فوايد امام غايب (قسمت اول)
نويسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت2-ص58 تاص63
منبع: درسنامه مهدویت2-ص58 تاص63
پيشدرآمد
افزون بر هزار سال است که دست جامعة بشري از دامن پرتوهاي ظاهري آخرين پيشواي آسماني کوتاه است.
آنسان که پيش از اين نيز ياد شد، همزمان با اعلام غيبت آخرين پيشواي معصوم(عليه السلام)، برخي اين پرسش را مطرح کردند که امامي که غايب است چه فايدهاي دارد؟ از اين رو روايات فراواني به روشني تمام، به اين پرسش پاسخ دادهاند.
اين پرسش به طور عمده از طرف کساني مطرح ميشد که آگاهي چنداني از جايگاه امامت نداشتند. البته با بررسي شؤون امام معصوم(عليه السلام) و اين که چه مقدار از آن با غيبت و پنهانزيستي معطل ميماند، ميتوان پاسخ اين پرسش را تکميل كرد.
ترديدي نيست که آخرين حجت الهي در پردة غيبت است. حال به هر دليلي که امام غايب شده باشد، بخشي از فلسفة وجودي او در هالة پنهانزيستي قرار ميگيرد و مردم از او محروم ميشوند و آن، بخش مباشرت او در هدايت ظاهري و تشکيل حکومت و اجراي عدالت است؛ ولي هدايت معنوي و با واسطة او به وسيلة نمايندگان او براي بيان احکام و اجراي حکومت و عدالت به حال خود باقي است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهي هدايت يا ولايت و فرماندهي بخشي را به نخبگان خود وا ميگذارد و مردم از آنان بهرهمند ميشوند، در زمان غيبت نيز اين نمايندگي ادامه دارد و کار نمايندگان، کار امام معصوم است، چه اين که آنها از جانب او نصب شدهاند.
تفاوت بين زمان ظهور و غيبت، فقط از جهت محرومبودن مردم از درک حضور و مباشرت هدايت ظاهري و تصدّي امور است که اين به جهتي از جهات ـ چه بدانيم و چه ندانيم ـ واقع شده است و مسألة غيبت از مسايل روشن و يقيني معارف اسلامي است که رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از آن خبر داده است.
افزون بر هدايت معنوي امام، اصل وجود او هم حکمت و لطف است که در نظام حکيمانة الهي وجود او ضرورت دارد. از سخنان معصومان(عليهم السلام) به دست ميآيد كه نه فقط پديد آمدن مجموعة هستي، بلکه دوام نظام آفرينش، به واسطة وجود انوار مقدّس پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) بوده است؛ به گونهاي که استمرار وجود موجودات بدون وجود يکي از آنها غير ممکن است.
بايد توجه داشت كه اصل وابستگي ساير ممكنات به امام(عليه السلام) و چگونگي آن و مسايل مشابه آن را دانشمندان و عالمان حكمت و عرفان با دلايل عقلي و فلسفي و عرفاني در محل خود اثبات كردهاند؛ چنانكه به وسيلة وحي و خبر آنان كه با عالم غيب ارتباط و اتصال دارند و از غيب عالم و علم كتاب و رابطه نهاني و پنهاني ممكنات با يكديگر ـ به اذن الهي و به عنايت و لطف او ـ مطلع ميباشند نيز ثابت است. طبق همين اطلاعاتي كه ايشان به ما ميدهند، بر فرض كه دليل عقلي مستقلي هم نباشد، به آنچه خبر ميدهند اعتقاد مييابيم؛ زيرا براي تحقيق اينگونه موضوعات ـ به ويژه تفاصيل آن ـ راهي مطمئنتر و باوربخشتر از وحي و اخبار انبيا و اوصياي آنها نيست.1
در روايات فراواني به اين حقيقت اشاره شده که جهان هستي به برکت وجود انوار پاک معصومان(عليهم السلام) آفريده شده است.
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) خطاب به مولاي متقيان(عليه السلام) فرمود:
يَا عَلِيُّ! لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْض... ؛2
اي علي! اگر ما نبوديم، خداوند، آدم و حوا را و بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نميكرد....
بدون شكّ به همان ميزان كه موجودات در هنگام پديدآمدن، نيازمند فيض الهي هستند، در دوام و استمرار وجود نيز نيازمند فيض خداوندي هستند.
در روايات فراواني پيشوايان معصوم(عليهم السلام) واسطههاي فيض الهي معرفي شدهاند.
بدون هيچ توضيحي به روايتي اشاره ميکنيم که امام صادق(عليه السلام) از پدرش و او از امام سجّاد(عليه السلام) نقل کرده است که فرمود:
ما پيشوايان مسلمين و حجّتهاي خداوند بر جهانيان و سرور مؤمنان و رهبر سپيدجبينان و مولاي اهل ايمانيم. و ما امان اهل زمينيم همچنان که ستارگان امان اهل آسمانند. و ما کساني هستيم که خداوند به واسطة ما آسمان را نگاهداشته تا بر زمين نيفتد، مگر به اذن او و به واسطة ما زمين را نگاه داشته که اهلش را نلرزاند. به سبب ما باران را فرو فرستد و رحمت را منتشر کند و برکات زمين را خارج سازد. و اگر نبود که ما بر روي زمينيم، اهلش را فرو ميبرد.3
پس به سبب وجود امام و پيامبر(عليهم السلام) است که نه فقط ما، که جهان هستي از برکت فيضهاي الهي بهرهمند ميشوند.
امام صادق(عليه السلام) درباره حضور حجّت بر روي زمين ميفرمايد:
لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ4؛
اگر زمين بدون امام بماند، فرو ميريزد.
آن حضرت، در سخني ديگر به جزئيات بيشتري دربارة فوايد تکويني امام اشاره فرموده است:
...بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عبدالله وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ...5 ؛
...به سبب ما درختان ميوه ميدهند و ميوهها به ثمر ميرسند و رودها جاري ميشوند، و به سبب ما ابر آسمان ميبارد و گياهان از زمين ميرويند و به بندگي ما خداوند پرستيده ميشود و اگر ما نبوديم، هرگز خداوند پرستيده نميشد....
بدينسان بهرهمندي همة آفريدهها از هستي و ادامة وجود، بستة به وجود حجّت روي زمين است.
البته اين نوع بهرهمندي، ارتباطي به پذيرش يا ردّ امام ندارد و خداوند به واسطة وجود امام، تمام موجودات را بهرهمند ميکند.
بنابراين، اين دسته از فايدهها كه تمام هستي را شامل ميشود ويژة هيچ گروه يا بخشي از موجودات نيست. بر خلاف فايدههاي دسته دوم كه به شناخت و معرفت امام بستگي دارد و شامل افراد معتقد به آن حضرت ميشود.
بنابراين اگر تقدير خداوند تواناي حكيم، چنان باشد كه ـچنانكه بعضي از فرشتگان، واسطة نزول برخي بركات شدهاند ـ فيضهاي عام و خاص به واسطة امام به آفريدگان برسد و امام مجراي فيض باشد، خواه ناخواه وجود و بقاي ساير ممكنات كه به فيض الهي حدوث و بقا دارند، به مجراي فيض مرتبط خواهند بود. در فرض عدم اين مجاري فيض، باز هم فياضيت خدا ـ اگر قصور در مفاض نباشد ـ برقرار است؛ امّا ميتوان گفت ممكنات همة آن استعداد را ندارند كه بدون واسطه، تلقي فيض كنند و قصور خودشان مانع از كسب فيض مستقيم است6.
شكّي نيست كه تمام آنچه در شأن امام(عليه السلام) گفته شد، ارتباطي به حضور ظاهري او ندارد و امام غايب نيز مانند امام حاضر، واسطة فيض الهي است.
افزون بر بهرههاي ياد شده، فايدههاي ديگري هست که البته مشروط به اعتقاد و باور به ايشان است. برخي از فوايد اين بخش بدين قرار است:
1. نگهباني از آيين خداوند با هدايتهاي باطني
بيگمان پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، معلّمان و مربّيان اصلي انسانها هستند و مردم، همواره از زلال معارف ناب آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همهجانبه از محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ممکن نيست، آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشکلات علمي و فکري شيعيان باز ميکند.
اين مهّم نه فقط در در دوره غيبت صغرا، با پاسخگويي به پرسشهاي مردم و دانشمندان، از طريق نامههاي امام که به توقيعات مشهور است، تحقق يافت، بلکه در دوران غيبت کبرا نيز به صورت هدايتهاي باطني صورت پذيرفت.
بنابراين شکي نيست که بقاي مکتب تشيّع در گرو حمايتهاي آن امام پنهان بوده است. شيعه بر اين باور است که آن حضرت همواره در هنگامههاي حساس و حوادث تعيينکننده، بسان دستي غيبي ارادههاي نقشآفرين را در جهت اصلاح امور، هدايت کرده، اين باور الهي را از نابودي در پناه گرفته است.
اين اصلاحات به طور عمده با هدايتهاي باطني صورت ميپذيرد. هدايتهايي که گاهي به وسيلة شخص امام و گاهي به وسيلة ديگران دربارة صالحان و شايستگان انجام ميگيرد.
امام از راه باطن، بر نفوس افراد اشراف دارد و آنان را مورد هدايت و تربيت خود قرار ميدهد. با القاهاي نيکو، يا با نگهداشتنهاي باطني، راه برخي از افراد را عوض ميکند يا آنها را در راه صحيحي که دارند، استوار و ثابت قدم ميدارد؛ گر چه اين هدايت، از ديدگان پنهان است.
چه بسيار افرادي که يکباره از راهي که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسيار افرادي که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولي يکباره در آن مستقر شدند.
2. نگهداشت جامعه از نااميدي و سرخوردگي
بدون شكّ باور به امام غايب(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سبب اميدواري مسلمانان به آينده روشن ميشود. اين اميدواري، از بزرگترين اسباب موفقيّت و پيشرفت است. جامعه شيعي، طبق باور خويش به وجود امام شاهد و زنده، همواره منتظر ظهور آن حضرت است. او را در ميان خود نميبيند؛ اما خود را يگانه و جدا از او نميداند. باري، امام پنهان، همواره مراقب حال و وضع شيعيان است و همين مسأله باعث ميشود پيروانشان به اميد لطف و عنايت حضرتش، براي رسيدن به وضع مطلوب جهاني تلاش كنند.
به بيان ديگر، امام ـ اگر چه غايبـ نقطة اتکايي است که پيروان خود را در ورطههاي نابودي و نااميدي در حمايت و پناه خود ميگيرد و بسان پناهگاهي مطمئن پيروان خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالي وا ميدارد.
بنابراين حالت اميد و انتظار به آينده از فوايد ديگري است که بر وجود آن حضرت مترتب است. بدون ترديد جامعهاي که به پيشواي زنده ـ اگر چه غايب ـ معتقد است، همواره از فرو افتادن در نااميدي در امان خواهد بود. و شکي نيست جامعهاي که دچار نااميدي شد، رو به انحطاط خواهد رفت.
امروزه جامعه شيعي، استواري، پويايي و شادابي خود را مرهون اين باورمندي ميداند که از فوايد آن امام پنهان به حساب ميآيد.
آري، اوضاع نابسامان و اسفبار جهان و سيل بنيانكن ستم و بيداد، خيرخواهان بشريّت را نگران كرده است؛ به گونهاي كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت، يگانه روزنه اميدي كه براي بشر باز ميماند و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمتزده، اميد ميآفريند، همان انتظار فرج و فرارسيدن عصر سراسر عدل حكومت توحيد و نفوذ دستورهاي الهي است.
افزون بر هزار سال است که دست جامعة بشري از دامن پرتوهاي ظاهري آخرين پيشواي آسماني کوتاه است.
آنسان که پيش از اين نيز ياد شد، همزمان با اعلام غيبت آخرين پيشواي معصوم(عليه السلام)، برخي اين پرسش را مطرح کردند که امامي که غايب است چه فايدهاي دارد؟ از اين رو روايات فراواني به روشني تمام، به اين پرسش پاسخ دادهاند.
اين پرسش به طور عمده از طرف کساني مطرح ميشد که آگاهي چنداني از جايگاه امامت نداشتند. البته با بررسي شؤون امام معصوم(عليه السلام) و اين که چه مقدار از آن با غيبت و پنهانزيستي معطل ميماند، ميتوان پاسخ اين پرسش را تکميل كرد.
ترديدي نيست که آخرين حجت الهي در پردة غيبت است. حال به هر دليلي که امام غايب شده باشد، بخشي از فلسفة وجودي او در هالة پنهانزيستي قرار ميگيرد و مردم از او محروم ميشوند و آن، بخش مباشرت او در هدايت ظاهري و تشکيل حکومت و اجراي عدالت است؛ ولي هدايت معنوي و با واسطة او به وسيلة نمايندگان او براي بيان احکام و اجراي حکومت و عدالت به حال خود باقي است؛ همانگونه که در زمان ظهورش گاهي هدايت يا ولايت و فرماندهي بخشي را به نخبگان خود وا ميگذارد و مردم از آنان بهرهمند ميشوند، در زمان غيبت نيز اين نمايندگي ادامه دارد و کار نمايندگان، کار امام معصوم است، چه اين که آنها از جانب او نصب شدهاند.
تفاوت بين زمان ظهور و غيبت، فقط از جهت محرومبودن مردم از درک حضور و مباشرت هدايت ظاهري و تصدّي امور است که اين به جهتي از جهات ـ چه بدانيم و چه ندانيم ـ واقع شده است و مسألة غيبت از مسايل روشن و يقيني معارف اسلامي است که رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) از آن خبر داده است.
افزون بر هدايت معنوي امام، اصل وجود او هم حکمت و لطف است که در نظام حکيمانة الهي وجود او ضرورت دارد. از سخنان معصومان(عليهم السلام) به دست ميآيد كه نه فقط پديد آمدن مجموعة هستي، بلکه دوام نظام آفرينش، به واسطة وجود انوار مقدّس پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل بيت(عليهم السلام) بوده است؛ به گونهاي که استمرار وجود موجودات بدون وجود يکي از آنها غير ممکن است.
بايد توجه داشت كه اصل وابستگي ساير ممكنات به امام(عليه السلام) و چگونگي آن و مسايل مشابه آن را دانشمندان و عالمان حكمت و عرفان با دلايل عقلي و فلسفي و عرفاني در محل خود اثبات كردهاند؛ چنانكه به وسيلة وحي و خبر آنان كه با عالم غيب ارتباط و اتصال دارند و از غيب عالم و علم كتاب و رابطه نهاني و پنهاني ممكنات با يكديگر ـ به اذن الهي و به عنايت و لطف او ـ مطلع ميباشند نيز ثابت است. طبق همين اطلاعاتي كه ايشان به ما ميدهند، بر فرض كه دليل عقلي مستقلي هم نباشد، به آنچه خبر ميدهند اعتقاد مييابيم؛ زيرا براي تحقيق اينگونه موضوعات ـ به ويژه تفاصيل آن ـ راهي مطمئنتر و باوربخشتر از وحي و اخبار انبيا و اوصياي آنها نيست.1
در روايات فراواني به اين حقيقت اشاره شده که جهان هستي به برکت وجود انوار پاک معصومان(عليهم السلام) آفريده شده است.
رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) خطاب به مولاي متقيان(عليه السلام) فرمود:
يَا عَلِيُّ! لَوْ لَا نَحْنُ مَا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ لَا حَوَّاءَ وَ لَا الْجَنَّةَ وَ لَا النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ لَا الْأَرْض... ؛2
اي علي! اگر ما نبوديم، خداوند، آدم و حوا را و بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نميكرد....
بدون شكّ به همان ميزان كه موجودات در هنگام پديدآمدن، نيازمند فيض الهي هستند، در دوام و استمرار وجود نيز نيازمند فيض خداوندي هستند.
در روايات فراواني پيشوايان معصوم(عليهم السلام) واسطههاي فيض الهي معرفي شدهاند.
بدون هيچ توضيحي به روايتي اشاره ميکنيم که امام صادق(عليه السلام) از پدرش و او از امام سجّاد(عليه السلام) نقل کرده است که فرمود:
ما پيشوايان مسلمين و حجّتهاي خداوند بر جهانيان و سرور مؤمنان و رهبر سپيدجبينان و مولاي اهل ايمانيم. و ما امان اهل زمينيم همچنان که ستارگان امان اهل آسمانند. و ما کساني هستيم که خداوند به واسطة ما آسمان را نگاهداشته تا بر زمين نيفتد، مگر به اذن او و به واسطة ما زمين را نگاه داشته که اهلش را نلرزاند. به سبب ما باران را فرو فرستد و رحمت را منتشر کند و برکات زمين را خارج سازد. و اگر نبود که ما بر روي زمينيم، اهلش را فرو ميبرد.3
پس به سبب وجود امام و پيامبر(عليهم السلام) است که نه فقط ما، که جهان هستي از برکت فيضهاي الهي بهرهمند ميشوند.
امام صادق(عليه السلام) درباره حضور حجّت بر روي زمين ميفرمايد:
لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ4؛
اگر زمين بدون امام بماند، فرو ميريزد.
آن حضرت، در سخني ديگر به جزئيات بيشتري دربارة فوايد تکويني امام اشاره فرموده است:
...بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عبدالله وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ...5 ؛
...به سبب ما درختان ميوه ميدهند و ميوهها به ثمر ميرسند و رودها جاري ميشوند، و به سبب ما ابر آسمان ميبارد و گياهان از زمين ميرويند و به بندگي ما خداوند پرستيده ميشود و اگر ما نبوديم، هرگز خداوند پرستيده نميشد....
بدينسان بهرهمندي همة آفريدهها از هستي و ادامة وجود، بستة به وجود حجّت روي زمين است.
البته اين نوع بهرهمندي، ارتباطي به پذيرش يا ردّ امام ندارد و خداوند به واسطة وجود امام، تمام موجودات را بهرهمند ميکند.
بنابراين، اين دسته از فايدهها كه تمام هستي را شامل ميشود ويژة هيچ گروه يا بخشي از موجودات نيست. بر خلاف فايدههاي دسته دوم كه به شناخت و معرفت امام بستگي دارد و شامل افراد معتقد به آن حضرت ميشود.
بنابراين اگر تقدير خداوند تواناي حكيم، چنان باشد كه ـچنانكه بعضي از فرشتگان، واسطة نزول برخي بركات شدهاند ـ فيضهاي عام و خاص به واسطة امام به آفريدگان برسد و امام مجراي فيض باشد، خواه ناخواه وجود و بقاي ساير ممكنات كه به فيض الهي حدوث و بقا دارند، به مجراي فيض مرتبط خواهند بود. در فرض عدم اين مجاري فيض، باز هم فياضيت خدا ـ اگر قصور در مفاض نباشد ـ برقرار است؛ امّا ميتوان گفت ممكنات همة آن استعداد را ندارند كه بدون واسطه، تلقي فيض كنند و قصور خودشان مانع از كسب فيض مستقيم است6.
شكّي نيست كه تمام آنچه در شأن امام(عليه السلام) گفته شد، ارتباطي به حضور ظاهري او ندارد و امام غايب نيز مانند امام حاضر، واسطة فيض الهي است.
افزون بر بهرههاي ياد شده، فايدههاي ديگري هست که البته مشروط به اعتقاد و باور به ايشان است. برخي از فوايد اين بخش بدين قرار است:
1. نگهباني از آيين خداوند با هدايتهاي باطني
بيگمان پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، معلّمان و مربّيان اصلي انسانها هستند و مردم، همواره از زلال معارف ناب آن بزرگواران بهرهها بردهاند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسي مستقيم و استفاده همهجانبه از محضر امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ممکن نيست، آن معدن علوم الهي به راههاي مختلف، گره از مشکلات علمي و فکري شيعيان باز ميکند.
اين مهّم نه فقط در در دوره غيبت صغرا، با پاسخگويي به پرسشهاي مردم و دانشمندان، از طريق نامههاي امام که به توقيعات مشهور است، تحقق يافت، بلکه در دوران غيبت کبرا نيز به صورت هدايتهاي باطني صورت پذيرفت.
بنابراين شکي نيست که بقاي مکتب تشيّع در گرو حمايتهاي آن امام پنهان بوده است. شيعه بر اين باور است که آن حضرت همواره در هنگامههاي حساس و حوادث تعيينکننده، بسان دستي غيبي ارادههاي نقشآفرين را در جهت اصلاح امور، هدايت کرده، اين باور الهي را از نابودي در پناه گرفته است.
اين اصلاحات به طور عمده با هدايتهاي باطني صورت ميپذيرد. هدايتهايي که گاهي به وسيلة شخص امام و گاهي به وسيلة ديگران دربارة صالحان و شايستگان انجام ميگيرد.
امام از راه باطن، بر نفوس افراد اشراف دارد و آنان را مورد هدايت و تربيت خود قرار ميدهد. با القاهاي نيکو، يا با نگهداشتنهاي باطني، راه برخي از افراد را عوض ميکند يا آنها را در راه صحيحي که دارند، استوار و ثابت قدم ميدارد؛ گر چه اين هدايت، از ديدگان پنهان است.
چه بسيار افرادي که يکباره از راهي که داشتند، برگشتند و هرگز حاضر نشدند دوباره بدان برگردند و چه بسيار افرادي که در کار خود متزلزل و مردد بودند؛ ولي يکباره در آن مستقر شدند.
2. نگهداشت جامعه از نااميدي و سرخوردگي
بدون شكّ باور به امام غايب(عجل الله تعالي فرجه الشريف) سبب اميدواري مسلمانان به آينده روشن ميشود. اين اميدواري، از بزرگترين اسباب موفقيّت و پيشرفت است. جامعه شيعي، طبق باور خويش به وجود امام شاهد و زنده، همواره منتظر ظهور آن حضرت است. او را در ميان خود نميبيند؛ اما خود را يگانه و جدا از او نميداند. باري، امام پنهان، همواره مراقب حال و وضع شيعيان است و همين مسأله باعث ميشود پيروانشان به اميد لطف و عنايت حضرتش، براي رسيدن به وضع مطلوب جهاني تلاش كنند.
به بيان ديگر، امام ـ اگر چه غايبـ نقطة اتکايي است که پيروان خود را در ورطههاي نابودي و نااميدي در حمايت و پناه خود ميگيرد و بسان پناهگاهي مطمئن پيروان خود را به تلاش و کوشش در راه رشد و تعالي وا ميدارد.
بنابراين حالت اميد و انتظار به آينده از فوايد ديگري است که بر وجود آن حضرت مترتب است. بدون ترديد جامعهاي که به پيشواي زنده ـ اگر چه غايب ـ معتقد است، همواره از فرو افتادن در نااميدي در امان خواهد بود. و شکي نيست جامعهاي که دچار نااميدي شد، رو به انحطاط خواهد رفت.
امروزه جامعه شيعي، استواري، پويايي و شادابي خود را مرهون اين باورمندي ميداند که از فوايد آن امام پنهان به حساب ميآيد.
آري، اوضاع نابسامان و اسفبار جهان و سيل بنيانكن ستم و بيداد، خيرخواهان بشريّت را نگران كرده است؛ به گونهاي كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت، يگانه روزنه اميدي كه براي بشر باز ميماند و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمتزده، اميد ميآفريند، همان انتظار فرج و فرارسيدن عصر سراسر عدل حكومت توحيد و نفوذ دستورهاي الهي است.
پي نوشت ها:
1. صافي گلپايگاني، لطف الله، وابستگي جهان به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه شريف)، ص7.
2. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج1، ص262.
3. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 207، ح 22.
4. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص179, ح10.
5. همان، ص144, ح23.
6. ر.ك: صافي گلپايگاني، لطف الله، وابستگي جهان به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه شريف)، ص37.