نویسنده: رضا بیطرفان
منبع:راسخون
منبع:راسخون
چکیده
بخش مهمی از فرهنگ و تمدّن اسلامی در تار و پود الیاف کاغذ در پیچیده است. هزاران نسخهی خطی در کنج کتابخانههای سرزمینهای اسلامی از موانست دائمی مسلمانان با کتاب و کاغذ سخن میگوید. پس از آن که رمز و راز تولید کاغذ به دست اُسرای چینی بر مسلمانان مکشوف شد، خیلی زود در جایجای قلمرو گستردهی اسلام کارخانهها و کارگاههای تولید کاغذ سر بر کرد.انواع گوناگون و رنگها و کیفیتها و اسامی فراوان کاغذ از میزان توجّه مسلمانان به کاغذ و کاغذسازی حکایت میکند. در تحقیق پیش رو، کوشیدهایم با کند و کاوی در منابع موجود، فهرستوار از چند و چون خدمات تمدّن اسلامی به رشد و توسعه فنّ کاغذسازی اشاره کنیم. بدین منظور، در چند بخش و تحت عناوینی چون ریشهی کاغذ، انواع کاغذ، کارگاههای کاغذسازی، شهرهای کاغذگران و... به بررسی زوایای کاغذ در دورههای مختلف تمدّن اسلامی و علی الخصوص نقش ایرانیان در پیشرفت این صنعت پرداختهایم.
واژگان کلیدی:
کاغذ، پاپیروس، کاغذساز، تمدّن اسلام، ایرانیان.اختراع کاغذ
بدون شک کاغذ مهمترین مادّهای است که انسان در طول تاریخ، برای حفظ اندیشهها و فرهنگ و تمدّن خود بدان دست یافته است و حتی انسان را در نیل به فرهنگ و تمدّن پیشرفتهتر یاری رسانده است (رک. فریدون، 1381: 9). پیش از کشف و اختراع کاغذ، انسانهای نخستین خواستههای و اندیشههای خود را بر گِلنوشتهها و احجار ثبت میکردند و ایرانیان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. در ایران، راولینسن حدس میزند که شاید نوشتههای مادیها و پارسیها بر روی پوست جانوران بوده که با گذر زمان از میان رفته است (رک. سامی، 1351: 19؛ عوّاد، 1327: 104)؛ چنان که معروف است اوستا بر روی دوازده هزار پوست کتابت شده بوده است. اما در قرون نخستین اسلامی مطالب بر روی توز (درخت خدنگ)، چوب نخل، استخوان دنده و کتف شتر، و سنگ و پوست و پارچه نوشته میشد و از کاغذ نشانی وجود نداشت. (رک. عوّاد، 1327: 104).تاریخ نشان میدهد که چینیان نخستین مردمانی بودند که کاغذ را اختراع کردند (رک. سامی، 1351: 19). در حدود سال 105م تسائی لو ن (Tsai-lun)، تکههای فرسودهی ابریشم و پارچههای دیگر را خمیر ساخت و مادهی به دست آمده را از صافی گذرانید و حاصل آن را بر سطحی هموار پهن کرد؛ پس از خشک شدن آن، اولین کاغذ به دست آمد. «در حدود سال 650م ساسانیان کاغذ چینی را که از پوست درخت توت ساخته میشد به ایران وارد کردند اما این کاغذ منحصراً برای مدارک مهم دولتی به کار برده میشد» (نصرآبادی، 1380: 9).
چینیان سرّ ساختن کاغذ را تا سال 751م که تعدادی از ایشان به دست مسلمانان اسیر و به سمرقند برده شدند محفوظ کردند (رک. همان: 25)؛ تعدادی از این اسیران، به فنّ کاغذ سازی آشنایی داشتند، از این رو، کاغذسازی را در سمرقند رایج ساختند؛ به طوری که خیلی زود سمرقند صادرکنندهی یکی از مرغوبترین انواع کاغذ به دنیای آن روز گشت (رک. همان: 25؛ عوّاد، 1327: 106). از همین منطقه و زمان، کاغذ به تمدّن اسلامی راه مییابد و با استقبال شگفتانگیزی مواجه میشود. البته ناگفته نگذرایم که جامعهی اسلامی در ابتدا به این پدیدهی نوظهور به آسانی هم روی خوش نشان نداد؛ در ابتدای رواج کاغذ، مقاومتهایی هم در برابر استفادهی از آن نشان داده میشد؛ عوّاد به نقل از قلقشندی مینویسد که صحابه از نوشتن قرآن بر روی کاغذ به دلیل کمدوامی آن در قیاس با پوست هراس داشتند! (رک. همان: 116)
با این همه و علی رغم ناخشنودی گروههایی اندک، کاغذ و کاغذسازی خیلی زود در سراسر قلمرو اسلامی فراگیر شد و مورد استفادهی خاص و عام قرار گرفت. دیوانهای دولتی و طالبان علم و دانش از برجستهترین قشرهایی بودند که با آغوش باز از آن کالای گرانبها بهره میبردند؛ و از آنجایی که حکومتها نیاز مبرمی به کاغذ داشتند زمینههای رشد و رونق آن را فراهم ساختند. در ادامهی گفتار، به بررسی جنبههای مختلفی از کاغذ و کاغذسازی در تمدّن اسلامی خواهیم پرداخت.
ریشهی کلمهی کاغذ
ریشهی کلمهی کاغذ (یا کاغد) به درستی معلوم نیست؛ حدس زده شده است که این واژه فارسی یا چینی یا سانسکریت باشد (رک. عواد، 1327: 105). اما ریچارد فرای ریشهی کاغذ را ترکی میداند (رک. افشار، 1390: 28). بهرام رضایی کاغذ را از کلمات ایغوی و سُغدی مشتق میداند که از اصل چینی Gu-zhi به معنی «کاغذ ساخته شده از پوست درخت شاهتوت» برگرفته شده است (رک. رضایی، 1386: 55). این کلمه به صورت کاغِذ، کاغت نیز در تداول فارسی زبان نیز ادا میشده است (افشار، 1390: 27).در فارسی بعضاً به جای کاغذ، «قرطاس» نیز استعمال شده است؛ مصریان مغز نوعی نی به نام «بَردی» را استخراج و قطعهقطعه کرده، فشار داده صفحاتی از آن درست میکردند و پس از صیقل دادن، آن صفحات را به یکدیگر متصل میکردند و بدین ترتیب کاغذ پاپیروسی به عمل میآمد (رک. عوّاد، 1327: 99)؛ منابع عربی این چنین کاغذی را «قرطاس» خواندهاند (همان)؛ واژهی «قرطاس اصلاً یونانی است، مشتق از کارتس (carartes)، یعنی چیزی که بر آن مینویسند» (همان: 101؛ رک. افشار، 1390: 28-29) بنابراین روشن میشود که مسلمین اوراق پاپیروس را از مصریان گرفتهاند. ابوسعد سمعانی در الانساب از اشخاصی نام برده که به «القراطیسی» نامبُردار بودند؛ یعنی به ساخت و فروش قرطاس میپرداختند (رک. همان: 103).
باید بیفزاییم که معادل انگلیسی کاغذ (PAPER) از واژه لاتین PAPYRUW و یونانی PAPUROS برگرفته شده است (رک. آذرنگ، 1381: 157) که امروزه در تداول اصحاب دانشگاه، در معنای دیگر آن، یعنی مقاله و نوشته کاربرد یافته است.
جنس کاغذ
کاغذ مادهی لطیفی است که از نرم ساختن موادّی همچون خرده چوب و نی ساخته میشود. خواجه رشیدالدین فضل الله مینویسد که چینیان از پوست درخت توت کاغذ تولید میکنند (رک. همدانی، 1368: 26). از نظر کیفیت، بهترین کاغذها از الیاف کتان و پنبه به دست میآیند، کاغذ هم مثل پارچه دارای پشت و روست، کاغذهای مرطوبتر سفیدترند (رک. نیکزاد، 1390: 88).جهشیاری درکتاب الوزرا و الکُتّاب خود مینویسد: «نظر گذشتگان دربارهی بهترین کاغذ آن بود که سفید، درخشان، و سنگین وزن و جادار با قطعی مناسب و پردوام باشد» (بابازاده، 1382: 88؛ رک. مایل هروی، 1380: 251- 252)
انواع کاغذ
برای کاغذ در دورههای مختلف تاریخی، انواع گوناگونی ذکر شده است که شرح و توضیح ویژگیهای هر یک، از حوصلهی این نوشته خارج است؛ لذا اشارهوار به اهمّ انواع کاغذهای مرسوم آن روزگار که استاد افشار هر یک را معرفی و دستهبندی کرده است اشاره میکنیم (رک. افشار، 1390: 93-124). کاغذها براساس انتساب آنها به شهر یا شخص یا معیارهای دیگر به انواع زیر تقسیمبندی شده است:الف. براساس نام شهرها:
1.کاغذ آملی 2. کاغذ ازمیری 3. کاغذ استانبولی4. کاغذهای اصفهانی 5. کاغذ ایرانی6. کاغذ بغدادی7. کاغذ تهامی 8. کاغذ چینی 9. کاغذ حلبی 10. کاغذ حموی 11. کاغذخانبالغ 12. کاغذ خراسانی 13. کاغذ خوقندی 14. کاغذ دمشقی 15. کاغذ خطایی 16. کاغذ دولت آبادی 17. کاغذ روسی 18. کاغذ سامرائی 19. کاغذ سغدی 20. کاغذ سلطانی 21. کاغذ سمرقندی 22. کاغذ شاطبی 23. کاغذ شامی24. کاغذ صنعانی 25. کاغذ صوری و...ب. براساس نام اشخاص:
1.کاغذ ابراهیمی 2. کاغذ امیری 3. کاغذ جیهانی 4. کاغذ دولتشاهی 5. کاغذ رشیدی 6. کاغذ سلیمانی 7. کاغذ طاهری 8. کاغذ طلحی 9. کاغذ سعدی 10. کاغذ عادلشاهی 11. کاغذ عمرخانی 12. کاغذ فرعونی 13. کاغذ قاسمبیگی 14. کاغذ نظامشاهی 15. کاغذ مامونی 16. کاغذ نوحی و...ج. براساس معیارهای دیگر:
1. کاغذ آهار مهره 2. کاغذ ترمه 3. کاغذ جُلی 4. کاغذ دفتری 5. کاغذ دهقانی 6. کاغذ رسمی 7. کاغذ ریحانی 8. کاغذ ساده 9. کاغذ ساده 10. کاغذ سلطانی 11. کاغذ شیو رامپوری 12. کاغذ صابونی 13. کاغذ چهار بغل 14. کاغذ حریر 15. کاغذ پشمین 16. کاغذ اکلسیری 17. کاغذ خسروی 18. مخزنی 19. کاغذ گنده 20. کاغذ موئی 21. کاغذ ولایتی و...هر یک از گونههای معرّفی شده دارای چنان مشخّصات و ویژگیهای منحصر به فرد و ظریف بوده است که تشخیص دادن این که هر یک از آنها ساختهی کجاست به آسانی میسّر نیست و حتی اهل فنّ نیز در تمییر دادن برخی از این انواع با مشکل مواجه میشوند (افشار، 1383: 368).
برخی از نویسندگانی که در آثار خود سخنانی دربارهی کاغذ راندهاند، به مشخصّات و نام تعدادی از کاغذهای معمول روزگار خود اشاره کردهاند؛ مثلاً ابن ندیم از شش نوع کاغذی که در آن روزگار در خراسان ساخته میشد و از شهرت خاصی برخوردار بودند سخن گفته است: سلیمانی، طلحی، نوحی، فرعونی، جعفری، طاهری (عواد، 1327: 110)؛ یا قلقشندی در ذیل باب کاغذ شامی مینویسد که این کاغذ کیفیّت مطلوبی ندارد و دو نوع آن شهرت دارد (همان: 120-119):
1.کاغذ حموی که از نظر قطع کوچکتر از کاغذ بغدادی است.
2. کاغذ شامی که بسیار نامرغوب و کوچک است.
