امام خردسال
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
منبع:داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
هنگامي كه حضرت رضا (ع) به شهادت رسيد آن حضرت تنها فرزندي كه داشت حضرت جواد (ع) بود، و او در اين هنگام هفت سال داشت ، جمعي از بزرگان شيعه در كوفه ، در خانه عبدالرحمن بن حجاج به گرد هم آمدند و در سوگ امام رضا (ع) گريه كردند، آنگاه درباره امام بعد از حضرت رضا (ع) سخن به ميان آمد بعضي گفتند امام جواد (ع) كودك است و بعضي پاسخ اين ايراد را دادند، حتي برخي به كوفه و بغداد و شهرهاي ديگر به سوي مدينه مسافرت كردند تا از نزديك به بررسي بپردازند، آنها در مراسم حج شركت نمودند و سپس وارد مدينه شدند، و به خانه امام صادق (ع) كه در آن وقت ، خالي بود رفتند، و روي يك فرش بزرگ كه در آنجا بود نشستند، در اين هنگام عبدالله بن موسي (يكي از پسران امام كاظم عليه السلام) نزد آنها آمد و در صدر مجلس نشست ، يكي برخاست و گفت : اين آقا، فرزند رسول خدا(ص) است هر كسي سؤال دارد از او بپرسد. بعضي از علماي مجلس چند سؤالي را مطرح كردند، ولي عبدالله پاسخ صحيح نداد، حاضران ناراحت و غمگين شدند، تصميم گرفتند كه برخيزند و بروند ناگاه موفق (خادم حضرت رضا عليه السلام) از دري كه كنار صدر مجلس بود وارد شد، و همراه حضرت جواد (ع) بود موفق به حاضران گفت : آقايان ! اين آقازاده ، ابوجعفر (حضرت جواد (ع)) است آن حضرت در صدر مجلس نشست ، و علماي مجلس سؤالاتي كردند آن حضرت همه آن سؤالات را بطور صحيح و كامل پاسخ داد، همه حاضران خوشحال شدند، و از آن حضرت تجليل و تمجيد نمودند. حاضران عرض كردند: عموي شما عبدالله به اينجا آمده و ما جواب اين سؤالها را از او خواستيم چنين و چنان پاسخ داد. امام جواد (ع) فرمود: لااله اله الله يا عم انه عظيم عندالله ان تقف غدا بين يديه فيقول لك لكم تفتي بما لم تعلم و في الامة من هو اعلم منك نيست معبودي جز خداي يكتا، اي عمو، بسيار سخت است كه فرداي قيامت در پيشگاه خدا قرار بگيري ، و خداوند به تو بگويد: چرا چيزي را كه ندانستي به آن فتوا دادي ؟با اينكه در ميان امت كسي كه داناتر از تو بود، وجود داشت. به اين ترتيب علماي حاضر دريافتند كه امام بعد از حضرت رضا (ع) همان امام جواد (ع) است.