همسويى با عقايد توحيدى
نويسنده:محمدباقر پورامينى
منبع:ماهنامه پرسمان
منبع:ماهنامه پرسمان
پيامبر، قبل از نبوت، چه دينى داشت؟
مورخ نامى، ابن اسحاق مىگويد: «رسول خدا صلىاللهعليهوآله در حالى به جوانى رسيد كه خداوند او را مراقبت كرده، از پليدىهاى جاهلى حفاظت مىكرد؛ زيرا اراده آن داشت تا كرامت رسالت به او دهد».3
درباره آيين او پيش از نبوت، ديدگاههاى زير مطرح مىباشند:
1. برخى او را پيرو آيين مسيح عليهالسلام مىدانند؛ زيرا قبل از بعثت پيامبر صلىاللهعليهوآله، آيين رسمى و غيرمنسوخ، آيين مسيح عليهالسلام بوده است.
2. گروهى او را پيرو آيين ابراهيم عليهالسلام، مىدانند؛ زيرا او «شيخ الانبياء» و پدر پيامبران است و در بعضى از آيات قرآن، از آيين اسلام، به عنوان آيين ابراهيم عليهالسلام ياد شده است.4 گرايش حنيفى (يكتا پرستى) از گرايشهاى شناخته شده در مكه بود و در ميان قريش و به ويژه بنىهاشم، پيروانى داشت و عدهاى خود را ابراهيمى مذهب مىدانستند و اين گفته ابن اسحاق را كه پيامبر پيش از بعثت، بر دين قومش بود، مىتوان در اين راستا تفسير كرد.5
3. بعضى نيز گفتهاند كه آيين او، بر ما روشن نيست!
4. پيامبر صلىاللهعليهوآله برنامه خاصى از سوى خداوند داشته كه بر طبق آن عمل مىكرده است و در حقيقت، آيين وى، مخصوص خودش بوده است و اين آيين، تا زمانى كه اسلام بر او نازل شد، ادامه داشت. شاهد اين سخن، حديثى از نهجالبلاغه است. امام على عليهالسلام مىفرمايد: «و لقد قرن الله به صلى الله عليه و آله من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكته يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره...؛6 خداوند از آن زمان كه رسول خدا از شير باز گرفته شد، بزرگترين فرشتهاش را قرين وى ساخت تا شب و روز، او را به راههاى مكارم و اخلاق نيك، سوق دهد».
مأموريت چنين فرشتهاى، دليل بر وجود يك برنامه اختصاصى است. شاهد ديگر، اين كه در هيچ تاريخى نقل نشده است كه پيغمبر اسلام صلىاللهعليهوآله در معابد يهود و مسيحيت و يا در معبد مذهب و مكتب ديگرى مشغول عبادت شده باشد و در عين حال، پيوسته خط صحيح توحيد را ادامه مىداد و به اصول اخلاقى و عبادت الهى سخت پاىبند بود. روايات متعددى نيز در منابع اسلامى آمده است كه نشان مىدهد علامه مجلسى معتقد است كه از زمانى كه حضرت محمد صلىاللهعليهوآله به رشد عقلى رسيد، پيامبر بود. به اعتقاد او، پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله، قبل از رسالت، داراى مقام نبوت بود و فرشتگان گاهى با او سخن مىگفتند و او، صداى آنها را مىشنيد و گاهى در رؤياى صادقه، به او الهام الهى مىشد و بعد از چهل سال، به مقام رسالت رسيد و قرآن و اسلام، رسماً بر او نازل شد.7
ميرزاى قمى مىنويسد: حق اين است كه پيامبر اسلام، پيش از بعثت، براساس دين خودش عبادت مىكرد؛ چون آن حضرت از همه پيامبران برتر است و اگر پيامبر اسلام تا چهل سالگى پيامبر نباشد، در اين صورت، حضرت عيسى و حضرت يحيى، از آن حضرت برتر خواهند بود؛ چون حضرت عيسى و حضرت يحيى، در كودكى پيامبر بودند.8
ابن ابىالحديد، روايتى را از حضرت امام باقر عليهالسلام چنين نقل مىكند:
خداوند، بر همه پيامبران خود، فرشتگانى را گماشته است. مأموريت اين فرشتهها، محافظت از اعمال آنها و تبليغ رسالت مىباشد. خداوند از آن زمان كه حضرت محمد صلىاللهعليهوآله از شير گرفته شد، فرشته بزرگى را بر آن حضرت گماشت. اين فرشته، آن جناب را به سوى نيكى و اخلاق خوب، هدايت مىكرد و از بدىها و اخلاق بد، باز مىداشت و همين فرشته بود كه پيش از آن كه آن حضرت به درجه رسالت برسد، او را با «السلام عليك يا رسول الله» صدا مىكرد و پيامبر هنوز جوان بود كه با اين جمله صدا زده مىشد.9
اگر پيروى پيامبر از حضرت ابراهيم عليهالسلام را بپذيريم، اين پيروى، به معناى التزام پيامبر به شريعت ابراهيم عليهالسلام نيست؛ بلكه به معناى همسويى در عقايد، يعنى توحيدى بودن است و اين مسئله، وصف دين حضرت موسى عليهالسلام و حضرت عيسى عليهالسلام نيز بوده است كه همه به اديان ابراهيمى معروف بودهاند.
با توجه به برگزيدن پاسخ چهارم، اين نكته را مىتوان يادآور شد كه با يقين، نمىتوان آيينى را براى پيش از دوران بعثت پيامبر برشمرد؛ امّا محمد صلىاللهعليهوآله، مؤمن موحدى بود كه خدا را مىپرستيد و نسبت به آن چه كه برايش شريعت الهى و دين حنيف ابراهيمى بود و همچنين نسبت به آن چه كه خردش رهنمون مىساخت، پاىبند بود. او، برترين و كاملترين خلق در خلقت، رفتار و خرد بود و برترين فرشته نيز او را تعليم مىداد و به محاسن اخلاق، راهنمايىاش مىكرد.10
پی نوشت ها:
1. بيهقى، دلايل النبوه، ج 2، ص 35.
2. سبل الهدى و الرشاد، ج 2، ص 200.
3. سيره ابن اسحاق، ص 78، ابن هشام، السيرة النبويه، ج 1، ص 183.
4. حج، آيه 78.
5. ر.ك: رسول جعفريان، سيره رسول خدا، ص 253.
6. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 234.
7. مجلسى، بحارالانوار، ج 18، ص 271.
8. ميرزاى قمى، قوانين الاصول، ج 1، ص 255 (چاپ سنگى)
9. شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 13، ص 207.
10. الصحيح، ج 2، ص 197.