آتن در زمان زمامداری پریکلس

پس از مرگ سیمون، پریکلس نیرومندترین مرد آتن به شمار می‌رفت. وی که از خانواده‌ی اشرافی و مردی عالم و بصیر بود با وجود مخالفت دموکرات‌ها ارزش و اهمیت خود را بر آتنی‌ها تحمیل کرد و به جنگ آتن با اسپارت و متحدین
پنجشنبه، 14 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آتن در زمان زمامداری پریکلس
 آداب و رسوم یونان باستان

 

نویسنده: شارل دو لاندلن
برگردان: احمد بهمنش



 

پس از مرگ سیمون، پریکلس نیرومندترین مرد آتن به شمار می‌رفت. وی که از خانواده‌ی اشرافی و مردی عالم و بصیر بود با وجود مخالفت دموکرات‌ها ارزش و اهمیت خود را بر آتنی‌ها تحمیل کرد و به جنگ آتن با اسپارت و متحدین وی در سال 445 خاتمه بخشیده، از آن تاریخ به توسعه‌ی آتن از راه صلح کوشید. پیش از این گفتیم که او به تزئین شهر، بخصوص آکروپل پرداخت و پارتنون و ارکتیون و پروپیله‌ها را در آنجا ساخت. در اطراف آگورا رواق‌هائی ایجاد کرد و به بنای یک ژیمناز (ورزشگاه) و یک اودئون (1) (محلّی که شعرا و موسیقی دانان آثار خود را به مردم عرضه می‌کردند) و همچنین سومین حصاری که از آتن به پیره متهی می‌شد، همّت گماشت. وی به این اقدامات اکتفا نکرد. قدرت نیروی دریائی آتن را بالا برد و اتحادیه‌ی دریائی را که موجب ثروتمندی آتن بود، با تنظیم مالیاتی که هریک از متحدین می‌پرداختند، تقویت کرد. خزانه اتحادیه را از دلوس به آتن انتقال داد و به ایجاد کلروکی‌ها (2)، یعنی زمین‌هائی که از راه خرید یا تصرف تحصیل و به افراد مدنی واگذار می‌شد، مبادرت ورزید و در سایه‌ی این اصلاحات، بازرگانی و صنعت توسعه یافت، البته صلح و آرامشی که ایجاد شده بود و در حدود پانزده سال دوام داشت به این پیشرفت کمک شایانی کرد.

نخستین جنگ پلوپونز:

عظمت روزافزون آتن موجب بالاگرفتن آتش بغض و کینه‌ی اسپارت، تب و کرنت گردید، با این حال آنها نمی‌خواستند از دوستی با آتن دست بردارند. اتفاقاً میان کرنت و کوچ نشین قدیم او، کورسیر، نزاعی درگرفت و مردم این جزیره از آتن کمک خواستند و آتنی‌ها هم وعده‌ی هر نوع مساعدت را به آنها دادند. در سال 432، بحریه کرنت در سیبوتا (3) به ناوگان کورسیر برخورد. دو طرف بدون آنکه نتیجه‌ای عایدشان شود به جنگ پرداختند. دویست کشتی آتنی به میدان جنگ آمد، کرنتی‌ها دست از جنگ کشیدند ولی از این اقدام آتن، به اسپارتی‌ها شکایت بردند. اسپارت با آنکه در آغاز کار مردد بود تصمیم به جنگ گرفت و تمام اعضای اتحادیه‌ی پلوپونز یعنی تب، فوسید، لوکرید، اتولی، و پادشاه مقدونیه را به جنگ واداشت. آتن، گذشته از اعضای اتحادیه‌ی دریائی، پلاته، کورسیر، آرکانانی و پادشاه ادریس‌ها (4) در تراس را با خود همداستان کرد. آتن نیرومندترین قوای دریائی (سیصد کشتی = تریر) و ثروت هنگفتی در اختیار داشت و حصار مستحکم شهر، وی را از خطر سقوط مصون می‌داشت. لکن نیروی زمینی او بسیار ضعیف‌تر از قوای اسپارت بود.
این اختلاف قوا، وضع جنگ را از آغاز کار روشن می‌سازد؛ در سال 431، پلوپونزی‌ها به آتیک حمله بردند و اهالی به آتن پناهنده شدند؛ دهات و مزارع مورد هجوم و غارت قرار گرفتند در همین حال نیروی دریائی آتن به غارت سواحل لاکونی و الید پرداختند. در سال 430، پلوپونزی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند ولی بیماری واگیری (طاعون آتن) در شهر بروز کرد و گرما و تجمع زیاده از حدّ اهالی، مزید بر علّت شد و تلفات فراوانی به بار آورد. علیه پریکلس، که خود در سال 429 بر اثر همین بیماری از پا درآمده بود، زمزمه‌هائی شنیده می‌شد و این بدبختی بزرگی برای وطن او به شمار می‌رفت چون وی همیشه با انصاف و شرافتمندی و دوراندیشی به اداره‌ی مملکت اقدام کرده بود.
پس از او کلئون (5) در آتن مورد توجه قرار گرفت. وی مردی عوام فریب، بیرحم، خشن و نالایق بود. جنگ بدون آنکه تغییری در آن حاصل شود ادامه داشت و پلوپونزی‌ها، پلاته را پس از دو سال محاصره گرفته ویران کردند. آتن با وجود تلفاتی که از طاعون و حملات دشمن دیده بود مردانه از خود دفاع می‌کرد و ناوگان او همه جا فاتح بود. در سال 425 دموستن بندر پیلوس را به تصرف درآورده عدّه‌ای را به محافظت آن گماشت. اسپارتی‌ها درصدد پس گرفتن آن برآمدند ولی سفاین آنها مجبور به عقب نشینی شد و 420 اسپارتی در جزیره‌ی اسفاکتری (6)، در مقابل پیلوس، به محاصره افتادند.
دموستن و کلئون جمعی از آنها را کشته و بقیه را اسیر کردند. اسرا به آتن اعزام شدند و قرار شد که اگر پلوپونزی‌ها به آتیک حمله کنند آنها را به قتل برسانند. آتنی‌ها جزیره‌ی سی‌تر (7) را نیز گرفتند و چون اوضاع به نفع آنها بود پیشنهاد صلح اسپارت را رد کردند.
برازیداس (8) فرمانده‌ی اسپارتی پیشنهاد حمله به کوچ نشین‌های یونانی کرد و خود با عده‌ای به کالسیدیک رفته چند شهر را متصرف شد. آتنی‌ها سپاهی را به فرماندهی کلئون برای جلوگیری او فرستادند. سپاهیان دو طرف در آمفی پولیس با هم جنگیدند، آتنی‌ها شکست خوردند و کلئون و برازیداس هر دو به قتل رسیدند. مرگ کلئون موجب پیروزی اریستوکرات‌ها که هواخواه صلح بودند و رهبری آنها را مرد میانه رو و معتدلی موسوم به نیسیاس داشت، گردید. اسپارتی‌ها هم از فرط خستگی مایل به صلح بودند و بنابراین در سال 421 عهدنامه‌ی صلحی میان طرفین منعقد شد.
قرار شد هر دو ملّت از فتوحات خود چشم بپوشند (صلح نیسیاس) کرنت و تب از امضای این معاهده خودداری کردند. به این ترتیب نخستین قسمت از این جنگ داخلی، یعنی طولانی‌ترین و زیانبارترین جنگی که تا آن تاریخ یونان به خود دیده بود، پایان پذیرفت. با آنکه این جنگ به هردو رقیب ثابت کرد که هیچ یک از آنها قدرت سرکوبی دیگری را ندارد، ولی این صلح نیز صلحی ناپایدار بود چون هر دو ملّت از مصالحه خوشنود نبودند.

سیسیل:

این جزیره‌ی ثروتمند و حاصلخیز، ابتدا به وسیله‌ی سیکان‌ها (9) و بعد توسط سیکول‌ها (10) که هر دو از نژاد مدیترانه‌ای و ظاهراً از ایتالیا به آنجا آمده بودند مسکون شد. سپس کوچ نشین‌های فنیقی و مخصوصاً یونانی به این جزیره آمده شهرهای متعددی بنا نهادند که اغلب با هم در جنگ بودند و به وسیله‌ی آریستوکرات‌ها یا دموکرات‌ها یا جباران اداره می‌شدند. در قرن پنجم، ژلون (11) در شهر ژلا (12) سلطنت می‌کرد و او چندی بعد سیراکوز را که بتدریج مهمترین شهر سیسیل به شمار می‌آمد به تصرف درآورد. در همین ایام کارتاژی‌ها که در مغرب سیسیل مستقر شده بودند درصدد تصرف سیراکوز برآمدند ولی ژلون آنها را در شهر هیمر شکست داد (480).
پس از ژلون، دو برادر او به نوبت به سلطنت رسیدند ولی آخرین آنها از سلطنت محروم گشت و سیراکوز به صورت جمهوری درآمد. این شهر که روز به روز نیرومندتر می‌شد به ستمگری با دیگر شهرها پرداخت و چون سژست را مورد تهدید قرار داد، این شهر از آتنی‌ها کمک خواست. در این موقع صلح و آرامش بر یونان حکومت می‌کرد، نیسیاس متنفذترین مرد آتن محسوب می‌شد، متنهی آلسی بیاد، رهبر جدید دموکرات‌ها که شخصی باهوش، جاه طلب، خودخواه و خوشگذران بود رقیب نیسیاس و هواخواه جنگ بود.
وی از درخواست نمایندگان سژست طرفداری کرد و در نتیجه‌ی سخندانی و فصاحت خود ملّت را به پیروزی در این راه مطمئن ساخت و همه با نظر او برای اعزام نیرو به سیسیل موافقت کردند.

اردوکشی سیسیل:

فرماندهی نیروی دریائی و زمینی میان سه تن از سرداران یعنی نیسیاس، آلسی بیاد و لاماکوس تقسیم شد ولی در شب عزیمت متوجه شدند که قسمتهائی از اعضای مجسمه‌های هرمس شکسته؛ افکار عمومی تقصیر را متوجه آلسی بیاد ساخته و گفته شد که او در حالت مستی مرتکب این بی‌حرمتی شده است. منتهی چون این مطلب حدس و گمانی بیش نبود تصمیمی نگرفتند و اردوی مأمور سیسیل با بیش از یکصد کشتی (تریر) به سوی آن جزیره حرکت کرد.
نیسیاس که اصولاً با این اقدام موافق نبود با هر عمل شدیدی مخالفت می‌ورزید با این حال آتنی‌ها شهر کاتان را تسخیر کردند. اتفاقاً آلسی بیاد به آتن فراخوانده شد تا در مورد قطع اعضای هرمس‌ها از خود دفاع کند. وی به ظاهر از این امر اطاعت کرد و سیسیل را ترک گفت، منتهی به آتن نرفت. عزیمت او بدبختی بزرگی برای اردو بود. عملیات جنگی به درازا کشید و محاصره‌ی سیراکوز در سال 414 شروع شد. در یکی از جنگهای نخستین لاماکوس به خاک افتاد و فرماندهی تمام اردو به اختیار نیسیاس درآمد. وی فاقد نیرو و توانائی کافی بود و این کار را خلاف میل قلبی خویش انجام می‌داد ولی با این حال به پیروزیهائی رسید و شهر را کاملاً به محاصره گرفت.
در همین موقع اوضاع در یونان نیز خوب نبود. اسپارت از اجرای مفاد عهدنامه‌ی صلحی که وی و آتن را به هم می‌پیوست امتناع ورزید و یکی از سرداران خود به نام ژیلیپ (13) را با چهار کشتی به کمک سیراکوز فرستاد. اگرچه این کمک ناچیز بود ولی موجب دلگرمی اهالی سیراکوز می‌شد. ژیلیپ با مانورهائی که با همین چند کشتی داد پیشرفتهائی کرد و نیسیاس را در ادامه‌ی عملیات خود سست و متزلزل ساخت. وی تصمیم داشت از محاصره دست بردارد ولی آتنی‌ها به این امر رضا ندادند و نیروی تازه‌ای با هفتاد و سه کشتی به کمک او فرستادند. فرمانده این نیرو، دموستن که جرأت و جسارت بیشتری داشت به حمله‌ای دست زد که متأسفانه با شکست مواجه شد، بنابراین فرمان عقب نشینی داد ولی این بار نیسیاس تردید کرد. فرصت مناسبی از دست رفت. به ناوگان آتن شکست سختی وارد آمد و سرانجام مهاجمان مجبور شدند از راه خشکی عقب نشینی کنند تا خود را به سژست برسانند. به این منظور آتنی‌ها در دو گروه به سوی مقصود شتافتند ولی سیراکوزی‌ها آنها را دنبال کردند. قوای آتنی‌ها به هم پیوستند ولی به محاصره افتاده شکست خوردند. نیسیاس و دموستن کشته شدند، سربازان آنها دستگیر و در معادن سنگ متروک سیسیل به زندان افتادند و بعد به عنوان غلام و اسیر به فروش رسیدند.
این اردوکشی که با آن همه هیجان و تفاخر شروع شده بود با وضعی رقت انگیز پایان یافت و در واقع جز تضعیف قوای یونان، در موقعی که برای پایداری در برابر دشمنان احتیاج شدید به آن داشت، کاری انجام نداد.

