نویسنده: Marc Klein
مترجم: فریبرز مجیدی
مترجم: فریبرز مجیدی
[reinīr de xrāf]
Regnier de Graaf
(ت. اسخونهوون، هلند، 18 مرداد 1020/ 30 ژویهی 1641؛ و. دلفت، هلند، 30 مرداد 1052/ 21 اوت 1673) ، پزشکی، کالبدشناسی، فیزیولوژی.
د/ خراف تحصیلات پزشکی را 1039 در اوترخت آغاز کرد و آنها را در لیدن ادامه داد؛ او در این شهر شاگرد فرانسیسکوس () سیلویوس و یوهانس وان / () هورنه و یکی از همشاگردیهای یان () اسوامردام بود؛ دوستی این دو تن بعداً در نتیجهی مناقشههای مربوط به حق تقدم به دشمنی خشونت باری تبدیل شد. خراف در 1043 کتابی دربارهی شیرهی لوزالمعده انتشار داد که بی درنگ به فرانسوی ترجمه و چندین بار تجدید چاپ شد. او پس از طی دوره ای در فرانسه، در 1044 از آنژه درجهی دکتری در پزشکی گرفت. در دلفت پزشک نامداری شد و به طور خصوصی به پژوهشهای علمی میپرداخت. به رغم شهرت جهانیش، هیچ مقامی در دانشگاه بر عهده نداشت، شاید به این دلیل که از معتقدان به کلیسای کاتولیک روم بود. بر طبق سنّی که آنتوان () پورتال نقل کرده است، به خراف پیشنهاد شد که جانشین سیلویوس شود، اما او پیشنهاد را رد کرد. در این دوره هلند درگیر جنگهای پیاپی با انگلستان و فرانسه بود، اما این وضع مانعی در راه شکوفایی چشمگیر هنری، فلسفی، و علمی ایجاد نکرد. در همین زمان آنتون وان/ () لونهوک و ورمر نقاش در دلفت زندگی میکردند. خراف با لونهوک روابطی دوستانه داشت، و لونهوک در سال 1052 او را با نامه ای، که هنوز هم محفوظ است، به «انجمن سلطنتی لندن» معرفی کرد.
خراف را، بحق، یکی از بنیادگذاران فیزیولوژی تجربی بشمار آوردهاند. او در طول عمر خویش شهرتی عظیم داشت، و این نکته از چاپها و ترجمههای متعدد آثارش که در توالی سریعی یکی از پی دیگری انتشار مییافت آشکار است. در قرن هجدهم، هرمان () بورهاوه او را ستود، و پورتال بیست صفحه از کتاب Histoire de l’anatomie et de la chirurgie («تاریخ کالبدشناسی و جراحی») خود را به بحث دربارهی او اختصاص داد. در قرن نوزدهم، کلود () برنار او را سخت گرامی میداشت و در تأملاتش دربارهی نقش فیزیولوژیدان تجربی از او الهام میگرفت.
خراف آثاری در موضوعهای بسیار متنوع انتشار داد؛ روش فیستول لوزالمعدی را نیز ابداع کرد. اما شهرتش بیشتر به سبب اصطلاح «فولیکول خراف» است، که نقش قاطع او را در زمینهی توصیف دقیق و مشخص کالبدشناسی و فیزیولوژی اندامهای تولید مثل پستانداران ماده در ذهن بیدار میکند. در حوالی سال 1044 مسألهی تولید مثل به شدت مورد بحث و گفت و گو بود. بسیاری از نویسندگان مشهور این دوره، آثار و اندیشههای خود را به مسألهی زایش اختصاص دادند و در جرّ و بحثهای تلخ و تند مدّعی حقّ تقدّم بودند. در این میانه تنها نام خراف باقی مانده است. او در 1047 رسالهای دربارهی اندامهای تولید مثل مردان انتشار داده بود که بلافاصله هفت بار تجدید چاپ شد؛ اما مندرجات آن اثر، که از اصالت و ابتکار چندانی حکایت نمیکنند، تقریباً جملگی فراموش شدهاند. از سوی دیگر، رسالهی وی دربارهی اندامهای تولید مثل زنان گام مهمی در تاریخ زیست شناسی محسوب میشود.
خراف برای غدهی جنسی پستاندار ماده نام «تخمدان» (ovary) را پذیرفت؛ این واژه را در آن زمان نویسندگانی چون وان هورنه و اسوامردام پیشنهاد کرده بودند. در این دوره شیوهی کاملاً جدید تزریق مواد رنگین در رگها ابداع شد، ابداعی که بسیاری کسان، به ویژه اسوامردام، مدعی آن بودند، و این شخص خراف را سخت ملامت و متهم میکرد که این شیوه را از او دزدیده است. ماجرای این دعوا، که غالباً با تندخوییهای شدید صورت میگرفت، در ضمن نامههائی برای «انجمن سلطنتی» تشریح گردید و داوری این انجمن خواسته شد. بر طبق داستانی که لونهوک بیست سال بعد پخش کرد، خراف در اثر فرسودگی ناشی از این مشاجره درگذشت؛ اما احتمال بسیار بیشتری میرود که او در نتیجهی ابتلا به یک بیماری همه گیر جان سپرده باشد.
درک اصالت کشفهای خراف از خلال تصویرهای او آسان تر است تا از لابلای متن نوشتههایش. او تخمدانهای پستانداران متعدد، از جمله انسان، را بررسی و تشریح کرد و موفق شد که کیسههای تخمدان را از پوششهایشان جدا سازد. در مورد گاو، وضع تخمدان را پیش و پس از جفتگیری شرح داد و تغییر ساختار آن را مشخص کرد. بدین ترتیب او نخستین کسی بود که کشف کرد که تغییرات ریخت شناختی غدّهی جنسی با وظایف فیزیولوژیک آن ملازمه دارند. خراف ثابت کرد که کیسهها از بین میروند تا برای «جسم غدّه مانندی که از بیضهی ماده پدید میآید» جا باز کنند. پس خراف نخستین کسی بود که به ماهیّت غدّه ای جسم زرد (corpus luteum) پی برد، و این کشف بنیادینی بود که تا حدود سال 1279 قاطعانه به اثبات نرسید اما در پیشرفت علم جدید درونریزشناسی جنسی نقشی اساسی ایفا کرد. جای تردید نیست که خراف لکهی جسم زرد را، که بر پارگی فولیکولهای تخمدان دلالت دارد، بدرستی شرح داده است. یگانه خطای او پی نبردن به پارگی فولیکول بود. در عوض، گمان برد که فولیکول در تمامیت خود تخمی را تشکیل میدهد که از لولهی فالوپی بیرون میافتد.
تخم پستانداران را کارل ارنست فون /() بر در 1206 کشف کرد. پدیده تخمک گذاری یا پارگی فولیکولی در جریان تحقیقهائی گسترده آشکار شد و در تمامی قرن نوزدهم مورد بحث بود اما تا نخستین سالهای قرن بیستم به اثبات نرسید. قابل ملاحظه است که خراف فرایند آبستنی در خرگوش را از مرحلهی جفتگیری تا مرحلهی زایمان پی گرفت. او چندین لوحه که این منظرهها را مجسّم میکنند از خود بر جای نهاد و کاملاً آگاه بود که تخمی که در لوله حرکت میکند کوچکتر از فولیکول تخمدانی است، اما چون پارگی فولیکولی را مشاهده نکرده بود نتوانست آن نکته را شرح دهد. مقایسهی کتاب خراف در زمینهی اندامهای تولید مثل ماده با نوشتههای معاصران و رقیبان او بسیار آموزنده است. از راه این مقایسهها است که به تفاوتهای بنیادین میان جزئیات دقیقی که خراف بدست داده است و جزئیات همقطاران او، که غالباً نادقیقند و به تخیّلی لگام گسیخته مجال ترکتازی میدهند، میتوان پی برد.
شایسته است که به شمایل نگاری خراف نیز اشارهی خاصی شود. ژرار ادلینگ، یکی از نامدارترین چهره پردازان آن عصر، تصویر خراف را در سال 1045 حکاکی کرد، و این تصویر در صفحات آغازین تعدادی از چاپهای آثار او قرار دارد. تصویر چهرهی مربوط به سال 1051 نیز شهرت یافته است. طرح بسیار هنرمندانهی دیگری هم وجود دارد که به ورکولیه منسوب است، و احتمالاً خراف را در آزمایشگاه در کار کالبدشکافی یک جسد نشان میدهد. دومین سرولح کتابهای او چند حکاکی نمادین است که از لحاظ شمایل نگاری ارزش و اهمیت فراوان دارند. یکی از آنها که به موضوع شیرهی لوزالمعده مربوط است (1050) تا مدتهای مدید توجه کلود () برنار را به خود جلب کرد، و برنار آن را مظهری از فیزیولوژی تجربی در خدمت پزشکی میدانست. لوحهائی که تخمدانها و اندامهای داخلی تولید مثل را نشان میدهند تجدید چاپ شده اند، بخصوص در رسالهی و. م. () بیلیس، که در حدود سال 1299، «مجموعهی» معتبری در رشتهی فیزیولوژی عمومی به شمار میرفت. در 1322 ج. و. کورنر، متخصص معروف امریکایی در زمینهی غدههای درون ریز و تاریخ پزشکی ترجمه ای از مهم ترین فصلهای مربوط به تخمدانها همراه با لوحهای متناسب با آنها را انتشار داد. نگارندهی این سطور شرح مفصّلی دربارهی این شکلها منتشر کرده و معتقد است که حتی امروز نیز برای مصور ساختن فیزیولوژی تخمدان میتوان از لوحهای خراف، بی هیچ تغییری، استفاده کرد.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Regnier de Graaf
(ت. اسخونهوون، هلند، 18 مرداد 1020/ 30 ژویهی 1641؛ و. دلفت، هلند، 30 مرداد 1052/ 21 اوت 1673) ، پزشکی، کالبدشناسی، فیزیولوژی.
د/ خراف تحصیلات پزشکی را 1039 در اوترخت آغاز کرد و آنها را در لیدن ادامه داد؛ او در این شهر شاگرد فرانسیسکوس () سیلویوس و یوهانس وان / () هورنه و یکی از همشاگردیهای یان () اسوامردام بود؛ دوستی این دو تن بعداً در نتیجهی مناقشههای مربوط به حق تقدم به دشمنی خشونت باری تبدیل شد. خراف در 1043 کتابی دربارهی شیرهی لوزالمعده انتشار داد که بی درنگ به فرانسوی ترجمه و چندین بار تجدید چاپ شد. او پس از طی دوره ای در فرانسه، در 1044 از آنژه درجهی دکتری در پزشکی گرفت. در دلفت پزشک نامداری شد و به طور خصوصی به پژوهشهای علمی میپرداخت. به رغم شهرت جهانیش، هیچ مقامی در دانشگاه بر عهده نداشت، شاید به این دلیل که از معتقدان به کلیسای کاتولیک روم بود. بر طبق سنّی که آنتوان () پورتال نقل کرده است، به خراف پیشنهاد شد که جانشین سیلویوس شود، اما او پیشنهاد را رد کرد. در این دوره هلند درگیر جنگهای پیاپی با انگلستان و فرانسه بود، اما این وضع مانعی در راه شکوفایی چشمگیر هنری، فلسفی، و علمی ایجاد نکرد. در همین زمان آنتون وان/ () لونهوک و ورمر نقاش در دلفت زندگی میکردند. خراف با لونهوک روابطی دوستانه داشت، و لونهوک در سال 1052 او را با نامه ای، که هنوز هم محفوظ است، به «انجمن سلطنتی لندن» معرفی کرد.
خراف را، بحق، یکی از بنیادگذاران فیزیولوژی تجربی بشمار آوردهاند. او در طول عمر خویش شهرتی عظیم داشت، و این نکته از چاپها و ترجمههای متعدد آثارش که در توالی سریعی یکی از پی دیگری انتشار مییافت آشکار است. در قرن هجدهم، هرمان () بورهاوه او را ستود، و پورتال بیست صفحه از کتاب Histoire de l’anatomie et de la chirurgie («تاریخ کالبدشناسی و جراحی») خود را به بحث دربارهی او اختصاص داد. در قرن نوزدهم، کلود () برنار او را سخت گرامی میداشت و در تأملاتش دربارهی نقش فیزیولوژیدان تجربی از او الهام میگرفت.
خراف آثاری در موضوعهای بسیار متنوع انتشار داد؛ روش فیستول لوزالمعدی را نیز ابداع کرد. اما شهرتش بیشتر به سبب اصطلاح «فولیکول خراف» است، که نقش قاطع او را در زمینهی توصیف دقیق و مشخص کالبدشناسی و فیزیولوژی اندامهای تولید مثل پستانداران ماده در ذهن بیدار میکند. در حوالی سال 1044 مسألهی تولید مثل به شدت مورد بحث و گفت و گو بود. بسیاری از نویسندگان مشهور این دوره، آثار و اندیشههای خود را به مسألهی زایش اختصاص دادند و در جرّ و بحثهای تلخ و تند مدّعی حقّ تقدّم بودند. در این میانه تنها نام خراف باقی مانده است. او در 1047 رسالهای دربارهی اندامهای تولید مثل مردان انتشار داده بود که بلافاصله هفت بار تجدید چاپ شد؛ اما مندرجات آن اثر، که از اصالت و ابتکار چندانی حکایت نمیکنند، تقریباً جملگی فراموش شدهاند. از سوی دیگر، رسالهی وی دربارهی اندامهای تولید مثل زنان گام مهمی در تاریخ زیست شناسی محسوب میشود.
خراف برای غدهی جنسی پستاندار ماده نام «تخمدان» (ovary) را پذیرفت؛ این واژه را در آن زمان نویسندگانی چون وان هورنه و اسوامردام پیشنهاد کرده بودند. در این دوره شیوهی کاملاً جدید تزریق مواد رنگین در رگها ابداع شد، ابداعی که بسیاری کسان، به ویژه اسوامردام، مدعی آن بودند، و این شخص خراف را سخت ملامت و متهم میکرد که این شیوه را از او دزدیده است. ماجرای این دعوا، که غالباً با تندخوییهای شدید صورت میگرفت، در ضمن نامههائی برای «انجمن سلطنتی» تشریح گردید و داوری این انجمن خواسته شد. بر طبق داستانی که لونهوک بیست سال بعد پخش کرد، خراف در اثر فرسودگی ناشی از این مشاجره درگذشت؛ اما احتمال بسیار بیشتری میرود که او در نتیجهی ابتلا به یک بیماری همه گیر جان سپرده باشد.
درک اصالت کشفهای خراف از خلال تصویرهای او آسان تر است تا از لابلای متن نوشتههایش. او تخمدانهای پستانداران متعدد، از جمله انسان، را بررسی و تشریح کرد و موفق شد که کیسههای تخمدان را از پوششهایشان جدا سازد. در مورد گاو، وضع تخمدان را پیش و پس از جفتگیری شرح داد و تغییر ساختار آن را مشخص کرد. بدین ترتیب او نخستین کسی بود که کشف کرد که تغییرات ریخت شناختی غدّهی جنسی با وظایف فیزیولوژیک آن ملازمه دارند. خراف ثابت کرد که کیسهها از بین میروند تا برای «جسم غدّه مانندی که از بیضهی ماده پدید میآید» جا باز کنند. پس خراف نخستین کسی بود که به ماهیّت غدّه ای جسم زرد (corpus luteum) پی برد، و این کشف بنیادینی بود که تا حدود سال 1279 قاطعانه به اثبات نرسید اما در پیشرفت علم جدید درونریزشناسی جنسی نقشی اساسی ایفا کرد. جای تردید نیست که خراف لکهی جسم زرد را، که بر پارگی فولیکولهای تخمدان دلالت دارد، بدرستی شرح داده است. یگانه خطای او پی نبردن به پارگی فولیکول بود. در عوض، گمان برد که فولیکول در تمامیت خود تخمی را تشکیل میدهد که از لولهی فالوپی بیرون میافتد.
تخم پستانداران را کارل ارنست فون /() بر در 1206 کشف کرد. پدیده تخمک گذاری یا پارگی فولیکولی در جریان تحقیقهائی گسترده آشکار شد و در تمامی قرن نوزدهم مورد بحث بود اما تا نخستین سالهای قرن بیستم به اثبات نرسید. قابل ملاحظه است که خراف فرایند آبستنی در خرگوش را از مرحلهی جفتگیری تا مرحلهی زایمان پی گرفت. او چندین لوحه که این منظرهها را مجسّم میکنند از خود بر جای نهاد و کاملاً آگاه بود که تخمی که در لوله حرکت میکند کوچکتر از فولیکول تخمدانی است، اما چون پارگی فولیکولی را مشاهده نکرده بود نتوانست آن نکته را شرح دهد. مقایسهی کتاب خراف در زمینهی اندامهای تولید مثل ماده با نوشتههای معاصران و رقیبان او بسیار آموزنده است. از راه این مقایسهها است که به تفاوتهای بنیادین میان جزئیات دقیقی که خراف بدست داده است و جزئیات همقطاران او، که غالباً نادقیقند و به تخیّلی لگام گسیخته مجال ترکتازی میدهند، میتوان پی برد.
شایسته است که به شمایل نگاری خراف نیز اشارهی خاصی شود. ژرار ادلینگ، یکی از نامدارترین چهره پردازان آن عصر، تصویر خراف را در سال 1045 حکاکی کرد، و این تصویر در صفحات آغازین تعدادی از چاپهای آثار او قرار دارد. تصویر چهرهی مربوط به سال 1051 نیز شهرت یافته است. طرح بسیار هنرمندانهی دیگری هم وجود دارد که به ورکولیه منسوب است، و احتمالاً خراف را در آزمایشگاه در کار کالبدشکافی یک جسد نشان میدهد. دومین سرولح کتابهای او چند حکاکی نمادین است که از لحاظ شمایل نگاری ارزش و اهمیت فراوان دارند. یکی از آنها که به موضوع شیرهی لوزالمعده مربوط است (1050) تا مدتهای مدید توجه کلود () برنار را به خود جلب کرد، و برنار آن را مظهری از فیزیولوژی تجربی در خدمت پزشکی میدانست. لوحهائی که تخمدانها و اندامهای داخلی تولید مثل را نشان میدهند تجدید چاپ شده اند، بخصوص در رسالهی و. م. () بیلیس، که در حدود سال 1299، «مجموعهی» معتبری در رشتهی فیزیولوژی عمومی به شمار میرفت. در 1322 ج. و. کورنر، متخصص معروف امریکایی در زمینهی غدههای درون ریز و تاریخ پزشکی ترجمه ای از مهم ترین فصلهای مربوط به تخمدانها همراه با لوحهای متناسب با آنها را انتشار داد. نگارندهی این سطور شرح مفصّلی دربارهی این شکلها منتشر کرده و معتقد است که حتی امروز نیز برای مصور ساختن فیزیولوژی تخمدان میتوان از لوحهای خراف، بی هیچ تغییری، استفاده کرد.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی :
فهرستهای کامل نوشتههای د/ خراف در مقالههای بارج و دنیئلز مندرجند. مجموعههای آثار او مشتملند بر Opera omina (لیون، 1678؛ آمستردام، 1705، همراه با زندگینامه ای کوتاه) . یکایک نوشتههائی که در متن به آنها اشاره شده است بدین قرارند: De succi pancreatici natura et usu exercitation anatomico medica (لیدن ، 1664) ؛ De virorum organis generatione inservientibus, de clysteris et de usu siphonis in anatomia (لیدن – روتردام، 1668) ؛ Tractatus anatomico- medicus de succipancreatic natura et usu (لیدن، 1671) ؛ و De mulierum organis generationi inservientibus tractatus novus… (لیدن، 1672).دوم. خواندنیهای فرعی :
دربارهی د/ خراف یا آثارش، «Reinier de Graaf, 1641-1941»، از ج. ا. ج. بارج، در MNAW، بخش ادبیات، 5، شمارهی 5 (1942)، 257-281؛ Principles of General Physiology، از و. م. بیلیس (لندن، 1924) ، 882، قس 253؛ «Un portrait inconnu de Régnier de Graaf»، از آ. م. ستو، در CSYm، 5 (1958)، 208-211؛ «On the Female Testes or Ovaries»، از ج. و. کورنر، در Essays in Biology in Honor of H. M. Evans (لوس آنجلس، 1943) ، 686، قس 121-137؛ و The Hormones in Human Reporduction، از همو، چاپ تجدیدنظر شده (پرینستن، 1947) ، 281؛ «De Graaf»، از ا. دنیئلز، در Biographisches Lexikon der hervorragenden Aerzte aller Zeiten und Volker، دوم (لایپ تسیش، 1885) ، 616؛ La vie medicale aux XVIe, XVIIe, XVIIIe siècles، از پ. دولونه (پاریس، 1935) ، 556؛ Antony van Leeuwenhoek and His Little Animals،از دوبل (آمستردام، 1932) ، 435؛ Investigations Into Generation، از ا. گسکینگ (بالتیمور، 1967) ، 192؛ «Histoire et actualité de l’iconographie de l’ouvrtage: De mulierum organis generationi inservientibus (1672) de R. de Graaf»، از م. کلاین، در Comptes rendus du 16e Congrè’s international d’histoire de la medecine, Montpellier, 1958، یکم (بروکسل، 1959)، 316-320، نیز در Yperman (بروکسل) ، 8، جزوهی 9 (1961)، 3-7؛ و «Claud Bernard face au milieu scientifique de son epoque» ، از همو، در Philosophie et methodologie scientifique de Claude Bernard (پاریس، 1967) ، 170، قس، 97، 98؛ Les medecins et la medecine francaise au XVIIe siecle، از ژ. لوی والانسی (پاریس، 1933) ، 668؛ A History of Embryology، از ج. نیدم، چاپ دوم، تجدیدنظر شده (کیمبریج، 1959) ، 304؛ Die Geschichte der Biologie، از ا. نوردنشولد (ینا، 1926) ، 648؛ Histoier de l’anatomie et de la chirurgie، از آ. پورتال، سوم (پاریس، 1770) ، 214-235؛ «Ovists and Animalculists» ، از ر.ک. پانیت، در Ana، 62 (1928)، 481-507؛ De Sylvius a Régnier de Graaf، از آ. ره (بوردو، 1930) ، 86، که پایان نامهی دکتری است؛ Les sciences de la vie dans la pensee francaise du 18e siècle ، از ژ. روژه (پاریس، 1963) ، 842 ؛ و Jan Swammerdam 1637-1680, His Life and Works ، از آ. اسخیربک (آمستردام، 1967) ، 202 .منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمهی: احمد آرام ...]و دیگران[، زیر نظر احمد بیرشک، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول