![ارتباط با حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت (نظريه اول) ارتباط با حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت (نظريه اول)](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/67f33d58-9859-4368-8a07-9b2f14686a83.jpg)
![ارتباط با حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت (نظريه اول) ارتباط با حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت (نظريه اول)](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1012/1014/1035/DEM04-1.jpg)
ارتباط با حضرت مهدي عليه السلام در عصر غيبت (نظريه اول)
منبع:درسنامه مهدویت2-ص108تاص113
از آنجا که در روايات، پنهانزيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و دربارة چگونگي آن غيبت، ديدگاههاي متفاوتي ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاههاي مختلفي ارائه شده است.
بنابراين يكي از بحثهايي كه دربارة حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) لازم است به طور ويژه مورد توجه قرار گيرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غيبت» است.
دانشوران شيعه، زندگي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از زواياي گوناگون به گونههاي متفاوت تقسيم كردهاند.
در يكي از اين تقسيمها، عمر آن حضرت به چهار دورة متفاوت تقسيم شده است.
2. دوران غيبت صغرا؛
3. دوران غيبت کبرا؛
4. دوران ظهور.
شکي نيست که در دورة نخست، افرادي به صلاحديد امام يازدهم(عليه السلام) به ديدار آخرين حجّت الهي نايل شدند.
دربارة دورة دوم و پس از شهادت آن حضرت نيز از روايات و حكايات استفاده ميشود ديدار با حضرت حجّت، مانند دوران حيات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولي در عين حال گروهي با آن حضرت ديدار داشتهاند كه شيخ صدوق، در كتاب كمالالدين و تمام النعمة و نيز ديگران، اسامي آنان را ذكر كردهاند.
دورة سوم كه با مرگ آخرين نايب خاص آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، به دليل وجود روايات متعارض، همچنان محل بحث و گفتوگو بوده است.
سرانجام دربارة دورة چهارم، شکي نيست که جهانيان از ديدار آن حضرت به کاملترين صورت بهرهمند خواهند شد.
از آنجا که دورة نخست و دوم و نيز دورة چهارم چندان محل مناقشه نيست، در اين مجال، فقط به دورة سوم خواهيم پرداخت.
پيش از آن که به بحث در اينباره بپردازيم اشاره به اين نکته لازم است كه دربارة تلاش براي ملاقات با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) دو ديدگاه وجود دارد:
برخي دستورالعملهايي را براي ديدار با حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارائه ميكنند، ايشان طلب ديدار را نوعي ابراز ارادت نسبت به آن حضرت ميدانند و آن را برخاسته از شيدايي و عشق خود به ايشان ميدانند. اگرچه چنين باوري قابل تقدير و به عنوان امري شخصي بين افراد با آن حضرت قابل قبول است اما به عنوان يك دستور العمل شرعي، نيازمند روايت و دليل است كه به نظر ميرسد در ميان روايات معتبر چنين توصيهاي صورت نگرفته است. در مقابل برخي بر اين باورند از هيچ روايت موثقي به دست نميآيد كه توصيه شده باشد كاري انجام دهيم تا به ملاقات با آن حضرت نايل شويم. اگر در برخي دعاها نيز از خداوند ميخواهيم که چهرة نوراني آن حضرت را ببينيم، به زمان ظهور آن حضرت انصراف دارد و به نوعي دعا براي ظهور آن حضرت است.
اينها معتقدند در برخي روايات سفارش شده است دنبال چنين كاري نباشيم.
از جمله خود حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) تأكيد فرمودهاست شيعيان در دوران غيبت در جستوجو و ديدار با آن حضرت نباشند. آن حضرت در توقيع شريف، در پاسخ كسي كه از خانه و ديار خود دل كنده بود و در پي ديدار آن حضرت تلاش فراواني ميكرد، وي را از اين تلاش برحذر داشته، فرموده است:
مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ؛1
هر کس جستوجو کند، هر آينه ميطلبد و هر کس بطلبد، به ديگران بنمايد و هر کس به ديگران بنمايد، به کشتن دهد و هر کس به کشتن دهد، مشرک شود.
