مکاتب فقهی عصر صفوی

واژه‌ی (مکتب) در زبان فارسی (و مدرسه در زبان عربی) از زمره کلماتی که در لابلای سخنان دانش‌پژوهان و نویسندگان علوم گوناکون به ویژه دانش‌پژوهان تاریخ و فلسفه فقه بسیار به کار می‌رود.
شنبه، 12 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مکاتب فقهی عصر صفوی
 مکاتب فقهی عصر صفوی

 

نویسنده: علیرضا خیراللهی کوهانستانی




 

واژه‌ی (مکتب) در زبان فارسی (و مدرسه در زبان عربی) از زمره کلماتی که در لابلای سخنان دانش‌پژوهان و نویسندگان علوم گوناکون به ویژه دانش‌پژوهان تاریخ و فلسفه فقه بسیار به کار می‌رود.
تعاریف گوناگونی در مورد اصطلاح مکتب ارائه شده است که هر کدام دارای نواقص و امتیازاتی می‌باشد. (1) در این‌جا فقط به ذکر عناوین بعضی از آنها بسنده می‌کنیم و در نهایت سعی می‌کنیم تعریفی که جامع و مانع باشد را نقل نمائیم تعاریف انتخابی عبارتند از:
1. دیدگاه‌های اصلی مخالف در یک رشته علمی (2)
2. دیدگاه‌های مختلف نظام‌مند و منسجم (3)
3. اختلاف‌نظر در امور برون علمی (4)
4. اختلاف مسائل برون علمی مؤثر در مسائل درون علم (5)
برای ارائه تعریف جامع از مکتب باید جنبه‌های مثبت دیدگاه‌های سابق را در نظر گرفت و تعریفی شامل همه ابعاد مکتب ارائه داد تا بتواند زوایای کاملی از مکتب فقهی را، به عنوان نمونه عملی به فقه پژوه ارائه دهد به صورتی که بتوان در زمان بحث از مکتب فقهی محقق اردبیلی، شاخصه‌ها و ابعاد این مکتب را به وضوح لمس کرد.
«مکتب به آن اختلاف‌نظرهای درون یک رشته علمی گفته می‌شود که اجزای هر یک از دیدگاه‌های علمی انسجام و نظام‌مندی داشته باشد و به تعبیر دیگر اختلاف‌نظرها صرفاً از نظر کمّی متفاوت نبوده تا گفته شود مکاتب در مسائل متعدد و چشم‌گیری تفاوت دارند؛ بلکه میان اجزای یک مکتب هم همخوانی و انسجام درونی بوده و این اختلاف‌نظرها ریشه در امور بیرون علمی دارند و در هر مکتب تناسبِ میانِ امورِ برون علمیِ پذیرفته شده و از مسائل آن علم می‌باشد. (6)»
بنابراین، ملاحظه می‌کنیم یک مکتب علاوه بر انسجام و نظام‌مندی، دربردارنده یک دیدگاه خاص در مقابل سایر دیدگاه‌ها می‌باشد و این با در نظر گرفتن کلیه عوامل و مبانی پذیرفته شده و درونی آن علم و همچنین عوامل بیرونی مؤثر در تکوین و یا تحولات یک رشته علمی که عبارت از اهداف، مبانی، روش‌ها و منابع می‌باشند مشخص می‌گردد.
فقه دوره‌ی صفوی را می‌توان براساس یک تقسیم‌بندی ما بین دوره‌ی فقهی شهید اول، (شمس‌الدین محمد بن مکی عاملی م 786) و دوره‌ی فقهی اخباریون و دوره‌ی فقهی وحید بهبهانی (م 1205) دانست. ویژگی مکتب فقهی شهید اول در این خلاصه می‌گردد که ایشان با تنقیح قواعد و اصول بنیادی فقه شیعه در کتاب القواعد و الفوائد و دیگر آثار خود و با به کار بستن عملی آن در متن فقه شیعی که قبلاً مأخوذ از فقه سنی و براساس قواعد و اصول آن فقه بود که می‌بایست با فقه شیعی تطبیق داده شود به آن شخصیت و هویت مستقل بخشید.
بدون شک مکاتب فقهی عصر صفوی مؤثر از این مکتب بوده است و روش فقه مستقل را ادامه داده است. (7)
فقه دوره‌ی صفوی (907-1135) از نظر گرایش‌های حاکم بر آن و مکتب‌هایی که در طول دو قرن و نیم، بلکه تا نیم قرن پس از آن بر محیط علمی شیعه حکم‌فرما بود به سه بخش جدا تقسیم می‌گردد که گرچه از نظر تاریخی پس از یکدیگر بوجود آمده‌اند اما در سیر زمان و در ادامه کار، در کنار یکدیگر فعالیت خویش را انجام داده و پیگیری نموده‌اند:

