مترجمان: شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی
برخی بر این باورند که تاریخ همراه با مسلمانان به هند وارد شده است [محققانی همچون آلن، (1) فلیت (2) و اشپرنگر (3) به تاریخنگاری واقعی در هند باستان باور ندارند، (4) ولی برخی از مورخان وجود کتیبههای پرسستیس (5) متعلق به سدهی چهارم میلادی و هرشچریتا (6) تالیف بانا (7) متعلق به قرن اول و راج ترنگنی (8) تألیف کلهنه (9) در قرن ششم را نشانههایی از آثار تاریخی پیش از اسلام در هند معرفی میکنند. این آثار که عمدتاً به زبان سنسکریتاند، نفوذ مشخص و محسوسی بر تاریخنگاری هند در دورهی اسلامی نداشتهاند. [به طور کلی میتوان ادعا کرد که شروع تاریخنگاری در شبه قارهی هند متأثر از تاریخنگاری ایرانی و به زبان فارسی بوده است، زیرا زبان فارسی قرنها زبان فرهنگ و ادب در شبه قاره به شمار میرفت. یکی از علل رواج زبان فارسی و تأثیر مستقیم آن به خصوص بر تاریخنگاری در هند، مهاجرت برخی از محققان و ادیبان ایرانی به هند بود. این تأثیر تا حدی بود که برخی مورخان هند و نیز آثار خود را به فارسی مینوشتند. تاریخنگاری در هند را میتوان به دورهی پیش از تیموریان و دورهی تیموریان تقسیم کرد].
الف) پیش از تیموریان
نخستین اثر به جا مانده از این دوران چچ نامه (10) است که علی بن حمید کوفی در حدود 613 آن را از متن عربی، بدون نام مؤلف و عنوان، به فارسی ترجمه کرد، متن عربی باقی نیست. این اثر شامل دو بخش است: بخش نخست گزارشی از خاندانی برهمن در سند پیش از فتوحات اعراب است که تاریخ محلی محسوب میشود، بخش دوم و مفصلتر کتاب ذکر فتوحات اعراب 92-95 است و شامل مجموعهای از روایتهایی همانند روایتهای تاریخ طبری است.
تاج المآثر نوشتهی پرتکلف حس نظامی [نیشابوری] نخستین تاریخ فارسی هند است که رویدادهای سلطنت دو سلطان نخست دهلی را شرح میدهد. (11) مهمترین اثر این دوره طبقات ناصری ابوعمرو جوزجانی، (12) مشهور به منهاج سراج، است که در 657 تدوین شده است. این اثر دربارهی تاریخ سلسلههای اسلامی است و دربارهی سلسلهی غوریان، نخستین سلاطین هند و جانشینان آنان و دورهی استیلای مغول در این سرزمین مطالب باارزشی دارد.
مجموعهای از آثار تاریخی امیرخسرو دهلوی (متوفی 725) اطلاعاتی دربارهی تاریخ این دوره به دست میدهد، از جمله قِران السعدین (تألیف در 688) [رویدادهای زمان غیاث الدین بَلبَن در هند]؛ مفتاح الفتوح (690) [جنگهای مهم سلطان جلال الدین خلجی، مؤسس سلسلهی خلجیان]؛ خزائن الفتوح (711) [یا تاریخ علائی، دربارهی پانزده سال نخست حکومت علاءالدین خلجی]؛ نه سپهر (718) [شرح رویدادهای سلطنت قطب الدین مبارک خلجی] ؛ دِوَلرانی خضرخان (715) [وقایع سلطنت خضرخان و چگونگی قتل او] و تغلق نامه (720) [دربارهی چگونگی روی کارآمدن تغلقیان]. مؤلف در تدوین این آثار از اشعار پیچیده و واژههای مجازی و مغلق استفاده کرده است.
اثر مهم این دوره تاریخ فیروزشاهی نوشتهی ضیاءالدین برنی (13) است. این کتاب در 758 تألیف شده و دربارهی تاریخ سلطان نشین دهلی (از به تخت نشستن بلبن در 664 تا سالهای اولیهی حکومت فیروز تغلق) است. ا ز دیدگاه برنی، ثبات سیاسی باید مبتنی بر احترام به مقام و جایگاه موروثی باشد. وی به دلیل توصیف استادانهی شخصیت افراد و اوضاع و احوال پیچیدهی سیاسی و اقتصادی و همچنین دوری جستن از هرگونه تکلف در تألیف یکی از بزرگترین استادان نثر پارسی هند محسوب میشود.
در مقایسه با تاریخ فیروزشاهی، دو تاریخ دیگر دربارهی سلاطین دهلی، منظومهی فتوح السلاطین (750) تألیف عصامی و تاریخ مبارک شاهی (14) (838) یحیی سرهندنی، اعتبار کمتری دارند. شمس سراج عفیف، تاریخی دربارهی فیروزشاه (حکـ: 752-790) نوشته که به رغم نثر متکلف بر حقایق و رویدادهای واقعی متکی است.
در سدهی نهم و اوایل سدهی دهم، تاریخهایی دربارهی دودمانهای محلی تألیف شد، از جمله: تاریخ مظفرشاهی، مجهول المؤلف (تألیف در 889)، ضمیمهی مآثر محمودشاهی (تألیف در 916) دربارهی تاریخ گجرات و مآثر محمودشاهی شهاب حکیم (تألیف پیش از 906). جای بسی شگفتی است که در دوران حکومت دو خاندان افغانی لودی (854-932) و سوری (945-962) تاریخی دربارهی آنها نوشته نشده است. رزق الله مشتاقی (متوفی 989) در کتابش، واقعات مشتاقی که اثری حکایتگونه است، به شرح رویدادهای سلسلهی لودی پرداخته و عباس سروانی در تحفهی اکبرشاهی (تألیف پس از 987) به رخدادهای زمان سوریان اشاره کرده است [دربارهی ملاحظات کلی تاریخنگاری و سبک نویسندگی در دورهی پیش از تیموریان ر.ک. آفتاب اصغر، ص 11-13].
ب) پس از تیموریان
پیروزی بابر در پانیپت (932) سرآغاز عصر جدیدی در تاریخنگاری هند بود. این دوره یکی از غنیترین دورههای تاریخنگاری فارسی محسوب میشود. [در این دوره برخی از مورخان ایرانی مانند زینالدین خوافی، خواندمیر، میرزاحیدر که به دلایلی از ایران به هند مهاجرت کرده بودند، بنیان گذار تاریخنگاری فارسی در دورهی تیموریان هند به شمار میروند؛ افزون بر این گروه، مورخان محلی در هند، که متأثر از شیوه فارسی نویسی تاریخنگاری ایرانی بودند، تواریخی به این شیوه تدوین کردند. از این گروه میتوان به ابوالفضل دکنی، ملااحمد تّتوی، ملاعبدالقادر بداؤنی و شیخ فیضی سرهندی اشاره کرد. (15)
تاریخنگاری دورهی تیموریان با خاطرات مکتوب بابر (متوفی 937) به زبان ترکی [جغتایی] آغاز شد. این نوشتهها گزارشی از هند و شرح صادقانهی رویدادهای مهم حکومت چهارسالهی بابر است. زین الدین خوافی، خاطرات بابر را به فارسی ترجمه کرد و حوادثی را که شخصاً شاهد بود به آن افزود و آن را طبقات بابری نامید. در زمان همایون (937-947، 962-963) به دلیل نابسامانی سیاسی، جز دو اثر تاریخی با ارزش، اثر مهمی تألیف نشد. این دو اثر عبارتاند از: تاریخ رشیدی (16) تألیف میرزا حیدر کاشغری در 953 و تاریخ همایونی تألیف ابراهیم بن جریر در 958.
دورهی اکبری (963-1014) را میتوان دورهی شکوفایی تاریخنگاری فارسی هند به شمار آورد. حمایت و تشویق اکبر از نویسندگان و برقراری ثبات سیاسی به رونق تاریخنگاری انجامید.