جنگ دوم پلوپونز:

در این هنگام آتش جنگ بار دیگر در یونان شعله ور شده بود. متحدین اسپارت عبارت بودند از اعضای اتحادیه پلوپونز (الید از این اتحادیه بیرون رفته بود)، تب، فوسیدی‌ها و لوکری‌ها؛ با آتن، اتحادیه دریائی، آرگوس و کورسیر همکاری می‌کردند.
جنگ، در سال 413، بر اثر هجوم به آتیک شروع شد ولی اسپارتی‌ها به توصیه آلسی بیاد که در پناه آنها بود، به تاراج آتیک اکتفا نکرده، قوائی در شهر دسلی (14) گذاشتند و با این اقدام مانع کشت در مزارع و مانع هر نوع ارتباطی از راه خشکی شدند. آلسی بیاد همچنین اسپارت را واداشت تا ایونی را علیه آتن بشوراند و با پارس‌ها نیز وارد مذاکره گردد.
از مدّتها پیش با اعضای اتحادیه دریائی به صورت تابع و مطیع رفتار می‌شد نه به عنوان متحد و به همین مناسبت آنها از مالیات‌هائی که آتن می‌خواست گله داشتند و در فکر شورش بودند. کیوس و میلت در سال 412 به این کار مبادرت کردند و در همین سال اسپارت با داریوش دوم پادشاه پارس‌ها اتحادی بست. این اتحاد ننگین که با دشمن یونان منعقد شده بود به امضای تیسافرن، ساتراپ لیدی رسید و او به تهیه‌ی پول برای اسپارت پرداخت. چیزی نگذشت که آلسی بیاد از اسپارتی‌ها هم گُسست و به خدمت تیسافرن رفته به او توصیه کرد که سیاست بیطرفی در پیش گیرد. وی بر احوال میهن خویش حسرت می‌خورد و در جستجوی وسیله‌ای برای بازگشت به وطن بود.
آریستوکرات‌های آتن، برای به دست گرفتن اختیارات و تغییر سازمان مملکت از این وضع استفاده کردند ولی سپاهیان و قوای دریائی حاضر به اطاعت از حکومت جدید نشدند و این حکومت خیلی زود سست و متزلزل گشت و بر اثر نفاق و تفرقه خود آنها در سال 411 از بین رفت. در خلال این احوال آلسی بیاد ایران را ترک گفت و مورد استقبال بحریه‌ی آتن واقع شده فرماندهی آنها را به عهده گرفت و دو پیروزی به دست آورد. وی چندین شهر را که آتنی‌ها از دست داده بودند بازستاند و به صورت فاتح نیرومندی به خاک وطن قدم گذاشت. خیانت او فراموش شد و از خدماتی که انجام داده بود تجلیل کردند (408).
فرماندهی نیروی دریائی اسپارت به عهده سردار جدید موسوم به لیزاندر (15) که مردی نیرنگ باز، بی‌پروا، جاه طلب و ماهر در جنگ بود گذاشته شد. وی روابط نزدیکی با پارس‌ها برقرار کرد و از آنها کمک مالی قابل توجهی گرفت و به این وسیله بر تعداد ناوگان اسپارت افزود. تا این تاریخ اسپارت در خشکی قدرت فراوانی داشت و عملیات دریائی را به عهده همدستان خویش می‌گذاشت. در سال 407، لیزاندر یک دسته از سفاین آتنی را شکست داد. آلسی بیاد فرماندهی ناوگان آتن را نداشت، با این حال گناه این شکست را به گردن او گذاشتند و مجدداً وی را تبعید کردند. منتهی این اقدام نادرست و غیرعادلانه بود. این بار وی اقدامی شرافتمندانه‌تر از کارهای خود در اردوکشی سیسیل کرد، چون به تراس رفته از آنجا مراقب اوضاع بود و می‌کوشید هموطنان خویش را راهنمائی کند.
کونون (16) جانشین آلسی بیاد شد. وی مهارت نظامی آلسی بیاد را نداشت ولی مردی شریف و باجرأت بود. چیزی نگذشت که در ضمن جنگ در سواحل لسبوس، وی از سفاین اسپارتی شکست خورد و به محاصره افتاد. فرماندهی این دسته از سفاین اسپارتی به عهده‌ی لیزاندر نبود. آتنی‌ها تعداد زیادی از کشتی‌های خود را تجهیز کرده به کمک او فرستادند. جنگ سختی در اطراف جزایر آرژی نوز (17) میان دو طرف رخ داد. آتنی‌ها فاتح شده، ناوگان دشمن را متفرق ساختند و کونون را نجات دادند ولی سرداران آنها به علّت طوفانی که پس از جنگ برخاسته بود نتوانستند بدن کشتگان خود را به خاک بسپارند. در مراجعت به آتن این سرداران را مسئول شناخته محکوم به مرگشان کردند (406).
اسپارت که از فتح نومید شده بود حاضر به مذاکره شده ولی پیشنهادهای او مورد توجه قرار نگرفت چون آتنی‌ها با آنکه خسته و ناتوان شده بودند هنوز به پیروزی خود امید داشتند. در سال 405 لیزاندر مجدداً فرماندهی را به عهده گرفت و در سواحل آسیا به قدرت نمائی پرداخت. کونون در هلس پونت با او مصادف گشت ولی غافلگیر شد و تقریباً همه کشتی‌های خود را در اگوس پوتاموس (18) از دست داد. لیزاندر بآسانی شهرها و جزایری را که آتنی‌ها در اختیار داشتند گرفت و به پیره نزدیک شد. دو پادشاه اسپارت در همین زمان در دسلی اردو زده بودند. آتن دیگر سپاه و سفینه‌ای در اختیار نداشت و خزانه‌اش خالی بود. آریستوکرات‌ها هواخواه صلح و اتحاد با اسپارت بودند.
در سال 404 آتن شرایط صلح را پذیرفت. وی حصارهای خود را ویران کرده، از تمام متصرفات خود چشم پوشید و حکومت دموکراسی را ترک گفته به استقرار قوای اسپارتی در آکروپل رضایت داد. به این ترتیب جنگ پلوپونز با شکست آتن که در واقع، شکستی افتخارآمیز بود، خاتمه یافت چون وی توانسته بود مدّتها در برابر قوای اغلب دولت‌های یونانی که از کمک پارس‌ها هم برخوردار بودند، پایداری کند. باید دانست که آتن مرتکب خطاهای متعددی نیز شده بود. وی در عین گستاخی و دلاوری، در تصمیمات خود راسخ و ثابت نبود و حال آنکه رقیب وی کمال حزم و ثبات را بروز داد و در یونان به مقام اول قدرت و عظمت رسید و سیادت و برتری خود را از همین زمان آغاز کرد.

برتری اسپارت:

اسپارت که خود دولتی اشرافی بود می‌کوشید تا در تمام یونان، آریستوکراسی پیروز شود و به همین مناسبت حکام نظامی (19) به چندین شهر فرستاده پادگانهائی در آن شهرها گماشت و با این اقدام موجب نارضامندی مردم شد. در آتن قدرت در دست سی تن از افراد مدنی بود که به «سی جبار» معروف شدند. حقوق مردم به وسیله‌ی آنها سلب گردید، بسیاری از اهالی به قتل رسیدند و جمعی از آنها تبعید و اموالشان مصادره شد. رهبران دموکرات‌ها که به بئوسی پناه برده بودند ترازی بول را به ریاست برگزیده، در حالی که همه مسلح شده بودند به آتیک آمدند. اسپارت مجبور به مداخله شد؛ لیزاندر میل داشت از سی جبار حمایت کند ولی پادشاهان اسپارت از لیزاندر راضی نبودند و علناً با پیشنهادهای او مخالفت می‌کردند تا آنجا که ترازی بول فاتحانه وارد آتن شده و حکومت دموکراسی را در این شهر برقرار کرد (403). جباران به قتل رسیدند و به دنبال عکس العملی که پس از این پیش آمد رخ داد، سقراط به اتهام گمراه کردن جوانان و عدم اعتقاد به خدایان محکوم به مرگ شد. آلسی بیاد هم در خلال این احوال، یعنی هنگامی که برای جلب کمک پادشاه ایران نسبت به آتن به پایتخت ایران می‌رفت، کشته شده بود.
نفوذ و سیادت اسپارت در سراسر یونان حاکم بود، با این تفاوت که سادگی قدیم خود را از دست داده بود. ثروت و نعمت فراوان بود، قوانین لیکورگ دیگر مراعات نمی‌شد، تعداد افراد ذی حقوق به وضع خطرناکی کاهش می‌یافت؛ تمام اختیارات در دست اِفُورها بود.

پی‌نوشت‌ها:

1- Odéon
2- Clérouquies
3- Sybota
4- Odryses
5- Cléon
6- Sphactérie
7- Cythère
8- Brasidas
9- Sicanes
10- Sicules
11- Gélon
12- Géla
13- Gylippe
14- Décélie
15- Lysandre
16- Conon
17- Arginuses
18- Aegos Potamos
19- Harmoste

منبع مقاله :
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.