حکمت مانايى سيره پيامبر اعظم(ص(از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي
پيامبر اکرم(ص) حافظ حدود بودند زيرا حافظ دين واسلام بودند و اسلام به تمام حد ومرز است.آنچه که در حيات پيامبر اکرم (ص) بهعنوان يک اصل مطلق در تمام امور وکليه مراحل مىتوان مشاهده کرد اصل حفظ حدود ومرزهاى الهى است
رسول گرامى اسلام (ص) پرهيز داشت که ميان وى و مردم حاجبى وجود داشته باشد وچيزى مانع ارتباط مستقيم آن حضرت ومردم باشد بهطورى که سخن ايشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلات را براى وى طرح نکنند
لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجواالله و اليوم الاخر و ذکر الله کثيرا(احزاب 21)
دوران نبوت نبى مکرم اسلام (ص) به دو قسمت عمده تقسيم مىشود سيزده سال آن در مکه به مبارزه با عقايد باطل والحادى سپرى شد و ده سال باقيمانده آن، صرف ساختن جامعهاى برمبناى شاخصهاى اصلى مدينه فاضله گشت.
دوران 10 ساله حاکميت اسلام در مدينه که فصل دوم دوران بيست و سه ساله پيغمبر (ص) يکى ازدرخشانترين دورههاى حکومت در طول تاريخ بشرى است که دوران شالوده ريزى نظام اسلامى وساختن يک الگو ونمونه از حاکميت اسلام براى همه زمانها و دورانهاى تاريخ انسان وهمه مکانهاست. البته اين الگو يک الگوى کامل است ومثل آن را ديگر، در هيچ دورانى سراغ نداريم. لکن با نگاه به اين الگوى کامل مىشود شاخصها را شناخت . اين شاخص براى افراد شيعه ومسلمانها علامتهايى است که بايد به وسيله آنها نسبت به نظامها وانسانها قضاوت کنند.(1)
معرفى پيامبر (ص) بهعنوان اسوه حسنه در واقع بيانگر بزرگترين تفاوت ميان مکتب انبيا وغير آن است چرا که مکتب انبيا از خصوصيت عملى بودن وتوجه به عينيت داشتن برخوردار است در مکتب انبيا نمونهاى براى پيروى عملى ارائه مىشود؛ نمونهاى که روشهاى عملى او در کليه شئون فردي، اجتماعى ، سياسي، فرهنگى و... قابل دستيابى و پيروى عملى وعمل ازجانب پيروان مکتب است . اين موضوع در دين اسلام شاخصتر ، جدىتر و روشنتر مطرح است چرا که اسلام آخرين دين الهى است؛ لذا لازم است امتها،نمونهاى تمام عيار وقابل پيروى براى همه زمانها در تمام شرايط داشته باشند. با توجه به اين امر مىبينيم که حضرت امير(ع) ،پيامبر(ص) را بهعنوان نمونهاى براى کسى که بخواهد بهترين ومحبوبترين بندگان نزدخداوند باشد وهمچنين يک الگوى کافى معرفى نمايد ولقدکان فىرسولالله صلى الله عليه و آله وسلم کاف فىالاسوه(2) چرا که دين يک امر ذهنى نيست فقط ايمان و اعتقاد قلبى نيست بلکه چنانکه به صراحت از مجموع آيات و روايات بسيارى روشن مىشود پيوند ايمان وعمل ، پيوندى اجتنابناپذير است حال بايد به کدام هدايت روى آورد؟ در واقع انسان تعالى طلب چارهاى ندارد جز آنکه به بهترين ومحکمترين ملکها دست آويزد وهدايت خويش رادر الگويى کامل جستجو کند ،«واقتدو ابهدى بنسيکم فانه افضل الهدى واسنتوا بسنه فانها بهدى السنن»
تحليل سيره نبى مکرم اسلام (ص) هنگامى که به مقطع هجرت آن حضرت از مکه به مدينه مىرسيم اين حادثه را از منظرهاى گوناگون مىتوان تحليل نمود.
تصميم آن حضرت براى ارائه يک الگوى عملى براى آيندگان هدفى است که رهبر معظم انقلاب آن را عامل اصلى هجرت معرفى کردند.
به هر حال هدف پيغمبر از هجرت به مدينه اين بود که با محيط ظالمانه و طاغوتى ، فاسد وسياسى ،اقتصادى واجتماعىاى که آن روز در سرتاسر دنيا حاکم بود مبارزه کند ولى هدف فقط مبارزه با کفار مکه نبود مسئله، مسئله جهانى بود. پيامبر اکرم (ص)اين هدف را دنبال مىکرد که هر جا زمينه مساعد بود بذر انديشه وعقيده را بپاشد با اين اميد که در زمان مساعد اين بذر سبز خواهد شد.
هدف اين بود که پيام آزادى ، بيدارى وخوشبختى انسان به همه دلها برسد اين امر جز با ايجاد يک نظام نمونه والگو امکانپذير نبود. لذا پيغمبر (ص) به مدينه آمد تا اين نظام نمونه رابه وجودآورد اينکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند وبعدىها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزديک کنند بسته به همت آنهاست پيغمبر (ص) نمونه را مىسازد وبه همه بشريت و تاريخ ارائه مىکند.(4)
اما نظام الگويى که قرار است تا ابد نمونه عملى وعينى حکومتدارى باشد چه شاخص وويژگىهايى دارد؟ مسلما ويژگىهاى اين حکومت نيز به ويژگىهايى بىبديل يا کمنظير است که تمامى آنها به صورت تمام ،کمال و يکجا در حکومت ديگرى جمع نشده است. رهبر معظم انقلاب اين شاخصها را در 7دسته طبقهبندى مىنمايند که مسلما ملاک ارزيابى شعار و عمل هر دولت مدعى اسلاميت اين شاخصها خواهد بود.
شاخص اول ايمان ومعرفت است انگيزه و موتور پيشبرنده حقيقى درنظام نبوى ايمانى است که از سرچشمه دل و فکر مردم مىجوشد و دست ، بازو و پا وجود آنها را در جهت صحيح به حرکت درمىآورد .پس شاخص اول عبارت است از دميدن و تقويت روح ايمان ومعنويت و دادن اعتقاد وانديشه درست به افرادى است که پيامبر اين را از مکه شروع کرد ومدينه پرچمش را با قدرت بالا برد. شاخص دوم قسط وعدل است اساس کار بر عدالت و قسط ورساندن هر حقى به حقدار بدون هيچ ملاحظه است که اهم بحث ما نيز در اين زمينه است که در ادامه خواهد آمد .
شاخص دوم علم ومعرفت است. در نظام نبوى پايه هر چيز دانستن ، شناختن ،آگاهى و بيدارى است. کسى را کورکورانه به سمتى حرکت نمىدهند مردم را با آگاهى ، معرفت و قدرت تشخيص- به نيروى فعال نه نيروى منفعل - بدل مىکنند. درهمين زمينه مناسب است به اين نکته نيز توجه شود که خداوندکريم در قرآن چنين مىفرمايد : لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الکتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ( حديد 25)
شاخص چهارم صفا واخوت است درنظام نبوى درگيرىهاى برخاسته ازانگيزهاى خرافى شخصى به سود طلبى ومنفعت طلبى مبغوض است و با آن مبارزه مىشود. فضا، فضاى صميميت ، اخوت وبرادرى همدلى است. شاخص پنجم صلاح اخلاقى ورفتارى است . انسانها راتزکيه و ازمفاسد و رذايل اخلاقى پيراسته وپاک مىکند انسان با اخلاق وزکى مىسازد و - «يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمه (جمعه 2) و آنها را تزکيه مىسازد وبه آنها کتاب و حکمت مىآموزد تزکيه يکى از آن پايههاى اصلى است يعنى پيامبر روى يکايک افراد کار تربيتى وانسانسازى مىکرد.
شاخص ششم به اقتدار و عزت است جامعه و نظام نبوى تو سرى خور وابسته ، دنبالهرو و دست حاجت به سوى اين و آن دراز کن نيست عزيز ،مقتدر و تصميمگير است صلاح خود را که شناخت براى تامين آن تلاش مىکند وکار خود را پيش مىبرد.
شاخص هفتم کار ،حرکت و پيشرفت دائمى است توقف در نظام نبوى وجود ندارد بهطور مرتب حرکت، کار و پيشرفت است اتفاق نمىافتد که يک زمان بگويند :که ديگر تمام شد؛ حال بنشينيم واستراحت کنيم اين وجود ندارد . البته اين کار، کار لذت آور وشادى بخش است کارخستگىآور ،کسلکننده ،ملول کننده و تعب آورندهاى نيست کارى است که به انسان نشاط ، نيرو و شوق مىدهد.(5)
پيغمبر (ص) به مجرد اينکه وارد مدينه شد کار را شروع کرد از جمله شگفتىهاى زندگى آن حضرت اين است که در طول اين 10 سال يک لحظه را هدر نداد ديده نشده که پيغمبر(ص) از نشاندن نور معنويت ، هدايت ، تعليم وتربيت لحظهاى باز ماند بيدارى او خواب او ، مسجد او، خانه او ، ميدان جنگ او، درکوچه و بازار رفتن او ،معاشرت خانوادگى او ، وجود او - هر کجا که بود - درس بود. کسى که همه تاريخ را مسخر فکر خود کرد وروى آن اثر گذاشت به طورى که بسيارى از مفاهيم که قرنهاى بعد براى پيشرفت تقدس پيدا کرد مثل مفهوم مساوات ،برادرى ، عدالت و مردمسالارى همه تحت تاثير تعليم او بود.(6) از آنجا که شاخص دوم در اين نوشتار بهعنوان منظر اصلى بررسى يعنى شاخص قسط وعدل است براى تبيين بيشتر آن در 3 زيرشاخه اصلى با عناوين سيره فردى ، سيره اجتماعى وسيره مديريتى نبى مکرم اسلام (ص) بحث خواهيم کرد و در هر کدام با محوريت 3 اصل مهم و بنيادين مورد بررسى قرار مىدهيم .
رهبرى و مديريت نظام اسلامى در مصرف امکانات مسئوليت سنگينى دارد نوع مصرف او از امکاناتى که دراختيار دارد اولين شاخصه نظام اسلامى است ومحکى روشن دراينکه ببينيم چه ميزان درمسير آرمانهاى اسلامى حرکت مىکنيم و چقدر با مشکل مواجهيم زيرا مديريت وحتى وابستگان نزديک آن از الگودهى شديدى براى نيروها برخوردارند .(7) منطق عملى پيامبر (ص) چنين بود ساده و بىپيرايه ، مردمى ومانند مردم ضعيف وبه دور از تجملات ، اتلافها و رفت و آمدهاى ظاهرى وتشريفات. سيرهنويسان درباره ايشان گفتهاند: کان رسول الله (ص) خفيف الموونه وکثير المعونه (8) در عين اينکه در زندگى کم خرج بودند ولى پرکار بودند و داراى حياتى پربرکت بودند. طبيعى است که ميان خفيفالموونه بودن وکثيرالمعونه بودن رابطهاى تنگاتنگ بر قرار باشد انسان عافيت طلب وکاخ نشين نمىتواند کثيرالموونه باشد.
شاگرد اول کلاس سيره نبوى اميرالمومنين (ع) مىفرمايند: خداى تعالى بر پيشوايان حق واجب فرموده که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى و تنگدستى او را پريشان ونگران نسازند.
2-1- اصل حفظ حدودالله:
پيامبر اکرم(ص) حافظ حدود بودند زيرا حافظ دين واسلام بودند و اسلام به تمام حد ومرز است.آنچه که در حيات پيامبر اکرم (ص) بهعنوان يک اصل مطلق در تمام امور وکليه مراحل مىتوان مشاهده کرد اصل حفظ حدود ومرزهاى الهى است. رعايت اين اصل نه تنها در برخورد با مومنان و مسلمانان لازم است بلکه در برخورد با کافران ومشرکان وحتى دشمنان حربى نيز لازم است موضوع مهم در اين بحث تصلب و سختکوش در حفظ حدود و اجراى آن است خداوند انسانهاى مومن را دعوت مىکند به تصلب در حفظ واجراى حدود و اينکه در اين وادى جاى تساهل ، تسامح ورفق ومدارا نيست : محمد رسولالله والذين معه اشداء على الکفار رحماء بينهم (فتح 29)
در پايان اين اصل جا دارد که اين نصيحت اميرالمومنين را آويزه گوش خود کنيم که : اوحفطتم حدودالله سبحانه لجعل کم من فضله الموعود يعنى اگر حافظ حدود خداى سبحان باشيد او دراعطاى فضل وعده داده شده،به شما تعجيل خواهد کرد.(10)
قيام آن حضرت قيام براى برپايى قسط وعدالت بود وچنان قيام کرد که اميرالمومنين شاگر بىهمتاى کلاس درسش در وصف استاد يگانهاش چنين فرموده است: دين حق را به حق آشکار کرد از نادرستىها وباطلهايى که سروصدا به راه انداخته بود جلوگيرى کرد و صولت گمراهىها را در هم شکست همانطور که باتمام قدرت سنگينى بار رسالت را تحمل کرد و به فرمان خدا قيام نمود و به سرعت در راه رضا وخشنودى او گام برداشت وحتى يک قدم هم عقبگرد نکرد. اراده محکمش ،سست نگشت و در قبول و پذيرش وحى نيرومند بود پيمان رسالت را حافظ ونگهدار بود آن چنان در اجراى فرمان خداوند کوشش کرد که شعله فروزان حق راآشکار و راه براى جاهلان روشن ساخت و دلهايى که در فتنه وگناه فرو رفته بودند به واسطه او هدايت شدند. پرچمهاى حق را بر افراشت واحکام زنده اسلام را برپا کرد.(11)
در نظر پيشواى عدالت پيشگان ،ملاک سياست، عدل است و رياستى مانند عدل در سياست نيست و عامل بقاى حکومت و سلامت آن عدالت است زيرا هيچ چيزى چون عدالت موجب عمران و آبادى سرزمينها نمىشودکه همين آبادانى و رضايت تودهها بهترين عامل بقاى حکومتها و حفاظت آن از آسيبها و آفتهاست.
2-2- اصل اهتمام به امور مستضعفان :
پيامبر اکرم (ص) رحمه للعالمين است او رحمت واسعهاى است براى همه و رحمت خاصهاى است براى مستضعفان صالح به بيان امام امت (رض) اسلام براى همه است اسلام از توده پيدا شده است و براى توده کار مىکند اسلام از طبقه بالا پيدا نشده است . پيغمبر اکرم از همين جمعيت پايين بود از بين جمعيت پا شد و قيام کرد . اصحاب او از همين مردم پايين بودند ازاين طبقه سوم بودند آن طبقه بالا مخالفين پيغمبر اکرم بودند پيامبر اکرم از همين توده پيدا شده است و براى همين جمعيت، همين ملت قيام کرده است به نفع همين ملت احکام آمده است.(12)
خاتم پيامبران الهى خود را ازمسکينان ومستضعفان مىدانست وهرگز از اين شان وروحيه دور نگشت محبوبترين نامها براى آن حضرت آن بود که وى را مسکين بنامند. وى خود را از آنان و براى آنان مىدانست. مستضعفان صالح گرامىترين انسانها نزد رسول خدا(ص) بودند. آن حضرت به محرومان عشق مىورزيدند و آنان را بزرگ وعزيز مىداشتند و به اميرالمومنين (ع) سفارش مىکرد که يا علي! ان الله جعل الفقرامانه عند خلقه(13)
نبى اکرم(ص) نه تنها خود را ملزم به رسيدگى به حال مستضعفين و مساکين مىدانست که تمام هم او برهم سطح کردن زندگى خويش با آنها بود و خود را در آنها مىدانست پس ازنزول آيه واصبرنفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداوه والعشى يريدون وجهه و لا تعد عيناک منهم تريد زينه الحياه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه و کاناره قروطا (کهف 28)
که آن حضرت چنين دعا فرمودند: اللهم احينى مسکينا وامتنى مسکينا واحشرنى فى زهره المساکين يعنى پروردگارا مرا مسکين زنده بدار و مسکين بميران ودر روز قيامت مرا در زمره مساکين محشور فرما.
3-2- اصل مقابله با مستکبران
کسانى که طرفدار عدالت هستند درمقابل زورگويان و زياده طلبان و متجاوزان به حقوق انسانها بايد خود را به قدرت مجهز کنند. لذا ما شاهد آنيم که از روزى که نظام اسلامى بوجود آمد- يعنى اسلام مجهز به قدرت يک ملت بزرگ وامکانات يک کشور ودولت بزرگ شد- دشمنان اسلام حرکت اسلام راجدى گرفتند و علاقهمندان و طرفداران اسلام هم در اطراف واکناف عالم اميدوار شدند. بسيارى ازپيغمبران در ميدان مبارزه وجهاد مقدس و قتال قدم گذاشتند؛ و کاين من نبى قاتل معه ربيون کثيرا (آل عمران ، 146)
کسانى که خيال مىکنند اسلام بايد برود و در گوشهاى بنشيند و مردان اسلام ودين فقط زبان نصيحت را به کار گيرند اينها دانسته يا ندانسته همان چيزى را مىگويند که مراکز قدرت جهانى آن را مىخواهندو آرزو مىکنند . مراکز قدرت استکبارى از اينکه رهبران اسلامى در هر گوشهاى از دنيا بنشينند وگاهى پيامى بدهند ويک کلمه حرفى بزنند - همچنان که رهبران مسيحى در هر قضيهاى پيامى مىدهند نصيحتى مىکنند و جملهاى مىگويند - هيچ ترسى ندارند مىدانند اين خطرى براى آنها نيست. رسول مکرم اسلام(ص) در سه بعد نبرد کرده است. بعدعقيدتي، بعد سياسى و بعد نظامى در اين سه بعد با سه جريان در جهاد بودهاند يعنى با شرک، کفر ونفاق . همه دوران رسالت آن حضرت به مبارزه بااينان گذشته است بهطورى که بنابر بعضى اقوال، رسول خدا(ص) در دوران رسالت خويش مدتى پس از اذن قتال حدودصدجنگ را براى مقابله با مستکبران تدارک ديدند. يعنى تقريبا بهطور متوسط در هر ماه يک جنگ تدارک ديده شده است.
