ايستادگي مقابل زورگويان درس انقلاب اسلامي
مترجم: محمد معرفي
30 سال قبل ايران خود را براي يك دگرگوني كامل آماده مي كرد و برضد رژيم محمدرضا شاه پهلوي به پا خاست. مردم ايران با راهپيمايي هاي اعتراض آميز توانستند طي يك سال شاه را ساقط كنند.
سال 1978 نه تنها براي ايرانيان فراموش شدني نبود، بلكه در ذهن جواناني كه اكنون پا به سن گذاشته اند، نيز نقش بسته است.
مقاطع مختلف انقلاب مردمي ايران در جهان اسلام كه به مدت 70 سال با رنج و سختي در زير سلطه استعمار زندگي مي كردند، بي سابقه بود. از همه عجيب تر نحوه رهبري آن انقلاب بود؛ يك مرد روحاني در دوران 80 سالگي با محاسن سفيد و عمامه سياه كه در يكي از خانه هاي نجف عراق زندگي مي كرد و در شرايطي كه دستگاه هاي پيشرفته فاكس و اينترنت، و ايستگاه هاي تلويزيوني با پوشش گسترده ماهواره اي وجود نداشت توانست با استفاده از نوار كاست و بيانيه ها انقلاب را هدايت كند.
در آن 12 ماه سرنوشت ساز در ايران كه جهان آن را از طريق رسانه هاي جمعي و پيشرفته دنبال مي كرد، روزهاي انقلابي با تظاهرات گسترده همراه شد. انقلاب با طلبه ها آغاز شد و به وسيله كارگران شركت نفت ادامه يافت. سپس به نيروهاي مسلح و نيروي هوايي كشيده شد.
تجربه بي نظيري بود كه رخ مي داد و حرف نو و تازه اي در زمينه اسلام سياسي در دنيا حادث مي شد كه بر سياست بين الملل تاثيرگذار بود و اين تجربه قابل تكرار نبود. اين تجربه ديگر تكرار نشد چرا كه رژيم هاي مختلف سياسي كه در جهان اسلام حكومت مي كنند توانستند، خشم ملت ها را با وسايل گوناگون از جمله سركوب، و با نيرنگ و خوار كردن آنها و خريد افراد فرو بنشانند.
حاكمان مانند گذشته ديگر فقط به دستگاه هاي امنيتي بسنده نكردند، چرا كه هر چه از كارشناسان خارجي بهره برداري كنند، مشكلات امنيتي و سياسي آنها نيز افزايش مي يافت و از طرف ديگر اين كار افراط گرايي را بيشتر و از ابزار زور به عنوان مانعي در مقابل حكومت ها توسط مخالفان بهره برداري مي شد.
30 سال از آن زمان گذشته است، همچنان حيات انقلابي در زندگي روزمره ايرانيان جاري است و ايراني ها كه بر پايه ولايت فقيه حكومت خود را برپا كردند، توانستند سياست هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي را بر مبناي آن قرار دهند و به شعارهاي انقلاب وفادار باشند.
آنها، هرگونه توطئه غرب براي تن دادن به خواسته هاي شان را رد كردند و به خاطر اين موضوع بود كه همانند گذشته با موانع بزرگ داخلي و خارجي مواجه شده اند. اين توطئه ها با ترور بزرگان سياسي و ديني آغاز شد و جنگ تحميلي كه رژيم عراق آغاز كرد دنباله آن بود كه غرب در ادامه يافتن آن سهيم بود. تا اينكه به موضوع انرژي هسته اي وصل شد و محاصره اقتصادي و سياسي دنباله آن آمد.
در پنج سال اول بعد از پيروزي انقلاب جمع زيادي از رهبران نظام از جمله محمدعلي رجائي رئيس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزير در كاخ رياست جمهوري در اوت 1981 كشته شدند و همچنين بيش از 70 نفر از اعضاي حزب جمهوري كه ستون هاي انقلاب محسوب مي شدند بر اثر يك انفجار بزرگ در 1981 به شهادت رسيدند و ديگران از جمله فقها و علما نيز ترور شدند.
بحران ديپلمات هاي سفارت آمريكا نيز در سال 1979 آغاز شد و آن هنگامي بود كه دانشجويان 44 ديپلمات آمريكايي سفارت آمريكا را به مدت 444 روز گروگان گرفتند.
از ديد آمريكا اين موضوع بزرگترين علت براي دشمني با ايران است چرا كه حكومت آمريكا به رياست جيمي كارتر احساس كرد اين نوعي تحقير براي آمريكا است كه قبلاً بي سابقه بوده است.
اين احساس زماني براي آنها عميق تر شد كه عمليات نظامي آمريكا براي نجات گروگان ها در صحراي طبس با نابودي دو هواپيما در آوريل 1980 رخ داد و طي آن 8 نفر از نيروهاي آمريكايي به هلاكت رسيدند.
از آن حادثه به بعد، روابط ايران و آمريكا بهبود نيافت تا اينكه جيمي كارتر جاي خود را به ريگان داد و با وساطت الجزاير موضوع گروگان هاي آمريكايي حل و فصل شد.
ايراني ها نيز از روز اول، آمريكا را حامي شاه مي دانستند چرا كه در سال 1953 سيا با كودتا عليه حكومت مصدق دوباره او را روي كار آورد. آنها سپس در سياست كشور ايران از طريق كارشناسان نظامي كه تعداد آنها به 40 هزار نفر مي رسيد در امور داخلي ايران دخالت كردند.
از جمله سلطه آمريكا بر ايران، دور كردن اين كشور از نزاع فلسطين و اسرائيل بود و حكومت شاه از نظر سياسي با رژيم اشغالگر روابط برقرار كرد و به او نفت صادر مي كرد، همچنانكه با رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي در آن زمان شاه روابط خوبي داشت. علاوه بر اين، قانون كاپيتولاسيون بود كه آمريكايي ها را در مقابل قانون قضايي ايران مصون مي داشت. قانون كا پيتولاسيون، موضوعي شد كه امام خميني نهضت خود را در سال 1964 با آن آغاز كند. از آن پس بود كه دشمني آمريكا با انقلاب آغاز شد و ايراني ها اعتقاد دارند كه آمريكا بايد سياست خود را در مقابل (انقلاب اسلامي) ايران تغيير دهد.
آمريكا نيز با اختصاص ساليانه 75 ميليون دلار بودجه براي مخالفان نظام، سعي در براندازي جمهوري اسلامي ايران د ارد.
حكومت آمريكا معتقد است كه جمهوري اسلامي ايران از نيروهاي مقاومت مانند حزب الله، حماس و جهاد حمايت مي كند.و رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسد و از همه مهم تر خود حكومت ايران است كه باعث ايجاد نهضت هاي اسلامي در منطقه شده است.
از جمله اين تحولات، به خصوص تاكيد ايران بر هويت اسلامي است و موضع گيري در مقابل اشغالگران كه همين امر نشان دهنده عدم تغييرات در روابط دو كشور ايران و آمريكا است و در نتيجه، اختلافات ايران و امريكا براي مدت طولاني ادامه خواهد يافت، علاوه بر آن موضوع عراق است كه دو كشور به آن توجه خاصي نشان مي دهند.
ايران مخالف اشغالگري است و از همكاري خوب بازيگران در سياست آن كشور (عراق) بهره مي برد. در مقابل امريكا هر جا كه جاي پاي ايران را مشاهده كند، آن را مردود مي شمارد و با همه توانايي سعي در مقابله با آن را دارد. اما آيا در انجام آن توانايي خواهد داشت؟
بدون مبالغه بايد گفت عراق در حال حاضر به ميداني تبديل شده است كه دو نيروي متضاد تهران و واشنگتن در مقابل هم قرار دارند.
امريكا پس ازاشغال عراق تلاش مي كند براي طولاني مدت بر اين كشور عربي بزرگ هم از نظر سياسي و هم از لحاظ انرژي (نفت) تسلط يابد. همه اين مسائل مخالف موضع ايران است كه خواستار خروج نيروهاي خارجي و آزادي عراق از سلطه امريكا است.
به طور مثال عراقي ها معتقدند كه بايد سازمان مجاهدين خلق از خاك عراق اخراج شود، در حالي كه امريكا اصرار دارد از وجود آنها به عنوان اهرم فشار بر ضد ايران سود ببرد.
در مقابل، همه مسئولان و دولتمردان عراق بارها از ايران ديدن كردند و از رئيس جمهور احمدي نژاد براي سفر به عراق دعوت به عمل آوردند كه اين باعث ناخشنودي فراوان واشنگتن شده است.
جمهوري اسلامي ايران پس ا ز 30 سال از آغاز انقلاب همچنان با موانع داخلي و خارجي مواجه است، اكنون نيز تنش با امريكا به عنوان يك موضوع اصلي در سياست خارجي است.
اما روابط ايران با كشورهاي همجوار و بين المللي شاهد تحولات زيادي بوده است. در گام نخست ايران سعي در بهبود روابط خود با كشورهاي همسايه مانند شوراي خليج فارس، پاكستان، افغانستان و تركيه دارد. مضاف بر اينكه ايران داراي روابط استراتژيك با كشور سوريه است، ثانياً ايران تلاش مي كند كه روابط خود را با اتحاديه اروپا به رغم مواضع منفي برخي كشورها (مانند فرانسه، انگليس و آلمان) در مورد موضوع هسته اي بهبود بخشد.
ايران از روابط دوستانه خود با چين و روسيه بهره مي برد، چرا كه اين دو دولت با اتحاديه اروپا و امريكا در مورد وارد كردن فشار به تهران از طريق تحريم مخالفت مي كنند.
اين موضوع اهميت خود را از زماني پيدا مي كند كه گزارش سازمان هاي جاسوسي امريكا در مورد صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران از سال 2003 اعلام شد.
روسيه نيز طي هفته هاي قبل سوخت مورد نياز نيروگاه هسته اي بوشهر كه پيش بيني مي شود در سالجاري فعاليت خود را آغاز كند به ايران ارسال كرد. ايران نيز اين موضوع را درك مي كند كه كشورهاي غربي داراي اهرم هايي براي فشار هستند كه نبايد از آن غافل بود.
به طور مثال «باب دهوپ شيفر دبيركل ناتو در ابوظبي گفته بود كه فعاليت در جهت غني سازي اورانيوم و برنامه موشكي ايران منبع نگراني دايم براي ماست. وي افزود: يك پاسخ فقط وجود دارد و آن دنبال كردن ابزارهاي جديد براي همكاري امنيتي.
اين نگراني به عنوان ركن اساسي از سوي دبيركل ناتو هنگامي بيان شد كه وي گفت: براي ما انرژي و امنيت آن جداي از اينكه ما وارد كننده يا مصرف كننده باشيم اهميت دو چندان دارد.
سعيد جليلي رئيس تيم مذاكره كننده و دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران نيز در سخنراني خود در پارلمان اروپا در بروكسل در پاسخ به اين تهديدات پيشنهاد جديدي براي بهبود روابط دو طرف ارائه كرد.
وي اين روابط جديد را برمبناي 4اصل، دموكراسي، انرژي، امنيت و ثروت هاي طبيعي عنوان كرد.
اين طرح به دو دليل امكان پذير نيست :1- غرب زيربار اين مسئله نخواهد رفت كه به طور مساوي با جهان اسلام همكاري كند. 2- اروپا هنوز هم نمي تواند بدون ديكته آمريكا درمورد پرونده ايران كه بسياري مواقع صهيونيست ها در آن نقش ايفا مي كنند، عمل كند.
اما در زمينه داخلي در ايران درمورد نحوه و چگونگي پيشرفت و سازندگي و حتي در زمينه عقيدتي و سياسي راه طولاني وجود دارد.
در آنجا نبردي وجود دارد كه گاهي ظاهر و پنهان مي شود مبني بر اينكه راه امام خميني و برنامه هاي سياسي و اسلامي ادامه داشته باشد يا خير. اما رهبر كنوني انقلاب آيت الله العظمي آقاي خامنه اي از مهم ترين طرفداران اصولگرايي اسلامي است و از اين بابت نگراني وجود ندارد. از اين نظر نيز تاكنون طرف مخالف نتوانسته است در خط مشي داخلي و خارجي ايران تأثير اساسي بگذارد.
اما به هرحال طرف مخالف جرياني قوي و تأثيرگذاري است و در جامعه ايران و به خصوص نسل جديد كه دوران انقلاب، مسائل و تفكر آن را درك نكرده است، تأثير دارد.
اين چيزي است كه غربي ها به وسيله آن سعي دارند كه تصوير مبهمي با هدف تضعيف اسلام گرايي و رسيدن به هدف خود دنبال مي كنند.
ايران امروز با موانعي مواجه است كه زياد با اوايل انقلاب اين موانع فرق نكرده است كه در آن زمان شوروي در افغانستان و در مرزهاي شرقي ايران مي جنگيد و سعي داشت كه از سقوط رژيم نجيب الله و تأسيس يك رژيم اسلامي جلوگيري كند.
امروز نيز ايران در مرزهاي غربي خود با نيروهاي آمريكايي مواجه است كه تلاش دارد بر عراق تسلط يابد و آن كشور را از جهان عرب و اسلام جدا كند.
ايران هيچ طمعي در عراق ندارد ولي همانند عراق، سوريه و تركيه و بقيه كشورهاي همجوار داراي منافع طبيعي است.
پس از گذشت 30سال از انقلاب، ايران به كدامين سو خواهد رفت؟ همچنانكه ذكر كرديم، مبارزه مخفي بين جناح اصولگرا و ملي گرا در كشور وجود دارد كه در انتخابات خود را نشان مي دهد.
در بيشتر مواقع نيز جناح ملي گرا خود را در پشت مسائل معيشتي پنهان مي كند.
آمريكا خواستار اين است كه جمهوري اسلامي در مرزهاي جغرافيايي و مذهبي خود محصور و از مسائل جهان اسلام و نگراني هاي آنها به دور باشد. اما به عنوان نمونه، موضع ايران درمورد شكستن محاصره غزه واشنگتن را كه از اسرائيل حمايت مي كند، آزرده خاطر كرده است.
جرج بوش نيز در سفر اخير خود به منطقه، نيز از اين آزرده شده بود كه سياست خاورميانه اي او نتيجه ملموسي براي كشورش و اسرائيل نداشته است.
به اين خاطر بود كه خشم و نفرت خود را متوجه ايران و آن را حامي تروريسم و خشونت عنوان كرد، اما چه كسي تروريست است و دفاع مشروع چگونه است؟
اين مسئله اي اساسي است كه آمريكا آمادگي پاسخگويي به آن را در خود احساس نمي كند. آمريكا اين را مي خواهد كه در منطقه كسي نگويد سياستش در خاورميانه غيرمؤثر است. از سه دهه پيش اما فقط ايران بود كه اين موضع را تكرار مي كرد و به اين خاطر مورد كينه آمريكا قرار گرفته است.
دلايل موجود از تغييرات اساسي در هويت نظام ايران در زمينه اسلاميت و سياست خارجي حكايت نمي كند. حتي در زمينه مواضع مختلف يا همراهي با مسائل استراتژيك منطقه مانند اشغالگري (به خصوص در فلسطين و عراق) تغيير خاصي در سياست ايران ديده نمي شود و همانند سياست ثابت و پابرجاي گذشته انقلاب است.
از همين جا است كه تهاجم غرب به ايران از قبل شروع شده و سه دهه است كه ادامه دارد و تا آينده اي نامعلوم ادامه خواهد يافت.
اما آنچه كه مسلم است ايران قدرتمند خواهد بود و رهبران آن، همانند امام خميني از استقلال و اصولگرايي محافظت خواهند كرد.
