مرد مورچهای (انت – من) چگونه به دنیای سینما راه پیدا کرد؟
برعکس تمامی ابرقهرمانانی که میشناسیم، «انت – من» (Ant-Man) نه زرهی آهنی به تن دارد نه می تواند یک تنه لشکری از دشمنان را تن به تن از پا دربیاورد. حکایت آفرینش این ابرقهرمان ریزنقش مارول، شباهت فراوانی به هم قطارانش دارد؛ هر چند او به خاطر تفاوتهایش زبانزد خاص و عام است. انت – من یا «مرد مورچه ای» آخرین شخصیت مشهور انتشار مارول است که سر از پردهی نقرهای درآورده. شخصیتی که کمتر کسی فکرش را میکرد با چنین استقبال خوبی مواجه شود. آن هم در روزگاری که ابرقهرمانانی همچون «فلش» از انتشارات «دیسی» با تواناییهایی به مراتب جذاب تر پشت خط پیش تولید باقی مانده اند. انت – من ثابت کرد که مارول قدرتمندترین و در عین حال پول سازترین استودیوی فیلم سازی فعلی جهان سینماست، طوری که حتی میتواند از تاریخ مصرف گذشتهترین و عجیبترین ابرقهرمانش نیز شخصیتی محبوب خلق کند.مرد مورچهای آغاز میکند
دانشمند باهوش و خلافکار فداکار
مثل بسیاری دیگر از ابرقهرمانان، تا کنون چندین شخصیت در قالب مرد مورچهای فرو رفته اند. هر چند برعکس بیشتر نمونههای داستانی، نسخهی دوم کتاب مصور مرد مورچهای از محبوبیت بیشتری نسبت به نمونهی اصلی اش برخوردار شد. طوری که حتی شخصیت اصلی فیلم سینمایی آن هم از روی قهرمان نسخهی دوم (و نه اول) کتاب مارول اقتباس شده.در قسمت اول داستان مارول، دکتر «هنری پیم» (یا همان «هنک پیم») دانشمند بزرگ است که پس از آزمایشهای فراون به فرمولی دست یافته که اندازهی بدن را تغییر داده و به او این قدرت را میدهد که خودش را به اندازهی یک مورچه، کوچک کند. به لطف چنین تحولی، پیم تصمیم میگیرد به یک ابرقهرمان تبدیل شود. او هم چنین از کلاهی استفاده میکند که به او قدرت هدایت مورچهها را میدهد.
پیم خیلی سریع، مشهور و به یکی از اعضای اصلی انتقام جویان مبدل میشود. در سال 1979، دومین مرد مورچهای به نام «اسکات لنگ» (Scott Lang) متولد شد. لنگ برعکس پیم، یک خلافکار خرده پاست که برای نجات دخترش، لباس مرد مورچهای را میدزدد.
او بعدها با همکاری پیم که حالا پا به سن گذاشته، یکی از قدرتمندترین ابرقهرمانان دنیای مارول لقب میگیرد. رابطهی مرشد و شاگردی بین پیم و لنگ، باعث میشود تا برعکس دیگر شخصیتها، نمونهی دوم این ابرقهرمان به محبوبیت فوق العادهای دست پیدا کند، طوری که نویسندگان فیلمنامه هم ترجیح دادند تمرکز اصلی خود را روی اسکات لنگ بگذارند.
استن لی و ایدهای که هیچ گاه شکل نگرفت
ایدهی ساخت فیلمی بر اساس مرد مورچهای نخستین بار در اوایل دههی 80 مطرح شد، هنگامی که «استن لی» نقطه نظرات خود را با چندین تهیه کنندهی هالیوودی برای ساخت فیلم در میان گذاشت. با مانند بسیاری از آثار اقتباسی، مرد مورچهای هم در نخستین گام برای تبدیل شدن به یک شخصیت سینمایی شکست خورد و ساخت فیلم به تعویق افتاد. در سال 2003، زوج «ادگار رایت» و «جو کورنیش» که هر دو از طرفداران پر و پا قرص مرد مورچهای بودند، ایدهی خود را با «آریستان» (مالک حقوق سینمایی مرد مورچه ای) مطرح کردند، اما تهیه کنندگان آریستان در آن زمان حواس خود را به موفقیت یکی دیگر از ابرقهرمانان مارول، یعنی «پانیشر» (Punisher) معطوف کرده بودند. در نتیجه این دو نفر سال بعد همین ایده را با «کوین فیگ» تهیه کنندهی ارشد فیلمهای مارول در میان گذاشتند. فیگ که از ایده خوشش آمده بود، این زوج را در سال 2006 هم زمان با پاگرفتن استودیوی مستقل فیلم سازی مارول استخدام کرد. دو سال بعد «مرد آهنی» به عنوان نخستین فیلمی که مارول مستقلا آن را تهیه کرده بود، اکران و با استقبال بی نظیر دوست داران داستانهای مصور همراه شد. همین یک فیلم کافی بود تا مارول سراغ دیگر ابرقهرمانانی برود که هم چنان امتیاز ساخت فیلم سینمایی شان را در اختیار داشت؛ گرچه مرد مورچهای به دلیل تفاوتهایش، در اولویت نخست قرار نگرفت. ادگار رایت در همان سال 2006 اعلام کرده بود که هدفش اصلی اش، ساخت یک اکشن ماجراجویی جذاب همراه با تعدادی سکانس بامزه است و نمیخواهد یک کمدی احمقانه تهیه کند. مشکل در همین نکته خلاصه میشد: چرا مردم باید بابت شخصیتی که قدرتش کوچک شدن به اندازهی یک مورچه است و میخواهد جدی هم باشد، پول پرداخت کنند؟
رستگاری مورچه
ادگار رایت و کوین فیگ اختلافات فراوانی بر سر ساخت فیلم داشتند. موضوعی که سبب شد کارگران انگلیسی فیلم پیش از شروع مراحل ساخت مرد مورچه ای، سه فیلم دیگر بسازد و چندین عنوان هم تهیه کند. در این مدت او بارها فیلمنامه را با کمک کورنیش بازنویسی کرد تا این که در نهایت یک سال پیش (پس از پنج بار بازنویسی فیلمنامه) از پروژه کناره گرفت، در شرایطی که «مایکل داگلاس» و «پل راد» به ترتیب برای نقش آفرینی به جای هنک پیم و اسکات لنگ انتخاب شده بودند. فیگ به دنبال کارگردانی بود که با جهان سینمایی مارول هماهنگ باشد؛ هر چند که با جهت دهی و روند داستانی رایت نیز موافق بود. این گونه بود که «پیتون رید» به عنوان کارگردان جدید اثر معروفی شد و «آدام مک کی» هم برای افزودن بخشهایی که عموما به جهان سینمایی مارول ارتباط داشتند، در ترکیب تیم سازنده قرار گرفت. فیگ بعدها اعلام کرد که ایدهی اصلی فیلم هیچ گاه دستخوش تغییر و تحول نشد و تنها یک سری اختلافات، جدایی زوج رایت و کورنیش را از تیم سازندگان مارول رقم زد.
نکاتی جالب درباره مرد مورچه ای
در دنیای مارول، هنک پیم بزرگترین دانشمندی است که جهان با چشمان خود دیده و از این منظر، اهمیت فراوانی در پیش برد بسیاری از داستانهای مارول دارد. این درحالی است که در جهان سینمایی، «تونی استارک» (آیرونمن) و خانوادهاش به عنوان بزرگترین دانشمندان جهان معرفی میشوند جالب است بدانید که پیم، تنها شخصیت موجود در سری مارول است که تا کنون با پنج نام مستعار گوناگون در کتابها ظاهر شده و در حقیقت به جای پنج ابرقهرمان مختلف، ایفای نقش کرده است.
استارک نسخهی سینمایی علاوه بر این که دانشمندتر از پیم لقب گرفته، بزرگترین ساختهی او را هم به نام خود زده است. «اولتران» که بدمن اصلی نسخهی دوم انتقام جویان است، در واقع نه زادهی ذهن استارک، بلکه ماحصل تلاشهای فراوان هنک پیم محسوب میشود. اولتران درکتابهای مصور همان اهمیتی را برای مرد مورچهای دارد که جوکر برای بتمن داشت!
عدم استفاده از اولتران، با رضایت کامل ادگار رایت انجام شد او گفته بود علاقهای ندارد دشمن اصلی ابرقهرمان فیلمش را در نسخهی اول به نمایش بگذارد از طرفی موکول شدن ساخت مرد مورچهای به فاز دوم فیلمهای سینمایی مارول سبب شد تا «جاس ویدون» کارگردان انتقام جویان، تونی استارک را به عنوان خالق این شخصیت منفی معرفی کند.
مرد مورچهای دوازدهمین فیلمی است که مارول در نقش سازنده و تهیه کنندهی آن ظاهر میشود و همچنین آخرین فیلم از فاز دوم آثار این استودیو فیلمسازی به شمار میآید. این شخصیت در نسخهی بعدی «کاپیتان آمریکا» به نام «جنگ داخلی» هم حضور خواهد داشت. فیلمی که در آن شاهد جداشدن ابرقهرمانان از یکدیگر و شکل گرفتن دو تیم کاملا متفاوت خواهیم بود.
تا کنون چهار شخصیت درجلد مرد مورچهای فرورفتهاند که در بین آنها تنها دو نمونهی نخست محبوبیت دارند و بعید است سازندگان سینمایی هیچ گاه هوس کنند به سراغ دو شخصیت دیگر بروند. جالب است بدانید که «کریس مک کارتی» و «اریک اوگرادی» (به ترتیب سومین و چهارمین مرد مورچه ای) دو دوست صمیمی بودند که هر دو به عنوان مأمور سطح پایین آژانس امنیتی «شیلد» کار میکردند. در ابتدا مک کارتی لباس مرد مورچهای را به تن میکند و پس از کشته شدنش این مأموریت به او گرادی محول میشود.
اسکات لانگ / مرد مورچهای
بازیگر: پل راد
مهندس اسبق شرکت «ویستا» و خلافکاری خرده پا که به دلیل سابقهی قضایی قادر به پیدا کردن شغل نیست. لانگ در نهایت تصمیم میگیرد به یک گروه خلافکار بپیوندد، اما روزی وارد خانهای ناشناس شده و لباس مرد مورچهای را پیدا میکند. در حالی که هیچ ایدهای از کارش ندارد، لباس را پوشیده و خود را در نقش یک ابرقهرمان میبیند.پل راد با توجه به سابقهی بازی در تعدادی از کمدیهای موفق برای اجرای این نقش با تهیه کنندگان به توافق رسید. کارگردان فیلم در وصفش میگوید: «او پیش از این قهرمان نبوده و بیشتر به شخصیت جورج کلونی در یازده یار اوشن شباهت دارد». راد برای بازی در سه گانه و حضور در دیگر فیلمهای مارول قرار داد امضا کرده است.
هنک پیم/ مرد مورچهای قدیمی
بازیگر: مایکل داگلاس
بزرگترین دانشمند دنیای مرد مورچهای و مأمور اسبق شیلد که نخستین بار در سال 1963 میلادی در این نقش ظاهر میشود. با توجه به دانشش، لباسی طراحی کرده که به او اجازه میدهد به اندازهی یک مورچهی کوچک شود. پیم پس از پی بردن به پتانسیل بالای لانگ، در نقش استاد او ظاهر شده و ریزه کاریهای ابرقهرمان بودن را به او تعلیم میدهد. پیم شخصیتی است که پس از خروج اجباری از شرکت خود، در آزمایشگاهش مشغول به کار میشود. او از آیندهی خطرناکی که پیش رویش قرار دارد، میترسد و به همین دلیل لانگ را به عنوان جانشین خود تعیین میکند. پیم در سال 1989 میلادی و پس از این که متوجه میشود، شلید قصد ساخت لباس مرد مورچهای را دارد، از این مرکز استعفا میدهد.دارن کراس / زنبور زرد
بازیگر: کوری استول
نخستین دشمن مرد مورچهای و همکار و شاگرد اسبق هنک پیم در شرکتش با استفاده از تکنولوژی که پیم فراهم کرده، قصد تولید لباسی شبیه به مرد مورچهای را دارد و میخواهد آن را به تشکیلات سریهایدار که دشمن شماره یک اونجرز نیز به شمار میآید، بفروشد. کراس همان کسی است که پیم را مجبور میکند تا از کمپانی خودش استعفا دهد.لباس زنبور زرد قدرتی عظیم را در اختیارش قرار داده که به موجب آن قادر است تمامی کارهای مرد مورچهای را انجام دهد با این تفاوت که او یک دشمن بی رحم است نه قهرمانی خوش قلب. کوری استول که با بازی در سریال «خانه پوشالی» نامزدی گلدن گلوب را برای خود به ارمغان آورد، بازی در غالب این نقش منفی را هم به کارنامهی خود اضافه کرده است.
نشریهی دانستنیها همشهری، شمارهی 137