نگاهى به راهبردهاى ارزشى پيامبر(ص)درمسير وحدت اسلامى
مقدمه
در يك تقسيمبندى كلى نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در پايهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب بنيادين مىشود: نخست تلاش در وضعيت جامعه عربى آن زمان و به كارگيرى عوامل «سياسى» جهت زمينهسازىهاى لازم; سپس برنامهريزىهاى «فرهنگى» در مسير ترسيم دورنماى امت واحده براى مسلمانان و ايجاد فضاى رشد فكرى و ارتقاى فهم مردم نسبتبه مسؤوليتهاى خود; و در نهايت، به كار بستن راهحلهايى كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله از آنها به عنوان ابزار تحقق وحدت بهره مىگرفت.
اين چنين راهبردهايى را مىتوان تحت عنوان «دعوت ارزشى پيامبرصلى الله عليه وآله برشمرد كه پارهاى از آنها شامل «راهبردهاى ارزشى ملى و مذهبى»، «راهبردهاى ارزشى قومى و ميهنى» و نيز «راهبردهاى ارزشى اجتماعى و فردى» خواهند بود. و اينك به هر بخش اشارهاى گذرا خواهيم كرد.
راهبردهاى ملى و مذهبى
الف) ايجاد وحدت ملى و همبستگى ايمانى
پيماننامه عمومى مدينه: يكى از مهمترين اين پيمانها، اولين قراردادى بود كه بين پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله و طوايف و قبايل موجود يثرب بسته شد و بعضى آن را «نخستين قانون اساسى مكتوب جهان» دانستهاند. اين تدبير بهترين مقوله براى به وجود آوردن وحدت ملى و همبستگى دينى بود چرا كه وحدت ميان قبايل درگير، حقوق اجتماعى يهوديان و نيز مهاجران مسلمانان را تصمين مىكرد و از سوى ديگر، اين پيمانها مقدمات تشكيل يك وحدت سياسى و حكومتى را فراهم مىآورد.
به عنوان نمومه در مفاد قرارداد بين مسلمين بروشنى قيد شده بود كه مسلمين امت واحدهاى، جداى از مردم ديگر هستند: (انهم امة واحدة من دون الناس)، و ارتباطى بين مسلمانان و كافران نيست و دورى بين مسلم و مسلم نبايد باشد. اگر چه روح حاكم بر اين پيمانها همانا به كارگيرى ابزار وحدت اسلامى در جهت راهبرد ارزشى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در جامعه اسلامى است و از همينرو تمام زموارد آن مصداق اين امر قرار دارند، ولى به بعضى از آن موارد اشاره مىكنيم: (1)
- مسلمين در برابر ظلم و تجاوز و توطئه و فساد با هم متحد خواهند بود.
- هيچ مؤمنى بدون اشاره ساير مؤمنان در جهاد فى سبيلالله صلح نمىكند و صلح جز براى همگان اجرا نخواهد شد.
- تمامى گروهها (كه به جنگ مشغولاند) به ترتيب وارد جنگ خواهند شد و جنگيدن به يك گروه (دومرتبه پشتسرهم) تحميل نخواهد شد.
- «ذمة الله» نسبتبه همه افراد يكسان است.
- اگر اختلافى بين مسلمين بروز كرد، مرجع حل آن خدا و رسول خواهند بود.
- مسلمين، فرد مقروض و مديونى را كه دين او سنگين است رها نخواهند ساخت، بلكه اور ا كمك مىكنند.
و در قسمت ديگرى از اين عهدنامه تاريخى كه طرف خطاب آن يهوديان مدينه بودند، امورى پيشداورى شد كه توجه به مفاد آن حاكى از انگيزه تحقق وحدت ملى توسط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است:
- مسلمانان و يهوديان امت واحدهاند و مانند يك ملت در مدينه زندگى خواهند كرد و هر يك دين خود را دارند.
- به يهوديان همپيمان، همراهى و كمك خواهد شد و متقابلا وقتى مسلمين آنها را به مصالحه مىخوانند، يهوديان بايد بپذيرند.
- مسلمين و يهود هر دو بايد بر ضد كسانى كه با اين قرارداد به مخاصمه برمىخيزند، مبارزه كنند.
- هر دو بايد با يارى يكديگر در برابر مهاجمان به يثرب بجنگند.
- هيچ كافرى از ناحيه دو طرف اجير نشود مگر اين كه به مصلحت هر دو گروه باشد.
به هر حال، بايد چنين نتيجه گرفت كه كوشش براى ايجاد حساسيت مشترك دينى و ملى يكى از شاخصترين راهحلهاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در جهت تحقق وحدت اسلامى شمرده مىشود.
تثبيت وحدت ايمانى: پيامبرصلى الله عليه وآله بعدها نيز در مسير تثبيت همبستگى ايمانى مسلمين مكررا بر اين موضوع تاكيد فرمود. در بخشى از سخنان حضرت پس از فتح مكه و در مسجدالحرام چنين نقل كردهاند كه فرمود: «المسلم اخ المسلم والمسلمون هم يد واحد على من سواهم تتكافوا دمائهم يسعى بذنبهم ادناهم». (2)
ايجاد چنين حس مشترك دينى و پيوستگى مذهبى واحد بين مؤمنان در كلام زيبايى منسوب به حضرت كاملا مشهور است كه: «المؤمنون كنفس واحدة».
همچون آن يك نور خورشيد سما صد شود نسبتبه صحن خانهها ليك يك باشد همه انوارشان چون كه برگيرى تو ديوار از ميان چون نماند خانهها را قاعده مؤمنان مانند نفس واحده
و البته رمز اين پرتو نورانى نيز در روح انسانى و الهى مؤمنان خواهد بود كه:
جان حيوانى ندارد اتحاد تو مجو اين اتحاد از روح باد جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهاى شيران خداست
(مولوى)
ب) پيوند روح اخوت و برادرى
دو قبيله كاوس و خزرج نام داشت يك ز ديگر جان خون آشام داشت كينهاى كهنهشان از مصطفى محو شد در نور اسلام و صفا اولا اخوان شدند آن دشمنان همچو اعداد عنب در بوستان وز دم المؤمنون اخوه، به پند درشكستند و تن واحد شدند غورهاى كو سنگ بست و خام ماند در ازل حق كافر اصليش خواند نى اخى نى نفس واحد باشد او در شقاوت نحس ملحد باشد او آفرين بر عشق كل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد
(مولوى)
رسول خداصلى الله عليه وآله در يك مجلس عمومى مىفرمايد: «تآخوا في الله اخوين اخوين». (3)
اين پيمان برادرى همگانى تنها براساس نفى انگيزههاى قومى و قبيلهاى و بر محور حق و همكارى اجتماعى شكل گرفت چه اين كه: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم واتقوا الله لعلكم ترحمون». (حجرات /10)
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله بين هر مهاجر و يكى از مردم مدينه عقد برادرى بست و در يك انگاره تاريخى، حضرت على را در دنيا و آخرت برادر خود خواند كه: «انه منى و انا منه».
به هر ترتيب، اين تصميم داهيانه، كارآمدترين ابزار تحقق الفت فراگير در جامعه آن زمان بود كه نشان از همه كوشش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله براى پيدايش يك تعلق اجتماعى بالنده بر محور ايمان به خدا داشت.
محبت الهى پايه تشكيل جامعه آرمانى: جامعه مطلوب پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله، نظامى است كه تمامى اعضاى آن بر محور ديانت توحيدى، پيوند برادرى با يكديگر دارند و مكلف هستند آن را استوار نگه دارند تا خداوند عزيز حكيم نيز زمينههاى الفت و وحدت دلها را (به قدرت خود) پايدار سازد و بدينسان پايههاى تفاهم اجتماعى جامعه اسلامى محكم گردد: «وان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله هو الذى ايدك بنصره وبالمؤمنين × والف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفتبين قلوبهم و لكن الله الف بينهم انه عزيز حكيم.» (انفال /62 و63)
براساس مفاد آيات الهى اولا بدون تحقق الفت اجتماعى نمىتوان سخن از جامعه كرد; ثانيا تحقق اين امر تنها به ستخداست، ثالثا مؤمنان نيز قادرند شرايط و زمينههاى وحدت اجتماعى را فراهم آورند. (4)
كلام راستين خداوند پيرامون مساله برادرى قبايل يثربى نيز بس گوياست; «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا واذكروا نعمة الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا... «(آل عمران /103)
جامعه آرمانى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله كه در آن روح اخوت و برادرى موج مىزند، جامعهاى است كه در شدت بر كفر و رحمتبه ايمان، حول يك محور، وحدت مىيابند، يعنى: «محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم». (فتح /29)
جامعهاى كه مانند پيكرهاى واحد است و تمام افراد آن در ارتباطى وحدتبخش با يكديگر پايدار مىمانند و روح عشق و ايمان مذهبى در تار و پود آن جريان دارد: «مثل المؤمنين فى توادهم وتراحمهم وتعاطفهم كمثل جسد واحد اذا اشتكى منه عضو تداعى له سائر الاعضاء بالسهر والحمى». (5)
بهرهورى از ظرفيتهاى اجتماعى: در نتيجه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با طرح پيمان برادرى انصار و مهاجران، از ظرفيتخاص چارچوب اجتماعى جامعه عربى (كه حمايت از همپيمانان خود بوده) در جهت اهداف تحقق امت واحده بهره برد و اين موفقيتبارز پيامبرصلى الله عليه وآله نه تنها باعث تعجب افرادى چون ابوسفيان شد، كه حتى آثار و پيامدهاى اين مساوات اسلامى تا مقدم داشتن اموال و دارايىها نسبتبه يكديگر پيش رفت. مورخان نقل مىكنند كه در جريان برادرى مهاجر و انصار، پيمانى بسته شد كه شامل مشاركت در ميراث هم بود و در همين راستا رويداد تقسيم غنايم جنگى «بنىالنضير» از بهترين نمونههاست.
به هر حال، سراسر وقايع تاريخ اسلام گوياى شواهدى است كه نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله را در جلوگيرى از افتراق صفوف مسلمين و متقابلا بهرهبرى ابزار وحدت اسلامى نشان مىدهد و اين دستور آشكار قرآن بود كه: «ولاتكونوا كالذين تفرقوا واختلفوا...» (آلعمران /105)تلاش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در ايجاد وحدت به اوج كوششهاى ممكن، مىرسد و چون آرمان وحدت را يكى از رسالتهاى الهى بعثتخود مىداند; و رنج تفرق مؤمنان بر او گران مىآيد و سخت مهربان و هواخواه آنان است، پس در اين راه تمام توان خود را به كار مىبرد كه: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رءوف رحيم». (توبه/128) و شايد به همين دليل است كه خود مىفرمايد: «ما اوذى نبى مثل ما اوذيت.» (6)
راهكار سازگارى و همدلى: موضوع «اصلاح ذات البين» و سفارشها و موضعگيرىهاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پيرامون آن نيز، در رديف راهكارهاى ايجاد برادرى قرار مىگيرد:
«... وفى الخبر عن ابىايوب قال: قال رسولاللهصلى الله عليه وآله: يا ابا ايوب الا ادلك على صدقة يحبها الله و رسوله قال: بلى. فقال رسولالله: تصلح بين الناس اذا تفاسدوا... و فى راويه تسعى فى صلاح ذات البين اذا تفاسدوا و تقرب بينهم اذا تباغضوا». (7)
و نيز نقل شده كه درباره آيه اخوت از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پرسش كردند، فرمود: مزد آن كس كه در برقرارى آشتى ميان مردمان بكوشد; برابر مزد كسى است كه در راه خدا پيكار كند. (8)
بدينترتيب يكى از اين شيوهها را در تصميمى كه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مبنى بر «اصلاح ذات البين» در مورد تقسيم غنايم جنگ بدر مىگيرد، مشاهده مىكنيم. قطعا فقدان قانون خاص تقسيم غنايم و نيز عدم آمادگى تربيتى و اخلاقى كامل مسلمانان آن دوره، عواملى بود تا در وحدت پوياى جامعه اسلامى ايجاد خلل كند. از اينرو، پيامبرصلى الله عليه وآله مامور به اصلاح امور و حفظ يكپارچگى ملت مىشود و مؤمنان نيز موظف به رعايت همدلى و تبعيت از رسول اكرمصلى الله عليه وآله كه: «فاتقوا الله واصلحوا ذات بينكم واطيعوالله ورسوله ان كنتم مؤمنين». (انفال /1)
پيامبرصلى الله عليه وآله به گونهاى اختلافزدايى مىكند كه شقاقى (هر چند ناچيز) در پيكره وحدت دينى مسلمين سر برنياورد; چنان كه مورخان نقل كردهاند، پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله حتى براى گروهى هم كه در جنگ حاضر نبودند سهمى از غنيمت قرار مىداد. (9)
جالب توجه است كه پيش از آغاز جنگ بدر، پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با وجود اعلام حمايت عدهاى از مهاجران، در انتظار اعلام رضايت انصار مبنى بر آمادگى جهاد نبرد با دشمن است; چون محتواى قرارداد انصار با پيامبرصلى الله عليه وآله درباره دفاع از حضرت در داخل شهر مدينه بود و نه همراهى در جنگهاى خارج، لذا پيش از حركتبه دنبال راى و نظر انصار بود و پس از اطمينان از يارى آنان آماده كارزار مىگردد.
اين امر در واقع نشان از اهتمام پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به رعايتسنتهاى اجتماعى و ملاحظه شرايط خاص سياسى زمان دارد. (10)
تفوق به جاى تفرق: رويداد ديگرى كه در جريان جنگ احد شاهديم دستورى است كه قرآن به پيامبرصلى الله عليه وآله مىدهد مبنى بر عدم ملامت پاره اى مسلمانان به سبب فرار از جنگ و در برابر، بخشودن آنها و سعى در اميدوار ساختن و همكارى به گونهاى كه جذب جامعه اسلامى شوند و در مسير اصلاح و تربيت روحى قرار گيرند: «فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الامر...» (آلعمران /159)
قطعا يكى از ريشههاى اصلى چنين تصميم پسنديدهاى، همخوانى با وحدت و يكپارچگى سياسى امت اسلام بوده است تا از اين طريق پيشاپيش زمينه افتراق بين گروههاى مسلمان (به علت طرد افرادى از مبارزين كه در جريان جنگ دچار خطا و تخلف شدند) و ساير اقشار جامعه، محو شود.
در همين جنگ است كه به نقل تاريخ; جوان مسلمان ايرانى پس از وارد آوردن ضربهاى بر افراد سپاه دشمن مىگويد: «خذها و انا الغلام الفارسى» (اين ضربت را تحويل بگير كه منم يك جوان ايرانى) اما پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله او را خطاب و عتاب نمود كه چرا نمىگويى منم يك جوان انصارى؟! و منظور آن است كه به اين وسيله هم، آهنگ برانگيخته شدن تعصبات قومى ديگر را خاموش، و وحدت صفوف اسلام را حفظ كند و هم، ملاك افتخار و ارزش را از محور قوم و نژاد و مليتبه دين و مكتب و ارزشهاى توحيدى بازگرداند.
بدينسان حضرت از هر عاملى براى نگهدارى تفوق اجتماعى و جلوگيرى از تفرق استفاده مىكرد و حتى در جريان تخريب مسجد ضرار!
حفظ وفاق ملى: سياست پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره ويران كردن مسجد ضرار دقيقا به قصد ايجاد يك مانع مؤثر براى جلوگيرى از ظهور شكاف سياسى در جامعه اسلامى بود تا پياپى، وفاق ملى آسيب نبيند.
يك مثال ديگر اندر كژروى شايد ار از نقل قرآن بشنوى اين چنين كژ بازيى مىباختند مسجدى جز مسجد او ساختند فرش و سقف و قبهاش آراسته ليك تفرق جماعتخواسته قصدشان تفريق اصحاب رسول فضل حق را كى شناسد هر فضول
بر اين اساس، پيامبر بزرگوار اسلامصلى الله عليه وآله حتى در آخرين سفارشهاى خود به امت اسلامى نيز چنين مىگويد: «ايها الناس، ان دماءكم و اموالكم عليكم حرام الى ان تلقوا ربكم، كحرمة يومكم هذا، و كحرمة شهركم هذا...» و نيز در آخر خطبه دارد كه: «... ايها الناس اسمعوا قولي و اعقلوه، اعلموا ان كل مسلم اخ للمسلم و ان المسلمين اخوة.» (11)
2 - راهبردهاى قومى و ميهنى
الف) نفى نژادپرستى و قوميتگرايى
شكستن ارزشهاى جاهلى: مبارزه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با بردهدارى آن زمان كه همراه افزايش تدريجى قدرت سياسى و اجتماعى حضرت با قاطعيت روزافزونى نيز توام بود، بهترين شاهد است. اين جنبش، بخشى از حركتهاى عدالتخواهى پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر ظلم آشكار آن دوره به شمار مىآيد چرا كه حضرت به دنبال تاسيس جامعه فلاحپسند دينى و پايهگذارى حزب رستگاران است كه: «الا ان حزب الله هم المفلحون» (مجادله /22) و نيك، از قرآن آموخته كه فلاح و سعادت با ظلم و شقاوت قابل جمع نيست: «.. انه لايفلح الظالمون». (انعام /35)
يكى از تلاشهاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در دوره ابتدايى حضور ده ساله مكه مكرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى حاكم بر جامعه جاهلى آن زمان بود. در بافت پيوندهاى عشيرهاى; بردگان و كنيزكان بدون اذن صاحبان خود، حق هيچگونه تصميمگيرى مستقل و يا اظهار مشاركت اجتماعى خاص نداشتند. اجازه بردها در پذيرش يا عدم پذيرش معتقدات دينى خويش نيز به دستخود آنان نبوده است.
دعوت فرهنگى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله به توحيد، و نيز دعوت ارزشى حضرت به ايجاد تعلق دينى و حب اجتماعى توحيدى، سبب شد تا زمينه شكستن چنين تبعيضهاى ظالمانهاى فراهم گردد، معيارهاى جاهلى روابط نسبى از بينرفته و در نهايت افراد، بدون وابستگى قومى و قومگرايى به دين جديد بگرايند چرا كه: «لاعصبية فى الاسلام».
حاصل توفيق پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در به كارگيرى اين راه، مسلمان شدن افرادى از عشيرهها و قبايل متعدد مشركين و تمرد آنان از قوانين نظام قبيلهاى و سپس، پيوستن به صفوف مؤمنان بود. اين روش، علاوه بر تاثيرگذارى «ارزشى و اجتماعى» يعنى ايجاد ياس و وحشت در دل مشركان و ويران شدن اصول ارزش حاكم، زمينهاى براى زايش نظام اجتماعى جديد پديد آورد.
ارزش مساوات توحيدى: بعدها پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در قالب فرمان، ارشاد يا نصيحت، مسلمانها را رهنمون به آزادسازى بردگان مىسازد و خود نيز چنين مىكند و اين فرمان «خداى» بود كه ايمان به خود و آخرت و پيامبران را با بخشش مال در جهت آزادى انسانهاى ديگر همسنگ مىداند: «.. ولكن البر من آمن بالله واليوم الآخر والملئكة والكتاب والنبيين واتى المال على حبه ذوى القربى و... وفى الرقاب و...» (بقره /177)
حضرت، افرادى مانند «زيد بن حارثه» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى» را مؤذن ويژه قرار مىدهد و از «سلمان فارسى» ايرانى تجليل مىكند و به او مقام و منزلت والا مىبخشد تا به اين ترتيب هم با تبعيضهاى موجود به مبارزه برخيزد: «من اعتق مؤمنا اعتقه الله العزيز الجبار...«و هم بتدريج ارزش تقوا را ملاك منصبها و منزلتهاى اجتماعى، معرفى نمايد كه: «ان اكرمكم عندالله اتقيكم...» (حجرات /13)
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله آشكارا اعلام مىكرد آن غلام حبشى و اين سيد قريشى (هر دو) در نزد من يكسان هستند و بدينسان آن حضرت را منادى به حق مساوات توحيدى دانستهاند. چه اين كه: «كلكم لآدم و آدم من تراب ليس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى». (12)
به هر حال رعايت تساوى و عدالت توسط پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله كه دقيقا در برابر ظلم و تبعيضهاى رايج قرار داشت، از مؤثرترين راهكارهاى ايجاد وحدت اسلامى در جامعه آسيبديده آن روزگار بود.
در متون تاريخى و روايى مىخوانيم كه حضرت تفاوتى بين برده و غيربرده نمىگذاشت و خود نيز در اجراى احكام، طعم شيرين حق مساوات و عدالت را به ديگران مىچشانيد; كه حتى در جمع مسلمانان، جايگاه پيامبر خداصلى الله عليه وآله ناپيدا بود و هر زمانى در مجلس مىنشست افراد ناشناس بسادگى نمىتوانستند حضور رسولاللهصلى الله عليه وآله را نزد مردم بيابند. اوج درخشش اين مساواتطلبى حتى در چشمان مبارك رسول رحمت نيز نمايان بود كه: «كان رسولالله يقسم لحظاته بين اصحابه، ينظر الى ذا وينظر الى ذا بالسوية». (13)
البته شكى نيست كه همه اين آداب الهى در جلب حمايت توده مردم بسيار مؤثر بوده است. حضرت در يك تمثيل گويا مىفرمايد: «ان الناس من عهد آدم الى يومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى.» (14)
اين سيره با درايتى خاص و تدبيرى موشكافانه در دوران حكومت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نيز دنبال مىشود تا همواره نقش خود را به عنوان يكى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز ايفا كند. پيامبرصلى الله عليه وآله درصدد است تا همه پايههاى نابرابرىهاى جاهلى را از ميان بردارد و بازگشتبه عهد جاهليت و پسند احكام غيرالهى را ناممكن سازد كه: «افحكم الجاهلية يبغون...» (مائده/50)
