3.پیآمدهای اعتقاد به مهدویت
سومین مطلبی كه به عنوان دلیل رد احادیث مهدویت از سوی رشید رضا و احمد امین مطرح شده اینكه، در جهان اسلام اندیشهی مهدویت، تبعات و آثار منفی فراوانی را از خود برجای گذاشته و آنان، از این آثار و نتایج ادعایی، چنین نتیجه گرفتهاند كه چون اعتقاد به مهدی (علیه السلام)، این آثار و عوارض را به دنبال داشته و بعضی اوقات باعث اختلافات و كشتارهایی شده، پس اساس این فكر و اندیشه، ساختگی و جعلی است، كه توسط جاعلان و واضعان، با اغراض خاصی جعل شده است.آنان این آثار و عوارض را در دو بخش تحلیل كردهاند؛ در یك بخش، به این صورت ترسیم كردهاند كه اندیشهی ظهور مهدی موعود (علیه السلام)، باعث نوعی خمودی و رکود اجتماعی در میان مسلمانان شده و به امید اینکه مهدی (علیه السلام) ظهور خواهد كرد و به همهی نابهسامانیها خاتمه خواهد داد، هیچگونه تحركی در میان مسلمانان وجود ندارد و در برابر همهی مشكلات و فسادها و گرفتاریها، تنها با امید به آمدن مهدی (علیه السلام)، خود را فارغ از هرگونه اقدام كرده و حل آنها را به ظهور مهدی (علیه السلام) حواله میدهند.
رشید رضا در اینباره مینویسد:
... مسلمانان همیشه بر ظهور مهدی تكیه كرده و گمان میكنند كه مهدی، سنتهای الهی را بر هم ریخته، یا آنها را تبدیل خواهد كرد، در حالیكه سخن خداوند را میخوانند كه میفرماید:
«فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّةَ الْأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً» (1)؛
پس آیا جز سنت [و سرنوشت شوم] پیشینیان را انتظار میبرند؟ و هرگز برای سنت خداوند تبدیلی نمییابی. (2)
وی در جای دیگر شِكوه میكند و میگوید:
به جای اینكه اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) باعث حركت و مقتدر شدن مسلمانان و برپاداشتن عدل در میان مردم شود، باعث شده گروهی با تكیه بر این اعتقاد، همهی این وظایف را به آمدن و ظهور مهدی موكول كنند. (3)
و بالاخره در اظهار نظر دیگری گفته است:
گسترش این اندیشه میان مسلمانان، باعث سستی آنان نسبت به واجبات الهی شده است. (4)
بخش دیگری كه در تحلیل آثار منفی ادعایی برای اعتقاد به مهدی ذكر كردهاند، و بر آن تأكید شده این است كه، این اعتقاد، موجب شده كه در هر دوره و زمانهای، كسی مدعی مهدویت شود و به این وسیله گروهی را در اطراف خودش جمع كرده و باعث تفرقه و از هم گسیختگی اجتماع اسلامی شود؛ رشید رضا در یكجا مینویسد:
... اعتقاد به مهدی، باعث پیدایش فتنههای عظیمی شده كه در مناطق و زمانهای مختلف، افرادی پیدا شده هر كدامشان مدعی میشوند كه او مهدی منتظر است؛ و بر اهل و نزدیكان سلطان وقت خروج كرده و فریب خوردگانی، وی را اجابت كرده و میان آنها و حاكمان، جوی خون راه میافتد... .(5)
وی در دیگر جای از تفسیرش همین مضمون را مورد تأكید قرار داده است؛ (6) هم فكر وی، (احمد امین) نیز همین اشكال را تكرار كرده و آن را به عنوان یكی از دلایل نپذیرفتن احادیث مهدویت و جعلی بودن آنها مطرح كرده، میگوید:
... یكی از آثار این اعتقاد، انقلابهای پیاپی در تاریخ مسلمانان میباشد كه هر عصر و دورهای، یك نفر، با تعدادی، به پا خواسته و مدعی میشوند كه مهدی منتظرند و گروهی از مردم نیز اطراف او را میگیرند... كه آخرین مورد آن، مهدی سودانی بوده و نیز ظهور گروه بابیه در فارس كه میرزاعلی محمد، بدان دعوت كرده... و اگر تعداد كسانیكه در تاریخ اسلام خروج كرده و ادعای مهدویت داشتهاند برشماریم، و به تفصیل، قیامها و فروپاشیهای دولت اسلامی و تقسیم آنها و تحلیل قوای آنها را بیان كنیم، سخن به درازا میكشد و یك كتاب مستقل نیز برای این مهم كافی نیست. (7)
