ظهور یونانیان در تاریخ

در سپیده دم تاریخ (مثلاً ۱۵۰۰ پ .م .) یونانیان همچون مردمی نیمه بیابان نشین آریایی جلوه گر می شوند که خردخرد به سوی چراگاههای جنوب به بالکان روانند و با تمدن کهن اژه که کنوسوس جلوه گاه آن بود برخورد می کنند و با آن می جنگند و
شنبه، 5 مرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهور یونانیان در تاریخ

ظهور یونانیان در تاریخ

 






 
در سپیده دم تاریخ (مثلاً ۱۵۰۰ پ .م .) یونانیان همچون مردمی نیمه بیابان نشین آریایی جلوه گر می شوند که خردخرد به سوی چراگاههای جنوب به بالکان روانند و با تمدن کهن اژه که کنوسوس جلوه گاه آن بود برخورد می کنند و با آن می جنگند و در می آمیزند.

تصویری از سپیده دم تاریخ

در سپیده دم تاریخ (مثلاً ۱۵۰۰ پ .م .) یونانیان همچون مردمی نیمه بیابان نشین آریایی جلوه گر می شوند که خردخرد به سوی چراگاههای جنوب به بالکان روانند و با تمدن کهن اژه که کنوسوس جلوه گاه آن بود برخورد می کنند و با آن می جنگند و در می آمیزند. در شعرهای هومر ، این قبیله های یونانی به یک زبان مشترک سخن می گویند و یک سنت مشترک که در شعرهای حماسی آمده است ایشان را یک پارچه نگاه می دارد. در عین اینکه یگانگی آنان چندان استوار نیست ، همه قبیله های مختلف خویش را به نام هلنس (Hellenes) می خوانند. شاید در گروههای متعدد به یونان آمده باشند. مثلاً ایونیان و اِ اولیان و دوریان (Ionians, Eolians, Dorians) لهجه های بسیار فراوان داشتند. ایونیان گویا پیش از دیگران آمده و با مردم متمدنی که بر آنان چیره گشته بودند سخت درآمیختند. مردم شهرهایی مانند آتن و ملطیه شاید از نظر نژادی کمتر ریشه ی نزدیک داشته باشند تا مدیترانه ای . دوریان گویا بازپسین و نیرومندترین و کم تمدن ترین این نو رسیدگان باشند. این قبیله های هلنی تمدن اژه ای را که پیش از آمدن ایشان در سرزمینهای شمال شرقی مدیترانه گسترش یافته بود درهم شکسته و برانداختند و بر فراز خاکستر آن تمدنی از خویشتن بنیاد افکندند. ایشان به دریانوردی پرداختند و از راه دریا و جزیره ها به آسیای صغیر راه جستند و از تنگه های داردانل و بسفور گذشته و در کرانه های شمال دریای سیاه جای گرفتند. همچنین از سوی مغرب به جنوب ایتالیا راه جستند که سرانجام Magna Craecia یا یونان بزرگ نام گرفت و نیز در کرانه های شمال مدیترانه پراکنده شدند. شهر مارسی را در جایگاه یک آبادی فینیقی بر پا داشتند در سیسیل به هم چشمی فینیقیان در ۷۳۵ پ .م . ساکن شدند.

بعد از هلنیها

به دنبال یونانیان اصلی قبیله های خویشاوند آنان مانند مقدونیان و تراکیان آمدند و در سوی چپ تراکیان فریگیان از بسفور گذشتند و به آسیای صغیر راه یافتند. همه ی این گستردگی یونانیان پیش از آغاز تاریخ و خط و کتابت روی داد. در سده ی هفتم پ .م . (یعنی به هنگام اسارت یهود در بابل ) آثار جهان کهن پیش از تمدن یونانی در اروپا برافتاد و ناپدید شد. صیدا و کنوسوس دیگر اهمیت خود را از دست داده و از میسن و تروا تنها افسانه ای مانده و شهرهای بزرگ جهان نوبنیاد یونان همانا آتن و اسپارت (پایتخت لاکدمون ) و کرنت و طب و ملطیه اند. این جهانی که پدران ما آن را « یونان کهن » نامیدند برفراز ویرانه های فراموش شده ی آبادیهایی برپا شد که در هنر و تمدن دست کمی از تمدن یونان کهن نداشتند و امروزه تازه بر اثر کوشش کاوشگران از آن آگاهی می یابیم .

جلوه های یونان کهن

جلوه های یونان کهن که از آن سخن خواهیم گفت هنوز در خیال و در سازمانهای اجتماعی آدمیان زنده مانده است . زیرا که زبان آن زمان آریایی دلنشین و زیبا و بسیار رسا بود که با زبانهای ما بسیار همانند است و از آن رو که الفبای مدیترانه ای را گرفته و با افزودن حروف با صدا تکمیل کردند هنر خواندن و نوشتن را آسان ساختند و بسیاری توانستند آن را فراگیرند و سرمایه ای برای اعصار بعد بر جای گذاشتند.

جلوه های تمدن هلنی چیست ؟

اینک این تمدن یونانی که در جنوب ایتالیا و یونان و آسیای صغیر در سده ی هفتم پ .م . رو به پیشرفت گذاشت تمدنی است که از بسیاری جهات مهم از دو تمدن دره ی نیل و دو رود بین النهرین فرق داشت . این تمدنها در قرون بسیار پیشرفت کرد و آهسته و کند برفراز زندگی وابسته به پرستشگاه و کشاورزی بدوی و کاهن شاهان و خداشاهان کشور شهرهای نخستین به امپراطوری مبدل شد. اما یونانیان گله دار وحشی و مهاجم به سوی جنوب به جهانی روی آوردند که تمدن آن در آن هنگام ، کهن گشته بود. کشتی رانی و کشاورزی و شهرهای بارودار و خط پیدا آمده بود. یونانیان تمدنی از آن خویشتن پدید نیاوردند. تمدنی را تباه ساختند و از ویرانه های آن تمدنی دیگر سر هم کردند.

یونان بدون کاهن پادشاه

باید بیفزاییم که در تاریخ یونان اثری از تنها تفاوت واقعی میان «الیگارشی » و دموکراسی یونانی آن بود که در الیگارشی مردم تنگدست و نا مهم حق رأی نداشتند و در دموکراسی همه ی شهریان حق رأی داشتند. ارسطو در کتاب سیاست ، نتایج عملی این تفاوت را بسیار آشکار بیان می کند. در الیگارشی میزان مالیات بر شانه ی توانگران سنگینی نمی کرد. اما در دموکراسیها مالیات توانگران سنگین بود و به تهیدستان بیشتر کمک خرج می دادند. مرحله ی کشور پرستشگاهی و کاهن شاهی نیست . یونانیان بلافاصله به سازمان شهری که در مشرق زمین به گرد پرستشگاه پدیدار شد، رسیدند. آنچه بیشتر در ایشان از ظواهر شهری اثر گذاشت دیوارهای پیرامون آن بود. در این امر تردید داریم که آنان بی درنگ به زندگی شهری خوکرده باشند. نخست در روستاهای بی حصار بیرون شهرها که به دست ایشان ویران شده بود زیستند و آن شهرها همچون سرمشقی در برابر چشم آنان قرار داشت . نخست شهر را جای امنی در هنگام زد و خورد پنداشتند. پرستشگاه را هم برای شهر طبیعی یافتند. آنان این میراث را از تمدن گذشته یافتند و هنوز هم اندیشه ها و سنت سرزمینهای پر جنگل در فکر ایشان ریشه ای ژرف داشت . نظام پهلوانی جامعه ی ایلیاد این سرزمین را فرا گرفت و با وضع جدید سازگار شد. هر چه زمان می گذرد یونانیان به دین و خرافات گرایش بیشتری می یابند. پنداری ایمان و اعتقادات قوم شکست خورده از پایین به ایشان رسوخ می کند.

ساختمان اجتماعی یونانیان

ساختمان اجتماعی آریاییان نخستین بر نظامی دو طبقه ای مبتنی بود از اشراف و مردم عادی که چندان مرز مشخصی میان آنان نبود و به هنگام جنگها پادشاهی که تنها رئیس یک خانواده ی اشرافی بود با عنوان : primus inter pares یعنی رهبر در میان همگنان و برابران ، مردم را فرمانروا می شد. پس از شکست دادن مردم بومی و ساختمان شهرها، دو طبقه ی دیگر از کارگران کشاورز و کارگران ماهر و غیر ماهر در پایین دو طبقه ی برشمرده شده افزوده می شد. اینان بیشتر بنده بودند. اما در همه ی اجتماعات یونانی از این گونه مردم «پیروزمند» اشرافی و عادی نبودند. بعضی شهرها از «پناهندگان » تشکیل می شد که همانا مردم شکست یافته و گریخته در آنها گرد آمده بودند و در آنها دیگر دو طبقه ی بومی یاد شده نبودند. در بسیاری از اجتماعات نخستین ، بازماندگان نفوس قدیم ، طبقه ی فرمانبر را تشکیل می دادند که بندگان کشور بودند مانند هلوتها در اسپارت . اشراف و مردم عادی ملاک و کشاورزان ارباب شدند. اینان بودند که کشتی سازی را سرپرستی می کردند و سفارش می دادند و دست به کار بازرگانی می زدند. اما بعضی از شهریان آزاده ی تنگدست در پی کارهای دستی رفتند یا حتی به پاروزنی در کشتیها برخاستند. کاهنانی که در یونان بودند یا متولی زیارتگاهها و یا پرستشگاهها بودند یا تشریفات قربانی گذراندن با آنها بود. ارسطو در کتاب سیاست ، اینان را طبقه ای فرعی از طبقه ی رسمی خودشان می داند. شهریان در جوانی به سپاهیگری می پرداختند و به هنگام رسیدگی و خردمندی فرمانروایی می کردند و به پیری کاهن می شدند. طبقه ی کاهنان در مقام مقایسه با طبقه ی همانند در مصر و بابل کوچک و ناچیز بود. خدایان خاص یونانیان یعنی خدایان یونانیان دوران پهلوانی چنان که گفتیم آدمیانی بودند سرافرازی یافته و با آنان بی هراس و بیم فراوان رفتار می شد. فرو دست این خدایان مردم آزاده ی پیروزمند، خدایان دیگری از آن مردم شکست یافته می خزیدند که پیروانی از میان مردم زیر دست از میان بندگان و زنان می یافتند. از خدایان اصلی آریاییان انتظار معجزه و تسلط بر زندگی مردم نمی رفت . اما مردم یونان مانند مردم بیشتر کشورهای شرقی هزاره ی اول پ . م . بسیار پابند پیشگویی وفال گیری بودند. پیش گوی پرستشگاه دلفی به ویژه پرآوازه بود. گیلبرت موری گوید «چون پیرترین مردان قبیله از راهنمایی باز می ماند دست به دامن مردگان برکشیده و برجسته میزدند. همه ی پیش گوها بر مزار پهلوانان جای داشتند، آنان از «تمیس » راهی که باید در پیش گرفت یا به همان شیوه ای که امروزه روحانیون می کنند و می گویند اراده ی خدا چیست سخن می گفتند». کاهنان و کاهن بانوان پرستشگاهها در یک طبقه یکی نشده بودند و نیروی طبقه ی اجتماعی نداشتند. طبقه ی اشراف و طبقه ی مردم عادی گاهی با هم یکی می شدند و حکومت را اداره می کردند. در بسیاری از کشور شهرها شمار بندگان و بیگانگان آزاد از شهریان یعنی اشراف و مردم عادی بسیار بیشتر بود. اما حکومت تنها در دست همان دو طبقه بود. حکومت این دو طبقه چه به بندگان و بیگانگان وقعی می گذاشت و چه نمی گذاشت امور کشور را در دست داشت و حکومت مطلق می کرد. ۵ ۸ ساختمان اجتماعی یونانی با ساختمان اجتماعی پادشاهیهای شرقی تفاوت فراوان داشت . اهمیت خاص شهریان یونانی ، کمابیش نگرنده را به یاد اهمیت بنی اسرائیل به روزگار اخیر کشور یهود می اندازد. اما از لحاظ انبیاء و کاهنان یونان با یهود و نیز حکومت عامی یهود هیچ قابل قیاس نیست .

تفاوت بزرگ یونانیان و دیگر جوامع

تفاوت بزرگ دیگر میان حکومتهای یونانی با هر یک از اجتماعات بشری همانا جداسری درمان ناپذیر آنان بود. به این معنی که در تمدنهای مصر و سومر و چین و بی گمان هند شمالی حکومت در سده ی پنجم پ . م . آتن همبستگیهایی با چند پولیس دیگر به هم رسانید که مورخان از آن همواره همچون امپراطوری آتن یاد می کنند. اما دیگر کشور شهرها همه حکومت خویش را نگاه داشتند. کار مهمی که این امپراطوری انجام داد همانا نابودی کامل دزدان دریایی و دیگر برقراری گونه ای قانون بین المللی بود. در چند کشور شهر مستقل شروع شد که هر شهری هم حومه ای تا شعاع چند میل از روستاهای مسکن کشاورزان و کشتزار داشت . سپس این کشور شهرها با هم یکی شدند و پادشاهی و امپراطوری پدید آوردند. اما در یونان تا آخر کشور شهرها استقلال خود را نگاه داشتند و با هم هرگز یکی نشدند. غالباً این را ناشی از وضع جغرافیایی یونان می دانند. یونان کشوری است کوهستانی با پیش آمدگیهای تند دریا در خشکی و دره های ژرف که راه رفت و آمد و پیوند را سخت دشوار می کند، چنان که کمتر شهری توانسته است سرزمینهای دیگری را تا مدتی زیر فرمان نگاه دارد. از اینها گذشته بسیاری از شهرهای یونان در جزیره های پراکنده در امتداد کرانه ها ساخته شده بودند. تا پایان تاریخ کهن بزرگ ترین کشور شهرهای یونان از بسیاری از دهستانهای انگلیسی کوچک تر ماندند و بعضی از آنها تنها چند میل بیشتر مساحت نداشتند. آتن که یکی از بزرگ ترین شهرهای یونان بود در اوج قدرت جمعیتی برابر سیصد هزار تن داشت . چند شهر جمعیتی بیش از ۵۰۰۰۰ تن داشتند، از این شمار نیمی یا بیش از نیمی بنده و بیگانه و دو سوم آزادان نیز زن و بچه بودند.
ظهور یونانیان در تاریخ

ظهور خاندانهای توانگر نوخاسته

حکومت این کشور شهرها در اساس تفاوتهای کلی داشتند. یونانیان پس از چیرگی بر سرزمین یونان تا اندک زمانی فرمان پادشاهان خویش را گردن نهادند، ولی به زودی نیروی اشراف رو به افزایش نهاد. در اسپارت (لاکدمون ) پادشاهان تا سده ی ششم پ . م . بر اورنگ خویش بودند. مردم این کشور نظامی شگفت ، دو پادشاه از دو خاندان مختلف داشتند که با هم فرمانروایی می کردند. اما بیشتر کشور شهرهای یونان سالها پیش از سده ی ششم حکومت اشرافی داشتند. خانواده هایی که بر حسب حقوقی ارثی پشتاپشت بر اورنگ شاهی می نشینند پس از زمانی به سستی و تن آسانی و کم کوششی می رسند. چون یونانیان به دریانوردی پرداختند و مستعمره پدید آوردند و بازرگانی آنان گسترش یافت ، خاندانهای توانگر نوخاسته ای پیدا شدند که پایگاه فرمانروایان گذشته را سست کردند و خود جای ایشان را گرفتند. این نوخاستگان ، اعضای یک طبقه ی بزرگ فرمانروا گشتند و حکومتی بر پا کردند که الیگارشی نامند و آن حکومت متنفذان یا گروهی اندک باشد. گو اینکه این اصطلاح می تواند گاهی برای حکومت ارثی اشراف هم صادق باشد.

جباران که بودند؟

در بسیاری از شهرها کسانی که توان کوشش فوق العاده داشتند از بعضی برخوردهای اجتماعی یا اختلافات طبقاتی بهره می گرفتند و در کشور قدرتی کمابیش فراوان به هم می رسانیدند. این چنین فرصت طلبی کسان در ایالات متحده آمریکا نیز دیده شده است . در یونان این گونه کسان را جبار (Tyrants) می نامیدند. جبار همانند فرمانروایی بود که ادعای قدرت پادشاه را هم می کرد. با این همه جبار با فرمانروا این تفاوت را داشت که به سبب حق خانوادگی خود فرمانروایی را حق خویش می دانست . جباران را طبقات تنگدست ستم کشیده پشتیبانی می کردند. مثلاً پیزیسترات جبار آتن جز دوبار که در فاصله ی سالهای ۵۶۰ و ۵۲۷ تبعید شد در پشتیبانی کوهستانیان تهیدست آتنی بود. گاهی چنان که در سیسیل دیده شده است جبار جانب توانگران را در برابر تنگدستان می گرفت . بعدها هنگامی که پارسیان دست به فرمانبردار ساختن شهرهای یونانی آسیای صغیر زدند گروهی فرمانروای هواخواه خود را بر مردم گماردند.

فرق جباران و پادشاهان

ارسطو فیلسوف و معلم بزرگ که در قلمرو پادشاهی ارثی مقدونی به جهان آمد و تا چند سال آموزگار خاص پسر شاه بود در کتاب سیاست ، میان پادشاهان (که به موجب یک حق پذیرفته شده و مسلّم مانند پادشاه مقدونی فرمانروایی می کردند) و جباران که بی خرسندی و رضای زیردستان فرمانروایی می کردند تفاوت قائل است . اما دشوار است که بپذیریم جباری بی رضایت بسیاری از مردم و همکاری گروه بزرگی از فرودستان خویش و بی آنکه مردم از «پادشاهان راستین » خود نهایت تنفر را داشته باشند توانسته باشد فرمانروایی کند. ارسطو همچنین بر آن بود که پادشاهان ، نیکی مردم را می خواهند و جباران تنها خود را. ارسطو بر پایه ی این اندیشه و همچنین پذیرفتن اینکه بندگی امری است طبیعی و زنان شایستگی آزادی و داشتن حقوق سیاسی ندارند با جریان امور پیرامون خویش سازگاری داشت . دموکراسی یونانی چه بود؟ فرقش با دموکراسی امروزین چیست ؟ نظام حکومتی دیگر که در سده ی ششم و پنجم و چهارم پ . م . در یونان رو به پیشرفت گذاشت همانا دموکراسی بود. همچنان که در جهان امروزی همواره از دموکراسی سخن می رود و از آنجا که اندیشه ی امروزی در زمینه ی دموکراسی با دموکراسی کشور شهرهای یونان تفاوت فراوان دارد، بهتر آن بعضی از دموکراسیها (مانند آتن و ملطیه ) رسمی داشتند به نام استراسیسم و آن عبارت بود از آنکه به روزگار فرارسیدن بحران ، هر رأی دهنده ای نامی را بر تکه ای کاشی یا صدف می نوشت و نام هر کس که اکثریت داشت او را برای مدت ده سال تبعید می کردند. خواننده چه بسا چنین انگارد که این رسم بسیار بد بود. اما این خاصیت اصلی این رسم نبود. گیلبرت موری گوید که این راهی بود برای رسیدن به تصمیمی به هنگامی که افکار سیاسی چنان پراکنده و متشتت بود که امکان رسیدن به بن بست در میانه باشد. است که مفهوم دموکراسی یونان را بررسی کنیم . در آن هنگام دموکراسی عبارت بود از حکومت به دست عموم یا Demos که همانا به معنی جمهور و همه ی مردم شهر باشد. یعنی حکومت اکثریت . سنتها باید برای خواننده عبارت «مردم شهری » را توضیح داد. بندگان و بندگان آزاد شده و بیگانگان و حتی یونانیان زاده شده در آن شهر که پدرشان از شهری از هشت یا ده میلی آن سوتر آمده باشند به حساب نمی آمدند. بیشتر دموکراسیهای کهن ، از شهریان ، شایستگی مالی می خواستند. شایستگی مالی عبارت بود از مالکیت زمین . از این شرح خواننده می تواند دریابد که دموکراسی یونان با مفهوم دموکراسی امروز بسیار متفاوت بود. البته در آخر سده ی پنجم پ .م . شایستگی مالی در آتن ملغی شد. اما پریکلس که از سیاستمداران بزرگ آتن بود (و درباره ی او سخن خواهیم گرفت ) در ۴۵۱ پ . م . قانونی وضع کرده بود که شهریان را محدود کرده بود به کسانی که از هر دو سو یعنی از پدر و مادر آتنی باشند. پس چنان که گفته شد در دموکراسیهای یونان و همچنین در حکومتهای الیگارشی (یا گروهی متنفذان ) شهریان دست به هم داده و فرمانروایی می کردند و گاهی مانند آتن بر گروهی انبوه از بندگان و بیگانگان حکومت می راندند. تنها تفاوت واقعی میان «الیگارشی » و دموکراسی یونانی آن بود که در الیگارشی مردم تنگدست و نا مهم حق رأی نداشتند و در دموکراسی همه ی شهریان حق رأی داشتند. ارسطو در کتاب سیاست ، نتایج عملی این تفاوت را بسیار آشکار بیان می کند. در الیگارشی میزان مالیات بر شانه ی توانگران سنگینی نمی کرد. اما در دموکراسیها مالیات توانگران سنگین بود و به تهیدستان بیشتر کمک خرج می دادند. در آتن به شهریان وجوهی حتی برای شرکت در مجامع عمومی هم پرداخته می شد. غیر شهریان بیشتر کار می کردند و فرمانبردار بودند و اگر دادخواهی داشتند و نیاز به پشتیبانی از قانون ، ناچار دست به سوی یکی از شهریان دراز می کردند و از او می خواستند تا ایشان را حمایت کند. زیرا که تنها شهریان می توانستند به دادگاهها مراجعه کنند. اندیشه ی امروزی که هر کس که در شهری مسکن دارد، شهری شمرده می شود به نظر دموکراتهای آتن شگفت و ناپسند می نمود.

تضادها و همسوییهای پولیس (کشور شهر)های یونان

یک نتیجه ی آشکار انحصار حق رأی به طبقه ی شهریان آن بود که میهن پرستی ایشان بسیار شدید و تعصب آمیز می شد. کشور شهرها با یکدیگر اتحادیه تشکیل می دادند، ولی هرگز با هم مؤتلف نمی شدند. همین امر بسیار دشواریها در زندگی مردم آتن پدید می آورد. حدود ناچیز جغرافیای این کشورهای یونان نیز این شور میهن پرستی را شدیدتر می کرد؛ زیرا کسی که کشور شهر خویش را می پرستید نسبت به دین و خانه ی خود که همه ی اینها به هم پیوندی استوار داشتند تعصبی سخت پیدا می کرد. البته بندگان چنین احساساتی نداشتند و در کشورهای الیگارشی ، چه بسا طبقه های محروم که در سیاست کشور دستی نداشتند و به سبب دشمنی که نسبت به طبقه ی فرمانروا داشتند به بیگانگان گرایش هم می یافتند. ولی اصلاً میهن پرستی یونانیان شوری بود شخصی و بسیار فراوان که گاهی خطرناک می نمود و همچون عشق سرخورده چه بسا که به تنفر می انجامید. تبعیدیان یونانی همانند مهاجران فرانسوی و روسی گریخته از دست حکومت انقلابی بودند! برای رهایی میهن از دست ابلیس صفتانی که آنان را تبعید کرده بودند آماده بودند دست به هر کاری بزنند. در سده ی پنجم پ . م . آتن همبستگیهایی با چند پولیس دیگر به هم رسانید که مورخان از آن همواره همچون امپراطوری آتن یاد می کنند. اما دیگر کشور شهرها همه حکومت خویش را نگاه داشتند. کار مهمی که این امپراطوری انجام داد همانا نابودی کامل دزدان دریایی و دیگر برقراری گونه ای قانون بین المللی بود. قانون آتن در کشور شهرهای وابسته به این اتحادیه اجرا می شد. امپراطوری آتن در واقع از پیمان دفاعی چند پولیس در برابر حمله ی ایرانیان سرگرفت . پایتخت این اتحادیه در جزیره ی دلوس بود. اعضای اتحادیه در دلوس خزانه ای داشتند که بعدها به آتن برده شد زیرا که بیم آن می رفت تا ایرانیان به آنجا حمله ور شوند. سپس شهرها به جای دادن سپاهی پیشنهاد کمک پولی کردند. چنان که سرانجام آتن همه کاره شد و همه ی وجود هم به خزانه ی آتن می ریخت . یکی یا دو جزیره ی بزرگ هم به آتن یاری می کردند. بدین گونه این «اتحادیه » مبدل به «امپراطوری » شد. اما شهریان کشور شهرهای اتحادیه جز در آنجاها که پیمان اجازه ی ازدواج شهریان با یکدیگر و چیزهایی مانند آن داشتند، کاملاً نسبت به یکدیگر بیگانه بودند. شهریان تنگدست آتن بودند که بارگران این امپراطوری را با کار و کوشش و خدمت فراوان و پیوسته ی خویش می کشیدند. هر یک از شهریان آتنی از هیجده تا شصت سالگی چه در میهن و چه در بیرون آن مشمول خدمت نظام بود که گاهی تنها در آتن به کار می پرداخت و گاهی هم به دفاع از شهرهای اتحادیه که پولی به آتن می پرداختند گمارده بعدها در سده های ششم و پنجم چنان که ارسطو آورده است بی آنکه علت آن را به دست دهد، در نتیجه ی کاهش توالد و تقلیل افراد خانواده به دو یا سه تن تیره های اشرافی ناپدید گشتند و جنگهای آینده بیشتر نتیجه ی اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصی بود تا اختلافات خاندانها. . هیچ مرد بیست و پنج ساله ای در مجلس آتن نبود که در چند جنگ در مدیترانه یا دریای سیاه شرکت نکرده و انتظار شرکت در جنگهای آینده را نداشته باشد. امپریالیسم امروزی ناپسند شمرده می شود از آن رو که توانگران و ملتهای توانگرند که از دیگران بهره کشی می کنند. اما امپریالیسم آتن بهره کشی طبقات نسبتاً تهیدست آتنی بود از دیگر جهانیان . باز هم از تفاوت دموکراسی یونانیان و دموکراسی امروزین بگوییم تفاوت دیگر یونان آن زمان با اوضاع کنونی که از خردی کشور شهرهای یونان ناشی شده این بود که در دموکراسیهای یونان هر یک از شهریان حق حضور و سخنرانی و رأی دادن در مجمع عمومی را داشت . زیرا که در بیشتر این شهرها در مجمع عمومی تنها چند صد تن فراهم می آمدند. بزرگ ترین آنها بیش از چند هزار تن جمعیت نداشتند. این چنین چیزی در دموکراسیهای امروزی که چندین میلیون تن رأی دهنده دارند امکان ندارد. دخالت مردم دموکراسیهای امروزه در امور کشور تنها محدود است به حق رأی که به یکی از چند حزبی که نام آنها در برابرشان گذاشته شده ، رأی دهند و آن گاه باید هر چند آن حکومت بر سر کار آمده بخواهد تحمل کنند. ارسطو که روش رأی گیری دموکراسیهای امروزی را بسیار می پسندید گوید که طبقه ی شهری را می توان با دعوت کردن مجمع به دفعات بسیار و نزدیک به هم از میدان به در کرد. در دموکراسیهای اخیر (سده ی پنجم پ . م .) حتی انتصاب مأموران رسمی جز در مورد مأمورانی که باید علم و اطلاعات مخصوص برای کار خویش داشته باشند با رأی عمومی بود. این کار برای آن بود که شهریان را از نفوذ توانگران و متنفذان و نیرومندان مصون دارند.

رسم استراسیسم !