منطق قرآن بيانگر آن است که دين حق و آئين يگانه پرستى جز با دفاع ومقابله با مستکبران وجلوگيرى از تاثير عوامل فساد ، باقى وپابرجا نمىماند.
در قرآن کريم در مقام دعوت به جهاد چنين آمده است: يا ايها الذين امنوا استجيبوالله و للرسول ازادعاکم لما يحييکم (انفال 124 )دراينجا جنگ وجهاد چه بهعنوان دفاع از مسلمانان يااساس اسلام باشد وچه بهعنوان جهادوجنگ ابتدايى زنده کننده وموجب حيات اجتماع انسانى دانسته است زيرا شرک به خدا موجب هلاکت انسانيت و مرگ فطرت است چه اينکه انسانيت انسان به خداپرستى و اقتضاى فطرتش - يعنى توحيد است و با پشت کردن به آن به انسانيت و فطرت خويش پشت مىکند بنابراين مبارزه با شرک و مقابله با مستکبران ودفاع از حق فطرى انسانى به منزله بازگرداندن حيات انسانى وبازگشت دادن روح به قالب اجتماع وزنده کردن آن است با همين نگرش است که همه خيرونيکويى در سايه مبارزه ، جنگ ومقابله با مستکبران به دست مىآيد. چنانکه امام صادق (ع) از رسول خدا(ص) نقل فرمودهاند:الخير کله فى السيف و تحت ظل السيف ولا يقيم الناس الاالسيف و السيوف متعاليه الجنه و النار يعنى همه خيرها در شمشير و در سايه آن است و مردم قيام نمىکنند مگر به واسطه شمشير و شمشيرها کليد بهشت وجهنم هستند.
رسول گرامى اسلام (ص) پرهيز داشت که ميان وى و مردم حاجبى وجود داشته باشد وچيزى مانع ارتباط مستقيم آن حضرت ومردم باشد بهطورى که سخن ايشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلات را براى وى طرح نکنند .رسول خدا (ص) درعين پيوند و نزديکى با مردم اعمال مديريت مىکرد. نقل شده است که مردى در برخورد با پيامبر (ص) دستپاچه شد پس آن حضرت او را مخاطب قرار داد وگفت: راحت باش من که پادشاه نيستم ؛ من فرزند همان زنى هستم که گوشت خشکيده مىخورد. آن حضرت با همه افراد جامعه نشست وبرخاست مىکرد و با فقرا همقدم مىشد ودعوت همگان را اجابت مىنمود. به عيادت بيماران مىرفت و در تشييع مردگان شرکت مىجست و بدون محافظ ميان دشمنان مىرفت و درعين نزديکى به مردم آنان را به خوبى اداره مىکرد. با آنکه زمامدار ايشان بود سخت مورد علاقه و محبت مردم قرار مىگرفت در همه سختىها با آنان بود و دوست نداشت امتيازى برايشان داشته باشد .
2-3- اصل جلوگيرى از سوء استفادههاى اطرافيان
پيامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خود به هيچ عنوان به کسى از اطرافيان و وابستگانش اجازه نداد به سبب نزديکى با آن حضرت وخويشاوندى با وى گامى در جهت سوء استفاده بردارند يا ازامتيازى برخوردار شوند از امام صادق (ع) روايت شده است که وقتى آيه زکات نازل شد از آنجا که يکى از مصارف زکات عاملين عليهما - يعنى کارکنانى که براى جمعآورى آن کار مىکنند - است. عدهاى از بنىهاشم نزد پيامبر (ص) آمدند و از آن حضرت تقاضا کردند که به سبب خويشاوندى جمعآورى زکات را به آنان واگذار کند و درنتيجه سهمى از زکات از آن ايشان باشد. رسول خدا(ص) به آنان فرمود: صدقه وزکات بر من و بنىهاشم حرام است. حضرت فرمود: من کسى را بر شما ترجيح نمىدهم پس بدان چه خدا و رسولش براى شما بدان رضايت دادهاند راضى باشيد. آنان نيز اظهار رضايت کردند ورفتند(16) رسول خدا(ص) تاکيد داشتند که خويشاوندان دريابند که آن حضرت خيرخواه و دوستدار ايشان است و اينکه به آنان اجازه نمىدهد به واسطه خويشاوندى و نزديکى با آن حضرت از امکانات ويژهاى برخوردار شودصلاح ايشان است. ايشان تاکيد داشتند که اطرافيان دريابند که هرکس در گرواعمال خود است وکسى به سبب خويشاوندى با آن حضرت بدون عمل صالح رستگار نخواهد شد.
وقتى که در جنگ بنىقريظه مردهاى آنرا گرفتند وخائنهايشان را به قتل رساندند وبقيه را اسيرکردند و اموال وثروت بنىقريظه راآوردند چند نفر از امهات مومنين - که يکى همان جناب امالمومنين زينب بنت حجش است ،يکى امالمومنين عايشه است،يکى امالمومنين حفصه است- به پيامبر (ص) عرض کردند که يا رسولالله! اين همه طلا واين همه ثروت از يهود آمد يک مقدار هم به ما بده اما پيامبر اکرم(ص) با اينکه زنها مورد علاقهاش بودند و به آنها محبت داشت - ولى حاضر نشد به خواسته آنها عمل کند- بعد که زياد اصرار کردند پيامبر (ص) نسبت به آنها حالت کنارهگيرى به خود گرفت يک ماه از زنان خودش دورى کرد که ازاو چنان توقعى کردند بعد آيات شريفه سوره احزاب نازل شد : يا نساءالنبى لستن کاحد من النساء (احزاب 32) يا ايها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحيوه الدنيا وزينتها فتعالين امتعکن واسرحکن سراحا جميلا و ان کنتن تردن الله ورسوله والدار الاخره فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظيما(احزاب 29،28) پيامبر (ص) فرمود: اگر مىخواهيد با من زندگى کنيد ،زندگى زاهدانه است و تخطى از قانون ممکن نيست (23/2/79)
رسول گرامى اسلام (ص) پرهيز داشت که ميان وى و مردم حاجبى وجود داشته باشد وچيزى مانع ارتباط مستقيم آن حضرت ومردم باشد بهطورى که سخن ايشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلات را براى وى طرح نکنند
اشاره:
لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجواالله و اليوم الاخر و ذکر الله کثيرا(احزاب 21)
دوران نبوت نبى مکرم اسلام (ص) به دو قسمت عمده تقسيم مىشود سيزده سال آن در مکه به مبارزه با عقايد باطل والحادى سپرى شد و ده سال باقيمانده آن، صرف ساختن جامعهاى برمبناى شاخصهاى اصلى مدينه فاضله گشت.
دوران 10 ساله حاکميت اسلام در مدينه که فصل دوم دوران بيست و سه ساله پيغمبر (ص) يکى ازدرخشانترين دورههاى حکومت در طول تاريخ بشرى است که دوران شالوده ريزى نظام اسلامى وساختن يک الگو ونمونه از حاکميت اسلام براى همه زمانها و دورانهاى تاريخ انسان وهمه مکانهاست. البته اين الگو يک الگوى کامل است ومثل آن را ديگر، در هيچ دورانى سراغ نداريم. لکن با نگاه به اين الگوى کامل مىشود شاخصها را شناخت . اين شاخص براى افراد شيعه ومسلمانها علامتهايى است که بايد به وسيله آنها نسبت به نظامها وانسانها قضاوت کنند.(1)
معرفى پيامبر (ص) بهعنوان اسوه حسنه در واقع بيانگر بزرگترين تفاوت ميان مکتب انبيا وغير آن است چرا که مکتب انبيا از خصوصيت عملى بودن وتوجه به عينيت داشتن برخوردار است در مکتب انبيا نمونهاى براى پيروى عملى ارائه مىشود؛ نمونهاى که روشهاى عملى او در کليه شئون فردي، اجتماعى ، سياسي، فرهنگى و... قابل دستيابى و پيروى عملى وعمل ازجانب پيروان مکتب است . اين موضوع در دين اسلام شاخصتر ، جدىتر و روشنتر مطرح است چرا که اسلام آخرين دين الهى است؛ لذا لازم است امتها،نمونهاى تمام عيار وقابل پيروى براى همه زمانها در تمام شرايط داشته باشند. با توجه به اين امر مىبينيم که حضرت امير(ع) ،پيامبر(ص) را بهعنوان نمونهاى براى کسى که بخواهد بهترين ومحبوبترين بندگان نزدخداوند باشد وهمچنين يک الگوى کافى معرفى نمايد ولقدکان فىرسولالله صلى الله عليه و آله وسلم کاف فىالاسوه(2) چرا که دين يک امر ذهنى نيست فقط ايمان و اعتقاد قلبى نيست بلکه چنانکه به صراحت از مجموع آيات و روايات بسيارى روشن مىشود پيوند ايمان وعمل ، پيوندى اجتنابناپذير است حال بايد به کدام هدايت روى آورد؟ در واقع انسان تعالى طلب چارهاى ندارد جز آنکه به بهترين ومحکمترين ملکها دست آويزد وهدايت خويش رادر الگويى کامل جستجو کند ،«واقتدو ابهدى بنسيکم فانه افضل الهدى واسنتوا بسنه فانها بهدى السنن»
تحليل سيره نبى مکرم اسلام (ص) هنگامى که به مقطع هجرت آن حضرت از مکه به مدينه مىرسيم اين حادثه را از منظرهاى گوناگون مىتوان تحليل نمود.
تصميم آن حضرت براى ارائه يک الگوى عملى براى آيندگان هدفى است که رهبر معظم انقلاب آن را عامل اصلى هجرت معرفى کردند.
به هر حال هدف پيغمبر از هجرت به مدينه اين بود که با محيط ظالمانه و طاغوتى ، فاسد وسياسى ،اقتصادى واجتماعىاى که آن روز در سرتاسر دنيا حاکم بود مبارزه کند ولى هدف فقط مبارزه با کفار مکه نبود مسئله، مسئله جهانى بود. پيامبر اکرم (ص)اين هدف را دنبال مىکرد که هر جا زمينه مساعد بود بذر انديشه وعقيده را بپاشد با اين اميد که در زمان مساعد اين بذر سبز خواهد شد.
هدف اين بود که پيام آزادى ، بيدارى وخوشبختى انسان به همه دلها برسد اين امر جز با ايجاد يک نظام نمونه والگو امکانپذير نبود. لذا پيغمبر (ص) به مدينه آمد تا اين نظام نمونه رابه وجودآورد اينکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند وبعدىها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزديک کنند بسته به همت آنهاست پيغمبر (ص) نمونه را مىسازد وبه همه بشريت و تاريخ ارائه مىکند.(4)
اما نظام الگويى که قرار است تا ابد نمونه عملى وعينى حکومتدارى باشد چه شاخص وويژگىهايى دارد؟ مسلما ويژگىهاى اين حکومت نيز به ويژگىهايى بىبديل يا کمنظير است که تمامى آنها به صورت تمام ،کمال و يکجا در حکومت ديگرى جمع نشده است. رهبر معظم انقلاب اين شاخصها را در 7دسته طبقهبندى مىنمايند که مسلما ملاک ارزيابى شعار و عمل هر دولت مدعى اسلاميت اين شاخصها خواهد بود.
شاخص اول ايمان ومعرفت است انگيزه و موتور پيشبرنده حقيقى درنظام نبوى ايمانى است که از سرچشمه دل و فکر مردم مىجوشد و دست ، بازو و پا وجود آنها را در جهت صحيح به حرکت درمىآورد .پس شاخص اول عبارت است از دميدن و تقويت روح ايمان ومعنويت و دادن اعتقاد وانديشه درست به افرادى است که پيامبر اين را از مکه شروع کرد ومدينه پرچمش را با قدرت بالا برد. شاخص دوم قسط وعدل است اساس کار بر عدالت و قسط ورساندن هر حقى به حقدار بدون هيچ ملاحظه است که اهم بحث ما نيز در اين زمينه است که در ادامه خواهد آمد .
شاخص دوم علم ومعرفت است. در نظام نبوى پايه هر چيز دانستن ، شناختن ،آگاهى و بيدارى است. کسى را کورکورانه به سمتى حرکت نمىدهند مردم را با آگاهى ، معرفت و قدرت تشخيص- به نيروى فعال نه نيروى منفعل - بدل مىکنند. درهمين زمينه مناسب است به اين نکته نيز توجه شود که خداوندکريم در قرآن چنين مىفرمايد : لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهم الکتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط ( حديد 25)
شاخص چهارم صفا واخوت است درنظام نبوى درگيرىهاى برخاسته ازانگيزهاى خرافى شخصى به سود طلبى ومنفعت طلبى مبغوض است و با آن مبارزه مىشود. فضا، فضاى صميميت ، اخوت وبرادرى همدلى است. شاخص پنجم صلاح اخلاقى ورفتارى است . انسانها راتزکيه و ازمفاسد و رذايل اخلاقى پيراسته وپاک مىکند انسان با اخلاق وزکى مىسازد و - «يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمه (جمعه 2) و آنها را تزکيه مىسازد وبه آنها کتاب و حکمت مىآموزد تزکيه يکى از آن پايههاى اصلى است يعنى پيامبر روى يکايک افراد کار تربيتى وانسانسازى مىکرد.
شاخص ششم به اقتدار و عزت است جامعه و نظام نبوى تو سرى خور وابسته ، دنبالهرو و دست حاجت به سوى اين و آن دراز کن نيست عزيز ،مقتدر و تصميمگير است صلاح خود را که شناخت براى تامين آن تلاش مىکند وکار خود را پيش مىبرد.
شاخص هفتم کار ،حرکت و پيشرفت دائمى است توقف در نظام نبوى وجود ندارد بهطور مرتب حرکت، کار و پيشرفت است اتفاق نمىافتد که يک زمان بگويند :که ديگر تمام شد؛ حال بنشينيم واستراحت کنيم اين وجود ندارد . البته اين کار، کار لذت آور وشادى بخش است کارخستگىآور ،کسلکننده ،ملول کننده و تعب آورندهاى نيست کارى است که به انسان نشاط ، نيرو و شوق مىدهد.(5)
پيغمبر (ص) به مجرد اينکه وارد مدينه شد کار را شروع کرد از جمله شگفتىهاى زندگى آن حضرت اين است که در طول اين 10 سال يک لحظه را هدر نداد ديده نشده که پيغمبر(ص) از نشاندن نور معنويت ، هدايت ، تعليم وتربيت لحظهاى باز ماند بيدارى او خواب او ، مسجد او، خانه او ، ميدان جنگ او، درکوچه و بازار رفتن او ،معاشرت خانوادگى او ، وجود او - هر کجا که بود - درس بود. کسى که همه تاريخ را مسخر فکر خود کرد وروى آن اثر گذاشت به طورى که بسيارى از مفاهيم که قرنهاى بعد براى پيشرفت تقدس پيدا کرد مثل مفهوم مساوات ،برادرى ، عدالت و مردمسالارى همه تحت تاثير تعليم او بود.(6) از آنجا که شاخص دوم در اين نوشتار بهعنوان منظر اصلى بررسى يعنى شاخص قسط وعدل است براى تبيين بيشتر آن در 3 زيرشاخه اصلى با عناوين سيره فردى ، سيره اجتماعى وسيره مديريتى نبى مکرم اسلام (ص) بحث خواهيم کرد و در هر کدام با محوريت 3 اصل مهم و بنيادين مورد بررسى قرار مىدهيم .
1- سيره فردى
رهبرى و مديريت نظام اسلامى در مصرف امکانات مسئوليت سنگينى دارد نوع مصرف او از امکاناتى که دراختيار دارد اولين شاخصه نظام اسلامى است ومحکى روشن دراينکه ببينيم چه ميزان درمسير آرمانهاى اسلامى حرکت مىکنيم و چقدر با مشکل مواجهيم زيرا مديريت وحتى وابستگان نزديک آن از الگودهى شديدى براى نيروها برخوردارند .(7) منطق عملى پيامبر (ص) چنين بود ساده و بىپيرايه ، مردمى ومانند مردم ضعيف وبه دور از تجملات ، اتلافها و رفت و آمدهاى ظاهرى وتشريفات. سيرهنويسان درباره ايشان گفتهاند: کان رسول الله (ص) خفيف الموونه وکثير المعونه (8) در عين اينکه در زندگى کم خرج بودند ولى پرکار بودند و داراى حياتى پربرکت بودند. طبيعى است که ميان خفيفالموونه بودن وکثيرالمعونه بودن رابطهاى تنگاتنگ بر قرار باشد انسان عافيت طلب وکاخ نشين نمىتواند کثيرالموونه باشد.
شاگرد اول کلاس سيره نبوى اميرالمومنين (ع) مىفرمايند: خداى تعالى بر پيشوايان حق واجب فرموده که خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندى و تنگدستى او را پريشان ونگران نسازند.
2-1- اصل حفظ حدودالله:
پيامبر اکرم(ص) حافظ حدود بودند زيرا حافظ دين واسلام بودند و اسلام به تمام حد ومرز است.آنچه که در حيات پيامبر اکرم (ص) بهعنوان يک اصل مطلق در تمام امور وکليه مراحل مىتوان مشاهده کرد اصل حفظ حدود ومرزهاى الهى است. رعايت اين اصل نه تنها در برخورد با مومنان و مسلمانان لازم است بلکه در برخورد با کافران ومشرکان وحتى دشمنان حربى نيز لازم است موضوع مهم در اين بحث تصلب و سختکوش در حفظ حدود و اجراى آن است خداوند انسانهاى مومن را دعوت مىکند به تصلب در حفظ واجراى حدود و اينکه در اين وادى جاى تساهل ، تسامح ورفق ومدارا نيست : محمد رسولالله والذين معه اشداء على الکفار رحماء بينهم (فتح 29)
در پايان اين اصل جا دارد که اين نصيحت اميرالمومنين را آويزه گوش خود کنيم که : اوحفطتم حدودالله سبحانه لجعل کم من فضله الموعود يعنى اگر حافظ حدود خداى سبحان باشيد او دراعطاى فضل وعده داده شده،به شما تعجيل خواهد کرد.(10)
2- سيره اجتماعى
قيام آن حضرت قيام براى برپايى قسط وعدالت بود وچنان قيام کرد که اميرالمومنين شاگر بىهمتاى کلاس درسش در وصف استاد يگانهاش چنين فرموده است: دين حق را به حق آشکار کرد از نادرستىها وباطلهايى که سروصدا به راه انداخته بود جلوگيرى کرد و صولت گمراهىها را در هم شکست همانطور که باتمام قدرت سنگينى بار رسالت را تحمل کرد و به فرمان خدا قيام نمود و به سرعت در راه رضا وخشنودى او گام برداشت وحتى يک قدم هم عقبگرد نکرد. اراده محکمش ،سست نگشت و در قبول و پذيرش وحى نيرومند بود پيمان رسالت را حافظ ونگهدار بود آن چنان در اجراى فرمان خداوند کوشش کرد که شعله فروزان حق راآشکار و راه براى جاهلان روشن ساخت و دلهايى که در فتنه وگناه فرو رفته بودند به واسطه او هدايت شدند. پرچمهاى حق را بر افراشت واحکام زنده اسلام را برپا کرد.(11)
در نظر پيشواى عدالت پيشگان ،ملاک سياست، عدل است و رياستى مانند عدل در سياست نيست و عامل بقاى حکومت و سلامت آن عدالت است زيرا هيچ چيزى چون عدالت موجب عمران و آبادى سرزمينها نمىشودکه همين آبادانى و رضايت تودهها بهترين عامل بقاى حکومتها و حفاظت آن از آسيبها و آفتهاست.
