شاعر: سید رضامؤید
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
که روز ما ز شب تار، تیرهتر نشود
چه فتنهها که به دنبال این سحر نبود
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
خدا کند که به حشر انتها شود امشب
که حشر واقعه کربلا دگر نشود
شب اسارت پرده نشین خاص خداست
چه میشود که اگر صبح پرده در نشود
شب شهادت نوباوگان فاطمه است
خدا کند که سحرگاه جلوهگر نشود
خدا کند نرود امشب و نیاید صبح
که داغ زینب مظلومه تازهتر نشود
خدا کند نشود صبح باز تا زینب
ز داغ مرگ دو فرزند خونجگر نشود
خدا کند نشود صبح این شب عاشور
که یادگار حسن را کفن ببر نشود
خدا کند نشود صبح تا گلوی علی
نشان تیر دستم در کف پدر نشود
خدا کند که فتد تیر حرمله از کار
و یا هرآنچه زند تیر کارگر نشود
شب وداع علی اکبر است با لیلی
وداع مادر و فرزند مختصر نشود
گمان به مردن لیلی بود ز داغ علی
خدا کند که ز داغ پسر خبر نشود
خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا
به خاک و خون تن عباس غوطهور نشود
سر حسین ز پیکر جدا شود فردا
خوش است ظلمت امشب بگو به سر نشود
خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب
خیام آل علی طعمه شرر نشود
ولی اگر نبود آب خون این شهدا
نهال دین خداوند بارور نشود
قیام حق به قیام حسین پیوند است
قیام حق نشود این قیام اگر نشود
فراق کربلا میکشد مؤید را
مگر جوار پدر قسمت پسر نشود
که روز ما ز شب تار، تیرهتر نشود
چه فتنهها که به دنبال این سحر نبود
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
خدا کند که به حشر انتها شود امشب
که حشر واقعه کربلا دگر نشود
شب اسارت پرده نشین خاص خداست
چه میشود که اگر صبح پرده در نشود
شب شهادت نوباوگان فاطمه است
خدا کند که سحرگاه جلوهگر نشود
خدا کند نرود امشب و نیاید صبح
که داغ زینب مظلومه تازهتر نشود
خدا کند نشود صبح باز تا زینب
ز داغ مرگ دو فرزند خونجگر نشود
خدا کند نشود صبح این شب عاشور
که یادگار حسن را کفن ببر نشود
خدا کند نشود صبح تا گلوی علی
نشان تیر دستم در کف پدر نشود
خدا کند که فتد تیر حرمله از کار
و یا هرآنچه زند تیر کارگر نشود
شب وداع علی اکبر است با لیلی
وداع مادر و فرزند مختصر نشود
گمان به مردن لیلی بود ز داغ علی
خدا کند که ز داغ پسر خبر نشود
خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا
به خاک و خون تن عباس غوطهور نشود
سر حسین ز پیکر جدا شود فردا
خوش است ظلمت امشب بگو به سر نشود
خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب
خیام آل علی طعمه شرر نشود
ولی اگر نبود آب خون این شهدا
نهال دین خداوند بارور نشود
قیام حق به قیام حسین پیوند است
قیام حق نشود این قیام اگر نشود
فراق کربلا میکشد مؤید را
مگر جوار پدر قسمت پسر نشود
/ج