رسالت قرآن كريم
منبع:رسالت قرآن
آنچه فعلا موردنظر است، رسالت قرآن كريم ميباشد، يعني پيام چيزي كه انسان كامل با دريافت آن به سِمَت والاي رسالت منصوب ميگردد، چون رسالت هر پيامبري به گرفتن وحي تشريعي او است كه متن پيام و گوهر رسالت خواهد بود، و شناخت رسالت هر پيامبري در گرو معرفت وحي تشريعي او ميباشد، چه اينكه نزول هر پيامي به اندازهي ظرفيت هستي آن انسان متعالي خواهد بود، و از رهگذر تفاوت انبياء با هم: «فَضّلنا بَعضَ النبيّين عَلي بَعض[1]ٍ» و امتياز آنان از هم: «تلك الرُّسل فضَّلنا بعضهم علي بعض»[2] ميتوان به تفاوت پيامها از هم پي برد، زيرا پيامها گر چه هدف مشتركي دارند ليكن در سعه و ضيق معارف از هم جدا بوده و در انيق و عميق بودن، همتاي هم نيستند.
بنابراين كامل ترين انسانها،جامع ترين پيامها را ميگيرد و در اثر كلّيت و دوام رسالت خويش مُهر نبوت را به همراه دارد و اين نشانهي خاتميّت را هماره بر دوش ميكشد و شانهي او زير بار مسئوليت ختم رسالت و مهر نبوّت، سنگيني توانفرساي آخرين پيام به جوامع بشري را در طول تاريخ احساس ميفرمايد: «اِنّا سَنُلقي عَلَيكَ قَولًا ثَقيلًا[3]»، زيرا رسالت او نه تنها نسبت به حال و آينده است، بلكه بايد دربارهي ره آورد همهي پيامآوران گذشته ميزان استوار باشد و آن هم نه در حدّ تصديق محض بلكه در مرز سرپرستي و نگهباني و مديريت و حفاظت همه جانبه، تا آنچه بجا مانده است از آسيب سانحه تحريف و گزند گزافهگويان محفوظ بماند، و آنچه از خاطرهها رخت بربست يا نابجا تفسير شده است درست بيان گردد، تا سلسلهي پيامها به رهبري قافله سالار آنها يعني قرآن كريم محفوظ بماند. چه اينكه سلسلهي پيامبران با رهنمود سالارشان محفوظاند: «وَ اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتابَ بِالحقَّ مُصدِّقاً لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتابِ وَ مُهَيمِناً عَلَيهِ»[4]
انگيزة نهايي هر پيامي به اندازهي درجهي وجودي مبدء فاعلي آن يعني پيام فرستنده و به مقدار هستي مبدء صوري آن، يعني محتوي پيام و عصارهي مضمون آن و به سِعَه مبدء قابلي آن، يعني روح مجرد انسان كامل كه پذيراي آن است خواهد بود. گر چه تمام پيامهاي آسماني از عظمت مبادي چهارگانه ياد شده برخوردارند ليكن بعد از تحليل نهايي روشن خواهد شد كه هيچ پيامي همتاي آخرين پيام الهي نميباشد و امتياز اين پيام نهايي برين، بر تمام پيامهاي گذشته در تمام مبادي چهارگانه همچنان محفوظ است.
اما از لحاظ مبدء فاعلي گر چه خداي سبحان مبدء آغازين همهي رسالتها است ليكن در هر پيامي خداوند، با نام خاص از اسماي حسناي الهي ظهور ميكند و چون آن اسماء يكسان نيستند، در نتيجه مبدا فاعلي پيامها، نيز در همه موارد متساوي هم نخواهند بود، زيرا رسالتي كه از اسم عظيم نشأت ميگيرد، همتاي پيامي كه از اسم اعظم صادر ميشود نميباشد، چون اسم عظيم همسان اسم اعظم نيست. اما از لحاظ مبدء صوري يعني محتوي پيام، همانطوري كه هم اكنون اشاره شد، مضمون دستوري كه از اسم اعظم نازل ميشود برتر از محتوي دستوري است كه از اسم غير اعظم نشأت ميگيرد.
اما از لحاظ مبدء قابلي يعني روح مجرّد انسان كامل كه قرارگاه وحي الهي است، پيامي كه كاملترين انسانها دريافت مينمايد كاملتر از هر گونه پيامي است كه ديگري آن را دريافت مينمايد، يعني همان اسلام ناب كه دين خدايي است: «انَّ الدّينَ عِندَ اللهِ الاِسلامُ»[5]. و همهي پيامآوران الهي همان را دريافت كرده و به امتها ابلاغ نمودهاند: تفاوت مراتب آن در بطون و عمق و نيز تعالي درجات آن در صعود قابل ترديد نيست.
اما از لحاظ مبدء غائي يعني انگيزهي نهايي و هدف وجودي آن، چون بمقدار مبادي گذشته است و آنها در اوج كمالاند پس مبدء غائي آخرين پيام نيز در بلنداي كمال بوده و مقامي از آن برتر ميسّر صالحان سالك نخواهد بود، و گرنه آخرين دستور نميشد، زيرا سنّت تبديلناپذير حقّ بر اينست كه هر استعدادي را به فعليت برساند و به محروم ماندن هيچ جامعهي شايسته رضا ندهد.
از اين رهگذر مي توان به راز تعبير دعاي بيست و هفتم ماه رجب كه سالروز بعثت خاتم انبياء الهي است پي برد: «اللّهم إنّي اسئلك بالتجلّي الاعظم...»[6] زيرا گر چه متكلّم در كلام خود تجلّي ميكند چنانكه در نهج البلاغه آمده است: «فتجلّي لهم سبحانه في كتابه من غير ان يكونوا رأوه»[7]، ليكن تمام تجلّيها همتاي هم نيستند و كاملترين آنها همانست كه بر قلب مطهّر كاملترين فرستادهها نازل شده است: «نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الاَمينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرينَ»[8].
نكتهاي كه تذكر آن در اين پيشگفتار سودمند است، اينست كه گر چه مؤمنان موظّفاند به همهي پيامبران ايمان بياورند و هيچ فرقي بين آنان نگذارند: «لا نُفرِّقٌ بَين اَحَدٍ مِن رُسُله[9].» «وَ الّذينَ آمَنُوا بِالله وَ رُسُلهِ وَ لَمْ يُفرِّقُوا بينَ اَحَدٍ مِنْهُمْ اُولئِكَ سَوفَ يُؤتيهِم اُجُورَهُم وَ كَانَ اللهَ غَفُوراً رَحيماً»[10].
ليكن اين فرق نگذاشتن، ناظر به اصل رسالت و متن نبوّت ميباشد نه راجع به درجه آن، و گرنه همانطوري كه بايد به اصل سِمَت آنها مؤمن بود لازم است به درجهي خاصّ هر كدام نيز ايمان آورد تا اولوالعزم از غير اولوالعزم جدا شوند، و در نتيجه خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از غير آن امتياز پيدا كند و سرانجام افضل از غير افضل واضح شود، و بدينوسيله مزيّت پيام خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت به پيامهاي ديگران آشكار گردد، و مسئوليت صيانت و اطاعت و عمومي بودن و عميق بودن آن هويدا شود.
بررسي هدف قرآن از تحقيق پيرامون اهداف سائر كتابهاي آسماني جدا نيست، زيرا همهي آنها براي تعليم و تزكيهي انسان نازل شدهاند و موضوع پيام آنها رهبري بشر است، و حقيقت بشر؛ نه همانند برخي از فرشتگان عالم غيب مجرّد تام است و نه همتاي پديدههاي طبيعي نظير گياه، مادّي صرف است، و نه مجموع مجرّد و مادّي است كه كثرت آن حقيقي و وحدت آن اعتباري باشد، بلكه يك واحد حقيقي و گسترده است كه داراي شئون فراوان ميباشد، و همهي آن شئون ادراكي و تحريكي را خودش اداره مينمايد و در نهان گوهر روح وي، فطرت توحيدي تبدل ناپذير ذخيره شده و دامنهي هستي او به طبيعت سيّال بسته است.
چون منطقهي تربيت وحي آسماني حقيقت انسان است و واقعيت بشر همين است كه اجمالاً اشاره شد، لذا دين خداي سبحان كه همان اسلام ناب است نه چيز ديگر، در هر عصر به صورت وحي تشريعي و كتاب آسماني ظهور كرده است، و خطوط كلي آن كه راجع به فطرت زوالناپذير است به نام دين ترسيم شده و هيچ تفاوتي بين ره آورد پيامبران در اين زمينه نيست: «انّ الدّينَ عندَ الله الاسلامُ» و اگر فرقي بين آنها مشاهده ميشود راجع به دقيق و دقيقتر بودن و ناظر به تفاوت طولي معارف آنها است، و خطوط جزئي آن كه راجع به تأمين نيازهاي بخش سيّال انسانيّت است در طول زمانها شاهد تحوّلهاي مختصري بوده است كه از آن به عنوان شِرعَة و منهاج ياد ميشود،... «لكلٍّ جَعَلنا شِرعَةً وِ مِنهاجاً»[11].
چون دين براي تهذيب بخش ثابت انسانيت است، هيچ زوالي در او راه پيدا نميكند، زيرا فطرت انساني كه موضوع پرورش دين است دگرگون نخواهد شد. «لا تَبديلَ لِخَلقِ الله»[12]، و از اين رهگذر رابطهي رهآورد پيامبران نسبت به يكديگر فقط تصديق است و هيچ تعبيري كه نشانهي نسخ و ابطال و ازالهي دين قبلي باشد در كلمات پيامبر بعدي يافت نميشود، و چون شريعت براي تزكيهي بخش متغيّر انسانيت است زوالپذير ميباشد، چه اينكه در قلمرو يك شريعت نيز گاهي نسخ الهي رخنه مي كند، گر چه روح نسخ در اينگونه از موارد به تخصيص زماني بر ميگردد، از اين جهت سرّ تعبير از پيوند قرآن با كتابهاي آسماني و تحريف نشدهي پيامآوران سلف به: «مصدّقًّا لِما بَينَ يَدَيه» معلوم خواهد شد، يعني هر جا سخن از دين و خطوط كلي آنست عنوان تصديق مطرح است نه نسخ و مانند آن، و هر جا سخن از نسخ به ميان ميآيد، بايد مدار آن را فقط در محدودهي خطوط جزئي بنام منهاج و شِرعَة جستجو كرد.
با تحليل فرق بين دين و شريعت، و تحقيق قلمرو هر كدام از تصديق و نسخ و اثبات وحدت دين و تعدد اجمالي شرائع، هم راز تمايز منطقهي تصديق از محور محو و نسخ ظاهر ميشود، و هم لزوم توجه به اهداف انبياء گذشته و اغراض كتابهاي آسماني سلف، در تبيين هدف نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و غرض قرآن كريم واضح ميگردد، و هم سرّ خاتميّت ره آورد حضرت محمد بن عبدالله(ص) آشكار خواهد شد، زيرا در صورتي كه خداي سبحان به حدّ نهايي رشد بشر آگاهي كامل دارد: «اَلا يَعلَم مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللّطيف الخَبير»[13] قوانين كلي و قواعد اصولي كه هر كدام مبناي فروع فراواني ميباشد نازل ميكند، و راه اجتهاد را تعليم ميدهد و پيمودن آن را بر صاحبان قدرت استنباط واجب ميكند، تا با آگاهي كامل از حدود موضوع و شرط و جزء آن حكم الهي از متون منابع آشكار شود و بدون هجوم اشتباهات زماني و مكاني درك گردد، و همانطوري كه براي تعليم انديشمندان آخر الزمان، سورهي توحيد و اوائل سورهي حديد را نازل نموده است تا فرزانگان آيندهي دور، هم از فيض زلال زمزمهي وحي بهرهمند شوند، براي تفهيم نيازمندانِ مسائل فقهي، نيز اصول جامع ميفرستد، تا استنباطگران طول تاريخ از بينياز و قوي كتاب و عترت بيبهره نمانند و نظام اجتماعي همچنان در پرتو احكام اسلامي اداره شود.
با عنايت به اين پيشگفتار كوتاه، وارد اصل بحث شده و رسالت قرآن كريم كه محور اصلي سخن است در طي چند فصل تبيين ميشود.
پی نوشت:
[1] . سورة اسراء، آية 55؛ بعضي از پيامبران را بر بعضي ديگر برتري داديم.
[2] . سورة بقره، آية 253؛ بعضي از آن پيامبران را بر بعضي ديگر برتري داديم.
[3] . سوره مزمل، آية 5؛ چرا كه ما بزودي سخني سنگين به تو القا خواهيم كرد.
[4] . سورة مائده، آية 48؛ و اين كتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل كرديم، در حالي كه كتب پيشين را تصديق ميكند، و حافظ و نگهبان آنهاست.
[5] . سورة آل عمران، آية 19؛ دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.
[6] . مفاتيح الجنان، دعاي شب مبعث؛ پروردگارا از تو درخواست ميكنم بحق بزرگترين تجلّي تو.
[7] . خطبة 147؛ خداوند پاك و منزّه خود را در كتاب خويش بدون اين كه وي را ببينند به وسيلهي آياتي از قدرتش ارائه داده.
[8] . سورة شعر، آيات 173 ـ 174؛ روح الامين آن را نازل كرده است، بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشي.
[9] . سورة بقره، آية 285؛ ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نميگذاريم (و به همه ايمان داريم).
[10] . سورة نساء، آية 152؛ (ولي) كساني كه به خدا و رسولان او ايمان آورده، و ميان احدي از آنها فرق نميگذارند، پاداششان را خواهد داد؛ خداوند، آمرزنده و مهربان است.
[11] . سورة مائده، آية 48؛ ما براي هر كدام از شما، آيين و طريقة روشني قرار داديم.
[12] . سورة روم، آية 30.
[13] . سورة ملك، آية 14.