منبع: روزنامه القدس العربي
سال 1978 نه تنها براي ايرانيان فراموش شدني نبود، بلكه در ذهن جواناني كه اكنون پا به سن گذاشته اند، نيز نقش بسته است.
مقاطع مختلف انقلاب مردمي ايران در جهان اسلام كه به مدت 70 سال با رنج و سختي در زير سلطه استعمار زندگي مي كردند، بي سابقه بود. از همه عجيب تر نحوه رهبري آن انقلاب بود؛ يك مرد روحاني در دوران 80 سالگي با محاسن سفيد و عمامه سياه كه در يكي از خانه هاي نجف عراق زندگي مي كرد و در شرايطي كه دستگاه هاي پيشرفته فاكس و اينترنت، و ايستگاه هاي تلويزيوني با پوشش گسترده ماهواره اي وجود نداشت توانست با استفاده از نوار كاست و بيانيه ها انقلاب را هدايت كند.
در آن 12 ماه سرنوشت ساز در ايران كه جهان آن را از طريق رسانه هاي جمعي و پيشرفته دنبال مي كرد، روزهاي انقلابي با تظاهرات گسترده همراه شد. انقلاب با طلبه ها آغاز شد و به وسيله كارگران شركت نفت ادامه يافت. سپس به نيروهاي مسلح و نيروي هوايي كشيده شد.
تجربه بي نظيري بود كه رخ مي داد و حرف نو و تازه اي در زمينه اسلام سياسي در دنيا حادث مي شد كه بر سياست بين الملل تاثيرگذار بود و اين تجربه قابل تكرار نبود. اين تجربه ديگر تكرار نشد چرا كه رژيم هاي مختلف سياسي كه در جهان اسلام حكومت مي كنند توانستند، خشم ملت ها را با وسايل گوناگون از جمله سركوب، و با نيرنگ و خوار كردن آنها و خريد افراد فرو بنشانند.
حاكمان مانند گذشته ديگر فقط به دستگاه هاي امنيتي بسنده نكردند، چرا كه هر چه از كارشناسان خارجي بهره برداري كنند، مشكلات امنيتي و سياسي آنها نيز افزايش مي يافت و از طرف ديگر اين كار افراط گرايي را بيشتر و از ابزار زور به عنوان مانعي در مقابل حكومت ها توسط مخالفان بهره برداري مي شد.
30 سال از آن زمان گذشته است، همچنان حيات انقلابي در زندگي روزمره ايرانيان جاري است و ايراني ها كه بر پايه ولايت فقيه حكومت خود را برپا كردند، توانستند سياست هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي را بر مبناي آن قرار دهند و به شعارهاي انقلاب وفادار باشند.
آنها، هرگونه توطئه غرب براي تن دادن به خواسته هاي شان را رد كردند و به خاطر اين موضوع بود كه همانند گذشته با موانع بزرگ داخلي و خارجي مواجه شده اند. اين توطئه ها با ترور بزرگان سياسي و ديني آغاز شد و جنگ تحميلي كه رژيم عراق آغاز كرد دنباله آن بود كه غرب در ادامه يافتن آن سهيم بود. تا اينكه به موضوع انرژي هسته اي وصل شد و محاصره اقتصادي و سياسي دنباله آن آمد.
در پنج سال اول بعد از پيروزي انقلاب جمع زيادي از رهبران نظام از جمله محمدعلي رجائي رئيس جمهور و محمدجواد باهنر نخست وزير در كاخ رياست جمهوري در اوت 1981 كشته شدند و همچنين بيش از 70 نفر از اعضاي حزب جمهوري كه ستون هاي انقلاب محسوب مي شدند بر اثر يك انفجار بزرگ در 1981 به شهادت رسيدند و ديگران از جمله فقها و علما نيز ترور شدند.
بحران ديپلمات هاي سفارت آمريكا نيز در سال 1979 آغاز شد و آن هنگامي بود كه دانشجويان 44 ديپلمات آمريكايي سفارت آمريكا را به مدت 444 روز گروگان گرفتند.