کاغذ رنگی
در صنعت کاغذ بیشتر چون با مرکّب سیاه کتابت میشد، ساخت کاغذهای سفید مدّ نظر بود. اما در برخی دستنوشتههای نویسندگان مسلمان دستورهایی برای ساختن کاغذ به رنگهای قرمز، سبز، آبی، صورتی، زرد، پیازی و ارغوانی وجود دارد و حتی نوشته شده است که چگونه میتوان کاری کرد که برگههای کاغذ کهنه و دیرین به نظر برسند.قطعها و اوزان کاغذ
کاغذ همواره به یک اندازه نبود؛ قطعهایدو ثلثی، نصفی، ثلثی، ربعی و سدسی، طوماری (فرخه) بیشتر معمول بود (رک. عوّاد، 1327: 124)؛ قلقشندی از نُه قطع کاغذ که در روزگار او رواج داشته نام برده است:1.قطع بغدادی (یک ذراع) 2.قطع بغدادی ناقص (چهار بند انگشت) 3. دوثلثی (دو ثلث از یک طومار) 4. نصفی (نصف طومار و به عرض یک ذراع) 5. ثلثی (ثلث طومار منصوری به عرض یک ثلث ذراع) 6. قطع معروف به منصوری به اندازهی ربع ذراع7. قطع کوچک به عرض شش یک ذراع 8. قطع شامی به اندازهی یک طومار شامی در طول 9. قطع کوچک به عرض سه انگشت برهم نهاده معروف به کاغذ کبوتری. (عوّاد، 1327: 125)
استاد افشار از لابلای متون کهن، بیست و یک اصطلاح برای مقادیر و اوزان با شاهد و نمونه دستهبندی کرده است (رک. افشار،1390: 155-168)؛ این اصطلاحات فهرستوار بدین شرح است:
1.انگشت کاغذ 2. بند کاغذ 3. پارهی کاغذ 4. پرچهی کاغذ 5. تختهی کاغذ 6. جزازه 7. جزو کاغذ 8. حُزمهی کاغذ 9. خریطهی کاغذ 10. دُرج کاغذ 11. دست کاغذ 12. دستهی کاغذ 13. دستجهی کاغذ 14. رطل کاغذ 15. شقّه 16. تختهی کاغذ 17. طبق کاغذ 18. قطعهی کاغذ 19. لولهی کاغذ 20. مَنِ کاغذ 21. ورق کاغذ.
پیشهی کاغذگری
در قدیم به حرفهی کاغذسازی، «کاغذگری» گفته میشد و این اصطلاح تا دورهی قاجار نیز تداول داشت (رک. افشار، 1390: 79-80). سمعانی در الانساب گوید که به شخصی که پیشهی او کاغذ ساختن و فروش آن است «الکاغذی» گویند (عوّاد، 1327: 108).آثاری که دربارهی کاغذ نوشته شده
این کتب بسیار اندکشمار است و البته بسیار مغتنم و ارزشمند. عوّاد در مقاله پرمغز خود از سه نسخهی خطی در این باب سخن گفته است:«کتاب فضل القلم و الخط و المداد» از مولّف ناشناس، «صناعه الورق و اللیق و الحبر» نوشتهی محمود خلیفه در سال 1139ق و «المخترع فی فنون الصنع» تالیف محمدبن قوام ناگوری به سال 876ق.
در کتاب ارزشمند «کتابآرایی در تمدّن اسلامی»، از بیست و نُه رسالهای که تصحیح و معرفی شده، در پنج رساله مستقیماً به کاغذ و انواع آن پرداخته شده است؛ این پنج رساله که مولّفِ سه فقرهی آن ناشناس است به قرار زیر است:
1.«در بیان کاغذ، مرکّب و حل الوان» (ناشناس)؛ 2. صراط السطور سلطان علی مشهدی 3. رساله در معرفت کاغذ الوان (ناشناس) 4. رساله در بیان رنگ کردن کاغذ (ناشناس)5. رساله در بیان خط و مرکّب و کاغذ (ناشناس).
در بیست و چهار رسالهی دیگری هم که در این کتاب آمده است اشاراتی پراکنده و متفرّق دربارهی کاغذ و کاغذسازی به چشم میآید که آشکارا از اهمیّت کاغذ و میزان توجّه قدما به آن حکایت میکند. همچنین مرحوم استاد افشار در کتاب ارزندهی خود، از دو شهرآشوب از لسانی شیرازی و طاهر وحید قزوینی دربارهی کاغذگران یادکرده است (رک. افشار، 1390: 80-82)، همچنین در جایی دیگر، از شهرآشوب منثور محمدشفیع همدانی (شاعر اوائل دورهی فتحعلی شاه) سخن گفتهاند (همو، 1377: 256).
علاوه بر آثار مستقلی که دربارهی کاغذ و کاغذسازی تألیف شده است، شعرا و نویسندگان فارسی، در مطاوی سخن خود به قصد آراستن کلام یا آفرینش مضامین نو، به اصطلاحات و تعابیر مخصوص کاغذ و کاغذسازی جستهگریخته اشاراتی کردهاند. این کار شاعران، باعث نگهداری بخش قابل توجهی از اصطلاحات فراموششده پیشهی کاغذسازی شده است؛ محسن تأثیر، واعظ قزوینی و صائب تبریزی از جمله شاعرانی هستند که فراوان در شعر خود به کاغذ پرداختهاند1.