آن شخص نيز در امتثال امر مولاي خود چنين كرده، به ديار خود باز گشت.
نيز آن حضرت در توقيعي ديگر، پس از آن که سير امامت را تا امام عسكري(عليه السلام) بيان ميفرمايد، اينگونه ادامه ميدهد:
... َوْصَي بِهَا إِلَي وَصِيٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَي غَايَةٍ وَ أَخْفَي مَكَانَهُ بِمَشِيَّتِهِ... فَلْيَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَي وَ لْيُقِيمُوا عَلَي أَصْلِهِمُ الَّذِي كَانُوا عَلَيْهِ وَ لَا يَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَيَأْثَمُوا وَ لَا يَكْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَنْدَمُوا... ؛2
...وصايتي که در دست داشت، به وصي خود سپرد که خداي عزّ و جلّ او را پنهان کرد، تا مدتي که دارد. و به مشيّت خود جايش را نهان داشت... و بايد پيروي هواي نفس را از سر بگذارند و بر اساسي که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بايستند. و از آنچه بر آنها پوشيده شده است، کاوش نکنند كه به گناه ميافتند. و پردهاي که خداي عزّ و جلّ افکنده است، بالا نزنند، تا پشيمان شوند...».
برخي مراجع تقليد نيز در پاسخ به اين پرسش كه «آيا از جمله تكاليف شيعه در عصر غيبت، درخواست و تقاضاي ديدار با امام است يا چنين تكليفي نيست؟» گفته است:
نه؛ ما مأمور نيستيم كه اصرار به ديدن حضرت داشته باشيم. كسي ممكن است خدمت حضرت مشرف بشود؛ امّا آناني كه مشرّف شدند، خبري نميدهند. آنان، تظاهر به اين مسايل نميكنند. بر اساس رواج همين تفكر غلط، خيليها ميآيند پيش ما و ميگويند: «آقا! دعا كنيد تا حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببينيم».3
يكي ديگر از مراجع، اين مطلب را اينگونه بيان كرده است:
نبايد اين مطلب را در جامعه گسترش دهيم كه بايد بيابانها و كوه و دشت را طي كنيم تا آن حضرت را ببينيم. خود آن حضرت نيز فرمودهاند: «هر كسي ادعاي مشاهده نموده، بايستي او را تكذيب كنيد.» اصلاً ما نيازي به اين حرفها نداريم. آنچه وظيفه ما و همه شيعيان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحيح «مهدويّت»، «مهدي زيستي» و «ترويج افكار ائمه(عليهم السلام)» است.4
صرفنظر از اينكه به دنبال ديدار حضرت بودن، امري لازم و يا غير لازم است، ميپردازيم به ديدگاههاي متفاوت دربارة ملاقات با آن حضرت.
همانگونه كه پيش از اين ياد شد، به دليل وجود روايات و حکايات متعارض، در اين بحث، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد:5
1. عدم امکان ملاقات به طور مطلق
اين ديدگاه، به طور اساسي از رواياتي قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است. برخي از اين روايات، با مضامين ذيل6 اين ديدگاه را شکل ميدهند:
1. «تَري وَ لا تُري؛ مي بيند و ديده نميشود».7
2. «لا يَرَوْنَهُ؛ او را نميبينند».8
3. «يَرَي النَّاسَ وَ لَا يَرَوْنَهُ؛ مردم را ميبيند و مردم او را نميبينند».9
4. «يَغِيبُ عَنْكُمْ شَخْصُهُ؛ شخص او از شما غايب ميشود».10
5. «لَا يُرَي جِسْمُهُ؛ جسم او ديده نميشود».11
6. «لَا يُرَي شَخْصُهُ؛ شخص او ديده نميشود».12
7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ؛ شخص او را نميبينيد».13
8. «أَرَي الْخَلْقَ وَ لَا تُرَي؛ مردمان را ميبينم و تو ديده نميشوي».14
روشن است که همه روايات پيشين و احاديثي مانند آن، دلالت ميكند آن حضرت با وجود اين که زنده است و بين مردم زندگي ميکند و مردم را ميبيند، مردم آن او را نميبينند.
