بهتان و امنيت اخلاقي جامعه
نويسنده:حيدر اسداللهي
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
در مقاله حاضر نويسنده با نگاهي به آموزه هاي قرآني و آيات وحياني به بررسي علل، اهداف و انگيزه هاي افترا و بهتان به عنوان يك ناهنجاري زشت اجتماعي پرداخته و زمينه هاي بوجود آمدن آن را بررسي كرده و آثار آن را با استناد به آيات قرآن بازگو نموده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم:
اگر بخواهيم موجودي را مظهر و محل تجلي اسما و صفات الهي بدانيم هيچ موجودي را در هستي جز اين بشر انساني نمي توان يافت.
اصولاً بشر انساني خودش تركيب شگفتي است؛ از يك سو پوست و استخوان است و از سوي ديگر با همه عوامل خلقت انس دارد و به جهت نهايت انفعالي بودنش با همه چيز و همه كس مأنوس است. يك روي سكه اش نزديك است و آن سوي ديگرش دور از دسترس؛ پيداي نهان، آغاز انجام خوب بد، زيباي زشت و هر سلب و ايجاب ديگري كه بتوان تصور كرد در اوست.
مهر و قهرش، عشق و خشمش، عقل و جهلش به هم آميخته است. از آن جايي كه غريزه و فطرت الهامي، او را هردم به فجور و تقوا مي خواند؛ گاه از حد اعتدال به سوي تجاوز از حدود مي دود و گاه خودش را دور مي زند و به فطرت الهامي، مهار اسب چموش و سركشش را مي كشد و تقواي جان از فجور جسم نگه مي دارد.
اين گونه است كه در آغاز، منفعت پرستي و خودخواهي در او بر همه چيز مي چربد و به جاي همه كس و همه چيز، خودپرست است. به يقين تنها موجودي پس از ابليس رامي توان يافت كه اين اندازه از خود راضي باشد.خودپرستي اش او را از خداپرستي بازمي دارد و نمي گذارد تا حق آفريدگار و پروردگارش را ادا كند، همو كه در حق او خالقيت و ربوبيت كرد و از هيچش آفريد و به همه چيزش پروراند تا به مقام احسن المخلوقين رسيد و خدايش به اين آفريدگاري اش تبريك و تهنيت و تحيت فرستاد و گفت: تبارك الله احسن الخالقين و اين گونه شد كه اشرف مخلوقات و آفريده هاشد و مقام خلافت الهي و ولايت بر كائنات يافت به عنوان نوع انسانيت اش نه شخص خاص فرعونيت اش.
اين گونه است كه انسان را موجودي خودخواه و خودپرست مي ناميم مگر آن كه به ياري خداي پروردگارش به عنايت هدايتي و تقواي الوهيتي از دام خودپرستي برهد و به خداپرستي دست يابد و آن گاه بينش و نگرش و گرايشش دگرگونه شود.
همين خودخواهي انساني است كه بسياري از صفات زشت وناپسند و اعمال بد و نابهنجار را در انسان برمي انگيزد كه يكي از آن ها، بهتان وافترا به ديگري است. او، از پيش خود درباره ديگري دروغي زشت مي بافد و به او نسبت مي دهد تا خودخواهي خويش را ارضاء كند.
آن چه گفته شد درحقيقت بيانگر جنبه فردي و شخصي مسئله بهتان است؛ اما آن چه مهم تر و اساسي تر است پيامدهاي اجتماعي مسئله است كه امنيت اخلاقي جامعه را درمعرض خطر قرار مي دهد و جامعه را با مشكلات عديده روبه رو مي سازد. مشكلاتي كه سلامت رواني و امنيت روحي جامعه را تهديد مي كند.
در آياتي نيز افترا در حوزه روابط اجتماعي و اخلاقي افراد مطرح شده كه در آن قرآن از افتراي مومنان و غيرمومنان سخن به ميان آورده و آنان را از ارتكاب اين عمل بازداشته است. كه در ادامه، بيشتر به اين آيات مي پردازيم.