رسول اللهصلى الله عليه وآله خود، آغازگر اين حركتبزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبيت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مىبرد. در جايى به زيبايى تمام مىفرمايد: «ان الله يكره من عبده ان يراه مميزا بين اصحابه». (15)
بدينترتيب مىتوان نتيجه گرفت: نفى قوميتگرايى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، هميشه مدنظر پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله بوده است و هشدارهاى حضرت نيز به كسانى كه حسب و نسب را ملاك افتخارات و ارزشها مىدانستند، در تاريخ اسلام ثبتشده است:
«سلمان فارسى در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله نشسته بود. عدهاى از بزرگان اصحاب نيز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به ميان آمد هر كسى درباره اصل و نسب خود چيزى مىگفت تا اين كه از سلمان سؤال كردند... او گفت: انا سلمان بن عبدالله، كنت ضالا فهدانى الله عزوجل بمحمد، كنت عائلا فاغنانى الله بمحمد وكنت مملوكا فاعتقنى الله بمحمد. سپس پيامبرصلى الله عليه وآله وارد شدند و سلمان گزارش جريان را به حضرت رساند. رسول اكرمصلى الله عليه وآله به آن جماعت كه همه از قريش بودند فرمود: يا معشر قريش ان حسب الرجل دينه و مروئته خلقه و اصله عقله. (16)
همچنين در روايت ديگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم مىشمارد: «ليدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...» (17)
در همين رديف بايد بر زندگى بسيار ساده پيامبر عزيزصلى الله عليه وآله اشاره كرد كه به نقل اميرالمؤمنينعليهالسلام حتى اجازه نصب پردهاى با نقش و نگار معمولى را بر در خانه خود نمىدهد. اين امر، بهترين شاهد و عالىترين زمينه براى جذب انسانهاى محروميت كشيده آن زمان و عامل تحقق وحدت دينى بود. به نقل صحابه آن حضرت: «كان رسولاللهصلى الله عليه وآله خفيف المؤونة».
زيباترين تعبير پيرامون نقش ارزشى پيامبران همان است كه در نهجالبلاغه مىخوانيم: «مع قناعة تملا القلوب والعيون غنى و خصاصة تملا الابصار و الاسماع اذى». (18)
حمايت از محرومين: در جهت نفى تعصبات قومى، خطمشى حمايت از محرومين و بيچارگان نيز قرار دارد. اين گروه كه عمدتا بردگانى از مردان و زناناند طبق قوانين حاكم، زير پوشش حمايتى هيچ قوم و قبيلهاى نبودند و لذا از كليه حقوق اجتماعى و سياسى محروم مىشدند و به دليل ساختسياسى خاص دوران جاهلى و نيز ناتوانىهاى گوناگون اين افراد، امكان پىريزى جامعهاى مستقل را هم نداشتند.
در چنين شرايطى، مخالفت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با تبعيضها و قومگرايىها و از سوى ديگر، حمايت از محرومان، سبب جذب اين گروه به اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله مىشد و بدينترتيب گروه كثيرى بر محور رسول خداصلى الله عليه وآله وحدت اجتماعى و سياسى پديد مىآوردند. در واقع، محتواى فكرى دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا و كرامت انسانى و نيز مقتضاى عملكرد او، نقش يك ابزار پويا براى ايجاد وحدت اسلامى نوين را ايفا كرد.
اين اعلام حمايت و جانبدارى كه بتدريج دامنه پوشش آن نيز گسترده مىشد، توانست نيروهاى خسته و گريزان، ستمديده و درگير ترديدهاى فكرى را به مركزى واحد هدايت كند و پايههاى وحدت دينى را استوار سازد.
ب) نقش بيتالله
در اينباره تاثير كعبه مكرمه و كيفيت استفاده پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله از آن به عنوان يكى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز شايان توجه است چه اين كه: «ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا وهدى للعالمين». (آلعمران /96)
پيامبرصلى الله عليه وآله از موقعيت مكانى مكه و فرصت زمانى ايام حج در مقطعى كه تمام مردم جزيرةالعرب به آن جا مىآمدند بهره مىبرد تا دعوت توحيدى خود را به مهتران و بزرگان قبايل ارائه دهد. در متون تاريخى نام قبيلههاى «بنىحنيفه»، «كنده»، «بنىصعصعه»، «كلب» و ديگران را در فراخوان حضرت مىبينيم و حتى گرايش مردم يثرب به اسلام هم از طريق همين تدبير در استفاده از موقعيتخانه خدا و موسم حجبوده است: «جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما للناس». (مائده /97)
ميزان كارآمدى اين عامل در تمايل و كشش تودهها به سوى پيامبرصلى الله عليه وآله به قدرى بود كه كفار و مشركان را كاملا در موضع انفعالى قرار مىداد. آن گونه كه پيش از آغاز مراسم براى جلوگيرى از شعاع نفوذ پيام نبىصلى الله عليه وآله به مشورت مىپرداختند تا مناسبترين شيوههاى تبليغى و روانى را براى تغيير اذهان مخاطبان و مردم به كار گيرند. شعارهاى روانى - سياسى آنها اين بود: «وقالوا يا ايها الذى نزل عليه الذكر انك لمجنون». (حجر/6)
و مهم اين است كه در تبليغاتشان، روح تعصبهاى نژادى و قومى موج مىزد: «ويقولون ائنا لتاركوا الهتنا لشاعر مجنون». (صافات /36)
3 - راهبردهاى اجتماعى و فردى
الف) حميت عربى و حس مشترك
ظرفيتهاى روحى جامعه آن زمان در تمامى شرايط اجتماعى خاص خود تنيده شده بود و پيوندى مستحكم با پيشينه تاريخىاش داشت; سعى پيامبرصلى الله عليه وآله اين بود كه قابليتها را به سمت مطلوبيتهاى موردنظر هدايت كند و به نوعى، آميزههاى اخلاقى نوينى به وجود آورد. بدينسان پيامبر عزيزصلى الله عليه وآله از اين امكانات اخلاقى و روحى براى پديدآورى يك همگرايى دينى و استحكام علايق مشترك اعراب در جهت آرمانهاى امت واحده استفاده مىكند.
روحيه تعصب و حميت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پيمان، شجاعت و دلاورى يا ميهماننوازى، نمايانگر شاخصههاى اجتماعى اعراب جاهلى شده است: «اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحمية حمية الجاهلية...» (فتح /26)
و در همين حركت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله اصلاح و بهسازى ارزشهاى حاكم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را يكى از كليدهاى رويكرد اتحاد اسلامى مىداند. به اين صورت كه تعصب به قوم و قبيله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشيره و رؤسا و بزرگان آن و نيز واكنش در حمايت از افراد طايفه (كه معمولا به نحو صريح يا ضمنى توام با گونهاى تعهد و پيمان بود) بارها و بارها در تاريخ اسلام سبب حمايت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمينه تشكيل اولين وحدت سياسى و علنى اسلام تلقى مىگردد. پيامبرصلى الله عليه وآله خود مىفرمود: «ما نالت منى قريش شيئا اكرهه حتى مات ابوطالب.» (19)
به هر حال، چنين بيعتهايى نه تنها در محدوده داخلى كه بيشتر در تعهد قبايل نسبتبه يكديگر نيز كاربرد داشت و طبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف همپيمان يا همپيمانان به قوت خود باقى مىمانده است. و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز از همين طريق ديگران را دعوت به اسلام مىكرد و در طول تاريخ مكرر بين حضرت و افراد يا گروهى از ياران، پيمانهاى گوناگونى منعقد مىگرديد كه تكرار آن حاصلى جز فراگيرى دامنه وحدت اسلامى نداشت. شبيه آنچه در «عقبه اولى»، «عقبه ثانيه»، «بيعت در غزوه بدر»، «بيعت رضوان» و غير آنها روى داد.
شجاعت و دليرى اعراب كه ريشه در وضعيتخاص آن جامعه و نيز مسايل جغرافيايى و طبيعى داشت، هيچگاه به صورت مطلق از ناحيه پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مطرود و مذموم دانسته نشد بلكه اين روحيهخاص نيز در مسير اصلاح و امور پسنديده و صحيح قرار گرفت. و بدون ترديد اين امر در گسترش حاكميتسياسى اسلام كه فقط در طى ده سال، بيش از هشتاد غزوه و سريه را در پرونده خود جاى داده، تاثير بسزايى داشته است.
حضرت، در جنگهاى بسيارى ضمن تجليل و تمجيد از روحيه شجاعت و سلحشورى سربازان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقايسه قرار مىداد و بدينسان شيوه تعديل و تصحيح ويژگىهاى اخلاقى اعراب را برمىگزيد مانند: «ضربة على يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين» از سوى ديگر، پيامبرصلى الله عليه وآله در تقويت و اصلاح روحيه مهماننوازى اعراب نيز مىكوشد كه اين نيز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مسلمين را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارايىهاى خود مىكرد بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...«(آلعمران /92) و خود مىفرمود: «فاحسنوا صحبة السلام بالسخاء...» نيز در دوره اوليه تكون جامعه اسلامى از انصار مىخواست مهاجران را مورد حمايت قرار دهند و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحيه خاص اجتماعى، (كه اكنون صبغه دينى هم پيدا كرده بود) چنين كردند تا آن جا كه براى اسكان مهاجران در خانههاى خود به قرعهكشى روى آوردند: «والذين تبوءو الدار والايمان من قبلهم يحبون من هاجر اليهم ولايجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا ويؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة ومن يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون». (حشر /9)
بدينترتيب بهرهبرى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله از اين ظرفيت روحى كه با صحه گذاشتن و تعديل دينى همراه بود، سبب شد تا وحدت اسلامى، هر روز با اقتدار بيشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى يابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در مليت و اقوام نفى نمىشود اما ستيزهجويى و ايجاد تشتت در وحدت سياسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نيز مورد قبول نيست. چه اين كه: «انا خلقناكم من ذكر وانثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا...» (حجرات /13) بدينترتيب چنانچه تعصب در مسير پايبندى بر غير حق و تهى شدن از ارزشهاى دينى و انسانى و تنها به صرف تكيه بر قوميت و ملىگرايى باشد، مورد پذيرش دين و پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله نيست: «ليس منا من دعى الى عصبية». (20)
ب) آداب اخلاقى
برخوردهاى پرجاذبه: اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره يكى از مهمترين ابزارهاى ارزشى وحدت دينى و فرونشاندن اختلافها و نزاعها و جذب انسانهاى پاكسرشتبوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...» (آلعمران/159)
رويدادهاى تكاندهنده تاريخ اسلام آن چنان آشكار و گوياست كه هيچ نيازى به ترجمان تحليلى ندارند چه اين كه: «الم نشرح لك صدرك» (شرح /1) يكى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث» در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله شمشير در دست گرفت و گفت: «من ينجيك منى»، رسول خداصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «الله». لرزه بر اندام او افتاد و شمشير از دستبينداخت. سپس، پيامبر او را آزاد كرد. همين شخص هر جا مىرود مىگويد: «جئتكم من عند خير الناس». (22)
و به واقع عنوان: «اطهر المطهرين شيمة واجود المستمطرين ديمة...» (23) تنها بر او زيبنده بود. اين سلوك و اخلاق نيكوى الهى است كه او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان كامل مىدانند تا آن جا كه محبت معجزهآساى او سبب مىشد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق يابند (24) و اين آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گيرد. دعوت فطرى پيامبرصلى الله عليه وآله جان تشنه هر حقخواهى را مجذوب او مىساخت و اين، نيكوترين ابزار براى دميدن روح وحدت دينى بود:
در دل هر امتى كز حق مزه است روى و آواز پيمبر معجزهست چون پيمبر از برون بانگى زند جان امت در درون سجده كند
(مولوى)
پيوندهاى خانوادگى: در رديف آداب ويژه پيامبر مىتوان به فلسفه پيوندهاى خانوادگى حضرت اشارهاى كوتاه كرد. بدون ترديد با توجه به جايگاه خاص نظام قبيلهاى در جامعه آن روز، يكى از آثار اجتماعى اين امر ايجاد الفت، پيوند بين قبايل، و وحدت لايههاى اجتماعى بوده است. اين نوع پيوندهاى قبيلهاى (به نوعى) بديل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود و پيش از اسلام نيز ازدواجهاى متقابل، دشمنىها را به دوستى تبديل مىساخت. به عنوان نمونه ازدواج پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله با «جويريه دختر حارث» از طايفه بنىمصطلق بود كه مسلمانان، به سبب اين خويشاوندى، بقيه اقوام او را آزاد كردند و در نهايت تمام طايفه او به اسلام پيوستند و يا ازدواج حضرت با «صفيه دختر حى بن اخطب يهودى»، سردار بنىقريظه كه پس از اسارت، همسرى پيامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزيند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند.
4 - امت اسلامى و وحدت دينى
«وحدت»، جوهره قوام، پايدارى و حيات هستى است و پيامبران، مامور و سرپرست احياى رحمت مطلقه الهى در دنياى انسانى:
برگ و ساز كائنات از وحدت است اندرين عالم حيات از وحدت است
(اقبال لاهورى)
و محمد خاتمصلى الله عليه وآله، پيامبر وحدت و رسول رحمت: «وجعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم». (25)
رحمت واسعه الهى، با او جريان يافته: «واطيعوا الله والرسول لعلكم ترحمون» (آلعمران/132) و امتبشرى حول خاتميت او گرد مىآيند: «ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين» (احزاب /40) و با اين همه، چشمه جوشان رحمت الهى است كه: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /159)
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبياى الهى است و اين آهنگ شيرين در حلقوم مبارك او به كمال نهايى خود مىرسد:
نام احمد نام جمله انبياست چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
(مولوى)
او آخرين پيامبران از سلسله مناديان رحمت و وحدت الهى است; «تقدم در غايت و تاخر در نوبت دارد يعنى: «لولاك لما خلقت الافلاك».
پس سرى كه مغز آن افلاك بود اندر آخر خواجه لولاك بود با محمد بود عشق پاك جفت بهر عشق او خدا لولاك گفت
(مولوى)
و از اينرو، به تمام شاخ و برگهاى اين شجره طيبه; رنگ، عطر، و ميوه حيات ابدى مىبخشد و با خاتميت او، درخت نبوت الهى معنا مىيابد كه: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى» (26) يعنى:
«هر چه دارند اوليان و آخريان همه از عكس او دارند و سايه اويند»!
(مولوى)
آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى آمده مجموع در ظلال محمد
(سعدى)
و از اين پس، امت محمدى او; «امة مرحومة» و «امة آخرون السابقون»، و نيز، آخرين نخبگانىاند كه پذيراى حضور اويند;
پس به معنى آن شجر از ميوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد مصطفى زين گفت كادم و انبياء خلف من باشند در زير لوا بهر اين فرموده است آن ذوفنون رمز نحن الآخرون السابقون گر به صورت من ز آدم زادهام من به معنى جد جد افتادهام
(مولوى)
و بىشك امت محمدصلى الله عليه وآله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا كه: «كنتم خير امة اخرجت للناس...» (آلعمران /110) و همانانند كه برگزيدگان خدايند و غير آنان، زيانكاران: «ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين» (آلعمران /85)
به آرزوى روزى كه وحدت اسلامى، راهى براى پيوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت» با دعوت «خداى»، همسان كه: «والله يدعوا الى دارالسلام ويهدى من يشاء الى صراط مستقيم». (يونس /25) آن افق روشن و درخشان كه پيامبر وحدت براى امت عزيز اسلام به زيبايى تمام ترسيم نمود و شايسته: «فطوبى لك يا محمد ولامتك». (27)
طريقى كه وحدت امت را زمينه احياى امت واحده مىدانست چرا كه احياء امت واحده را با جوهره اقامه دين (تقوا و عبوديت الهى) همرديف شمرده: «... ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاعبدون» (انبياء /92) و از سويى، اقامه دين حق (در سلسله انبياء) را نيز به وحدت مىپيوندد: «شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا والذى اوحينا اليك ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ان اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه...» (شورى /13)
و بدون ترديد استجابت و پذيرش نداى «پيامبر وحدت» به وحدت دينى، قبول و احياى حيات ابدى انسانى و الهى امت اوست كه: «يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم» (انفال /24) و اين دستور قطعى الهى است كه: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالكم» (محمد /33) دستورى كه تخلف از آن، تباهى و سياهى آشكارا، به دنبال دارد: «ومن يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا». (احزاب /36)
خلاف پيمبر كسى ره گزيد كه هرگز به منزل نخواهد رسيد مپندار سعدى كه راه صفا توان رفت جز بر پى مصطفى
(سعدى)
و به اين ترتيب; امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله وكفى بالله شهيدا.» (فتح /26) و سپس تسرى اين حقيقت نهفته الوهى به همه وجدانهاى خفته كه: «محمد رسول الله» (فتح /29)
و در نهايت از حال تا آينده امت واحده فرايندى استبه ميزان يك اراده جمعى يك تمايل معمولى و نيز صبرى استوار و پايدار: «يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرين» (بقره /153) و آن گاه پيامد آب حيات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق» (روم/60)
اين رهيافتى است كه به جاى مقصد، مسير، و مايههاى درونى، بيشتر نيازمند همگرايى اراده و تمايلات وحدتطلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشيدن به آن است.
امر حق را حجت و دعوى يكى است خيمههاى ما جدا دلها يكى است از حجاز و چين و ايرانيم ما شبنم يك صبح خندانيم ما
(اقبال لاهورى)
و آينده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است كه نور وحدت مىنشانند و كمال آن مىافشانند چه اينكه: «يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم ويابى الله الا ان يتم نوره ولو كره الكافرون» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم». (توبه/72)
نتيجهگيرى
تحليل رويدادهاى تاريخ اسلام گوياى آن است كه در جهت تلاشهاى «سياسى» و «فرهنگى» حضرت براى تحقق اين هدف، «راهبردهاى ارزشى» نيز كارآيى خاص داشتهاند تا آن جا كه با شناخت دقيق ظربفيتهاى اجتماعى حاكم بر جامعه، ابزارهايى برگزيده شده تا زمينه پذيرش و گرايش همگانى را به سوى ايجاد وحدت امت متمايل گرداند.
طرح پيماننامه ملى مدينه بهترين راه براى ايجاد يك وحدت عمومى و القاى روحيه همبستگى دينى بود و در همين راستا پيمان ويژه مسلمين، راهكارى مذهبى براى پيوند روح برادرى به حساب مىآمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مىتوانست پايههاى استوارى اجتماعى جامعه را نمايان سازد; اما، در اين ميان مبارزه با نژادپرستى و قومگرايى و يا به كارگيرى عاقلانه موقعيتها و مكانهاى تجمع عمومى نيز، از جمله راهكارهاى قومى و ميهنى لازم جهت دستيابى به وحدتطلبى شمرده مىشد و با اين همه، بهرهگيرى پيامبرصلى الله عليه وآله از ظرفيتهاى اخلاق اجتماعى و نيز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.
بدينترتيب، يكى از ضرورىترين راههاى پىريزى وحدت دينى در امتبزرگ اسلامى، هماهنگى ارادهها و تمايلات ارزشى جوامع بر بنياد همانند سازى ابزارهاى سهگانه فوق است; يعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى»، «قومى و ميهنى» و نيز «اجتماعى و فردى».
پىنوشتها و مآخذ
1- حميدالله، محمد: اولين قانون اساسى مكتوب در جهان، ترجمه غلامرضا سعيدى، تهران، انتشارات بعثت، 1365، ص 55-64.
2- علامه هندى، علاءالدين، كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسه الرسالة، 1985م، ج 1، ص149.
3- آيتى، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1366، ص235.
4- تفصيل اين سخن را در جاى خود بايد دنبال كرد; نگاه كنيد: حسينى، سيد حسين: «علوم انسانى اسلامى، مبناى تحقق وحدت فرهنگى»، نامه فرهنگ، بهار1377، شماره29 و نيز: جزوه درسى «عرفان دينى» از همين قلم.
5- روايت پيامبرصلى الله عليه وآله در كنزالعمال، جلد 1، ص149.
6- علامه مجلسى، محمدتقى، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1403 ق، جلد39، ص56.
7- الميبدى، ابوالفضل رشيدالدين، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علىاصغر حكمت، تهران، اميركبير، 1361، جلد9، ص 271-267.
8- حاج سيد جوادى و ديگران، دايرةالمعارف تشيع، تهران، سازمان دايرةالمعارف تشيع،1366، جلد 1، ص243.
9- تاريخ پيامبر اسلام، ص272.
10- بهشتى، سيد محمد، محيط پيدايش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1367، ص147.
11- ابنهشام، ابومحمد عبدالملك: السيرة النبويه، قم، انتشارات ايران،1363، جلد 4، ص250.
12- يعقوبى، احمدبن ابى يعقوب: تاريخ يعقوبى، ليدن،1883م، جلد 2، ص110.
13- كلينى رازى، ابوجعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق: الاصول من الكافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1363، جلد 8، ص268.
14- بحارالانوار، جلد22، ص348.
15- مطهرى، مرتضى، سيره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هديه الاحباب» داستان روايت را آورده است.
16- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص75 و76.
17- سنن ابىداوود، جلد 2، ص624 به نقل منبع پيشين، ص74.
18- نهجالبلاغه، ترجمه دكتر سيدجعفر شهيدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص215.
19- تاريخ پيامبر اسلام، ص168.
20- بحارالانوار،جلد73، ص283.
21- همان، جلد16، ص210.
22- البخارى، محمد بن اسماعيل، صحيح البخارى، چهار جلدى، بيروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بىتا، جلد 2، ص539.
23- نهجالبلاغه، خطبه 105.
24- پارهاى مورخان داستانى از كافرى خشن و معاند نقل مىكنند كه به خانه پيامبرصلى الله عليه وآله به مهمانى رفت و در نهايتبا ايمان خارج شد. اين جريان نمونه جالبى از همين تاثير اخلاقى و الهى خاص پيامبر رحمت است. نگاه كنيد: زرينكوب، عبدالحسين، بحر در كوزه، تهران، علمى،1367، ص104 و 105.
25- شيخ صدوق، ابوجعفر، معانىالاخبار، تصحيح علىاكبر غفارى، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص51.
26- بحر در كوزه، ص115.
27- معانىالاخبار، ص51.
منبع: فصلنامه مشكوة