1- مکتب فقهی محقق کرکی

اولین مکتب فقهی به وجود آمده در عصر صفوی مکتب فقهی محقق کرکی می‌باشد (8). محقق دوم علی بن حسین بن عبدالعلی الکرکی (م 940) از شخصیت‌های بزرگ فقه شیعه است که در سیر تکاملی آن نقشی مهم داشته و به خصوص در استوار ساختن مبانی فقه کوشش‌های اساسی نموده است (9).
با تبین تفاوت‌های مکتب فقهی محقق کرکی با دوره‌های پیشین فقه بهتر می‌توان تصویری از مکتب فقهی او به دست داد.
فقه محقق کرکی از دو نظر با فقه دوره‌های پیش‌تر فرق دارد. یکی آن‌که او با قدرت علمی خویش مبانی فقه را مستحکم ساخت.
مشخصه عمده فقه او استدلالات قوی در هر مبحث است. او هم دلایل و براهین نظرات مخالف را به نحو عمیق و دقیق مطرح ساخته و هم نظر خود را در هر مورد با استدلال محکم به کرسی نشانده است که در مکتب‌های قبلی چنین نبوده است. مشخصه دیگر فقه کرکی، بذل توجه خاص به پاره‌ای مسائل است که تغییر سیستم حکومتی و به قدرت رسیدن شیعه در ایران بوجود آورده بود (10).
مسائلی از قبیل حدود اختیارات فقیه، نماز جمعه، خراج و مقاسمه و نظائر آن‌که پیش از این تغییر به خاطر عدم ابتلاء، جای مهمی در فقه نداشت اکنون مورد توجه بسیار قرار می‌گرفت.
علت این امر احتیاج شدید دولت شیعی حاکم در ایران در این زمان و ابتلاء مردم به این‌گونه مسائل بوده است که محقق کرکی به طور مفصل در جامع المقاصد به ذکر آنها پرداخته است (11).
محقق کرکی شخصاً این مسائل را در آثار فقهی خود مانند جامع المقاصد و تعلیق الأرشاد و فوائد الشرایع به تفصیل مورد بحث قرار داده و در برخی از آنها رسائلی مستقل نوشته است (12).
بیشتر فقهاء شیعه پس از محقق کرکی تا پایان دوره صفوی متأثر از روش او و استدلالات قوی او بوده‌اند که مشهورترین این فقیهان عبارتند از:
حسین بن عبدالصمد عاملی (م 984) نگارنده العقد الطهماسبی
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی (م 1030) نگارنده مشرق الشمسین و حبل المتین
میرداماد، محمدباقر بن شمس‌الدین محمد استرآبادی (م 1040) نگارنده شارع النجاة

2- مکتب فقهی محقق اردبیلی

پس از مکتب فقهی محقق کرکی، دومین مکتب فقهی به وجود آمده در عصر صفوی، مکتب محقق اردبیلی می‌باشد (13).
احمد بن محمد اردبیلی معروف به محقق اردبیلی (م 993) نگارنده دو کتاب فقهی استدلالی ارزشمند به نام مجمع الفائدة و البرهان و زبدة البیان فی براهین أحکام القرآن (14) در فقه روشی کاملاً مستقل و مخصوص به خود دارد که مکتب خاصی به وجود آورده است (15).
مشخصه کار او اتکاء بر فکر و اجتهاد تحلیلی و تدقیقی بدون توجه به آراء و انظار پیشینیان بود. او اگرچه در اساس فقه تغییر و تحولی به وجود نیاورده است اما دقت‌های خاص و موشکافی‌ها، و روش آزاد و شجاعت حقوقی او مکتب وی را کاملاً متمایز ساخت (16).
گروهی از فقهاء این دوره پیرو روش محقق اردبیلی هستند که مشهورترین آنها عبارتند از:
محمد بن علی موسوی عاملی (م 1009) نگارنده مدارک الاحکام و هدایة الطالبین
حسن بن زین‌الدین عاملی (م 1011) نگارنده معالم‌الدین و منتقی الجمان
عبدالله بن حسین شوشتری (م 1021) نگارنده جامع الفوائد
ملامحسن فیض کاشانی، محمد بن مرتضی (م 1090) نگارنده الوافی و معتصم الشیعة و مفاتیح الشرائع
و اگرچه ایشان پیرو مکتب اخباری بود لیکن روش آزادیخواهانه مقدس اردبیلی را می‌پسندید و در فقه اخباری خود از همین روش حقوقی خود استفاده می‌کرد. از این رو در بسیاری موارد که محقق اردبیلی با فقهاء پیشین شیعه اختلاف‌نظر دارد با او هم‌فکر است.
علامه محمد باقر بن محمد تقی مجلسی (م 1110) نگارنده مرآت العقول و بحارالأنوار نیز به آراء و بیانات محقق اردبیلی و صاحب مدارک علاقمند بوده و از آن دو در آثار خود بسیار نقل نموده است (17).