در اصطلاح به معناي از پيش خود بافتن، به دروغ به كسي چيزي نسبت دادن، متهم ساختن نارواي فرد و يا گروه يا نهادي خاص از روي بدخواهي، انگيزه هاي خودخواهانه، حسد، انتقام و مانند آن است. (مفردات، لسان العرب، مجمع البحرين و ديگر معاجم ذيل واژه فري و نيز فرهنگ اصطلاحات سياسي ص 391)
هدف از افتراء ايجاد شكاف و قطع رابطه فرد با جامعه است تا نتواند به طور طبيعي در آن زيست و عمل كند و متهم به عدم سلامت شخصيتي و يا رواني گردد.
افترا در حقيقت نوعي كذب و دروغ است با اين تفاوت كه دروغ ممكن است نسبت به خود و يا ديگري باشد و در آن مدح و ستايش نيز وجود داشته باشد ولي افترا، دروغي فسادانگيز است كه همواره نسبت به ديگري انجام مي شود.
از نظر حقوقي افترا نوعي جرم به شمار مي آيد كه در صورت عدم اثبات آن، فرد مفتري مجازات مي شود. (ترمينولوژي حقوق؛ جعفري لنگرودي، ص 66)
اين واژه در قرآن بيش از 60 بار به كار رفته است. اما افزون بر اين واژه، واژگان ديگري نيز در قرآن آمده كه همين معنا را با كمي تغيير و شدت و ضعف در مفهوم و معنا بيان مي كند كه از آن جمله مي توان به واژگاني چون بهتان اشاره كرد كه به معناي دروغ بستن، تحير و دروغ بزرگي كه شنونده را مبهوت مي سازد به كار رفته است. اين واژه 6 بار به معناي افترا به كار رفته است. واژه ديگر افك به معناي وارونه كردن و دروغ و بهتان است كه در 30 بار به معناي افترا در قرآن آمده است. كذب در آيه 18 سوره هود و 32 و 60 سوره زمر به معناي افترا به كار رفته است. رمي در آيه 112 سوره نساء و 4 و 23 سوره نور نيز به معناي اتهام و پرتاب افترا و نسبت دادن دروغ به ديگري به كار رفته. تقول (به تشديد واو) نيز گاه به معناي دروغ و نسبت غيرواقعي به ديگري در قرآن آمده است.
در داستان حضرت يوسف(ع)، همسر عزيز، براي رهايي از اتهام كام گرفتن، آن حضرت را متهم مي سازد تا با افترا خود را از پيامدهاي گناه و جرم برهاند. (يوسف آيه 25) به حضرت مريم نيز در تولد عيسي(ع) بهتان و افترا زده مي شود كه در آيات 27 و 28 سوره مريم خداوند آن را بيان مي كند. اين ها مواردي از اتهام اجتماعي است كه نسبت به اين دو بزرگوار انجام شده تا در وضعيتي قرار گيرند كه از نظر اجتماعي شخصيت خود را از دست داده و نتوانند از وضعيت اجتماعي خود به طور درست و صحيحي بهره برند.
