سهم فرهنگ ايرانى در تمدن جهاني

1- اقوام ايران، فرهنگ اقوام ايران، يکى از تمدن‌هاى عمده جهان قديم بوده و با تمدن‌هاى مهمى چون تمدن‌هاى برخاسته از بين‌النهرين، تمدن چين، تمدن مصر، تمدن يهود و تمدن روم برابرى مى‌کرده است. 2- قدمت فرهنگ...
شنبه، 7 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سهم فرهنگ ايرانى در تمدن جهاني
سهم فرهنگ ايرانى در تمدن جهاني
سهم فرهنگ ايرانى در تمدن جهاني

نويسنده:دکتر احسان الله‌محمدي
منبع:روزنامه رسالت
  • 1- اقوام ايران، فرهنگ اقوام ايران، يکى از تمدن‌هاى عمده جهان قديم بوده و با تمدن‌هاى مهمى چون تمدن‌هاى برخاسته از بين‌النهرين، تمدن چين، تمدن مصر، تمدن يهود و تمدن روم برابرى مى‌کرده است.
  • 2- قدمت فرهنگ و تمدن ايران به حدود 7 هزار سال پيش مى‌رسيده، زيرا پيش از هزاره اول قبل از ميلاد که اقوام آريايى در ايران زمين سکونت اختيار کردند، فرهنگ‌هاى چندى از جمله در منطقه سيلک کاشان و شوش و ماکو وکلاردشت و لرستان وجودداشته که آثار و يادگارهاى ارزنده آنها ضمن حفريات باستان‌شناسان به دست آمده است.
  • 3- از غرائب آنکه على‌رغم تلاطمات روزگار و حملات وغلبه مقدونيان اعراب وبعدا قبايل مختلف ترکان و مغولان و تيموريان نوعى “پيوستگى و تداوم” در فرهنگ و تمدن ايران ديده مى‌شود و به عبارت ديگر برخى ازويژگى‌هاى عمده ايرانى‌اش را در خلال قرون واعصار حفظ کرده است.
  • 4- موقع جغرافيايى ايران چنان بوده که در محل عبور و ارتباط اقوام و ملل مختلفى از شرق و غرب قرار گرفته و به يک اعتبار “نقش پيوندبخش” ميان تمدن‌هاى مختلف را ايفا مى‌کرده است.
  • 5- هرودت پدر تاريخ مى گفت که ايرانيان آداب و رسوم بيگانه را با آغوش باز پذيرا مى‌شوند و به محض آشنايى با دستاوردهاى نفيس بيگانگان آنان را ازآن خود مى‌کنند و به عبارت ديگر “صبغه ايراني”‌بر آنها مى‌زنند. بناهاى تخت جمشيد گواه روشنى از اين قدرت “تاليف و ترکيب اسلوب‌هاى گوناگون معمارى و پيکرتراشى و حجاري”‌است. هنرمندان ليديايي، يونانى و مصرى در بناى تخت جمشيد در تحت سرپرستى ايرانيان سهيم بوده‌اند.
  • 6- با آنکه ايرانيان در بعضى از ادوار تاريخ خود به گرد تعصب افراطى گرديدند اما “رنه گروسه”‌فرانسوى حق دارد که بگويد: ... در مجموع تمدن ايراني، تمدنى است که عميقا بر اصول انسانى مبتنى است.
  • 7- ايران و اقوام ايرانى هيچ گاه از عواطف دينى تهى نبوده است. اقوام ايرانى با اسلام و خصوصا تشيع به دين تازه‌اى روى مى‌آورند که قرن‌ها بعد، شور و شعف دينى ايرانيان را در پيروى از ادبيات الهى جهانى انسانى مى‌تواند به وضوح نشانگر و قابل مشاهده باشد.
  • 8- زبان فارسى درى که سوابق آنها را در کتيبه‌هاى فارسى باستان و آثار بازمانده از فارسى ميانه بايد جست نقش مهمى در همه آسيا ايفا کرده است، هرچندامروزه قليلى از کشورها زبان فارسى را به‌عنوان زبان رسمى پذيرا شده‌اند اما در گذشته زبان فارسى تا شبه قاره هند و مرز چين و ماورالنهر و ترکيه و حتى بالکان گسترش و نفوذ داشته و وسيله مهم “ارتباط فرهنگى ميان ملل متعدد خاورزمين بوده است.”
  • 9- سجيه ديگر سهم اقوام ايرانى و فرهنگ ايران را بايد در “لطافت و ظرافت و غناى آثار هنرى و ادبي” آن سرزمين سراغ گرفت، نيازى به گفتگو در ا ين مرحله از سخن نيست که تا چه حد شعراى ايران چون سعدى و حافظ و مولوى مورد تجليل و تکريم ادباى ملل ديگر بوده‌اند. در عرصه هنر هم از “باغ‌کاري” که ايرانيان در آن سابقه ممتد درخشان دارند تا قاليبافى و نقاشى و مينياتور و سفالگرى و کاشيکارى و صنايع فلزى وانواع هنرهاى تزئينى و موسيقى که تاثيرش در موسيقى عرب مسلم است و بسا هنرهاى ديگر را مى‌توان ياد کرد که اقوام ايرانى در آن به خلق آثار جاويدان دست يافته‌اند و بر روى ملت‌هاى ديگر نيز تاثيرانکارناپذير نهاده‌اند. محققان به ذکر اهميت معمارى هخامنشى و بيان نفوذ معمارى ايران در معمارى بيزانس، اکتفا نمى‌کنند بلکه بر آن هستند که نخست اشکانيان توانستند گنبدسازى بر ديوارهاى تشکيل‌دهنده مربع را به ثمر برسانند و بعد گنبدسازى ايرانى سرمشق ابنيه سازى در جهان گرديد. کيست که بازديدى از پايتخت هندوستان کرده و در فاصله‌اى از آن به ديدار بناى شکوهمند بسيار زيباى تاج محل رسيده باشد و بتواند اهميت و جلالت و ظرافت استثنايى معمارى ايران را منکر شود؟
  • 10- مسلم است که در زمان هخامنشيان، ايرانيان يکى از وسيع‌ترين و بزرگترين امپراتورى‌هاى دنياى قديم را به وجود آوردند و بيشتر و بيشتر از ملل ديگر توانستند تشکيلات استوار و کارآمدى براى خبرگيري، پست و چاپار، راهسازي، رواج سکه و پول به وجود آورند و اصل را بر احترام به عقايد و آئين‌هاى ملل ديگر بگذارند.
  • 11- وقتى به تمدن آئين محمدى مى‌رسيم کيست که بتواند نقش بسيار مهم اقوام ايرانى را در جوار اعراب که حکومت دينى به دست آنان بود، در همه شئون ديوانى و ادارى وعلمى و ادبى و فرهنگ تا پايان عصر عباسيان انکار کند؟‌ ابن‌مقفع، اولين نثر عالى عربى را نوشت و سرمشقى براى تازيان به وجود آورد؛ سيبويه و سايرين صرف و نحو عربى را نوشتند، علمايى چون محمدبن موسوى خوارزمي، زکرياى رازي، ابوريحان بيروني، ابن سينا و امثال آنان در رشته‌هاى مهم علمى چون شيمي، طب، جغرافيا، هيئت و رياضى سرآمد اقران شدند، حتى نحوه اداره و توزيع آب در شهرها را اعراب از اقوام ايرانى آموختند، چه همين ملت ايران بود که محتملا اولين “کاريزها يا قنات‌ها‌” را در سرزمين خشک ايران احداث کرده بودند.
  • 12 - با افول دولت عربى عباسي، تنها مرحله عربى تمدن آئين محمدى به پايان رسيد و از حدود قرون 11- 12 ميلادى مشعل تمدن آئين محمدى به دست اقوام ايرانى افتاد و تا قرون 16، 17، 18 ميلادي، مرحله قوم ايرانى تمدن آئين محمدى با درخشش خاص خويش، ادامه يافت و آثارى پايدار و ارجمند به تمدن‌ جهاني، اهدا کرد.
  • 13- اقوام ايرانى به خلاف آنکه بعضى افراد متعصب افراطى يا کوتاه‌انديش، تصور کرده‌اند، از ابتدا به روى تمدن‌هاى شرق و غرب، باز بودند و نوعى جهان‌گرايى را در فرهنگ ايران مى‌توان سراغ گرفت و معضلى به نام “غرب‌زدگي” در فرهنگ و تمدن اقوام ايرانى وجود نداشت و اقوام ايراني، دستاوردهاى تمدن‌هاى ديگر مثل کاغذ چين، يا پارچه را اگر مى‌گرفت، رنگ خاص خود را به آن مى‌زد، يعنى به “تسخير تمدن” دست مى‌يافت بدون آنکه مسخر تمدن اين و آن شود. حتى يونانيان و اعوانشان که قرن‌ها بر اقوام ايرانى حکومت کردند، نتوانستند قوم ايرانى را يونانى کنند، بلکه، حتى اسکندر در برابر فرهنگ قوم ايران ناچار به کرنش شد.
  • 14-بعضى از محققان متذکر شده‌اند که قوم ايرانى نقش مهمى در انتقال دانش و فلسفه يونانيان از طريق آئين محمدى به اروپاى بعد از قرون وسطى داشته است. مى‌دانيم که وقتى ژوستى‌نين، مدارس فلسفى آتن را به جهت مسيحى نبودن فيلسوفان بست، هفت تن از آن فلاسفه به ايران پناه آوردند (529 قرن ميلادي)
    نقش مهمى که اقوام ايرانى در پيشرفت داروشناسي، طب، اداره بيمارستان قبل و بعد از آئين محمدى (ص) داشته‌اند در کتب پژوهشگران ثبت است و کتب دانشمند بزرگى چون ابن‌سينا، تا قرن‌هاى اخير در دانشگاه‌هاى غرب تدريس مى‌شد.
  • 15- در زمانى که موضوع حفظ محيط زيست، يکى از مسائل عمده شده است، يادآورى اين نکته بى‌فايده نيست که تا چه اندازه ايرانيان به مظاهر طبيعت احترام مى‌گذاشتند هرودت در کتاب “تواريخ” مى‌نويسد که : “پارسيان به آب روان، حرمتى خاص، مى‌گذارند و هيچ گاه آن را آلوده نمى‌کنند، پارسيان، آتش را مقدس مى‌شمرند و هيچ گاه اموات خود را در آتش نمى‌اندازند.

    منابع و ماخذ:

    1- نه شرقى نه غربي، انسانى دکتر عبدالحسين زرين‌کوب- تهران- ايران
    2- حضور ايران در جهان اسلام، ترجمه فريدون مجلسي- نشر مرواريد- تهران- ايران
    3- روح ايران، اثر هنرى کوربن، يان ريبکا- لويى ماسينيون- رنه گروسه با مقدمه داريوش شايگان- مترجم محمود بهفروزي- نشر پند نامک
    4- ميراث ايران، تاليف 13 خاورشناس- انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب
    5- تاريخ اجتماعى و فرهنگى ايران از آغاز تا پايان عهد صفوي- دکتر ذبيح‌الله صفا- تهران- ايران
    6- چهل گفتار در ادب و تاريخ و فرهنگ ايران (مقاله زبان و همسايگان ما-) دکتر امين رياحي- تهران- ايران





  • ارسال نظر
    با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
    متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
    مقالات مرتبط