3- مکتب فقهی اخباری‌گری

مکتب اهل‌الحدیث در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم به دست متکلمان شیعه درهم کوبیده شد. با این همه معدودی از هواداران آن در گوشه و کنار باقی ماندند که فعالیتی نداشتند؛ تا آن‌که در اوائل قرن یازدهم بار دیگر این مکتب به وسیله محمد بن امین استرآبادی (م 1036) با نگارش کتاب الفوائد المدنیة تجدید حیات یافت و زمینه مناسب برای احیای مکتب اهل الحدیث به مرور با گرایش آزادی بیشتر در فقه محبوبیت یافت.
شهید دوم رساله‌ای علیه پیروی از سلف و پیشینیان بدون تحقیق در استدلالات ایشان نوشت. شاگردش حسین بن عبدالصمد عاملی، شیخ الاسلام دربار صفوی، همین راه را ادامه داد و رساله‌ای مشابه در همان موضوع نوشت که در آن ادعا شده بود: اجتهاد تنها راه کشف احکام شرعی نیست. او در بیشتر آثار دیگر خود روش فقهای شیعه را مورد انتقاد قرار داد و آنان را به خاطر تقلید از پیشینیان ملامت کرد (18).
اندکی پس از او عبدالنبی بن سعد جزائری روش مکتب اصولی را در کتاب الأقتصاد فی شرح الأرشاد خود (نوشته شده به سال 1015) مورد انتقاد قرار داد. میرزا حبیب الله صدر در نیمه اول همین قرن گفته بود که در زمان او دیگر مجتهدی در ایران و عراق نمانده است.
محقق اردبیلی در مواردی که اقوال فقهای پیشین با برخی از روایات مخالفت داشت هرگز تردیدی در ردّ نظرات فقهای سلف به خود راه نمی‌داد. شاگردان او مانند سید محمد عاملی صاحب مدارک از همین روش پیروی کردند.
ملاعبدالله شوشتری در اوایل قرن یازدهم سهم مهمی در احیای علم حدیث داشت و حسن بن زین‌الدین عملی عاملی نیز در همین زمان از راه تألیفاتی مانند منتقی الجمان و تحریر طاوسی به این احیاء کمک کرد. بسیاری آثار دیگر در نیمه اول قرن یازدهم در علم حدیث و علوم وابسته به آن نوشته شد که بیشتر از تعلیمات ملاعبدالله شوشتری مایه گرفت.
موضوعاتی از قبیل حجیت اخبار احاد در فقه مجدداً مورد بحث فقهاء واقع می‌شد. ارزش منطق و فلسفه بیش از این مورد تردید قرار گرفته بود. عواملی از این قبیل سهم مهمی در پیدایش موج جدید گرایش اهل حدیث و توسعه سریع آن داشت (19).
این گرایش که این بار با نام سابقه‌دار خود اخباری شناخته می‌شد مانند: سلف خویش روش اجتهاد و تفکر تعقلی در فقه شیعه را محکوم می‌نمود و به پیروی از ظواهر حدیث مذهبی دعوت می‌کرد. امین استرآبادی در کتاب فوائد المدنیة با استدلالاتی حجیت عقل را برای کشف حقایق مورد تردید قرار داد و اصول فقهی شیعه را که براساس استدلالات و تحلیلات عقلی بنا گردیده است به شدت رد کرد.
این گرایش از نظر مبانی و معتقدات تقریباً برابر بود با گرایش افراطی‌تر مکتب اهل حدیث که تمامی احادیث را معتبر می‌دانست و قدرت نقادی همان احادیث را نیز فاقد بود (20).
امین استرآبادی در استدلالات خود بر عدم اعتبار و خطاپذیری منطق ارسطوئی که اساس اجتهاد و استدلالات فقهای مکتب اصولی را تشکیل می‌داد تکیه کرد. مهمترین مورد اختلاف میان دو گرایش اصولی و اخباری در مکتب فقهی شیعه مسئله اعتبار یا عدم اعتبار عقل در مباحث مذهبی بود، هر چند در همین زمان بسیاری از موارد اختلاف‌نظر دیگر نیز که بیشتر در همین رابطه بود میان دو گرایش وجود داشت.
گرایش اخباری‌گری از دهه چهارم قرن یازدهم در نجف و سایر مراکز علمی بین‌النهرین نفوذ کرد و به زودی مورد پیروی بیشتر فقهاء آن سامان قرار گرفت (21). سپس در ایران نیز به مرور از میانه و نیمه دوم قرن مزبور هوادارانی یافت و بسیاری از فقهاء در شهرستان‌های مختلف از آن جانب‌داری کردند (22).