هدف از افترا به خدا از سوي ايشان تنها حفظ موقعيت اجتماعي خود به عنوان رهبران جامعه بود تا بتوانند از رفاه و اموالي كه از اين طريق به دست مي آورند بهره ببرند. (بقره آيه 79)
برخي از افراد نيز براي اين كه بتوانند از اموال ديگران به ناحق استفاده كنند، دست به افترا مي زدند كه از آن جمله برخي يهوديان بودند. آنان براي اين كه اموال امانتي را به صاحبان آن برنگردانند نسبت دروغ به ديگران مي دادند.(آل عمران آيه 75)
در همه جوامع اين مسئله وجود دارد تا ازحق زيردستان و كساني كه اختيار آنان در دست فردي است، سوءاستفاده شود. از اين دسته مي توان به افرادي اشاره كرد كه براي به دست آوردن مال همسران و زنان خود با اتهام و افترا، حقوق آنان را پايمال مي كردند. (نساء آيه 20)
تبرئه خود و نجات از جرم و جنايتي ارتكابي، از اهداف افترا زدن است. چنان كه در داستان يوسف(ع) همسر عزيز با اين روش مي كوشد تا خود را تبرئه و آن حضرت را به ناحق متهم سازد. در موردي ديگر قرآن به يكي از مسلمانان اشاره مي كند كه مرتكب سرقت مي شود و براي تبرئه خود، مال دزدي را در خانه ديگري مي افكند تا خود را تبرئه و بي گناهي را به افترا متهم سازد. (نساء آيه 112)
كسي كه به خدا و معاد ايمان نداشته باشد، انگيزه اي براي اين كه ديگري را به دردسر نياندازد و يا در حق وي ظلم عملي و يا كلامي نكند، نداشته و به آساني هر گناه و جرمي را مرتكب مي شود.
خوي استكباري و برتري طلبي و غرور از ديگر زمينه هاي افتراست. (زمر آيه 59) چنان كه خودپسندي و روحيه خودخواهي باعث مي شود انسان به ديگران افترا بزند (نساء آيه 49 و مائده آيه18)
گاه به جهت جهل و پيروي از ظن و گمان، انسان مرتكب گناه افترا مي شود و بدون دليل و علتي، ديگري را به چيزي متهم مي كند كه نادرست و باطل است. (يونس آيه 68 و نجم آيات 27 و 28)
هر كسي اين حق را دارد تا از خود دفاع كند و مفتريان را به اتهام افترا به دادگاه بخواند. افراد جامعه نيز وظيفه دارند تا در برابر نقل و انتشار افترا از خود واكنش نشان دهند و نگذارند سخنان دروغ در جامعه و شهروندان منتشر گردد. بر همين اساس، قرآن كريم، مسلماناني را كه خبر افترا به يكي از همسران پيامبر را شنيدند و در برابر آن سكوت كردند، به شدت سرزنش كرده و مي فرمايد: چرا هنگامي كه چنين اتهام و افترايي را شنيديد نسبت به مثل خود گمان خير و درستي نبرديد ونگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است. (نور آيه 12) و اين كه چرا هنگامي كه چنين افترايي را شنيديد آن را سبك شمرديد و نگفتيد ما مجاز نيستيم از آن سخن بگوييم؛ زيرا اين دسته از اتهامات و دروغ ها، بهتان و افترايي بزرگ است (همان آيه16)
قرآن با اشاره به فلسفه رد اتهام و افتراي نسبت به مومنان و شهروندان بي گناه و سالم و عدم سكوت مومنان، به اين مساله توجه مي دهد كه اين گونه رفتار و واكنش نامناسب نسبت به افترا و بهتان زنندگان موجب مي شود تا جامعه امنيت اخلاقي خود را از دست بدهد و از سوي ديگر زشتي ها و قبايح در جامعه عادي شده و رفتار ناپسند گسترش يابد و گناهان قبيح امري معمولي تلقي شود.
در حقيقت تكرار افترا و يا عدم واكنش مناسب با آن موجب گسترش امر ناپسند ديگري مي شود. كساني كه خود به افترا و اتهامات با سكوت و يا پخش و انتشار آن دامن مي زنند كساني هستند كه امور ناهنجار و زشت را دوست مي دارند و مي كوشند با شكستن تابوها و حريم ها زمينه را براي كارهاي ناپسند و ناهنجار آماده كنند. (نور آيه 19)
از اينرو قرآن با تهديد به عذابي سخت مي كوشد تا از پخش هرگونه فساد و اشاعه ناهنجارهاي اجتماعي و كمك به نشر و گسترش آن جلوگيري كند و حريم خصوصي افراد و شهروندان را حفظ كند و از امنيت اخلاقي جامعه پاس دارد. (همان)
دربار افترا و بهتان به زنان و همسران افزون بر سخت گيري هاي معمولي، از افترازنندگان مي خواهد كه همزمان چهار شاهد عادل را براي اثبات مساله حاضر كنند وگرنه بايد خود را آماده مجازاتي سخت در دنيا كنند. (نور آيه 4)
اين كه فرد افترا زننده در برخي از موارد با حدود و قوانين تشديدي، كيفر مي شود از آن روست تا امنيت اخلاقي و حريم خصوصي شهروندان امان ماند. (نور آيه 19 و 4)
كساني كه بهتان مي زنند و با اعمال و رفتار ناهنجار خويش، حريم هاي اخلاقي را مي شكنند و امنيت اخلاقي را مختل مي سازند نه تنها از سوي خداوند در دنيا مجازات مي شوند بلكه به آنان وعده داده شده است كه در آخرت نيز گرفتار عذابي سخت مي شوند و اين عذاب نسبت به آنان دو برابر خواهد بود. (هود آيه 20) آنان در دنيا ممكن است گرفتار خشم الهي شوند (اعراف آيه 152) و از سويي گرفتار لعن و نفرين (هود آيه 18) و خسران در دنيا و آخرت گردند (انعام آيه 140) و قطعاً از رستگاري و هدايت خداوند محروم خواهند شد. (نحل آيه116)
ازآيات قرآني مي توان به اين نتيجه رسيد كه افترا و بهتان به جهت آثار مخرب و زيانبار در دو حوزه فردي و اجتماعي از صفات و هنجاري هاي ناپسندي است كه هم از نظر حقوقي جرم و هم از نظر اخلاقي زشت و ناپسند است و هم از نظر اجتماعي مخل امنيت و از نظر روان شناسي موجب بحران شخصيت مي شود و انسان سالم را از حالت تعادل بيرون مي برد.
انسان، مجمع اضداد
اگر بخواهيم موجودي را مظهر و محل تجلي اسما و صفات الهي بدانيم هيچ موجودي را در هستي جز اين بشر انساني نمي توان يافت.
اصولاً بشر انساني خودش تركيب شگفتي است؛ از يك سو پوست و استخوان است و از سوي ديگر با همه عوامل خلقت انس دارد و به جهت نهايت انفعالي بودنش با همه چيز و همه كس مأنوس است. يك روي سكه اش نزديك است و آن سوي ديگرش دور از دسترس؛ پيداي نهان، آغاز انجام خوب بد، زيباي زشت و هر سلب و ايجاب ديگري كه بتوان تصور كرد در اوست.
مهر و قهرش، عشق و خشمش، عقل و جهلش به هم آميخته است. از آن جايي كه غريزه و فطرت الهامي، او را هردم به فجور و تقوا مي خواند؛ گاه از حد اعتدال به سوي تجاوز از حدود مي دود و گاه خودش را دور مي زند و به فطرت الهامي، مهار اسب چموش و سركشش را مي كشد و تقواي جان از فجور جسم نگه مي دارد.
اين گونه است كه در آغاز، منفعت پرستي و خودخواهي در او بر همه چيز مي چربد و به جاي همه كس و همه چيز، خودپرست است. به يقين تنها موجودي پس از ابليس رامي توان يافت كه اين اندازه از خود راضي باشد.خودپرستي اش او را از خداپرستي بازمي دارد و نمي گذارد تا حق آفريدگار و پروردگارش را ادا كند، همو كه در حق او خالقيت و ربوبيت كرد و از هيچش آفريد و به همه چيزش پروراند تا به مقام احسن المخلوقين رسيد و خدايش به اين آفريدگاري اش تبريك و تهنيت و تحيت فرستاد و گفت: تبارك الله احسن الخالقين و اين گونه شد كه اشرف مخلوقات و آفريده هاشد و مقام خلافت الهي و ولايت بر كائنات يافت به عنوان نوع انسانيت اش نه شخص خاص فرعونيت اش.
انسان، موجودي خودخواه خودپرست
اين گونه است كه انسان را موجودي خودخواه و خودپرست مي ناميم مگر آن كه به ياري خداي پروردگارش به عنايت هدايتي و تقواي الوهيتي از دام خودپرستي برهد و به خداپرستي دست يابد و آن گاه بينش و نگرش و گرايشش دگرگونه شود.
همين خودخواهي انساني است كه بسياري از صفات زشت وناپسند و اعمال بد و نابهنجار را در انسان برمي انگيزد كه يكي از آن ها، بهتان وافترا به ديگري است. او، از پيش خود درباره ديگري دروغي زشت مي بافد و به او نسبت مي دهد تا خودخواهي خويش را ارضاء كند.
آن چه گفته شد درحقيقت بيانگر جنبه فردي و شخصي مسئله بهتان است؛ اما آن چه مهم تر و اساسي تر است پيامدهاي اجتماعي مسئله است كه امنيت اخلاقي جامعه را درمعرض خطر قرار مي دهد و جامعه را با مشكلات عديده روبه رو مي سازد. مشكلاتي كه سلامت رواني و امنيت روحي جامعه را تهديد مي كند.
گستره افترا در قرآن
در آياتي نيز افترا در حوزه روابط اجتماعي و اخلاقي افراد مطرح شده كه در آن قرآن از افتراي مومنان و غيرمومنان سخن به ميان آورده و آنان را از ارتكاب اين عمل بازداشته است. كه در ادامه، بيشتر به اين آيات مي پردازيم.
اصطلاح شناسي واژگان قرآني
در اصطلاح به معناي از پيش خود بافتن، به دروغ به كسي چيزي نسبت دادن، متهم ساختن نارواي فرد و يا گروه يا نهادي خاص از روي بدخواهي، انگيزه هاي خودخواهانه، حسد، انتقام و مانند آن است. (مفردات، لسان العرب، مجمع البحرين و ديگر معاجم ذيل واژه فري و نيز فرهنگ اصطلاحات سياسي ص 391)
هدف از افتراء ايجاد شكاف و قطع رابطه فرد با جامعه است تا نتواند به طور طبيعي در آن زيست و عمل كند و متهم به عدم سلامت شخصيتي و يا رواني گردد.
افترا در حقيقت نوعي كذب و دروغ است با اين تفاوت كه دروغ ممكن است نسبت به خود و يا ديگري باشد و در آن مدح و ستايش نيز وجود داشته باشد ولي افترا، دروغي فسادانگيز است كه همواره نسبت به ديگري انجام مي شود.
از نظر حقوقي افترا نوعي جرم به شمار مي آيد كه در صورت عدم اثبات آن، فرد مفتري مجازات مي شود. (ترمينولوژي حقوق؛ جعفري لنگرودي، ص 66)
اين واژه در قرآن بيش از 60 بار به كار رفته است. اما افزون بر اين واژه، واژگان ديگري نيز در قرآن آمده كه همين معنا را با كمي تغيير و شدت و ضعف در مفهوم و معنا بيان مي كند كه از آن جمله مي توان به واژگاني چون بهتان اشاره كرد كه به معناي دروغ بستن، تحير و دروغ بزرگي كه شنونده را مبهوت مي سازد به كار رفته است. اين واژه 6 بار به معناي افترا به كار رفته است. واژه ديگر افك به معناي وارونه كردن و دروغ و بهتان است كه در 30 بار به معناي افترا در قرآن آمده است. كذب در آيه 18 سوره هود و 32 و 60 سوره زمر به معناي افترا به كار رفته است. رمي در آيه 112 سوره نساء و 4 و 23 سوره نور نيز به معناي اتهام و پرتاب افترا و نسبت دادن دروغ به ديگري به كار رفته. تقول (به تشديد واو) نيز گاه به معناي دروغ و نسبت غيرواقعي به ديگري در قرآن آمده است.
در داستان حضرت يوسف(ع)، همسر عزيز، براي رهايي از اتهام كام گرفتن، آن حضرت را متهم مي سازد تا با افترا خود را از پيامدهاي گناه و جرم برهاند. (يوسف آيه 25) به حضرت مريم نيز در تولد عيسي(ع) بهتان و افترا زده مي شود كه در آيات 27 و 28 سوره مريم خداوند آن را بيان مي كند. اين ها مواردي از اتهام اجتماعي است كه نسبت به اين دو بزرگوار انجام شده تا در وضعيتي قرار گيرند كه از نظر اجتماعي شخصيت خود را از دست داده و نتوانند از وضعيت اجتماعي خود به طور درست و صحيحي بهره برند.
انگيزه ها و اهداف افترا
هدف از افترا به خدا از سوي ايشان تنها حفظ موقعيت اجتماعي خود به عنوان رهبران جامعه بود تا بتوانند از رفاه و اموالي كه از اين طريق به دست مي آورند بهره ببرند. (بقره آيه 79)
برخي از افراد نيز براي اين كه بتوانند از اموال ديگران به ناحق استفاده كنند، دست به افترا مي زدند كه از آن جمله برخي يهوديان بودند. آنان براي اين كه اموال امانتي را به صاحبان آن برنگردانند نسبت دروغ به ديگران مي دادند.(آل عمران آيه 75)
در همه جوامع اين مسئله وجود دارد تا ازحق زيردستان و كساني كه اختيار آنان در دست فردي است، سوءاستفاده شود. از اين دسته مي توان به افرادي اشاره كرد كه براي به دست آوردن مال همسران و زنان خود با اتهام و افترا، حقوق آنان را پايمال مي كردند. (نساء آيه 20)
تبرئه خود و نجات از جرم و جنايتي ارتكابي، از اهداف افترا زدن است. چنان كه در داستان يوسف(ع) همسر عزيز با اين روش مي كوشد تا خود را تبرئه و آن حضرت را به ناحق متهم سازد. در موردي ديگر قرآن به يكي از مسلمانان اشاره مي كند كه مرتكب سرقت مي شود و براي تبرئه خود، مال دزدي را در خانه ديگري مي افكند تا خود را تبرئه و بي گناهي را به افترا متهم سازد. (نساء آيه 112)
عوامل و زمينه هاي افترا
كسي كه به خدا و معاد ايمان نداشته باشد، انگيزه اي براي اين كه ديگري را به دردسر نياندازد و يا در حق وي ظلم عملي و يا كلامي نكند، نداشته و به آساني هر گناه و جرمي را مرتكب مي شود.