روايات پيشين و مانند آن، باعث شده است ابن ابي زينب نعماني ـ در جايگاه نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را گردآوري و بررسي كرده است ـ درفصلي از كتاب خود، به روشني مشاهده حضرت را در عصر غيبت جايز ندانسته و تحقيق در اين زمينه را ممنوع و شيعيان را در نديدن حضرت، معذور بداند. وي به اين نكتة مهم، اينگونه اشاره كرده است:
... و هم معذورون في أن لايروا حجتهم و إمام زمانهم في أيام الغيبة و يضيق عليهم في كل عصر و زمان قبله أن لا يعرفوه بعينه و اسمه و نسبه و محظور عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غيابه أو الإشادة بذكره فضلا عن المطالبة بمعاينته15؛
... براي شيعيان، جستوجوي امام و كشف صاحب غيبت و در پي نام و محلّ سكونت و محل غيبت او بودن يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، چه رسد بر آنكه بخواهند آشكارا او را ببينند.
با وجود آنكه اين ديدگاه، از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز به رواياتي که امام را بسان خورشيد پس ابر معرفي کرده، نزديکتر است، كسي به روشني قائل به آن نشده و امكان ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دليل آن که:
1. در دسته دوم روايات، برخي روايات، امکان ملاقات را منتفي ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.
2. شکي نيست در دوران غيبت صغرا که بخشي از دوران غيبت آن حضرت است، برخي شيعيان ـ بهويژه نايبان خاص آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراين شکي نيست که روايتهاي ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
دربارة امکان ملاقات، برخي انديشوران شيعه نيز چنين نوشتهاند:
1. سيّد مرتضي مينويسد:
... همانا ممتنع نيست که امام براي برخي دوستانش آشکار شود؛ از افرادي که از سوي آنها ترسي وجود ندارد.16
2. شيخ طوسي نيز مينويسد:
نخست ما با جزم و يقين نميدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوستدارانش نهان و غايب است؛ بلکه امکان دارد براي بيشتر آنان ظاهر شود17.
3. سيّد بن طاووس نيز خطاب به فرزند خود در اينباره فرموده است:
امام، اكنون از جميع شيعيان غايب است؛ ولي ممتنع نيست گروهي از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند18.
پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص509، ح14؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص322؛ علامه مجلسي، بحار الانوار، ج51، ص340.
2. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص510، ح42؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110.
3. آيت الله مکارم شيرازی در ديدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, فصلنامه انتظار, ش11, ص29ـ30.
4. آيت الله فاضل لنکرانی در ديدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدويّت, همان، ش3, ص27.
5. اين نكته در خور دقّت است كه نه آنان كه ادعای ملاقات در غيبت کبرا را نميپذيرند از اسلام و تشيّع دورند و نه كساني كه به آن عقيده دارند, از ايمان بيشتري برخورداند; چرا كه هر يك، ادلهاي بر ادعاي خود ارائه ميكنند و به رواياتي تمسك ميجويند.
6. از آنجا كه در درس مربوط به چگونگي غيبت، به صورت مفصل روايات مورد نظر را نقل كرديم، اينجا فقط به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
7. نعماني، الغيبة، ص144.
8. شيخ کلينی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعماني، الغيبة، ص 175 ح 14؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 161، ح 119؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
9. همان، ص339؛ همان.
10. همان، ج2, ص333, ح1.
11. همان، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.
12. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص379.
13. شيخ کلينی, کافی, ج1، ص328؛ شيخ طوسی, کتاب الغيبة، ص202؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص381.
14. سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
15. ر.ك: نعماني، الغيبة, ص 160.
16. سيّد مرتضی, تنزيه الانبياء, ص238.
17. شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص99.
18. سيّد بن طاوس, الطرائف, ص185.