تاریخنگاری پیش از دورهی اکبری تنوع چندانی نداشت و مشتمل بر سه شیوه بود: تاریخ عمومی، تاریخ دودمانی و تاریخ منظوم. اما در دورهی اکبری تاریخنگاری محلی، رسمی، مذهبی، خاطرات و تذکرهها نیز پدیدآمد. (17) یکی از نخستین تواریخی که در این دوره نوشته شد، تاریخ اکبری بود که محمدعارف قندهاری آن را در 987 تألیف کرد. نثر آن اگر چه گاه متملقانه است، به دلیل شرح رویدادهای زمان شاهزادگی و 25 سال نخست سلطنت اکبر و اطلاع از سرنوشت بیرم خان، از تواریخ مفید محسوب میشود]. مفصلترین اثر تاریخی این دوره اکبرنامه تألیف ابوالفضل دکنی است که تألیف آن در 1004 به اتمام رسیده است. این اثر که متأثر از ظفرنامهی یزدی است به شرح رویدادهای زمان بابر و همایون و اکبر میپردازد. ابوالفضل دکنی تاریخ را فقط واقعه نویسی نمیدانست، از این رو به تاریخش مطالبی دربارهی اوضاع مالی و اداری و نظامی و جغرافیایی هند افزود و آن را آیین اکبری نامید. [نوآوری در نثر این کتاب که از تکلفات منشیانه عاری است تا آنجاست که برخی آن را « سبک ابوالفضل » نامیدهاند.] از آثار با ارزش دیگر این زمان طبقات اکبری است که خواجه نظام الدین احمد [هروی در 1002 با نثری ساده و روان نوشت و نخستین تاریخ مدون سلاطین مسلمان هند است]. قاسم هندوشاه مشهور به فرشته، در گلشن ابراهیمی (تألیف 1015) از وی پیروی کرد و تاریخ هند را مفصّلتر نوشت. عبدالقادر بداؤنی، (18) منتخب التواریخ [یا تاریخ بداؤنی] را در 1004 به پایان رساند. [این اثر نخستین تاریخ فارسی هند است که رویدادها را با دید انتقادی بررسی کردهاست. از تواریخ عمومی این دوره میتوان از تاریخ الفی (تألیف حـ 1000) یاد کرد که گروهی از مورخان از جمله عبدالقادر بداؤنی و ملااحمد تتوی، به دستور اکبر، تألیف کردند. (19) محمدشریف وقوعی نیشابوری نیز مجامع الاخبار را که تاریخی عمومی است در سال 1000 به اتمام رساند. از تواریخ محلی این دوره میتوان از تاریخ سند یا تاریخ معصومی تألیف میرمحمد معصوم بکَّری/ بَهکَری در 1009 و تاریخ کشمیر از شاه محمد شاه آبادی یاد کرد. این تاریخ ترجمهی فارسی راج ترنگنی است. (20)
در دورهی جهانگیری (1014-1037) به دلیل حمایت و توجه جهانگیر از مورخان، تاریخنگاری پیشرفت بسیار کرد و مورخان این دوره نسبت به مورخان پیشین درک بهتر و منطقی تری از تاریخ داشتند و در انتخاب منابع دقت میکردند. از مهمترین کتابهای تاریخ این دوره جهانگیرنامه نوشتهی جهانگیر است. وی در این کتاب، خاطراتش را تا 1034، به نثری ساده و ادبی و صادقانه نوشته است. یکی از کتابهای تاریخ عمومی فارسی، روضةالطاهرین یا تاریخ طاهری است که خواجه طاهر محمد سبزواری در 1015 آن را به نثری ساده و روان نوشته است. اقبالنامهی جهانگیری، تألیف مورخ رسمی دربار معتمدخان نیز از آثار تاریخی مشهور این دوره است که در 1031 به پایان رسیده و پس از اکبرنامه نخستین تاریخ رسمی امپراتوری هند است؛ زیرا متمم اکبرنامه و نیز متمم جهانگیرنامه در شرح رویدادهای شش سال آخر سلطنت اوست.
یکی از ویژگیهای تاریخنگاری دورهی جهانگیر، نوشتن تک نگاری دربارهی امیران مقتدر و مشهور زمان بود. از جملهی این آثار تاریخ خانجهانی نوشتهی نعمت الله هروی است که در 1024 نوشته شده است. وی وقایع نویس رسمی دربار و رئیس کتابخانهی عبدالرحیم خانخانان بود و به همین سبب کتاب او دارای ارزش خاصی است. خواجه عبدالباقی نهاوندی نیز در 1025 شرح حال عبدالرحیم خانخانان را تدوین کرد که با وجود تعریفها و تمجیدهای نامتعارف او از خانخانان از حقایق تاریخی دور نیست. در این دوره به تواریخ محلی نیز توجه میشد. از تواریخ محلی شایان ذکر، مرآة سکندری دربارهی تاریخ گجرات، بیگلرنامه (تاریخ سند) و تاریخ حیدرملک (تاریخ کشمیر) است. (21)
[در دورهی شاه جهان (1037-1068) به سبب برقراری امنیت و رفاه، زمینه برای شکوفایی آثار علمی و تاریخی مهیا شد و دورهی درخشان تری برای مورخان این عهد فراهم آمد]. در این زمان بعضی مورخان به تألیف مجموعهای از تاریخهای رسمی، همت گماشتند [هر چند تاریخهای غیر رسمی و مستقل نیز تألیف میشد]. محمدامین قزوینی بر اساس اسناد و مدارک رسمی، پادشاه نامه را تألیف کرد که گزارش ده سال نخست حکومت شاه جهان است. به سبب تغییر تقویم خورشیدی به قمری، و شاید به دلایل دیگر، شاه جهان از عبدالحمید لاهوری خواست تا تاریخ این ده سال را بار دیگر بنویسد. لاهوری نیز شرح مفصلی از بیست سال (قمری) حکومت شاه جهان تهیه کرد و نام آن را همان پادشاه گذاشت. محمد وارث، شاگرد لاهوری، در ادامهی این تاریخ، تاریخ سومین دهه را تألیف کرد. [برخی از آثار تاریخی مهم این دوره عبارتند از: مآثر جهانگیری تألیف خواجه کامگار حسینی، ملخص یا شاه جهان نامه تألیف محمدطاهر آشنا، مجالس السلاطین نوشتهی محمدشریف دکنی، منتخب التواریخ تألیف محمد یوسف اتکی، تاریخ سلاطین افاغنه یا تاریخ شاهی تألیف احمد یادگار و ذخیره الخوانین نوشتهی شیخ فرید بکَّری/ بَهکَری که تذکرهی رجال سیاسی و نظامی دورههای اکبری و جهانگیری و شاه جهانی است. در این دوره تاریخهای منظوم و مذهبی و شرح حال نیز نوشته شد. (22)
[در دورهی اورنگ زیب عالمگیر (1068-1118)، با اینکه وی به سبب جنگهای داخلی و علل دیگر چندان از مورخان حمایت نمیکرد، تاریخنگاری فارسی همچنان پررونق بود]. به درخواست او محمدکاظم تاریخ ده سلطنت وی را به نام عالمگیرنامه تدوین کرد [و پس از چندی، به دستور اورنگ زیب از ادامهی تألیف دست کشید و بدین ترتیب بساط تاریخنگاری رسمی برچیده شد. ظاهراً دلیل این کار متدین بودن و امتناع اورنگ زیب از تظاهر و خودنمایی بود.] (23) در این زمان مورخان شروع به نوشتن تاریخهای غیر رسمی کردند. مهمترین این آثار، نوشتهی بدون عنوان ابوالفضل معموری است که تقریباً به طور کامل در منتخب اللُباب (1144) خوافیخان درج شده است. بهیم سین، (24) فرماده هندو، از رویکرد انتقادی معموری پیروی کرد و نسخهی دلگشا را نوشت (در 1120) که تلفیقی از تاریخ و خاطرات است. ساقی مستعدخان در 1122 مآثر عالمگیری را به شیوهی تاریخهای رسمی اما مختصرتر از آنها تألیف کرد.
