نام محمد
نويسنده: محمد رضا اکبري
منبع:قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)
منبع:قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)
ابوهارون گويد: من در مدينه همنشين امام صادق عليه السلام بودم . چند روزي گذشت و نتوانستم به خدمت او حاضر شوم . پس از چندي كه به خدمت او مشرف گشتم فرمود: اي ابو هارون چند روزي بود كه تو را نمي ديدم . عرض كردم : سبب آن اين بود كه پسري برايم متولد شده بود. امام عليه السلام فرمود: خدا مبارك بگرداند چه نامي براي او انتخاب كردي ؟ عرض كردم : محمد
حضرت نام محمد را كه شنيد صورتش را نزديك زمين برد و مي گفت : محمد، محمد، محمد، تا آنكه نزديك بود صورتش به زمين برسد. سپس فرمودند جانم و مادرم ، پدرم تمامي اهل زمين فداي رسول خدا صلي اللّه عليه و آله باد. آنگاه فرمود: اين پسر را دشنام نده و او رانزن و باو بدي نكن و بدان كه خانه اي نيست كه در آن محمد باشد مگر آنكه آن خانه هر روز تطهير وتقدس مي شود.
حضرت نام محمد را كه شنيد صورتش را نزديك زمين برد و مي گفت : محمد، محمد، محمد، تا آنكه نزديك بود صورتش به زمين برسد. سپس فرمودند جانم و مادرم ، پدرم تمامي اهل زمين فداي رسول خدا صلي اللّه عليه و آله باد. آنگاه فرمود: اين پسر را دشنام نده و او رانزن و باو بدي نكن و بدان كه خانه اي نيست كه در آن محمد باشد مگر آنكه آن خانه هر روز تطهير وتقدس مي شود.