از ديد آمريكا اين موضوع بزرگترين علت براي دشمني با ايران است چرا كه حكومت آمريكا به رياست جيمي كارتر احساس كرد اين نوعي تحقير براي آمريكا است كه قبلاً بي سابقه بوده است.
اين احساس زماني براي آنها عميق تر شد كه عمليات نظامي آمريكا براي نجات گروگان ها در صحراي طبس با نابودي دو هواپيما در آوريل 1980 رخ داد و طي آن 8 نفر از نيروهاي آمريكايي به هلاكت رسيدند.
از آن حادثه به بعد، روابط ايران و آمريكا بهبود نيافت تا اينكه جيمي كارتر جاي خود را به ريگان داد و با وساطت الجزاير موضوع گروگان هاي آمريكايي حل و فصل شد.
ايراني ها نيز از روز اول، آمريكا را حامي شاه مي دانستند چرا كه در سال 1953 سيا با كودتا عليه حكومت مصدق دوباره او را روي كار آورد. آنها سپس در سياست كشور ايران از طريق كارشناسان نظامي كه تعداد آنها به 40 هزار نفر مي رسيد در امور داخلي ايران دخالت كردند.
از جمله سلطه آمريكا بر ايران، دور كردن اين كشور از نزاع فلسطين و اسرائيل بود و حكومت شاه از نظر سياسي با رژيم اشغالگر روابط برقرار كرد و به او نفت صادر مي كرد، همچنانكه با رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي در آن زمان شاه روابط خوبي داشت. علاوه بر اين، قانون كاپيتولاسيون بود كه آمريكايي ها را در مقابل قانون قضايي ايران مصون مي داشت. قانون كا پيتولاسيون، موضوعي شد كه امام خميني نهضت خود را در سال 1964 با آن آغاز كند. از آن پس بود كه دشمني آمريكا با انقلاب آغاز شد و ايراني ها اعتقاد دارند كه آمريكا بايد سياست خود را در مقابل (انقلاب اسلامي) ايران تغيير دهد.
آمريكا نيز با اختصاص ساليانه 75 ميليون دلار بودجه براي مخالفان نظام، سعي در براندازي جمهوري اسلامي ايران د ارد.
حكومت آمريكا معتقد است كه جمهوري اسلامي ايران از نيروهاي مقاومت مانند حزب الله، حماس و جهاد حمايت مي كند.و رژيم صهيونيستي را به رسميت نمي شناسد و از همه مهم تر خود حكومت ايران است كه باعث ايجاد نهضت هاي اسلامي در منطقه شده است.
از جمله اين تحولات، به خصوص تاكيد ايران بر هويت اسلامي است و موضع گيري در مقابل اشغالگران كه همين امر نشان دهنده عدم تغييرات در روابط دو كشور ايران و آمريكا است و در نتيجه، اختلافات ايران و امريكا براي مدت طولاني ادامه خواهد يافت، علاوه بر آن موضوع عراق است كه دو كشور به آن توجه خاصي نشان مي دهند.
ايران مخالف اشغالگري است و از همكاري خوب بازيگران در سياست آن كشور (عراق) بهره مي برد. در مقابل امريكا هر جا كه جاي پاي ايران را مشاهده كند، آن را مردود مي شمارد و با همه توانايي سعي در مقابله با آن را دارد. اما آيا در انجام آن توانايي خواهد داشت؟
بدون مبالغه بايد گفت عراق در حال حاضر به ميداني تبديل شده است كه دو نيروي متضاد تهران و واشنگتن در مقابل هم قرار دارند.
امريكا پس ازاشغال عراق تلاش مي كند براي طولاني مدت بر اين كشور عربي بزرگ هم از نظر سياسي و هم از لحاظ انرژي (نفت) تسلط يابد. همه اين مسائل مخالف موضع ايران است كه خواستار خروج نيروهاي خارجي و آزادي عراق از سلطه امريكا است.
به طور مثال عراقي ها معتقدند كه بايد سازمان مجاهدين خلق از خاك عراق اخراج شود، در حالي كه امريكا اصرار دارد از وجود آنها به عنوان اهرم فشار بر ضد ايران سود ببرد.
در مقابل، همه مسئولان و دولتمردان عراق بارها از ايران ديدن كردند و از رئيس جمهور احمدي نژاد براي سفر به عراق دعوت به عمل آوردند كه اين باعث ناخشنودي فراوان واشنگتن شده است.
جمهوري اسلامي ايران پس ا ز 30 سال از آغاز انقلاب همچنان با موانع داخلي و خارجي مواجه است، اكنون نيز تنش با امريكا به عنوان يك موضوع اصلي در سياست خارجي است.
اما روابط ايران با كشورهاي همجوار و بين المللي شاهد تحولات زيادي بوده است. در گام نخست ايران سعي در بهبود روابط خود با كشورهاي همسايه مانند شوراي خليج فارس، پاكستان، افغانستان و تركيه دارد. مضاف بر اينكه ايران داراي روابط استراتژيك با كشور سوريه است، ثانياً ايران تلاش مي كند كه روابط خود را با اتحاديه اروپا به رغم مواضع منفي برخي كشورها (مانند فرانسه، انگليس و آلمان) در مورد موضوع هسته اي بهبود بخشد.
ايران از روابط دوستانه خود با چين و روسيه بهره مي برد، چرا كه اين دو دولت با اتحاديه اروپا و امريكا در مورد وارد كردن فشار به تهران از طريق تحريم مخالفت مي كنند.
اين موضوع اهميت خود را از زماني پيدا مي كند كه گزارش سازمان هاي جاسوسي امريكا در مورد صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران از سال 2003 اعلام شد.
روسيه نيز طي هفته هاي قبل سوخت مورد نياز نيروگاه هسته اي بوشهر كه پيش بيني مي شود در سالجاري فعاليت خود را آغاز كند به ايران ارسال كرد. ايران نيز اين موضوع را درك مي كند كه كشورهاي غربي داراي اهرم هايي براي فشار هستند كه نبايد از آن غافل بود.
به طور مثال «باب دهوپ شيفر دبيركل ناتو در ابوظبي گفته بود كه فعاليت در جهت غني سازي اورانيوم و برنامه موشكي ايران منبع نگراني دايم براي ماست. وي افزود: يك پاسخ فقط وجود دارد و آن دنبال كردن ابزارهاي جديد براي همكاري امنيتي.
اين نگراني به عنوان ركن اساسي از سوي دبيركل ناتو هنگامي بيان شد كه وي گفت: براي ما انرژي و امنيت آن جداي از اينكه ما وارد كننده يا مصرف كننده باشيم اهميت دو چندان دارد.
سعيد جليلي رئيس تيم مذاكره كننده و دبير شوراي عالي امنيت ملي ايران نيز در سخنراني خود در پارلمان اروپا در بروكسل در پاسخ به اين تهديدات پيشنهاد جديدي براي بهبود روابط دو طرف ارائه كرد.
وي اين روابط جديد را برمبناي 4اصل، دموكراسي، انرژي، امنيت و ثروت هاي طبيعي عنوان كرد.
اين طرح به دو دليل امكان پذير نيست :1- غرب زيربار اين مسئله نخواهد رفت كه به طور مساوي با جهان اسلام همكاري كند. 2- اروپا هنوز هم نمي تواند بدون ديكته آمريكا درمورد پرونده ايران كه بسياري مواقع صهيونيست ها در آن نقش ايفا مي كنند، عمل كند.
اما در زمينه داخلي در ايران درمورد نحوه و چگونگي پيشرفت و سازندگي و حتي در زمينه عقيدتي و سياسي راه طولاني وجود دارد.
در آنجا نبردي وجود دارد كه گاهي ظاهر و پنهان مي شود مبني بر اينكه راه امام خميني و برنامه هاي سياسي و اسلامي ادامه داشته باشد يا خير. اما رهبر كنوني انقلاب آيت الله العظمي آقاي خامنه اي از مهم ترين طرفداران اصولگرايي اسلامي است و از اين بابت نگراني وجود ندارد. از اين نظر نيز تاكنون طرف مخالف نتوانسته است در خط مشي داخلي و خارجي ايران تأثير اساسي بگذارد.
اما به هرحال طرف مخالف جرياني قوي و تأثيرگذاري است و در جامعه ايران و به خصوص نسل جديد كه دوران انقلاب، مسائل و تفكر آن را درك نكرده است، تأثير دارد.
اين چيزي است كه غربي ها به وسيله آن سعي دارند كه تصوير مبهمي با هدف تضعيف اسلام گرايي و رسيدن به هدف خود دنبال مي كنند.
ايران امروز با موانعي مواجه است كه زياد با اوايل انقلاب اين موانع فرق نكرده است كه در آن زمان شوروي در افغانستان و در مرزهاي شرقي ايران مي جنگيد و سعي داشت كه از سقوط رژيم نجيب الله و تأسيس يك رژيم اسلامي جلوگيري كند.
امروز نيز ايران در مرزهاي غربي خود با نيروهاي آمريكايي مواجه است كه تلاش دارد بر عراق تسلط يابد و آن كشور را از جهان عرب و اسلام جدا كند.
ايران هيچ طمعي در عراق ندارد ولي همانند عراق، سوريه و تركيه و بقيه كشورهاي همجوار داراي منافع طبيعي است.
پس از گذشت 30سال از انقلاب، ايران به كدامين سو خواهد رفت؟ همچنانكه ذكر كرديم، مبارزه مخفي بين جناح اصولگرا و ملي گرا در كشور وجود دارد كه در انتخابات خود را نشان مي دهد.
در بيشتر مواقع نيز جناح ملي گرا خود را در پشت مسائل معيشتي پنهان مي كند.
آمريكا خواستار اين است كه جمهوري اسلامي در مرزهاي جغرافيايي و مذهبي خود محصور و از مسائل جهان اسلام و نگراني هاي آنها به دور باشد. اما به عنوان نمونه، موضع ايران درمورد شكستن محاصره غزه واشنگتن را كه از اسرائيل حمايت مي كند، آزرده خاطر كرده است.
جرج بوش نيز در سفر اخير خود به منطقه، نيز از اين آزرده شده بود كه سياست خاورميانه اي او نتيجه ملموسي براي كشورش و اسرائيل نداشته است.
به اين خاطر بود كه خشم و نفرت خود را متوجه ايران و آن را حامي تروريسم و خشونت عنوان كرد، اما چه كسي تروريست است و دفاع مشروع چگونه است؟
اين مسئله اي اساسي است كه آمريكا آمادگي پاسخگويي به آن را در خود احساس نمي كند. آمريكا اين را مي خواهد كه در منطقه كسي نگويد سياستش در خاورميانه غيرمؤثر است. از سه دهه پيش اما فقط ايران بود كه اين موضع را تكرار مي كرد و به اين خاطر مورد كينه آمريكا قرار گرفته است.
دلايل موجود از تغييرات اساسي در هويت نظام ايران در زمينه اسلاميت و سياست خارجي حكايت نمي كند. حتي در زمينه مواضع مختلف يا همراهي با مسائل استراتژيك منطقه مانند اشغالگري (به خصوص در فلسطين و عراق) تغيير خاصي در سياست ايران ديده نمي شود و همانند سياست ثابت و پابرجاي گذشته انقلاب است.
از همين جا است كه تهاجم غرب به ايران از قبل شروع شده و سه دهه است كه ادامه دارد و تا آينده اي نامعلوم ادامه خواهد يافت.
اما آنچه كه مسلم است ايران قدرتمند خواهد بود و رهبران آن، همانند امام خميني از استقلال و اصولگرايي محافظت خواهند كرد.
منبع: روزنامه القدس العربي