بعضی از دموکراسیها (مانند آتن و ملطیه ) رسمی داشتند به نام استراسیسم و آن عبارت بود از آنکه به روزگار فرارسیدن بحران ، هر رأی دهنده ای نامی را بر تکه ای کاشی یا صدف می نوشت و نام هر کس که اکثریت داشت او را برای مدت ده سال تبعید می کردند. خواننده چه بسا چنین انگارد که این رسم بسیار بد بود. اما این خاصیت اصلی این رسم نبود. گیلبرت موری گوید که این راهی بود برای رسیدن به تصمیمی به هنگامی که افکار سیاسی چنان پراکنده و متشتت بود که امکان رسیدن به بن بست در میانه باشد. در دموکراسیهای یونان احزاب و رهبران حزبی هم وجود داشت اما دولت منظمی زمام امور را در دست نداشت و جبهه ی مخالفی هم در میان نبود. هرگاه رهبر نیرومندی یا گروهی نیرومند در برابر اجرای کاری که مورد توجه همگان باشد ایستادگی می کرد آن کار ممکن نبود به ثمر برسد، اما با این شیوه که گفتیم می شد آن رهبر را از سر راه اجرای کار برداشت بی آنکه آبروی او رفته باشد یا مایملکی از او مصادره شده باشد. این رسم موجب شده است که نام یکی از مردم گمنام و کم سواد آتن جاودانی شود. کسی به نام آریستید در دادگاهها به سبب عدالتی که در کارها داشت نامی بلند یافته بود. این مرد با تمیستوکل بر سر یک مسئله ی مربوط به سپاه اختلافی به هم رسانید. آریستید هواخواه تقویت نیروی زمینی و تمیستوکل خواهان نیروی دریایی بود. کار به بن بست رسیده بود که دست به سوی استراسیسم بردند و درمان از آن جستند. پلوتارک گوید که آریستید به هنگام رأی گیری در خیابانها راه می رفت که به مردمی از شهریان کشاورز که سواد نداشت برخورد. آن مرد از آریستید خواست تا نام او را بر مهره ی کاشی بنویسد. آریستید پرسید «مگر آریستید تو را رنجانده است ؟» نه هرگز او را ندیده ام «اما ازبس نام آریستید عادل را شنیده ام خسته شدم ». آن گاه پلوتارک گوید: آریستید بی آنکه چیزی بگوید نام خویش را بر مهره نوشت ... چون کسی مفهوم این دستگاههای حکومتی یونان را به درستی دریابد و به ویژه چون از انحصار قدرتها در یک طبقه ی ممتاز چه در حکومتهای دموکراسی و چه در الیگارشی آگاه شود در می یابد که برقراری یک اتحاد میان صدها شهر یونان که در مدیترانه پراکنده بودند چقدر ناممکن می نمود و حتی تصور پدید آمدن همکاری مؤثر را برای رسیدن به یک هدف مشترک نیز امکان پذیر نمی نمود. چه چیزی پولیسهای یونان را به هم پیوند می داد؟ هر شهری به دست چند کس یا چند صد کس بود که کروفر آنان وابستگی به استقلال و جدایی این شهر داشت . تنها حمله ی «بیگانه » می توانست آنها را یکی کند. چون سرانجام این شهرها شکست یافتند و مسخر شدند اهمیت خود را از دست دادند و در واقع فرمانبردار گشتند. با این همه همواره یک سنت مشترک پیوستگی میان همه ی یونانیان وجود داشت که بر پایه ی زبان توتمس سوم فرعون مصر در حدود (سده ی پانزدهم پ .م .) در آن سوی فرات گله ای از ۱۲۰ فیل شکار کرد. بر روی دشنه ای اژه ای که در میسن یافته شده و تاریخ آن به ۲۰۰۰ سال پ .م . می رسد صحنه ای از شکار شیر نقش شده است . شکارگران سپرهای بزرگ و زوبینهایی دارند و به صف در پس یکدیگر ایستاده اند. نخستین مرد از ایشان با زوبین بر شیر زخمی زده است و چون جانور زخمی به سوی او می جهد به پشت سپرش پناه می جوید. و دومی زخمی به سرش می زند تا آنکه شیر از پای درآید. مشترک و خط یکسان و حماسه های پهلوانی رایج میان عموم مردم و ارتباط دریایی آنها استوار بود. گذشته از اینها پیوندهای دینی نیز در میان بود. بعضی زیارتگاهها مثلاً پرستشگاه آپولون در جزیره ی دلوس و پرستشگاه دلفی برای بسیاری از کشورها مقدس بود و اتحادیه ای برای نگهداری آنها و حفاظت زائران بر پا کردند. آیین مهم دیگری که موجب پیوستگی کشور شهرها می شد همانا مسابقات المپیک بود که هر چهار سال برگزار می شد و در آن دو و مشت زنی و کشتی و زوبین اندازی و وزنه پرانی و جهش و گردونه رانی و اسب دوانی از مسابقه های عمده به شمار می رفت و رکورد اول و نام برجستگانی را که به آن مسابقات آمده بودند ثبت می کردند. از ۷۷۶ پ . م . این مسابقات تا هزار سال مرتباً برگزار می شد. این مسابقات در حفظ زندگی مشترک یونانیان ( پان هلنیسم ) و دور داشتن تعصب شهری گری و میهن پرستی جاهلانه بسیار مؤثر بود.

تضاد پولیسها بیشتر بود تا همسویی آنها!

سال ۷۷۶ پ . م . که سال برگزاری نخستین المپیک باشد درگاه شماری یونان اهمیتی فراوان دارد. این چنین شورها و همکاریها در برابر گرایش «جداسری » شدید سازمانهای سیاسی یونان ناچیز بود. از تاریخ هرودوت درمی یابیم که پیوسته میان کشورهای یونانی جنگ و خونریزی بی امان برقرار بوده است . به روزگار کهن (مثلاً سده ی ششم پ . م .) بسیاری از خاندانهای بزرگ در یونان برپا بودند و همچنان اندکی از نظام خانوادگی آریایی را نگاه می داشتند و بسیار پابند احساسات سخت و شدید و ادامه ی همیشگی خونریزی و جنگ بودند. تاریخ آتن تا سالها پر بود از جنگهای خانگی میان دو خاندان الکمنید و پیزیستراتید . خاندان اخیر نیز از اشراف بودند، ولی طبقات تنگدست از ایشان برای احقاق حق خویش پشتیبانی می کردند. بعدها در سده های ششم و پنجم چنان که ارسطو آورده است بی آنکه علت آن را به دست دهد، در نتیجه ی کاهش توالد و تقلیل افراد خانواده به دو یا سه تن تیره های اشرافی ناپدید گشتند و جنگهای آینده بیشتر نتیجه ی اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصی بود تا اختلافات خاندانها. پس به آسانی می توان با در نظر گرفتن این روح جداسری یونانیان دریافت که چرا یونانیان آسیایی و جزیره های کوچک به سرعت به فرمان پادشاهی لودی یالیدی درآمدند و سپس بار دیگر تسلیم کوروش پادشاه ایران که کرزوس پادشاه لیدی را فرمانبردار ساخته بود گشتند.

دگرگونی اقلیمی آن دوران در اروپا و آسیا

بسیاری مطالب نادانسته درباره ی دگرگونیهای اقلیمی اروپا و آسیا در ده هزار سال اخیر در میان هست . یخهای آخرین یخبندان خرد خرد پس رفتند و دورانی دراز از دست و آب و هوای دشتی در استپهای اروپا پدیدار شد. در حدود ۱۲۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ سال پیش جنگلها جای دشتها را گرفتند. بر اثر این دگرگونیها شکارگران اسبهای پست قد، جای به ماهیگیران و شکارگران آهوان جنگل ماگدالنی دادند و اینان نیز جای به گله داران و کشاورزان نوسنگی پرداختند. تا چند هزار سالی هوای اروپا گویا گرمتر از امروز بوده است . دریایی پهناور از بالکان تا آسیای میانه و تا روسیه ی میانه را در برگرفته بود و بر اثر پس روی آب این دریا هوای جنوب روسیه و آسیای میانه رو به شدت رفت و در همین هنگام نیز تمدنهای دره های رودها پدید آمد. بسیاری شواهد در دست است که نشان می دهد هوای اروپا و آسیای غربی گواراتر و ملایم تر بود و نیز گیاهان سرسبز این سرزمینها در ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال پیش بسیار بیشتر از امروزه بوده است . در آن روزگار در جنوب روسیه و ترکستان غربی جنگلهایی بود که امروز جای آن را استپ و بیابان گرفته است . از سویی در میان ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ سال پیش سرزمین میان آرال و خزر خشک تر و این دریاچه ها خردتر از امروز بوده . در اینجا باید یادآور شویم که توتمس سوم فرعون مصر در حدود (سده ی پانزدهم پ .م .) در آن سوی فرات گله ای از ۱۲۰ فیل شکار کرد. بر روی دشنه ای اژه ای که در میسن یافته شده و تاریخ آن به ۲۰۰۰ سال پ .م . می رسد صحنه ای از شکار شیر نقش شده است . شکارگران سپرهای بزرگ و زوبینهایی دارند و به صف در پس یکدیگر ایستاده اند. نخستین مرد از ایشان با زوبین بر شیر زخمی زده است و چون جانور زخمی به سوی او می جهد به پشت سپرش پناه می جوید. و دومی زخمی به سرش می زند تا آنکه شیر از پای درآید. این چنین روش را مازائیان امروز دارند و خاص مردمی است که در سرزمین ایشان شیر فراوان باشد. فراوانی شیر هم نشانه ی فراوانی شکار و شکار هم از بسیاری گیاه داستان می زند. در حدود ۲۰۰۰ سال پ .م . سخت شدن اقلیم در سرزمینهای میانه ی جهان کهن که از آن در گذشته سخن گفتیم موجب شد که آریاییان به سوی جنگلها و دشتهای جنوب که جایگاه مردم متمدن تر و آبادی نشین بود روان گشتند. شیرگویا تا سده ی چهارم پ .م . در بالکان پیدا می شد. فیلها شاید تا سده ی هشتم پ .م . از آسیای غربی برافتاده بودند. شیر که بسیار بزرگ تر از شیرهای امروزی بود، تا دوران نوسنگی در جنوب آلمان پیدا می شد. یوزپلنگ در یونان و جنوب ایتالیا و جنوب اسپانیا تا آغاز دوران تاریخی (در حدود ۱۰۰۰ پ .م .) وجود داشت .
منابع :
http://www.iptra.ir
http://www.aftabir.com آفتاب

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.