حوزه اصفهان که بزرگ‌ترین مرکز علمی شیعه در آن ادوار بود بیشتر در دست اصولیان بود با این همه درگیری میان اخباریون و اصولیان از اواخر همین قرن پدیدار گردید (23).
اخباری‌گری از دهه‌های نخستین قرن دوازدهم بر همه مراکز علمی شیعه در ایران و عراق غلبه کرد و چند دهه فقه شیعی را در تصرف انحصاری خود داشت تا در نیمه دوم این قرن مجدداً در برابر گرایش اصولی به سختی شکست خورد و از میدان بیرون رفت.
مرکز اصلی این گرایش در این دوره بحرین بود و پس از زوال اخباریگری در ایران و عراق، همچنان به حیات خود در آن منطقه ادامه داد تا به امروز در آن دیار متبع است.
فقهاء اخباری که در نیمه قرن یازدهم تا پایان قرن بعد صاحب نظرهایی مخصوص به خود بوده تنی چند بیشتر نیستند که از میان آنها ملامحسن فیض کاشانی و یوسف بن احمد بحرانی نگارنده الحدائق الناظرة (م 1186) با داشتن روشی معتدل مقام ارجمند داشتند.
محمد بن الحسن الحر العاملی (م 1104) نگارنده وسائل الشیعه نیز از بزرگان این روش است. همچنین می‌توان از نعمت الله جزائری (م 1112) نگارنده غایة المرام و کشف الأسرار نام برد.
در نیمه دوم قرن مزبور یک دانشمند بزرگ شیعی به نام محمد باقر بن محمد اکمل (م 1205) معروف به وحید بهبهانی که دارای نبوغ و خاص در استدلال و تحلیل و تفکر عقلانی بود بساط مکتب اخباری را پس از سال‌ها حکومت بلامنازع بر فقه شیعی درهم پیچید و مکتب خاص خود را جای آن نشاند. (24)
فقه این داشنمند نخستین فقه شیعی است که در آن به درستی قواعد اصول فقه اعمال شده است از جمله آثار او: الفوائد الحائریة و شرحی بر مفاتیح الشرایع فیض می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ضیائی‌فر 1386: 165.
2. جعفری لنگرودی، محمد جعفر، مکتب‌های حقوقی در حقوق اسلام / ج 2، دیباچه، چاپ دوم، گنج دانش
3. علی‌پور مهدی، جایگاه‌شناسی علم اصول، به کوشش سید حمیدرضا حسنی، ج 132/1، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1385.
4. هادوی تهرانی 1378: 392-393.
5. ضیائی‌فر سعید، درنگی در اصطلاح مکتب فقهی، مجله فقه، شماره 53، برگرفته از گفت‌وگو با استاد شب زنده‌دار، چاپ شده در: پیش درآمدی بر مکتب‌شناسی فقهی: 266.
6. ضیائی‌فر 1386: 165.
7. الوحید البهبهانی 1415 ق، 1373 ش: 316-324.
8. مدرسی طباطبائی 1368: 55.
9. المجلسی 1393 ق، 1352 ش، ج 1:18.
10. مدرسی طباطبائی 1368: 55.
11. الشهرستانی، جواد، فی مقدمة کتاب جامع المقاصد المحقق الثانی الکرکی، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، 1408-1411 ق، ج 1، ص 24
12. الخوانساری 1382 ق، 1341 ش، ج 1: 134-135.
13. مدرسی طباطبائی 1368: 56.
14. آقابزرگ تهرانی 1380، ج 24: 42.
15. آقابزرگ تهرانی 1380، ج 24: 57.
16. الشهرستانی، جواد، فی مقدمة کتاب جامع المقاصد المحقق الثانی الکرکی، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم، 1408-1411 ق، ج 1، ص 24.
17. الخوانساری 1382 ق، 1341 ش، ج 1: 134-135.
18. المجلسی (الأول) بی‌تا، ج 1: 11.
19. الخوانساری 1382 ق، 1341 ش، ج 1: 142-147.
20. الوحید البهبهانی، محمدباقر بن محمد اکمل، الفوائد الحائریة - الفوائد العتیقة، نسخه خطی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی (شماره یک)، کد دستیابی کتاب: 344، قرن سیزدهم: 436-438.
21. المجلسی (الأول) بی‌تا، ج 1: 16.
22. المجلسی (الثانی) 1393 ق، 1352 ش، ج 1: 21.
23. الخوانساری 1382 ق، 1341 ش، ج 1: 134-135.
24. المجلسی (الأول) بی‌تا، ج 1: 24.

منبع مقاله :
خیراللهی کوهانستانی، علیرضا؛ (1391)، فقه قرآنی با نفس رحمانی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط