نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
خانهی یونانی معمولاً دارای حیاطی بود که اتاقهای خانه رو به آن باز میشدند؛ راهرو و دهلیزی در حیاط وجود نداشت ولی ستون بندی در زیر ایوان یا در نمای ساختمان معمول بود، لوازم و وسایل زندگی بسیار ساده و عبارت بود از میزهای کوتاه، صندلی، صندلی دسته دار، چهارپایه، تختخواب که از آن، هنگام صرف غذا نیز استفاده میشد، صندوق برای جا دادن لباس. بر اثر اعتدال و ملایمت هوا، مردم بیشتر اوقات خود را در خارج از اتاقها میگذراندند و برای گرم کردن اتاق از منقل استفاده میشد. وسیلهی روشنائی بسیار ساده و مقدماتی و عبارت از چراغهای روغنی بود که از گل پخته تهیه میکردند.
لباس زنان روپوشی بلند بود و نیم تنهای از پشم یا کتان که در زیر آن میپوشیدند و به وسیلهی یک سنجاق قفلی آن را در ناحیهی کمر تنگتر میکردند. مردها نیم تنهای کوتاه به تن میکردند و در سرما روپوش بلند و بیآستینی (شنل) روی آن میپوشیدند. از کلاه و کفش بندرت استفاده میشد و معمولاً پای برهنه راه میرفتند یا از کفشهای سادهای که از یک تخت و چند بند تهیه شده بود استفاده میکردند.
غذا هم بسیار ساده و مختصر بود. گوشت کم و بیشتر ماهی خورده میشد، نان و انواع سبزیها و لبنیات و میوهها در تغذیه به کار میرفت، نوشیدن شراب که در مغز و دماغ بسیار تأثیر داشت، البته مخلوط با آب، معمول بود. در جشنها و مهمانیهای عمومی در اطراف میزها میخوابیدند. در اسپارت غذا سادهتر از این بود و معمولاً یک نوع خورش یا آشی بود که از گوشت و چربی و سرکه و خون تهیه میشد.
کوچهها تنگ و کثیف و بدون سنگ فرش بودند. دکان بازرگانان و کارگاه پیشه وران مشرف به کوچه بود. گاهی در میدانی کار شروع میشد. محلّ خرید و فروش و ملاقات و گفتگوهای خصوصی و بحث دربارهی مسائل عمومی همین قبیل مکانها بود. مهمترین میدان شهر، آگورا (1) نام داشت و در واقع مرکز فعالیت شهر به شمار میرفت. آب چشمه، که در این سرزمین خشک، ارزش و اهمیت شایانی داشت به وسیلهی کانال سازی به نقاط مخصوص برده میشد و مردم برای برداشتن آب به این نقاط میآمدند. کانالهای مخصوص فاضلاب هنوز وجود نداشت. در برخی از شهرها مانند آتن باغها یا گردشگاههای عمومی برای تفریح و سرگرمی اهل شهر ساخته میشد.
هنر:
در قرن پنجم که به دورهی کلاسیک معروف است هنر به حدّ کمال رسید. از نظر معماری در یونان بناهای عالی و با شکوهی ساخته شده که بسیاری از آنها هنوز برپا میباشند و آتن که پس از جنگهای مدی ثروت سرشاری اندوخته بود در این زمینه مقام اوّل را داشت و پریکلس که بعد از مرگ سیمون زمام امور را به دست گرفت برای تزیین شهر و همچنین نیرومند ساختن آن زحمات فراوانی کشید. گذشته از دو سبک قدیم، یعنی سبک ایونی و سبک دری، سبک تازهای معروف به سبک کرنتی معمول گشت و از مختصات آن سرستونی است که با برگهائی به شکل برگ کرفس، مخصوص کشورهای نواحی مدیترانه، تزئین میشد. از بناهای مهمی که به سبک دری ساخته شدهاند میتوان معبد المپی، پارتنون (2) و پروپیله (3) در آتن، معابد شهرهای سژست (4) و سلینونت (5) در سیسیل، را نام برد. بناهای معروف سبک ایونی، ارکتیون (6) در آتن که به جای ستون، مجسمههائی در آن به کار رفته (7)، معابد افز و میلت میباشند. آنچه موجب زیبائی بناهای یونانی است، ابتدا تناسب موزون و هماهنگ آنهاست که بدقت محاسبه شده (در سبک دری طول ستونها ده تا دوازده برابر شعاع