خوي استكباري و برتري طلبي و غرور از ديگر زمينه هاي افتراست. (زمر آيه 59) چنان كه خودپسندي و روحيه خودخواهي باعث مي شود انسان به ديگران افترا بزند (نساء آيه 49 و مائده آيه18)
گاه به جهت جهل و پيروي از ظن و گمان، انسان مرتكب گناه افترا مي شود و بدون دليل و علتي، ديگري را به چيزي متهم مي كند كه نادرست و باطل است. (يونس آيه 68 و نجم آيات 27 و 28)
آثار اجتماعي افترا
هر كسي اين حق را دارد تا از خود دفاع كند و مفتريان را به اتهام افترا به دادگاه بخواند. افراد جامعه نيز وظيفه دارند تا در برابر نقل و انتشار افترا از خود واكنش نشان دهند و نگذارند سخنان دروغ در جامعه و شهروندان منتشر گردد. بر همين اساس، قرآن كريم، مسلماناني را كه خبر افترا به يكي از همسران پيامبر را شنيدند و در برابر آن سكوت كردند، به شدت سرزنش كرده و مي فرمايد: چرا هنگامي كه چنين اتهام و افترايي را شنيديد نسبت به مثل خود گمان خير و درستي نبرديد ونگفتيد اين يك دروغ بزرگ و آشكار است. (نور آيه 12) و اين كه چرا هنگامي كه چنين افترايي را شنيديد آن را سبك شمرديد و نگفتيد ما مجاز نيستيم از آن سخن بگوييم؛ زيرا اين دسته از اتهامات و دروغ ها، بهتان و افترايي بزرگ است (همان آيه16)
قرآن با اشاره به فلسفه رد اتهام و افتراي نسبت به مومنان و شهروندان بي گناه و سالم و عدم سكوت مومنان، به اين مساله توجه مي دهد كه اين گونه رفتار و واكنش نامناسب نسبت به افترا و بهتان زنندگان موجب مي شود تا جامعه امنيت اخلاقي خود را از دست بدهد و از سوي ديگر زشتي ها و قبايح در جامعه عادي شده و رفتار ناپسند گسترش يابد و گناهان قبيح امري معمولي تلقي شود.
در حقيقت تكرار افترا و يا عدم واكنش مناسب با آن موجب گسترش امر ناپسند ديگري مي شود. كساني كه خود به افترا و اتهامات با سكوت و يا پخش و انتشار آن دامن مي زنند كساني هستند كه امور ناهنجار و زشت را دوست مي دارند و مي كوشند با شكستن تابوها و حريم ها زمينه را براي كارهاي ناپسند و ناهنجار آماده كنند. (نور آيه 19)
از اينرو قرآن با تهديد به عذابي سخت مي كوشد تا از پخش هرگونه فساد و اشاعه ناهنجارهاي اجتماعي و كمك به نشر و گسترش آن جلوگيري كند و حريم خصوصي افراد و شهروندان را حفظ كند و از امنيت اخلاقي جامعه پاس دارد. (همان)
دربار افترا و بهتان به زنان و همسران افزون بر سخت گيري هاي معمولي، از افترازنندگان مي خواهد كه همزمان چهار شاهد عادل را براي اثبات مساله حاضر كنند وگرنه بايد خود را آماده مجازاتي سخت در دنيا كنند. (نور آيه 4)
اين كه فرد افترا زننده در برخي از موارد با حدود و قوانين تشديدي، كيفر مي شود از آن روست تا امنيت اخلاقي و حريم خصوصي شهروندان امان ماند. (نور آيه 19 و 4)
كساني كه بهتان مي زنند و با اعمال و رفتار ناهنجار خويش، حريم هاي اخلاقي را مي شكنند و امنيت اخلاقي را مختل مي سازند نه تنها از سوي خداوند در دنيا مجازات مي شوند بلكه به آنان وعده داده شده است كه در آخرت نيز گرفتار عذابي سخت مي شوند و اين عذاب نسبت به آنان دو برابر خواهد بود. (هود آيه 20) آنان در دنيا ممكن است گرفتار خشم الهي شوند (اعراف آيه 152) و از سويي گرفتار لعن و نفرين (هود آيه 18) و خسران در دنيا و آخرت گردند (انعام آيه 140) و قطعاً از رستگاري و هدايت خداوند محروم خواهند شد. (نحل آيه116)
ازآيات قرآني مي توان به اين نتيجه رسيد كه افترا و بهتان به جهت آثار مخرب و زيانبار در دو حوزه فردي و اجتماعي از صفات و هنجاري هاي ناپسندي است كه هم از نظر حقوقي جرم و هم از نظر اخلاقي زشت و ناپسند است و هم از نظر اجتماعي مخل امنيت و از نظر روان شناسي موجب بحران شخصيت مي شود و انسان سالم را از حالت تعادل بيرون مي برد.