پاسخ اشكال
باید گفت: این اشكال درواقع مصداق سخن معروفِ «بهجای حل مسئله، صورت مسئله را پاك كردن» میباشد. آیا این منطق، پذیرفتنی است كه اگر چنانچه از اندیشهی صحیحی، سوءاستفاده شد، به جای تصحیح آن سوءاستفاده و جلوگیری از آن، و از بین بردن راههای این بهرهبرداری غلط، بهطور كامل اساس مسئله را منكر شد؟!اگر به سبب اینكه از یك فكر و اندیشه، استفادههای ناروا و ناصوابی بشود و یا بدفهمیهایی انجام گیرد، اساس و پایهی آن موضوع را مردود دانست و نادیده گرفت، مشكلات فراوانی به وجود خواهد آمد؛ مگر نه این است كه عدهای، از برخی آیات الهی طبق تفسیرهای سلیقهای، دیدگاههای غلط و ناصوابی پیدا كردهاند، آیا راهحل این است كه آیات قرآن را منكر شد و بهطور كلی آنها را نفی كرد؟
مگر برخی از عقیدهی قضا و قدر، جبر را اختیار نكردهاند؟ و بعد هم نتیجهگیری كردند كه انسان در رفتار و اعمالش از خود هیچ اختیاری ندارد؛ برای از بین بردن این نوع نگرش، آیا باید بهطور كامل قضا و قدر را منكر شد؟ یا نه باید در صدد تصحیح این فكر برآمد و راه درست را نمایاند؟
دربارهی اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) نیز همینگونه است، اگر برخی افراد از این عقیده، چنین برداشت كردند كه باید همهی دستورها و احكام الهی را كنار زد و اجرای قوانین الهی را در گرو آمدن امام مهدی (علیه السلام) دانست و تكلیف و حركت و تلاش را ساقط شده بدانند، باید در مقابل آنان ایستاد و با استدلال و منطق، اینگونه برداشت را تصحیح كرد؛ زیرا در هیچ یك از حدیثهای مربوط به امام مهدی (علیه السلام)، چنین آموزههایی وجود ندارد و اگر بهصورت موردی در برخی احادیث، چنین مضمونی باشد، باید در مورد همان حدیث، به بحث پرداخت و آن را به شكل صحیحی معنا كرد وگرنه در مقابل اصول مسلّم، كنار گذاشت.
بسیاری از بزرگان، با پذیرفتن اندیشهی مهدویت، با تلقیهای ناصواب در این زمینه، به مقابله برخاستهاند؛ امام خمینی (رحمه الله) از جمله این مصلحان است كه با روشنبینی و فهم عمیق از مفهوم انتظار و مهدویت، با طرز فكرهای غلط دربارهی انتظار، به مبارزه علمی و عملی پرداخته؛ وی در این زمینه میگوید:
برای روشن شدن مطلب، این سؤال را مطرح میكنم: از غیبت صغری تاكنون كه بیش از هزار سال میگذرد و ممكن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشریف بیاورد در طول این مدت مدید، احكام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود و هركه هر كاری كه خواست بكند؟ هرج و مرج است؟ قوانینی كه پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن، بیست و سه سال زحمت طاقتفرسا كشید فقط برای مدت محدودی بود؟... اعتقاد به چنین مطالبی یا اظهار بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است... (8)
وی در جای دیگر این مطلب را به شكل دیگری بیان میكند:
اكنون كه شخص معینی از طرف خدای تبارك و تعالی برای احراز حكومت، دربارهی غیبت تعیین نشده است تكلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها كنیم؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینكه اسلام تكلیف را روشن كرده است... (9).