2-2- اصل اهتمام به امور مستضعفان :
پيامبر اکرم (ص) رحمه للعالمين است او رحمت واسعهاى است براى همه و رحمت خاصهاى است براى مستضعفان صالح به بيان امام امت (رض) اسلام براى همه است اسلام از توده پيدا شده است و براى توده کار مىکند اسلام از طبقه بالا پيدا نشده است . پيغمبر اکرم از همين جمعيت پايين بود از بين جمعيت پا شد و قيام کرد . اصحاب او از همين مردم پايين بودند ازاين طبقه سوم بودند آن طبقه بالا مخالفين پيغمبر اکرم بودند پيامبر اکرم از همين توده پيدا شده است و براى همين جمعيت، همين ملت قيام کرده است به نفع همين ملت احکام آمده است.(12)
خاتم پيامبران الهى خود را ازمسکينان ومستضعفان مىدانست وهرگز از اين شان وروحيه دور نگشت محبوبترين نامها براى آن حضرت آن بود که وى را مسکين بنامند. وى خود را از آنان و براى آنان مىدانست. مستضعفان صالح گرامىترين انسانها نزد رسول خدا(ص) بودند. آن حضرت به محرومان عشق مىورزيدند و آنان را بزرگ وعزيز مىداشتند و به اميرالمومنين (ع) سفارش مىکرد که يا علي! ان الله جعل الفقرامانه عند خلقه(13)
نبى اکرم(ص) نه تنها خود را ملزم به رسيدگى به حال مستضعفين و مساکين مىدانست که تمام هم او برهم سطح کردن زندگى خويش با آنها بود و خود را در آنها مىدانست پس ازنزول آيه واصبرنفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداوه والعشى يريدون وجهه و لا تعد عيناک منهم تريد زينه الحياه الدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هواه و کاناره قروطا (کهف 28)
که آن حضرت چنين دعا فرمودند: اللهم احينى مسکينا وامتنى مسکينا واحشرنى فى زهره المساکين يعنى پروردگارا مرا مسکين زنده بدار و مسکين بميران ودر روز قيامت مرا در زمره مساکين محشور فرما.
3-2- اصل مقابله با مستکبران
کسانى که طرفدار عدالت هستند درمقابل زورگويان و زياده طلبان و متجاوزان به حقوق انسانها بايد خود را به قدرت مجهز کنند. لذا ما شاهد آنيم که از روزى که نظام اسلامى بوجود آمد- يعنى اسلام مجهز به قدرت يک ملت بزرگ وامکانات يک کشور ودولت بزرگ شد- دشمنان اسلام حرکت اسلام راجدى گرفتند و علاقهمندان و طرفداران اسلام هم در اطراف واکناف عالم اميدوار شدند. بسيارى ازپيغمبران در ميدان مبارزه وجهاد مقدس و قتال قدم گذاشتند؛ و کاين من نبى قاتل معه ربيون کثيرا (آل عمران ، 146)
کسانى که خيال مىکنند اسلام بايد برود و در گوشهاى بنشيند و مردان اسلام ودين فقط زبان نصيحت را به کار گيرند اينها دانسته يا ندانسته همان چيزى را مىگويند که مراکز قدرت جهانى آن را مىخواهندو آرزو مىکنند . مراکز قدرت استکبارى از اينکه رهبران اسلامى در هر گوشهاى از دنيا بنشينند وگاهى پيامى بدهند ويک کلمه حرفى بزنند - همچنان که رهبران مسيحى در هر قضيهاى پيامى مىدهند نصيحتى مىکنند و جملهاى مىگويند - هيچ ترسى ندارند مىدانند اين خطرى براى آنها نيست. رسول مکرم اسلام(ص) در سه بعد نبرد کرده است. بعدعقيدتي، بعد سياسى و بعد نظامى در اين سه بعد با سه جريان در جهاد بودهاند يعنى با شرک، کفر ونفاق . همه دوران رسالت آن حضرت به مبارزه بااينان گذشته است بهطورى که بنابر بعضى اقوال، رسول خدا(ص) در دوران رسالت خويش مدتى پس از اذن قتال حدودصدجنگ را براى مقابله با مستکبران تدارک ديدند. يعنى تقريبا بهطور متوسط در هر ماه يک جنگ تدارک ديده شده است.
منطق قرآن بيانگر آن است که دين حق و آئين يگانه پرستى جز با دفاع ومقابله با مستکبران وجلوگيرى از تاثير عوامل فساد ، باقى وپابرجا نمىماند.
در قرآن کريم در مقام دعوت به جهاد چنين آمده است: يا ايها الذين امنوا استجيبوالله و للرسول ازادعاکم لما يحييکم (انفال 124 )دراينجا جنگ وجهاد چه بهعنوان دفاع از مسلمانان يااساس اسلام باشد وچه بهعنوان جهادوجنگ ابتدايى زنده کننده وموجب حيات اجتماع انسانى دانسته است زيرا شرک به خدا موجب هلاکت انسانيت و مرگ فطرت است چه اينکه انسانيت انسان به خداپرستى و اقتضاى فطرتش - يعنى توحيد است و با پشت کردن به آن به انسانيت و فطرت خويش پشت مىکند بنابراين مبارزه با شرک و مقابله با مستکبران ودفاع از حق فطرى انسانى به منزله بازگرداندن حيات انسانى وبازگشت دادن روح به قالب اجتماع وزنده کردن آن است با همين نگرش است که همه خيرونيکويى در سايه مبارزه ، جنگ ومقابله با مستکبران به دست مىآيد. چنانکه امام صادق (ع) از رسول خدا(ص) نقل فرمودهاند:الخير کله فى السيف و تحت ظل السيف ولا يقيم الناس الاالسيف و السيوف متعاليه الجنه و النار يعنى همه خيرها در شمشير و در سايه آن است و مردم قيام نمىکنند مگر به واسطه شمشير و شمشيرها کليد بهشت وجهنم هستند.
3-سيره مديريتى
رسول گرامى اسلام (ص) پرهيز داشت که ميان وى و مردم حاجبى وجود داشته باشد وچيزى مانع ارتباط مستقيم آن حضرت ومردم باشد بهطورى که سخن ايشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلات را براى وى طرح نکنند .رسول خدا (ص) درعين پيوند و نزديکى با مردم اعمال مديريت مىکرد. نقل شده است که مردى در برخورد با پيامبر (ص) دستپاچه شد پس آن حضرت او را مخاطب قرار داد وگفت: راحت باش من که پادشاه نيستم ؛ من فرزند همان زنى هستم که گوشت خشکيده مىخورد. آن حضرت با همه افراد جامعه نشست وبرخاست مىکرد و با فقرا همقدم مىشد ودعوت همگان را اجابت مىنمود. به عيادت بيماران مىرفت و در تشييع مردگان شرکت مىجست و بدون محافظ ميان دشمنان مىرفت و درعين نزديکى به مردم آنان را به خوبى اداره مىکرد. با آنکه زمامدار ايشان بود سخت مورد علاقه و محبت مردم قرار مىگرفت در همه سختىها با آنان بود و دوست نداشت امتيازى برايشان داشته باشد .
2-3- اصل جلوگيرى از سوء استفادههاى اطرافيان
پيامبر اکرم (ص) در تمام دوران رسالت خود به هيچ عنوان به کسى از اطرافيان و وابستگانش اجازه نداد به سبب نزديکى با آن حضرت وخويشاوندى با وى گامى در جهت سوء استفاده بردارند يا ازامتيازى برخوردار شوند از امام صادق (ع) روايت شده است که وقتى آيه زکات نازل شد از آنجا که يکى از مصارف زکات عاملين عليهما - يعنى کارکنانى که براى جمعآورى آن کار مىکنند - است. عدهاى از بنىهاشم نزد پيامبر (ص) آمدند و از آن حضرت تقاضا کردند که به سبب خويشاوندى جمعآورى زکات را به آنان واگذار کند و درنتيجه سهمى از زکات از آن ايشان باشد. رسول خدا(ص) به آنان فرمود: صدقه وزکات بر من و بنىهاشم حرام است. حضرت فرمود: من کسى را بر شما ترجيح نمىدهم پس بدان چه خدا و رسولش براى شما بدان رضايت دادهاند راضى باشيد. آنان نيز اظهار رضايت کردند ورفتند(16) رسول خدا(ص) تاکيد داشتند که خويشاوندان دريابند که آن حضرت خيرخواه و دوستدار ايشان است و اينکه به آنان اجازه نمىدهد به واسطه خويشاوندى و نزديکى با آن حضرت از امکانات ويژهاى برخوردار شودصلاح ايشان است. ايشان تاکيد داشتند که اطرافيان دريابند که هرکس در گرواعمال خود است وکسى به سبب خويشاوندى با آن حضرت بدون عمل صالح رستگار نخواهد شد.
وقتى که در جنگ بنىقريظه مردهاى آنرا گرفتند وخائنهايشان را به قتل رساندند وبقيه را اسيرکردند و اموال وثروت بنىقريظه راآوردند چند نفر از امهات مومنين - که يکى همان جناب امالمومنين زينب بنت حجش است ،يکى امالمومنين عايشه است،يکى امالمومنين حفصه است- به پيامبر (ص) عرض کردند که يا رسولالله! اين همه طلا واين همه ثروت از يهود آمد يک مقدار هم به ما بده اما پيامبر اکرم(ص) با اينکه زنها مورد علاقهاش بودند و به آنها محبت داشت - ولى حاضر نشد به خواسته آنها عمل کند- بعد که زياد اصرار کردند پيامبر (ص) نسبت به آنها حالت کنارهگيرى به خود گرفت يک ماه از زنان خودش دورى کرد که ازاو چنان توقعى کردند بعد آيات شريفه سوره احزاب نازل شد : يا نساءالنبى لستن کاحد من النساء (احزاب 32) يا ايها النبى قل لازواجک ان کنتن تردن الحيوه الدنيا وزينتها فتعالين امتعکن واسرحکن سراحا جميلا و ان کنتن تردن الله ورسوله والدار الاخره فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظيما(احزاب 29،28) پيامبر (ص) فرمود: اگر مىخواهيد با من زندگى کنيد ،زندگى زاهدانه است و تخطى از قانون ممکن نيست (23/2/79)
منابع :
1- بيانات رهبر معظم انقلاباسلامى در خطبههاى نمازجمعه تهران 28/2/80
2- نهجالبلاغه ،خطبه 160
3- همان، خطبه 116
4- ر.ک ماخذ 2
5، 6- همان
7 - اصول مديريت اسلامى والگوهاى آن ، ولى الله فقىپور ،ص 123
8- ارشاد انقلاب ،ص 115
9- نهجالبلاغه ، کلام 209
10- غررالحکم، ج 2، ص 144
11- نهجالبلاغه ،خطبه 72
12- در جستجوى راه امام از کلام امام ،دفتر اول ،ص 14
13- الکافى ، ج 2، ص 260
14- بحارالانوار ، ج 2،ص 46و17
15- الکافي، ج 5، ص 2
16- الکافى - ج 5، ص 2