گسترهی کاغذسازی اسلامی
چنان که پیشتر خاطرنشان کردیم این صنعت ابتدا در شهر سمرقند نضج گرفت و سپس از آنجا به دیگر بلاد اسلامی راه یافت. از میان شهرهای مسلماننشین، رونق کاغذسازی در شهر بغداد بسیار چشمگیرتر است؛ تا جایی که در این کار، بغداد گویِ رقابت از سمرقند میرباید (رک. عوّاد، 1327: 115)؛ کاغذسازان بغدادی در کار خود آن چنان به پیش رفتند که جعفر بن یحیی برمکی دستور داد در دیوانهای دولتی از آن پس به جای پوست از کاغذ استفاده شود (رک. همان: 116). براساس دادههای تاریخی خبر داریم که در آن ایّام تعداد قابل توجهی کارخانهی کاغذسازی در بغداد تأسیس شده بود؛ به حدّی که به دنبال آتشسوزی خانمانسوزی که در محلّهی کرخ بغداد رخ میدهد تعداد زیادی از این کارخانهها طعمهی حریق میشود (رک. همان: 116 و 118).سپس، این صنعت در شام پیشرفت کرد؛ ناصر خسرو، در سفر خود به شام، از کیفیّت مرغوب کاغذهای آن شهر سخن گفته است (رک. همان: 119)؛ گذشته از شهرهای مذکور، حلب، دمشق، و حماه از شهرهایی بودند که کاغذسازی در آن رواج یافت. بعدتر این صنعت به مصر منتقل شد و به دست مسلمانان به سیسیل و مراکش و اندلس رسید و بدین ترتیب اهالی مغرب زمین نیز با این فن آشنا شدند (همان).
امّا در ایران، شهر خونج در صنعت کاغذسازی شهرت بسیاری یافته بود؛ یاقوت از آبادیی در این ناحیهی با نام «کاغذکنان» یادکرده است (رک. عوّاد، 1327: 123). در شهرهای دیگر ایران نیز مانند: اصفهان، طبریه، تبریز، تهران، قزوین، قهستان، مشهد، کرمان، همدان و یزد هم صنعت کاغذسازی وجود و رونق داشته است (رک. افشار، 1390: 88-92).
همچنین ذکر اصطلاح «کاغذخانه»، در وقفیهی رشیدیه، دلالت بر کارگاه ساخت کاغذ در ربع رشیدی تبریز دارد (رک. همدانی، 1350: 207). همین طور، راسته بازاری که در همدان تا نیم قرن قبل به نام «راسته کاغذ مالخانه»، زبانزد مردم بود؛ و در یزد هم نامبردار بودن «کوچهی کاغذگری» در محلهی قدیمی فهادان، دلالت بر وجود کارخانههای ساخت کاغذ در همدان و یزد دارد (رک. افشار، 1390: 91).
مهارت و استادی کاغذگران مناطق فوق را از آنجا معلوم توان کرد که در بلاد مسیحیان که گونههایی از کاغذ در آن رواج داشته ولی فاقد مرغوبیت و لطافت کاغذهای عالم اسلام بوده، یکی از مهمترین واردات را کاغذهای سرزمینهای مسلمانان تشکیل میدهد (رک. مایل هروی، 1372: هفده).
سهم ایرانیان
متاسفانه مستشرقان همهی کاغذهایی را که در بلاد اسلامی ساخته میشد از سر تعمّد یا سهو به عربها نسبت دادهاند که خارج از مرز تحقیق است (رک. افشار، 1383: 368)؛ اگرچه اطلاعات ما دربارهی پیشینهی کاغذسازی ایرانیان و چند و چون کار ایشان بسیار اندک است (رک. مایل هروی، 1380: 251) و در متون کهن اشاراتی اجمالی و گذرا به آن شده است؛ با این همه، محققان خاطرنشان کردهاند که سهم ایرانیان در این میان ناچیز نبوده و ایشان در پیشرفت این صنعت خدمات ارزندهای انجام دادهاند؛ مواردی از قبیل آهار زدن به کاغذ، بهرهگیری از آب دنگ، استفاده از قالب خیزران و کاغذ رنگی از نوآوریهای ایرانیان است (محیالدین بناب، 1390: 29-30).در ایران، در دو دورهی تاریخی تیموری و صفوی اقبال به کاغذ بسیار بیشتر است؛ حتی برخی از پژوهشگران عصر صفوی را از حیث نوآوریهای ایرانیان در عرصهی کاغذسازی برجستهتر دانستهاند: «بلوم عالیترین دورهی کاغذسازی ایرانیان را مربوط به عصر صفوی میداند» (افشار، 1383: 369).
نتیجه
در این مقاله نشان دادیم که کاغذ به عنوان اساسیترین و مهمترین وسیلهی حفظ میراث فرهنگی بشر، پس از کشف و اختراع و رسیدنش به دست مسلمانان مراحل پیشرفت را پیمود. مسلمانان به پشتوانهی دینی که ایشان را به آموختن علم و دانش برمیانگیخت زمینههای تکمیل هر چه بیشتر کاغذ را فراهم ساختند.کثرت انواع کاغذ و شهرهای تولیدکنندهی آن و آثاری که در باب نوع و جنس کاغذ پدید آمده است مویّد آن است که مسلمانان در فنّ کاغذسازی به جایگاه رفیعی رسیده بودند. دیدیم که در ممالک اسلامی دهها گونهی کاغذ با کیفیّتهای متفاوت وجود داشته و نیازهای متقاضیان را برآورده میکرده است؛ بر این اساس نتیجه میگیریم که تمدّن اسلامی در ساخت و تکمیل این صنعت خدمت شایان توجهی کرده است.
پینوشتها:
1.اهمیّت توضیحات و اشارات این شاعران به اصول کاغذسازی و تعابیر مربوط به آن، مرحوم ایرج افشار را بر آن داشته که در مقالهای به گردآوری آنها اهتمام ورزد؛ برای مشاهدهی این مقالهی پربار بنگرید به افشار، 1381ب: 481-486.
کتابنامهآذرنگ، عبدالحسین. (1381). مبانی نشر، تهران: سمت.
افشار، ایرج. (1390). کاغذ در زندگی و فرهنگ ایرانی، چاپ اول، تهران: میراث مکتوب.
____. (1381الف). از گنجخانهی متون: خط، قلم، کاغذ، نسخه، نامهی بهارستان، بهار و تابستان، ش 5، ص 153-164.
_____. (1381ب). از گنجخانهی متون: اصطلاحات خط و کاغذ و نسخه در شعر عصر صفوی، نامهی بهارستان، پاییز و زمستان، ش 6، ص 481-486.
______. (1383). نقد و معرفی: تاریخ کاغذ و آشنایی با آن در سرزمینهای اسلامی، نامهی بهارستان، بهار و زمستان، ش 9 و 10، ص 367-370.
____ . (1377). کاغذ در متون پیشینهی فارسی، ایرانشناسی، تابستان، ش 2، ص 248- 270.
بابازاده، شهلا. (1382). سیری در پیدایش کاغذ، فصلنامهی کتاب، پاییز، ش 55، ص 86-91.
رضایی، بهرام (1386). تاریخچهی کاغذ، کیهان فرهنگی، تیرماه، ش 249، ص 54-59.
سامی، علی. (1351). اختراع کاغذ و تاریخ خشتنوشتهها در کشورهای باستانی آسیای غربی، هنر و مردم، اردیبهشت، ش 115، ص 19-26.
عوّاد، کورکیس. (1327). ساخت کاغذ در ممالک اسلامی، مجلهی یادگار، خرداد و تیرماه، ش 39-40، ص 95-127.
فریدون، آزاده. (1381). کاغذ و جایگاه آن در گذشته و حال، پیام بهارستان، مهر، ش 16، 9-10.
مایل هروی، نجیب. (1380). تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
____________. (1372). کتابآرایی در تمدّن اسلامی، تهران: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
محیالدین بُناب، سیامک. (1390). کاغذ: تاریخچه، نگهداری و تای آن، تهران: آموت.
نصرآبادی، حمید. (1380). کاغذ (مواد تشکیلدهنده کاغذ و عوامل تخریب آن)، پیام بهارستان، اسفند، ش 10، ص 9-10.
نیکزاد، مهسا. (1390). کاغذ: تاریخچه، نگهداری و تای آن، کتاب ماه کلیات، مهر، ش 166، ص 86-89.
همدانی، خواجه رشیدالدین فضلالله. (1368). آثار و اخبار، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران: موسسه مطالعات اسلامی.
_____________ . (1350). وقفنامهی رشیدی، به کوشش ایرج افشار و مجتبی مینوی، تهران: انجمن اثار ملّی.
/ج