتشر شد، شترهای سنگوارهی بخش شمال غربی قزاقستان را توصیف کرده است.
آرلوف همچنین یک رشته مقاله دربارهی سنگوارهی جانوران گوشتخوار – گربهی دندان شمشیری، سوسمارماهی، کفتار، گورکن، دله، و سمور آبی – نگاشت. این مقالات پژوهش دربارهی پستانداران سنگواره در اتحاد شوروی را به سطح جدیدی ارتقا داد و اهمیت اساسی آنها را حفظ کرد. در میان آثار آرلوف در مورد گوشتخواران مطالبی هست دربارهی دله یا سمور عظیم الجثه، که وی آن را «پرونیوم» نامگذاری کرد و از ناحیه مئوتیان در مولداوی (دهکدهی گربنیکی) بدست آورد، و همچنین دربارهی مانتور» گوشتخوار شبیه گربهی آبی از زیای جنس هیپاریونِ پاولودار. آرلوف «سمانتور» را، که تنها از بخشهای خلفی استخوانبندی و استخوان شانه شناخته میشود، به مثابهی یک حلقهی ارتباطی بین گربهی آبی و خوک آبی ردهبندی کرد. وی آن را در طبقهی «پینیپدیا» قرار داد، طبقهای که در آن تیرهی جدیدی به نام «سمانتوریدها» که ابتداییتر از «اوتاریدها» بود تشخیص داد. «سمانتور» اکنون نه به منزلهی پینیپدیا بلکه مستقیماً به عنوان دله یا سمور (از تیرهی موستلیدها) ردهبندی میشود؛ از بررسی رسوبهای قدیمیتر از رسوبهای «سمانتور» (دورهی میوسن میانه) خوکهای آبی جدید (فوسیدها) مشخص شدند.
شیوههای سازگاری «سمانتور» سیر بوجود آمدن گوشتخواران آبزی بالهدار خاص را نشان میدهد. به عقیدهی آرلوف، «پرونیوم»، که با جمجمهای به درازای 20 سانتیمتر توصیف شده است، ترکیب نحوههای سازگاری بزرگترین موستلیدها – دلهها (Gulo) و خرسها – را نمایش میدهد. این استنباط در نام «پرونیوم» - برای گونه P.ursogulo – که از طرف آرلوف پیشنهاد شده بود، بازتاب یافت؛ وی آن را به مثابهی یک تیرهی فرعی خاص موستلیدها ردهبندی کرد، و عسلخواران سنگوارهی جنس «ائوملیوورا» را با آن در ارتباط دانست. این نحوهی تعیین جا ناموفق بود، و «پرونیوم» اکنون همچون یک موستلید عادی ردهبندی میشود، که مربوط است به جنس «پلزیوگولو»، که وجودش به دورهی پلیوسن چین و امریکای شمالی نسبت داده میشود. تحلیل زیستشناختی دقیق آرلوف از ساختار مغزی «پرونیوم» از اهمیت شایان توجهی برخوردار بود؛ جزئیات ریختشناسی بیرونی از روی طرح و قالب حفرهی جمجمه توصیف شده بود.
آخرین اثر بزرگ دیرینشناسی آرلوف، که در 1337 منتشر شد، دربارهی زیای دیوسر گوشتخوار منطقهی پرم علیا در ناحیه ایشییف (وولگای میانی) بود. این اثر یکی از معتبرترین آثاری است که تاکنون دربارهی ریختشناسی توصیفی دیوسران نگاشته شده است. آرلوف مقالات متعددی نیز در زمینههای کلی، از جمله مقالهی راجع به امر خطیر پژوهش در زمینهی دیرینشناسی مهرهداران، منتشر کرد (1328). وی به تاریخ علم علاقهی وافری داشت و مقالاتی دربارهی زندگی و فعالیت دانشمندان روسی، از قبیل آ.آ. اینوسترانتسف، و.پ. آمالیتسکی، آ.آ. بوریسیاک، و.آ. آبروچیف و آ.پ. بیستروف، انتشار داد.
آرلوف در اواخر عمر به عامهفهم ساختن علم همت گماشت. کتاب وی به نام In the World of Ancient Animals («در دنیای حیوانات قدیم»)، که توسط ک.ک. فلروف مصوّر شده بود، دوبار در اتحاد شوروی منتشر شد (1961 و 1968). آرلوف نزدیک به دویست اثر به رشتهی تحریر درآورد.
کتابشناسی
آثار مهم آرلوف بدین قرارند: «Semantor macrurus (ordo Pinnipedia, fam. Semantoridae fam. nov.) aus den Neogen- Ablagerungen Westsibiriens»، در TPIAN، 2 (1933)، 165-268 (به روسی)؛ «Fundort der Hipparion- Fauna am Irtysch in der Stadt Pavlodar (W. Sibiriens)»، همان، 5 -1936)، 155-169 (به روسی)؛ «Tertiäre Raubtiere des westlichen Sibiriens l.Machairodontidae»، همان، 5، 111-152 (به روسی)؛ «Peruniinae, novoje podsemeistvo kunitz iz neogena Evrazii (k filogenii Kunitz»، همان، 8، شمارهی 2 (1941)؛ «Tretichnie hischniki Zapadnoi Sibiri. 2.Barsuki. 3.Kunitzi. 4. Gieni. 5. Iktiterii»، همان، شماره 3؛ «Hischnie deinotzefali fauni Isheeva (titanozuhi)»، همان، 72 (1958)؛ و V mire drevnih zivotnih (مسکو، 1968).منبع مقاله :
کولستون گیلیپسی، چارلز؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی احمد آرام... [و دیگران]؛ زیرنظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول