شاخص حسن عاقبت
منبع:ابواب الجنان
روزي رسول خدا(ص) در بازار مدينه مي گذشت، غلام سياهي را ديد كه او را مي فروختند و او مي گفت: هر كه مرا بخرد، شرطش اين است كه نبايد مرا از خواندن نماز واجب در پشت سر پيامبر(ص) منع كند.
مردي او را با اين شرط خريد، و رسول خدا(ص) در وقت نماز، منتظر آن غلام مي شد، كه مي آمد و به حضرتش اقتدا مي نمود.
بعد از چند روز آن غلام را نديد، از حالش پرسيد. عرض كردند: او مريض است. پيامبر به عيادتش رفتند. بعد از سه روز ديگر احوالش را پرسيدند! عرض كردند: او امروز وفات نموده است.
پيامبراعظم(ص) برخاست و نزد جنازه او آمد، خود متولي غسل و كفن و دفن او گرديد. مهاجر و انصار از لطف بي شمار پيامبر به جنازه غلام سياه تعجب كردند. خداوند اين آيه را نازل كرد: همانا گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.» (حجرات- 13)(1)
مردي او را با اين شرط خريد، و رسول خدا(ص) در وقت نماز، منتظر آن غلام مي شد، كه مي آمد و به حضرتش اقتدا مي نمود.
بعد از چند روز آن غلام را نديد، از حالش پرسيد. عرض كردند: او مريض است. پيامبر به عيادتش رفتند. بعد از سه روز ديگر احوالش را پرسيدند! عرض كردند: او امروز وفات نموده است.
پيامبراعظم(ص) برخاست و نزد جنازه او آمد، خود متولي غسل و كفن و دفن او گرديد. مهاجر و انصار از لطف بي شمار پيامبر به جنازه غلام سياه تعجب كردند. خداوند اين آيه را نازل كرد: همانا گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.» (حجرات- 13)(1)