[در دوره اورنگ زیب، کتابهای تاریخی دیگری نیز تألیف شد. صادق خان یزدی تاریخ شاه جهانی را پس از کنارهگیری شاه جهان از سلطنت نوشت (حـ 1068) که نثری روان و ساده دارد. محمدصالح کَنبو لاهوری، عمل صالح یا شاه جهان نامه را در 1070 تدوین کرد. این اثر یکی از مشهورترین و معتبرترین تاریخهای عهد شاه جهان است. میرمحمد معصوم در 1070 تاریخ شاه شجاعی را نوشت که دربارهی جنگهای داخلی میان پسران شاه جهان است. در 1073 عاقل خان خوافی (اورنگ آبادی) واقعات عالمگیری را به نثری ادبی و روان تألیف کرد. تاریخ آشام یا فتحیهی عبریه، تألیف شهاب الدین طالش در 1073، دربارهی اوضاع سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی سرزمین بنگال در زمان اورنگ زیب و روابط آن با راجه نشینهای مجاور آن است و از این لحاظ ارزشمند است. مراةالعالم، اثر خواجه بختاورخان، تاریخ عمومی و یکی از معروفترین تاریخهای زمان اورنگ زیب است که دارای نثری روان و مطالبی سودمند دربارهی شاهان محلی است. در زمان اورنگ زیب بسیاری از مورخان هندو کتابهای تاریخی به زبان فارسی نوشتند. از جمله آنان میتوان از ایشور داس یاد کرد که فتوحات عالمگیری را حدود 1101 تألیف کرد. رای بَندرا بِن، لب التواریخ را در 1106 نوشت که شامل خلاصهای از تاریخ عمومی شبه قارهی هند از زمان شهاب الدین محمد غوری تا دورهی اورنگ زیب است. سبحان رای تبالوی در 1107 خلاصةالتواریخ را نوشت که یکی از معروفترین کتابهای تاریخی مورخان هندوی عهد تیموریان هند است. (25)
تألیف آثار تاریخی به زبان فارسی در سدهی دوازدهم بیشتر شد. در این زمان افزون بر تاریخ خوافیخان، تاریخ شیواجی مجهول المؤلف، آرای مراتهه را دربارهی شیواجی شرح میدهد.
از جالبترین آثار تاریخی این دوره سیرالمتأخرین تألیف غلامحسین خان طباطبایی است که در 1195 به پایان رسیده و در آن رویدادهای پس از 1118 به تفصیل شرح داده شده و اطلاعات آن دربارهی فتوحات و حکومت کمپانی هند شرقی انگلیس سودمند است.
تاریخنگاری جدید در قرن سیزدهم آغاز شد. سیداحمدخان، کتاب آثار الصنادید را دربارهی بناهای دهلی در 1263 به زبان اردو نوشت. ذکاءالله نخستین تاریخ هند به زبان اردو را تألیف کرد که در 1316 انتشار یافت. شاهنوازخان، آزاد بلگرامی و عبدالحی بخش عمدهای از ذخیرةالخوانین بکَّری را همراه با مجموعهای از مطالب تاریخی پراکنده و مکاتبات و گزارشها، در مآثرالامراء گردآوردند که شامل بیش از 730 شرح حال است (و در 1194 به پایان رسیده است). کیول راما (26) در 1140 تذکرةالامراء را در همین زمینه اما بسیار مختصرتر نوشت.
شرح حال نویسی اولیای مذهبی با سیرالاولیاء تألیف میرخورد (تألیف پیش از 790) آغاز شد که اثری نسبتاً مفصل و معتبر در شرح حال اولیای چشتی هند از معین الدین چشتی (متوفی 628) به بعد است. سیرالعارفین شیخ جمالی (متوفی 942) دربارهی چهارده تن از اولیای چشتی است که اعتبار کمتر اما شهرت بیشتری دارد. سنت تألیف فرهنگهای شرح حال اولیا و بزرگان هند، صرف نظر از تعلقات عرفانی آنان، با کتاب اخبارالاخیار (999) نوشتهی عبدالحق آغاز شد. غوثی شطاری با اثری مشابه اما جامعتر به نام گلزار ابرار شرح حال اولیای قرن هفتم را نوشت.
لباب الالباب سدیدالدین عوفی با شرح حال حدود سیصد شاعر، در دوران ناصرالدین قُباچه حکمران سند، و به سبک آثار هندی روزگار او تألیف شده است. (618) نخستین اثر مهم در این زمینه نفائس المآثر علاءالدوله کامی است که تألیف آن در 973 در دوران اکبر آغاز شد و دربارهی حدود 350 شاعر هم روزگار اکبر است. از دیگر تذکرههای شعرا میتوان از مرآت الخیال شیرخان لودی (1102)، سفینهی خوشگو (1147) تالیف بَندرا بِن داس و سرو آزاد نوشتهی آزاد بلگرامی (1166) و اتشکدهی لطفعلی بیگ آذر (آغاز در 1174) یاد کرد. محمدحسین آزاد، آب حیات (1296) را براساس فرهنگهای مذکور به زبان اردو تألیف کرد.