استاد شهید مرتضی مطهری با تحلیلی جامع و زیبا از مفهوم انتظار امام مهدی (علیه السلام)، و تقسیم آن به دو نوع انتظار ویرانگر و سازنده، در تشریح انتظار ویرانگر مینویسد:
... آنگاه كه صلاح به نقطهی صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یكهتاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حكومت نكند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار (ظهور مهدی) رخ میدهد و دست غیبت برای نجات حقیقت-نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد-از آستین بیرون میآید، علیهذا هر اصلاحی محكوم است؛ زیرا هر اصلاح، یك نقطهی روشن است، تا در صحنهی اجتماع نقطهی روشنی هست، دست غیب ظاهر نمیشود. برعكس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقكشی هر پلیدی به حم اینكه مقدمه صلاح كلی است و انفجار را قریب الوقوع میكند رواست... .(10)
وی در تبیین مفهوم انتظار سازنده و مثبت كه در برابر این، انتظار مخرب میباشد چنین توضیح میدهد:
آن عده از آیات قرآن كریم،... در جهت عكس برداشت بالاست، از این آیات استفاده میشود كه ظهور مهدی موعود حلقهای است از حلقات مبارزهی اهل حق و باطل كه به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یك فرد در این سعادت، موقوف به این است كه آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد... از نظر روایات اسلامی، در مقدمهی قیام و ظهور امام، یك سلسله قیامهایی از طرف اهل حق صورت میگیرد آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است، نمونهای از این سلسله قیامهاست... .(11)
استاد شهید در نقد پارهای از كژاندیشیهای این چنینی مینویسد:
... اینكه بعد از آنكه دنیا پر از ظلم و جور شد، عدل كلی پیدا میشود؛ مسئلهای به وجود آورده است و آن اینكه: بعضی از افراد، با اتكای همین مطلب، با هر اصلاحی مخالفند، میگویند: دنیا پر از ظلم و جور بشود تا یكدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود... اگر ببینند یك كسی یك قدم اصلاحی برمیدارد ناراحت میشوند... میگویند: نباید چنین چیزی بشود، باید مرتب بدتر شود تا حضرت ظهور كند... آیا واقعاً مطلب از این قرار است یا نه؟... خیر، این بدون شك برخلاف یك اصل قطعی اسلامی است؛ یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت، هیچ تكلیفی از ما ساقط نمیشود، نه تكلیف فردی و نه تكلیف اجتماعی، شما... یك عالم پیدا نمیكنید كه بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یك تكلیف كوچك را از ما ساقط میكند، هیچ تكلیفی را از ما ساقط نمیكند... .(12)
به راستی از این جامعتر و سازندهتر در مفهوم انتظار چه تبیینی میتوان داشت؟ با این نوع از تحلیلها از معنا و مفهوم انتظار امام مهدی (علیه السلام)، دیگر زمینهای برای گسترش افكار انحرافی در این زمینه وجود نخواهد داشت.
روشن است تحلیلی كه امام خمینی از وظایف مسلمانان داشت، تنها در نوشته و گفتار نبوده بلكه ایدهای بود كه آن بزرگوار، برای تحقق آن، اقدامات اساسی و مهمی را به انجام رساند و آثار آن را میتوان در تمام جهان اسلام مشاهده كرد.
آری، راهحل پیشگیری و مبارزه با افكار انحرافی و خمودگی مسلمانان را نباید در اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) دانست، بلكه برعكس، اگر تحلیلی درست، مانند آنچه استاد مطهری (رحمه الله) بیان كرد، ارائه شود، نه تنها این اعتقاد، مایهی سكون نخواهد شد، بلكه باعث امید، نشاط و رویش خواهد بود؛ نباید تقصیرها و كوتاهیهای جوامع اسلامی را در انجام وظایف الهی نادیده بگیریم و هر ضعف و سستی را، در خصوص باور به امام مهدی (علیه السلام) دانست و همهی تقصیرها را متوجه این فكر كنیم. آری، باید مشكل را در جای دیگر حل كرد.
از دیگر نكتههایی كه در گفتههای آن دو (محمد رشید رضا و احمد امین) در تبیین ادعای خرافی بودن اعتقاد مهدویت، وجود داشت، این بود كه این فكر باعث شده، در طول تاریخ بسیاری از افراد، ادعای مهدویت كنند و همین موضوع، در جوامع اسلامی سبب درگیریها و كشتارهای زیادی شده است.
در پاسخ به این سخن باید گفت: اگر وجود تعدادی مدعی مهدویت و پیآمدهای منفی این ادعا، باعث انكار و رد اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) بشود، پس چه باید گفت: آن جایی كه افرادی مدعی نبوت شده و یا میشوند؟ به راستی مگر كم بودند افرادی همانند مسیلمهی كذاب كه ادعای نبوت داشتند؟ آیا میتوان به سبب این ادعاهای واهی و بیاساس، نبوت انبیا و رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) را مورد تردید و انكار قرار داد؟ آن هم به بهانهی اینكه افرادی از چنین عنوان مقدسی، سوءاستفاده كرده و مشكلاتی را نیز به وجود آوردهاند.
برخی، از این سوءاستفادهها، عكس آنچه را كه مانند رشید رضا نتیجه گرفتهاند استفاده كرده و خود این نوع سوءاستفادهها را مؤید اثبات حقانیت این اعتقاد و اندیشه دانستهاند، زیرا این حركت، بیانگر رفتار زشت عدهای شیاد است كه میخواهند با ظاهرسازی و نیرنگ، از یك حقیقت مسلّم شرعی و اعتقاد ریشهدار دینی در میان دینمداران، به نفع مطامع خود بهرهبرداری كنند. (13)
افزون بر آنچه یادآوری شد، توجه به این نكته لازم و كارگشاست كه برخی تشخیص مهدی واقعی از مهدیهای مدعی و خیالی، نشانههای روشنی در احادیث و روایات اسلامی ذكر شده است (14) و با توجه به این نشانههای ذكر شده، تشخیص مهدی واقعی از مدعیان، كار دشواری نیست، پس دلیلی وجود ندارد كه به هر ندای غیرواقعی گوش فرا داد؟ اگر كسی به چنین ادعاهایی توجه بكند و دنبال مدعیانی این چنینی، راه بیفتد ناشی از كماطلاعی و یا بیاطلاعی خودش است و ربطی به اندیشه و اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) ندارد.
4.شیعی بودن اندیشهی مهدویت
یكی دیگر از دلایل رد اندیشهی مهدویت از سوی محمد رشید رضا و احمد امین، ادعای شیعی بودن این اندیشه است؛ رشید رضا در یكجا چنین مینویسد:ریشهی این احادیث، یك حركت سیاسی معروف شیعی است و شیعه، در اینباره خرافاتی دارد كه با اصول دین مخالف است. (15)
وی در جای دیگر، هنگام بیان تعارض برخی احادیث مهدویت مینویسد:
سبب این اختلافها، این است كه شیعیان، سعی میكردند خلافت را در آل الرسول از نسل علی (علیه السلام) قرار دهند و احادیثی را بهعنوان آماده سازی این كار وضع كردند. (16)
احمد امین هم، این اتهام را ذكر كرده و البته آن را با مطالب و تحلیلهایی از جانب خود و بدون استناد تاریخی و گاهی مضحك، آراسته است تا بتواند چنین القا نماید كه این سخن، یك ادعای صرف نیست و مستند به یك تحلیل صحیح میباشد؛ وی مینویسد:
اندیشهی مهدی، اسباب سیاسی، اجتماعی و دینی دارد كه به نظر من این فكر، برخواسته از شیعه میباشد و آنان، پدید آورندهی این فكرند... .(17)
وی در جای دیگر میگوید:
این رهبران ماهر، (منظور رؤسای شیعه میباشد) افكار توده مردم را به كار گرفتند... و احادیثی را وضع كردند كه از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) روایت میكردند. (18)
در پاسخ به این ادعا چند مطلب لازم به ذكر است:
الف) اینكه گفته میشود: احادیث مهدویت ساخته و پرداختهی شیعه است، یك اتهام بیش نیست و واقعیتهای خارجی این را نمیپذیرد؛ زیرا بسیاری از روایات مربوط به امام مهدی (علیه السلام)، از طریق اهل سنت و در كتابهای معتبر آنها میباشد، و در میان راویان آن احادیث، كمتر راوی پیدا میشود كه به قول خود شما متهم به شیعهگری باشد؛ عبدالعلیم بستوی در اینباره مینویسد:
از مجموع 46 حدیث صحیحی كه در میان احادیث مهدی (علیه السلام) وجود دارد، جز در یازده حدیث، هیچ یك از راویان اسناد آنها به شیعه بودن متهم نشده است. (19)
یعنی براساس همین برآورد، دستكم 35 حدیث كه دارای اسناد خوب و قابل قبولی میباشند و از طریق اهل سنت نقل شدهاند، هیچ فرد متهم به شیعه بودن در اسنادشان وجود ندارد، و باید به رشید رضا و احمد امین گفته شود كه-صرفنظر از صدها حدیث دیگر كه در منابع اهل سنت آمده-اگر این 35 حدیث كه بنا به قول نویسندگان اهل سنت دارای اسناد خوبی هم هستند، توسط شیعهها جعل، و در كتابهای اهل سنت وارد شده باشند، باید در تمام كتابهای اهل سنت به شك و تردید افتاد و دیگر نمیتوان بر احادیث آنها اعتماد كرد.
ب) بر فرض كه برخی از رجالِ تعدادی از این احادیث، شیعه باشند آیا به صرف شیعه بودن راوی حدیث، آن حدیث از درجهی اعتبار ساقط میشود؟ اگر چنین باشد، باید بسیاری از احادیث كتابهای معتبر اهل سنت را مردود دانست؛ زیرا به قول یكی از نویسندگان:
شیخان (بخاری و مسلم) از افراد زیادی از شیعه احادیث نقل كردهاند و به احادیث این شكلی استدلال كردهاند. (20)
ج) روایات امام مهدی (علیه السلام) در بیشتر كتابهای معتبر حدیثی اهل سنت وارد شده است؛ از جمله: المصنَّف صنعانی، الكتاب المصنَّف فی الاحادیث و الآثار ابنابیشیبه، مسند احمد، چهار تا از صحاح ششگانهی اهل سنت، جامع الاصول من احادیث الرسول ابناثیر، معجم الكبیر طبرانی و... گفتنی است این نویسندگان، احادیث امام مهدی (علیه السلام) را با اسانید متعدد و مختلف، ذكر كردهاند و دستكم 32 نفر از صحابهی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) این حدیثها را از آن حضرت نقل كردهاند و نیز برخی بزرگان اهل سنت همچون: ابنابینعیم، كنجی شافعی، مقدّسی شافعی و سیوطی ویژه امام مهدی (علیه السلام) كتابهای حدیثی تدوین كردهاند؛ با این حال، آیا میتوان گفت: همهی اینها ساخته و پرداختهی شیعه است؟ باید گفت: اگر اینان به پیآمدهای سخن خود آگاه بودند هرگز چنین مطلبی را نمینوشتند و به یقین در این گفته، تجدید نظر میكردند؛ شیخ مفید در پاسخ به پرسش این چنین كه شاید این اخبار (مهدویت) را عدهای جعل كرده باشند و بعد هم شیعهها اینها را نقل كرده باشند، پاسخ میدهد:
اولین نكتهای كه وجود دارد احتمال سرایت این اشكال به همهی اخبار است، چون ممكن است كسی بگوید: آنچه از معجزات رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به وسیلهی مسلمانان نقل شده، در اصل، جعلی بوده است و شاید عدهای بر وضع اینها توافق كرده باشند و دیگران نیز، این اخبار را نقل كردهاند و این، درواقع، از بین بردن شریعت میباشد. (21)
آری چگونه میتوان بدون داشتن دلیل و مدركی مستند، شیعه را به جعل احادیثی متهم كرد، كه بنابر تصریح بسیاری از دانشمندان و عالمان اهل سنت، آن روایات به حد تواتر رسیده و قابل تردید نیستند.
محمد بن جعفر بن ادریس الكتّانی احادیث خروج المهدی الموعود المنتظر الفاطمی را احادیث متواتر برشمرد و بعد از اینكه احادیث را از بیست نفر از صحابهی رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم)، نقل كرده، به نقل تواتر از تعدادی از دانشمندان اهل سنت پرداخته و از قول یكی از آنها مینویسد:
روایات دربارهی خروج مهدی به اندازهای فراوان است كه به حد تواتر معنوی رسیده و میان عالمان اهل سنت شیوع یافته، تا بدانجا كه جزو عقاید آنها محسوب میشود... پس ایمان به خروج مهدی واجب است همانگونه كه نزد اهل علم ثابت و مقرر میباشد... .(22)
وی نیز از محمد بن علی الشوكانی نقل كرده كه گفته است:
احادیثی كه در مورد مهدی (علیه السلام) آمده و بر آنها اطلاع حاصل شد، پنجاه حدیث هستند كه در میان آنها، صحیح، حسن و ضعیف جبران شده وجود دارد و این احادیث، بدون شك و شبهه، متواتر میباشند، بلكه، براساس مبانی ثابت شده، صفت تواتر، به كمتر از اینها نیز، صدق میكند. (23)
نمونههایی از اینگونه سخنان، از دانشمندان اهل سنت فراوان نقل شده است (24)؛ با این حال آیا میتوان ادعای مجعول بودن این احادیث بهدست شیعه را پذیرفت؟
5.خرافی بودن اعتقاد به مهدویت
پنجمین نكتهای كه در نوشتههای اینان دیده میشود و بیشتر احمد امین بر آن تأكید ورزیده، این است كه اندیشهی مهدویت یك اندیشهای خرافی بوده و همراه خودش خرافات دیگری نیز به همراه داشته و اصولاً مخالف عقل است.رشید رضا در عبارتی كوتاه مینویسد:
... برای شیعه در مورد مهدویت، خرافاتی است كه با اصول دین مخالف میباشد. (25)
احمد امین با پروراندن این موضوع، چنین اظهارنظر میكند:
حدیث مهدی یك حدیث خرافه است... كه همراه شده با این حدیث، بسیاری از اخبار غیبی عجیب و غریب و اخبار از آینده... و در این باب، اخباری وجود دارد كه برخی یهودیان مسلمان شده گمان كردهاند كه این اخبار را در كتابهای دینیشان مشاهده كردهاند؛ همانند كعب الاحبار و وهب بن منبه... پس افكار مردمان پر شده از احادیثی كه نقل شده و داستانهایی كه نقل میشود... و همهی این اخبار نیز، به پیامبر نسبت داده میشود... .(26)
وی در ادامه، با برشمردن برخی آثار منفی كه گمان كرده برای اعتقاد به امام مهدی (علیه السلام) وجود دارد مینویسد:
تمام اینها (آثار) از نتایج فكر خرافی میباشد، كه همان فكر مهدی است و این نظریهای است كه با سنت خدا در میان خلق، سازگار نیست و نیز با عقل هم سازگاری ندارد... .(27)
در پاسخ به این مطلب چند نكته لازم به ذكر است:
اول، تأكید بر خرافی بودن اندیشهی مهدویت، یك ادعا بیش نیست و هرگز نباید به عنوان یك دلیل، تلقی شود؛ چون این امكان وجود دارد كه هرگاه، فكر و اندیشهای بر مذاق كسی خوش نیامد به راحتی آن فكر را متهم به خرافه بودن بكند؛ و اگر به صرف این اتهام، اندیشه و فكری زیر سؤال برود، به راحتی میتوان عقاید دیگران را با همین بهانه مردود دانست كه روشن است این نوع برخورد با افكار و اندیشهها، هرگز نمیتواند مورد تأیید اهل نظر باشد.
دوم، اینكه در سخنان احمد امین آمده: «احادیث مهدی با احادیث خرافهی دیگری همانند اخبار به مسائل غیبی و حوادث آینده همراه شده» باید گفت:
اولاً، هیچ كس ادعا نكرده كه همهی حدیثهایی كه در موضوع مهدویت وارد شده است، صحیح و بدون اشكالند، بلكه همانند خیلی از موضوعات دیگری كه حدیثهایی دربارهی آنها وارد شده، شماری از حدیثهای این باب هم، حدیثهای غیرصحیح و دارای اشكالند كه در جای خود به بررسی برخی از آنها پرداخته خواهد شد.
ثانیاً، آیا همهی احادیثی كه اخبار به غیب دادهاند و یا حوادث و پیشآمدهای آینده را ذكر كردهاند، جعلی و غیرصحیح میباشند؟ مگر نه اینكه این بخش از احادیث، حجم فراوانی از كتابهای حدیثی، اعم از آنچه كه از طریق اهل سنت و یا شیعه وارد شده را، تشكیل میدهد، واقعاً جعلی دانستن این حجم عظیم از اخبار، چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
بیشتر كتابهای حدیثی اهل سنت، اگر نگوییم همهی آنها، از جمله صحیحین (بخاری و مسلم)، سنن ابیداوود و ابنماجه (28) و دیگر كتابهای معتبر حدیثی اهلسنت، بخش قابل توجهی را به بیان اینگونه اخبار اختصاص دادهاند، كه دربردارندهی بیان حوادث آینده میباشد، آیا همهی آنها را میتوان خرافی دانست؟
البته باید اذعان كرد كه همیشه نیتهای ناپاك و دستهای شیطنت آلود بیكار ننشسته و احادیث جعلی را در بخشهایی از موضوعات اسلامی وارد كردهاند ولی هنر، پالایش این احادیث است نه رد همهی آنها؛ آیا در میان روایات تفسیری، احادیث جعلی كم وجود دارد؟ بدیهی است كه پاسخ این سؤال مثبت میباشد و بسیاری از آنان با نام «اسرائیلیات» كاملاً شناخته شدهاند. و در تفسیرهای روایی همانند تفسیر طبری وارد شدهاند، آیا كسی میتواند به این بهانه كه برخی احادیث جعلی در میان حدیثهای تفسیری وجود دارد، همهی احادیث تفسیری را مردود و آنها را رد كند؟
ثالثاً، اینكه گفتهاید: احادیث مهدی (علیه السلام) با عقل سازگاری ندارد، به قول استاد محسن العباد باید گفت:
هنگامی كه احادیث و روایات صحیح از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) وارد شده است؛ كدام عقل منظور نظر است كه این را نمیپذیرد. (29)
در حالیكه اندیشهی مهدویت با سنت الهی و عقل بشری در سازگاری كامل است بدان جهت كه سنت الهی این است كه حق در جهان باید پیاده شود و عدالت گسترش یابد، و روشن نیست مراد وی از این عقلی كه احادیث و فكر مهدویت را نمیپذیرد كدام عقل است؟
پینوشتها:
1.فاطر (35) آیهی 43.
2.رشید رضا، المنار، ج9، ص 500.
3.همان.
4.همان، ج10، ص 393.
5.همان،ج6، ص57-58 ذیل آیهی 157 سورهی نساء.
6.همان، ج9، ص 499 ذیل آیهی 187 اعراف.
7.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 244.
8.امام روح الله خمینی (رحمه الله)، ولایت فقیه، ص 27.
9.همان، ص50.
10.مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفهی تاریخ، ص 54.
11.همان، 57-58.
12.همان.
13.محمدباقر صدر، بحث حول المهدی، ص16.
14.دربارهی معرفی نشانههای ظهور كتابهای مستقل نوشته شده كه به تفصیل، این نشانهها را بیان كردهاند؛ از جمله سیدحسن میرجهان، نوائب الدهور فی علائم الظهور، ج1 و2؛ شیخ محمد خادمی شیرازی، نشانههای ظهور او و علی اكبر عارف، نگرشی بر اخبار و علائم ظهور حضرت مهدی (علیه السلام).
15.رشید رضا، المنار، ج10، ص 392-393.
16.همان، ج9، ص 502-503.
17.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 241.
18.همان،ص 243.
19.المهدی المنتظر فی ضوءالاحادیث و الآثار الصحیحه، ص 375.
20.البانی مجلهی تمدن اسلامی شمارهی 22، به نقل از: مهدی فقیه ایمانی، الامام المهدی عند اهل السنّه، ج2، ص 643.
21.مفید، رسالة ثانیة فی الغیبه، (مصنفات مفید)، ج7، ص 12.
22.نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص 145.
23.همان، ص 145-146.
24.برای آگاهی بیشتر، ر.ك: غماری، ابراز الوهم المكنون من كلام ابنخلدون، ص 434-435، بستوی، المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه، ص 59-40 و شیخ عبدالمحسن العباد، عقیدة اهل السنّة والاثر فی المهدی المنتظر، ص 9-7.
25.رشید رضا، المنار، ج10، ص 294.
26.احمد امین، ضحی الاسلام، ج3، ص 243-244.
27.همان، ص 244-245.
28.از جمله در صحیح بخاری، «كتاب الفتن»، ح7048-7136، نووی، صحیح مسلم، ج18، ص 219-303، ابنماجه سنن، «كتاب الفتن»، ح3927-4099، و ابیداوود، سنن، ح4235-4342.
29.محسن العباد، الرد علی من كذب بالاحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی، قسمت 17.
اكبرنژاد، مهدی؛ (1386)، بررسی تطبیقی مهدویت در روایات شیعه و اهل سنت، قم: مؤسسه بوستان كتاب(مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، سوم 1388