آنهاست) و دیگر جبران خطاهای بصری و منظری به وسیلهی روشهای مختلف (زیاد کردن ضخامت آن قسمت از ستون که بین پایه و سرستون است در وسط، استفاده از خطوط منحنی به جای خطهای راست و غیره) و همچنین انتخاب محلّ مناسب برای ساختمان و گاهی انصراف از قوانین قرینه سازی است. بناهای معروف یونان همان معابد میباشند ولی در ساختمان تئاترها، به شکل نیم دایره، مانند تئاتر آتن، تئاترهای اپیدور (8) سیراکوز، دلف، میدانهای بیضی شکل برای مسابقههای المپی در دلف و آتن، ورزشگاههای مستطیل شکل، مقبرههائی که با حجاری زینت مییافت، نیز دقت و ظرافت کامل جلب نظر میکند. نصب ستون تنها در اطراف معابد معمول نبوده بلکه در اطراف ورزشگاهها و آرگوراها نیز ستونهائی کار میگذاشتند. در معماری نظامی ساختن برج و حصار و آکروپل معمول بوده. به تهیهی اسکله و بارانداز و چراغ دریائی در بندرها توجه مخصوصی مبذول میشده و حال آنکه راهها و پلها چندان مورد توجه نبودهاند.پیکر تراشی و حجاری هم مانند معماری، در قرن پنجم پیشرفت قابل ملاحظهای داشت. یونان از قید نفوذ مشرق بیرون آمد و هنر بدیعی به وجود آورد که از مختصات آن هماهنگی، حرکت و زیبائی فوق العادهی شکل و حالت میباشد. متأسفانه بسیاری از مجسمههای این زمان از بین رفته یا شکستگیها و نقصهائی در آنها راه یافته یا آنکه اصل از بین رفته و تقلیدهائی که بعدها از آن به عمل آمده، باقی ماندهاند. مشهورترین مجسمه سازان یونانی، میرون (9)، پولیکلت (10) و فیدیاس (11) میباشند. میرون اهل بئوسی، مجسمههائی از خدایان، پهلوانان و حیوانات ساخته ولی از همهی آثار او سواد و تقلیدی باقی است (پرتاب دیسک) (12).
پولیکلت، اهل آرگوس، پیکرتراشی ایدئالیست و توانا بوده و آثار او را میتوان از روی سوادهائی که از کارهای وی تهیه شده است مورد قضاوت قرار داد (مجسمهی «نیزه دار»، مجسمههائی از پهلوانان، آمازونها، ارباب انواع). فیدیاس که از اهالی آن بود از لحاظ دقت و کمالی که در آثار او به چشم میخورد و همچنین از نظر حرکت و نشاطی که در آنها دیده میشود بر سایر همکاران خود برتری داشته. بزرگترین شاهکارهای او دو مجسمهی عالی از آتناست که یکی از آنها، یعنی آتناپروماخوس (13) بر فراز آکروپل قرار دارد و دیگر زئوس المپی (14) است که از عاج و طلا تهیه شده، منتهی هیچ یک از آنها در دست نیست. گذشته از این بسیاری از کتیبههای پارتنون، که با وجود شکستگی زیباترین کتیبههای دنیا میباشند، توسط او حجاری شده. نام عدهی دیگری از هنرمندان یونانی در کتب قدیم ثبت است ولی از آثار آنها اثری حتی سواد و تقلیدی هم باقی نمانده.
دربارهی نقاشی جز با مطالعهی ظروف آن دوره نمیتوان نظری اظهار کرد. از این تاریخ زمینهی ظروف سیاه با تصاویر قرمز بوده و این درست عکس ظروف دورهی باستانی میباشد. در عین حال نقاشی رو به تکامل رفته، فن مناظر و مرایا مورد توجه قرار گرفته و در موضوعها تنوّعی پدید آمده. گذشته از این ظروف که مخصوص روغن یا شراب یا تزئین بوده، ظروف دیگری مخصوص اموات (15) ساخته میشده که زمینهای سفید و نقوشی با رنگهای مختلف داشته است. از نقاشی روی سنگ تقریباً اثری باقی نیست. نام پارهای از نقاشان این دوره معلوم میباشد (Parhasios, Zeuxis) ولی از آثار آنها اطلاعی نداریم.
از موسیقی آن زمان نیز اثری باقی نمانده همین قدر میدانیم که با توسعهی تئاتر و پیشرفت مسابقات این هنر نیز توسعه یافته و بتدریج از مذهب جدا شده است.
ادبیات:
ادبیات یونانی نیز مانند سایر هنرها در قرن پنجم به مرحلهی کمال رسید. در شعر غنائی معروفترین سرایندهی یونانی پندار، اهل بئوسی است که در منظومههای خود دلیران و فاتحان مسابقات ملّی را با وجود و هیجان فوق العادهای ستوده. وی در این اشعار بیانی رسا داشته و در توصیف قهرمانان تعبیرات و اصطلاحات گوناگونی به کار برده است. در آثار او تصنع و ابهام مختصری موجود است.نثرنویسی خیلی بعد از شعر معمول شد. از این فن ابتدا برای نوشتن تاریخ استفاده میشد چنانکه هرودوت اهل هالیکارناس معروف به پدر تاریخ، کتب تاریخی خود را به نثر تنظیم کرد. هرودوت به آسیا و مصر و یونان و ایتالیا مسافرتهائی کرد و کتاب خود را که فقط عنوان «تاریخ» داشت به رشتهی تحریر درآورد. در این کتاب منظور وی مخصوصاً ذکر حوادث جنگهای مدی بود ولی به شرح تاریخ زمانهای قدیم یونان و آنچه از ملل بیگانه میدانست نیز پرداخت. این کتاب به 9 قسمت تقسیم شد و هر قسمت به نام یکی از موزهاست و با آنکه قصهها و حکایات افسانه آمیز بسیار دارد ولی یکی از مآخذ معتبر و حاوی اطلاعات سودمند میباشد. دوّمین مورخ مشهور یونان، توسیدید، اهل آتن است، که وقایع جنگ پلوپونز را با رعایت کامل سال وقوع هر حادثه نوشته است. وی در این کار دقت و بیطرفی و فصاحت و قدرت زیادی از خود نشان داده و هرجا که لازم میدانسته پس از ذکر هر حادثه به بیان نکات اخلاقی و توصیف فضایل انسانی پرداخته است.
در این موقع نوع سبک تازهای، یعنی تئاتر، در مقام اوّل اهمیت قرار گرفت. منشأ و ریشهی این هنر بدرستی معلوم نیست و شاید از تراژدی که در مراسم ستایش دیونیزوس توسط هیأتی از خوانندگان انجام میشد، سرچشمه گرفته باشد. گاهی از صف این هیأت شخصی بیرون میآمد و به نقل افسانههائی میپرداخت و به این ترتیب مکالمه و گفتگوئی میان وی و هیأت خوانندگان درمیگرفت. در این کار بعدها از موضوعهای دیگری که مربوط به خدایان و قهرمانان بود استفاده شد. نوشتههای نخستین تراژدی نویسان یونانی، از قبیل تس پیس (16)، از بین رفته. سه تن از تراژدی نویسان بزرگ آتن، اشیل، سوفوکل، اوری پید میباشند و با آنکه تئاترهائی در سایر شهرهای یونانی ساخته شد باید گفت که آتن مرکز ادبیات درامی یونان بوده. چیزی که از لحاظ وضع بنا و لوازم کار تئاتر قدیم را از تئاتر جدید متمایز میسازد این است که: تئاتر قدیم فضائی باز بوده، دکور و تزئین صحنهها کمتر تغییر مییافت، هنرپیشگان منحصراً مردها بودند و نقابی به صورت داشتند و هر قسمت همراه با موسیقی و آواز بود. اشیل، لااقل هفتاد تراژدی نوشت که فقط هفت تراژدی او به ما رسیده و موضوع آنها یا از اساطیر اقتباس شده (پرومته در زنجیر) یا از داستانهای قهرمانی (آگاممنون، کوئفورها (17)، اومنیدها (18)) و یکی از آنها، یعنی «پارسها» که به توصیف یکی از حوادث معاصر خود پرداخته است. اشیل بازیگر دیگری را نیز در صحنههای نمایش دخالت داد و با این اقدام به مکالمه و گفتگو لطف و اهمیّت بیشتری بخشید. وی در انشای شاعرانه و هنر نمایشی آثارش قدرت زیادی از خود بروز داده و در تجسم صحنههای مؤثر زندگی و بیان احساسات و عواطف عالی انسانی مهارتی بسزا داشته. سوفوکل نیز نمایشنامههای متعددی داشته ولی از او نیز هفت تراژدی باقی است (اودیپ در کولون (19)، آنتی گون، آژاکس و غیره)؛ هیأت خوانندگان در نظر او دارای اهمیت کمتری بوده؛ وضع روحی و خصوصیات اخلاقی که او به تشریح آنها پرداخته با آنکه موضوع آنها را همیشه از اساطیر و افسانههای کهن اقتباس کرده متنوّعتر و نزدیکتر به زندگی میباشند. حالت قهرمانها بسیار مؤثر و وقایع مختلف صحنهها با مهارت قابل ملاحظهای تنظیم یافته و از این لحاظ نمایشنامه «اودیپ شاه» شاهکاری قابل تحسین است.
اوری پید هم تراژدیهائی در همین حدود داشته و پانزده تراژدی او محفوظ مانده (آلست (20)، هی پولیت (21)، آندروماک، ایفی ژنی، اورست (22) و غیره). اوری پید برای تهیهی موضوعهای تازه، از راه جستجوی روایاتی که کمتر در افواه بود یا با اختراع و ابداع وقایع جدید، کوشش بسیاری کرد. وی که مهارتی کمتر از سوفوکل داشت، به موضوعهای ساختگی توسل میجست، به تأثیر سرنوشت اهمیت نمیداد ولی تأثیر روانی روحی در طبقات مختلف مردم میگذاشت، قهرمانهای او در توصیف عواطف مختلف انسانی مهارت فوق العادهای داشتند و سبک نگارش او بسیار ساده و روان بود.