یکی از با ارزشترین کتابهای شرح حال، طبقات شاه جهانی (1046) است که به زندگی و شرح حال حدود 871 تن از محققان و عرفا و متکلمان و شعرا میپردازد. میرزامحمد، تاریخ محمدی، (1190) را که شرح حال افراد برجسته و سرشناس است به ترتیب تاریخ درگذشت آنان تألیف کرده است.
ج) تاریخنگاری هندی - اسلامی معاصر
دستاوردهای هندشناسان و شرق شناسان معاصر دربارهی تاریخنگاری در هند نشان میدهد که میان روند تاریخنگاری در جنوب آسیا و تاریخنگاری هندی- اسلامی تفاوت چندانی نمیتوان قایل شد؛ با این همه، میتوان دو نوع گرایش در تاریخنگاری تمیز داد: ملیگرایی هندی که بر مشارکت مسلمانان درایجاد فرهنگ ترکیبی هندی تأکید دارد و جداییطلبی که بر برسی جامعهی اسلامی به عنوان یک مقولهی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مستقل تاکید میورزد. دیدگاه ملیگرایی نخستین بار در محمود غزنین تألیف محمد حبیب (1303 ش) و در نفوذ اسلام در فرهگ هند (1301ش) اثر تاراچند منعکس شد، اما آرای آنان در کتاب «مسلمانان هند» (27) تألیف م. مُجیب (1345 ش) به کاملترین نحو مطرح شد. نوشتههای اشتیاق حسین قُرَشی به ویژه «جامعهی مسلمانان شبه قارهی هند و پاکستان (610-1947)» (28) که در 1341 ش/ 1962 به چاپ رسیده، آرای گروه مخالف را مطرح کرده است. این بحث به اشکال گوناگون در نوشتههای تاریخی در هند و پاکستان و بنگلادش ادامه دارد و در این میان مکتب تاریخنگاری علیگره دارای سهم ویژه و مهمی است.
پینوشتها:
1. Allan
2. Fleet
3. Sprenger
4. آفتاب اصغر، ص 2.
5. Prάsastis
6. Harshăcarita
7. Bāna
8. Rājatarangini
9. kalhana
10. برای تفصیل ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «چچ نامه».
11. برای تفصیل ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاج المآثر».
12. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «جوزجانی، ابوعمرو».
13. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بَرنی، ضیاءالدین».
14. دربارهی این اثر ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاریخ مبارک شاهی».
15. آفتاب اصغر، ص 26-27.
16. دربارهی این اثر ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاریخ رشیدی».
17. آفتاب اصغر، ص 124.
18. دربارهی او ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «بداؤنی، عبدالقادر».
19. دربارهی این اثر ر.ک. دانشنامهی جهان اسلام، ذیل «تاریخ الفی».
20. برای تواریخ متفرقهی دورهی اکبری ر.ک. آفتاب اصغر، ص 193-198.
21. ر.ک. آفتاب اصغر، ص 213-282.
22. ر.ک. آفتاب اصغر، ص 358-382.
23. آفتاب اصغر، ص 411.
24. Bhīm sen
25. آفتاب اصغر، ص 422-514.
26. Kewal Rām
27. Indian Muslims
28. The Muslim Community of the Indo-Pakistan sub-continet (610-1947)
منابع تحقیق:
[آفتاب اصغر، تاریخ نویسی فارسی در هند و پاکستان، لاهور 1364 ش]، کتابِ
H.M. Elliot and J. Dowson, History of India as told by its own historians, London 1867-1877
که مشتمل بر گزیدههایی از آثار تاریخی هند و اسلامی است، هنوز هم اثری اصلی محسوب میشود. منابع فارسی در
Charles Ambrose Storey. Persian literature: a bio - bibliographical survey, London 1927- , vol. L Pt. 3-4.
بررسی شده است.
سایر آثار مربوط عبارتاند از:
P. Hardy, Historians of medieval India, London 1960.
Mohibbul Hasan, ed., Historians of medieval India, Meerut 1983.
Harbans Mukhia, Historians and historiography during the reign of Akbar. New Delhi 1976.'
M.Athar Ali," The use of sources in Mughal historiography ", JRAS,3 rd series, v/3 (1995) 361-373.
ناجی، محمدرضا و دیگران؛ (1390)، تاریخ و تاریخنگاری، ترجمهی شهناز رازپوش، محمدتقی زاده مطلق، سپیده معتمدی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ دوم.
/ج