شرايط فهم قرآن

بهره گيرى عميق علمى از قرآن کريم و فهميدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پيوند با معلم حقيقى قرآن که همانا خداوند بخشنده است «الرحمن علم القرآن»(1) علم قرآن همراه با رحمت خداى سبحان است و رحمت خاصه‌ خداوند شامل حال پرهيزکاران مى‌گردد. « و اتقوا الله و يعلمکم الله»(2) قرآن کريم مى‌فرمايد شما تقوا را لباس پاکى روح خود کنيد که بهترين لباس است: « و لباس التقوى ذلک خير»(3) و خداوند نيز به شما علم عطا مى‌کند.
دوشنبه، 19 فروردين 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شرايط فهم قرآن
شرايط فهم قرآن
شرايط فهم قرآن

نويسنده:آيت الله جوادى آملي
منبع:روزنامه رسالت – شماره 6313
بهره گيرى عميق علمى از قرآن کريم و فهميدن معارف بلند آن، مشروط است به ارتباط و پيوند با معلم حقيقى قرآن که همانا خداوند بخشنده است «الرحمن علم القرآن»(1) علم قرآن همراه با رحمت خداى سبحان است و رحمت خاصه‌ خداوند شامل حال پرهيزکاران مى‌گردد. « و اتقوا الله و يعلمکم الله»(2) قرآن کريم مى‌فرمايد شما تقوا را لباس پاکى روح خود کنيد که بهترين لباس است: « و لباس التقوى ذلک خير»(3) و خداوند نيز به شما علم عطا مى‌کند. در جاى ديگر به صورت شرط و جزا مى‌فرمايد « ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا»(4) اگر تقوا را پيشهخود کنيد و در برابر دستورهاى الهى با تقوا باشيد، خداوند براى شمار نورى از علم را قرار مى‌دهد که جدا کننده‌ بين حق و باطل است.
قرآن کريم کتابى ساده و معمولى نيست تا انسان بتواند بر اثر آشنايى با قواعد عربى و مانند آن به همه‌ معارفش دست يابد، کتابى است که ريشه در اوج آسمان و مقام «لدن» دارد و از علم خداوند سرچشمه گرفته و درک معارف بى‌انتهاى آن بدون نردبان تقوا و ارتباط با خدا، امکان پذير نيست، اگر چه چشم و گوش و حواس انسان در بهره‌مندى از علم، دخالت دارند ولى جاى علم و مخزن اصلى آن همان قلب است و خداى سبحان علم الهى را به قلب کسى القا و الهام مى‌کند که با نيروى تقوا، از سلامت و پاکى لازم برخوردار باشد.
تقوا در قرآن کريم، در برابر مقامات ايمانى ديگر نيست، بر خلاف توبه، بازگشت، صدق، احسان و... که همه از مقامات ايمانند. تقوا داراى مراتب است و با هر درجه از ايمان سازگار است؛ هدايت نيز داراى همين درجات است و هر کس هر مرتبه‌اى از تقوا داشته باشد، هدايت معادل همان مرتبه از تقوا نصيب او مى‌گردد. آيه‌ « ان اکرمکم عند الله اتقاکم»(5) نشان مى‌دهد که تقوا داراى مراتبى است که هر کس در مرتبه‌‌ بالاترى قرار بگيرد نسبت به ديگران، کرامت بيشترى دارد.

تقواى عام، تقواى خاص، تقواى اخص

قرآن کريم يک درجه از تقوا را به عنوان اصل ايمان معرفى مى‌کند که همان انجام واجبات و ترک محرمات است. اين تقوا، تقواى عمومى است و تحصيل آن بر همه‌ مردم لازم است چنانکه فرمود: « فانزل الله سکينته على رسوله و على المومنين و الزمهم کلمه‌ التقوي»(6.) اين نازلترين درجه‌ تقوا است که «تقواى عام» شمرده مى‌شود.
مرحله‌ بالاتر از آن که «تقواى خاص» ناميده مى‌شود، آن است که مستحبات را انجام دهد و مکروهات را ترک کند و بالاخره «تقواى اخص» آن است که دارنده‌ آن جز خدا نمى‌انديشد و خود را از هر چه غير خداست نگهدارى مى‌کند که فرمود: « يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته»(7) اى اهل ايمان تقواى الهى را در بالاترين درجه و آنچنان که در خور اوست کسب کنيد، گرچه تقواى الهى به مقدارى که شايسته‌ خداست مقدور نيست ولى به مقدارى که مقدور انسان است مطلوب است که فرمود: « فاتقوا الله ما استطعتم»(8.)
خداى سبحان براى فهم قرآن، قلب پاک و طاهر را لازم مى‌داند؛ چنانکه مى‌فرمايد «انه لقرآن کريم فى کتاب مکنون لا يمسه الا المطهرون»(9) اين قرآن عربى مبين يک ريشه و اصلى دارد به نام کتاب مکنون که اين قرآن در آن کتاب مکنون و مرتبط با آن است. معانى اوليه الفاظ قرآن را مى‌توان با طهارت ظاهرى از قرآن استفاده کرد ولى درک معارف بلند کتاب مکنون امکان‌پذير نيست مگر با طهارت باطنى و قلبي. اگر کسى بخواهد با ظاهر قرآن در تماس باشد. بدون طهارت و غسل يا وضو نمى‌شود و حتى نمى‌تواند آيات آن را ببوسد. اما ارتباط با محتواى عميق قرآن و با جان و باطن قرآن، نياز به قلبى سالم و جانى با طهارت دارد. انسان بايد پستى‌هاى اخلاقى و نيز جمود و انحراف فکرى و اعتقادى را که همگى پليدند و موجب آلودگى روح هستند، از خود دور کند و دل و جان خويش را آرايش دهد تا آيينه‌ قرآن گردد و معارف بلندش در آن نقش بندد.
روش پيشينيان که توفيق انديشيدن و فهم قرآن نصيب آنان مى‌گرديد، اين بود که نخست ده آيه را از پيامبر اکرم - صلى الله عليه و آله - تعليم مى‌ديدند و تا آنچه را از معارف علمى و دستورات عملى مربوط به آن ده آيه، به خوبى فرا نمى‌گرفتند، وارد آيات ديگر نمى‌شدند: «انهم کانوا ياخذون من رسول الله - صلى الله عليه و آله - عشر آيات فلا ياخذون فى العشر الآخر حتى يعلموا ما فى هذه من العلم و العمل»(10) و گاهى چنان جرقه‌اى از سوى خداوند در دل آنان اثر مى‌کرد که رسول خدا درباره‌ آنان مى‌فرمود «انصرف الرجل و هو فقيه»(11) و اين سخن را آن حضرت درباره‌ شخصى فرمود که وقتى به آيه «فمن يعمل مثقال ذره‌ى خيرا يره و من يعمل مثقال ذره‌ى شرا يره»(12) رسيد گفت اين کلام مرا کفايت مى‌کند و به سوى زادگاهش بازگشت؛ در حالى که به فرموده‌ رسول الله - صلى الله عليه و آله - فقيه شده بود؛(13) زيرا عصاره‌اى از دو حکمت نظرى و عملى را آموخت و به آن ملتزم شد.
پى نوشت هادردفتر روزنامه رسالت موجود مى باشد.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما