لوکاس دوبلویس
روبارتوس وان دراسپک
برگردان: مرتضی ثاقبفر
تاریخ مصر باستان به دو شیوه متفاوت به دورههای مختلف تقسیم شده است که یکی براساس «سلسلهها» و دیگری «پادشاهیها» استوار است. تقسیم بندی مبتنی بر سلسلهها ابداع مانتهو (1) کاهن مصری بود که در سده سوم پیش از میلاد تاریخ مصر را به زبان یونانی نگاشت و در آن گاهشماری یا تقویم مصر را میان سی سلسله یا خاندان سلطنتی تقسیم کرد. تقسیم بندی دوم بر پایهی سه «پادشاهی» جدید استوار است. این پادشاهیها شامل دورههاییاند که مصر در آنها از رفاه بیشتر و وحدت سیاسی برخوردار بوده است. در میان این دورهها به تناوب «دورههای میانی» افول و تجزیه سیاسی قرار داشته است. در این دورههای میانی، فرمانروای مصر شاه یگانهای نبوده، بلکه فرمانداران محلی متعددی بر آن حکومت میکردهاند که در ولایات خود از استقلال برخوردار بودهاند. در نتیجه، در این دورهها سلسلههای متعددی به طور همزمان قدرت داشتهاند، و مانتهو این واقعیت را در نظر نگرفته و همه سلسلهها را با ترتیبی پیدرپی ذکر کرده است.
سه پادشاهی پیش گفته، عبارتند از: «پادشاهی کهن» (حدود 2600-2150 ق. م)، «پادشاهی میانه» (حدود 2000- حدود 1800 ق.م) و «پادشاهی جدید» (حدود 1550-حدود 1100 ق.م). دوره آخر در تاریخ مصر باستان «دوره اخیر» نامیده شده است. در این دوره (از حدود 750 ق. م - 1922 میلادی) این کشور پیوسته یا تحت فرمانروایی سلسلههای بیگانه بوده یا جزئی از امپراتوریهای بزرگ و نیرومند به شمار آمده است.
چنانکه از تاریخگذاریهای بالا برمیآید، هزاره سوم شامل «پادشاهی کهن» و دوره ماقبل آن بوده است که مصر به صورت واحدی متحد شده به «دوره سلسلهای اولیه» (حدود 3000-2600 ق. م؛ اولین و دومین سلسله) شهرت دارد. در «دوره سلسلهای اولیه» خط هیروگلیف مصری ابداع شد. با وجود این واقعیت که مصر در این دوره تحت فرمانروایی یک فرمانروا قرار داشت و متحد بود، خصلت کلی تاریخ این کشور تمایز میان مصر سفلیل، شامل دلتای نیل، و مصر علیا بود که جنوب دلتا تا اولین آبشار (آبشار دارای شیب تند) را در بر میگرفت. شاه را «فرمانروای دو سرزمین» مینامیدند، فرعونها تاج دوگانهای بر سر مینهادند و دو نظام اداری وجود داشت. این دوگانگی به صورت این اعتقاد مصری که: فقط چیزهایی کاملند، که از دو بخش تشکیل شده باشند، به یادگار مانده است.
این شاهانِ «پادشاهی کهن» بودند که اهرام را در مصر ساختند و مصریان را در سراسر جهان پرآوازه کردند. این گورهای یادمانی عظیم، گواه قدرت سترگ شاهان این دوره و توانایی تسلط آنها بر نیروی انسانی و منابع مادی به شمار میآیند. اهرام در نزدیکی ممفیسی، پایتخت باستانی مصر، ساخته شدهاند.
برای ساختن این بناهای بلندپروازانه، در دورههای طغیان نیل از کار بدنی بهرهبرداری میشد. آمادگی این دهقانان برای انجام این تلاش بزرگ هنگامی قابل درک است که توجه کنیم مردم شاهان را موجوداتی الهی میدانستند. اهرام مصر، به عنوان فراورده کار دهها هزار انسان گواه روشنی بر قابلیت سازماندهی فراوان حکومتهای مصری در دوران اولیه است. بناهای عظیمتر در دوران سلسله چهارم (حدود 2500 ق. م) ساخته شد که همگی سنگیاند. اهرام جدیدتر که از آجر ساخته شدهاند کوچکترند.
شماره 1. تاج سفید مصر علیا
شماره 2. تاج سرخ مصر سفلی
شماره 3. تاج دوگانه
کمی پیش از سال 2000 پیش از میلاد، سلسلهای از فرمانداران ایالتی در تبس (سلسله یازدهم) وحدت را در مصر دوباره برقرار ساخت و تبس را پایتخت قلمرو متحد جدید کرد. نیرومندترین شاهان «پادشاهی میانه» شاهان سلسله دوازدهم بودند. آنها به سواحل شرقی مدیترانه لشکرکشی کردند که البته در سلطهی دائمی بر این ناحیه کامیاب نشدند. نخستین اشاره به شهرهای اورشلیم و شکیم (نابلس کنونی) را در گزارشهای مربوط به این لشکرکشیها مییابیم. آنها در لشکرکشیهای خود به جنوب مصر موفقتر بودند. در آنجا توانستند بر نوبیه (سودان) تا آبشار سوم تسلط یابند. شاهان سلسله دوازدهم، همچنین از لحاظ بهره برداری از منابع کشور خود شهرت دارند، چون توانستند واحه فیوم را زیر کشت آورند و آباد کنند و این ناحیه را مرکز حکومت خود در مصر علیا قرار دهند. در مدت سلطنت ایشان، اهرام و معابدی برای اموات در فیوم برپا شد. شاهان سلسله دوازدهم همچنین توانستند به مشکل جانشینی خاتمه دهند و پسران خود را در حکم جانشین انتخاب کنند و آنها را در زمان حیات خویش به عنوان نایب السلطنه منصوب کنند، به نحوی که پس از مرگ شاه، نایب السلطنه جانشین پدر شود.
مصر، پادشاهی جدید (حدود 1550-1100 ق. م)
بار دیگر سلسلهی فرمانروایان تبان (2)، وحدت را در مصر برقرار کرد. آخرین پادشاه این سلسله، بنابر تقسیم بندی مانتهو هفدهمین سلسله، یوغ آخرین پادشاه سلسله هیکسوس، بنابر تقسیم بندی مانتهو پانزدهمین سلسله (!)، را لرزاند و سرانجام نیز سلسلهی هیکسوس (3) را منقرض کرد. کار او را برادرش تکمیل کرد. وی را بنیانگذار سلسله هجدهم دانستهاند (این واقعیتهای تاریخی نقایص نظام تقسیم بندی مانتهو را به درستی نشان میدهد).سلسلهی هجدهم (حدود 1550- حدود 1300 ق. م) احتمالاً مشهورترین سلسله در سرتاسر تاریخ مصر است. شاهان این سلسله که لقب «فرعون» (از لحاظ لغوی به معنای کاخ و قصر) دارند، بی درنگ به شالوده ریزی امپراتوری اقدام میکنند. لشکرکشیهای این پادشاهان، آنها را به رود فرات در سوریه و به درون نوبیه میرساند. مشهورترین فرعون این سلسله توتموس سوم (4) (حدود 1450 ق. م) است.
«نوبیه» به علت طلای خود منافع خاصی برای مصر داشت و اصلاً کلمه «نوبیه» به معنای «سرزمین طلا» است. فرمانروای این ناحیه نایب پادشاه بود که «پسر شاه» تلقی میشد. این ناحیه تحت سلطه کامل مصر قرار داشت. نفوذ مصر بر «نوبیه» از لحاظ فرهنگی نیز اعمال میشد. معابد مصری در آن جا سر برافراشته بود و ابداعات هنری، اعمال مذهبی و فرهنگ نوشتاری مصر در آن جا پذیرفته شده بود. در فلسطین و سوریه، مصر نفوذ مستقیم کمتری داشت. شاهان دولت - شهرهای این نواحی اقتدار خود را حفظ کرده بودند اما ناچار بودند سپاهیان و ناظران مالی مصری را در سرزمین خود بپذیرند. تأثیر فرهنگ مصری بر این نواحی کم رنگتر بود. در واقع نفوذ فرهنگی مصر به شهرهای ساحلی نظیر بیبلوس (جبیل)، صور و اوگاریت محدود شده بود که از مدتی پیش روابطی تجاری با مصر داشتند.
یادداشت: هات شپسوت یکی از کمشمار فرعونهای مؤنث بود. او که نامادری و عمه توتموس سوم محسوب میشد، نایب السلطنهاش نیز به شمار میرفت، چون در هنگام مرگ زودرس و ناگهانی همسر (و نابرادری) خود توتموس دوم، توتموس سوم، که پسر یکی از همسران صغیر شوهرش بود، هنوز به سن قانونی نرسیده بود. از آغاز «پادشاهی جدید» به بعد، مدعیان سلطنت مصر از طریق ازدواج با دختر همسر اصلی فرعون فرمانروا، به وارث قانونی تبدیل میشدند. این امر به وقوع ازدواجهای متعدد میان برادران و خواهران یا خواهران ناتنی انجامیده بود. هات شپسوت که از نایب السلطنه بودن رضایت نداشت، خود رسماً به عنوان فرعون تاجگذاری کرد. او با سپاهی صلح جو به پونت (ساحل شرقی آفریقا در دریای سرخ) رفت و با خود مقداری گیاه و جانور غیر بومی آورد. پس از مرگ هات شپسوت، توتموس به مقام فرعونی رسید. او نایب السلطنه سابق خود را کاملاً انکار و از پذیرش رسمی سلطنت او امتناع کرد، توتموس دستور داد کلیه تصاویر نایب السلطنه از جمله نقاشی دیواری بالا را بتراشند و پاک کنند. توتموس لشکرکشیهای بسیاری به فلسطین و سوریه و به آن سوی فرات و به نوبیه در جنوب انجام داد.
ا. آ. هملریک، هارلم
یادداشت: صفحه خورشید آتون با دستهای رحمت در میانه تصویر هویداست. پرتوهای منتهی الیه راست و چپ دارای نماد حیات («آنخ»(9)) اند.
موزه آگیپ تیش، برلین
هنر کاملاً قالبی با قراردادهای خشک و سخت جای خود را به شیوه بیان آزادتری داد. چهرهها دارای ویژگیهای فردیتر شدند و ترکیبها حالت رسمی کمتری پیدا کردند. با وجود این، سنت مصری ترسیم چهره، کفل و پاها از نیمرخ و چشمها و شانهها از روبرو همچنان باقی ماند.
با این حال، آخناتون که مجذوب اصلاحات دینی خود شده بود، از وظایف اجرایی خود غفلت کرد. دولت - شهرهای سوریه و فلسطین که از آزارها و مزاحمتهای فزاینده قبایل و عشایر کوچنده و نیمه بیابانگرد رنج میبردند، خواستار آن شدند که اختیار اوضاع را خود به دست گیرند. آخناتون برای دفاع از قدرت خود یا سپاهی نفرستاد یا آن که فرستاد اندک بود. جانشین او، توتان خامن (14) مشهور، که طبع ضعیفی داشت و خیلی زود درگذشت، به سنتهای کهن مصری بازگشت و ممفیس را پایتخت کشور خود قرار داد. با به دست گرفتن قدرت و تاج و تخت از سوی سه سردار، سلسله هجدهم نیز منقرض شد.
در سده سیزدهم ق. م مصر یک بار دیگر کوشید تا وحدت خود را باز یابد. این کار بیشتر به برکت تلاشهای رامسس دوم (15) (1279-1211 ق.م) از سلسله نوزدهم انجام گرفت که بلندپروازترین بناساز مصری به شمار میآمد. او معبدی را در ابو سمبل (16) ساخت که در اواخر دهه 1950 میلادی به همت سازمان یونسکو در جریان ساخت سد آسوان از تخریب نجات یافت.
پینوشتها:
1- Manetho
2- Theban
3- Hyksos
4- Thutmose III
5- Hatshepsut
6- Horus
7- Thoth
8- Nefertiti
9- ankh
10- Akhetaton
11- Aton
12- Amon
13- Akhetaton
14- Tutankhamen
15- Ramses II
16- Abu Simbel
دوبلویس، لوکاس؛ وان در اسپک، روبارتوس؛ (1393)، دیباچهای بر جهان باستان، ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران: نشرققنوس، چاپ پنجم.
/م