منشأ کمدی، ظاهراً جشنهائی بود که توأم با آواز و مکالمههای هجوآمیز یا زشت و مخالف ادب اجرا میشد. این نوع نمایشنامه بخصوص در آتن بسرعت توسعه یافت و آریستوفان آن را به حدّ کمال رسانید. کمدی هم مانند تراژدی عبارت بود از مکالمه و گفتگوئی مخلوط با آوازهای دسته جمعی ولی موضوعهای آن از زندگی همان زمان اقتباس میشد. از آریستوفان یازده کمدی در دست است (صلح، زنبورها (23)، غوکها (24)، لیزیستراتا (25)، انجمن زنان، پرندگان و غیره). وی در این آثار عقاید سیاسی و اجتماعی خویش را عرضه داشت، به مخالفان خود، شاعران، فلاسفه و سیاستمداران حمله میبرد در نمایشنامههای او شور و هیجانی فوق العاده و تفننی بیسابقه و همچنین قدرت فراوانی در شوخی و استهزاء به کار رفته، آریستوفان از شوخیهای زشت و خلاف ادب بیمی نداشته است.
فلسفه:
فلاسفهی جدیدی در نقاط مختلف دنیای یونان ظهور کردند و درصدد حلّ همان مسائل انسانی برآمدند. آمپدوکل (26) اهل آکراگاس، جمع و تفریق عناصر را که مایهی کون و فساد عالم است نتیجهی مهر و کین میدانست و عقیده داشت که این دو عنصر به نوبهی خود غالب و مغلوب میشوند. (27) آناگزاگور که در ایونی به دنیا آمده بود نیز به دو عنصر، ماده و عقل، که دنیا را به وسیلهی جدا کردن آن از اختلاط عمومی اولی (28) خلق کرده است، عقیده داشت.دموکریت از اهالی آبدر (29) نخستین دانشمندی است که تئوری اتمها را وضع کرد و به عقیدهی وی اتمها ذرات فوق العاده کوچک و متحرّکی هستند که از اتحاد آنها روح و ماده به وجود آمده است.
سوفسطائیها، فلاسفهای بودند که به بیان علل اولیه توجهی نداشتند و با فرضیههای پیشینیان خود مخالفت کرده طرفدار نظریهی شک بودند و مخصوصاً انسان را مورد مطالعه قرار میدادند. از سقراط اثری در دست نیست ولی او با تعلیماتش شهرت زیادی کسب کرد. وی از این بابت که با بررسیهای نظری فلسفی مخالف بود شباهت زیادی با سوفسطائیان داشت ولی تفاوت وی با آنها به این دلیل بود که در زمینهی اخلاق از نظریهی شک طرفداری نمیکرد. اندرزی که وی به همه میداد این جملهی معروف «خود را بشناس» بود، و در جدل مهارت بسزائی داشت. سرانجام گرفتار مخالفت و حملات چندتن از همشهریان خود گردید و از طرف آتنیها محکوم به اعدام شد.
علم و دانش:
چنانکه میدانیم از قرن ششم علم از مذهب جدا شد و ریاضیات پیشرفت زیادی کرد و فیثاغورس قضیهی مربع وتر را ثابت کرد و معتقد بود که زمین به دور خورشید میگردد. این عقیده طرفداری پیدا نکرد ولی این مطلب که زمین در مرکز دنیاست مورد قبول قرار گرفت. در علوم طبیعی به استثنای علم پزشکی که معروفترین نمایندهی آن هیپوکرات (30) میباشد پیشرفت مختصری حاصل شد. وی در علم تشریح اشتباهات بسیار داشت ولی داروهای مفیدی را معرفی کرده، اهمیّت پرهیز، تشخیص بیماری و آب و هوا را نیز میدانستند.پینوشتها:
1- Agora
2- Parthénon
3- Les Propylées
4- Ségeste
5- Sélionote
6- Erechtéion
7- Caryatides
8- Epidaure
9- Myron
10- Polyclète
11- Phidias
12- Discobole
13- Athéna Promachos
14- Zéus d’Olympie
15- (گلابدان) = Lécythes
16- Thespis
17- Les Choéphores
18- Les Euménides
19- Colone
20- Alceste
21- Hippolyte
22- Oreste
23- Les Guêpes
24- Les Grenouilles
25- Lyistrata
26- انباذقلس = Empédocle
27- فروغی: سیر حکمت
28- Chaos
29- Abdère
30- Hippocrate از اهالی شهر Cos
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم